تولوی ، چهارمین پسر چنگیز و فاتح خراسان. مادرش، بورته فُوجین یا یَسونْحینبیگی، نخستین و برگزیدهترین همسر چنگیزخان بود (جوینی، ج 1، ص 29؛ رشیدالدین فضلاللّه، ج 1، ص 299، ج 2، ص 778). در زبان مغولی تولوی به معنای آیینه است (رشیدالدین فضلاللّه، ج 1، ص 300؛ ابوالغازی بهادرخان، ص 93؛ دورفر، ج 1، ص 276). نام او را تولی و تاولای نیز ضبط کردهاند (دورفر، همانجا). تولوی به اُلُغنُویان و یِکَهنُویان (امیر بزرگ؛ رجوع کنید بهنویان * ) ملقب بود و پدرش او را نوکُر/ نوْکُار (در مغولی به معنای معاون و گاه به معنای نوکر رجوع کنید به رشیدالدین فضلاللّه، ج 2، ص 778، 1175) نیز میخواند و بیش از سایر پسرانش دوست میداشت (سیفی هروی، ص49).تاریخ دقیق تولد تولوی روشن نیست، احتمالاً در اواخر 576 به دنیا آمده است ( د. اسلام ، چاپ دوم، ذیل مادّه).چنگیزخان پس از تسلط بر قبایل مغول، سرزمینهای تحتفرمان خود را بین چهار پسرش، جوجی و اوگتای و جغتای و تولوی، تقسیم کرد و بنا به آداب و رسوم مغولان، کوچکترین پسر خانواده، تولوی، وارث یورتِ (سرزمین) اصلی پدر شد (جوینی، ج 3، ص 3؛ رشیدالدین فضلاللّه، ج 2، ص 784).رشیدالدین فضلاللّه (ج 2، ص 778) تولوی را فردی شجاع و با تدبیر معرفی کرده است. تولوی در خونریزی و جنگ بیپروا بود و هنگام دعا برای نجات برادرش، اوگتای، که در بستر بیماری بود، به غارت و کشتار بیحدِ مردم اعتراف کرد (همان، ج 2، ص 788ـ789؛ گروسه، ص 351). وی، به سبب همین بیباکی، بیش از دیگر برادرانش موردتوجه پدر بود و از سوی او مسئولیت تجهیز سپاه را به عهده داشت و در اغلب سفرهای جنگی چنگیز، همراه وی بود (ابنعبری، ص 365؛ رشیدالدین فضلاللّه، ج 1، ص 446ـ 448). در 615، تولوی، پس از لشکرکشی بر سلطانمحمد خوارزمشاه، به همراه پدرش به ماوراءالنهر روی آورد ( رجوع کنید بهجوینی، ج 1، ص 62ـ64). در 617، بخارا را محاصره کردند و شهر بسرعت سقوط کرد. مغولان وارد آنجا شدند، چنگیز به مسجدجامع رفت و تولوی بر منبر مسجد ایستاد. مغولان صندوقهای نگهداری قرآن را آخور اسبهای خویش کردند و مشایخ را به تیمارداری اسبها گماردند (همان، ج 1، ص 80 ـ82؛ ابنعبری، ص 407؛ رشیدالدین فضلاللّه، ج 1، ص 498ـ499).چنگیز، پس از تصرف بخارا و سمرقند، تولوی را مأمور تسخیر شهرهای خراسان، مرو و نیشابور و هرات و سرخس، کرد (جوینی، ج 1، ص 117ـ 118؛ رشیدالدین فضلاللّه، ج 1، ص 505). تولوی نخست به مرو رفت (منهاج سراج، ج 2، ص 120). مرو در آن هنگام به سبب یورش ترکمانان، اوضاعی آشفته داشت. تولوی در محرّم 617 به مرو رسید و پس از شش روز محاصره به شهر حمله کرد. اهالی مرو 22 روز مقاومت کردند، اما سرانجام، با دادن تلفات بسیار و نیز کشتن تعداد زیادی از سپاهیان مغول، تسلیم شدند. مجیرالملک، حاکم مرو، امام جمالالدین را که از بزرگان شهر بود، نزد تولوی فرستاد و از او زنهار خواست. تولوی پذیرفت، اما بر خلاف وعدههایش، شهر را ویران و مردم را قتلعام کرد. سپس رو به نیشابور نهاد، ولی پس از طی مسافتی، دو هزار سوار به مرو فرستاد تا کسانی را که احیاناً زنده مانده بودند به قتل برسانند (سیفیهروی، ص 53 ـ57). شمار کشتهشدگان مرو را حدود 000 ، 300 ، 1 تن تخمین زدهاند (جوینی، ج 1، ص 127؛ شبانکارهای، ص 242).اوضاع در نیشابور به گونهای دیگر بود. مردم این شهر در اواخر 617، هنگام عبور پیشقراولان مغول به فرماندهی جُبِّه نویان و سُوبِدای (سُبْتای)، قبولِ ایلی (اطاعت و فرمانبری) کردند، اما خبر پیروزیهای سلطان جلالالدین خوارزمشاه (متوفی 628) در مناطق مرکزی ایران، موجب قیام مردم طوس و کشتن حاکم مغول آنجا شد. در پی این واقعه، مردم نیشابور نیز شوریدند. در همین هنگام (شوال 617، زمستان)، تُغاجار نویان، داماد چنگیز، در مقدمة سپاه تولوی به نیشابور رسید. آنان شهر رامحاصره کردند و جنگ در گرفت. با کشته شدن تغاجار نویان در سومین روز نبرد، مغولان شکست خوردند (جوینی، ج 1، ص 136ـ 138). در صفر 618 (فصل بهار)، تولوی از مرو به نیشابور رفت. او درخواست امان مردم را نپذیرفت و به آنجا حمله برد (همان، ج 1، ص 138ـ139) و پس از سه روز، شهر را تصرف کرد. به دستور وی مردم را به صحرا بردند و همگی را کشتند. چون در مرو گروهی نیمهجان در میان کشتگان پنهان شده بودند، تولوی فرمان داد تا در نیشابور سرهای مردگان را جدا سازند و زندگان را نیز به قتل برسانند و شهر را به گونهای ویران کنند که بتوان در آن کشاورزی کرد. پس از چند روز همسر تغاجار نویان به نیشابور رفت و به دستور او هر کس را که زنده مانده بود کشتند. مغولان آوارهای نیشابور را صاف کردند و بر آن آب بستند و در آنجا جو کاشتند. فقط چهارصد صنعتگر در نیشابور زنده ماندند که به ترکستان برده شدند. تعداد قربانیان نیشابور را، پس از دوازده روز سرشماری، 000 ، 747 ، 1 مرد ذکر کردهاند (همان، ج 1، ص 137ـ 140؛ سیفیهروی، ص 62ـ 63)، که غیرواقعی به نظر میرسد.تولوی از نیشابور به طرف هرات رفت و در مسیر خود، حصار توی و کوسویه (کوسوی) را گرفت (سیفی هروی، ص 65ـ 66). آنگاه کسانی را نزد شمسالدین محمد جوزجانی، که سلطان جلالالدین خوارزمشاه او را حاکم هرات کرده بود، فرستاد و خواستار تسلیم هرات شد، ولی جوزجانی، نمایندگان تولوی را کشت. تولوی به شهر حمله برد و پس از هفت روز نبرد، جوزجانی کشته شد و شهر به تصرف مغولان در آمد. تولوی در هرات دوازده هزار تن از سپاهیان سلطانجلالالدین را کشت و بقیه را امان داد (سیفیهروی، ص 66ـ72). او پس از فتح هرات، به فرمان چنگیز به تالقان * رفت و به وی پیوست و در جنگ تالقان شرکت جست (رشیدالدین فضلاللّه، ج 1، ص 519 ـ520، 525). پس از شورش مردم هرات و کشتن حاکم مغول آنجا، چنگیز تولوی را به سبب مدارا کردنش با مردم این شهر سرزنش کرد ( رجوع کنید بهسیفیهروی، ص 72ـ 75). در بارة حمله او به سرخس اطلاعاتی به دست داده نشده است.پس از مرگ چنگیز در 624، بنا به وصیت او، اوگتای جانشین وی شد (جوینی، ج 1، ص 141ـ143) و تولوی فرمانده سپاهیان مغول گردید (رشیدالدین فضلاللّه، ج 1، ص 612؛ نیز رجوع کنید بهلَمب، ص 183).آخرین نبرد تولوی، جنگ با آلتانخان، حاکم شهر نانگینگ (از ولایات قراختای/ ختای)، بود. تولوی پس از پیروزی، به اوگتای پیوست. چندی بعد بیمار شد و در 630 درگذشت (رشیدالدین فضلاللّه، ج 2، ص 788ـ789). جوینی (ج 3،ص 3ـ4) سبب مرگ او را افراط در نوشیدن شراب ذکر کرده است، اما به نوشتة رشیدالدین فضلاللّه (همانجا)، علت مرگ او نوشیدن از کاسة آبی بود که به توصیة قامان (جادوگران)، درد و رنج اوگتای را در آن شسته بودند.بزرگترین و محبوبترین همسر تولوی، سُوْرقَقْتَنیبیگی/ سیورققتنیبیگی بود. وی برادرزادة اُوْنگخان (پادشاه اقوام کِرَابیِتْ/ کِریِّها) و مادر چهار پسر تولوی (منکوقاآن / مُوْنْگکَه قاآن، قوبیلایقاآن، هولاکو و اَریغ بوگا/ اریق بوکا) بود (رشیدالدین فضلاللّه، ج 2، ص 778ـ781).منابع: ابنعبری، تاریخ مختصرالدول، چاپ انطون صالحانی یسوعی، لبنان 1403/1983؛ ابوالغازی بهادرخان، شجرة ترک ، چاپ پیتردمزون، سن پترزبورگ 1287/1871، چاپ افست آمستردام 1970؛ جوینی؛ رشیدالدین فضلاللّه؛ سیفبن محمد سیفیهروی، تاریخنامة هراة ، چاپ محمد زبیرصدیقی، کلکته 1362/1943، چاپ افست تهران 1352 ش؛ محمدبن علی شبانکارهای، مجمعالانساب ، چاپ میرهاشم محدث، تهران 1363 ش؛ رنه گروسه، امپراطوری صحرانوردان ، ترجمة عبدالحسین میکده، تهران 1365 ش؛ هرولد آلبرت لمب، چنگیزخان ، ترجمة غلامرضا رشیدیاسمی، تهران 1313 ش؛ عثمانبن محمد منهاج سراج، طبقات ناصری، یا، تاریخ ایران و اسلام ، چاپ عبدالحی حبیبی، تهران 1363 ش؛Gerhard Doerfer, Tدrkische und mongolische Elemente im Neupersischen , Wiesbaden 1963-1975; EI 2 , s.v. "Toluy" (by R.Amitai).