تِرمِذ ، شهر و بندری تاریخی در ماوراءالنهر، امروزه در جمهوری ازبکستان، مرکز ولایت سرخان دریا. این شهر در ساحل راست رود آمودریا (جیحون) در نقطة مرزی مشترک بینازبکستان و افغانستان در ارتفاع 302 متری قرار دارد وبندر رودخانهای منطقهای است. ترمذ از گرمترین شهرهای ازبکستان به شمار میرود و اقلیم آن قارهای است. حداکثردمای آن ْ4ر31 و حداقل آن ْ8ر2 است. میزان بارندگیسالانه در آنجا بین 130 تا 360 میلیمتر و در کوهستانهایپیرامون آن بین 445 تا 626 میلیمتر است ( ) دایرةالمعارف ازبکستان ( ، ص 640؛ ) دایرةالمعارف بزرگ شوروی ( ،ذیل مادّه).جمعیت ترمذ در 1374 ش/ 1995، 000 ، 106 تن بود؛ متشکل از ازبکها (9ر79%)، تاجیکها (3ر13%)، روسها (7ر2%)، ترکمنها (3ر1%)، تاتارها (2ر1%)، قزاقها (3ر0%)، اوکرائینیها (5ر0%) و کرهایها (2ر0%) ( ) دایرةالمعارف ازبکستان ( ، همانجا).در ترمذ کارخانههای پنبهپاککنی، بستهبندی گوشت، تولید نان ماشینی، دوزندگی و تولید قطعات پیشساختة بتونی فعالیت دارند. خطآهن مسکو ـ دوشنبه و عشقآباد ـ دوشنبه از آنجا میگذرد. در 1374 ش/ 1995، در این شهر فرودگاه ساخته شد (همان، ص640ـ641).پیشینه. یافتههای باستانشناختی و منابع عربی و یونانیاز وجود ترمذ در گذشتههای دور خبر میدهند. بنای آنبه اسکندر مقدونی (356ـ323قم) نسبت داده شده است.نام آن از واژة ترمسته (در زبان باکتریایی به معنای ساحل راست) گرفته شده و در زمانهای بعد به نامهای ترمیته ، ترمته ،ترمته ، تَرْمید و ترمیذ خوانده شده است (همان، ص 639). بهنوشتة فرای محل کنونی ترمذ همان شهر اسکندریه است که یونانیان در بلخ (باکتریا) بنیان نهادند (ص222). مدارک کهن بودایی نشان میدهد که نام کنونی شهر ترمذ تغییر شکل یافتة «دمتریوس»، پایهگذار آن و پادشاه یونانی ـ بلخی، است (بلنیتسکی ، ص 104). آثار بسیاری از کوشانیان و تمدن سُغد در پیرامون این شهر یافته شده است (رایس ، ص 111، 139ـ140، 154، 169). این آثار حکایت از اقتدار باکتریا در این ناحیه دارد.ترمذ از نظر جغرافیدانان مسلمان اهمیت بسیار داشت. یعقوبی آن را در سمت چپ رود جیحون ذکر کرده است (ص 289). ابنحوقل (ص 476) ترمذ را در همسایگی چغانیان/ صغانیان (آل محتاج) میداند و از قهندز و رَبَض و بازارهای آن یاد میکند که با آجر فرش شده و بندرگاه شهرهای دیگر بوده است. اصطخری (ص 298) از مسجد آدینة آن که در شارستان بود، یاد کرده و یاقوت حموی «تَرمِذ» را شهری مشهور و مهم دانسته است (ج 1، ص 843). آب آشامیدنی آن از جیحون و آب کشاورزی آن از رود چغان (اکنون سورخان) تأمین میشده است (بارتولد، 1350 ش، ص100ـ102).بنیانگذار اسطورهای ترمذ گشتاسب است. صفیالدین بلخی (ص16) نام پیشین آن را «آب راهه» دانسته که بر اثر کثرت استعمال به «آواره» تبدیل شده است. ترمذ در دورة اقتدار یونانیان بر بلخ و در دورة کوشانیان بسیار شکوفا بود. از دورة کوشانیان، آثار بودایی بسیاری برجای مانده است. شهر توپراق قلعه ، که از سدة اول تا ششم میلادی پایتخت خوارزم بوده، درنزدیکی ترمذ قرار داشته و در روزگار کوشانیان کانون بازرگانی و بردهداری بوده است (رایس، ص111). همچنین آثار صومعههای بودایی متعلق به سدههای اول تا سوم میلادی در پیرامون ترمذ، حاکی از رواج دین بودا در دورة کوشانیان است (همان، ص 154). موسی خورنی در جنگهای میان ساسانیان و اقوام مهاجر به ایران از ترمذ به عنوان شهری مهم و راهبردی یاد کرده، این موقعیت تا دورة تیموریان پابرجا بوده است. فیروزشاه (حک : 459ـ483) در جنگهایش با هفتالیان (هیاطله)، ترمذ را مرز میان خود و آنان قرار داد (مارکوارت ، ص120، 124؛ دینوری، ص 58 ـ59).در دورة اسلامی، سعیدبن عثمانبن عفان نخستین والی عرب در خراسان بود که به آن سوی رود جیحون لشکری گسیل داشت و پس از گشودن سمرقند، بر ترمذ نیز دست یافت. موسیبن عبداللّهبن خازِم سُلَمی، یکی از سرداران عرب، پس از کشته شدن پدرش، با خلافت عبدالملک مروان مخالفت کرد و در سال 70 ترمذ را در اقتدار خاندان سلمی در آورد (بلاذری، ص 398؛ بارتولد، 1366 ش، ج 1، ص 409). پس از کشته شدن موسی در اواخر سال 85 شهر ترمذ به مُدرِکبن مُهَلَّب سپرده شد (بلاذری، ص 405). سپس قتیبةبن مسلم ترمذ را فتح کرد و اقتدار مسلمانان را در ماوراءالنهر، و بویژه در ترمذ، استوار کرد و اهل ترمذ نیز مسلمان شدند (صفیالدین بلخی، ص 31ـ33). در دورة سامانیان، ترمذ بخشی از قلمرو چغانیان به شمار میآمد. به نوشتة مؤلف حدود العالم (ص 109) از ترمذ «صابون نیک و بوریای سبز و باد بیزن» صادر میشده است. مقدسی (ص 324ـ 325) نیز از صابون مشهور ترمذ و قایقهایی که در آن ساخته میشده، سخن گفته است. در 340، سرزمینهای تحت حاکمیت چغانیان، بویژه ترمذ، به ابومنصور نصربن احمد سپرده شد (گردیزی، ص 348). در 379، ترمذ در حملة شاه ترکستان به قلمرو سامانی نقطهای مهم به شمار میرفت ( رجوع کنید به خواندمیر، ج 2، ص 366). در جنگ سلطان مسعود غزنوی (421ـ432) با ترکمانان (430) پل ترمذ نقشی حیاتی داشت (بارتولد، 1366 ش، ج 1، ص 635). با ظهور سلجوقیان، اقتدار غزنویان بر ترمذ در خطر قرار گرفت. در اواخر سلطنت مودود غزنوی (431ـ441)، پسر مسعود غزنوی، ترمذ به دست سلجوقیان افتاد (باسورث ، ج 2، ص 15، 20). در دورة سلطان مسعود، ترمذ در اختیار او قرار داشت (بارتولد، 1366 ش، همانجا). ابوالحسن احمدبن محمد عنبری، معروف به امیرک بیهقی، رئیس شهر ترمذ از سوی غزنویان، پانزده سال در برابر سلجوقیان ایستادگی کرد، ولی پس از شکست امیر مودود از البارسلان، ترمذ را به داود سلجوقی سپرد و به غزنه بازگشت (باسورث، ج 2، ص20). در دورة البارسلان، اهالی ترمذ همراه با اهالی ختل و چغانیان شورش کردند که بشدت سرکوب شدند. پس از مرگ البارسلان (465)، قراختائیان ترمذ را گرفتند، اما سال بعد آن را به ملکشاه سپردند (بارتولد، 1366 ش، ج 1، ص 657ـ659). ارسلان ارغون (حک : 485ـ490)، برادر ملکشاه، پس از کشته شدن خواجه نظامالملک و ملکشاه، حاکم ترمذ و بلخ شد. ارسلان ارغون در 490 کشته شد و ترمذ به قلمرو سلطان برکیارق پیوست و او حکومت آنجا را به عمویش، سلطان سنجر، داد (بنداری، ص307ـ311). سلطان سنجر با قراختائیان بر سر ترمذ و دیگر سرزمینهای ماوراءالنهر وارد جنگ شد و قدرخان جبرائیل را شکست داد (ابناثیر، ج 8، ص212) و به ترمذ پناه برد (خواندمیر، ج2، ص509، 512). به روایتی دیگر، سلطان سنجر از دست ترکان گریخت و در ترمذ درگذشت (بنداری، ص341). در 602، والی بلخ به فرمان سلطان شهابالدین ترمذ را گرفت، ولی غیاثالدین، فرزند و جانشین سلطان شهابالدین، در 603 ترمذ را به سلطان محمد خوارزمشاه واگذاشت، او نیز ترمذ را به قراختائیان که در جنگ یاورش بودند، سپرد (بارتولد، 1366 ش، ج 2، ص 736ـ 738). در پاییز 618، چنگیز پس از تصرف سمرقند و فرار سلطان محمد خوارزمشاه از ترمذ (جوینی، ج 1، ص113)، این شهر را گرفت و مردم آن را کشت (همان، ج 1، ص 102). ویرانی ترمذ به قدری سهمگین بود که در سدة هشتم شهر دیگری در دو میلی آنجا، به جای آن، بنا شد (ابنبطوطه، ج 1، ص 373، 386).ترمذ نقش مهمی در جنگهای تیمور در ماوراءالنهر داشت (نظامالدین شامی، ص 13، 18، 23ـ24). مناسبات تیمور با سادات ترمذ (خداوندزادگان) بسیار نزدیک بود. هنگام تاجگذاری تیمور، سیدبرکه و خداوندزادگان ترمذ (ابوالمعالی و برادرزادهاش علیاکبر) حضور داشتند (شرفالدین علی یزدی، ج 1، ص 157ـ 158). در سوءقصد خطرناکی که به تیمور شده بود، ابوالمعالی ترمذی نیز شرکت داشت، اما تیمور او را بخشید و از ماوراءالنهر بیرون راند. پس از مدتی ابوالمعالی و علیاکبر از نزدیکان تیمور گردیدند (همان، ج 1، ص 171ـ172). تیمور به هنگام سکونت در ترمذ، نزد علاءالملک ترمذی به سر میبرد (بارتولد، 1336 ش، ص 38).ترمذ در جنگهای جانشینان تیمور نیز نقشی حیاتی داشت (حافظابرو، ج 1، ص 367ـ370). این شهر نخست در اختیار خلیلسلطان قرار داشت.او در 810 شهر تازهای در یک فرسنگی ترمذ ساخت، اما به سبب موقعیت شهر کهنه در کنار رود جیحون و استواری بنای شهر، مردم در شهر کهنه ماندند. شاهرخ نیز قلعة هندیان را در برابر شهر تازة ترمذ بنا کرد و رود جیحون فاصلة میان آن دو شهر بود (ابنعربشاه، ص279ـ280). سرانجام شاهرخ بر ترمذ دست یافت و اقتدارش در ماوراءالنهر استوار گردید (بارتولد، 1336 ش، ص130). الغبیگ، جانشین و پسر شاهرخ، نیز به سبب اقتدارش بر ترمذ توانست در برابر عبداللطیف، پسر خودش، ایستادگی کند (همان، ص 264).در سدههای یازدهم و دوازدهم، ترمذ، مانند سرزمینهای دیگر ماوراءالنهر، دستخوش کشمکشهای فرمانروایان بلخ و بخارا بود و به ویرانهای مبدل شده بود، تا آنکه در 1172 محمدرحیمخان بخاری آنجا را بازسازی کرد (بارتولد، 1350 ش، ص 101). در نیمة دوم سدة سیزدهم، ترمذ تقریباً خراب شد و تنها دو روستای آن، یتکهسر و صالحآباد، باقی ماند. در 1311/ 1894، روسها در یتکهسر قلعهای ساختند که مردم آن را «توپراق قرقان» مینامیدند و ترمذ کنونی در اطراف این قلعه بنا شد ( ) دایرةالمعارف ازبکستان ( ، ص640).ترمذ خاستگاه بسیاری از بزرگان دین و عرفا و عالمان بوده، چنانکه حافظابرو آن را «مدینةالرجال» خوانده است (ج1، ص190). از جمله بزرگان آنجا این اشخاص بودهاند: ابوبکر ورّاق * ترمذی، از مشایخ صوفیه؛ سیدبرهانالدین ترمذی * ؛ ابوعیسی محمدبن عیسی ترمذی * ، مؤلف کتاب الجامع الصحیح از صحاح ستة اهل سنّت؛ ابوجعفر محمدبن احمدبن نصرترمذی * ، فقیه شافعی؛ و ابوعبداللّه محمدبن علی ترمذی * ، مشهور به حکیم ترمذی.منابع: ابناثیر؛ ابنبطوطه، رحلة ابنبطوطة ، چاپ محمد عبدالمنعم عریان، بیروت 1407/1987؛ ابنحوقل؛ ابنعربشاه، زندگانی شگفتآور تیمور ، ترجمة کتاب عجایب المقدور فیاخبار تیمور ، ترجمة محمدعلی نجاتی، تهران 1356 ش؛ ابراهیمبن محمد اصطخری، کتاب مسالک الممالک ، چاپ دخویه، لیدن 1870، چاپ افست 1967؛ واسیلی ولادیمیروویچ بارتولد، آبیاری در ترکستان ، ترجمة کریم کشاورز، تهران 1350 ش؛ همو، الغبیگ و زمان وی: امپراطوری مغول و دولت چغتائی ، ترجمة حسین احمدیپور، تبریز ?] 1336 ش [ ؛ همو، ترکستاننامه: ترکستان در عهد هجوم مغول ، ترجمة کریم کشاورز، تهران 1366 ش؛ کلیفورد ادموند باسورث، تاریخ غزنویان ، ترجمة حسن انوشه، تهران 1356ـ1364 ش؛ بلاذری؛ آلکساندر مارکوویچ بلنیتسکی، خراسان و ماوراءالنهر ( آسیای میانه )، مترجم پرویز ورجاوند، تهران 1371 ش؛ فتحبن علی بنداری، تاریخ سلسلة سلجوقی، زبدةالنصرة و نخبةالعصرة ، ترجمة محمدحسین جلیلی، تهران 1356 ش؛ جوینی؛ عبداللّهبن لطفاللّه حافظابرو، زبدةالتواریخ ، چاپ کمال حاجسیدجوادی، تهران 1372 ش؛ حدودالعالم ؛ خواندمیر؛ احمدبن داوود دینوری، الاخبار الطوال ، چاپ عبدالمنعم عامر، قاهره 1960، چاپ افست قم 1368 ش؛ تامارا تالبوت رایس، هنرهای باستانی آسیای مرکزی تا دورة اسلامی ، ترجمة رقیه بهزادی، تهران 1372 ش؛شرفالدین علی یزدی، ظفرنامه: تاریخ عمومی مفصّل ایران در دورة تیموریان ، چاپ محمد عباسی، تهران 1336 ش؛ عبداللّهبن عمر صفیالدین بلخی، فضائل بلخ ، ترجمة عبداللّهبن محمدحسینی بلخی، چاپ عبدالحی حبیبی، تهران 1350 ش؛ ریچارد نلسون فرای، میراث باستانی ایران ، ترجمة مسعود رجبنیا، تهران 1373 ش؛ عبدالحیبن ضحاک گردیزی، تاریخ گردیزی ، چاپ عبدالحی حبیبی، تهران 1363 ش؛ یوزف مارکوارت، ایرانشهر: بر مبنای جغرافیای موسی خورنی ، ترجمة مریم میراحمدی، تهران 1373 ش؛ مقدسی؛ نظامالدین شامی، ظفرنامه ، چاپ پناهی سمنانی، تهران 1363 ش؛ یاقوت حموی؛ یعقوبی، البلدان ؛Great Soviet encyclopedia , New York 1973-1983, s.v. "Termez"; Uzbekistan Respublikasi ensiklopediya , Tashkend: Qamuslar Bash Tahririyati, 1997.