توفیقالحکیم ، نویسندة معاصر مصری. او شاخصترین نویسندهای است که نمایشنامهنویسی جدید عربی را به عنوان یک نوع ادبی، شکل و گسترش داد و تأثیر عمدهای بر حیات فرهنگی کشورش و بهطور کلی دنیای عربزبان گذاشت. او، بر ادبیات داستانی نیز تأثیر فراوانی گذارد و در تمام زندگیش در تعیین سیاستهای فرهنگی کشورش مشارکت جدّی داشت.1) شرححال و فعالیتها. توفیقالحکیم در خانوادة ثروتمندی از اهالی اسکندریه بهدنیا آمد (احتمالاً در 1316/ 1898، هر چند در منابع دیگر سال تولد او 1320/ 1902 نیز ثبت شده است). [ پدرش وکیل دادگستری و مادرش تُرکنژاد و باسواد بود و تأثیر بسیاری بر شخصیت و آثار او گذاشت (توفیقالحکیم، مقدمة روحانی، ص بیست و شش ـ بیستوهفت) ] . او برای تکمیل تحصیلات متوسطه به قاهره رفت. [ در مدارس گوناگون، از جمله مدرسة خیریة اسلامی در دسوق و مدرسة محمدعلی در قاهره تحصیل کرد (فاخوری، ص 393) ] و سپس، مانند بسیاری از همدورههایش که اهل ادب بودند، در دانشکدة حقوق، که در آن زمان بسیار معتبر بود، ثبتنام کرد و هم زمان بهکار نمایش مشغول بود. هنوز دانشآموز بود که مجموعه نمایشنامهای برای گروه نمایشی «برادران عُکاشه» نوشت و برای اجتناب از سرزنش والدین، اسم مستعار حسین توفیق را بهکار برد. پس از بهدست آوردن رتبة متوسط در امتحانات نهایی رشتة حقوق، پدرش او را برای گرفتن دکتری حقوق به پاریس فرستاد. از آن پس، زندگی او بهکلی دگرگون شد. وی به جای اینکه وقتش را صرف تحصیل کند، به جستجو و مطالعه در فرهنگونمایش اروپا، بخصوص فرانسه، پرداخت؛ از نمایشنامههای شکسپیـر، مترلینک ،ایبسن وپیراندلو اجراهایی دید و از آنها برای نوشتن نمایشنامه و داستان الهام گرفت. بعضی از آن آثار بعداً تکمیل و منتشر شد. در 1307ش/1928،پدرشاو را بهمصر فراخواند و او در مقام دادیار عمومی، در ناحیة دلتای مصر، مشغول بهکار شد.در 1312 ش/ 1933، دو اثر مهم و مؤثر او در تحول رماننویسی، منتشر شد: عودةالروح و نمایشنامة ابتکاری اهلالکهف که بر اساس داستان هفت خفتة اِفِسوس (گونة دیگر آن در سورة کهف آمده است) نوشته شده است. بهدنبال آنها، داستانها و نمایشنامههای مهم دیگری از وی چاپ شد. وی بترتیب در وزارتخانههای آموزش و پرورش و امور اجتماعی کار کرد، [ در 1313 ش/ 1934 مدیر تحقیقات وزارت آموزش و پرورش (ضیف، ص 290) ] و در 1330 ش/ 1951 [ ، که ط'ه' حسین وزیر فرهنگ بود، ] رئیس کتابخانة ملی (دارالکتب) شد.در 1333 ش/ 1954، به عضویت فرهنگستان زبان عربیِ [ مصر ] بر گزیده شد. این مقام و گرفتن جایزة دولتی ادبیات در 1340 ش/1961، جایگاه او را به عنوان برجستهترین شخصیت ادبیات مصر تضمین کرد. [ توفیق در 1338 ش/ 1959 به نمایندگی از مصر عضو دائم سازمان یونسکو شد (همان، ص 294) ] . او در دورة ریاست جمهوری انورسادات، با جزوهای که بعداً کتاب شد، یعنی عودةالوَعی (1353 ش/ 1974)، بلوایی ایجاد کرد. وی در آن عقایدش را در بارة انقلاب مصر در دورة سلف سادات، جمال عبدالناصر، بیان کرد. آخرین شغل او مقالهنویسی در روزنامة الاهرام قاهره بود.طه حسین (متوفی 1352 ش/ 1973)، منتقد بزرگ مصری، نمایشنامة اهلالکهف را، به منزلة نقطة عطفی در تاریخ ادبیات عربی، ستوده است. برداشت توفیقالحکیم از موضوعِ نمایش و توجه وی به ضرورتهای سبکشناختی زبان، به گونهای بود که آن را دقیقاً در حیطة ادبیات قرار میداد (مطابق سنّت انتقادی). پس از این اثر، نمایشنامههای چند پردهای دیگری منتشر شد که مضامین آنها از منابع گوناگون فرهنگی گرفته شده بود. از معروفترین آنهاست: شهرزاد (1313 ش/ 1934)، پیگمالیون (1321 ش/ 1942) و المَلِک اودیب (1328 ش/ 1949). این آثار و دیگر نمایشنامههای شبیه آنها، اگرچه از نظر ادبی تحسین شدند، با دو مشکل عمده مواجه بودند: نداشتن سنّت بومی برای تربیت بازیگر و کارگردان و فراتر از آن، ویژگیهای زبان ادبی عربی که مانع از کاربرد آن در مکالمات روزمره میشود. نخستین واکنش توفیقالحکیم به این مسائل، حاکی از آن است که وی میخواسته نمایشنامههایش «مَسرَح ذهنی» (ترجمة اصطلاحِ فرانسویِ «تئاتر ایده» ) باشند؛ یعنی، نمایشنامههایی برای خواندن نه الزاماً برای اجرا. در دهة 1320 ش/ 1940، الحکیم مجموعه نمایشنامههای کوتاه یک پردهای نوشت که ابتدا در روزنامهها و مجلات چاپ میشدند و بعد بهصورت دو مجموعه منتشر شدند: مَسرَح المُجتَمَع (1329 ش/ 1950) و المَسرَح المُنَوَّع (1335 ش/ 1956). اُغنیةالمَوت (1352 ش/ 1973، 1356 ش/ 1977) از مجموعة اول، تجسم بینظیری از دهکدهای درگیر نزاعی خونین واقع در مصر علیا و نمونة ممتازی از تسلط الحکیم در ایجاد کشمکش نمایشی است.با توجه به اینکه مطبوعات، نمایشنامههای کوتاه درخواست میکردند، قابلیتهای الحکیم در این زمینه به نحو احسن پرورش یافت. توفیقالحکیم پس از عضویت در فرهنگستان زبان عربی و اطمینان از جایگاه ممتازش در حیات فرهنگی کشور بهسبب جلب تحسین رئیسجمهور، جمال عبدالناصر، حوزة آثار نمایشی خود را بسط داد. بعضی از نمایشنامههای او را، که پس از انقلاب 1331 ش/1952 نوشته شد، میتوان تفسیر ابعاد واقعیات متغیر اجتماعی و سیاسی مصر دانست. الایدی الناعِمة (1333 ش/ 1954) آشکارا حمایت او را از گرایشهای برابریخواهان، در نخستین مراحل روند تغییرات نشان میدهد. السلطانالحائر (1339 ش/ 1960) نمایشنامهای است در بارة مسائلی که به آزادی یکی از سلطانهای مملوک مرتبط است. این اثر را میتوان سؤال و جواب ظریف و هوشیارانهای در بارة ماهیت قانون و حکومت عادلانه در گذشته و حال دانست. در حالی که این آثار و بسیاری نمایشنامههای دیگر، با گنجینهای از مضامین برجستة فلسفی و تاریخی در قالب نمایشنامه، سنّت ادبی عربی را تداوم میبخشیدند، الحکیم در تدارک نمایشنامههای تجربیتر و خلاقانهتر بود. وی با نمایشنامة الصَفْقَه (1335 ش/ 1956) بیش از پیش به کاوش در مسائل زبانِ نمایش میپردازد. الحکیم در نمایشنامهای که مشکلات مصر را در دورة اصلاحات ارضی بازگو میکند، سعی دارد به آنچه «زبان سوم» میخواند شکل دهد. این زبان در طیفی بین معیارهای متداول و پذیرفتهشدة زبان ادبی و محاورة عربی قرار دارد. توجه خاص او به تأثیر گفتگوهای متن بر تماشاگر، در نمایشنامة بعدی وی، الورطه ، بارزتر است. الورطه (1345 ش/ 1966) در بارة استاد دانشگاهی است که راهنمایی تحقیقی را در مورد بزهکاری بهعهده دارد. یا طالعالشجرة (1341 ش/ 1962) نیز اثری بدیع در زمینة تئاتر پوچی است. گرچه عجیب و طنزآمیز به نظر میرسد، این نمایشنامه ظاهراً یکی از موفقترین متون نمایشی الحکیم بوده است. در این نمایش، دیگر جستجوی مستمر او برای حل مشکلات زبان مطرح نیست. در قلمرو پوچگرایی، زبان ادبی است که وسیلهای عالی برای انتقال مفهوم وهم فراهم میکند.چنانکه گفته شد، دهة 1320 ش/1930 دورة مهمی در رشد و گسترش داستاننویسی عربی در مصر بود و الحکیم سهم ارزندهای در این روند داشت. ویژگی زندگینامة خودنوشت، بخصوص در نخستین نوشتههای او در قالب رمان، آشکار است: عودةالروح (1312 ش/ 1933) کشمکش خانوادهای از اهالی قاهره را از دید جوانی به نام محسن شرح میدهد که خانوادهاش او را به پایتخت فرستادند تا با بستگانش زندگی کند. وقایع داستان همزمان با ناآرامیهای سیاسی و اجتماعی سال 1298 ش/1919 روی میدهد و در آن موضوع فراعنه ــ که بعدها پرطرفدار شد ــ مطرح و از تداوم تاریخ مصر تجلیل شده است. این اثر چندان مفصّل نیست، اما تأثیری را که با حس نمایشی الحکیم همراه است و وی را قادر به خلق فضای زنده و اصیل خانوادگی میسازد، نمیتوان انکار کرد. در عُصفُورٌ مِنَ الشرق (1317 ش/1938) همان شخصیت (محسن) به فرانسه سفر میکند. مواجهه و تقابل فرهنگها در این اثر با نمادگرایی بسیار شدید توأم است و سبب شده که این اثر از نخستین تجربههای رماننویسی در مضمونی باشد که در بیشتر توصیفات نویسندگان نسلِ بعد مییابیم. الحکیم با یومیات نائب فی الاریاف (1316 ش/ 1937) اگرچه یکی از شاهکارهای ادبی عربی را خلق میکند، در مییابد که در مقام دادیار عمومی مجبور است قوانینی را اجرا کند که بکلی با وضع دهقانان بیگانه است؛ جماعتی که بشدت به باورها و رسوم دیرینه پایبندند. نتیجة آن شاهکاری است پر از شخصیتها و ماجراها و شرحهایی که با طنزی جذاب همراه است. الحکیم علاوه بر این اثر و رمانهای دیگر، مجموعة کوچکی از داستانهای کوتاه منتشر کرد.نقش الحکیم، به منزلة سیاستمداری فرهنگی، در آثاری که در اَشکال دیگر نوشته، نمایان است. وی در بارة مسائل تئاتر آثاری نوشته و دو زندگینامة خودنوشت منتشر کرده است: سجنالعمر (1344 ش/ 1965) در بارة اوایل زندگیش، و زَهرةالعُمْر (1322 ش/1943) مجموعة نامههایش به یک دوست، که در بارة سالهای بعدی زندگی اوست. چنانکه در عودةالوَعی نشان داده شده، او معمولاً در درگیریهای اجتماعی کشورش دخالت داشته و اعتبار وسیع او بهمثابه یکی از برجستهترین اندیشمندان جهان عرب، سبب شده است تا همواره عدهای مشتاق نظریاتش باشند. انبوه آثار او در ادبیات نمایشی و رماننویسی نمونة بارزی از کشمکشها و دشواریهایی است که نویسندگان در مراحل اولیة روند طولانی گسترش همهجانبه در ادبیات معاصر عربی، با آن روبرو بودهاند. بدون شک آثار مهم این نویسنده در هر دو گونة ادبی ماندگار خواهد بود (برای بحث از آثار او رجوع کنید بهبخش دوم مقاله).[ توفیقالحکیم در 1366 ش/1987 در قاهره درگذشت (ضیف، ص 294؛ توفیقالحکیم، مقدمة روحانی، ص سیو چهار) ] .منابع: علاوه بر آثار توفیقالحکیم مذکور در متن مقاله رجوع کنید بهاسماعیل ادهم و ابراهیم نجیب، توفیقالحکیم ، قاهره 1984؛ [ توفیقالحکیم، همگنان غار و سفری به فردا ، ترجمة باقر معین، تهران 1354 ش ] ؛ علی راعی، توفیقالحکیم: فنان الفرجة و فنان الفکر ، قاهره 1969؛ [ شوقی ضیف، الادب العربی المعاصر فی مصر ، مصر: دارالمعارف، بیتا. ] ؛ حنا فاخوری، الجامع فی تاریخ الادب العربیّ: الادب الحدیث ، بیروت 1986؛ محمد مندور، مسرح توفیقالحکیم ، قاهره 1960؛ ناجی نجیب، توفیق الحکیم و اسطورة الحضارة ، قاهره 1987؛Mustafa Badawi, Modern Arabic drama in Egypt , Cambridge 1987, esp. 8-87; J. Brugman, An introduction to the history of modern Arabic literature in Egypt , Leiden 1984, esp. 276-288; J. Fontaine, Mort-rإsurrection: une lecture de Tawf ¦q al-H ¤ak ¦m , Tunis 1978; R. Long, Tawf ¦q al-H ¤ak ¦m: playwright of Egypt , London 1979; P. Starkey, From the ivory tower: a critical study of Tawf ¦q al-H ¤ak ¦m , London 1987.2) آثار. آثار توفیقالحکیم چند گونهاند: الف) آثار پژوهشی، از جمله: من البُرج العاجی (1941)، تحت المصباح الاخضر (1942)، سلطان الظلام (1942)، حِماری قاللی... (1938)، تحت شمس الفکر (1938) و فنّ الادب (1952).ب) داستانهای کوتاه، مانند راقصةالمعبد (1939)، عهدالشیطان (1938)، شجرةالحکم (1945)، تاریخ حیاة معدة (1952)، قصصتوفیقالحکیم ، مجموعة اول و دوم (1949). محور داستانهای کوتاه توفیقالحکیم تقابل آرمانگرایی و واقعگرایی است و در نظر او همواره واقعگرایی پیروز است (فاخوری، ص 408ـ409).ج) داستانهای بلند با انگیزههای ملی و اصلاحی و اجتماعی مانند عودةالروح (1933)، یومیّات نائب فی الاریاف (1938)، حمارالحکیم (1940)، الرّباط المقدّس (1944).د) نمایشنامههای تاریخی مثل محمد (1936)، نمایشنامههای اجتماعی و سیاسی مانند مسرحیّات الحکیم (1937)، مسرح المجتمع (1950) و المسرح المنَّوع (1956)، نمایشنامههای اساطیری مثل اهل الکهف (1933؛ ترجمة فارسی: همگنان غار ، 1354 ش)، شهرزاد (1934)، سلیمان الحکیم (1943) و الملک اودیب (1949).از دیگر آثار اوست: مختار تفسیر القرطبی الجامع لاحکام القران که تلخیصی از تفسیر قُرطُبی است (1977)، نشید الانشاد (1940)، اهل الفنّ ، القصر المسحور با همکاری طهحسین ( ? 1937)، و مقالاتی که در مطبوعات چاپ شده است (برای فهرست آثار او رجوع کنید بهرمضان یوسف، ج 1، ص 97؛ ابراهیم عطوه عوض، ص 293ـ304).نمایشنامهها و داستانهای توفیق، دارای دو جنبة واقعگرا و انسانی است. جنبة واقعگرای آن در حقیقت به صبغههای ذاتی و قومی میپردازد و از استواری و قدرت برخوردار است، اما در بخش انسانیِ آثارش نویسنده سخت از ادبیات و فلسفة غربی متأثر است و میکوشد تا آثارش را به صورتی جهان شمول عرضه کند.آنچه توفیق را در نظر غربیان نویسندهای صاحب سبک و پیشرو و نامآور کرده است، نمایشنامة اهلالکهف است ( رجوع کنید به بریتانیکا ، ذیل مادّه). او با آگاهی دقیق از اصول نمایش یونان باستان و اروپا به نوعی جامعهشناسی دست یافت که در آثارش بخوبی مشهود است ( الموسوعة العربیّة المیسّرة ، ذیل مادّه؛ توفیقالحکیم، مقدمة روحانی، ص بیستوهفتم). وی در این نمایشنامه با الهام گرفتن از قرآن کریم و اخبار اسلامی و مسیحی، قصة اصحاب کهف را بازآفرینی کرده و در این بازآفرینی، به غلبة زمان بر انسان پرداخته و سرانجام آدمی را تسلیم عنصر پیچیدة زمان دانسته است (توفیقالحکیم، مقدمة روحانی، ص سیویک ـ سیودو).توفیق مفهوم تراژدی یونان باستان را، که جدالِ انسان با نیروهای فرا انسانی است، در فرهنگ عربی ـ اسلامی وارد کرد (حجاجی، ص 20). توفیق اصولاً از عناصر اسطورهای درآثارش، بسیار بهره برده است. او داستانهای دینی را نیز با رمز اسطورهای مینگرد و از آنها به دلخواه استفاده میکند (همان، ص 21). او در داستان عودةالروح از افکار دینی مصریان باستان متأثر است (توفیقالحکیم، دیباچة کسمائی، صدوازده ـ چهارده).یکی از ویژگیهای آثار توفیق، توجه به زن است. نگرش توفیق به زنان عرب، بویژه زنان مصری، بدبینانه است. او زن اروپایی را به سبب نقش اجتماعیاش بر زن عرب ترجیح میدهد و زنان عرب را عقب مانده میداند. موضوع برخی از نمایشنامهها و داستانهای وی، از جمله رباط مقدس ، بازگشت روح ، صندوق ، خیانت زنان است ( رجوع کنید بهسید عید، ص 62ـ72؛ توفیقالحکیم، دیباچة کسمائی، ص نه).شمار زیادی از نمایشنامهها و داستانهای توفیقالحکیم به زبانهای اروپایی برگردانده شده است (برای فهرستی از این آثار رجوع کنید بهد. اسلام ، چاپ دوم، ذیل مادّه).منابع: ابراهیم عطوه عوض، من الطبری الی سیدقطب دراسات فی مناهج التفسیر و مذاهبه ، قاهره 1421/ 2000؛ توفیق الحکیم، شهر فرنگ ، ترجمة علیاکبر کسمائی، تهران 1370 ش؛ همو، همگنان غار و سفری به فردا ، ترجمة باقر معین، تهران 1354 ش؛ احمد شمسالدین حجاجی، الاسطورة فی المسرح المصری المعاصر ، قاهره [ بیتا. ] ؛ محمد خیر رمضان یوسف، تتمّة الاعلام للزرکلی ، بیروت 1418ـ 1998؛ محمد سیدعید، «توفیق الحکیم عدو للمرأة ... ام صدیق؟!»، الکاتب ، ش 215ـ216 (مارس ـ آوریل 1979)؛ شوقی ضیف، الادب العربیّ المعاصر فی مصر ، مصر: دارالمعارف، [ بیتا. ] ؛ حنا فاخوری، الجامع فی تاریخ الادب العربیّ: الأدب الحدیث ، بیروت 1986؛ الموسوعة العربیّة المیسّرة ، زیرنظر محمد شفیق غربال، قاهره 1965ـ1987، چاپ افست بیروت [ بیتا. ] ؛EI 2 , s.v. "Tawf ¦âk ¤ A l-H ¤ak ¦âm" (by R. M. A. Allen); The New Encyclopaedia Britannica , Chicago 1985, Micropaedia , s.v. "Tawf ¦âq al-H ¤ak ¦âm".