توران ، نام سرزمینی در روایات حماسی و تاریخ داستانی در شمالشرقی ایران. ساخت و شکل این نام ظاهراً به دورة ایرانی میانه برمیگردد و با افزودن پسوند n ¦-a به اسم «تور»§ ساخته شده است. گونة کهنتر تور به صورت ra- ¦tu در متون اوستایی به کار رفته است. از لحاظ ریشهشناسی، بارتولومه (ستون 656) واژة اوستایی ra- ¦tu را با لغت r ¦tu در کُردی به معنای «وحشی، سرکش و نافرمان» مقایسه کرده و مایرهوفر (ج 1، جزوة1، ص81) ارتباط آن را با واژة ودایی turؤ- به معنای «قوی، نیرومند» (مأخوذ از ریشة tav- ) محتمل دانسته است.در اوستا صفت نسبی این نام به صورت irya- ¦tu (تورانی) به کار رفته و سرزمینی که این قوم در آن ساکن بودهاند، iryanam ¦tu ` dahyunam (سرزمینهای تورانی) نامیده شده است ( رجوع کنید به فروردین یشت، بند 143). در بخشهای موجود اوستا ، ra- ¦tu نام یکی از مؤمنانِ دین مزدیسنا ( رجوع کنید به فروردین یشت، بندهای 113، 123) و نیز نام قوم یا قبیلهای است که با صفت su.aspa- ¦a (تیز اسب، دارندة اسب تندرو) وصف شدهاند ( رجوع کنید به ارد یشت، بند 55).در متون اوستایی، تورانیها دشمنان ایرانیان و دین مزدیسنا معرفی شدهاند. مقتدرترین شخصیت تورانیها و بزرگ قبایل تور، افراسیاب (اوستایی: rasyan- ÉFra ) است که کوششهای بینتیجة او برای به دست آوردن فرّ شاهی در اوستا (زامیاد یشت، بندهای 56 ـ64) به تفصیل بازگو شده است. بنابر گواهیهای اوستا ، تورانیها متشکل از تیرهها و قبایل گوناگون بودهاند که از آن جمله است تیرة دانو (اوستایی: nav- ¦da ) که از لحاظ فقهاللغه احتمالاً با واژة -nu- ¦da (موجودات اهریمنی) در هندی باستان ارتباط دارد. از این تیره در فروردین یشت (بندهای 37ـ 38) ــ ضمن عبارتی در ستایش و نیایش فروهرهای پاکان به پاس یاری و حمایت خاندان خشتاوی ) vi- ¦ta §Xs ) در جنگ با تورانیان دانو ) nu- ¦da ) ــ یاد شده است و در آبان یشت (بندهای 72ـ73) سه تن از دلیران ایرانی از ایزدبانو ناهید درخواست میکنند که آنان را بر یَلانِ تورانی از تیرة دانو پیروز کند.با اینکه در متون اوستایی بر دشمنی تورانیان با آزادگان ایرانی و دین مزدیسنا تأکید شده، گزارش پارهای از قطعات اوستا حاکی از این است که در میان تورانیان مردمانی معتقد به دین مزدیسنا وجود داشتهاند، چنانکه در فروردین یشت (بند143)، فروهرهای مردان و زنان پاک سرزمینهای تورانی همراه فروهرهای مردمان ایرانی ( Airya- ) و دیگر سرزمینها ستایش شدهاند. از مؤمنان تورانی، مخصوصاً از خاندانِ فریانه ( na- ¦Frya )، هم در اوستای گاهانی (یسن 46، بند12) و هم دراوستای متأخر (یشت5، بند81؛ یشت 13، بند130) به نیکی یاد شده است. در سنّت زردشتیان سه تن به این نام معروفاند: فریانة تورانی که در دربار کیگشتاسب بود و سپس به کیش زردشت درآمد؛ یوشتفریان (اوستایی: na ¦ta Frya §is ¦Yo ) که به یاری اَرِدْویسورَ ناهید (ایزدبانوی آبها) پرسشهای دشوار اختِ جادو ( Axtya- ) را پاسخ گفت و بر او چیره شد (یشت 5، بند 82)؛ و ta §i.us ¦ m.yahma §As که نامش در فروردین یشت (بند 120) آمده است (نیولی ، ص 111) و مطابق گزارش بندهش (ص 197) یکی از جاودانان و سرور رود ناوتاگ (فارسیمیانه: g ¦wta ¦na ¦ d ¦ro ) است و در داتستان دینیک (پرسش 89، بند 2) تصریح شده که از خاندان فریانه بوده است.مطابق روایتی در آبان یشت (بندهای 54 ـ 58)، توس، یل ایرانی، با فرزندان دلیر خاندان وئسک (اوستایی: saka- ¦Vae ، فارسی: ویسه، سپهسالار افراسیاب به روایت شاهنامه ) در گذرگاهی به نام خشثروسوک ( .suka ¦ro a §xs ) واقع در گنگِ بلندِ مقدّس نبرد میکند. عدهای از محققان، این روایت را اشارهای غیرمستقیم به جایگاه و محل اقامت تورانیان در اوستا دانسته و تصور کردهاند که محل اوستاییِ ha- ÉKa در بخارا (؟) بوده و چینیان سمرقند را ang h K میگفتهاند ( د. اسلام ، چاپ اول، ذیل مادّه). در رسالة جغرافی منسوب به موسی' خورنی، از ناحیهای به نام تور ( tur ) در خوارزم یاد شده است که خوارزمیان از آنجا سنگ گرانبهایی به نام Xolozmik به دست میآوردهاند. مارکوارت (1901، ص141، 155، 157)، با توجه به این گزارش، تصور کرده است که تورانیان مذکور در اوستا ، در بخش سفلای جیحون (آمودریا) و نزدیک دریاچة آرال (بحر خوارزم) اقامت داشتهاند و در نتیجه، تورانیان همان قوم ماساگت هستند که نویسندگان یونانی نیز آنان را میشناختهاند. نیبرگ (ص253) احتمال تطبیق تورانیان و ماساگتها را کاملاً محقق نمیداند و یادآوری میکند که هرگاه بپذیریم که تورانیان نیز ایرانینژاد بودهاند، احتمال یکی بودن آنها با ماساگتها نمیتواند کاملاً درست باشد؛ لیکن میتوان احتمال داد که تورانیان نیز در همان سرزمینی به سر میبردهاند که ماساگتها سکنة بومی آنجا بودهاند. به عقیدة نیبرگ (همانجا) تورانیها نمایندة اسکیتها ی شرقی بودهاند. هرتسفلد (ج 2، ص 708) نیز، همانند مارکوارت، بر اساس قول موسی' خورنی، قوم اوستایی tura- را مردمان خوارزم میداند. آبایف (ص 23ـ56) با اطمینان بیشتر اظهار میکند که تیرههای تورانی فریانه و دانو و یقیناً همة تورانیان قبایل اسکیتی بودند و این امر را هم واژة فلیانوس در کتیبة البیا و هم واژة سغدی ) k = ¦na ¦Frya ) ry'n'k تأیید میکند. از سوی دیگر نام اسکیتی دانو هم بر تیره یا قومی خاص دلالت میکند ــ مانند قبیلة سَرمَتها معروف به دانْدارُو، مأخوذ از ra- ¦nu-da ¦da * به معنای «آنان که رودخانه را دردست دارند» ــ و هم نام رودخانهای است که با گونههای دُن، دنیپر ، دنیستر (یونانی: V v ¨ «تانیس»، اوستایی: nu- ¦Frazda ) مقایسهشدنی است. گذشته از این، آبایف (همانجا) معتقد است که زردشت، اسکیتی بوده و با خاندان تورانی فریانه خویشاوندی داشته است. بنابراین، نبرد ایرانیان و تورانیان نباید از نوع جنگ بین مردمان یا قبایل مختلف تلقی شود، بلکه این جنگ میان دو تیره از یک قبیله بوده و زردشتیان بعدها اسکیتها را ــ که بیشتر به جنگ و غارت خوی کرده و با تعالیم زردشت بیگانه بودهاند ــ دشمنان خود به شمار آوردهاند.نیولی (ص 114) نظر آبایف را نادرست میداند. بهگمان او اگر اسامی تورانی مذکور در اوستا اصل ایرانی داشته باشند یا احتمال ایرانی بودن آنها وجود داشته باشد، ضرورتاً اسکیتها و حتی، با احتمال اندک، خود تورانیها نمایندة قبایلی غیر از قوم ایرانیاند و ذکر قبایل سئیریم و سائینو و داهه / داهای (اوستایی: Sairima- ، inu ¦Sa ، - ¦ h ¦Da ) در کنار ایرانیان و تورانیان در فروردین یشت، تردیدی به جا نمیگذارد. از سوی دیگر در جمیع سنن ایرانی و منابع تاریخی باستان، زردشت از سازندگان تمدن خاص ایران قلمداد میشود، در حالی که در آنچه از دین اسکیتها میشناسیم، اشارة صریحی به زردشت و تعالیم او نیست. به عقیدة نیولی (ص117ـ 118) نظریة مارکوارت نیز ــ که خوارزم را محل اقامت تورانیان دانسته است ــ نمیتواند معتبر باشد، زیرا سرزمینهای دیگری نیز در ایرانشرقی وجود دارد که نامشان با نام تورانیان اوستا مرتبط است، از جمله نام ایالت یونانی ـ بلخی توریونه/ تاپوریه/ تاپوروئیه که در حوالی غربی قلمرو یونانی ـ بلخی در غرب هریرود قرار داشت. مطابق نظر آلتهایم (ص 293ـ294) نام توریثمه ) ma Touri ) از اصل ryava- ¦tu * در فارسی باستان و iryava- ¦tu * در اوستا (از لغت اوستایی irya- ¦tu و پسوند a- ª-u ) مشتق شده است. به عقیدة نیولی (ص116)، چون اغلب اسامی جغرافیایی راجع به مردمان tura- در اوستا به طریقی با حوالی دریاچة هامون در سیستان ارتباط مییابد، احتمالاً تورانیان در ناحیهای اقامت داشتهاند که از کابلستان تا زابلستان و سیستان امتداد داشته است. نیولی (ص 118) گواهی دیگری در تأیید نظر خود آورده و آن احتمال ارتباط ناحیهای به نام توران (در کتب جغرافیایی عربی: طوران) با مردمان ra- ¦tu است. پیشتر ریچارد فرای (ص 43) یادآوری کرده بود که ناحیة توران در بلوچستان کنونی و twgrn در روایت پارتی کتیبة بزرگ شاپور (متعلق به سالهای پس از 265 میلادی)، احتمالاً بازتابی از حرکت و مهاجرت tura- به سوی جنوب است. هرچند که برخی از محققان نسبت این دو را باهم نفی کردهاند ( رجوع کنید بههرتسفلد، ج2، ص708، پانویس7)، بعید نیست که بین آنها ارتباطی باشد (فرای، همانجا).بنا به روایت شاهنامه (ج1، ص90ـ91)، فریدون جهان را میان فرزندان خود تقسیم کرد: روم را به سَلْم، توران را به تور و ایران را به ایرج داد و تور را تورانشاه نامیدند. در شاهنامه ، توران سرزمین ترکان و چینیان است که رود جیحون آن را از ایران جدا میکند. در شاهنامه از چینیان و خاقان چین به عنوان متحدان شاهان تورانی یاد شده، احتمالاً فردوسی آنان را جانشین مردمان سائینو (مذکور در اوستا ) کرده، چنانکه در بندهش نیز قوم سائینو با چینیها تطبیق داده شده است ( زند اوستا ، ج2، ص554، پانویس 313).مطابق گزارشیکه در دینکرت (کتاب هشتم، ص240) آمده، معلوم میشود که در یکی از نسکهای گمشدة اوستا معروف به چهردادنسک، تقسیم قلمرو فریدون میان سهپسرش، سرم ( Sarm ) و توچ ( §c ¦Tu ) و ایریچ ( §c ¦re ¦E ) ذکر شده بوده است (قس بندهش ، ص211؛ در بارة زمان پیدایش این افسانه رجوع کنید بهکریستنسن ، ص111ـ112، برای مقایسة این افسانه با مشابه آن در میان سکاها رجوع کنید به نیولی، ص115ـ116). نام تور در دینکرت (همانجا) بهصورت §c ¦tu آمده و همین شکل در متون تاریخی اسلامی به صورتهای طوج، طوس، توز و توج ضبط شده است (ابنخرداذبه، فهرست، ذیل همینواژهها؛ ابوریحانبیرونی، ص102). مارکوارت (1895، ص 666) واژة §c ¦to را مشتق از §(tura- )) tauric میداند. به عقیدة کریستنسن (ص 109؛ نیز رجوع کنید به د. اسلام ، همانجا) §c ¦tu مشتق است از §tur + c به معنای «از اصل تورانی، تورانینژاد».در کتب نویسندگان مسلمان، اعم از عرب و ایرانی و ترک، تمایل مخصوصی به اطلاق توران به سرزمین ماوراءالنهر، یعنی سرزمین میان جیحون و سیحون، مشاهده میشود. مطابق قول خوارزمی (ص111) ایرانیان سرزمین مجاور جیحون را مرز توران مینامند. بهگفتة یاقوتحموی (ذیلمادّه)، تورانکشور ماوراءالنهر است و پس از آنکه فریدون جهان را به سه بخش تقسیم کرد، ترکان سرزمین خود را بهنام نخستین فرمانروای خود، توج، توران نامیدند. یاقوت همچنین از دهی به نام توران در نزدیکی حرّان یاد کرده است. مطابق قول دمشقی (ص125ـ126)، سیحون مرز بین ماوراءالنهر، یعنی سرزمین هفتالیان/ هیاطله (تولان = توران) و سرزمین ترکستان (فرغانه)، را تشکیل میدهد. رود ولگا، نهر توران و محل اردوگاههای فرمانروایان قدیم توران (یعنی خوانین پیشین قپچاق) خوانده شده است ( د. اسلام ، همانجا).در شاهنامه و دیگر منابع دورة اسلامی، ترکان جای دشمنان بزرگ ایرانیان را گرفتند و نام تورانیان به ایشان اطلاق شد. ترکان نیز اخبار و روایات مربوط به تورانیان را تاریخ باستان خویش دانستند؛ چنانکه در قدیمترین فرهنگ ترکی، معروف به دیوان لغاتالترک (کاشغری، ذیل «تعاز»)، نیای بزرگ و پهلوان ترکان آسیایمیانه یعنی تُنکااَلباَر، با افراسیاب یکی دانسته شده است. بر مبنای چنین تفکری، سلسلة قراخانیان/ ایلکخانیان که از نژاد ترک چِگِلی بودند و مدتها در کاشغر و بَلاساغون و خُتن و ماوراءالنهر حکومت کردند، خود را آلافراسیاب نامیدند (نیولی، ص119). تداوم و استمرار این تفکر در میان ترکان سبب شد که از اوایلسدة چهاردهم/آغاز سدة بیستم در ترکیه اندیشة پانتورانیسم و به تبع آن پانترکیسم * قوّت بگیرد. پانترکیستها، آسیایمیانه را جایگاه باستانی ترکان نامیدند، بر یکی بودن ترکان با تورانیان پافشاریکردند و اقوام بسیار آسیای مقدم نظیر عیلامیها، سومریها، هوریاییان، گوتیان ، کاسیها، میتانیها، اورارتوها و مادها را از اقوام ترک دانستند. بدین ترتیب، مورخان پانترکیست نه تنها آسیای مرکزی، بلکه بخش بزرگی از جهان، از جمله منطقة اورارتو، را سرزمین توران نامیدند. علیکمال، مورخ ترک، منکر وجود قوم ارمنی و سرزمین ارمنستان شده و نوشته است که تا سدة ششم پیش از میلاد در شرق شبهجزیرة آناطولی حتی یک ارمنی وجود نداشته و در این سرزمین، ترکان دولت تورانی اورارتو را پدید آورده بودهاند (بهنقل رضا، ص 84). ضیاء گوکالپ (ص272) مدعی است که وطن ترکان نه ترکیه است و نه ترکستان، بلکه کشور بزرگ و جاودانی توران است.منابع: ابنخرداذبه؛ ابوریحان بیرونی، الا´ثار الباقیة عنالقرون الخالیة ، چاپ ادوارد زاخاو، لایپزیگ 1923؛ بندهش ایرانی، دستنویس ت د 2 ، چاپ ماهیار نوابی و کیخسرو جاماسپ اسا، شیراز 1978؛ محمدبن احمد خوارزمی، ترجمة مفاتیح العلوم ، از حسین خدیوجم، تهران 1362 ش؛ داتستان دینیک ، در بخشهایی از روایات پهلوی، داتستان دینیک، نامکیهای منوچهر و گزیدههای زاتسپرم، دستنویس د 7 ، چاپ ماهیار نوابی و کیخسرو جاماسپ اسا، شیراز 1355 ش؛ محمدبن ابیطالب دمشقی، کتاب نخبةالدهر فیعجائب البرّو البحر ، بیروت 1408/ 1988؛ دینکرت: بخش دوم از نیمة کتاب هفتم تا پایان کتاب نهم، دستنویس د 10 الف ، چاپ ماهیار نوابی و کیخسرو جاماسپ اسا، شیراز 1355 ش؛ عنایتاللّه رضا،آذربایجان و اران ( آلبانیای قفقاز )، تهران 1360 ش؛ ابوالقاسم فردوسی، شاهنامة فردوسی ، ج 1، چاپ برتلس، مسکو 1963؛ محمودبن حسین کاشغری، نامها و صفتها و ضمیرها و پسوندهای دیوان لغات الترک ، ترجمه و تنظیم و ترتیب الفبایی محمد دبیرسیاقی، تهران 1375 ش؛ آرتور امانوئل کریستنسن، مزدا پرستی در ایران قدیم ، چاپ ذبیحاللّه صفا، تهران 1376 ش؛ یاقوت حموی؛Abayev, "Skifskiy bit i reforma Zoroastra", Archiv Orientؤlnص , vol.24 (1956); Altheim, Weltgeschichte Asiens im griechischen Zeitalter , vol. 1, Halle 1947; Christian Bartholomae, Altiranisches Wخrterbuch , Strasbourg 1904, repr., Berlin 1961; EI 1 , s.v. "Tu ¦ra ¦n" (by V. Minorsky); Richard Frye, The heritage of Persia , London 1976; G. Gnoli, Zoroaster's time and homeland , Naples 1980; Ziya ¦Gخkalp, Ittihadi Terakki ve me írutiyet tarihi , Istanbul 1974; E. Herzfeld, Zoroaster and his world , NewYork 1974; J. Marquart, "Beitrجge zur Geschichte und Sage von Era ¦n", ZDMG , 49 (1895); idem, E ¦ra ¦ns §ah, Berlin 1901; Manfred Mayrhofer, Iranisches Personennamenbuch , vol.1: Die altiranischen Namen , Vienna 1979; H. S. Nyberg, Die Religionen des alten Iran , Osnabrدck 1966; Le Zend-Avesta , tr. James Darmesteter, Paris: Libbairie d'Amإrique et d'Orient, 1960.