تیط ، تیطَنْفِطْر و عینالفِطْر، نام مکانی در مراکش بر ساحل اقیانوس اطلس، واقع در جنوب دارالبیضاء (کازابلانکا)، مولای عبداللّه امروزی. این محل در حدود دوازده کیلومتری جنوبغربی جَدیده * قرار دارد.وقایعنگاران نام این محل را مرکّب از واژهای بربری و واژهای عربی میدانند. در ساحل، چشمهای مقدّس (تیط) وجود داشت که دریا، به هنگام مدّ، آن را میپوشاند. بنیانگذار اسطورهای «رباط» ( رجوع کنید به ادامة مقاله) برای باز کردن روزهاش (فطر) از این چشمه نوشید اما محتملتر آن است که واژةفِطر از اَنْفْطار بربری (ظرفی برای اندازهگیری دفعات توزیع آب) گرفته شده باشد. در این دشت ساحلیِ کرانة اقیانوس اطلس، که معمولاً چشمه ندارد، وجود چشمه برای مردم جذابیت داشته است و در برخی آرامگاههای پونیک (کارتاژ باستان) آثاری وجود دارد که از مسکون بودن این ساحل از روزگار باستان حکایت میکند. تیط بیشتر به سبب رباطش ــ که خانوادة صوفی بنو اَمغار آن را احداث کرده بود ــ شهرت داشته است. این رباط در سراسر سدههای میانه از مناطق مجاورش نقش بیشتری داشته است. بنو امغار ــ که از گُداله * (دستهای از قبیلة صَنهاجه * ) برخاسته بودند ــ در تاریخ نامعلومی، که قطعاً پیش از سلطة خویشاوندان مُرابطی آنهاست، در این ناحیه اقامت گزیدند. وقایعنگاران فهرستی از کرامات و فضایل آنها عرضه کردهاند اما در بارة سکونتگاه شهر کوچک تیط یا در مورد کارکرد رباط و استحکامات آن اطلاعات اندکی دادهاند.مهمترین منبع تاریخی در بارة تیط کتاب بهجةالناظرین و انسالعارفین عبدالعظیم الزَّمّوری، در شرح زندگی اولیا و مقدّسین، است. این کتاب متأخر و از حیث محتوا تا حدی نامطمئن است، در حدود 900/1494ـ 1495 (و نه در قرن هشتم / چهاردهم، آن طور که گاه گفته میشود) نوشته شده و تاکنون به چاپ نرسیده است. مؤلف، مجموعهای از فرمانها را ارائه میدهد که قدیمترین آنها از شاهزاده تمیمبن زیری بن یَعلی'از خاندان بنویَفَرن (مورخ ربیعالاول 409/ ژوئیه ـ اوت 1018) است. مجموعة نامههای مرابطون و موحدون و مرینیان، آن امتیازات مادّی و معنویای را که قدرت مرکزی در اختیار رباط تیط قرار میداده تأیید میکند اما در کتاب، تاریخهای نادرست و اطلاعات مشکوکی آمده است که از اعتبار آن میکاهد. عبدالعظیم، با اتخاذ روش متداول، مدعی میشود که بنوامغار که تبارشان از ادریسیان بود، از راه مراوده و وصلتهای ائتلافی با قبیلة صنهاجه، بربر شدند. بنیانگذار شهر، اسماعیلبن امغار، در قرن چهارم/ دهم مدینه را ترک کرد و در تیط اقامت گزید و فرزند او، ابوعبداللّه محمد، سبب شهرت رباط شد. ابنقاضی * ، در آغاز قرن یازدهم/ هفدهم، بهشجرهنامة «شریفی» (سیادت) بنو امغار بشدت حمله کرد، اما در قرن ششم/ دوازدهم، تأثیر این خانواده در زندگی مذهبی و وجهة قداست آن مسلّم بود. بهنظر میرسد که این خانواده بهتعلیم فقه مالکی نیز مشغول بودهاند.رباطِ تیط که در دشت غلهخیز پرباری واقع بود، در آغاز قرن دهم/شانزدهم به دست پرتغالیها افتاد و خراجگزار آنها شد اما ظاهراً شهر کوچکی که در آنجا واقع بود، از این وضع بهرهمند شد و بهمبادلات تجاری پرداخت. حکمران مراکشی مستقر در فاس، برای مأیوس کردن پرتغالیها، تیط را تخلیه کرد و ساکنان آن را به دشت سائیس منتقل نمود و این در حالی بود که خانوادة سرشناس عبدالرحمان مجذوب در مِکناس/ مکناسه اقامت گزید. هر چند فعالیتهای دینیِ رباط به طور محدود ادامه یافت، شهر متروکه به ویرانه بدل شد. تلاش سلطان سیدی محمدبن عبداللّه برای احیای بندر ناموفق بود. در قرن سیزدهم / نوزدهم، در نتیجة تلاشهای قائد دوخاله ، محمدالعروسی، دهکدة آنجا تا حدی احیا شد. نام تیط از یادها رفته است و دهکدة امروزی موجود در آن مکان نام بنیانگذار مفروض آن، مولای عبداللّه، را بر خود دارد.باسه و تراسه ویرانههای تیط را حفّاری کردند. ناحیهای که از زیر حفریات بیرون آمد بسیار بزرگ است و به شهری کوچک تعلق دارد. وجود استحکامات نیرومند در رباط بهمعنای دفاع از آن در مقابل حمله از سوی دریاست. فرض وقوع جنگهایی با بَرغَواطَه * ، نظام دفاعی آن را تبیین میکند. ظاهراً سلطاننشین اخیر از امالربیع فراتر نرفته است و از فعالیتهای دریایی آن اطلاع چندانی در دست نیست. دیوارهای تیط از ساروج و شالودة آنها از سنگ است و شباهت بسیاری بهدیگر قلاع موحدون دارد. از دو مسجد آن، تنها یک مناره باقی مانده است که بهمسجد جدیدتر تعلق دارد. این مسجد متعلق بهقرن هفتم/ سیزدهم است و شامل «زاویة» مولای عبداللّه است. یکی از مهمترین «موسمهای» مراکش برگزاری مراسم تجلیل از بنیانگذار تیط در تابستانهاست. تیط به عنوان مجموعة بنا، که خانوادهای آن را ایجاد کرده است نه دودمانی حکومتی، در تاریخ شهری مراکش استثنایی و یگانه بهشمار میآید.منابع: ابنخطیب، معیارالاختیار ، رباط 1977؛ ابنزیات، التشوّف الیالرجال التصوّف ، چاپ احمد توفیق، رباط 1997، ص209، پانویس 461 و 462؛ ابنقاضی، درّةالحجال فی أسماءالرجال ، بیروت [ بیتا. ] ، ج3، ش1138؛ ابنقُنفُذ، انسالفقیر و عزالحقیر ، چاپ محمد فاسی و ادولففور، رباط 1965؛ محمدبن شریفه، «حول کتاب بهجةالناظرین»، دعوةالحق ، ش262 (1987)، ص6ـ13؛Basset and Terrasse, Sanctuaires et forteresses almohades , Paris 1932; A. L.de Prإmare, S ¦d ¦ ÜAbd-er-Rah ¤ma ¦n el-Mejdu ¦b , Paris - Rabat 1985; R. Ricard, La place de Magazan au dإbut du XVII e siةcle , Paris 1932.