ترکهای جوان ، جریانی سیاسی از اوایل دهة 1270 تا 1336/ 1860ـ 1918 در ترکیة عثمانی. این جریان که گروهها و جمعیتها و سازمانهای سیاسی چندی را در داخل و خارج ترکیه در بر میگرفت، بهطور کلی به سه دوره تقسیم میشود:1) از اوایل دهة 1270 تا 1295/ 1860ـ 1878؛ 2) از 1295 تا 1326/ 1878ـ 1908؛ 3) از 1326 تا 1336/ 1908ـ 1918.دورة اول. در این دوره که با سالهای پایانی عصر تنظیمات * (از رمضان 1255 تا ذیقعدة 1293/ نوامبر 1839 ـ دسامبر 1876) مقارن است، فضای باز حاصل از اصلاحات سبب شد تا گروهی از روشنفکران امپراتوری عثمانی تحتتأثیر روشنگری غربی به ترویج افکار آزادیخواهانه و اصلاحطلبانه در مطبوعات بپردازند. طرحِ چنان اندیشههایی در جامعة عثمانی به تشکیل نخستین گروه سیاسی از سلسله گروهها و سازمانهای سیاسی سرّی، منجر شد. این گروه، که «اتحادیة وطنپرستان» یا «جمعیت اتفاق حمیّت» نامیده میشد، در محرّم 1282/ ژوئن 1865 با شرکت شش جوان، از جمله نامق کمال * (1256ـ 1305/ 1840ـ 1888)، شاعر نامآور، در استانبول تشکیل گردید. رشد و توسعة سریع گروه و افزایش تعداد اعضای آن به 245 تن بنا بر ادعایی، و تمایل و توجه بعضی از دولتمردان، حتی دو شاهزادة عثمانی و یک شاهزادة مصری به گروه، آن را در معرض فشار قرار داد و بعضی از رهبران آن چون نامق کمال و ضیاءبیک (ابوضیا توفیق) و علی سُعاوی به نواحی دوردست عثمانی تبعید شدند، ولی در 1284/ 1867 با حمایت مالی همان شاهزادة مصری به پاریس مهاجرت کردند. حضور و فعالیتهای سیاسی آنان و همفکرانشان در اروپا اصطلاح ژؤن ترک (ترکهای جوان) را پدید آورد (لوئیس ، ص 152ـ154).مصطفی فاضلپاشا (1245ـ1292/ 1829ـ 1875)، از وزرای دربار عثمانی ــ که به دلیل تغییر اصول جانشینی به فرمان سلطانعبدالعزیز (حک : 1278ـ1293/ 1861ـ1876)، از جانشینیِ برادرش اسماعیلپاشا، خدیو مصر، محروم شده و به دشمنی با سلطان و صدراعظم عثمانی برخاسته و به فرانسه گریخته بود ــ با انتشار نامة سرگشادهای به فرانسه خطاب به سلطان عبدالعزیز در روزنامة لیبرته ، ضمن انتقاد از نظام استبدادی و طرفداری از اصلاحات و «نظام سربستانه» (دموکراسی)، احتمالاً به تقلید از اصطلاحاتی چون ایتالیای جوان، فرانسة جوان، آلمان جوان و جز آن، هواداران و پشتیبانان خود در ترکیة عثمانی را ژؤن ترک و خویشتن را نمایندة ترکیة جوان معرفی کرد. این اصطلاح در مطبوعات و تاریخنگاری اروپا متداول، و با همان تلفظ (ژؤن ترکلر) یا ترجمة آن (گنج ترکلر) وارد زبان ترکی شد (آقشین، ص 18ـ19؛ پتروسیان، ص 8 ـ 9). جمعیتی هم که در 1284/ 1867 با شرکت نامق کمال و چند تن از مهاجران مشروطهخواه به ریاست مصطفی فاضلپاشا تشکیل شد، تحتتأثیر همین عنوان خود را ینیعثمانلیلار (نوعثمانیان، عثمانیان جدید) نامیدند. آنان اصطلاح ژؤن ترک را نیز عیناً در سر لوحة نشریات خود میآوردند ( میدان لاروس ، ج 6، ص 709). ینیعثمانلیلار را معمولاً گنج عثمانلیلار (عثمانیان جوان) نیز مینامند (همانجا)، که علت استفاده از واژة عثمانلی به جای ترک را باید عثمانیگرایی نسل اول مشروطهخواهان عثمانی دانست.در بارة استعمال اصطلاح ترکهای جوان در پنجاه و چند سالة یادشده، بین مورخان اروپایی و ترک اتفاقنظر وجود ندارد. رامسائور (ص 20، ترجمة فارسی، ص 327ـ 328) نضجگیری نخستین گروه ترکهای جوان را در دورة سلطنت سلطان عبدالعزیز، دانسته و نخستین اعضای ترکهای جوان را چهرههای آشنای خیابانهای پاریس و لندن در دهة 1266ـ1276/ 1860 میلادی بهشمار آورده است. لوئیس (ص 153ـ154) علاوه بر مبارزان گروهها و سازمانهای ضد رژیم عبدالحمید دوم (حک : 1293ـ1327/ 1876ـ1909)، نوعثمانیان را نیز در زمرة ترکهای جوان آورده است. ) دایرةالمعارف جهان اسلام آکسفورد ( و ) دایرةالمعارف خاورمیانة معاصر ( ضمن توجه به تشابهها و پیوستگی تاریخی نزدیک میان «ترکهای جوان» و «عثمانیهای جدید» قائل به تفکیک این دو جریان شدهاند.شریف ماردین ، تاریخپژوه ترک، اگرچه مشروطهخواهان دهههای 1860 و 1870 را نوعثمانیان و گروهها و سازمانهای ضدحکومت عبدالحمید را ترکهای جوان نامیده، خاطرنشان کرده است که جمعیت «اتحاد و ترقی»، یکی از سازمانهای ترکهای جوان که بعداً حزب حاکم در عثمانی شد، ریشه در جنبش نوعثمانیان دارد (ص 30). پتروسیان (ص 10) نیز فعالیتهای نوعثمانیان را مقدمة جنبش ترکهای جوان، و جنبش مشروطیت دهة 1860 و 1870 میلادی را مرحلة نخست جنبش ژؤن ترک میداند. تونایا (ج 1، ص 20ـ21) ضمن آنکه اصطلاح ترکهای جوان را برای مبارزان و شورشگران نهضتهای مشروطة اول (1295/1876ـ 1878) و دوم (1326ـ 1336/ 1908ـ 1918) بهکار برده، نوعثمانیان را در زمرة ژؤن ترکها بهشمار آورده، و جنبش مبارزان اواخر سدة سیزدهم/ نوزدهم و اوایل سدة چهاردهم/ بیستم را «جنبش ترکهای جوان دوم» نامیده است. در دایرةالمعارف میدان لاروس (همانجا) هم زیر مدخل «ژؤن ترکلر» تنها از نسل اول مشروطهخواهان عثمانی ــ که خود را نوعثمانیان نامیدهاند ــ سخن رفته است. بنابراین در این مقاله نیز، نوعثمانیان جزو سازمانهای ترکهای جوان بهشمار میرود.نوعثمانیان در اروپا با انتشار روزنامههایی چون مخبر و حریت در لندن به ترویج افکار خود پرداختند. اصول عمومی و مشترک آنان عبارت بود از خواست «نظامات اساسیه» (قانون اساسی)، «نظام سربستانه» (دموکراسی) و «شورای امت» (مجلس ملی). البته بین آنان اختلافاتی نیز وجود داشت؛ مثلاً، در حالی که نامق کمال و ضیاءبیک مخالف جدایی امور دینی از امور دولتی بودند و از «اصول مشورت» بر اساس دین جانبداری میکردند، بعضی دیگر چون مصطفی فاضلپاشا و سعاوی نظری برخلاف آنان داشتند. در بارة راه رسیدن به حکومت مشروطه هم بعضی به مبارزة سیاسی و فکری اعتقاد داشتند،اما بعضی دیگر طرفدار شدت عمل و مبارزة مسلحانه بودند ( میدان لاروس ، همانجا).از آنجا که جنبش اعتراضیِ نوعثمانیان در اروپا به کمکهای مالی فاضلپاشا وابسته بود، پس از سازش فاضلپاشا با سلطان عبدالعزیز و بازگشتش به عثمانی در 1284/ 1867، نوعثمانیان بتدریج از هم فروپاشیدند و از 1287/1870 به بعد عدهای از آنان از جمله نامق کمال و ضیاءپاشا به استانبول بازگشتند و بهرغم ممیزی و تهدید و تبعید از آرمان آزادیخواهانة خود، که در فراهمآوردن زمینة فکری جنبش مشروطیت اول عثمانی (1293ـ 1295/ 1876ـ 1878) بیتأثیر نبود، دفاع کردند ( ) دایرةالمعارف جهان اسلام آکسفورد ( با شکست مشروطیت اول عثمانی و آغاز دورة سی سالة استبداد عبدالحمیدی (1293ـ1327/ 1876ـ 1909) جمعیت نوعثمانیان نیز با تبعید رهبران آن از استانبول، از هم پاشید، اما ثمرة مبارزه برای آزادی که به همت نوعثمانیان شروع شده بود، ایجاد «جمعیت اتحاد و ترقی» بود که سرانجام موفق به احیای مشروطیت در 1326/ 1908 شد (پاکالین).دورة دوم. در این دوره، ترکهای جوان جمعیتها و سازمانهایی را در داخل و خارج عثمانی تشکیل دادند.سلطانعبدالحمیددوم در نخستین دهةسلطنت استبدادیاش ــ که در 1293/ 1876 شروع شده بود ــ با جنبش سازمانیافتة تهدیدکنندهای مواجه نشد، اما بهرغم خفقان حاکم بر کشور هستة نخستین گروه زیرزمینی ضد رژیم این دوره با شرکت چهار دانشجوی مکتب طبیة حَربیه به نامهای ابراهیمتِمو (آلبانی تبار)، محمدرشید (اهل قفقاز)، عبداللّه جودت و اسحاق سکوتی (هر دو کُرد) و احتمالاً علی حسینزاده باکویی و حکمت امین و اسماعیل ابراهیم در رمضان 1356/ مه 1889 در استانبول تشکیل گردید (لوئیس، ص 196ـ197؛ رامسائور، ص 31، ترجمة فارسی، ص 338). این جمعیت که نامش «اتحاد عثمانی» بود و بعدها به «اتحاد و ترقی» تغییر یافت (آقشین، ص 22؛ احمد، ص 358)، بسرعت در مدارس نظامی و عالی توسعه یافت (هانیاوغلو، ص 173ـ 178) و از طریق دفتر پست فرانسوی، فارغ از نظارت رژیم، با گروه متشکل و نوتأسیس مهاجران و تبعیدیان سیاسی عثمانی در پاریس ارتباط برقرار کرد ( رجوع کنید بهلوئیس، ص 197). خلیل غانم، نمایندة سابق مجلس عثمانی، در همین ایام مجلهای به نام ترکیة جوان در پاریس منتشر میکرد. احمدرضا * (1275ـ1369/ 1859ـ1950) که در 1306/ 1889 به پاریس مهاجرت کرده بود، به تقاضای کمیتة مرکزی جمعیت در 1312/ 1894 بهطور رسمی به آن پیوست. پیوستن او به جمعیت بر اعتبار و نفوذ آن افزود (هانیاوغلو، ص 179ـ181).احمدرضا، که به فلسفة اگوستکنت گرایش داشت و مقالاتش در ارگان پوزیتیویستهای فرانسه به چاپ میرسید، در 1313/ 1895 نشریه مشورت را ــ که هر پانزده روز یک بار به ترکی و با ضمیمهای به فرانسه منتشر میشد ــ به اتفاق خلیلغانم و تنی چند از اعضای دیگر ترکان جوان راه انداخت. این نشریه اگرچه ارگان «جمعیت اتحاد و ترقی» عثمانی بود، تحتتأثیر سردبیرش، احمدرضا، با شعار پوزیتیویستیِ «انتظام و ترقی» و با تقویم ویژة پوزیتیویستها منتشر میشد. برنامة جمعیت، که در شمارة 14 جمادیالا´خرة 1313/ 3 دسامبر 1895 آن به چاپ رسیده، بهطور کلی و بویژه مادّة زیر آن، حاکی از تأثیر گرایشهای پوزیتیویستی احمدرضاست:«ما خواهان برانداختن خاندان حاکم فعلی (عثمانی) نیستیم؛ بلکه بر آن هستیم که بقای این خاندان برای بقای نظام ضرورت دارد. ما خواهان تبلیغ اندیشة ترقیای هستیم که از راه صلح و سازش به پیروزی میرسد. شعار ما انتظام و ترقی است. ما از امتیازاتی که با توسل به زور و خشونت کسب گردد، منزجریم ...» (رامسائور، ص 39ـ41، ترجمة فارسی، ص 345ـ347).در حالی که کمیتة اتحاد و ترقی در خارج کشور، از عدم خشونت طرفداری میکرد، جمعیت اتحاد عثمانی که رهبریاش بهدست افراد مبارزی چون حاجی احمد افندی و نائلی افندی افتاده بود، در داخل در تدارک کودتا بود؛ ولی با فاششدن نقشة کودتا، که قرار بود در ربیعالاول 1314/ اوت 1896 اجرا شود، بسیاری از دستاندرکاران آن بازداشت و تبعید شدند. جمعیت ضربة سنگینی خورد و بیش از پیش سرّی شد تا در فرصتی دیگر باز به میدان آید (رامسائور، ص 46ـ51، ترجمة فارسی، ص 352ـ356).در همین اوضاع، مراد ــ که به مناسبت انتشار روزنامة میزان به مراد میزانچی معروف شد ــ برای ادامة انتشار روزنامهاش ابتدا به مصر گریخت و از آنجا به اروپا رفت و به کمیتة اتحاد و ترقی پیوست. وی در اروپا رقیب عمدة احمدرضا شد و میزان به عنوان دومین ارگان کمیته به مخالفت با مشورت پرداخت (لوئیس، ص200)، اما حضور مراد ــ که در بین هواداران ترکهای جوان در خارج و داخل و بویژه در بین قشرهای اسلامی نفوذ زیادی داشت (هانیاوغلو، ص 191) ــ در اروپا و در سنگر مبارزه چندان نپایید و احمد جلالالدین پاشای، معروف به سرخُفیه و فرستادة ویژة سلطان به اروپا، با استفاده از نقاط ضعف مراد او را به بازگشت به عثمانی و در آمدن به خدمت سلطان راضی کرد (تونایا، همانجا؛ هانیاوغلو، ص 239ـ242). در مقابل، جناح احمدرضا ــ که به اندازة مراد محبوبیت نداشت ــ بهرغم تمام فشارها به مبارزه ادامه داد، اما دستکشیدنِ مراد و شماری از پیروانش و نیز عدهای دیگر در تابستان 1315/ 1897 و بعد از آن از مبارزه، ضربة مخرّبی به جنبش ترکهای جوان وارد کرد (آقشین، ص 37).در اواخر 1317/ 1899، در حالی که جنبش بر اثر ضربة 1315/ 1897 و ضربات بعدی متلاشی میشد، خبر فرار داماد محمودپاشا، شوهرخواهر سلطان، با پسرانش (صباحالدین و لطفاللّه) از کشور و پیوستنشان به احمدرضا و یاران اندک او، ضمن فرود آوردن ضربة سنگینی بر اقتدار عبدالحمید، جانی نو در کالبد جنبش ترکهای جوان دمید (رامسائور، ص 72ـ79، ترجمة فارسی، ص373ـ380). از سه درباری فراری، صباحالدین (1294ـ1367/1877ـ 1948) به مبارزه با عبدالحمید ادامه داد، اما اختلاف عقیدة وی با احمدرضا جنبش ترکهای جوان را به دو قطب تقسیم کرد که این تفرقه تا پایان حکومت عثمانی باقی ماند. اختلاف اصلی آنها بیشتر در بارة دو موضوع بود:1) در حالی که احمدرضا از حکومتی متمرکز و از امتزاج کلیة اتباع مسلمان و غیرمسلمان و ترک و غیرترک در قالب یک ملت نو، تحت حاکمیت خاندان عثمانی دفاع میکرد و تجزیهطلبی و حتی تقاضای خودمختاری اقوام و جمعیتهای غیرترک را خیانت میدانست، صباحالدین از ایجاد یک حکومت غیرمتمرکز و نظام ایالتی سخن میگفت.2) احمدرضا طرفدار مبارزة سیاسی بدونتوسل به خشونت و انقلاب خونین و عدم مداخلة بیگانگان در تعیین مقدرات کشور بود، ولی صباحالدین از شدت عمل و مبارزة مسلحانه و حتی کودتا و نیز مداخلة قدرتهای اروپایی برای سرنگون کردن سلطانعبدالحمید و نشاندن فرد دیگری از خاندان عثمانی به جای وی جانبداری میکرد (لوئیس، ص 201ـ 203؛ رامسائور، ص 84 ـ90، ترجمة فارسی، ص 385ـ390).همین دیدگاهها در همایش اول ترکهای جوان که از 24 شوال تا اول ذیقعدة 1319/ 4ـ9 فوریة 1902 در پاریس برگزار شد، سبب انشعاب نهضت ترکهای جوان به دو شعبة عمده شد (رامسائور، ص 83 ـ 95، ترجمة فارسی، ص 383ـ 384، 389 ـ 391؛ لوئیس، همانجا؛ آقشین، ص 44ـ46).پس از آن صباحالدین، که طرفدارانش غالباً غیرترک و غیرمسلمان بودند (آقشین، ص 54) و در همایش بیشترین تعداد را داشتند، اقدامات نافرجامی برای کودتای نظامی کرد ( رجوع کنید بههمان، ص 46؛ رامسائور، ص 93ـ97، ترجمة فارسی، ص 392ـ 396) و سرانجام نیز با تشکیل جمعیت تشبث (ابتکار عمل) شخصی و عدم مرکزیت، بر اساس نظریات ادمون دمولن در بارة تفوق انگلوساکسنها، در 1324/ 1906 و انتشارروزنامة ترقی به عنوان ارگان آن، راه خود را کاملاً از اتحاد و ترقی جدا کرد ( رجوع کنید به رامسائور، ص 100ـ 105، ترجمة فارسی، ص 398ـ402).دومین همایش به ریاست صباحالدین و با شرکت جمعیتهای تشبث شخصی و عدم مرکزیت، ترقی و اتحاد، حزب داشناکسیون (حزب ملیگرای ارمنی)، و چند انجمن و سازمان سیاسی دیگر در واپسین روزهای 1325/ 1907 برگزار شد. موضوع اصلی این همایش در روزهای پرتب و تاب شورشهای پراکنده ــ که عبدالحمید را پس از گذشت سی سال از بر چیدن مشروطیت، به اعلان دو بارة آن واداشت ــ تهیة برنامهای برای سرنگون کردن وی بود (آقشین، ص 65ـ66؛ لوئیس، ص 206). این همایش ــ که به دومین همایش لیبرالهای عثمانی معروف شد ــ در حدود شش ماه پیش از به توپبستن مجلس شورای ملی ایران، پیامی با امضای رؤسای آن، یعنی شاهزاده صباحالدین و احمدرضا و مالومیان [ داشناک ] به آن مجلس فرستاد و اظهار امیدواری کرد که «حکومت مشروطه که در قلمرو دولت عثمانی برقرار خواهد شد، دوستی بین دو مملکت همجوار را تقویت و به تمدن شرق خدمت» کند (کوران،ص242؛ آقشین،ص67؛ برای مناسبات مشروطهخواهان ایران و ترکهای جوان رجوع کنید به رئیسنیا، ج 2، ص 859 ـ867؛ پتروسیان، ص 174، 235، 242ـ243).اگرچه پس از ضربة 131/ 1897، جنبش ضد استبدادی ترکهای جوان در عثمانی تا دو سه سال مانده به اعلان حریت در 1326/ 1908، در حال رکود و کمون بود، مرکز ثقل جنبش در داخل و تأثیر گروههای خارج از کشور در آن کم بود. در 1322/ 1904 و سالهای پس از آن، تشکلهایی در میان دانشآموزان و دانشجویان مدارس عالی نظامی و غیرنظامی و روشنفکران در استانبول و شام و شهرهای رومایلی به وجود آمد (آقشین، ص 54؛ لوئیس، ص204ـ 205). در این میان، تشکیل جمعیت حریت عثمانی در رجب 1324/ سپتامبر 1906 در شهر بندری سلانیک با شرکت گروهی از افسران و کارمندان از اهمیت خاصی برخوردار است ( میدان لاروس ، ج 6، ص 612؛ ) دایرةالمعارف جهان اسلام آکسفورد ( ، ذیل "" ؛ آقشین، ص60). همین جمعیت یک سال بعد با اعزام نمایندگانی به پاریس، با جمعیت ترقی و اتحاد عثمانی تماس گرفت و در نتیجة مذاکراتی که در پاریس و سلانیک صورت گرفت، آن دو جمعیت در شعبان 1325/ سپتامبر 1907 متحد شدند و سازمانِ به وجود آمده از اتحاد آن دو، دارای دو مرکز داخلی و خارجی (پاریس) شد. مرکز داخلی ــ که در سلانیک مستقر بود ــ استقلال نسبی داشت و با بخش ترکی روزنامة شورای امت ، که در پاریس منتشر میشد، همکاری میکرد. اهداف اصلی تعیین شده برای سازمان عبارت بود از: 1) نجات وطن از وضع دشواری که گرفتارش شده بود؛ 2) نجات ملت از ظلم و اسارت و تأمین زندگی شایسته برای آنان. رسیدن به این دو هدف، در گرو احیا و اجرای قانون اساسی بود (آقشین، ص 60ـ64). این سازمان جدید، ترقی و اتحاد عثمانی نامیده شد. البته احمدرضا بعد از همایش اول، به جای اتحاد و ترقی جمعیت خود را ترقی و اتحاد مینامید و پس از اعلان مشروطیت بود که نام سازمان به اتحاد و ترقی تبدیل شد ( میدان لاروس ، ج6، ص612؛ ) دایرةالمعارف جهاناسلام آکسفورد (تصمیم جمعیت ترقی و اتحاد به خروج از حالت سرّی و پرداختن به فعالیت و مبارزة علنی از ربیعالا´خر 1326/ مه 1908 و تشدید شورشها در بخش اروپایی ــ که نفوذ گروههای ترقی و اتحاد در آنجا و بویژه در درون ارتش سوم مستقر در آنجا بیشتر بود ــ و افزایش نافرمانیها در ارتش و فرار افسرانی چون نیازی و انور با افراد تحت فرمان و خودداری نیروهای اعزامی سرکوبگر از تیراندازی به شورشیان و پیوستن واحدهایی از آنها به جنبش انقلابیِ در حال شکلگیری به رهبری ترکهای جوان، خبر از حوادثی جدّی میداد (احمد، ص 1ـ13). سرانجام کمیتة ترقی و اتحاد طی نشستی در 23 جمادیالا´خره/ 23 ژوئیه در آن شهر به شورش در آمد و با ارسال تلگرامی به دربار، سلطان را تهدید کرد که اگر تا یکشنبه (26 ژوئیه) فرمان اعلان مشروطیت و برپایی مجلس مبعوثان را صادر نکند، حوادثی مغایر خواست و ارادة سلطان اتفاق خواهد افتاد (پتروسیان، ص 317). عبدالحمید برای جلوگیری از توسعه و تشدید جنبش انقلابی، ناگزیر در 23 جمادیالا´خرة 1326، مشروطیتی را که در حدود سی سال پیش سرکوب کرده بود، رسماً پذیرفت (آقشین، ص 77).برخی از پژوهشگران، این جریان را که به اعلان مشروطیت انجامید، جنبش انقلابی واقعی ندانسته و آن را کودتا (احمد، ص 15ـ16) یا توطئة یهودیها و فراماسونها و کلیسای کاتولیک شمردهاند (حَلاّ ق، ص 43ـ44 و جاهای دیگر؛ رجوع کنید به شرابی، ج 1، ص 56 ـ57).دورة سوم. این دوره، از انقلابِ سال 1326/ 1908 ترکان جوان و به قدرت رسیدن جمعیت اتحاد و ترقی ــ که بعداً تبدیل به حزب شد ــ تا شکست این جمعیت و از هم پاشیدن آن در 1336/ 1918 را در بر میگیرد ( رجوع کنید به اتحاد و ترقی * ، جمعیت).منابع: حسَّان علی حَلاّ ق، دور الیهود و القوی الدولیة فی خلع السلطان عبدالحمید الثانی عن العرش ( 1908ـ1909 )، بیروت: الدارالجامعیة، [ بیتا. ] ؛ ارنست ادموندسن رامسائور، ترکان جوان: پیش درآمد انقلاب 1908، ترجمة رحیم رئیسنیا، در رحیم رئیسنیا، ایران و عثمانی در آستانة قرن بیستم ، ج 3، تبریز 1374 ش؛ رحیم رئیسنیا، ایران و عثمانی در آستانة قرن بیستم، تبریز 1374 ش؛ نظام شرابی، آمریکا و اعراب ، ترجمة عباس عرب، تهران 1375 ش؛