تونسی، محمود بایرام ، شاعر و نویسندة معاصر عرب که به سبب سرودن مجموعة اشعار زَجَل * (نوعی شعر عربی عامیانه) شهرت یافته است. او طنزنویس، تصنیفساز، نمایشنامهنویس، نویسندة برنامههای رادیویی و فیلمنامهنویس بود. از بایرام به عنوان شاعری که زجل را به سطح هنری نوین رساند یاد میشود. او با این کار برای شعر عامیانة عربی اقبال و اعتبار تازهای در میان اُدبا پدید آورد و راه را برای پیدایش نوعی شعر عامیانة جدید در دهههای 1330ش/ 1950 و 1340 ش/ 1960 هموار کرد.محمود بایرامِ جوان، که در چهاردهم شعبان 1310/چهارم مارس 1893 در اسکندریه در خانوادهای از نسل سوم ابریشمبافان مهاجر تونسی به دنیا آمده بود، با خواندن محتوای کاغذهایی که برای پیچیدن اجناس استفاده میشد، عملکرد ناموفق خود را در بقالی به آموزشی غیررسمی تبدیل کرد (جالب اینکه او فتوحات مکیـّه را در میان همین لفافها پیدا کرد). محمود ضمن شرکت در مجالس سخنرانی مسجدی که در نزدیکی او بود [ مسجد ابوالعباس؛ رجوع کنید بهجابری، ج 1، ص 32 ] و حضور در قهوهخانههای پاتوق ادیبان و شاعران به نوشتن شعر پرداخت. او در اشعار حکایتگونة اولیة خود (در 1334ـ1336/ 1916ـ 1918) که به عربی ادیبانة متعارف میسرود، به انتقاد اجتماعی میپرداخت و آنها را در روزنامة الاهالی اسکندریه منتشر میساخت. با چاپ قصیدة «المجلسالبَلَدی» (اول جمادیالا´خرة 1335/25 مارس 1917) که بهگونهای طنزآمیز منافع گروههای نخبه را در مرکز سیاستهای شهر افشا میکرد، بلافاصله قهرمان مردم شد. بایرام که با اتخاذ موضعی مردمپسندانه از ظهور ملیگرایی غیرمذهبی حمایت مینمود، و در عین حال از رهبر این جریان به سبب سودجویی شخصی و بیتوجهی به نیازهای بیشتر مصریان انتقاد میکرد، برای رویارویی ملی با انگلستان در 1337/1919 به اشعار عامیانه روی آورد. ظاهراً انتقادات او خشم دربار را برانگیخت، و این امر همراه با اقدام او به تأسیس (بدون مجوز) دو نشریة طنز پرطرفدار برای چاپ نوشتههای ضددولتیاش، موجب شد که فرانسه او را به عنوان عنصر نامطلوب سیاسی در 26 محرّم 1338/21 اکتبر 1919 تبعید کند (او به عنوان یک فرد تونسی مشمول پیماننامة تسلیم یا کاپیتولاسیون،«تبعة تحت حمایت» فرانسه بهشمار میرفت). تونسی پس از یک دورة کوتاه اقامت در تونس، از آنجا اخراج و به فرانسه فرستاده شد. او در فرانسه به یکی از هزاران کارگر سیّار شمال افریقا تبدیل شد که به کارهای ساختمانی، تولید ابریشم و ذوب آهن اشتغال داشتند. وی این مطالب را در مقالاتی مینوشت که از 1300ش/1921 برای هفتهنامة الشبابِ قاهره ارسال میکرد. بایرام تا 1304 ش/ 1925 این نشریه را با «زجل»، «مقامات» طنزآمیز و گفتگوهایی به نثر عامیانه و مردمپسند پر میکرد. این گفتگوهای مبسوطبه شکل کتاب با عنوان منتخباتالشباب، 1 ، سَیّدٌ و امْرأته فی باریس (قاهره 1923) و منتخباتالشباب، 3 ، سَیّدٌ و امرأته فی مصر (قاهره 1925) چاپ شد. این دو کتاب و مجموعة اشعار ( منتخبات الشباب، 2 ، قاهره 1923) نخستین کتابهای منتشر شدة وی بود. بایرام در اشعار این دورهاش، گونههای آشنای فرهنگ شفاهی پراحساس مصر نظیر موّال ( رجوع کنید به موالیا * ) و سیرة شعبیه را به ابزارهای انتقاد اجتماعی و سیاسی تبدیل کرد.بایرام در همان حال که به اطراف و اکناف فرانسه میرفت، تا دهة 1310ش/1930 به نوشتن برای انتشارات مصری ادامه داد و مهارت خود را در نگارش نمایشنامه نیز آزمود، و در اواخر 1932 (اواخر 1310ش) به تونس رفت و در آنجا با سلطة یک جریان نخبة فرهنگی به مخالفت برخاست. او و دیگر اعضای گروهِ «تحتالسّور»، نشریات ادواری مخالفی تأسیس میکردند که پیاپی به دستور مقامات دولتی تعطیل میشدند ( رجوع کنید به جابری، ج1، ص115ـ116). شعر و نثر عامیانة بایرام قدرت و انعطاف زبانی و آشنایی نزدیک او با صحنة سیاسی محلی را آشکار کرد و مقامات محلی با درک قدرت قلم وی، او را در 29 فروردین 1316/ 17 آوریل1937 تبعید کردند و از طریق بیروت به دمشق فرستادند. بایرام در آنجا در حالی که برای بازگشت به مصر میکوشید، برای روزنامههای محلی مطلب مینوشت، و برای مصریها آوازهای غنایی میساخت، شعر میسرود و نمایشنامه مینوشت. در اواسط فروردین 1317/اوایل آوریل 1938 به عنوان فراری به پورتسعید رسید و دولت مصر حضور او را رسماً نادیده گرفت (او در 1333ش/1954 تابعیت مصر را دریافت کرد).بایرام در دو دهة آخر عمر با نگارش منظم برای تعدادی از نشریات مهم و تبدیل شدن به نویسندة پرطرفدار رسانههای جدید، سرانجام تا حدی به ثبات مالی و اجتماعی دست یافت. او برای امکلثوم و دیگر خوانندگان سرشناس غزل میگفت و برنامة پرطرفدار «معماهای رمضان» را تهیه میکرد، و این در حالی بود که تفسیرهای وی از اشعار حماسی شفاهی (بویژه در بارة بیبرس اول * ) شنوندگان بسیاری را برای شنیدن این مجموعه به پای رادیوها میکشاند. محمود بایرام در 1339ش/1960 برندة جایزة دولتی ادبیات شد. او در شانزدهم رجب 1380/ پنجم ژانویة 1961 درگذشت.دیوان بایرام در دو بخش در دوران حیاتش (قاهره 1943، 1948) به چاپ رسید و تنها نسخه از کارهای پیش از دهة 1320ش/1940 اوست که زیرنظر خودش منتشر شده است. مجلدات مجموعة آثار او را «الهیئة المصریة العامّة للکتاب» منتشر کرده است ( الاعمالالکاملةلِبیرمالتونسی ، قاهره 1975)؛ هرچند این مجلدات چاپهای انتقادی آثار او نیست که تفاوتهای چاپهای اول و بعدی متون در آنها منظور شده باشد. مجموعههای ناقصی از اشعار و مقامات او و نیز زندگینامهها و خاطرات متعددی از وی ــ که دوستان بایرام، نوشته یا ویرایش کردهاند ــ و همچنین برخی از نوشتههای بعدی که وی برای رادیو و تلویزیون تهیه کرده، منتشر شده است. نوشتههای او در تونس در کتاب محمدصالحالجابری به نام محمود بیرم التونسی فی المَنفی' : حیاته و آثاره ، در دو جلد (بیروت 1987) گردآوریشده است.منابع: احمد یوسف احمد، فنانالشعب: محمود بیرمالتونسی ، قاهره1962؛ محمد کاملبنا، بیرمالتونسی کما عرفته ، قاهره1961؛ همو، محمود بیرمالتونسی: قیثارةالادبالشِعبی ، تونس 1980؛ [ محمدصالح جابری، محمود بیرمالتونسی فیالمنفی: حیاتهوآثاره ، بیروت 1407/1987 ] ؛ یسری عزب، ازجال بیرم: دراسةفنیة ، قاهره1981؛ عبدالعالم قبّانی، محمود بیرمالتونسی 1893ـ1961 ، قاهره 1969؛ الهیئةالعامة لقصورالثقافة، بیرمالتونسی فی ذکری 1893ـ1961 ، قاهره 1996؛M. Booth, Bayram al-Tu ¦n ¦s ¦s Egypt. Social criticism and narrative strategies , Exeter 1990; J. Majed, La presse littإraire en Tunisie de 1904 ب 1955, Tunis 1979.