تسالی (یا تِسَلیه)، منطقهای در یونان مرکزی در حوضة آبریز دریای اژه که محدود است از شمال به مقدونیه، از مشرق به دریای اژه، از جنوب به استریا هِلاس و از مغرب به اپیروس.تسالی در پی حملات فرانکها، کاتالانها، ناوارها، صِربها و آلبانیاییها در اواخر قرون وسطا و استقرارشان در آنجا، اهمیت اقتصادی و سوقالجیشی عمدهای یافت تا اینکه عثمانیها در اواخر قرن هشتم/ چهاردهم برای اولین بار در پی شورش ترکمانان آیدیناوغوللری (بنیآیدین)، به فرماندهی اُمور (عمر)بیگ در 735ـ737/ 1334ـ1336 بر آنجا استیلا یافتند ( رجوع کنید به انوری، چاپ ملیکوف ، ص 87، بیت 1159؛ قس لومرل ، ص 157). استیلای تدریجی عثمانیها، در پی پیمانهایی مسالمتآمیز، در سه مرحله صورت گرفت: 788/ 1386؛ از حدود 795 تا 800/ 1392 تا 1396؛ و از حدود 817 تا 827/ 1414 تا 1423 به بعد الی 859 تا 875/ 1454 تا 1470 (منابع مفصّل در ساویدس ، 1995، ش 28، ص 33ـ64).تسالی منبع پایدار تأمین غلّه برای ونیز و از قرن نهم/ پانزدهم برای امپراتوری عثمانی بود (اینالجق، 1973، ص 134، 145؛ همو، 1970، ص 214). تسالی از نظر اداری، در داخل ولایت (ایالت) یا بیگلربیگی رومایلی * ــ که مرکز آن در مناستر بود ــ با مرکزیت ترحاله * به سنجق تبدیل شد (کورات و براملی ، ص 178). پراکندگی جمعیت در این ناحیه باعث شد که فاتحان، بخشی از سکنة آناطولی، مخصوصاً قونیه، را به آنجا کوچاندند که با اخلاف و فرزندان فاتحان («اولاد فاتح») در درهها سکونت گزیدند و نیروهای مقاومت محلی مسیحی به نواحی کوهستانی اُلمپوس و کیسابوس در شمال، پیندوس در غرب و پلیون در شرق رانده شدند. بنابراین، در حالیکه تسالی میان مسلمانان و مسیحیانِ مسلمان شده («سپاهی»ها) و گروههای یهودی به «تیمار» * ها و «زعامت» * ها و یا به «وقف» * ها یا تأسیسات دینی تقسیم شده بود، حکومت برخی از نواحی ثروتمند را به عنوان املاک سلطنتی (خالصه) برای خود نگه داشته بود ( رجوع کنید بهبلدیسیانو ، 1985، ص 45ـ81؛ قس همو 1972، ص 129ـ 138). دفترهای آمار مالیاتهای عثمانی ( تحریر دفتری ) متعلق به سالهای 858 ـ859 و 912 در بارة اوایل تسلط عثمانی بر تسالی اطلاعات مهمی میدهند(بلدیسیانوو ناستورل ، ص 104ـ156). از مهمترین این اطلاعات، موضوع امتیازهایی است که به نهادهای کلیسایی ـ روحانی مسیحی، از جمله صومعههای متئورای کالامپاکا ، اعطا شده بود تا اینکه آنها به پایگاه [ مذهب ] ارتدوکس در تورکوکراتیا ( رجوع کنید به آلکساندر ، 1982، ص 95ـ103؛ سوفیانوس ، 1991، ص 101ـ134؛ همو، 1994، ص 37ـ 68؛ همو، 1992، ص 177ـ282) و نیز به پایگاه صومعة دوسیکان ، نزدیک ترحاله ــ که بساریون قدیس ، مطران لاریسا، بنا نهاده بود ــ تبدیل شوند (نیز رجوع کنید به آلکساندر، 1994، ص 101ـ120؛ نماس، ص 129ـ 148).با اینهمه، وخامت یافتن وضع راهزنی در منطقه، برپا کردن محدودههای خودمختاری به نام «آرماتولق» (قلمرو «مارتولوس »ها: مسیحیان مسلح اجیر ترکها) را ضروری ساخت. این محدودهها ابتدا در این منطقه، بویژه در آگرافا ، احتمالاً از زمان سلطانمحمد دوم دایر شد و سپس در 932، سلیمان دوم معروف به سلیمان قانونی آنها را بهرسمیت شناخت (قس امپوکووالس ، 1980) و بعدها با کمکهای فراوان، حقوق و امتیازات («علوفه») که به گردانندگان این محدودهها (مارتولوسها) اختصاص داده شده بود، در سراسر سرزمینهای یونانی گسترش یافت.در 978/ 1570 نیروی نظامیِ وِنیز ناحیة فاناریون ـ کاردیتسا یا فناربکر را مورد تاختوتاز قرار داد، و سالهای بعد هم شاهد شورشهای بیحاصل یونانیان شد: شورش مَطرانِ لاریسا در 1009/ 1600ـ1601؛ شورش دوکِ نور در 1021/ 1612 که ادعاهایی در بارة پادشاهیِ از دست رفتة بیزانس داشت؛ شورشهایی در اواخر قرن یازدهم/ هفدهم (در خلال جنگهای ترکها و ونیز در 1096ـ1111/ 1684ـ1699)در آگرافا، فارسالوس یا چتالجه، کاردیتسا یا فناربکرو تیرنابوس ( رجوع کنید به درانگولس ، 1991) و شورش حاکمِ لاریسا، گریگوری پاپازوگلس در 1183/ 1769. از اینگذشته اهالی تسالی با اتکا به المپوس و کاسیا در جنگهای ترک و روس در 1183ـ 1188/ 1769ـ1774 شرکت کردند، اگرچه نیروهای آلبانیاییِ باب عالی یک بار دیگر شورشیان را سرکوب کردند.در اواسط قرن یازدهم/ هفدهم راهزنیهای متداول همراه با کاهش نفوذ اداری و نظامی که در حکومت عثمانی پدید آمده بود، دگرگونیهایی در تیمارها و زعامتهای تسالی ایجاد کرد و آنها را بهصورت «چِفتلِک» * (شهرک کشاورزی) در آورد که آغیا ـ آییا (بویوک کوی: روستای بزرگ) در شمالشرقی لاریسا نمونة بارز آن بود. شغل اصلی دشتنشینان [ آن ] گلهداری و کشاورزی (کشت پنبه) بود، بر خلاف کوهستاننشینان که زندگی پررونقی داشتند و به زبان یونانی نامیده میشدند، مانند اهالی آگرافا ــ که در صنایعدستی و رنگرزی پیشرفتهای چشمگیری داشتند ــ و نیز صنف زنان ترحاله. رشد سریع مراکز بزرگ بازرگانیِ این ناحیه از قرن یازدهم/ هفدهم با نمایشگاهها و بازارهای مهم محلی اتفاق افتاد که نمونة آنها در لاریسا یا ینیشهر * ــ شهری که در 1079/ 1668 سلطانمحمد چهارم از آن دیدن کرد ــ وجود داشت ( رجوع کنید به اسپانوس ، ص 349ـ352؛ اوزون چارشیلی، ج 3، بخش 1، ص 415ـ416).از بناهای مهم تاریخی دورة عثمانی در تسالی اینهاست: تکّة [ خانقاه ] حسنبابا در درة تِمپِه، مسجد عمربیگ در لاریسا، «تکّة» بکتاشی در فارسالوس، بناهای مذهبی در کاردیتسا، و مهمتر از همه مدرسة [ دینی ] معروف عثمانبن تورالی، حاکم ترحاله (متوفی 975/ 1567) که طبق گفتة اولیا چلبی در کتاب سیاحتنامه (ج 1، ص 172، ج 8، ص 203ـ204) و ابراهیم پِچَوی در کتاب تاریخ (ج 1، ص 45)، این مدرسه اثری از معمار معروف، سنان * ، است. اطلاعات مناسب و ارزشمندی از سیاحان مختلف در این ناحیه در دست است؛ از جمله: کاتب چلبی (حاجیخلیفه)؛ اولیا چلبی (که در 1079/ 1668 از لاریسا دیدن کرد)؛ ادوارد براون (1674) پزشک انگلیسی در قرن یازدهم/ هفدهم، پُل لوکاس (1714)، ریشار پوکاک (1772) روحانی انگلیسی، یاکوب یوناس بیورنستال (1777ـ1783) خاورشناس سوئدی در قرن دوازدهم/ هجدهم، فرانسوا شارل پوکویل (1826ـ1827) بین 1213 و 1316/ 1798و 1801 و بالاخره در قرن سیزدهم/ نوزدهم، ویلیام م. لیک (1967) در 1324/ 1809، دیوید ارکارت (1839) در 1246/ 1830 و لئون هوزه (1927).در 1195/ 1780 علیپاشا تپه دَلَنْلی * به عنوان «دربندْ ناظر» [ = فرمانده قلعة ] ناحیة رومایلی تعیین شد و حکومت وی در تسالی بهدنبال تسویهحساب رئیسهای قبایل آلبانیایی وی در شورش محلی 1223/ 1808 بهواگذاری زمینهای دولتی بهبخش خصوصی انجامید که نتیجة آن دورانِ چفتلکهای خصوصی بود. تلاشهای علیپاشا در تحمیل مالیاتهای سنگین به مراکز بازرگانی پررونق باعث رکود دیگری شد و کاهش جمعیت را نیز در پی داشت که با محاسبة تلفات طاعون 1229/1813، در 1236/ 1820 تقریباً به 000 ، 200 تنرسیده بود. در 1100/ 1688 نیز طاعون جمعیت شهر باتیرمه در آییا (بویوک کوی) را کاهش داد ( رجوع کنید به آگرافیوتس ، ص 155ـ 175). در جنگهای استقلال یونان (1227ـ1246/ 1812ـ1830)، علیرغم دیدگاههای تردیدآمیز «قوجهباشی»های (ریشسفیدان مسیحی) محلی، تسالیدر نخستین عملیات جنگی در پلیون، مغنیسا (1237/ 1821)، المپوس و کاسیا (1238/ 1822) و همچنین در کاردیتساو هالمیروس/ اِرمیه شرکت کرد، اما تمام این تلاشهارا محمدرشیدپاشا و محمودپاشا از بین بردند ( رجوع کنید به شاو،ج 2، ص 18). سهم عمده و بارز لاریسا، به صورت جایگاه و گذرگاه ارتش عثمانی که پیوسته در جنوب یونان و جزایر پلوپونز (موره/ مورئا) در آمدوشد بود، در پیروزی شورشیانِ تسالی عاملی منفی دانسته شده است.بهدنبال تأسیس پادشاهی یونانی (1246/ 1830)، تسالی ناحیة مرزی امپراتوری عثمانی و یونان شد و شورشهای ناموفق تازهای در 1257/1841 و در 1271/1854 در طول جنگ کریمه (در جنوب و غرب تسالی) و مخصوصاً در 1294ـ 1295/ 1877ـ 1878 در خلال جنگهای ترک و روس (در پلیون مغنیسا) بهوقوع پیوست که حکومتی موقت و زودگذر در آنجا پدید آورد. در قرن سیزدهم/نوزدهم، در طول دوره تنظیمات * ، باب عالی برای بهتر شدن شرایطاقتصادی و اجتماعی مسیحیان اقدامات مرجوع کنید بهثری انجام داد، با وجوداین، ادامة نظام چفتلک گرفتاری واقعی کارگران کشاورزیرا بهدنبال داشت که کاملاً به اربابان خود وابسته و مجبوربودند که نیمی از محصول خود را به آنان تحویل دهند.نتیجة تأسفبار اینکه در 1299/ 1881 یعنی سال سلطة یونان بر تسالی، بیشتر زمینها متعلق به چند فرد مهم بود. درنیمة دوم قرن سیزدهم/ نوزدهم از 658 مرکز روستایی (چفتلک)، 460 روستا در مالکیت زمینداران بزرگ بود (اینالجق، 1955، ص227).با وجود این، همین دوره شاهد جوشش تازهای در توسعة مراکز شهری تسالی بود که نمونة باارزش و تازة آن ولوس یا گولوس ، نزدیک دمتریاس بیزانس ، بود ( رجوع کنید به کورداتوس ، 1960؛ تسوپوتوس ، 1991). تا 1298/ 1880 جمعیت کل این ناحیه تقریباً 000 ، 285 یونانی، 000 ، 40 ترک و 000 ، 40 یهودی تخمین زده میشد. در 1296/ 1878 عهدنامة برلین، تسالی را به یونان واگذار کرد و در 27 رجب 1298/ 26 ژوئن 1881، یونان غیر از سرزمین الاسون / آلاصونیه و شمال لاریسا و تیرنابوس، آنجا را نیز تصرف کرد. در جنگ ترک و یونان در 1215/ 1897، ادهمپاشا مجدداً مدت کوتاهی آنجا را تصرف کرد (شاو، ج 2، ص190، 196، 206ـ207)، اما بهزودی پس از انجام اصلاحاتی در عهدنامه، در 1331/ 1912 سرانجام ارتش یونان ناحیة الاسون را هم به تصرف در آورد.