تیپوسلطان (یا تیپو صاحب سلطان)، مسلمانِ مبارز ضداستعمار، اهل میسور. پدرش حیدرعلیخان بهادر * بود. نیاکانش از شیوخ قریش بودند که از دهلی به گلبرگه شریف مهاجرت کردند (کرمانی، ص 6). جدّش، شیخفتح محمد، موقعیت خوبی در سپاهِ ایالت کَرناتِک داشت (همان، ص 7ـ9). حیدرعلیخان بهادر نیز در دستگاه نظامی راجههای میسور موقعیت ممتازی بهدست آورد و بعدها به امیری میسور رسید و به سلطان حیدرعلیخان بهادر مشهور شد (همان، ص 16ـ17). مادر تیپوسلطان، فخرالنساءبیگم، دختر میرمعینالدین از خاندان چشتیهای هند بود ( رجوع کنید به همان، ص 18ـ20).تیپوسلطان در 1163 در ناحیة دیونهلی در شهر سرنگاپتم ، مرکز حکومت میسور، بهدنیا آمد (همان،ص 19ـ 20؛ بالفور، ذیل "Tipu" ). مادرش که برای صاحب فرزندشدن، از زاهدی بهنام تیپومَستان نذرانه گرفته بود،پس از تولد فرزندش نام او را تیپوسلطان نهاد (کرمانی،ص 20). واژة تیپو معنای روشنی ندارد. عموماً آن را واژهای کنارهای و به معنای ببر میدانند، اما در این زبان برای ببر کلمة huli بهکار میرود (خان، ص 9، پانویس 39). از دورة کودکی تیپوسلطان اطلاع چندانی در دست نیست. وی هنگام مرگ پدرش در 1197، مشغول تنبیه سرکشان میسور بود و پس از آگاهی از این امر بسرعت خود را به پایتخت رساند و مورد استقبال بزرگان سپاه قرار گرفت و به جای پدر بر تخت نشست (کرمانی، ص 258ـ 259). در همین سال، نواب ایازالدوله، حاکم دولت آصفیه، با او مخالفت کرد و با سرداری انگلیسی که در حوالی منطقة نَگَر بود و نیز با پیشوای مراتــههها و قوم نایمار متحد ط شد وقرار گذاشتند قلعة کورتیال (کورئیال) را تسخیر کنند و قلعهنگر را نیز به سپاه انگلیس دهند. سرداران انگلیسی، اسوارتس و لانگ، بهجنگ تیپو رفتند. از سوی دیگر در این هنگام، فرستادگان دولت فرانسه که برای رقابتهای مستعمراتی با انگلستان، با حیدرعلیخان بهادر و تیپوسلطان متحد شده بودند، به دربار تیپو رسیدند و در جنگ به او کمک کردند. در این جنگ ایازالدوله شکست خورد، سپاه انگلیس به بمبئی عقب نشست و تیپوسلطان منطقة نگر و کورتیال را تصرف و سپاه انگلیس را غارت کرد (همان، ص 260ـ270). پس از جنگ، در 1198/ 1784 میان انگلیس و تیپوسلطان قرارداد صلح منعقد شد (بالفور، همانجا) که از مفاد آن اطلاع دقیقی در دست نیست و احتمالاً فقط قرار متارکة جنگ بوده است.تیپوسلطان پس از صلح، مِرْکِرْتِه (مرکرطه) از نواحی تصرف شده را ظفرآباد نامید و عدهای از قوم نایمار را مسلمان کرد و گردنکشان آن ناحیه را سرکوب نمود (کرمانی، ص 272ـ274). آنگاه به پایتخت خود سرنگاپتم بازگشت. در 1198، به دلیل رفتار ظالمانة حاکم تیپوسلطان در سرزمینهای تصرف شده، در پالیکار و پنگنور شورش شد. برای سرکوبی شورش در این نواحی، سپاه تیپوسلطان قلاع این مناطق را محاصره و سپس تصرف کرد (همان، ص 284ـ286).پس از پیروزی، میرزا حیدرعلیبیگ، سپهسالار تیپوسلطان، به سوی قلعة کَرْتَپه رفت. عبدالحلیمخان، حاکم آنجا، از انگلیسیها کمک خواست ولی در جنگ شکست خورد و بنا بر قرارداد صلحی که پس از آن منعقد شد، قرار شد دختر او پس از تشرف به دین اسلام، به عقد تیپوسلطان در آید و سپهسالارِ تیپوسلطان، قلعه را تصرف کند. با تصرف قلعه، سپاهیان دست به کشتار مردم زدند تا آنجا که رعایا از وحشت گریختند و به تیپوسلطان شکایت کردند. او نیز سپهسالار را دستگیر کرد (همان، ص 286ـ290).در 1198 زینالعابدینخان مهدوی، فوجدار و حاکم تیپوسلطان در بلاد کورْتَک، پس از به دست گرفتن قدرت، به تجاوز و تعدی پرداخت. رعایای آن ناحیه قلعة کورتک را محاصره کردند. تیپوسلطان سپاهی به آنجا فرستاد که شکست خورد. ناچار خود به آنجا حمله کرد و آن ناحیه را گرفت واکثر زنان هندو را میان سپاهیان خود تقسیم کرد. مردم به کوههای اطراف گریختند. سرکشان تنبیه، هشت هزار تن اسیر و برخی از آنان کشته شدند و عدهای نیز اسلام پذیرفتند (همان، ص 291ـ 298).در 1199، با خودداریِ فرمانروای مَرْهَتَه (از نواحیِ حیدرآباد) از پرداخت مالیات به مؤدیان مالیاتی تیپوسلطان، در این شهر شورشی برپا شد و سپاه سلطان به سوی حیدرآباد حرکت کرد. امرای هندو متحداً در مقابل سپاه تیپوسلطان صفآرایی کردند و آن را شکست دادند. تیپوسلطان خود به سوی این منطقه حرکت نمود و قلعههای میان راه را تصرف و تاراج کرد. زنان این نواحی از وحشت خود را در آب میافکندند و صاحب قلعة مرهته نیز خودکشی کرد. سپس تیپوسلطان به دَرگِهات (پایین گهات) رفت (همان، ص 299، 301، 306ـ307، 309، 311). در 1200 نیز لشکرکشی تیپوسلطان به سوی پالیکار و مناطق هندونشین و قتل و غارت مردم آن نواحی ادامه یافت (همان، ص 318ـ321).تیپوسلطان پس از استراحت کوتاهی در پایتخت خود، بار دیگر به مناطق هندونشین حمله کرد. نخست به مالابار رفت، در 1202 به کالیکات/ کالیکوت رسید و دستور داد معابد هندوها را ویران و به جای آنها مسجد بنا کنند و هندوها را وادار به پذیرش اسلام کرد. فرستادگان دولت فرانسه که در پی کسب موقعیت در ترینکومالی بودند، شروع به مذاکره با تیپوسلطان و زمینهچینی برای جنگی دیگر کردند. با این جنگ به احتمال زیاد مَدْرَس به خطر میافتاد و اتحاد فرانسویان و تیپوسلطان موجب شکست احتمالی کمپانی هندشرقی انگلیس نیز میشد. از سوی دیگر راجة تراوانکور که تشخیص داده بود بدون اتحاد با کمپانی هندشرقی قادر به ادامة حکومت نیست، با این کمپانی متحد شد (بوریج ، ج 2، ص 582 ـ583). تیپوسلطان پس از ساماندهی سپاه خود در پایتخت، با شنیدن خبر شورش در کورگ و مالابار به آن سو حرکت کرد. حاکم آن نواحی پس از رو در رو شدن با سپاه تیپوسلطان، تسلیم شد و اسلام پذیرفت (همانجا).تیپوسلطان در 1205 به کالیکات حمله کرد. میلوار، راجة آنجا از برابر او گریخت و از ژنرال میدس انگلیسی تقاضای کمک کرد. او توانست مدتی تیپوسلطان را متوقف کند، اما سرانجام سپاه تیپوسلطان پایین گِهات را تصرف نمود و مردمی را که به نیروهای انگلیس پناه برده بودند غارت کرد. در این جنگ فرانسویها به تیپوسلطان یاری رساندند (کرمانی، ص 331، 336). وی در این سال فرمان حمله به تراوانکور را نیز داد. وقتی لرد کورنوالیس ، رئیس کمپانی هندشرقی، خبر این حمله را شنید تصمیم به مقابله گرفت و اتحادیهای به نام منگالور بر ضد تیپوسلطان به وجود آورد که نظام علی و پیشوای مراتههها و راجة تراوانکور به آن پیوستند. قرار شد لوازم جنگ را مراتههها و نظامعلی تأمین کنند و غنایم میان همة آنان تقسیم شود (بوریج، ج 2، ص 583ـ586).تیپوسلطان در 1206 به تراوانکور حمله و پس از تصرف آن منطقه، عدة زیادی را اسیر کرد (همان، ج 2، ص 588). در این زمان تمامی کسانی که از تیپوسلطان زخم خورده بودند، از جمله راجههای کالاستری ، کارتیناد و کوتیوت ، با انگلیسیها متحد شدند و در جنگی مشترک، علیه تیپوسلطان، او را شکست دادند. در قرارداد صلحی که پس از آن بسته شد، تیپوسلطان موظف شد مبالغ هنگفتی به ژنرال هَریس، فرمانده جنگ، بپردازد و علاوه بر پیشکشهای گرانبها، دو فرزند خود را نیز نزد او بفرستد (صالح شیرازی، کتاب دوم، ص250؛ بالفور، همانجا؛ بوریج، ج 2، ص 595، 598، 618ـ620؛ کرمانی، ص 340، 342، 346).در 1213، ناپلئون که پس از قدرت گرفتن در فرانسه، در پی گسترش مستعمرات خود در هند بود، سفرایی برای اتحاد هند و فرانسه علیه انگلستان نزد تیپوسلطان فرستاد ولی لرد مورنینگتون ، مأمور کنترل ورود و خروج افراد به هندشرقی، مانع ورود افسران فرانسوی شد و در پی اتحاد مجدد با راجههای هندو بر آمد (صالح شیرازی، کتاب دوم، ص 254؛ بوریج، ج 2، ص 679، 688؛ ساداتی، ص 441ـ442). پیشاز آن نیز تیپوسلطان، برای اتحاد علیه انگلیسیها، در 1208 شخصی را نزد زمانشاه دُرّانی والی کابل فرستاد و در 1212نیز شاهزادهای ایرانی را با هدایای بسیار نزد فتحعلیشاه قاجار فرستاد و تأکید کرد چنانچه او و پادشاه ایران و زمان شاه، متحد شوند، میتوانند هند و دکن را به نظم در آورند و از سلطة انگلیس برهانند (کرمانی، ص 376، 378؛ سپهر، ج 1، ص 106).هنگامی که فرستادگان فرانسه، پنهانی به دربار تیپوسلطان رسیدند، دو تن از درباریان به انگلیسیها در کلکته خبر دادند. مورنینگتون به این بهانه در 1213/ 1799 سپاه عظیمی تدارک دید و به سوی سرنگاپتم حرکت کرد. آنان پس از نبرد با سپاه تیپوسلطان وارد شهر شدند و او را در قلعة شهر محاصره کردند. وی تا آخرین نفس مقاومت کرد و سرانجام در اثر اصابت تیری درگذشت. انگلیسیها پس از دستیابی به قصر او، آن را غارت کردند و کتابخانة بسیار ارزشمندش را به انگلستان بردند و به جای تیپوسلطان، فرزند پنج سالة یکی از راجههای میسور را حاکم و سپس برای فرزندان تیپوسلطان مقرری تعیین کردند (کرمانی، ص 381ـ383، 385، 387، 394ـ395؛ بوریج، ج 2، ص 696ـ698، 702ـ705).تیپوسلطان پادشاهی مسلمان و بسیار معتقد بود. اوقات فراغت خود را صرف عبادت میکرد و پس از نماز صبح معمولاً به خواندن قرآن میپرداخت. روزانه دوبار غذا میخورد. از زمان صلح با کورنوالیس، بر زمین میخوابید و آمادة نبرد بود.بیشتر اوقات به زبان فارسی حرف میزد. به تاریخ پادشاهان ایران و عرب بخصوص اوضاع دینی، تجاری و سرگذشت آنان علاقهمند بود و کتابهای تاریخی مطالعه میکرد. گاهی برای تفنن به رقص نیز توجه داشت. لباس رنگین نمیپوشید. توجه او به مهمات دینی چنان بود که دستور داد زنان هندو با سر برهنه بیرون نیایند (کرمانی، ص 397ـ 398) و رسم اهالی کورتک را که عروس یک خانواده با تمام برادران مزدوج میشد، بر انداخت (همان، ص 294).تیپوسلطان، چهار رساله برای پیاده و یک رساله برای سوارهنظام قشون نوشت. قوانین مسطور (قوانین نانوشتة نظام) را به زبان فارسی و ترکی ترجمه کرد و فتحالمجاهدین نامید (همان، ص 274). در 1198 چهار کارخانة توپ در نواحی مختلف ایجاد کرد. خوانین قدیمی را که پدرش در سپاه منصوب کرده بود، بر کنار و جمعی از افراد نامناسب را به جای آنها منصوب کرد و مسئولیت کاروانباشیان، یعنی سوداگران،را به عهدة سرداران نهاد (همان، ص 328). وی نام ماهها را به فارسی تغییر داد و آنها را بر اساس حرف الفبا مرتب کرد ( رجوع کنید به تقویم * ، گاهشماریهای اسلامی در شبهقارة هند). همچنین دستور داد سکههای جدیدی ضرب کنند و بر آنها نامهای اسلامی نهاد؛ از جمله، صدیقی (شانزده روپیه)، امامی (سکة نقره، معادل دو روپیه)، باقری (نیم روپیه) جعفری و کاظمی (سکههای خرد). او در اوزان نیز تغییراتی بهوجود آورد (همان، ص 399ـ400). مقبرة تیپوسلطان در میسور است و هر ساله در سالگرد شهادتش، مراسمی در آن برگزار میشود. به یاد او مؤسسه و مرکز تحقیقات و موزهای نیز در آن محل دایر شده است.منابع: احمد محمود ساداتی، تاریخالمسلمین فی شبهالقارة الهند و باکستانیة و حضارتهم ، قاهره: مکتبة نهضةالشرق، [ بیتا. ] ؛ محمدتقیبن محمدعلی سپهر، ناسخ التواریخ: تاریخ قاجاریه ، چاپ جمشید کیانفر، تهران 1377 ش؛ صالح شیرازی، مجموعه سفرنامههای میرزاصالح شیرازی ، چاپ غلامحسین میرزا صالح، تهران 1364 ش؛ حسینعلی کرمانی، نشان حیدری، یا، تاریخ تیپوسلطان ، بمبئی 1307/1890؛Edward Balfour, The cyclopaedia of India and of eastern and southern Asia , 3rd ed. London 1885, repr., Graz 1967-1968; William Henry Beveridge, A comprehensive history of India: civil, military and social , London 1871; Mohibbul Hasan Khan, History of Tipu Sultan, Calcutta 1951- .