تُرشیز ( یا طُرثیت/ تُرشیش)، ناحیه و شهری که در قدیم در جنوبغربی مشهد در استان خراسان بود، امروزه ناحیهای به نام ترشیز وجود ندارد و ویرانههای شهر در حدود پانزده کیلومتری جنوبغربی شهر خلیلآباد * باقی است.1) ناحیة ترشیز. این ناحیه در منطقة تاریخی قُهستان * / کوهستان، در جنوب رشته کوه سرخ که آن را از ولایت نیشابور جدا میکرد، قرار داشت و گاهی جزو ولایت نیشابور شمرده میشد. آبادیهای آن در شمال در کوهپایه و در جنوب در دشت قرار گرفته بود. از قسمتهای قدیمی آن بُست/ پشت با دو شهر بُست و کُندُر بود. آبادی کندر امروزه مرکز دهستان ششطراز است و در حدود پانزده کیلومتری جنوب غربی شهر خلیلآباد قرار دارد (ایران. وزارت کشور، ص 22؛ فرهنگ جغرافیائی آبادیها ، ج 42، ص 99). ویرانههای شهر بست نیز ظاهراً نزدیک آبادی فیروزآباد کنونی (در حدود هفده کیلومتری جنوبشرقی شهر برداَسکن * ) واقع است (خسروی، ص 114). در قرن چهارم، بست یکی از دوازده رستاق نیشابور شمرده میشد که درآمد سه منبر آن به اندازة درآمد مرو بود (مقدسی، ص 317ـ 318). بنا بر مطالب تاریخ بیهق (ص460)، جنگ میان منوچهر و افراسیاب در ناحیة بست بود و هر دو پادشاه پیش از جنگ در آنجا متوطن بودند.به نظر میرسد که شهر و ناحیة ترشیز کمابیش مطابق با قسمتهایی از بخش خلیلآباد امروزی، در شهرستان کاشمر، باشد.ناحیة ترشیز به گفتة ابناثیر (متوفی 630) از «اعمالِ» (جزوِ) بیهق (ج 10، ص 392) و به گفتة یاقوت حموی (ج 3، ص 534) از اعمال نیشابور بوده است. در نیمة اول قرن هشتم، حمداللّه مستوفی ترشیز را ولایتی در نیمروز ذکر کرده و گفته است که ترشیز گرمسیر است و حصاری «بغایت حصین» دارد، آب آن از کاریز تأمین میشود، روستاهای بسیار و غلات، انگور، انجیر و انار «بغایت نیکو» دارد و از آنجا غله و میوه به نیشابور و سبزوار و ولایات دیگر میبرند، در آنجا ابریشم تولید میشود، قصبة آن ولایت، کِشمَر است و در قدیم در آن درختی سرو بوده، در کشمر هرگز زلزله نیامده است، و در ولایت ترشیز چند قلعة محکم وجود دارد ( نزهة القلوب ، ص 143). ظاهراً در حملة تیمور به ایران (782) یکی از قلعههای مستحکم ترشیز مقاومت کرده است. در جنبش سربداران (ح 737ـ 788)، بسطام و فرهادجِرد و نیشابور، از جمله ناحیة ترشیز، مدتی در دست سربداران بود (اسفزاری، بخش2، ص379؛ نیز رجوع کنید به دولتشاه سمرقندی، ص315). احتمالاً اهالی ترشیز که گرایشهای شیعی داشتند، بسهولت به آنان پیوستند. حافظ ابرو (متوفی 833)، ترشیز را ناحیهای بزرگ با قلعهای محکم معرفی کرده و نوشتهاست که کشمش آن در جهان مشهور است (ج2، ص 48). در 992، در دورة صفوی، در آبادیِ سوسفیدِ ترشیز بین امرای قزلباش جنگ شد و در 994، پس از اینکه هرات به دست ازبکان افتاد، عبدالمؤمن خان بلاد خراسان از جمله ترشیز و نیشابور را تسخیر کرد و در آنجا حکامی گماشت. در 1002 قشون قزلباش از ازبکان در ازغندِ (امروزه یکی از آبادیهای شهرستان تربتحیدریه) ترشیز شکست خوردند و اما در 1004، ازبکان از شاهعباس اول شکست سختی خوردند و از سبزوار و ترشیز به بلخ گریختند (اسکندر منشی، ج1، ص 304، ج2، ص489، 506 ـ512، 549). اعتمادالسلطنه (ج1، ص672ـ 675) در دورة ناصرالدینشاه قاجار (1264ـ1313) نوشته است که ایالت ترشیز بلوکات آباد دارد، آلو بخارای آن به سراسر ایران و به خارج، و غورة آن به هندوستان صادر میشود، جمعیت آن حدود 000 ، 12 تن است و چهار طایفة عربِ لالوئیو میشمست و طاهری و مقصودی در آن بهسر میبرند. در اواخر دورة ناصرالدینشاه، کلنل مک گرگور (ج2، ص140) جمعیت ناحیة ترشیز را کمتر از 000 ، 20 تن تخمین زده است.از نامدارانی که زادگاه آنان در ناحیة ترشیز بوده، میتوان از صوفی و زاهد ایرانی، شیخ احمدِ جام * ملقب به ژندهپیل (441ـ536)، نام برد.2) شهر ترشیز، مرکز ناحیة ترشیز. محل دقیق آن روشن نیست؛ احتمالاً در محل ویرانههای کنار آبادی فیروزآباد بوده است ( رجوع کنید به لسترنج، ص 379، پانویس 2). بنای شهر به گشتاسببن لهراسب، پادشاه کیانی، منسوب است (هدایت، ذیل مادّه). حمداللّه مستوفی (همانجا) بنای آن را به بهمنبن اسفندیار نسبت داده است. به نوشتة اصطخری (ص 284) و ابنحوقل (ص 456)، از مشرق ترشیز جادهای به جنابذ (گناباد) امتداد داشت و به فاصلة یک روز راه به کندر میرسید که نشان میدهد کندر در مشرق [ یا شمالشرقی ] قرار داشته است.بنا بر افسانهای، گشتاسب پسر لهراسب با زردشت در ترشیز ملاقات کرد و کیش او را پذیرفت و طبق مطالب شاهنامه (ج6، ص 68ـ69) زردشت در آبادی کشمر درخت سروی را که از بهشت آورده بود، با دست خود کاشت. به نوشتة ابوالحسن علیبن زید بیهقی (ص 489)، «زرتشت فرمود دو درخت سرو بِکِشتَند، یکی در دیه کشمرِ طُرَیْثیث [ = ترشیز ] یکی در دیه فَریُومَد». در پی آن گشتاسب دستور داد تا همة نامداران، پیاده به زیارت سروِ کشمر بروند (فردوسی، ج6، ص70). ظاهراً گشتاسب آتشکدهای هم نزدیک ترشیز بنا کرده بود؛ امروزه ویرانههای قلعهای به نام «آتشگاه» در حدود دوازده کیلومتری شمالغربی کاشمر کنونی دیده میشود ( فرهنگ جغرافیائی آبادیها ، ج42، ص 84). آبادی کشمر نیز در حدود چهارده کیلومتری شمالشرقی برداسکن قرار دارد (همان، ج 42، ص 87 ـ 88).در دورة اشکانیان، ترشیز به سبب قرار داشتن در مسیر نیشابور ـ قهستان اهمیت داشت. به نوشتة حسن پیرنیا (ج 3، ص 2185ـ 2186)، ترشیز در آن دوره از ولایات پارت شمرده میشده و ظاهراً در دورة ساسانیان نیز به سبب وجود آتشگاه کشمر و بویژه سرو کشمر، نزد زردشتیان محترم بوده است.بلاذری (ص 391) نوشته است که عبداللّهبنعامر، بُشت (بست) را در دورة خلافت عثمان (23ـ35) گشود. ظاهراً در همین زمان ترشیز نیز به دست مسلمانان افتاد. در 223، به نوشتة ابوالحسن علیبن زیدبیهقی، ترشیز بهدست سپاهیان حمزةبن آذرک خارجی افتاد (ص 74). به نوشتة مؤلف حدودالعالم (ص90) در 372، ترشیز و کندر و چند آبادی دیگر شهرکهایی از حدود کوهستان و نیشابور، با کشت و برز بسیار، بودند. ظاهراً ترشیز در قرن چهارم در اوج شکوفایی بوده، زیرا مقدسی در بارة آن نوشته است که مسجد جامع آن پس از مسجد جامع دمشق از همه ثروتمندتر است، شهر ثروتمند و پاکیزه و زیباست و بارکدة فارس و اصفهان و خزانة خراسان و بازار آن نوساز است (ص 318).ظاهراً از ویژگیهای اجتماعی شهر و ناحیة ترشیز تا اواخر قرن پنجم، گرایش مردم آن سامان به اسماعیلیه بوده است؛ به نوشتة حمداللّه مستوفی ( تاریخ گزیده ، ص 518ـ519)، در 483 حسین قاینی فرستادة حسن صباح، حاکم ترشیز شد. به نوشتة ابناثیر، در 498 بسیاری از اسماعیلیة طریثیث (ترشیز) به سبب آشفتگی اوضاع، آنجا را ترک کردند و در 520 ابونصر، وزیر سلطان سنجر، به آنجا لشکر کشید و بسیاری از اهالی آنجا را کشت (ج10، ص 392ـ393، 631ـ632). در 546، چون امیر علاءالدین محمود بر ترشیز مسلط شد، دستور داد که به نام خلیفة عباسی بغداد، مقتفی لامراللّه، خطبه بخوانند. خطیبدر جامع ترشیز چنین کرد، اهالی شورش کرده منبر را شکستند و خطیب را کشتند (ابناثیر، ج11، ص 151ـ152؛ یاقوت حموی، ج3، ص535). در 596، سلطان تکش خوارزمشاه قلعة ترشیز را چهار ماه محاصره کرد، اما کاری از پیش نبرد (رشیدالدین فضلاللّه، ج1، ص 403). شهر ترشیز تا قبلاز حملة مغولها هنوز آباد بود ( رجوع کنید به بیهقی، ص428) اما با حملة چنگیزخان به ایران در اوایل قرن هفتم به دست آنان افتاد و مانند اغلب شهرهای خراسان رو به ویرانی نهاد ( رجوع کنید به ادامة مقاله). در همین زمان، به نوشتة یاقوت حموی (ج 3، ص 534 ـ 535)، ترشیز از مراکز علما و فضلا شمرده میشد، باطنیه بر آن مسلط بودند و در آنجا کشتزار و املاک و قلعه داشتند. در 651، هلاکوخان که برای بر انداختن حکومت اسماعیلیان الموت وارد ایران شده بود، به خراسان آمد و در ترشیز قتل و تاراج کرد و اهالی آنجا را به اسارت برد (رشیدالدین فضلاللّه، ج 2، ص 981ـ982).در نیمة اول قرن هشتم، حمداللّه مستوفی در بارة ترشیز نوشته است که شهر ترشیز کوچک و خراب است، اما مواضع (پیرامون) آن بغایت آباد است و قلعههای محکمی از جمله قلعة بردارود، قلعة میکال، قلعة مجاهدآباد و قلعة آتشگاه دارد ( نزهةالقلوب ، ص 143). به نوشتة شرفالدین علی یزدی (ج1، ص 251ـ254)، در 784 امیرتیمور به قلعة ترشیز حمله آورد و پس از جنگی سخت توانست محافظان قلعه را که غوری و از طایفة سدیدیان بودند، به تسلیم وادارد و چون محافظان شجاعانه جنگیده بودند، آنان را بخشید و به ماوراءالنهر فرستاد تا از حصارها و قلعههای ترکستان محافظت کنند. با وجود این، در 807 سپاهیان امیرتیمور عدهای از اهالی ترشیز را کشتند (خوافی، ج 3، ص 158).به نظر میرسد شهر ترشیز پس از ویران شدن به دست مغولها دیگر آباد نشد، و نام آن تا مدتها، تنها به ناحیة آن اطلاق میشد ( رجوع کنید به لسترنج، همانجا؛ نیز رجوع کنید به ناحیة ترشیز). در دورة افشاریه (1148ـ1210)، حاکم ترشیز عبدالعلیخانِ میشمست (متوفی 1200)، شهر جدیدی احداث کرد که بهرامی (ص326) مکان آن را در حدود سی کیلومتری مشرق ویرانههای شهر تاریخی (فیروزآباد) دانسته و خسروی (ص58) آن را در حدود سه کیلومتری شمالشرقی آبادی مغان ضبط کرده است؛ این هر دو مکان کمابیش با شهر کنونی کاشمر، که مدتی ترشیز هم خوانده شده، مطابقت میکند.رضا قلیخان هدایت (همانجا) در 1288، حاکمنشین ترشیز را ــ که ظاهراً باید ترشیز جدید (کاشمر کنونی) باشد ــ سلطانیه ضبط کرده است. بنابر مطالب مرآتالبلدان (اعتمادالسلطنه، ج1، ص 673)، در دورة ناصرالدینشاه، سلطانآباد ــ که شهر جدیدالاحداثِ ایالت ترشیز بود ــ حصار و برج و بارو داشت و از شهرهای معتبر ایران شمرده میشد. در اواخر دورة ناصرالدینشاه، کلنل گرگور در بارة ترشیز نوشته است که نزدیکترین راه تهران ـ هرات از ترشیز میگذرد و محصولات انگور و انار ترشیز در سراسر ایران مشهور است (ج 2، ص 140). در 1312 ش، نام ترشیز به کاشمر تغییر یافت ( فرهنگ جغرافیائی آبادیها ، ج 42، ص 84؛ نیز رجوع کنید به کاشمر * ).منابع: ابناثیر؛ ابنحوقل؛ معینالدین محمد اسفزاری، روضات الجنّات فی اوصاف مدینة هرات ، چاپ محمدکاظم امام، تهران 1338ـ1339 ش؛ اسکندر منشی؛ اصطخری؛ اعتمادالسلطنه؛ ایران. وزارت کشور. معاونت سیاسی و اجتماعی. دفتر تقسیمات کشوری، اسامی عناصر و واحدهای تقسیماتی همراه با مراکز ، تهران 1379 ش؛ بلاذری؛ تقی بهرامی، جغرافیای کشاورزی ایران ، تهران 1333 ش؛ علیبن زید بیهقی، کتاب تاریخ بیهق ، چاپ کلیماللّه حسینی، حیدرآباد 1968؛ حسن پیرنیا، ایران باستان، یا، تاریخ مفصّل ایران قدیم ، تهران 1369 ش؛ عبداللّهبن لطفاللّه حافظابرو، تاریخ حافظابرو ، ج2: بخش جغرافیای خراسان ، چاپ کرافولسکی، ویسبادن 1982؛ حدودالعالم ؛ حمداللّه مستوفی، تاریخ گزیده ؛ همو، نزهةالقلوب ؛ محمدرضا خسروی، تاریخ کاشمر ، مشهد 1372 ش؛ احمدبن محمد خوافی، مجمل فصیحی ، چاپ محمود فرخ، مشهد 1339ـ1341 ش؛ دولتشاه سمرقندی، تذکرةالشعراء دولتشاه سمرقندی ، چاپ محمد عباسی، تهران ?[ 1337 ش ] ؛ رشیدالدین فضلاللّه؛ شرفالدین علی یزدی، ظفرنامه: تاریخ عمومی مفصّل ایران در دورة تیموریان ، چاپ محمد عباسی، تهران 1336 ش؛ ابوالقاسم فردوسی، شاهنامه ، ج6، چاپ م. ن. عثمانوف، مسکو 1967؛ فرهنگ جغرافیائی آبادیهای کشور جمهوری اسلامی ایران ، ج42: کاشمر ، تهران: سازمان جغرافیائی نیروهای مسلح، 1363 ش؛ گی لسترنج، جغرافیای تاریخی سرزمینهای خلافت شرقی ، ترجمة محمود عرفان، تهران 1364 ش؛ مقدسی؛ چارلز متکاف مک گرگور، شرح سفری به ایالت خراسان و شمالغربی افغانستان در 1875 ، ج2، ترجمة اسداللّه توکلی طبسی، مشهد 1368 ش؛ رضاقلیبن محمدهادی هدایت، کتاب فرهنگ انجمنآرای ناصری ، چاپ سنگی تهران 1288، چاپ افست [ بیتا. ] ؛ یاقوت حموی.