توفیقپاشا، محمد ، خدیو مصر، از خانوادة محمدعلی پاشا. توفیقپاشا در 1268/1852 به دنیا آمد. وی بزرگترین پسر خدیو اسماعیلپاشا * ، و به گفتهای پسر یکی از کنیزان حرمسرا، بود. با وجود این، وارث مسلّم حکومت مصر گردید اما شرایط خاصش تا حدی او را میآزرد. برادرانش میتوانستند در خارج از کشور تحصیل کنند و او مجبور بود در خانه و از معلمان سنّتی درس بیاموزد. از طرفی پدرش کاری در امور عمومی بر عهدة او نمیگذاشت، به وی بیتوجه بود و بارها او را تهدید کرده بود که حکومت را به فرزند دیگرش واگذار میکند. این عوامل باعث شد که توفیق، نسبتاً خجول، گوشهگیر، ضعیف، کینهتوز، غمگین و بیعلاقه به منصب خدیوی، بار آید ( د.اسلام ، چاپ دوم، ذیل مادّه؛ برای اطلاع بیشتر در بارة شخصیت او رجوع کنید به میلنر ، ص134ـ135).مقاومت اسماعیلپاشا در برابر نفوذ و تسلط روزافزون فرانسه و انگلیس بر نظام مالی و اداری مصر باعث شد که در نهایت با اعمالنظر این دو قدرت استعماری بر سلطان عثمانی، عبدالحمید دوم (حک : 1253ـ1327/ 1876ـ1909)، سلطان ناگزیر از خلع او شود (6 رجب 1296/ 26 ژوئن )، بدینترتیب توفیق بهجای پدر به خدیوی رسید (درینیک ، ص 44؛ لوتسکی ، ص 208؛ هانتر ، ص 197). قبل از رسیدن به این سمت، یک بار نیز اسماعیلپاشا به اصرار بریتانیا و فرانسه که توفیق را فردی منعطف و سلطهپذیر میدانستند، وی را در 9 ربیعالاول 1297/9 مارس 1879 به ریاست هیئت وزرا برگزیده بود (لوتسکی، ص203؛ د. اسلام ، همانجا). البته بهسبب اختلاف اسماعیلپاشا و اروپاییها، توفیق از این مقام برکنار شده بود (واتیکیوتیس ، ص 138).توفیق در آغاز حکومت با مشکلات متعددی روبرو بود؛ از طرفی اروپاییها در تکاپوی دستاندازی بر تمامی ذخایر کشور بودند و نظارت فرانسه و انگلیس سخت او را محدود کرده بود و از طرف دیگر، ارتش، آشفته و ناراضی و گرفتارِ اختلافات و جبههبندی شدید ترکها و چرکسها از یکسو و افسران مصری بومیِ متعلق به طبقات فرودست اجتماعی از سوی دیگر، بود. افزون بر این، زمینداران و تاجران و دیوانسالاران جدید نیز قدرت بیشتری میخواستند (واتیکیوتیس، ص 156ـ157). وی با پذیرش وزرای اروپایی سلطة مالی اروپاییها را بر مصر تثبیت کرد (همان، ص133) و با سلطة آنان، استقلال سیاسی نسبی مصر از بین رفت (هانتر، همانجا).توفیق در ابتدای حکومت از شریفپاشا * برای تشکیل دولت دعوت کرد. شریفپاشا تدوین قانون اساسی جدید را حداقل شرط پذیرش این مسئولیت اعلام کرد. اما بدگمانی توفیق و ترس از یک مجلس قوی باعث شد که پیشنهاد شریف را نپذیرد و خود نخستوزیر شود (واتیکیوتیس، ص142). او در 16 رمضان 1296/4 سپتامبر 1879 «نظارت مالی دوگانه» انگلیس و فرانسه را احیا کرد و در اول ذیقعده/21 سپتامبر همان سال ریاضپاشا، یکی از سرسپردگان بریتانیا، را به نخستوزیری بر گزید (لوتسکی، ص208). ریاضپاشا دست اروپاییها را در نظارت بر امور مالی و انجام دادن اصلاحات مالی کاملاً باز گذاشت (واتیکیوتیس، همانجا).از آن پس مرکز اصلی مقاومت در برابر اروپاییها، ارتشی بود که تعداد زیادی افسر مصری داشت و آنان با رهبران ترک و حامیان غربی آنان مخالف بودند و توانستند اولین جنبش ملیگرای مصر را به رهبری سرهنگ احمد عُرابی (عرابیپاشا * ) تشکیل دهند (درینیک، همانجا). ارتش در اولین گام، توفیق را مجبور کرد که وزیر جنگ را برکنار کند. توفیق پذیرفت و محمود سامی بارودی * ، ملیگرا و مشروطهخواه میانهرو مصری، را وزیر جنگ کرد، بعلاوه طی اعلامیهای تأکید کرد که در آینده با تمام افسران، اعم از ترک و چرکس و مصری، باید یکسان رفتار شود (بارینگ ، ج 1، ص181). توفیق به محض فرونشستن هیجان نظامیان، بارودی را برکنار کرد و به انتقام گرفتن از رهبران ملیگرا پرداخت (لوتسکی، ص212). او که قصد داشت خود را از شرّ همة هنگهای انقلابی پادگان قاهره رها کند، با صدور فرمانی در 13 شوال 1298/9 سپتامبر 1881 کوشید این هنگها، از جمله هنگ عَرابیپاشا، را به دیگر استانها منتقل کند (همان، ص213ـ217)، اما در همان روز به سبب تظاهرات نظامیان در برابر کاخ عابدین، مجبور شد خواست آنها یعنی برکناری ریاضپاشا و انحلال کابینة وی را بپذیرد (رید ، ص217ـ 218). بعد از این، شریفپاشا نخستوزیر شد. او ابتدا از قبول مقام نخستوزیری به عنوان نامزد ارتش شورشی خودداری میکرد، ولی تحت فشار بریتانیا و فرانسه این سِمت را پذیرفت. در پی اقدامات شریفپاشا به نفع بریتانیا و فرانسه و به سبب بیتوجهی به انقلابیون و اقدام علیه نظامیان انقلابی، عرابیپاشا آشکارا با خودکامگی توفیق و اطرافیانش و اشراف ترک و چرکس به مخالفت برخاست (لوتسکی، همانجا). با فشار مردم و ملیگرایان و نهایتاً مجلس اعیان، شریفپاشا استعفا کرد و بارودی به نخستوزیری رسید. عرابی نیز وزیر جنگ شد. در پی گسترش روزافزون نفوذ مبارزان ملیگرا، توفیق و شریفپاشا توطئة قتل عرابی را طراحی کردند که با شکست مواجه شد. در 23 جمادیالآخرة 1299/ 13 مه 1882 ملیگرایان که در قالب حزب الوطنی فعالیت میکردند، اعضای مجلس اعیان را به جلسهای فرا خواندند و خواستار خلع خدیو و برچیدن سلسلة محمدعلیپاشا * شدند، اما مجلس دودلی نشان داد و نمایندگان از توفیق حمایت کردند. باوجود این، عرابی از قدرت و نفوذ زیاد برخوردار بود و در واقع، او فرمانروای مصر محسوب میشد. توفیق، مجلس را غیرقانونی خواند و خواستار انحلال آن شد، اما در این کار موفق نشد. در 6 رجب 1299/ 25 مه 1882 بریتانیا و فرانسه رسماً از توفیق خواستند که عرابی را موقتاً از مصر اخراج کند (همان، ص219ـ221).توفیق سعی کرد با ایجاد شورش و ناآرامی، امکان حضور نیروهای خارجی را فراهم کند، اما با هوشیاری عرابی، مجبور شد قاهره را ترک و به اسکندریه فرار کند. او در آنجا تحت حفاظت ناوگان بریتانیا قرار گرفت و کابینهای با نظارت مستقیم خود تشکیل داد و اسکندریه به مرکز اتحاد انگلیس ـ خدیو تبدیل شد. بالاخره بریتانیا جنگ را آغاز کرد. توفیق نیز در 5 شوال 1299/22 ژوئیة 1882 مقام عرابی را غیرقانونی خواند و وی را از وزارت جنگ برکنار کرد. انگلیسیها نیز عرابی را شکست دادند و قاهره را اشغال کردند. توفیق در 10 ذیحجّة 1299/24 سپتامبر 1882 وارد قاهره شد (لوتسکی، ص223، 226، 230، 234). بدینترتیب مصر در 1299/1882 مستعمرة بریتانیا شد. در ربیعالاول/ دسامبر همان سال سِر اولین وود تحت فرمان افسران بریتانیا، ارتش مصر را تشکیل داد. با وجود این، مصر همچنان جزئی از قلمرو عثمانی به شمار میآمد و نظام پرداخت باج و خراج سالانه به حکومت عثمانی محفوظ بود. بریتانیا که در آغاز قول داده بود، مصر را بزودی تخلیه کند، به قول خود عمل نکرد و تا 1301 ش/1922 به صورت قدرت اشغالگر موقت، به اعمال سلطة خود بر مصر ادامه داد (همان، ص 241؛ دالی، ص239، 240).وضع حقوقی مصر، در زمان اشغال انگلیسیها تغییر نکرد، ولی قدرت واقعی در دست سرکنسول بریتانیا، لرد کرومر * (سر اولین بارینگ )، بود که از 1301 تا 1325/ 1883ـ1907 این سمت را داشت (درینیک، ص41؛ دالی، ص240). هرچند شورای وزرای مصری، به ظاهر مسئولیت داشتند اما در عمل مشاوران انگلیسی برای وزرا منصوب شده بودند و نظر انگلیس باید پیروی میشد. توفیق که تاج و تخت خود را مدیون انگلیسیها میدانست، کاملاً مطیع آنان بود. هر نخستوزیری هم که در برابر دخالتهای انگلیسیها مقاومت میکرد، برکنار میشد (دالی، ص241). از 1301/1883 اعضای مجلس شورا با رأیگیری عمومی غیرمستقیم انتخاب میشدند و هیچ نوع قدرت واقعیِ تصمیمگیری یا نظارت نداشتند (درینیک، ص45). وضع اقتصادی مصر در این دوره که آشکارا به بریتانیا وابسته بود، بدتر شد (دالی، ص239).پادشاهی محمدتوفیق پاشا از 1301/1883 تا زمان مرگش در 1310/1892 با نفوذ و نیروی بریتانیا سرپا نگه داشته شد. او مجری اصلاحات اداری موردنظر بریتانیا بود. از نظر رهبران جنبش ضد بریتانیایی، او حاکمی ضعیف و عامل انگلیسیها بود و در زمان انقلاب عرابی، خائن قلمداد میشد. او با نیروی بریتانیا، قدرت خود را احیا و تحت فرمان و با رضایت آن حکومت کرد (واتیکیوتیس، ص200ـ201). مرگ او پایان عصر سلطة بریتانیا و آغاز دورهای از مخالفتهای شدیدتر مصریان با استعمار انگلیسیها بود (دالی، ص241).منابع: ژان پیر درینیک، خاورمیانه در قرن بیستم ، ترجمة فرنگیس اردلان، تهران 1368ش؛Evelyn Baring, Modern Egypt , London 1908; M. W. Daly,"The British occupation, 1882-1922", in The Cambridge history of Egypt , vol. 2, ed. by M. W. Daly, Cambridge 1998; EI 2 , s.v. "Tawf ¦âk ¤Pasha, Muh ¤ammad" (by D. Hopwood); F. Robert Hunter, "Egypt under the successors of Muhammad ـ Ali", in The Cambridge history of Egypt, vol. 2; Vladimir B. Lutskii, Modern history of the Arab countries , Moscow 1969; Alfred Milner, England in Egypt , London 1986; Donald Malcolm Reid, "The ـ Urabi revolution and the British conquest, 1879-1882", in The Cambridge history of Egypt , vol. 2; P. J. Vatikiotis, The history of modern Egypt , Baltimore, Maryland 1992.