ترکستان ، نام سرزمینهای آسیای مرکزی تا شمال ایران و افغانستان کنونی؛ بخش بزرگ ترکنشین شمال افغانستان در جنوب جیحون ؛ نیز از قدیمترین شهرهای جنوب قزاقستان.1) ترکستان آسیای مرکزی. این منطقه تقریباً منطبق است بر ماوراءالنهر * قدیم و زمینهای استپ تا شمال آن، اگرچه بخش استپی از دورة مغولان به بعد (حدود سدة هفتم) اغلب مغولستان * نامیده شده است. البته برای ایرانیان، فقط مرزهای جنوبی سرزمین ترکها، که مرز با ایران را تشکیل میداد، اهمیت داشت و طبعاً این مرز، تابع اوضاع سیاسی بود. ترکها در همان آغاز پیدایی خود در آسیای مرکزی، در سدة ششم میلادی به جیحون * (آمودریا) رسیدند، ازینرو در دورة ساسانیان، سرزمین ترکها بلافاصله از شمال جیحون شروع میشد. بنا به روایت طبری (سلسلة اول، ص 435ـ436)، با پرتاب تیر آرش، جیحون مرز ترکان و ایرانیان شناخته شد. بهزعم سبئوس ارمنی (سدة اول)، وِهروت (جیحون) از سرزمین ترکستان سرچشمه میگرفت (سبئوس، ص 49؛ مارکوارت، ص 148). در بخش دیگری از همین اثر (سبئوس، ص 43؛ مارکوارت، ص 73)، ترکستان بر دِلهِستان، یعنی دهستان (در همسایگی دریای خزر در شمال اترک)، منطبق شده است.با پیروزیهای اعراب، ترکها تا شمال به عقب رانده شدند. بنابراین، به نظر جغرافیدانان مسلمان سدههای سوم و چهارم، ترکستان از شمال جیحون شروع نمیشد، بلکه از شمال قلمروفرهنگی اسلام که به «سرزمینهای ماوراءالنهر» معروف بود، آغاز میشد. از آن پس، ترکستان را مناطق شمالی و شرقی ماوراءالنهر تلقی کردند. شهر کاسان در فرغانه * در شمال سیحون * (سیردریا)، «اولِ بلادِ ترکستان» بود (یاقوت حموی، ج 4، ص 227). شهرهای جَند و شَهرْکَنت در بخش سفلای همین رود جزو ترکستان بودند. شهر ختن در ترکستان قرار داشت (همان، ج 2، ص 127، 403، ج 3، ص 344). برخی (بویژه هارتمان، ص 1) از کاربرد این نام چنین برداشت کردهاند که نام ترکستان را نخستین بار فاتحان روسی آسیای مرکزی بهشکل قراردادی برای نامیدن سرزمین ماوراءالنهر بهکار بردند. در واقع، نام ترکستان معنای اولیة خود را بسی پیشتر در پی فتوحات ترکها بازیافته بود و احتمالاً این معنا در ادبیات کمتر از زبان روزمره به کار میرفت. بهزعم مردم ایران و افغانستان، ترکهای ترکستان همسایههای بیواسطة آنان در شمال بودند؛ ازینرو در یک لالایی، که در 1303 در شیراز ثبت شده، آمده است: «دو ترک اومدن از ترکستون، منو بردن هندستون» (ژوکوفسکی ، ص 169ـ170). از فتوحات ازبکها در سدة دهم، ترکستان جدیدی در جنوب جیحون پدید آمد. استان معادل آن در افغانستان، هنوز ترکستان نام دارد. برخی از سیاحان ( رجوع کنید به بورسلِم، ص 57 ـ60) مرزهای جنوبی این ترکستان را معبر آقرباط در شمال بامیان * ، و دیگران ( رجوع کنید به وود، ص130) آن را معبر هَجیکَک در قسمتهای جنوبیتر میدانند، جایی که آبپخشانِ میان حوضههای هیرمند * و جیحون در آنجا قرار دارد. در قسمتهای غربیتر، در منطقة بین مُرغاب و آبِ مَیمَنَه، به مرز ترکستان نامِ «تیربند» ترکستان داده شده است (برای اطلاعات بیشتر رجوع کنید به بخش دومِ مقاله). نه روسها بلکه انگلیسیها بودند که، احتمالاً تحتتأثیر نحوة کاربرد ایرانی و افغانی، نام ترکستان را در اصطلاحشناسی علمی سدة سیزدهم/ نوزدهم باب کردند.در ادبیات، بویژه در نوشتههای جهانگردان، معمولاً میان ترکستان روس و ترکستان چین و ترکستان افغانستان تمایز وجود دارد، هرچند واژة ترکستان (یا ترکیستان) فقط در روسیه و افغانستان در تقسیمات کشوری معنا دارد. گاه به جای اینها به اصطلاحات ترکستان غربی و شرقی برمیخوریم. در 1284/ 1867، روسها «قوبرنیا »ی (فرمانداری کل) ترکستان را به پایتختی تاشکند * بنیاد نهادند و ژنرال کاوفمان را در رأس آن گماردند. مرزهای این حکومت، گاه محدود و گاهی گسترده بود. از 1299 تا 1316/ 1882ـ 1898، ایالت سمیریچیه [ هفت رود ] که زمانی جزو ترکستان بود، به فرمانداری کل استپها به پایتختی اومسک تعلق داشت. در 1316/ 1898، سمیریچیه و ایالت ماورای خزر (ترکمنستان) به ترکستان ملحق شدند.در 1303/ 1886، پروفسور موشکتو سعی کرد به نام «ترکستان» معنای جغرافیایی مشخصی، جدا از شرایط اداری، بدهد. او تحتتأثیر کتاب ) نگاهی اجمالی به ترکستان روس همراه شرح کلی حوضههای ترکستان ( (لایپزیگ 1877) اثر پتسهلد ، پیشنهاد کرد که نام ترکستان یا حوضة ترکستان، به سرزمینهای میان کوههای مرکزی آسیای مرکزی و حوضة دریای خزر، فلات ایران و دریای آرال، اطلاق شود. موشکتو تردید نداشت که مرز روسیه و انگلستان در آیندهای نزدیک در هندوکش * قرار خواهد گرفت. او پیشنهاد کرد که اصطلاح «ترکستان چین» ( رجوع کنید به سینکیانگ * ) به جای هان ـ های چینی به کار رود (پژوهشگران اروپایی از زمان ریشتهوفن آن را «دریای خشک» نامیدهاند).پس از سقوط روسیة تزاری در 1335/ 1917، حکومت خودمختار فراـ قومیِ ترکستان، همچنین معروف به «حکومت خودمختار خوقند»، در 24 و 25 صفر 1335/ دهم و یازدهم دسامبر 1917 تشکیل شد، که عناصر اصلاحطلب یا «جدیدها * »، آن را در خوقند، به عنوان دومین ایالت بومی مستقل آسیای مرکزی (بعد از خیوه)، ایجاد کردند. این ترتیب در هجدهم رجب 1336/ سیام آوریل 1918 به حکومت شورایی تغییر کرد که ابتدا جمهوری خودمختار ترکستان نامیده میشد و پایتخت آن تاشکند بود. اما بلشویکها در مسکو با هرگونه گروهبندی قومی و قبیلهای یا محلی مخالف بودند، ازینرو در صدد برآمدند جمهوری خودمختار ترکستان را براندازند. مثلاً، تشویق قزاقهای شمال جمهوری خودمختار ترکستان به اتحاد با قزاقهای داخل آن، که نتیجهاش ایجاد قرقیزستان در شرق خزر بود.با اینهمه، پرورش احساس عمومی وحدت ترکستان آغاز شده بود و برخی از مردم این موضوع را با زبان و ادبیات خود پیوند میدادند. بهرغم دیدگاههای دیگری که بنا بر آن، در زبان و ادبیات، قومیتهای تابعهای مانند ازبکها و قزاقها و ترکمنها و غیره مطرح بود، مسکو بر ضد تمامی احساسات وحدتخواهانه در جمهوری خودمختار ترکستان، و نیز در جمهوریهای شورایی خلق بخارا و خوارزم، فعالیت میکرد؛ رهبران محلی را «ملیگرایان بورژوا» میخواند، بیعلاقگی قزاقها و ترکمنها را در همراهی با ازبکها در واحدهای اداری ـ سیاسی مشترک تشدید میکرد و گروههای مختلف را به جان هم میانداخت.در پاییز 1303 ش/ 1924، مسکو گروههای گوناگون قومی آسیای مرکزی را تشویق کرد که واحدهای قومی خود را تشکیل دهند. این امر به تجزیة رسمی جمهوری شوروی ترکستان انجامید که حکم بیستویکم اردیبهشت 1304/ یازدهم مه 1925 صادر شد و نیز الغای جمهوریهای شورایی خوارزم و بخارا که بترتیب در 1302 و 1303 ش/ 1923 و 1924 تأسیس شده بودند. اصطلاح «ترکستان» از مطبوعات حذف شد و ممیزیهای دورة استالین چند دهه آن را نام و مفهومی ممنوع تلقی کردند. این نام تنها در مورد شهر کوچکی در جمهوری شورایی قزاقستان باقی ماند ( رجوع کنید به بخش سوم مقاله) و همچنانکه آلورث گفته است، «فقدان نام ترکستان، حاکی از تغییر تسمیة صِرف نبود، بلکه در واقع مردم آسیای مرکزی را از حق تعیین هویت خود محروم میکرد».گفتنی است که منطقة کوهستانی و بیابانی و واحهای وسیع در شرق و شمال رشته کوه تینشان و شرق و شمال کوههای پامیر و کونلون ــ که حوضة تاریم و منطقة دزونگاری تا شمال آن را تشکیل میداد ــ سنتاً به ترکستان شرقی یا، بر اساس حکومت سیاسی جدید آنجا، ترکستان چین معروف بوده است. برای این مطلب رجوع کنید به کاشغر * ؛ خُتن * ؛ قُلجه * ؛ سینکیانگ * ؛ تورفان * ؛ یارکند * ./ بارتولد و باسورث ( د. اسلام ) /2) ترکستان افغانستان. از اوایل سدههای میانه منطقة پیرامون بلخ و مزارشریف و همچنین تخارستانِ * اوایل سدههای میانه که تا سدة دوازدهم/ هجدهم کلاً ولایت بلخ شناخته میشد، بتدریج و عمدتاً با ازبکها و ترکمنهای عصر حاضر ترکی شده است، هر چند اقلیتهای مهم فارسیزبان و پشتوزبان و جز آنها نیز در آنجا یافت میشوند.در اوایل سدة دوازدهم/ پایان سدة هجدهم، دربار افغان مایل بود این ولایت را به نام ترکستان باز شناسد و این واژه در نیمة اول سدة نوزدهم جانشین کاربرد بریتانیایی و اروپایی شد، اما پس از پیشروی روسها در آسیای مرکزی، در مورد کاربرد انگلیسی واژه، چنین احساس شد که واژة ترکستان به تنهایی ممکن است به ادعاهای روسیه مبنی بر اینکه دولتْشهرهای ولایت، ضرورتاً بخشی از پادشاهی افغان نیست بلکه میتواند بخشی از «ترکستان بزرگتر» به حساب آید، اعتبار بخشد. ازینرو در 1286/ 1869 سر هنری رالینسون در ) یادداشتی در باب مرزهای افغانستان ( توصیه کرد که، بنا به اهداف سیاسی، بریتانیا دیگر نباید اصطلاح «ترکستان» را بهکار ببرد بلکه باید از «ترکستان افغان» استفاده کند، و این اصطلاح در ادارات و آثار منتشره پذیرفته شد تا این منطقه از «ترکستان روس» در شمال جیحون متمایز شود ( رجوع کنید به لی )3) شهر قدیمی در جنوب قزاقستان. این شهر که در منطقة چِمکِنت در مسیر تاشکند ـ اورنبورگ، بر کرانة جنوبی سیردریا و در حدود سی کیلومتری این رود واقع است، واحهای است در حاشیة قزلقوم و با آبراهههایی که از کوههای قرهتائو (محل معادن باستانی طلا) سرچشمه میگیرند و نیز کاریزهایی که از رود قریچک آب میگیرند، آبیاری میشود. ترکستان در سرتاسر تاریخ دیرین خود همواره مورد منازعة فاتحان نامدار یا گمنامی بوده است که میخواستهاند تفوق خود را با تملک یک مکان شهری راهبردی در ملتقای نواحی کوچنشین و یکجانشین آسیای مرکزی تثبیت کنند.ترکستان همان شهر باستانی شاوَغَر معرفی شده که تاکنون هیچ اثری از آن بهدست نیامده است (لسترنج، ص 485). جغرافیدانان مسلمانِ سدة چهارم/ دهم نام آن را در آثارشان ذکر کردهاند، از جمله اصطخری (ص 291) و بویژه ابنحوقل(ص 467)، از جنگی با آنجا سخن گفتهاند که نصربن احمد سامانی (حک : 303ـ330) با سیصد هزار سپاهی آن را فرماندهی کرده است. این مطلب در دیگر منابع این دوره (مانند مقدسی، ص 274، 342) ذکر نشده است. نبرد پیروزمندانه با ترکها در 290 در نزدیکی ترکستان امروزی به فرماندهی اسماعیلبن احمد (حک : 278ـ294)، بنیانگذار سلسلة سامانی، موجهتر مینماید (ماسالسکی، ص 282). سمعانی (ج 3، ص 392) در سدة ششم آن را منطقة مقابله با ترکها وصف کرده، حالآنکه در یک قرن بعد، یاقوتحموی (ج 3، ص 245) آن را شهری ترکنشین معرفی کرده است؛ هیچیک به نام یَسی/ اِسی، که این شهر رفتهرفته به آن شناخته میشد، اشارهای نکردهاند.همانطور که در سدة هشتم در ظفرنامة شرفالدین علی یزدی (ج 2، ص 16) آمده، کاربرد این نام از پایان سدة ششم تصدیق شده است (بارتولد، ص 141؛ د. اسلام ، چاپ اول، ذیل مادّه). یسی در ضمن توسعه و بیرون آمدن از حالت قریه، در دورة مغول بهسبب وجود دوستداران شیخ احمد یَسَوی * (متوفی 562) یا به قول ترکها آتایَسَوی، بنیانگذار فرقة صوفیة یَسَویه که در آن شهر زیست و مرد، از بیشترین رونق برخوردار شد. چون او را از دعوتکنندگان ترکها به اسلام میدانستند، در آنجا دفنش کردند و تیمور در پایان سدة هشتم مقبرة بزرگی برای او ساخت (ماسون، 1930). در سدة نهم، یسی نام ترکستان به خود گرفت و مقبره را «حضرتِ ترکستان» نامیدند. این محل، زائران فراوانی به خود جذب کرد و مدفن مسلمانان متدین و بعدها آرامگاه شاهزادگان ازبک سلسلة شیبانی و سلطانهای قزاق شد. مقبره، شامل مکعبی عظیم است که در دو طرفش دو برج قرار دارد که به ورودی بزرگی مشرفاند. در داخل مقبره، تالار اصلی شامل دیگ مقدس (قازانلق) است که پیشتر برای آمادهسازی غذای زائران و صوفیان بهکار میرفت و امروزه ظرف سکه است. مزار شیخ در محلی مقابل ورودی قرار گرفته است. در بیرون، مسجدی متعلق به قرن سیزدهم/ نوزدهم، مسجدی قدیمتر، یک کتابخانه، یک حمام و بقایای دیواری از قلعهای باستانی را میتوان مشاهده کرد.از ربع آخر سدة نهم به بعد منازعاتی اساسی بر سر ترکستان در گرفت که دههها و حتی قرنها ادامه یافت. طرفهای درگیر، آخرین تیموریهای ماوراءالنهر، خانهای جغتایی مغولستانِ در حال انحطاط (یونس و پسرش سلطانمحمود)، خانهای قزاق و محمدخان شیبانی (فاتح ازبک) بودند. میان دو گروه اخیر در خلال سالهای 875 تا 885 بر سر شهرهای اصلی حوضة سیردریا جنگهایی در گرفت که به نوبت یا قزاقها یا ازبکها آنها را محاصره و تصرف میکردند. در پایان سدة نهم موقعیت تثبیت شده بود: شهرهای سِغناق، سوزَک [ سبز ] ، و سَوران [ صبران ] به خانات قزاق الحاق شده بود و شهرهای اُترار، اوزکِند، اَرکوک و ترکستان در دست ازبکها ماند. بدینسان در 893 محمود جغتایی (شاهزادة تاشکند)، محمدخان شیبانی را به حکومت ترکستان منصوب کرد و این سرآغاز ایفای نقش سیاسی محمدخان در ماوراءالنهر بود (بکه گرامون ، ص 438). سلطانهای ازبک در 915، هنگام یکی از آخرین حملههای بابر، به آنجا پناهنده شدند. طاهرخان قزاق در ربع دوم قرن دهم در آنجا درگذشت. پس از 1007 ترکستان جزو خاننشین ازبک آستاراخان (هشترخان/ حاجیطرخان) شد که جای شیبانیان را، هنگامی که شهر بار دیگر تحت سیطرة قزاقها در آمده بود، گرفته بود و سپس تا تاشکند گسترش یافت. در 1062، جهانگیرخان قزاق که در جنگ با کالموکها/ قلموقها کشته شده بود، در جوار مرقد احمد یسوی به خاک سپرده شد (کلیاشتورنی و سلطانوف، ص 304). تَوکهخان قزاق، قانونگذار مشهور سه قبیله که در 1129 دستکم بظاهر به اقتدار روسها گردن نهاد، در 1105 هیئتی روسی (به ریاست فدور اسکیبین و ماتوی تروچین قزاق از توبولسک ) و در 1110 هیئتی کالموکی (به نمایندگی اویراتهای دزونگاری) را به حضور پذیرفت، اما این اقدامات اویراتها را از اشغال شهر در 1135/ 1723 باز نداشت، و البته همین مشکل برای سیرام و تاشکند هم به وجود آمد. از آن پس ترکستان یکی از نقاط حساس برخورد میان قزاقها و اویراتها و چینیها شد که در نهایت در خدمت منافع روسها قرار گرفت. روسها آن را به سلطانِ قزاق، یونس خوجه، سپردند که از 1194 در تاشکند فرمانروایی کرد. در این زمان ترکستان، بهرغم انقیاد ظاهری به بخارا، امارتی مستقل ایجاد کرد. توزایخان قزاق پس از آنکه عمرخان ازبک، فرمانروای خوقند، در 1229 یا 1230 شهر را تصرف کرد، به حکومت آنجا رسید.ترکستان همچون شهرهای واحهایِ دیگر حوضة سیردریا در سدههای دوازدهم و سیزدهم، با ضعف اقتصادی و اضمحلال زندگی یکجانشینی مواجه شد که نمیتوان علتش را منحصراً فعالیتهای ازبکها دانست ولی سیاحان روسی، مانند بورناشف (ص 141) و مایندورف (ص 61)، با ارائة مدارکی، آن را اثبات کردهاند. شهر در هنگام الحاق به حکومت روس در رجب 1281/ دسامبر 1864، پنج هزار سکنه داشت. پس از سه روز نبرد میان گردان قزاقهای اُرال به فرماندهی سرگرد وروکین و ده هزار سرباز خوقندی، به امپراتوری روس پیوست، این سربازان گنبد مقبره را «معجزهآسا» برجا گذاشتند ( ) دائرةالمعارف اسلوار ( ، ص 38). در 1328/1910 در حکومت تزاری، 514 ، 13 تن جمعیت، 616 ، 3 خانه، 2 کلیسا، 41 مسجد، 24 مؤسسة آموزشی، یک کتابخانه و 57 کارگاه یا کارخانه (پنبه پاککنی و شرکتهای تجاری) برای شهر به ثبت رسید ( ) راهنمای ناحیة ترکستان ( ، ص 116). جمعیت شهر در 1366 ش/ 1987، 000 ، 77 تن بود.ترکستان از زمان استقلال قزاقستان به بعد، مورد توجه دقیق مقامات قزاق قرار گرفته است. جمهوری ترک به بازسازی مقبره همت گماشته و در تأمین بودجة دانشگاه ترک ـ قزاق (همچنیندر ساختن یک هتل)، به نشانة راهحل دولت جدید در بازسازی، با تأکید بر هویت متمایز شهر، مشارکت داشته است.منابع: ابنحوقل؛ اصطخری؛ [ سمعانی؛ شرفالدین علی یزدی، ظفرنامه: تاریخ عمومی مفصّل ایران در دورة تیموریان ، چاپ محمد عباسی، تهران 1336ش ] ؛ مقدسی؛ یاقوت حموی.