تونِس (شهر) (یا تونُس/ تونَس)، پایتخت کشور تونس. این شهر در شمال کشور تونس، در ملتقای دریای مدیترانة شرقی و غربی، درون خلیجی پهناور قرار دارد. تونس غالباً با کارتاژ (قرطاجه)، که در قرن نهم ق م، در ساحل دریا ساخته شده بود، اشتباه میشود، حال آنکه مسلمانان عرب، تونس را دور از دریا در پایان قرن اول، در کنار برکة ساحلی کمعمقی، بر روی تپهای که با شیبی اندک بهسوی مشرق امتداد مییابد و از سمت مغرب، مشرف بر نمکزار سِجومی است، بنیاد نهادند. تونس عربی از هیچ بهوجود نیامد، بلکه جای شهر تونس قدیمی را گرفت.واژة تونس ، بربری و بهمعنای توقف، بیتوته کردن و چادر زدن است (مرسیه ، ص 298ـ299؛ پلگرین ، ص 108ـ109). احتمالاً، باتوجه به بربری بودن کلمة تونس، بانیان این شهر قدیمی مردم بومی بودهاند و فرض اینکه تونس کهنتر از کارتاژ است پذیرفتنی است، هرچند قدیمترین سند در بارة تونس، متعلق به زمانی است که کارتاژ برای خود شهری بزرگ بوده است. نخستین اطلاع ما از تونس، به آغاز قرن چهارم پیش از میلاد میرسد. بهگفتة دیودوروس سیسیلی (ج 14، ص 77) در 395 ق م، دویست هزار تن از مردم لیبی بر کارتاژیها شوریدند و شهر تونس را در اختیار گرفتند. تونس بهدلیل یاری رساندن به کارتاژ، در پایان جنگ سوم پونیک (کارتاژی، 149ـ146 ق م)، ویران شد اما شهری کوچکتر بهجای آن ساخته شد که بعد از قبول مسیحیت، به صورت اسقفنشین در آمد.مسلمانان پس از تصرف کارتاژ در پایان قرن اول، از بیم ناوگان روم شرقی تصمیم به تخریب آن گرفتند و برای امنیت بیشتر، در ساحل دریاچهای در نزدیکیهای تونس مستقر شدند. این شهر کوچک، که پایگاه لشکریان بود و بناهای جدید آن بسرعت افزایش مییافت، در اندک زمانی بهصورت شهری در آمد که میتوان آن را بیتردید، ساختة مسلمانان دانست.رشد تونس با ویرانی کارتاژ ارتباط نزدیک داشت. مورخان مسلمان، تاریخ پیدایی آن را سال 80 (آغاز سال؛ برابر با نهم مارس 699)، دو ماه بعد از پایان سال ویرانی کارتاژ، ثبت کرده و بنای آن را به حسّانبن نعمان * نسبت دادهاند (ابنابیدینار، ص 17، 19) که به فرمان خلیفة اموی، عبدالملکبن مروان، در تونس مستقر شده بود. وی در آنجا «دارالصناعه»ای احداث کرد که هزار کارگر قبطی (از مصر) در آن به کشتیسازی مشغول بودند تا در دریا و خشکی با روم شرقی (بیزانس) مقابله کنند (بکری، ج 2، ص 695). ظاهراً حسّانبن نعمان، در محلی بهنام حَلقُالوادی (بندر گولت امروزی) ترعهای میان برکه و دریای مدیترانه ایجاد کرد (سباگ ، 1970، ص 41ـ56). به این ترتیب تونس بهساحل خلیج متصل گشت و کشتیهای ساخت دارالصناعه به دریای آزاد راه یافتند.تونس اسلامی در نخستین دورة حیات خود کارکرد نظامی داشت. این شهر مدتها نسبت به قَیْرَوان * (مقرّ والیان خلفای اموی و عباسی، و از قرن سوم به بعد کرسی امیران اغلبی) در مقام دوم قرار داشت. با شورشهای مکرر سپاهیان، که مهمترین آنها شورش منصور طُنبُذی در اوایل قرن سوم بود، تونس به «شهر شورشگر» شهرت یافت (بکری، ج 2، ص 697ـ 698). با اینهمه، این شهر محلّ توجه قدرت مرکزی بود. امیر ابوابراهیم احمد [ بن محمد اول، از سلاطین اغلبی ] (حک : 242ـ249) بهجای مسجدی که تاریخ بنای آن به اوایل فتوحات مسلمانان میرسید، مسجدجامع بزرگی بنا کرد که طبق کتیبهای، تاریخ بنای شبستان و گنبد آن 250 است (زبیس ، ص 28ـ29). با بازسازی باروهای شهر، قدرت دفاعی آن نیز بهبود یافت و نخستین «قَصْبه» بهوجود آمد ( رجوع کنید بهابنابیدینار، ص 18). در اواخر قرن سوم، امیر ابراهیمبن احمد (حک : 261ـ289) حکومتی دائمی در تونس برقرار کرد و آنجا را مقرّ فرمانروایی خویش ساخت اما هنوز تونس شهرِ اولِ کشور نبود.بکری در قرن پنجم بهوصف این شهر پرداخته است. در آن زمان تونس یکی از مشهورترین شهرهای افریقیه بود و جامع زیتونة، در مرکز آن قرار داشت. این بنا که متعلق به قرن سوم بود، در دورة زیریان (حک : اواخر قرن چهارم تا اواسط قرن ششم) بازسازی شد (زبیس، ص 33ـ34؛ رجوع کنید بهزیتونه * ، جامع). دورتادور مسجدجامع، بازارها بودند و گرداگرد بازارها نواحی مسکونی با خانههای زیبا، حمامها و کاروانسراها قرار داشتند. شهر حصاری داشت با پنج دروازه: باب قَرْطاجَنه بهسوی شمالشرقی؛ بابالسقّائین بهسوی شمال؛ باب اَرطَه بهسوی جنوبغربی؛ بابالجزیره بهسوی جنوب و بابالبحر بهسوی مشرق. بیرون دروازة اخیر دارالصناعه قرار داشت. دورتر، در جانب شرقی و در ساحل برکه، بندر تونس قرار داشت که تنها لنگرگاهی بود که کشتیها در آن پهلو میگرفتند. بکری از قصرالسلسله یاد کرده که محل آن، احتمالاً در خشکی، کنار دهانة آبراهة مصنوعی بوده است. شهر بسیار شلوغ بود و فعالیتهای متنوع صنعتی، تجاری و کشاورزی در آن جریان داشت و در عین حال، مرکز عمدة آموزشی نیز بود (بکری، ج 2، ص 693ـ699). در این زمان، تونس دومین شهر افریقیه، پس از قیروان، بهشمار میرفت.در میانة قرن پنجم، در پی حملة قبایل بنوهلال و بنوسُلَیم ( رجوع کنید بههلال * ؛ سُلیم * ) بهمنطقه، مردم تونس برای تحکیم موقعیت دفاعی خود، فرماندهی بهنام عبدالحقبن خراسان را بهحکومت برگزیدند. در طی حکومت صدسالة او و فرزندانش (خراسانیان * )، تونس بهصورت امیرنشینی کوچک و مستقل در آمد. برجستهترین فرد این خاندان، احمدبن خراسان (حک : 500 ـ523) بود که باروی شهر را بازسازی کرد و قصری در درون آن بنا نهاد که مسجدجامع القصر یاد آن را جاودان ساخته است. در دورة حکومت بنوخراسان جمعیت تونس زیاد شد و عدة زیادی از مسلمانان از قیروان به آنجا پناه بردند (ابنخلدون، ج6، ص217ـ 218؛ رجوع کنید بهتونس * ). در این دوره در کنار دروازههای شهر محلههایی شکل گرفتند که بعدها بهصورت حومة بابالجزیره و بابالسُوَیقه در آمدند (همان، ج 6، ص 218). در این دوره در صنایع کشور تونس و مناسبات این کشور با سایر کشورها نیز پیشرفتهایی حاصل شد. در نامهای از عبداللّهبنخراسان خطاببه اسقفاعظم پیزا در 552/1157، روابط تجاری میان دو شهر روشن شده است (سایوس ، ص50 ـ52).در 554 تونس به تصرف عبدالمؤمن مغربی، از موحدون، در آمد (ابن ابیدینار، ص 139). در این دوره، بعد از سه قرن که قیروان و مهدیه * نقشی اساسی داشتند، تونس پایتخت افریقیه شد. اگرچه در 600، در زمان حکمرانی موحدون، بنوغانیه * تونس را تصرف کردند، اما موفقیتی نیافتند و تونس ضمن حفظ پیوند خود با موحدون، در دورة زمامداری عبدالواحدبن ابیحَفص به آرامش رسید. پسر و جانشین ابیحفص، ابوزکریا، حاکمیت موحدون را نپذیرفت و با اعلام استقلال در 625، سلسلة حفصیان * را پایهگذاری کرد. بعدها امیران این خاندان خود را خلیفه خواندند و تقریباً سه قرن از پایتخت خود، تونس، بر خاندانهای بربر شرقی حکمرانی کردند.ابوزکریا، اندکی بعد از اعلام استقلال، به بازسازی قصبة تونس، طبق نقشههای جدید همت گماشت (زرکشی، ص 26). او در شهر، ارگی (با دیوار استوار و بلند و دو دروازه) و مسجدجامعی بنا نهاد که ساخت آن از 629 تا 633 طول کشید (همان، ص 26ـ27). در روزگار ابوزکریا و جانشینانش، بافت قدیمی شهر تونس که متعلق به اوایل قرون وسطا بود، حفظ شد. مسجدجامع چند بار مرمت شد و با افزایش جمعیت، در 682 مسجدجامع دیگری در کنار بابالبحر، به همین نام، ساخته شد (همان، ص 47ـ 48). حفصیان همچنین مدارس بسیار (از جمله شَمّاعیّه در عهد ابوزکریا، مَعارضیّه در قرن هفتم، عُنْقیّه در قرن هشتم و مُنتَصِریّه در قرن نهم) ساختند که سهم مهمی در گسترش تعلیم و تربیت دینی داشت. زاویهها (از جمله زاویة سیدی احمدبن عروس و زاویة سیدیالقَلَیْ) مکمل مدارس بودند. از دیگر بناهای حفصیان، مارِستان [ = بیمارستان ] در سوقالصفارین (مسگران) و مِیضَئَه (یا وضوخانة بزرگ) در سوقالعطارین بود. در دوران حفصیان، دیوار «مدینه» (شهر) بازسازی شد و هفت دروازه در آن جای گرفت، بدینقرار: باب قرطاجنه و بابالسُّوَیقه (بهجای بابالسقائین) و بابالبنات بهسوی شمال، بابالجزیره و بابالجدید و بابالمناره (بهجای باباَرطَه) بهسوی جنوب، بابالبحر ــ که دروازة اصلی شهر بود ــ بهسوی شرق. با قرار گرفتن حومة بابالسویقه در شمال و حومة بابالجزیره در جنوب، تونس با «مدینه» فرق پیدا کرد. با افزایش جمعیت این دو حومه، که در قرن ششم ایجاد شدند، ابوزکریا در حومة جنوبی و مجاور بازار اسب، «مصلی العیدین» را برای برگزاری نمازهای عید، احداث کرد (همان، ص 116). همسر وی، عَطْف، نیز در مجاورت بازار گوسفند جامعی معروف به جامعالهواء یا جامعالتوفیق و در جنب آن مدرسة توفیقیه (مدرسه جامعالهواء) را بنا کرد (محمدبن خوجه، ص 121، 287ـ 288). در حومة جنوبی دو مسجد دیگر نیز احداث شد: جامع بابالجزیره در قرن هفتم و جامعالحُلُق در قرن هشتم. در میان بناهای حفصیان، زاویة سیدیالجَلیزی/ الزلیجی (متعلق به قرن نهم) و محلة سپاهیان مسیحیِ سلاطین حفصی (در حومة جنوبی) نیز درخور ذکر است (ادورن ، ص190ـ 191). در آغاز قرن هفتم، یکی از حاکمان موحدون، مسجدجامع ابومحمد را در حومة شمالی، بنا کرد. در قرن هشتم، مسجدجامعِ سیدی یحیی و مدرسهای به همان نام (محمدبن خوجه، ص 126ـ 128، 135، 295) و در قرن نهم نیز مسجدجامع التَبّانین در حومة شمالی ساخته شد (زرکشی، ص 144). تعدد مساجد جامع در حومة جنوبی و شمالی، نشان رشد جمعیت تونس و توسعة این شهر در دوران حفصیان است.حومههای شهر مدتها بدون حصار بودند تا اینکه در زمان ابواسحاق (حک : 751ـ770) برای محصور کردن آنها، دیواری بنا شد (ابنشَمّاع، ص130) که در شمال، سه دروازه (بابالخَضراء، باب ابی سَعدون و باب العُلوج) و در جنوب، چهار دروازه (بابالخالد، بابالقُرجانی، بابالفَلَّة و باب عَلیوَه/ عَلاوه) داشت. این دیوار در جنوب، گورستانِ القُرجانی را در بر گرفته بود اما گورستان جدید، الجَلّاز، در بیرون دیوار قرار داشت. در شرق، بیرون از بابالبحر، حومة دیگری توسعه یافت که چندین «فندق» (مسافرخانه) داشت و تجار مسیحی ونیزی و جنوایی در آنها سکونت گزیده و کالاهای خود را انبار کرده بودند. دارالصناعه نیز اندکی دورتر، بهطرف شرق و نه چندان دور از اسکله، در زمان حفصیان هنوز فعال بود.حفصیان دورتر از شهر، برای خود اقامتگاههای باشکوهی برپا کرده بودند؛ کاخ باردو (از واژة اسپانیایی پرادو به معنای باغ) جدیدترینِ آنهاست که تاریخ تأسیس آن به زمان حکومت ابوفارس عبدالعزیز (796ـ836) میرسد و تا کنون باقی مانده است (زرکشی، ص 116). نام سلاطین حفصی با اجرای طرحهای مهم آبرسانی پیوند خورده است. قبل از آنها، آب مصرفی مردم شهر تونس از آبانبارهای محتوی آب باران و چاههایی که در درون و بیرون شهر حفر شده بود، تأمین میشد. در زمان ابوعمر عثمان (838 ـ893) با حفر قناتی در کومالاُطا در نزدیکی تونس، بر موجودی آب شهر افزوده شد (سولینیاک ، ص 517 ـ580). همچنین مورخان آن زمان از وجود حوضها، آبشخورها و چشمهها خبر دادهاند (زرکشی، همانجا). در دوران حفصیان، صنایع تونس عبارت بود از: صنایع پارچهبافی، چرم، چوب و فلزات، صنایع ساختمانی، و نیز صنایع تجملی شامل طلاسازی، ساخت جواهر و تهیة عطر. تونس به عنوان مرکز مهم تجاری، از طریق دریا با کشورهای مسیحی و از طریق قافلهها و کاروانها با سرزمینهای شرق مدیترانه و افریقای سیاه ارتباط داشت. همچنین به سبب وجود مساجد بزرگ و کتابخانههای غنی و پربار و مدارس بسیار، قطب علمی آن دیار بهشمار میرفت.در این دوره، جمعیت تونس در حال افزایش بود و در تخمین جمعیت شهر، رقم یکصد هزار تن معقول به نظر میرسد. حفصیان در قبال اهل کتاب، همان موضع سنّتی اهل تسنن را پیش گرفتند. همانند یهودیان، که در محلهای خاص به نام حارَه در درون حصار «مدینه» (شهر) اقامت داشتند، مسیحیان نیز در شهر سکونت دائمی یافتند: سربازان مسیحی در حومة جنوبی شهر و بازرگانان مسیحی بیرون بابالبحر مستقر شدند.در 941/ 1534، خیرالدین (خضر) پاشا ملقب به بارباروس * تونس را تصرف کرد. مولای حسن حفصی برای بازپسگیری فرمانروایی خود، به امپراتور شارل پنجم متوسل شد. شارل که مشتاق جلوگیری از توسعهطلبی ترکان عثمانی در مدیترانه بود، در اوایل 942/ 1535 در رأس ناوگان جنگی نیرومندی عازم تونس شد و ترکان را از شهر بیرون راند و مولای حسن را بر تخت نشاند. اسپانیا طبق مُفادی از قراردادی که بربریة شرقی را نیمه تحتالحمایه آن میشناخت، حلقالوادی را تصرف کرد و برای حفاظت آن از حملة دزدان دریایی، قلعهای استوار در آنجا ساخت (پوانسو و لانتیه ، ص 219ـ252). در 976 بیگلربیگی الجزایر، اولوج علی/ عُلُوج علی، تونس را تصرف کرد. در پاییز 981/ 1573، دونژوانِ اتریشی ترکان را از تونس بیرون راند و برای جلوگیری از حمله متقابل نیروی عثمانی، حدود هشت هزار نظامی در آنجا مستقر کرد و آنان قلعة جدید یا نووا آرکس را بین حصار شهر و سواحل دریاچه بنا کردند. این قلعه شش برج و محوطهای بیش از ده هکتار داشت (سباگ، 1961، ص 97ـ 107). دارالصناعة شهر که در نقشههای نیمة اول قرن دهم/ شانزدهم نیز دیده میشود، در حدود همین ایام از میان رفت. مدتی بعد، در ربیعالثانی 981 ترکان با قدرت بازگشتند و تونس و حلقالوادی را محاصره و پادگانها را مجبور به تسلیم کردند. با این فتح، افریقیه یکی از ولایات عثمانی شد که حاکمی با عنوان پاشا به پشتیبانی سه هزار نیروی قدرتمند ترک، آنجا را اداره میکرد. طی چند سال، قدرت پاشا به سران سپاه داده شد (1000/ 1591) و از ایشان به یک «دای» منتقل گشت (1004/ 1595) که در عینِ بهرسمیت شناختن حاکمیت عثمانی، با خودکامگی مملکت را اداره میکرد. با افزایش تدریجی قدرت سرکردگان نظامی، با عنوان «بای» [ =بی، بیگ ] ، که سالی دو بار به جمعآوری مالیات میپرداختند، فردی بهنام مراد بای، این مسئولیت را به پسرش منتقل کرد و او نیز آن را در اخلاف خود موروثی ساخت. به این ترتیب در کشور تونس سلسله «بای»های مرادی بهوجود آمد و امیران این خاندان موفق شدند در نیمة دوم قرن یازدهم جای «دای»ها را بگیرند. در تمام این مراحل شهر تونس مَقرّ «قدرتهای تونسی» (پاشاها، دایها و بایها) بود و موقعیت خویش را بهصورت پایتخت کشور حفظ میکرد.طی این قرن، با ورود اقوام متعدد، جمعیت تونس متحول شد و تعداد نیروهای نظامی ترک، که در آغاز سه هزار تن بود، به چهار هزار تن رسید (پینیون ، ص 301ـ326). جمعیت «ترکان ملی» با پیداشدن «ترکان حرفهای» (آنان که از مسیحیت به اسلام گرویدند، تا بهعنوان یک ترک در میان ترکان زندگی کنند) افزایش یافت. بسیاری از مورها نیز که در 1018/ 1609 به فرمان فیلیپ سوم از اسپانیا رانده شده و به افریقیه آمده بودند، ضمن انجام دادن فعالیتهای اقتصادی، ساکن تونس شدند و در «مدینه» (زُقاقالاندُلُس) و حومة شمالی (حومةالاندلس) هستههای نخستین گروههای جمعیتی اندلسیان را تشکیل دادند (لیثم ، ص 203ـ 252). در میان اقوام مهاجر جدید، یهودیانی نیز از لگهورن/ لیورنو آمده بودند.در همین قرن، تونس همچنان بزرگترین مرکز صنعتی کشور بود. اندلسیها پیشگامان گسترش هنر دستی شاشیّه (نوعی کلاه) بودند، همچنانکه با ارائة فنونی جدید، در نوسازی سایر صنایع از قبیل ابریشمبافی، ریختهگری و کاشیکاری سهماساسی داشتند. این قرن اگرچه عصر طلایی ضبط کشتیهای دشمن بود ( رجوع کنید به قُرصان * )، اما دزدی دریایی مانع از روابط صلحآمیز تونس با تعدادی از کشورها نبود. تجارت با مارسی در اختیار بازرگانان فرانسوی بود و مهاجرانِ فرانسوی، رابطه با لگهورن را اداره میکردند. تونس، با راههای کاروانرو، با مراکش و مکه و افریقای سیاهنیز در ارتباط بود (برانژه ، ص X-IX ). بهگفتة پلانته ، مبادلات از طریق دریا و صحرا، پایتخت دایها و بایها را «مهمترین شهر تجارتی بربرها» کرده بود (ج1، ص164). در این دوره، دایها و بایها در تونس، بناهای جدیدی ساختند. در دورة داییوسف (1019ـ1047) در شهر بازارهایجدیدی احداث شد. او همچنین مسجدی با منارة هشتگوش، مدرسه، وضوخانه و قهوهخانه ــ که نخستین قهوهخانة شهر بود ــ ساخت (ابنابیدینار، ص 229ـ230). حَمودهبایبن مراد (حک : 1040ـ1076) برجستهترین امیر مرادی، مسجد بزرگ تونس را با یک مناره بنا کرد که در 1312، منارة فعلی جای آن را گرفت. در کتیبة موجود در این ساختمان، تاریخ بنای آن 1047 ذکر شده است (مارسه ، ص 467). آثار دیگر منسوب به حمودهبای عبارتاند از: مسجد باشکوهی در جنب زاویة سیدی احمدبن عروس، مقبرهای که قبر او و همة امیران خلف وی در آنجاست، و بیمارستانی در کنار «مارستانِ» [ = بیمارستان ] حفصیان (ابنابیدینار، ص 263ـ264). از دیگر آثار تونس در این دوره، این بناها شایان ذکرند: مدرسة مرادیه (متعلق به دورة مرادبن حموده: 1076ـ1086)، دو بازار بزرگ، و مسجدی با شکوه که دارای چند گنبد است و معمولاً مسجد سیدی مُحْرِز خوانده میشود (از دورة محمدبن مراد؛ 1107ـ1110؛ لاموت ، ص131).توزیع گروههای قومی تونس در قرن یازدهم اینگونه بوده است: مغربیها و ترکها و اندلسیها در بالای شهر، محلههای غیرمسلمان در پایینِ شهر، یهودیان در محلة حاره، و تاجران اروپایی در نزدیکی بابالبحر. اروپاییان ابتدا در خانههای اجارهای مغربیها و سپس در «فندق» (مسافرخانه) ساکن بودند. هنگام دیدار شوالیه دارویو در 1077/ 1666 از تونس، این شهر دارای سه «فندق» بود: یکی مخصوص فرانسویها، یکی مخصوص انگلیسیها و هلندیها و سومی مخصوص یهودیان ایتالیایی ( ) خاطرات ( ، ج 4، ص 15). در پایینترین قسمت شهر (مدینه) نیز زندانهای بردگان قرار داشت که در نیمة دوم قرن یازدهم تعداد آنها سیزده عدد بود (لاموت، ص 127). طی این قرن پس از چند بار شیوع طاعون در تونس، جمعیت شهر بسیار تغییر کرد اما به یکصد هزار تن نرسید.در اوایل قرن دوازدهم، حسینبن علی تُرکی (از فرماندهان نظامی) لقب بای گرفت و سرکردة کلانتران شهر شد. او با انتقال قدرت خود به اولادش در زمان مرگ، سلسلة حسینیان * را بنیاد نهاد و تونس مقرّ بایهای این سلسله شد. در این قرن، با ورود گروههای قومی جدید، در ترکیب جمعیت شهر تغییری بهوجود نیامد و مانند گذشته بسیاری مسلمان و اندکی یهودی و مسیحی در تونس میزیستند و این دو اقلیت، علاوه بر تحمل حکومت بایها، مشمول مقررات اهل ذمه نیز میشدند. از 1117 تا 1200 جمعیت همة گروههای قومی تونس افزایش یافت اما با شیوع سه طاعون (در 1200، 1209 و 1234) جمعیت پایتخت و در واقع جمعیت سراسر کشور کاهش یافت (گالیکو، ص189). بااینحال، در همین روزگار، تونس همچنان شهری زنده و فعال بود. سیاحان گزارشهای کاملی از صنایع آن دادهاند. تولید شاشیّه همچنان اهمیت بسیار داشت و نیروی کار عظیمی (حدود پانزده هزار تن) را بهخود اختصاص داده بود. سایر رشتههای صنفی عبارت بودند از: پشمبافی، ابریشمبافی، پنبهبافی، دباغی، ساخت انواع پاپوش، کارهای چوبی، آهنی و فلزات قیمتی. عدهای، مانند سفالگران و مجسمهسازان و گچکاران، کارهای ساختمانی انجام میدادند (فیلیپی ، ص 118 بهبعد). در پی تصمیمات کنگرة وین (در 1231/ 1815) و کنگرة اکس ـ لاشاپل (در 1234/1818)، قدرتهای اروپایی، پادشاهی تونس را وادار ساختند که از دزدیدریایی دست بر دارد. از آن پس پایتخت بایهای حسینیان، بهصورت کانون اصلی اقتصاد کشور باقی ماند.طی قرن دوازدهم، تغییری در بافت شهر ــ که حدود سابق خود را حفظ کرده بود ــ ایجاد نشد، هرچند بایها عمارتهای جدیدی بهنام خود بنا کردند. مؤسس خاندان حسینیان، حسینبن علی (1117ـ 1148)، مسجدجامعی بهنام الجامعالجدید احداث کرد که ساختمان آن در 1139 پایان یافت. همچنین بنای سه مدرسه از آثار اوست. علیبن محمد (1148ـ1170) چهار مدرسه ساخت و علیبنحسین (1172ـ1196) مدرسهایبهنام الحسینیة الکبری و مقبرهای عظیم برای خود و بایهای پس از خود بنا کرد (ابنعاشور، ص 45ـ84). حمودةبن علی دوم (1196ـ 1229) نیز که میخواست وضع زندگی ینیچریها را بهبود بخشد، برای آنان پنج آسایشگاه ساخت (ابنابیالضیاف، اتهاف اهل الزمان باخبار ملوک تونس ، تونس 1962، ص 76، 328). توزیع منطقهای بناها نشان میدهد که پراکندگی گروههای قومی در محلات از قرن یازدهم تا دوازدهم تغییری نکرده بود.در آستانة قرن سیزدهم، حمودةبن علی دوم تصمیم گرفت که با بازسازی برج و باروی شهر، وضع دفاعی آن را استحکام بخشد. این کار با نظارت مهندسی هلندی بهنام هومبرگ انجام گرفت و دیوار محیطی دوم شهر چنان حد و حدودی یافت که تا آخرین سالهای تحتالحمایگی باقی ماند.بعد از 1246/ 1830، اروپاییان در کشور تونس نفوذ بیشتری یافتند . در پی قدرت یافتن بایها و همکاری فنسالاران و صاحبانِ صنایعِ قدرتهای بزرگ، این کشور بسیار دگرگون شد. جمعیت مسیحی آن، با رسیدن گروههایی از مالت و سیسیل و ساردنی و جنوب ایتالیا، که به امید یافتن کار و امرار معاش در خاک بایها بهآنجا میآمدند، افزایش یافت. علاوه بر این، به موجب الحاقیة 12 ذیقعدة 1262/2 نوامبر 1846 بر قرارداد میان تونس و توسکان (منعقد در 24 محرّم 1238/ 11 اکتبر 1822)، یهودیانِ لگهورْن که طی قرن سیزدهم/ نوزدهم مقیم تونس شده بودند، بیتوجه به مدت اقامتشان، ملیت خود را بازمییافتند و بخشی از مهاجرنشین ایتالیا در تونس میشدند (مازی ، ص 155ـ179، 325ـ342). بهاین ترتیب، جمعیت اروپایی تونس در آستانة قیمومت فرانسه بر آن، حدود پانزده هزار تن بود. رشد مهاجرنشینهای اروپایی، به فعالیتهای شهری جنبش تازهای داد. فرانسویها و ایتالیاییها و سایر علاقهمندان تجارت، دادوستدهای دریایی را در اختیار داشتند، از جمله صادرات غله، روغن، پشم، پوست، موم و واردات منسوجات، فلزات، چوب و تولیدات مستعمرات از قبیل شکر، قهوه، برنج و ادویه ( رجوع کنید به کوبیزول ، 1867). بهرغم رقابت کالاهای وارداتی، اصناف داخلی همچنان مایحتاج اهالی تونس را، از قبیل کلاه و منسوجات و کفش و پوشاک و جواهر، تأمین میکردند. با این وصف، نفوذ اروپاییان سبب پارهای نوآوریها شد، مانند تأسیس اولین چاپخانة تونس در 1277/ 1860 که انتشار روزنامههای عربی زبان رسمی را در پی داشت (دمیرسمان ، ص 275ـ312).در 1276/ 1859، مهندسی فرانسوی بهنام ژ. کولن ، اولین نقشة مفصّل شهر را ترسیم کرد. کل ساختار شهر، از اواخر قرون وسطا همچنان حفظ شده بود. در «مدینه»، علاوه بر چند زاویة صوفیان، تعداد کمی ساختمان ایجاد شد و ساختمانهای کهن، کاربردهای جدید یافتند. کاخی را که سالها مرکز دیوان نظامی بود، محمد [ ثانی ] بن حسین (1272ـ1276/ 1855ـ1859) بازسازی کرد، و به محکمة شرع تبدیل شد. مدرسة عالی صادقی، که خیرالدینپاشا * در 1291/ 1875 آن را تأسیس کرد،در محل «قَشْلَة الزِّنَیْدیه» سابق جای گرفت ( رجوع کنید به صادقیه * ، مدرسه). مارستان قدیمی نیز، بهاحترام محمدالصادقبن حسین، زمامدار تونس، بیمارستان صادقی نام گرفت. مهمترین تغییرات در محلههای شرقیِ پایین شهر صورت گرفت. توسعة مداوم مهاجرنشینهای خارجی، سبب گسترش محلهای معروف به «محلة فرنگی»ها شد. کنسولگریهای قدرتهای بزرگ، در اطراف میدان کوچکی در نزدیکی بابالبحر متمرکز بود. حسین [ ثانی ] بن محمود (1240ـ1251/ 1824ـ1835) اجازة ساخت کلیسای معروف به سنتکروا [ = صلیب مقدّس ] را داد و در 1261/ 1845 کشیش فرانسوا بورگاد نخستین مدرسة اروپاییان را تأسیس کرد. مدارس دیگری نیز به همت «برادران تعلیم مسیحیت» برای پسران در 1271/ 1855، و بهکوشش «خواهران سن ژوزف» ، برای دختران در 1261/ 1845 احداث شد. در 1259/ 1843 نیز کشیش بورگارد بهیاری خواهران سنژوزف، بیمارستانی بهنام سنلوئی برای استفادة اروپاییان تأسیس کرد (گاندولف ، ص 157ـ179). سرانجام، محلة فرنگیها، بر اثر ازدیاد جمعیت، از حدود مدینه تجاوز کرد و در خارج از بابالبحر بهسوی مشرق توسعه یافت.ساختن کنسولگری جدید فرانسه در 1278/ 1861، سبب بالارفتن قیمت زمینهای حدِ فاصل شهر و ساحل شد و اندکی بعد، باروهای شهر تخریب گردید. از آن پس میان محلة قدیم فرنگیها و ساختمانهای جدیدی که هستة شهر جدید آینده را تشکیل میدادند، چیزی حائل نبود.تحت نفوذ اروپاییان و کنسول فرانسه، لئونروشه ، تونس خصوصیاتِ شهری با خدمات شهری پیدا کرد اما هنوز مشکلات بسیاری داشت که از آن جمله فاضلابهای سر باز و خیابانهای ناهموار بود. در 1279/ 1862، با بازسازی آبراه رومی قدیم میان زغوان و کارتاژ، وضع ذخیرة آب مورد نیاز اهالی شهر بهبود یافت و با استقرار یک شرکت گاز انگلیسی، شهر برای نخستین بار از روشنایی گاز در معابر بهرهمند شد.در مجموعة باردو، که همچنان مورد توجه بایها بود، در زمان حکمرانی احمدبن مصطفی مدرسهای برای تعلیم افسران ارتش و نیز ضرابخانهای تأسیس شد. در 1297/1880 یک شرکت انگلیسی، ساخت راهآهن تونس به حلقالوادی و باردو را ــ که در دهة 1870 بهعهده گرفته بود ــ به شرکتی ایتالیایی واگذار کرد. از سوی دیگر شرکتی فرانسوی، امتیاز راهآهنی که تونس را به مرز الجزایر و شهرهای ساحل متصل میکرد، به دست آورد. به این ترتیب، در آستانة قیمومت فرانسه، تونس دو ایستگاه راهآهن داشت: یک ایستگاه ایتالیایی برای شمال و یک ایستگاه فرانسوی برای جنوب.برقراری قیمومت فرانسه در 1298/ 1881 نقطة عطفی در تاریخ تونس بود و در پی آن، جمعیت اروپایی بسرعت افزایش یافت. در 1330/ 1911 در شهر تونس 875 ، 17 فرانسوی، 237 ، 44 ایتالیایی، 986 ، 5 مالتی و 381 ، 1 یونانی و اسپانیایی و غیره (در کل حدود هفتاد هزار تن)، به سر میبردند. در همین زمان جمعیت بومیان از 000 ، 85 تن (شامل 000 ، 65 مسلمان و 000 ، 20 یهودی) تجاوز نمیکرد و جمعیت شهر در آستانة جنگ جهانی اول (1914ـ 1918) حدود 000 ، 150 تن بود.رشد جمعیت اروپاییان، گسترش همة مشاغلی را که در پایتخت بود، در پی داشت. برقراری نظام اداری جدید، سبب بالارفتن تعداد کارکنان و صاحبمنصبان دولت شد. در پایین شهر، بندری مدرن ساخته شد که به حلقالوادی و دریای آزاد میپیوست. این کار با حفر ترعهای به طول ده کیلومتر در دریاچه صورت گرفت. این بندر ــ که ساخت آن در 1315/ 1897 بهاتمام رسید ــ مرکز صادرات فسفات و سنگآهن و سرب و نیز محصولات کشاورزیِ شمال کشور تونس، و مرکز واردات انواع سوخت، ماشینآلات و تولیدات کارخانهای شد. ایجاد مؤسسههای اعتباری، بانکها و دادن یارانه، بهترقی تجارت و صادرات و واردات کمک کرد. در این میان، حرفههای سنّتی در رقابت با مصنوعات وارداتی، شکست سختی متحمل شدند.توسعة شهر تونس، که عملاً شهر را به صورت دو شهر در آورده بود، همچنان ادامه داشت. در کنار شهر قدیم که خصوصیات عربی خود را حفظ میکرد، شهری با ویژگیهای اروپایی، با طراحی اصولی، بافت شطرنجی و معابر خطی بهوجود آمد. شهر جدید، در جانب مشرق، جایی که با ایجاد بندر تونس به اراضی مجاور دریاچه پیوسته بود، و نیز در جانب شمال و جنوب گسترش یافت. مرکز شهر بیش از هرجای دیگری اهمیت داشت. این محله برای خود دارای کلیسا، ادارات، بانک، ساختمانهای تجاری، تئاتر، هتل و کافه بود. در دو طرف خیابان مارین ــ که از مغرب به مشرق، این محله را قطع میکرد ــ بناهای مسکونی و تأسیسات صنعتی بتناوب ساخته شده بود، در حالیکه در حاشیة شهر، اقامتگاههای باشکوه طبقة حاکم و ویلاهای دولتمردان قرار داشت. توسعة شهر هماهنگ با گسترش شبکة فاضلاب زیرزمینی بهجای فاضلاب روباز قدیمی، و تأمین بیشتر آب و گاز و برق ــ بعد از تأسیس نیروگاه برق در حلقالوادی در 1326/ 1908 ــ صورت گرفت. از بهترین دستاوردها در امر توسعة شهر، طراحی و ساخت پارک بلودر بود که حدود یکصد هکتار وسعت داشت. با توسعة شهر، حملونقل از طریق شبکة تراموا صورت میگرفت. ارتباط با حومههای شمالی و جنوبی از طریق راهآهن، سبب افزایش سریع شهرکهای اقماری در اطراف تونس شد. سرانجام، شهر از مجموعهای از خدمات اجتماعی ـ فرهنگی (شامل مدارس، مدارس عالی، درمانگاهها، بیمارستانها و پژوهشکدهها) بهرهمند شد. هرچند این خدمات برای استفادة اروپاییان عرضه میگردید، استفادة تونسیها از آنها هیچگونه منعی نداشت.در فاصلة میان دو جنگ جهانی، تونس بار دیگر ترقی کرد. نرخ رشد جمعیت مسلمانان، اعم از تونسی و غیرتونسی، همچنان پایین بود. جمعیت شهر از 600 ، 171 به 500 ، 219 تن و جمعیت حومهها از 300 ، 21 به 500 ، 38 تن رسید. صنایع جدید تاحدی پیشرفت کرد (صنایع جدید در خور ذکر عبارت بودند از: کارخانة سیمان، کارگاه ذوب سرب و کارخانة سوپر فسفات). شهر قدیم، شامل مدینه و دو حومة کنار آن، کمتر تغییر یافت. در دهة 1310 ش/ 1930، اولین برنامة مدیریت تونس، برای حفظ خصوصیات عربی شهر و الزام ساختمانهای جدید به رعایت معیارهایی هم در بنا و هم در نما، با مشکلاتی مواجه شد ( رجوع کنید بهالوی ، 1931). اما شهر جدید توسعة بیشتری یافت. توسعة شهری عمدتاً در جهت مشرق، جنوب و شمال بود. کمک دولت به شرکتهای سازندة خانههای ارزان قیمت، سبب ایجاد چند شهرک اقماری از جمله فِرانسویل، العُمران، موتوئل ویل و بو ـ سایت در شمال، توفیق و نَجاح در مغرب و بِلوو و لاکاگنْا در جنوب شد. در همین حال، ساختوساز در نواحی حاشیهای افزایش یافت و مراکزی بهوجود آمد که در 1315 ش/ 1936 بیش از پنج هزار تن سکنه داشت؛ مانند حلقالوادی با 800 ، 10 تن، لامارسا با 600 ، 5 تن، حَمّام ـ لیف/حمامالاُنف با 700 ، 6 تن و اریانه با 500 ، 5 تن جمعیت. با احداث سد وادی کبیر در 1303 ش/ 1924، ذخیرة آب شهر افزایش یافت. کارخانهای در فرانسویل (احداث در 1304 ش/ 1925) گاز حومة شهر را تأمین میکرد و با فعالیت نیروگاهی جدید در حلقالوادی (در 1306 ش/ 1927) برق بیشتری تولید شد. توجه به بهداشت و زیباسازی شهر، به ساخت گردشگاهی زیبا به مساحت بیست هکتار، در کنار دریاچه انجامید. با تأسیس مدارس و مدارس عالی، تعلیم و تربیت پیشرفت کرد.طی جنگ جهانی دوم (1939ـ 1945) تونس در اشغال متحدین بود. بمبارانهای شدید سبب تخریب تأسیسات بندری، راهآهن، کارخانهها و بسیاری از منازل مسکونی شد و اهالی ناچار به تغییر مکان شدند. با پایان یافتن جنگ، بازسازی شهر، در سرلوحة کارها قرار گرفت.در تونس بزرگ، از هر سرشماری تا سرشماری دیگر، رشد فزایندة جمعیت اروپاییان، یهودیان تونسی و مسلمانان غیرتونسی شایان توجه است. میزان رشد جمعیت مسلمانان بسیار زیاد بود، چنانکه در مدت بیست سال (1315 ش ـ 1335 ش/ 1936ـ1956) ابتدا دو برابر و سپس سهبرابر شد. کاهش نرخ مرگ و میر و ثابتماندن نرخ بالای تولد، به افزایش جمعیت انجامید. هزاران خانوادة تهیدست نیز برای کار به پایتخت آمدند و سبب تورم جمعیت شدند.رشد جمعیت شهرنشین سبب گسترش دوبارة مناطق ساختمانی شد؛ شهر جدید باز توسعه یافت و تراکم ساختمان در مناطقی که در آنها ساختوساز چندانی نشده بود، بالا رفت. با ساختهشدن محلة جدیدالمَنْزَه درآنسوی بلودر، فشار شهرسازی متوجه شمال شد. اما توسعة عمده در کمربندیِ «حلبیآباد» (جَبَللَحْمَر، مَلاّ سین) گرداگرد شهر قدیم، صورت گرفت. جمعیت این «شهرکها» در 1335ش/1956 از صدهزار تن تجاوز کرد. این شهرکهای تازهساز، در کنار شهر قدیم و شهر جدید، بهصورت شهر سومی درآمدند. اینتقسیم سهگانه در بخشهای حومه نیز وجود داشت. حلبیآبادها با قرار گرفتن میان روستاهای عربنشین قدیمی و محلههای اروپایی، شهر سومی تشکیل میدادند.پس از استقلال کشور تونس در 1335 ش/ 1956، در شهر تونس تغییرات اساسی پدید آمد و استعمارزدایی سبب خروج مهاجران اروپایی از این شهر شد (شمار آنان از 700 ، 162 تن در 1335 ش/ 1956 به 800 ، 18 تن در 1349 ش/ 1970 کاهش یافت). بهرغم مهاجرت اقلیتهای ملی ومذهبی، جمعیت شهر بهسبب رشد جمعیت مسلمانان و مهاجرت از درون کشور به پایتخت افزایش یافت (در 1335 ش/ 1956، 100 ، 561 تن؛ در 1354 ش/ 1975، 500 ، 873 تن). روند عربی ساختن مردم، با عربی ساختن همة شاخههای فعالیتهای شهری هماهنگ شد و در جریان آن، تونسیهای اصیل جای کسانی را که رفته بودند، گرفتند. ظرف چند سال، مدیریت و خدمات و دیوانسالاری در پایتخت بهبود یافت و صاحبمنصبان و کارگزاران بسیاری به خدمت دولت در آمدند. صنایع کارخانهای، از جمله صنایع نساجی، پلاستیکسازی و صنایع مکانیکی و الکترونیکی، تحت حمایت تدابیر گمرکی ترقی کرد. با فعالیت دانشکدههای ادبیات، علوم، حقوق، طب، فنی و نیز تعداد بسیاری مدارس تخصصی، آموزش عالی ارتقا یافت و تونس در فعالیتهای فرهنگی به رتبة اول رسید.مدیران جدید شهر تونس، درصدد حذف چیزهایی بودند که نماد نظام استعماری بود؛ ازینرو، به «تونسی کردن» اسامی مکانها در شهر اهتمام ورزیدند. دیوار دوم که هنوز شهر را احاطه کرده بود، از میان برداشته شد. «قَصبة» قدیمی که در دوران قیمومت در اشغال ارتش فرانسه بود، تخریب گردید و محلههای غیربهداشتی ویران شدند و گورستانهای قدیمی به بوستانهای عمومی یا زمین ورزش تبدیل شدند. باتوجهبه رشد فزایندةجمعیت، تصمیم گرفته شد که با احداث «مردمآباد» ها، ساکنان «حلبیآباد»ها را صاحب مسکن کنند. میزان افزایش سطح زیربنا، در دوازدهمحلة حاشیهای ــ کهشمار جمعیت آنها از 1335 ش/ 1956 (100 ، 151 تن) تا 1354ش/1975 (100 ، 323تن) دو برابر شده بود ــ بیش از شهر شد. در همان حال، شهرِ در حال توسعه با نسل جدیدی از ساختمانها (ادارات، بیمارستانها، آموزشگاهها، بانکها، هتلها و دفاتر شرکتها) انباشته شد که در ساخت همگی آنها از نمونهها و قوانین معماری بینالمللی جدید الهام گرفته شده بود [ برای اطلاع بیشتر رجوع کنید بهبلدیه * ، بخش سوم ] . معماری سنّتی اسلامی، با گنبدها و قوسهای نعل اسبی، فقط در ویلاهای اعیان دیده میشود.تونس بزرگ (شهر و حومه) در مجموع بیش از یکمیلیون تن جمعیت دارد و سکنة آن از 000 ، 082 ، 1 تن (شامل 000 ، 596 شهرنشین و 000 ، 486 ساکن حومه) در 1363 ش/ 1984، به 000 ، 259 ، 1 تن (شامل 000 ، 674 شهرنشین و 000 ، 585 ساکن حومه) در 1373 ش/ 1994 رسیده است. توسعة اخیر پایتختِ جمهوری تونس، بازتابی از دگرگونی شهر اروپایی پیشین است. آسمانخراشها جانشین ساختمانهای دورة استعماری شدهاند. مرکز شهر، پیوسته در حال جذب مناطق حاشیهای است. اکنون شهر تونس، در حال پیشروی در زمینهایی است که براثر عقبنشینی آب دریا در ساحل دریاچه پدید آمدهاند.منابع: [ ابنابیدینار، المؤنس فی اخبار افریقیة و تونس ، بیروت 1993؛ ابنخلدون؛ ابنشمّاع، الادلة البینة النورانیة علی مفاخرالدولة الحفصیّة ، چاپ عثمان کعاک، تونس 1936؛ عبداللّهبن عبدالعزیز بکری، کتاب المسالک و الممالک ، چاپ ادریان فان لیوفن و اندریفری، تونس 1992؛ محمدبن ابراهیم زرکشی، تاریخ الدّولتین الموحدیّة و الحفصیّة ، چاپ محمد ماضور، تونس، بیتا.؛ محمدبن خوجه، تاریخ معالم التّوحید فیالقدیم و فیالجدید ، چاپ جیلانی حاج یحیی و حمادی ساحلی، بیروت 1985 ] ؛A. Adorne, in Deux rإcits de voyage en Afrique du Nord au XV e , ed. R. Brunschwig, Paris 1937; N. Beranger, "Correspondance", in La France en Tunisie au XVII esiةcle , ed. P. Grandchamp, Tunis 1920-1933; Ch. Cubisol, Notices abrإgإes sur la Rإgence de Tunis , Paris 1867; A. Demeerseman, "Une page nouvelle de l'Histoire de l'imprimerie en Tunisie", Revue de l'Institut des belles letters Arabes , 19 (1956); Diodorus Siculus, History ; G. Eloy, La ville de Tunis ب l'Exposition coloniale , Tunis 1931; L. Filippi, in Relations inإdites ... , ed. Ch. Monchicourt, Paris 1929; A. Gallico, Tunisi e i consoli sardi , Bologna 1935; M. Gandolphe, " La vie ب Tunis (1840-1881)", in Histoire de la ville de Tunis , ed. Ch. R. Dessort, Algiers 1926; Ibn ـ A ¦shu ¦r (Muh ¤mmad Aziz), "`Tourbel el-Bey': sإpulture des beys et de la famille h ¤usaynite ب Tunis", Revue de l'Institut des belles letters Arabes , 48/155 (1985); Ph. de La Motte, Etat des Royaumes de Barbarie , Rouen 1703; J.D. Latham, "Towards a study of Andalusian immigration and its place in Tunisian history", Cahiers de Tunisie , 5 (1957); G. Marµais, Architecture musulmane d'Occident , Paris 1954; C. Masi, "La fixation du statut des sujets toscans israإlites dans la Regence du Tunis (1822-1847)", Revue Tunisienne , ]1938[; Mإmoires , ed. J.B. Labat, Paris 1735, G. Mercier, "La langue libyenne et la toponymie antique de l'Afrique du Nord", Journal Asiatique , 205 (Oct.- Dec.1924); A. Pellegrin, Essai sur les noms de lieux d'Algإrie et de Tunisie , Tunis 1948; J. Pignon, "La Milice des janissaires de Tunis au temps des Deys (1590-1650)", Cahiers de Tunisie , 4 (1956); E. Plantet, Correspondance des beys de Tunis et des consuls de France avec la Cour , Paris 1893-1899; L. Poinssot and R. Lantier, "Lesgouverneurs de La Goulette durant l'occupation espagnole (1535-1574)", Revue Tunisienne , ]1930[; A. Sayous, Le commerce des Europإens ب Tunis , Paris 1929; P. Sebag, "Les travaux maritimes de H ¤assa ¦n b. Nu ـ ma ¦n", Revue de l'Institut des belles letters Arabes , 33 (1970); idem, "Une ville europإenne ب Tunis au XVI e siةcle", Cahier deTunisie , 9 (1961); J.M. Solignac, "Travaux hydrauliques h ¤afs ¤ides de Tunis", Revue Africaine , 79 (1936); S.M. Zbiss, Inscriptions de Tunis et de sa banlieue , Tunis 1955.