تِهامَه ، دشتی ساحلی در امتداد دریای سرخ در مغرب شبهجزیرة عربستان.واژه. منطقة تِهامَه (جمع آن: تِهائِم ) غور یا سافله نیز خوانده میشود. تهامه از ریشة ت ه م در لغت بهمعنای «شدت گرما و سکون باد و هوا» است و در اصطلاح به زمین پست با آب و هوای گرم همراه با هوای ساکن اطلاق میشود (یاقوت حموی، ذیل مادّه؛ ابنمنظور، ذیل «تهم»). به نوشتة یکی از محققان معاصر (جوادعلی، ج 1، ص170)، واژة تهامه در متون عرب جنوبی بهصورت تهمت و تهمتم و به معنای «سواحل پست میان کوه و دریا» آمده و ظاهراً این واژه با کلمة تِیهُوم عبری و تِیامْتو بابلی، به معنای دریا، از یک ریشه است. به مردم منسوب به این منطقه تِهامی میگویند (یاقوت حموی، همانجا). تهامه به مکه نیز اطلاق میشد و به پیامبر اکرم از این جهت، تهامی میگفتند (ابنخلّکان، ج 3، ص 381؛ حمیری، ص 141ـ 142). بطلمیوس (متوفی 165 یا 170 میلادی) از تهامه و ساحل دریای سرخ به نام سینایدوکولپیتا نام برده است (به نقل جوادعلی، ج 3، ص 452ـ453، ج 4، ص 32). تهامه در پیشگوییهای سَطیح (پیشگوی عرب در قرن ششم میلادی) به صورت تَهَمَه ضبط شده است (ابنهشام، ج 1، ص 18). این نام در روایات و اخبار عصر جاهلی و اشعار عرب نیز بسیار آمده است (برای نمونهرجوع کنید به طبری، ج 2، ص 285ـ286؛ بکری، 1403، ج 1، ص 17).جغرافیا: دشتِ وسیع تهامه از بندر عَقَبه در جنوب اردن تا سواحل جنوبی شبهجزیرة عربستان نزدیک تنگة بابالْمَنْدَب * (در جنوبیترین نقطة یمن) امتداد دارد. این منطقه از مشرق با رشتهکوههای مَدین و سَراة (در شبهجزیرة عربستان) و کوههای غربی یمن (همگی با امتداد شمالغربی ـ جنوبشرقی) احاطه شده است و از مغرب به دریای سرخ منتهی میشود. درازای آن بیش از دو هزار کیلومتر و پهنای آن از 60 تا 120 کیلومتر متغیراست (وصفی زکریا، ص80). در واقع، عرض تهامه، از دامنههای غربی رشتهکوههای مذکور تا دریای سرخ، به دوری رشتهکوهها از دریا و نزدیکی آنها به دریا بستگی دارد. این فاصله در شمال شبهجزیرة عربستان اندک و در جنوب آن بیشتر است. پهناورترین قسمت آن نزدیک جده است (محجوب، ذیل مادّه).تهامه شیب اندکی به سمت مغرب دارد. با توجه به آثار جانداران دریایی که در آنجا بهدست آمده، احتمالاً این سرزمین در گذشتههای دور جزو بستر دریای سرخ بوده و بتدریج با پس رفتن آب دریا و فرسایش خاک پدید آمده است (وصفی زکریا، ص80 ـ81).تهامه به سه قسمت عمده تقسیم میشود: تهامة حجاز به مرکزیت مکه در شمال، تهامة عَسیر به مرکزیت اَبها در قسمت میانی و تهامة یمن به مرکزیت زَبید در جنوب (حمزه، ص 18؛ وصفی زکریا، ص80؛ قس کحّاله، 1384، ص 12ـ13). تهامة یمن از دو قسمت دیگر شهرت بیشتری دارد و بیشتر مورخان به آن توجه خاصی نشان دادهاند. چند منطقة دیگر نیز به تهامه معروفاند، مانند تهامة جنوبی در امتداد دریای عرب و تهامة شرقی (جوف یا یمامه؛ ابنسعید مغربی، ج 1، ص 145، پانویس 3؛ وصفی زکریا، همانجا).تهامة یمن نیز بر اساس قبایل ساکن در آن، از جنوب به شمال، به چهار قسمت تقسیم میشود: سرزمین بنیمجید به مرکزیت الشِّقاق، سرزمین اشعریها به مرکزیت زَبید * ، سرزمین عَکّ * ها که وسیعترین و مهمترین قسمت تهامة یمن است (دارای سه وادی و شهرهای مهمی مانند باجِلْ، بیتالفقیه * و حُدَیده * )، و سرزمین حَکَمبن سعدالعشیره (معروف به مخلاف سلیمانی) به مرکزیت شهر باستانی عَثْر/ عَثَّر (رجوع کنید به بَعْکر، ص 323ـ324؛ عبداللّه عبدالسلام حداد، ص 41). برخی مؤلفان طول تهامة یمن را در صدر اسلام، حدود 615 کیلومتر و عرض آن را در مناطق شمالی حدود شصت و در مناطق جنوبی کمتر از پانزده کیلومتر تخمین زدهاند، که در بر گیرندة برخی نواحی بود، مانند عدن، لَحْج، المَنْدَب، اَبْیَن، زبید، حَکَم (سرزمین حکمبن سعدالعشیره) عَثَّر و امجَحْدم (کَتَنْبَل کنونی) (رجوع کنید به شجاع، 1408، ص 49ـ51؛ حَجری یمانی، ج 1، جزء 1، ص 156ـ 158).در تهامه کوههای مشهوری هست، از جمله رَضْوی'، ابوقُبیس، صفا، عرفات و حِراء (محل بعثت پیامبر اکرم؛ سُلَمی، ص 396، 418ـ419). همچنین رودهای بسیاری در جهت شرقی ـ غربی در آن جریان دارد که از مهمترین آنهاست: دامَه، شهود، الحَمْض و القاحه در شمال، مَرّ، یَلَمْلَم، اللیث، حَلی و بِیش در قسمت میانی و مَوْر (مهمترین رود تهامة یمن با مساحت حوضة آبریز 900 ، 7 کیلومترمربع)، مَوزَع، رِمَع، سُرْدُد، سِهام و زَبید در جنوب ( اطلس المملکة العربیة السعودیة ، ص 39؛ الموسوعةالیمنیة ، ذیل «الاودیة»). علاوه بر آن، در تهامه چشمههای بسیاری هست که از آب بعضی از آنها، مانند بُحَیر، برای آشامیدن و کشاورزی استفاده میشود ( رجوع کنید به سلمی، ص 398؛ ابنمجاور، ص 64).بیشتر سرزمین تهامه شنی، بسیار گرم و جزو بیابانهای خشک است. متوسط دمای سالانة آن، بویژه در قسمتهای میانی، ْ26 تا ْ30 است. سواحل آن نیز رطوبت اندکی (45 تا 65%) دارد ( اطلس المملکة العربیة السعودیة ، ص 47؛ حمزه، ص 65). تهامة یمن از دیگر مناطق شبهجزیرة عربستان، مرطوبتر و گرمتر است (وَهْبه، ص 5). به علت گرمای شدید تهامه ــ که از جایی به جای دیگر متفاوت است ــ بیشتر کاروانهای بازرگانی قدیم، شبانه از این منطقه عبور میکردند (وصفی زکریا، ص 82). همچنین بادهایی مشهور به سَموم در این منطقه میوزد که موجب حرکت شنها و ایجاد گردباد میشود (همانجا). میزان بارش در تهامه اندک است؛ در قسمتهای شمالی کمتر از بیستوپنج میلیمتر، در قسمتهای میانی کمتر از صد میلیمتر و در قسمتهای جنوبی حدود سیصد میلیمتر در سال. خاک تهامه در بعضی مناطق حاصلخیز است و در آن نواحی محصولاتی چون ذرت، کنجد، خرما، موز، زعفران، انار و حبوبات بهعمل میآید (باوزیر، ص 178؛ وصفی زکریا، ص 81، 118ـ119، 131؛ حجری یمانی، ج 1، جزء 1، ص 162). عدهای از مردم تهامه به دامپروری و صیدماهی و مروارید میپردازند (وصفی زکریا، ص 82؛ برای اطلاع بیشتر رجوع کنید به مُقْحَفی، ذیل مادّه؛ الموسوعةالیمنیة ، ذیل مادّه).راه اصلی در سواحل تهامه با جهت شمالغربی ـ جنوبشرقی، نقش مهمی در ارتباط شهرها و آبادیها دارد. در مسیر این راه، در بعضی از شهرها (مانند ضُبا در شمال، جده در قسمت میانی و حُدیْده در جنوب) راههای دیگری با جهت غربی ـ شرقی احداث شده است که شهرهای تهامه را به قسمت میانی شبهجزیرة عربستان متصل میکند. تهامه شهرها و آبادیهای بسیاری دارد که بعضی از آنها از دورههای قدیم به جا ماندهاند. مهمترین شهرهای آن عبارتاند از: الوَجْه و مدینه و یَنْبُع * در شمال، مکه و جده در قسمت میانی، و جازان (جیزان * ) و حدیده و زَبید (مهمترین شهر تهامة یمن در قرون نخستین اسلامی) و حَیس * و بیتالفقیه در جنوب. بعضی از این شهرها، مانند ینبع و جازان و حدیده، از بندرهای معروف تهامه به شمار میروند (برای اطلاع بیشتر رجوع کنید به ابنمجاور، ص 53، 90ـ94). برخی از آبادیهای معروف و کهن تهامه اینهاست: جَبَله (که ظاهراً قدیمترین آبادی تهامه است)، جُحفه نزدیک محل غدیرخم، بنیسعد که پیامبر اکرم در کودکی مدتی در آنجا بود، و حُدَیبیه (رجوع کنید به سلمی، ص 408، 410ـ411).از جمعیت تهامه اطلاع دقیقی نداریم. در برخی منابع معاصر جمعیت آن را پنج میلیون تن و جمعیت تهامة عَسیر را حدود سیصد هزار تن ذکر کردهاند ( رجوع کنید به واسعی یمانی، ص 29، 125؛ عَرْشی، ص120، 125؛ حمزه، ص 86).تاریخ قبل از اسلام. تهامه تاریخی بسیار کهن دارد. کاوشهای باستانشناسان نشان میدهد که از هزارة هفتم پیش از میلاد، تهامه مسکون بوده ( الموسوعة الیمنیة ، همانجا)، اما ظاهراً در هزارة نخست قبل از میلاد، در دورة پادشاهی بُختُنَصَّر * (605ـ562 ق م)، از سکنه خالی بوده و عربهای سرزمین عراق برای فرار از ظلم و ستم او به تهامه رفتهاند (ابنحائک، 1403، ص 83؛ همو، 1386، ج 2، ص 286). گفتهاند سلیمان پیامبر برای زیارت کعبه از تهامه عبور کرده، و اسکندر مقدونی هم از این منطقه دیدن کرده است ( رجوع کنید به دینوری، ص 33؛ بکری، 1992، ج 1، ص 78).برخی معتقدند که عَمالِقه نخستین مردمی بودند که، بهدنبال خشکسالی در یمن، راهی تهامه شدند و تا زمان حضرت اسماعیل علیهالسلام مقیم آنجا بودند ( رجوع کنید به ابنسعید مغربی، ج 1، ص 55؛ ابنخلدون، ج 2، ص30). پس از آن، تهامه اقامتگاه قبایل مُضَر، ربیعه، اِیاد و اَنْمار (همگی از فرزندان نزاربن مَعدّبن عدنان) گردید (ابنحائک، 1403، همانجا؛ بکری، 1403، ج 1، ص 57). با اینحال، احتمالاً تهامه پس از ورود قبیلة جُرهُم * محل سکونت بیشتر قبایل عرب شده است ( رجوع کنید به یعقوبی، تاریخ ، ج 1، ص 221؛ ادریسی، ج 1، ص 148).کتیبهها و بناهای باستانی بسیار در تهامه نشان میدهد که این سرزمین، از عَدَن تا شام، در مسیر کاروانهای تجاری قرار داشته است. تهامه همواره موردتوجه دولتهای کهن یمن و صحنة کشمکش آنها بوده است (رجوع کنید به حداد، ج 1، ص 45ـ47؛ وصفی زکریا، ص 39ـ43).تهامة یمن، در دوران حکومت ملوک سبأ (ح 800 ـ 115 ق م)، همواره زیر سلطة آنان قرار داشت (وصفی زکریا، ص 43ـ46). این سرزمین در طول دورة دوم فرمانروایی تبابعه (115 ق م ـ 525 میلادی) تحت سلطة آنها بود ( رجوع کنید به دینوری، ص 52؛ جوادعلی، ج 2، ص 541ـ542، ج 3، ص 484، 494ـ 495). در 340 میلادی، حبشیها برای مدتی تهامة یمن را تصرف کردند (حداد، ج 1، ص 114ـ116).به نوشتة برخی از مورخان، در سال 70 میلادی دین یهود وارد تهامه شد و نخستین کسی که به این دین گروید ابوکَرِب اسعد کامل (قرن پنجم میلادی)، از پادشاهان حِمیَری ملقب به تبابعه (رجوع کنید به تُبَّع * ) بود (رجوع کنید به طبری، ج 2، ص 112؛ ابنخلدون، ج 2، ص 67). وی در حدود 400 میلادی، پس از تصرف تهامه خود را رسماً «ملِک سبأ و ذیریدان و حضرموت و یمنت (یمن) و اعرابها فیالنجاد و تهامَه» خواند (حداد، ج 1، ص 118ـ119؛ پیوتروفسکی، ص 72). این لقب طولانی پادشاهان حمیری، از 400 میلادی به بعد بروشنی در سنگنوشتههای بهدست آمده از یمن دیده میشود (رجوع کنید به اِرْیانی، ص 244ـ 245، 328).در اواسط قرن پنجم میلادی، همة تبابعه بجز ذونواس یوسف اشعر (حک : 515 ـ 525) مسیحی بودند و مسیحیت در تهامه رونق فراوان داشت (حداد، ج 1، ص 121ـ124). در همین زمان بر اثر ویرانی بخشهایی از سد مأرب در یمن، افراد قبیلة نَصربن أَزد به تهامه کوچ کردند و در آنجا ساکن شدند (جرافی یمنی، ص 73ـ74). با شکسته شدن سد مأرب (قرن ششم میلادی)، بعضی دیگر از قبایل اَزْد (از جمله قبیلة معروف عَکّ) در تهامه ساکن شدند (رجوع کنید به اصمعی، ص 82 ـ 85؛ یعقوبی، تاریخ ، ج 1، ص 204ـ206؛ ابنحائک، 1403، ص 85، 250، 328؛ بکری، 1403، ج 1، ص 13). در این دوران قبایل دیگری نیز مقیم تهامه بودند، از جمله قبیلة خُزاعه، کِنانه، جُشَم، شیبان، عبدقیس، حَکَم، نَهد، جُهَیْنَه، مُزَینه، خَوْلان، هَمْدان و عِیاشی (طبری، ج 2، ص 284؛ ابنحائک، 1403، ص 85، 232؛ همو، 1386، ج 2، 275؛ ابنخلدون، ج 2، ص 359؛ آلوسی، ج 2، ص 151). در 525 میلادی، اهالی حبشه به تهامه یورش بردند و آنجا حدود نیم قرن در تصرف آنان بود (وصفی زکریا، ص 47؛ حداد، ج 1، ص 124ـ 125). بنا بر یکی از سنگنوشتههای تهامه، ابرهه (حک : اواسط قرن ششم میلادی) لقب پادشاهان حمیری را به خود اختصاص داده بود که این نشاندهندة تسلط حبشیان بر کل یمن و از جمله سرزمین تهامه است (رجوع کنید به حداد، ج 1، ص 129). در 570 میلادی، مردم تهامه بر محمدبن خُزاعی، کارگزار ابرهه، شوریدند و او را به قتل رساندند و همین امر باعث لشکرکشی ابرهه به سوی مکه شد (طبری، ج 2، ص 131، 134).تهامه در بعضی دورانها، بویژه در اواخر قرن ششم میلادی در آغاز حکومت ایرانیان (ابناء) بر یمن، ولایتی مستقل بهشمار میرفت (سُلَمی، مقدمة عبدالسلام محمد هارون، ص 375) و تا ظهور اسلام تابع پادشاهان ساسانی بود (جرافی یمنی، ص 79ـ80؛ پیوتروفسکی، ص80). در دورة ساسانیان، کارگزار تهامه مأمور جمعآوری خراج این سرزمین بود. این کارگزار را مرزبان منطقة بادیه برمیگزید (ابنخرداذبه، ص 128). تقریباً در همین زمانها، تهامه صحنة نبردهایی مثل سُلان (یعقوبی، تاریخ ، ج 1، ص 224)، خَزاز یا خَزازی (ابناثیر، ج 1، ص520ـ522)، مُشَلَّل (ابنحبیب، 1384، ص130ـ131)، فِجار چهارم یا بَرّاض (همان، ص190)، نَکِیف (یاقوت حموی، ذیل «نکیف») و نبرد معروف بَسوس * میان قبایل مختلف عرب بود.در عصر جاهلیت، عَمْروبن لُحَیّ اَزْدی بتپرستی را در تهامه، همچنانکه در جاهای دیگر شبه جزیرة عربستان، رواج داد (ابنکلبی، ص 58). مهمترین بتهای عَکّها و اشعریها در تهامه عبارت بودند از: سَعد؛ المنطبق، که گفته میشود پس از اسلام شمشیری در آن یافتند و پیامبر اکرم آن را مِخذَم نامید و به خود اختصاص داد؛ و ذوالخَلَصَه که جریربن عبداللّه بَجَلی آن را شکست (همان، ص 34ـ36؛ ابنحبیب، 1361، ص 318؛ ابندُرَیْد، ج 1، ص 56).تاریخ دورة اسلامی. در آغاز دورة اسلامی، برخی از مردم تهامه در غزوات بدر و احد و احزاب بر ضد مسلمانان جنگیدند (طبری، ج 2، ص500، 570). اما بیشتر مردم آنجا، بتدریج از طریق نامه و فرستادگان پیامبر اکرم مسلمان شدند (شجاع، 1408، ص 149).در سال ششم، اسلام در تهامه منتشر شد و در سال هفتم، گروهی از قبایل اشعری و عکّ مسلمان شدند (ابنسعد، ج 1، قسم 2، ص 79؛ ابنقاسم، قسم 1، ص 69، 71؛ سید، ص 41). پیامبراکرم در سال هشتم، خالدبن ولید را برای دعوت مردم یمن روانة جنوب تهامه کرد، اما وی افراد قبیلة بنیجَذِیمه را کشت و خشم رسول اکرم را بر انگیخت (طبری، ج 3، ص 66). در قسمتهای جنوبی تهامه، باذان (باذام * )، کارگزار ساسانیان در یمن، مسلمان شد و تهامه مانند دیگر نواحی یمن به قلمرو اسلام پیوست. پس از آن، پیامبر اکرم باذان را فرمانروای سراسر یمن، از جمله تهامه، کرد (ابنخلدون، ج 4، ص270؛ وصفی زکریا، ص 49).پس از رواج اسلام در بخشهایی از تهامه، پیامبر اکرم تعدادی از صحابه و بزرگان یمن، از جمله علی علیهالسلام، ابوسعید خالدبن سعیدبن عاص و فَروةبن مُسَیک مرادی، را برای آموزش اصول اسلام و جمعآوری خراج یا به عنوان عاملان خود به تهامه روانه کرد (رجوع کنید به ابومخرمه، ج 2، ص 67؛ ابنقاسم، قسم 1، ص 70ـ72).پس از مرگ باذان، پیامبر اکرم یمن را به سه بخش تقسیم کرد و تهامه و زیستگاه قبایل عکّ و اشعری را به یکی از صحابیان، طاهربن أبی هاله، سپرد (طبری، ج 3، ص 228). در همین زمان، أَسْوَد عَنْسی که در یمن مدعی پیامبری شده بود، با مخالفت قبیلة عکّ مواجه شد (همان، ج 3، ص230). ابوبکر، در همین سال و پس از به خلافت رسیدن، سپاهی به سرداری سُوَیدبن مُقرّن و خالدبن أُسید برای سرکوبی مرتدان و مخالفان راهی تهامه کرد (همان، ج 3، ص 249، 319). یکبار دیگر عدهای از اهالی تهامه، از جمله برخی از اشعریها و عکّها، مرتد شدند اما سپاهیان اسلام به سرداری عبداللّهبن ابیامیهبن مُغیره مخزومی و طاهربن أبیهاله آنان را سرکوب کردند (طبری، ج 3، ص320ـ321؛ ابنخلدون، ج 2، ص 492ـ493؛ ابنقاسم، قسم 1، ص 75). در پی سرکوبی مرتدان، گروهی از افراد قبایل عکّ و مَذْحِج و اشعری راهی مدینه شدند و در فتوحات اسلامی شرکت کردند (جرافی یمنی، ص 88؛ حداد، ج 1، ص 173).تهامه، که تا هنگام رحلت پیامبر اکرم یکی از سه مِخلاف (استان) یمن بهشمار میرفت، در دورة خلافت ابوبکر با مخلاف جَنَد ادغام شد و آنگاه حضرت علی علیهالسلام تمام یمن و از جمله تهامه را جزو یک ولایت قرار داد (شجاع، 1408، ص 241ـ242؛ عبداللّه عبدالسلام حداد، ص 51).تهامه تا اواخر قرن دوم به عنوان بخشی از یمن، زیر نظر والیان اموی و بعد والیان عباسی قرار داشت و به علت دور بودن از مراکز خلافت امویان (دمشق) و عباسیان (بغداد)، بجز در مواردی نادر، از استقرار سیاسی نسبی و آرامش کلی برخوردار بود ( الموسوعةالیمنیة ، ذیل «تاریخ الیمن فی ظل الدولة الامویة و العباسیة»؛ سید، ص 42، 52).در 183، مردم تهامه و از جمله قبیلة عکّ بر محمدبن خالد برمکی، کارگزار عباسیان در یمن، شوریدند و او را از آنجابیرون کردند. هارونالرشید، حَمّاد بربری را به عنوان عامل جدید بر گزید و به وی دستور داد با خشونت تمام شورشیان تهامه را سرکوب کند. حماد با سپاهی انبوه وارد تهامه شد و ساکنان تهامه را بشدت قلع و قمع کرد و آرامش را مجدداً به این سرزمین باز گرداند. بر اثر خشونت حماد، قیام مردم تهامه بر ضد دولت عباسیان، به رهبری هیصمبن عبدالمجید هَمْدانی در 184، شکل گرفت (یعقوبی، تاریخ ، ج 2، ص 412ـ 413؛ ابومخرمه، ج 2، ص 64ـ65، 214؛ ابنقاسم، قسم 1، ص 142ـ143).در 202، قبایل تهامه، بویژه عکّها و اشعریها، مجدداً از اوضاع آشفتة خلافت عباسی استفاده کردند و سر به شورش برداشتند (عماره یمنی، ص 49ـ50).از بدو ورود اسلام به یمن تا تأسیس نخستین دولت مستقل بنیزیاد در تهامه (204)، نام 76 عامل و کارگزار این سرزمین ضبط شده است (رجوع کنید به ابنقاسم، قسم 1، ص 27ـ32).در اوایل سدة سوم، مأمون عباسی (حک : 198ـ 218) که تهامه را تصرف کرده بود، تصمیم گرفت آن را از سایر مناطق یمن جدا سازد و مستقیماً تابع بغداد کند. او سپاهی به سرداری محمدبن عبداللّهبن زیاد، از نوادگان زیادبن ابیه فرمانروای معروف امویان در عراق، تدارک دید. ابنزیاد پس از تصرف تهامه در شعبان 204، شهر زَبید را تأسیس یا بازسازی کرد و آن را مرکز حکومت خویش قرار داد. وی در این سال حکومت بنیزیاد را پیریزی کرد (عماره یمنی، ص 76ـ77؛ ابنمجاور، ص66ـ67؛ ابنخلدون، ج 4، ص 272؛ ابنقاسم، قسم 1، ص 150ـ 151). وی در 206 به یاری سپاهیان مأمون عباسی (حک : 198ـ 218) سراسر یمن و تهامه را نیز تصرف کرد (ابنمجاور، ص 68).در 207، برخی از علویان در تهامه جنبشی به وجود آوردند که سرکوب شد (طبری، ج 8، ص 593؛ شجاع، 1413، ص 69ـ70).پس از مرگ محمدبن عبداللّهبن زیاد (245)، فرزندان و نوادگانش ــ که نامدارترین آنها اسحاقبن ابراهیم، معروف به ابوالجیش، بود و ظاهراً حکومتش بیش از هشتاد سال به درازا کشید ــ تا 407 در تهامه حکومت کردند (رجوع کنید به عماره یمنی، ص 55؛ ابنخلدون، ج 4، ص 272ـ273؛ ابنقاسم، قسم 1، ص 158، 189، 232).در دورة اسلامی، بعضی طوایف و خاندانها از جایگاه ویژهای در این سرزمین برخوردار شدند، مانند سادات علوی بنی اَهْدَل، اشعریها که در منطقة وسیعی از تهامه اقامت داشتند، و اَصابح که مالکبن انس اصبحی (امام مذهب مالکی) به آن منسوب است (رجوع کنید به ابنحائک، 1403، ص 85؛ جُرافی یمنی، ص 62، 64؛ مقحفی، ذیل «بنوالاهْدَل»). همچنین خاندان ابیعُقامه از مشهورترین خاندانهای این سرزمین و شافعی مذهب بودند، شماری از قاضیان تهامه از میان آنان بر خاستند (رجوع کنید به عماره یمنی، ص 233ـ236) و بنیزَواک که از سادات حسینی بودند (برای نمونهرجوع کنید به زُبّاره یمنی، قسم 5، بخش 2، ص 16، 108، 143).جغرافیدانان مسلمان نیز مطالبی در بارة تهامة دورة اسلامی نوشتهاند، از جمله آنکه تهامه جزو اقلیم دوم و یکی از پنج قسمت تشکیلدهندة جزیرةالعرب در این دوره است ( رجوع کنید به ابنحائک، 1403، ص 47، 85؛ بکری، 1403، ج 1، ص 7؛ یاقوت حموی، ذیل «جزیرةالعرب»؛ قس ابنخلدون، ج 2، ص 17). ابنخرداذبه (ص 155) تهامه را جزو اِتیوفیا (یکی از چهار بخش آباد زمین) دانسته است. در برخی منابع جغرافیایی آمده که بعضی نواحی، مانند ذاتِ عِرْق (ضرّیبه کنونی) واقع در حد فاصل نجد و تهامه، جُحْفه، قَرْح و مَدارج العَرْج جزو نواحی مرزی تهامه است (رجوع کنید به ابنخرداذبه، ص 125؛ بکری، 1403، ج 1، ص 9، 14؛ همو، 1992، ج 1، ص 144). در سدههای اولیة اسلامی، در تهامه دو راه عمده میان عدن و مکه بود که هر دو از شهرها میگذشت: راه ساحلی که در امتداد دریای سرخ قرار داشت، و راه بیابانی و دور از ساحل (معروف به جادة سلطانی) که در زمان حکومت حسینبن سلامه (رجوع کنید به ادامة مقاله) آباد و پررونق بود (عُماره یمنی، ص70ـ73؛ ابندَیْبَع، ص 232ـ 235؛ ابومَخْرمه، ج 2، ص60). همچنین نوشتهاند که قسمتی از تهامه کوهستانی و مشتمل بر چند ناحیه از جمله ناحیة صَعْدَه و جُرَش و نَجْران، است که از شمال به مکه و از جنوب به عدن محدود میشوند (رجوع کنید به اصطخری، ص 23؛ ابنحوقل، ص 36؛ ادریسی، ج 1، ص 148). بنابر قول مقدسی (متوفی اواخر قرن چهارم، ص 96)، برخی از مردم تهامه سنی مذهب بودند (نیزرجوع کنید به سید، ص 50 ـ51، 57 ـ 58؛ شجاع، 1413، ص 126).در بارة شهرها و بازارهای تهامه نیز مطالبی آمده است. از معروفترین بازارهای تهامه اینها بوده است: حُباشه (متعلق به قبل از اسلام که پیامبر اکرم در آن به دادوستد پرداخت)، بازار عدن (ظاهراً قدیمترین بازار تهامه) و بازار بزرگ عَثْر (رجوع کنید به طبری، ج 2، ص 281ـ282؛ ابنحائک، 1403، ص 94، 98؛ یاقوت حموی، ج 1، ص 6 و ذیل «حباشه»؛ برای شهرهای تهامه رجوع کنید به یعقوبی، البلدان ، ص 317ـ319؛ مقدسی، ص 84 ـ 85).در قرن سوم، بر اثر کم شدن نفوذ خلافت عباسیان در یمن، رقابت میان خاندانهای حاکم در تهامه بالا گرفت، تا جایی که خاندان آلشَراحی در ناحیة عَرْکَبة حکومتی خودمختار برپا کردند و مدت شصت سال (218ـ279) در این منطقه فرمان راندند. ظاهراً در این مدت، دولت بنیزیاد در این ناحیه نقش سیاسی نداشت (ابنحائک، 1386، ج 2، ص 66 و پانویس 3؛ نیزرجوع کنید به شجاع، 1413، ص 72).در 284، امام یحییبن حسینبن قاسم رَسّی ملقب به هادی الیالحق و بنیانگذار حکومت امامان زیدیة یمن (متوفی 298)، در تهامه قیام کرد و با حاکمان محلی منطقه چون بنی یَعْفُر و علیبن فضل قرمطی جنگید و مناطقی از تهامه را تصرف کرد (ابنخلدون، ج 4، ص 272؛ ابنقاسم، قسم 1، ص 167، 201؛ عباسی علوی، ص 296ـ297، 400ـ 405؛ حداد، ج 2، ص 5 ـ6).حکومت تهامه در 293، به دستور خلیفة عباسی، مکتفیباللّه برای مدتی به مظفربن حاج، برادر عَجّبن حاج (عامل عباسیان در مکه)، واگذار گردید (طبری، ج10، ص 128). در این سال، علیبن فضل قرمطی به شهرهای تهامه، از جمله زَبید و کَدْراء و مَهْجَم، یورش برد و قسمتهایی از تهامه را تصرف کرد (ابناثیر، ج 7، ص 546؛ ابنقاسم، قسم 1، ص 196ـ 198).پس از مرگ مظفر در 298، پسرش محمد جانشین وی شد. محمد پس از اندک زمانی فرمانروایی تهامه را به یکی از سردارانش به نام ملاحظبن عبداللّه رومی سپرد (شجاع، 1413، ص 73ـ74). با مرگ ملاحظ در 303، امیر مکه یکی از سردارانش، ابراهیمبن محمد حرملی، را کارگزار تهامه کرد (ابنقاسم، قسم 1، ص 206).در قرن چهارم، مذهب شافعی در تهامه رواج یافت (جَنَدی کِنْدی، ج 1، ص 216؛ ابنقاسم، قسم 1، ص 203). این مذهب به همت خاندان ابوعُقامَه، چنان رونق یافت که تاکنون در قسمتی از تهامه باقی مانده است (سید، ص 60؛ وصفی زکریا، ص 82، 121). از اواخر سدة چهارم تا انقراض دولت بنیزیاد، حکومت تهامه بهدست بردگان حبشی که در دستگاه حکومت بنیزیاد کار میکردند، همانند حسینبن سلامه افتاد (ابومخرمه، ج 2، ص 59ـ62؛ ابنقاسم، قسم 1، ص 235ـ237). حسینبن سلامه از 371 تا 403، حکومت تهامه را به نمایندگی از موالی خویش بهعهده گرفت و اصلاحات بسیاری کرد (جندی کندی، ج 2، ص 483).در 379، عبداللّهبن قحطانبن یعفر به تهامه یورش برد و پس از شکست دادن سپاه حسینبن سلامه پیروزمندانه وارد زَبید شد و مدتی در آنجا حکومت کرد (ابندیبع، ص 163). در 412، نصرالدین نجاح یکی دیگر از بردگان حبشی هوادار بنیزیاد، حکومت بنونجاح * (412ـ554) را در جنوب تهامه بهوجود آورد (همان، ص 237ـ 238) اما بر اثر رقابت میان صُلَیْحیهای شیعی یمن (حک : 439ـ532) و بنونجاح حکومت تهامه چندین بار دست بهدست گشت. در 452 یا 455، نصیرالدین نجاح بهدست کنیزی که علیبن محمد صُلَیحی به او اهدا کرده بود، در شهر کَدْراء مسموم و کشته شد و در پی آن صلیحیان * بر تهامه تسلط یافتند (ابومخرمه، ج 2، ص 159ـ164؛ ابنقاسم، قسم 1، ص 253ـ254).در 455 یا 456، علیبن محمد صلیحی، اسعدبن شهاب صلیحی را عامل و کارگزار تهامه کرد. وی با مردم تهامه و خاندان بنونجاح رفتاری ملاطفتآمیز داشت (ابندیبع، ص 177ـ 178؛ ابنقاسم، قسم 1، ص 255). علیبن محمد صلیحی، در 458 یا 459، در راه مکه، در یکی از شهرهای تهامه به نام مَهجَم، به دست سعید و جَیّاش، فرزندان نجاح، کشته شد و حکومت زَبید (مرکز تهامه) مجدداً به بنونجاح رسید (ابندیبع، ص 179ـ182؛ ابنقاسم، قسم 1، ص 257ـ 258). برخی تاریخ قتل وی را 473 دانستهاند ( رجوع کنید به ابنخلّکان، ج 3، ص 414؛ ابنمجاور، ص 73).در حدود 460، احمدبن علیبن محمد صلیحی هَمْدانی برای اینکه مادرش را از چنگ بنونجاح نجات دهد، به تهامه یورش برد و پس از کشتار عظیم حبشیان هوادار بنونجاح تهامه را مجدداً تصرف کرد. در 479، بار دیگر بنونجاح توانستند زَبید را تصرف کنند و بر تهامه تسلط یابند (عماره یمنی، ص 105ـ 112). در همین سال، سعیدبن نجاح حبشی عربهای تهامه را در واقعة کَظائِم قتلعامل کرد (همان، ص 121ـ122).در 481، سعیدبن نجاح، معروف به اَحْوَل، با توطئة همسر احمدبن علیبن محمد صلیحی در حصن یا جبلالشعر کشته شد و تهامه بار دیگر زیر فرمان اسعدبن شهاب صلیحی قرار گرفت و همان سیاست خوشرفتاری را با مردم تهامه ادامه داد (ابنقاسم، قسم 1، ص 272).جیّاشبن نجاح (متوفی 498 یا 500)، مؤلف کتاب المفید فی اخبار زبید و ملقب به ملک مکین، مشهورترین فرمانروای بنونجاح، پس از کشته شدن برادرش مدتی به هند رفت. وی در 482 یا 483، بر تهامه چیره شد و تا زمان مرگش بر زبید و دیگر شهرهای تهامه فرمان راند (ابنمجاور، ص 107؛ ابندیبع، ص 243ـ 245؛ ابنقاسم، قسم 1، ص 272ـ275). پس از مرگ جیّاش، دولت بنونجاح به مدت نیم قرن دچار تزلزل و اختلافات داخلی شد، تا اینکه در 554، علیبن مهدی رُعینی حِمْیَری آن را منقرض کرد (ابندیبع، ص 247ـ249).علیبن مهدی رُعینی، بنیانگذار دولت نوپای بنیمهدی، پس از چهار ماه فرمانروایی، در شوال 554 وفات یافت و حکومت تهامه به فرزندش مهدی رسید (عماره یمنی، ص 184ـ 188). پس از مرگ مهدی در 558، دولت بنیمهدی به مدت ده سال دچار تشتت شد. این خاندان نیز در 569 به دست ایوبیان مصر منقرض گردید و افراد خاندان بنیمهدی در 570 قتلعام شدند (ابندیبع، ص 264؛ ابومخرمه، ج 2، ص 127ـ 128؛ ابنقاسم، قسم 1، ص 315).در 569، شمسالدوله ملک معظم تورانشاهبن ایوب، برادر صلاحالدین ایوبی، فاتحانه وارد زبید شد. وی در 571 به مصر بازگشت و حکومت تهامه را به ابومیمون سیفالدوله مبارکبن کاملبن علیبن مُقلَّدبن مُنقِذ کِنانی و او نیز حکومت را به برادرش، خطّاب، سپرد (ابومخرمه، ج 2، ص 36ـ 38، 69).در 579، سیفالاسلام طُغتکینبن ایوب حاکم تهامه شد و پس از چهارده سال فرمانروایی درگذشت (همان، ج 2، ص 101ـ 104). در اواخر قرن ششم، مردم تهامه علیه ظلم و ستم ملک مُعِز اسماعیلبن طُغتکین (حک : 593 ـ599) قیام کردند. در این قیام، معز در حومة شهر زبید کشته شد (جندیکندی، ج 2، ص 535؛ ابومخرمه، ج 2، ص 19ـ20).در اوایل قرن هفتم، حکومت تهامه به ملک ناصر ایوببن طغتکین رسید و چون خردسال بود ناگزیر اتابکش، سیفالدین سُنْقُر، ادارة امور را بهعهده گرفت. با کشته شدن ملک ناصر در 611 یا 615 به دست وزیرش بدرالدین غازی، حکومت تهامه به ملک مسعود صلاحالدین یوسفبن کامل، آخرین حاکم ایوبی، رسید (جندیکندی، ج 2، ص 537ـ 538؛ ابندیبع، ص 292). ملکمسعود در 625 تهامه را به قصد شام ترک کرد و نورالدین عمربن علیبن رسول را به جانشینی خویش در تهامه گماشت. نورالدین با شنیدن خبر مرگ ملک مسعود در راه مکه، اعلام استقلال کرد و دولت بنورسول * (حک : 626ـ 858) را بنیان گذارد (جندیکندی، ج 2، ص 541؛ ابنقاسم، قسم 1، ص 417ـ 419).در 647، نورالدین عمربن رسول کشته شد و پسرش، ملک مظفر یوسفبن عمر، جانشین وی شد و در اندک زمانی تمامی سرزمین تهامه را تصرف کرد. پس از او پسرش، ملک اشرف، بهحکومت رسید و تقریباً تا اواخر قرن هفتم حکومت کرد (جندیکندی، ج 2، ص 544ـ545؛ ابومخرمه، ج 2، ص 72ـ 74، 181ـ183) و ملک مؤید داودبن یوسف رسولی غسّانی (حک : 696ـ721) پس از او فرمانروای تهامه شد (ابندیبع، ص 341ـ349؛ ابومخرمه، ج 2، ص 72ـ74).در دورة حکومت ملک مجاهد ابوالحسن علیبن داود رسولی (حک : 721ـ764)، در تهامه تزلزل و ناامنی ایجاد شد، بهطوری که در 724، نفوذ بنورسول در اکثر مناطق تهامه از بین رفت. در 754، قبایل مَعازِبه تعدادی از شهرهای تهامه را سوزاندند و در 763، نورالدین محمدبن میکائیل، کارگزار ملک مجاهد ایوبی، در بخشهایی از تهامه علیه بنورسول قیام کرد (ابومخرمه، ج 2، ص 139، 149؛ ابنقاسم، قسم 1، ص500، قسم 2، ص 517ـ 518). در دورة ملک افضل عباسبن علی غسانی جَفْنی (حک : 764ـ 778) نیز تهامه ناآرام بود ( رجوع کنید به ابومخرمه، ج 2، ص 105ـ107). از دیگر فرمانروایان رسولی تهامه، ملک اشرف اسماعیلبن عباس غسانی جفنی بود که تألیفات متعددی نیز داشت (رجوع کنید به همان، ج 2، ص20ـ21).در قرن نهم، شورشهای متعددی در تهامه رخ داد که از آن جمله است: فتنة قبیله معازبه در زَبید در 806، قیام مردم علیه حاکم تهامه در 836 و نیز قیام آنها در 843 و 844، و تخریب و سوزاندن شهرهایی چون مَهجَم و قَحَمَه و کَدراء در 855 (ابنقاسم، قسم 2، ص560 ـ561، 570، 578 ـ 579، 584 ـ 585).در زمان دولت بنورسول، در تهامه نهضت علمی و ادبی و فرهنگی ایجاد شد و بزرگانی چون خَزْرَجی (مورخ) و فیروزآبادی (ادیب و زبانشناس و مؤلف کتاب مشهور القاموس المحیط ) از حمایت فرمانروایان بنیرسول بر خوردار شدند ( رجوع کنید به بعکر، ص 375ـ381).با سقوط دولت بنورسول در 858، دولت بنوطاهر (حک : 858 ـ 923) در تهامه تأسیس شد (ابنقاسم، قسم 2، ص 585 ـ 586). در دورة ملک مجاهد شمسالدینبن طاهر (حک : 858 ـ 883)، مردم تهامه در 871 و 875 بر ضد وی قیام کردند و حکومت به ملک منصور تاجالدین عبدالوهاببن داود (حک : 883 ـ 894) رسید. پس از مرگ ملکمنصور، ملک ظافر عامر، نامدارترین و آخرین حاکم خاندان بنوطاهر، به حکومت رسید. در زمان وی، شورشهای زیادی در تهامه رخ داد که منجر به انقراض دولت بنوطاهر بهدست ممالیک چَرْکَسی مصر گردید (همان، قسم 2، ص 603، 605، 615، 650؛ صبریپاشا، ص 106ـ 107؛ برای اطلاع بیشتررجوع کنید به ابندیبع، ص 422ـ471؛ طاهریان یمن * ).در 923، حکومت ممالیک مصر بهدست سلطان سلیم عثمانی از بین رفت و ممالیک حاکم بر تهامه ناگزیر با سلطان جدید عثمانی بیعت کردند و تا 945 در یمن فرمان راندند (باوزیر، ص 202؛ حداد، ج 2، ص 193).در 952، عثمانیها وارد تهامه شدند و تا 1045 بر مناطق گوناگون تهامه تسلط داشتند (رجوع کنید به ابنقاسم، قسم 2، ص690ـ693؛ غالبی، ص 23). از اوایل سدة یازدهم تا اواسط سدة سیزدهم، تهامه همانند سایر نواحی یمن زیرفرمان امامان زیدیه قرار گرفت (رجوع کنید به حداد، ج 2، ص 215ـ 235). در 1249، ابراهیمپاشا، فرزند محمدعلی پاشا و والی عثمانی مصر، تهامه را فتح کرد و دورة دوم حکومت ترکها بر تهامه آغاز شد که تا 1337 ادامه یافت (همان، ج 2، ص 236، 300). در 1319، قبیلة زَرانیق (از قبایل بزرگ منطقه) در تهامه شورش کرد و دولت عثمانی با دشواری بسیار توانست این شورش را سرکوب کند (همان، ج 2، ص 246).در 1328، سیدمحمدبن علی ادریسی در تهامة عسیر بر ضدّ عثمانیها قیام کرد و با کمک ایتالیاییها به امام یحییبن محمد حمیدالدین، از امامان زیدی یمن که از اوایل قرن چهاردهم سلسلهای موروثی در آنجا تأسیس کرده بود، یورش برد و در 1331 امارت ادریسیان را در تهامه تأسیس کرد (همان، ج 2، ص 261، 267).انگلیسیها، پس از تصرف تهامه در جنگ جهانی اول (1914ـ 1918)، آن را در 1300 ش/ 1921 به سیدمحمدبن علی ادریسی سپردند که با مرگ وی به فرزندانش رسید (همان، ج 2، ص 262ـ264). در 1303 ش/ 1924 سپاه امام یحیی برای مصاف با سپاهیان سیدحسن ادریسی به تهامه آمد (وصفی زکریا، ص 75؛ حداد، ج 2، ص 262ـ263، 268).در 1307 ش/ 1928، قبیلة زرانیق بار دیگر در تهامه بر ضد امام یحیی شورش کرد. در 1309 ش/ 1930 تهامة عسیر و امارت ادریسیان جزو قلمرو سعودیها شد و در 1313 ش/ 1934، میان سعودیها و سپاهیان امام یحیی زیدی در تهامه جنگ در گرفت (حداد، ج 2، ص 266، 268).از تهامه بزرگان بسیاری برخاستهاند که برخی از مشهورترین آنان عبارتاند از: حُصَینبن نَضْله، معروف به کاهن، که در دوران جاهلیت به بزرگ اهل تهامه مشهور بود؛ عبدالرحمان غافِقی تِهامی (متوفی 114)، فاتح بخشی از فرانسه (بعکر، ص 164، 203ـ207)؛ ابوقُرّه موسیبن طارق زَبیدی، شاگرد مالکبن اَنَس و مؤلف اولین مسند حدیث در تهامه (ابومحزمه، ج 2، ص 259ـ260؛ بعکر، ص 325)، و بزرگان دیگری که به زَبید منسوباند، از جمله عبدالرحمانبن علی دَیْبَع زبیدی، مورخ قرن دهم و مؤلف قرّةالعیون بأخبار الیمن المیمون و نیز بغیة المستفید باخبار مدینة زبید ، محمد مرتضی حسینی زبیدی مؤلف تاج العروس من جواهر القاموس ، محمدبن ابیبکر، معروف به ابنحَطّاب زبیدی، فقیه؛ علیبن عبدالرحمان حداد، ترویجکنندة طریقت قادریه؛ علیبن عمربن دَعْسین، مروّج طریقة شاذلیه در تهامه (بعکر، همانجا)؛ ابوبکربن عیسیبن عثمان اشعری، معروف به ابنحَنْکاس، فقیه حنفی بزرگ تهامه (همان، ص 422ـ423)؛ ابوالحسن علیبن محمد تهامی (متوفی410 یا 416)، شاعر مشهور عرب (ابنخلّکان، ج 3، ص 378ـ381)؛ حسنبن محمد تهامی، شاعر سدة چهارم و پنجم (کحّاله، 1957ـ1961، ج 3، ص 278)؛ و حسینبن علی قمی معروف به ابنقم، شاعر صلیحیها (عماره یمنی، ص 194).همچنین صحابیان و محدّثان و فقها و متکلمانی که با عنوان اشعری شناخته میشوند (مثلاً ابوموسی اشعری، ابوالحسن اشعری و سعدبن عبداللّه اشعری) همه به تهامه منسوباند.منابع: محمود شکری آلوسی، بلوغ الارب فی معرفة احوال العرب ، چاپ محمد بهجة اثری، بیروت ?[ 1314 ] ؛ ابناثیر؛ ابنحائک، صفة جزیرةالعرب ، چاپ محمدبن علی أکوع، صنعاء 1403/1983؛ همو، کتاب الاکلیل ، ج 2، چاپ محمدبن علی أکوع، قاهره 1386/1966؛ ابنحبیب، کتاب المحبّر ، چاپ ایلزه لیشتن شتتر، حیدرآباد دکن 1361/1942، چاپ افست بیروت [ بیتا. ] ؛ همو، کتاب المنمّق فی اخبار قریش ، چاپ خورشید احمد فارق، حیدرآباد دکن 1384/1964؛ ابنحوقل؛ ابنخرداذبه؛ ابنخلدون؛ ابنخلّکان؛ ابندرید، کتاب الاشتقاق ، چاپ عبدالسلام محمد هارون، بغداد 1399/1979؛ ابندیبع، کتاب قرّةالعیون بأخبار الیمن المیمون ، چاپ محمدبن علی أکوع، [ بیروت ] 1409/ 1988؛ ابنسعد؛ ابنسعید مغربی، نشوة الطرب فی تاریخ جاهلیة العرب ، چاپ نصرت عبدالرحمان، عمان 1402/1982؛ ابنقاسم، غایة الامانی فی اخبار القطر الیمانی ، چاپ سعید عبدالفتاح عاشور، قاهره 1388/ 1968؛ ابنکلبی، کتاب الاصنام ، چاپ احمد زکیپاشا، قاهره 1332/ 1914؛ ابنمجاور، صفة بلاد الیمن و مکة و بعض الحجاز، المسماة تاریخ المستبصر ، چاپ اسکار لوفگرن، بیروت 1407/1986؛ ابنمنظور؛ ابنهشام، السیرة النبویة ، چاپ مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری، و عبدالحفیظ شلبی، بیروت: داراحیاء التراث العربی، [ بیتا. ] ؛ عبداللّه طیببن عبداللّه ابومخرمه، تاریخ ثغرعدن ، چاپ اسکار لوفگرن، لیدن 1936ـ [ 1950 ] ؛ محمدبن محمد ادریسی، کتاب نزهةالمشتاق فی اختراق الا´فاق ، قاهره: مکتبة الثقافة الدینیه، [ بیتا. ] ؛ مطهرعلی اریانی، نقوش مسندیة و تعلیقات ، یمن 1990؛ اصطخری؛ عبدالملکبن قریب اصمعی، تاریخ العرب قبل الاسلام ، چاپ محمدحسن آلیاسین، بغداد 1379/ 1959؛ اطلس المملکة العربیة السعودیة ، ریاض: وزارة التعلیم العالی، 1420/2000؛ سعید عوض باوزیر، معالم تاریخ الجزیرة العربیة ، عدن 1385/1966؛ عبدالرحمان بعکر، کواکب یمنیة فی سماء الاسلام ، بیروت 1410/1990؛ عبداللّهبن عبدالعزیز بکری، کتاب المسالک و الممالک ، چاپ ادریان فان لیوفن و اندری فری، تونس 1992؛ همو، معجم ما استعجم من اسماءالبلاد و المواضع ، چاپ مصطفی سقا، بیروت 1403/1983؛ میخائیل ب. پیوتروفسکی، الیمن قبل الاسلام و القرون الاولی للهجرة: القرن الرابع حتی العاشر المیلادی ، تعریب محمد شعیبی، بیروت 1987؛ عبداللّه جرافی یمنی، المقتطف من تاریخ الیمن ، بیروت 1407/1987؛ محمدبن یوسف جندی کندی، السلوک فی طبقات العلماء و الملوک ، چاپ محمدبن علی أکوع، صنعاء، ج 1، 1414/1993، ج 2، 1416/ 1995؛ محمدبن احمد حجری یمانی، مجموع بلدان الیمن و قبائلها ، چاپ اسماعیلبن علی أکوع، صنعاء 1416/1996؛ محمدیحیی حداد، تاریخ الیمن السیاسی ، بیروت 1407/1986؛ فؤاد حمزه، قلب جزیرة العرب ، ریاض ?[ 1352/1933 ] ؛ محمدبن عبداللّه حمیری، الرّوض المعطار فی خبر الاقطار ، چاپ احسان عباس، بیروت 1984؛ احمدبن داوود دینوری، الاخبار الطوال ، چاپ عبدالمنعم عامر، مصر [ 1379/1959 ] ، چاپ افست بغداد [ بیتا. ] ؛ محمدبن محمد زباره یمنی، ائمة الیمن بالقرن الرابع عشر للهجرة ، [ قاهره ] 1375ـ ؛ عرامبن اصبغ سلمی، کتاب أسماء جبال تهامة و سکانها و ما فیها من القری و ما ینبت علیها من الاشجار و ما فیها من المیاه ، در نوادر المخطوطات ، ج 8 ، چاپ عبدالسلام محمد هارون، قاهره: شرکة مکتبة و مطبعة مصطفی البابی الحلبی، 1394/1974؛ ایمن فؤاد سید، تاریخ المذاهب الدینیة فی بلاد الیمن حتی نهایة القرن السادس الهجری ، قاهره 1408/1988؛ عبدالرحمان عبدالواحد شجاع، الیمن فی صدرالاسلام: من البعثة المحمدیة حتی قیام الدولة الامویة ، دمشق 1408/1987؛ همو، الیمن فی عیون الرحالة ، بیروت 1413/1993؛ ایوب صبریپاشا، مرآة جزیرة العرب ، ترجمة و تعلیق احمد فؤاد متولّی و صفصافی احمد مرسی، قاهره 1419/1999؛ طبری، تاریخ (بیروت)؛ علیبن محمد عباسی علوی، سیرة الهادی الی الحق یحییبن الحسین علیه و آلهالسلام ، چاپ سهیل زکار، بیروت 1401/1981؛ عبداللّه عبدالسلام حداد، مدینة حیس الیمنیة: تاریخها و آثارها الدینیة ، قاهره 1419/1999؛ حسینبن احمد عرشی، کتاب بلوغ المرام، فی شرح مسک الختام فی من تولّی ملک الیمن من ملک و امام ، چاپ انستاس ماری کرملی، [ قاهره ? 1939 ] ، چاپ افست بیروت [ بیتا. ] ؛ جوادعلی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام ، بغداد 1413/1993؛ عماره یمنی، تاریخ الیمن، المسمّی المفید فی أخبار صنعاء و زبید ، چاپ محمدبن علی أکوع، صنعاء 1985؛ سلوی سعد سلیمان غالبی، الامام المتوکل علیاللّه اسماعیلبن القاسم و دوره فی توحید الیمن: 1054ـ1087 ه / 1644ـ1676 م ، [ بیجا: بینا. ] ،1411/1991؛ عمر رضا کحّاله، جغرافیة شبهجزیرة العرب ، چاپ احمدعلی، مکه 1384/1964؛ همو، معجم المؤلفین ، دمشق 1957ـ1961، چاپ افست بیروت [ بیتا. ] ؛ فاطمه محمد محجوب، الموسوعة الذهبیة للعلوم الاسلامیة ، ج10، قاهره: دارالفکر العربی، [ بیتا. ] ؛ ابراهیم احمد مقحفی، معجم البلدان و القبائل الیمنیة ، صنعاء 1422/2002؛ مقدسی؛ الموسوعةالیمنیة ، زیر نظر احمد جابر عفیف و دیگران، صنعاء 1412/1992، ذیل «الاشعر» (از معجم مقحفی)، «الادویة» (از م. اسماعیل محمد متوکل)، «تاج العروس» (از حسین عبداللّه عمری و ابراهیم محمد صلوی)، «تاریخ الیمن فی ظل الدولة الامویة و العباسیة» (از حسین عبداللّه عمری)، «تهامة» (از فرانسین استون)؛ عبدالواسعبن یحیی واسعی یمانی، تاریخ الیمن، المسمّی فرجة الهموم و الحزن فی حوادث و تاریخ الیمن ، صنعاء 1991؛ احمد وصفی زکریا، رحلتی الی الیمن ، دمشق 1406/1986؛ حافظ وهبه، جزیرةالعرب فی القرن العشرین ، [ قاهره ? 1375/1956 ] ؛ یاقوت حموی؛ یعقوبی، البلدان ؛ همو، تاریخ.