تیمور ملک ، سپهسالار سلطان محمد خوارزمشاه و امیرخجند. از تاریخ تولد و زادگاه و شروع امارت او اطلاعی در دست نیست. در 616 که الاق/ اولاق نُویان، سکتو/شِکُتور و تَغای، سپهسالاران مغول، بهفرمان چنگیزخان به بناکت * و خجند * لشکر کشیدند، تیمورملک امیر خجند بود (جوینی، ج 1، ص 70ـ71؛ رشیدالدین فضلاللّه، ج1، ص492ـ493؛ خواندمیر، ج3، ص30). هنگامی که مغولان به خجند رسیدند، مردم به درون حصار شهر رفتند و در امان ماندند و تیمورملک با هزار جنگجو بهجزیرهای در محل انشعاب جیحون رفت (جوینی، همانجا؛ رشیدالدین فضلاللّه، ج1، ص493؛ بایمتاف، ص14). قلعه و حصار جزیره بسیار مستحکم و دور از دسترس مغولان بود، ازینرو پرتاب سنگ و تیر بهآن آسیب نمیرساند. مغولان با نیرویی که بخش عمدة آن «حشر» (افراد محلی که بدون مزد در کارهای تدارکاتی سپاه از آنها استفاده میشد) بودند، از کوهی در سه فرسنگی جزیره سنگ میآوردند و در جیحون میریختند تا بهجزیره دست یابند. پیش از این بهدستور تیمورملک دوازده کشتی ساخته و آن را با نمدِ آغشته به گِل و سرکه پوشانده بودند تا تیر و آتش و نفت بر آن کارگر نشود. در کشتی دریچههایی برای تیراندازی تعبیه کرده بودند و هر روز شش کشتی بهاطراف میفرستادند و جنگهای سختی درمیگرفت (جوینی؛ رشیدالدین فضلاللّه، همانجاها؛ بارتولد، ج 2، ص 870).تیمورملک بهمغولان شبیخون میزد و پس از مدتی جنگ و گریز، بهسبب تسخیر حصار شهر و قطع آذوقه، با جنگجویانش بر هفتاد کشتی که از پیش تدارک دیده بود، سوار شد و جزیره را ترک کرد. مغولان در امتداد جیحون حرکت کردند و در برابر کشتیهای تیمورملک، زنجیر بستند تا مانع عبور کشتیهای او شوند، اما تیمورملک آن موانع را برداشت و از بناکت گذشت. او و همراهانش در راهِ بارچینْلیغْ کَنْت/ بارجلیغ کَنْت با سربازان مغول بهسرکردگی الوشایدی/ اولوس ایدی، فاتح جَنْد، روبرو شدند. مغولان در دو طرف رود آمادة نبرد با وی بودند و با به هم بستن کشتیها، پل ساخته بودند. تیمورملک در ساحل بارچینلیغکنت با مغولان درگیر شد (جوینی، ج1، ص70ـ72؛ رشیدالدین فضلاللّه، ج1، ص492ـ494). آنان یاران وی را کشتند و سه سرباز مغول در پی او رفتند، اما تیمورملک توانست خود را بهخوارزم برساند (جوینی، ج 1، ص 72؛ رشیدالدین فضلاللّه، همانجا؛ بارتولد، ج 2، ص 897). سپس، با گروهی جنگجو بهشهر کَنْت (جانکنت/ ینگیکنت) رفت، شحنة مغولی شهر را کشت و به خوارزم بازگشت (جوینی؛ بارتولد، همانجاها). تیمور ملک اقامت در خوارزم را صلاح ندید و به دنبال سلطان جلالالدین روان شد و به او پیوست و از خود رشادتها نشان داد. او پس از چندی در لباس صوفیان به شام رفت (جوینی، ج1، ص73؛ رشیدالدین فضلاللّه، ج1، ص494ـ495؛ بارتولد، ج 2، ص 897؛ کسروی، ص 562).در بارة زندگی تیمورملک در شام اطلاعی در دست نیست. او پس از مدتی بهسرزمین خویش بازگشت و چندی در قصبة اُوروس و مزارات آن ماند. باتو، امیر مغول، در غیاب تیمورملک اموال او را در 634 بهسُیورغال به پسر وی داد. تیمورملک با شنیدن این خبر نزد پسرش رفت. پسرش او را از طفولیت ندیده بود، اما غلامی او را شناخت و بدینترتیب خبر ورودش فاش شد و کسانی که امانتهایی از او داشتند او را نپذیرفتند (جوینی؛ رشیدالدین فضلاللّه، همانجاها؛ بارتولد، ج2، ص1027؛ بایمتاف، ص17). تیمورملک تصمیم گرفت که از خجند به خدمت اوگتای قاآن، فرمانروای مغول، برود تا تحت حمایت وی قرار گیرد. اما در میان راه، مغولان او را اسیر کردند و نزد شاهزاده قَدَقان اغول، نوادة چنگیز، بردند. شاهزاده پس از چند پرسش از تیمورملک در بارة جنگهایش با مغولان، و شنیدنِ پاسخهای گردنفرازانة او، تیمورملک را با تیر کشت (جوینی، ج1، ص73ـ74؛ رشیدالدین فضلاللّه، ج 1، ص 495ـ496؛ خواندمیر، ج3، ص31؛ بایمتاف، همانجا). در بارة زمان و مکان قتل او در منابع دورة مغول مطلبی نیامده، اما در اینباره حدسهایی زده شده است (بایمتاف، همانجا).سرگذشت تیمورملک، به سبب دلاوریهای او، دستمایة آثاری در ادبیات معاصر تاجیک گردید، که با هدف تقویت حس میهندوستی تألیف شده است، از جمله قهرمان خلق تاجیک ، تیمورملک از صدرالدین عینی (اکبریان، ص 147).منابع: مهراب اکبریان، «بازتاب جنگ جهانی دوم در ادبیات تاجیک»، سیمرغ ، دورة جدید، سال 1، ش 2 (پاییز 1373)؛ واسیلی ولادیمیروویچ بارتولد، ترکستاننامه: ترکستان در عهد هجوم مغول ، ترجمة کریم کشاورز، تهران 1366ش؛ لقمان بایمتاف، «چون مردان شمشیرزنان میرفت»، کیهان فرهنگی ، ش148 (آذر و دی 1377)؛ عطاملکبن محمد جوینی، کتاب تاریخ جهانگشای ، چاپ محمدبن عبدالوهاب قزوینی، لیدن 1911ـ1937، چاپ افست تهران [ بیتا. ] ؛ غیاثالدینبن همامالدین خواندمیر، تاریخ حبیبالسیر ، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران 1362ش؛ رشیدالدین فضلاللّه، جامعالتواریخ ، چاپ محمد روشن و مصطفی موسوی، تهران 1373ش؛ احمد کسروی، کاروند کسروی ، چاپ یحیی ذکاء، تهران 1352.