التوحید ( کتابالتوحید )، از کتابهای متقدم و مهم اعتقادی شیعه امامیه، تألیف محدّث نامور قرن چهارم، محمدبن علیبن بابویه معروف به شیخ صدوق * . این کتاب در موضوع توحید به معنای عام آن، مشتمل است بر بیان وحدانیت ذات الاهی و بیان صفات ثبوتی و سلبی، ذاتی و فعلی و نسبت آنها با ذات الاهی و حدوث و قدم و نیز قضا و قدر و جبر و تفویض و مسائل و عناوین مرتبط با جبر و اختیار. مباحث اخیر در دورههای بعد، زیر عنوان افعال الاهی (برای نمونه رجوع کنید به نصیرالدین طوسی، ص 197 به بعد) و در دورة متأخرتر و در حال حاضر عموماً زیر عنوان عدل الاهی در کتابهای اعتقادی بحث میشود (برای نمونه رجوع کنید به علامه حلّی، البابالحادی عشر ؛ مطهری، عدل الهی ). به نظر میرسد شیخ صدوق در بهکارگیری این معنای اصطلاحیِ توحید از «کتابالتوحید» کلینی در کافی (ج 1، ص 72ـ167) الگو گرفته است. حال آنکه ابنخزیمه (متوفی 311)، مؤلف کتابالتوحید که معاصر کلینی است، مباحث قضا و قدر و جبر و اختیار را در «کتابالقدر» خود (ج 1، ص 11) آورده است.در صحت انتساب این کتاب به شیخ صدوق تردید نیست و ابنبابویه نیز در کتابهای دیگرش به آن اشاره کرده است ( رجوع کنید به ابنبابویه، 1361 ش، ص 8؛ همو، 1362 ش، ج 2، ص 594؛ همو، 1414، ص 22؛ نجاشی، ص 389). بهگفتة مجلسی (ج 1، ص 26، نیز رجوع کنید به ص 6ـ7) اشتهار انتساب کتابهای شیخصدوق به وی ــ بجز چند کتاب ــ کمتر از شهرتِ انتساب کتب اربعه به مؤلفان آنها نیست. او از روایات این کتاب، که نسخههای کهن آن را در اختیار داشته، در بحارالانوار (مجلدات توحید و عدل) بهوفور استفاده کرده است. اساساً این کتاب مورد توجه علمای شیعه بوده و از معتبرترین منابع حدیثی به شمارمیرفته و به روایات آن استناد میشده است (برای نمونه رجوع کنید به حرّ عاملی، ج1، ص20، ج3، ص101، ج7، ص140؛ نوری، ج 5، ص 264).ابنبابویه (1357 ش، ص 17ـ 18) انگیزة خود را از تألیف این کتاب، رد نسبت تشبیه و جبر به شیعیان ذکر کرده که مخالفان و خردهگیران شیعة امامیه مطرح میکرده و چهرة این مذهب را مخدوش جلوه میدادهاند و چه بسا همین امر مانع پیوستن به این مذهب میشده است. غالیان، با جعل احادیثی دالّ بر جبر و تشبیه، از عوامل این انتساب بودهاند (همان، ص 364، در حدیثی از امام رضا علیهالسلام). این اتهام و انتساب را غالباً معتزلیان آن روزگار مطرح میکردند، چنان که خیّاط در انتصار خود (ص 13، 104ـ 105)، این مطلب را بارها آورده است (نیز رجوع کنید به ابنندیم، ص 208). گاهی نیز برخی شخصیتهای کلامی شیعه، در تخطئه و نقد جریان حدیثگرای قم، چنین ایرادی را مطرح میکردند (برای نمونه رجوع کنید به علمالهدی، ج 3، ص 310). در اوایل قرن چهارم، ابوالحسن اشعری به شیعه نسبت تجسیم و تشبیه داده ( رجوع کنید به ص 31ـ 35) و حتی بدنة سنّتگرا و حدیثگرای اهل سنّت و جماعت نیز با اینکه خود در مظان اتهام بود، شیعه را به زیادهروی در اثبات صفات برای حق متعال و تشبیه میشناختند ( رجوع کنید به ابنخزیمه، ج 1، ص 21؛ نیز رجوع کنید به تشبیه و تنزیه * ).در بارة جایگاه تاریخی و اهمیت این کتاب باید توجه داشت که مؤلف آن یکی از سه فقیه و محدّث بزرگ شیعة امامیه بوده است که منابع چهارگانة حدیثی (غالباً حدیثی ـ فقهی) را تدوین کردهاند. عنوان «کتابالتوحید» نیز در سدههای نخست اسلام بیانگر مشخصههای اعتقادی و خداشناختی مکاتب و مذاهب بوده است؛ بر این اساس، شماری از صاحبنظران مذاهب اسلامی، برای معرفی آموزههای آن مذهب، دارای «کتاب التوحید» بودهاند، از آن جملهاند: برخی از بزرگان خوارج ( رجوع کنید به ابنندیم، ص 233ـ234)؛ تعدادی از معتزله (همان، ص 202ـ 203، 206ـ 208، 214ـ215)؛ هشامبن حکم، از شاگردان برجستة امام صادق (همان، ص 223ـ224؛ نجاشی، ص 433)؛ حسنبن موسی نوبختی، متکلم امامی قرن چهارم (ابنندیم، ص 225؛ نجاشی، ص 63)؛ و حسنبن صالحبن حی، از زیدیان (ابنندیم، ص 227).اهل حدیث، از شیعه و اهل سنّت، هم برای بیان مواضع خود، با اساس قرار دادن آیات و روایات، کتابهایی با عنوان «توحید» تدوین کردند. جدای از توحید مفضل * ــ که آن را املای امام صادق علیهالسلام میدانند ــ افرادی مانند ابوجعفر محمدبن حسینبن ابیالخطاب (متوفی 262) و علیبن حسینبن بابویه (متوفی 329) پدر شیخ صدوق، کتابهایی در توحید تألیف کردهاند ( رجوع کنید به نجاشی، ص 261،334). علاوه بر اینها، در ضمن مجموعههای حدیثی، مانند کافی ، نیز باب و کتابی با عنوان «توحید» به این موضوع اختصاص داده شده است. همین وضع در میان اهل سنّت در اواخر قرن سوم و چهارم وجود داشته است و علاوه بر ابنخُزَیمه، افرادی مانند ابنمنده (310ـ 395) در التوحید و معرفة اسماءاللّه تعالی ، و حافظ دارقُطْنی (306ـ 385)در کتابالتوحید و الصفات و همچنین بخاری، مسلم و ابوداوود و ابنماجه، هر یک در ضمن مجموعههای حدیثی خود در قالب «کتابالایمان» یا «الرد علیالجهیمه» به مباحث توحید و صفات الاهی پرداختهاند. شیخ صدوق، با توجه به این پیشینه و میراث روایی و کلامی و نیز با عنایت به آثار جریان حدیثگرای اهل سنّت در زمانة خود، به تألیف کتاب التوحید پرداخت تا با رفع اتهام تشبیه و جبر، مواضع اعتقادی شیعه را بر اساس آیات و احادیث مشخص سازد.اساساً در قرن چهارم، با به ضعف گراییدن معتزله و در بدو تکوّن بودن مکتب اشاعره، جریان حدیثگرا متکفل مباحث اعتقادی شده بود و از میان آثار اعتقادی این جریان، احتمالاً کتاب التوحید ابنخزیمه و «کتابالتوحید» کافی بیشتر محل توجه شیخصدوق بود. در مقایسة کتابالتوحید صدوق با «کتاب التوحید» کافی ، با وجود احادیث مشترک بسیار ــ که صدوق معمولاً با یک واسطه آنها را از کلینی روایت کرده ــ و پیروی صدوق از الگوی کلینی در بحث از جبر و قدر و خیر و شر، گفتنی است که کتاب صدوق مفصّلتر، مضبوطتر و منظمتر است. همچنین عناوین کتاب التوحید صدوق گویاتر است، زیرا برخی مباحث کافی (مثل باب دهم و یازدهم) هر چند ذیل عناوین متعدد آمده، اشتراک محتوایی دارد و برخی عناوین او در قالب «بابٌ آخر و هو منالباب الاول» (مانند باب سیزدهم و هفدهم) آمده است. ضمناً صدوق رسالة اعتقادات خود را ــ که برخلاف کتابالتوحید ، روایی نیست و البته استدلالی صرف هم نیست ــ پس از کتاب التوحید نوشته است ( رجوع کنید به ابنبابویه، 1414، ص 126). کتاب التوحید که صدوق در آن، با تکیه بر اخبار، در مقامتبیین مفاهیم و اثبات دعاوی کلامی بر آمده، در واقع یک نظام کلامی مدونِ مبتنی بر متون احادیث با کمترین تصرف ممکن ارائه شده است. البته صدوق در این کتاب از میان جوانب و مسائل گوناگون خداشناسی و توحید، بیشتر بر بحث اسماء و صفات تأکید کرده که گویای خصلت مدافعه گرایانه و سلبی و جدلی آن در برابر دیدگاههای مخالف موجود در آن دوره یا رد برخی شبهات در بارة شیعه است. طرف مقابل در این مباحث، در درجة اول مشبِّهه و مجسِّمهاند، هر چند این لزوماً به معنای همراهی با معتزله نیست. هر چند در کتابالتوحید عقیدة عینیت صفات ذاتی با ذات و نفی زیادت صفات ( رجوع کنید به ص 131، 140، 148، 223) و نفی تشبیه (ص 31ـ82: «بابالتوحید و نفیالتشبیه») و سلبی معنا کردن صفات ذات مانند قدرت (بهمعنای نفی عجز؛ ص 131، 135، 137ـ 138، 148) و محدَث بودن کلام الاهی و حادث بودن قرآن (ص 225ـ226؛ با احتراز از بهکار بردن واژة مخلوق ) با قول معتزله سازگار است، اما در این موارد با معتزله مخالفت شده است: نفی و رد مُفاد و معنای تفویض (ص 337، 362ـ364)، نارسا دانستن عقل در دستیابی به بسیاری از حکمتها و نیز در تشخیص حسن ذاتی افعال (ص 395ـ397)، غیر الزامی بودن عمل به وعید برای خداوند (ص 406) و قابل بخشش بودن کبائر (همانجا). علاوه بر اینها، تأکید بر محدودیت قدرت تفکر بشری در باب خداوند و در «علم اسماء»، و اختصاص تفکر در عظمت الاهی و «مادون العرش» (ص 454ـ 455) و بهطور کلی، عدم کفایت صرف عقل و نظر در شناخت الاهی (ص 285 ـ291) در تعارض آشکار با گرایش حداکثری معتزله به عقل قرار میگیرد.اساساً مخالفت با کلام و حتی در یک ردیف قرار دادن متکلمان با اصحاب بدعت و شرک (ص 419، 440) و انعقاد بابی در نهی از کلام در بارة خداوند و حکم به هلاکت اصحاب کلام (ص 458) و نفی مطلق آن (ص 459)، همگی ناظر به تخطئة معتزله و جهمیه است، چون مکتب کلامی دیگری از زمان امام باقر علیهالسلام تا امام رضا علیهالسلام وجود نداشته است. البته مباحث عقلیِ خود مؤلف در مواضع گوناگون و در مقام توضیح مُفاد احادیث (مانند ص 84، 134، 137، 225ـ227، 269، 298ـ299)، کاملاً صبغة کلامی دارد و از مفاهیم و روش متکلمان در آنها استفاده شده است. در یک مورد هم فردی آشنا با کلام را توثیق کرده (ص 84) و گاهی نیز با لحن مثبت از اهل توحید و معرفت (ص 299) و حکما (ص 207) نام برده که، به قرینة بحث حدوث اجسام و صانع بودن خداوند، احتمالاً مقصود وی متکلماناند. این موارد گویای آن است که نفی کلام، به عنوان دانشی با مبانی و مفروضات روششناختی و معرفتشناختی خاص خود، به معنای نفی مطلق مباحث کلامی نبوده است.صدوق در میان فرقههای تشکل یافته تا قرن چهارم (بجز معتزله)، در باب صوفیه و آرای آنها سکوت کرده و فقط در یک مورد در قالب حدیثی از حضرت علی علیهالسلام، سخن فردی ناشناس را مبنی بر محتجب بودن خداوند در حجابهای هفتگانه، بشدت نفی نموده است (ص 184) که احتمالاً ناظر به نقد صوفیه است.هر چند در کلام صدوق اشاره و تعریضی به حدیثگرایان اهل سنّت نشده است، در مقایسهای گذرا با مباحث مشابه این جریان در باب توحید، بخوبی میتوان به این نکته پیبرد که درجة معقولیت، انسجام و سازگاری با معیارهای منطقی در کتابالتوحید بسیار افزونتر از موارد مشابه آن در میان اهل حدیث عامه است.علاوه بر اینها، کتابالتوحید منبع ارزشمندی است برای آگاهی از اختلافات اعتقادی جامعة شیعه در سدههای نخست اسلام، مانند آگاهی از نظریة تشبیهی منسوب به هشامبن سالم جوالیقی (ص 97ـ99) و میثمی و ابوجعفر الطاق (ص 113ـ 115) و نظریات تجسیمی برخی دیگر (ص 100ـ101)، قول به زیادت صفات بر ذات الاهی (ص 144)، اختلاف موالی ابوجعفر علیهالسلام در باب علم خدا قبل از خلق (ص 145)، مخلوق یا غیر مخلوق بودن قرآن (معادل بحث حدوث یا قِدَم قرآن کریم؛ ص 226)، و اختلاف در جبر و تفویض (ص 363).صدوق در کتاب روایی کتابالتوحید ، از نظر روش به شیوهای خاص عمل کرده، که از آن جمله است بهرهگیری از احادیث برخی صحابیان از پیامبر صلیاللّهعلیهوآلهوسلم. در این کتاب، روایاتی از عبداللّهبن عمر (ص 340)، ابوهریره (ص 26، 219، 400) و عثمانبن عفان (ص 29) وجود دارد. دقت وی در گزینش روایاتِ ذیل هر عنوان و باب، به قدری است که اندک موردی از ناسازگاری و ناهمخوانی یا تکرار در این اثر یافت نمیشود. در موارد استثنایی هم بلافاصله با توضیحی، تعارض ظاهری را بر طرف نموده است (مانند ص 345ـ347).گاهی توضیحات او برای رفع غرابت از مضمون حدیث و معقول کردن آن است، از جمله ذیل حدیثی در باب انتساب گرانی و ارزانی کالاها به خداوند، توضیح داده آنجا که کمبود کالا و به تبع آن گرانی به واسطة احتکار و دخالتهای بشری باشد، مسئولیت آن با خود انسانهاست (ص 388ـ389). در موارد نادری هم توضیحی نداده است، مانند اطلاق قدریه ــ که مجوس امت خوانده شدهاند ــ بر دو گروه متعارض جبریه و مفوضه در دو حدیث از امام علی و امام صادق علیهماالسلام (ص 382). وی بندرت ذیل یک عنوان و صرفاً به سبب اشتراک لفظی، حدیثی را آورده است، از جمله ذیل بحث «استطاعت» ــ که از مسائل مورد مناقشه در کلام و مرتبط با جبر و اختیار است ــ حدیثی در باب شرایط فقهی استطاعت در حج ذکر کرده است (ص 350ـ351). وی در یک مورد، در بارة به کارگیری دو اصطلاح منطقی «جنس» و «نوع» در حدیثی از امام علی علیهالسلام، توضیحی نیاورده است (ص 83). او در موارد متعدد، در نقل احادیث، به تناسب موضوع کتاب، تنها به ذکر بخش مورد نیاز از احادیث مفصّل و طولانی اکتفا کرده است. شیخصدوق احادیث مشابهی را که از دو امام نقل شدهاند، شاهدی بر این میداند که علوم ائمه در نهایت بر گرفته از نبی صلیاللّهعلیهوآلهوسلم است (ص 309). روش دیگری که در این کتاب بیشتر در فهم و تفسیر قرآن کریم به کار رفته، استفاده از وجوه و نظائر و توجه به سیاق کلمات در معنا کردن آنهاست، مانند وجوه گوناگون معنایی قضاء (ص 384ـ386) و فتنه (ص 386ـ 388) در قرآن. در بحثی گسترده نیز وی در شرح معانی اسماءاللّه، با اشاره به ریشة لغوی، به استعمال قرآنی و سیاق آن و نیز کاربرد و مشتقات واژه پرداخته است (ص 195ـ 218). در 67 باب کتاب التوحید ، شیخصدوق مضامین متنوعی را در بارة توحید از سویی و عدل و اختیار از سوی دیگر، گرد آورده است. در باب توحید الاهی، صفات سلبی خداوند، از قبیل نداشتن مکان و جسمانیت و تناهی و جزء و ضد و فرزند (ص 31ـ82)، صورت (ص 97ـ104)، رؤیتپذیری تنها با حقیقت ایمان و قلب (ص 107ـ122)، زمان و سکون و حرکت (ص 173ـ 185)، وصف و بررسی شده است. همچنین به صفات ثبوتی و ایجابی حق تعالی نیز پرداخته شده است، به صفاتی از قبیل وحدت ذات و نفی شریک و دایر مدار بودن سرنوشت اخروی به این اعتقاد (ص 18ـ30)، سمع، بصر، خلق از عدم، ازلیت خدا و نفی ازلیت از غیر او (ص 31ـ82)، شیء بودن که به نظر، بیانگر هویت خاص و متشخص بودن خداوند است (ص 104ـ107)، قدرت و نفی شبهات آن (ص 122ـ134) و استدلال شیخصدوق از صنع الاهی بر قدرت او (ص 134)، علم نامتناهی و ذاتی بودن آن (ص 134ـ137) و استدلال مؤلف بر آن از طریق دلیل اتقان صنع (ص 137) و در نهایت قدم الاهی (ص 209).تمایز نهادن میان «صفات ذات» (سمع، بصر، علم، قدرت و غیره) و «صفات فعل» (کلام، اراده، خلق و غیره) از دیگر مباحث این کتاب است. صفات ذاتی با ذات عینیت دارند، در غیراینصورت شرک و قول به تعدد قدما لازم میآید، حال آن که صفات فعل زائد بر ذاتاند. از نظر مؤلف، صفات ذاتی معنای سلبی دارند (علم = جاهل نبودن) ولی صفات فعل، معنای ایجابی دارند و فقط صفات ذات، ازلیاند (ص 139ـ149).علاوه بر این، شیخصدوق، با تکیه بر روایات، به تفسیر آیاتی میپردازد که ظاهر آنها، تشبیه و تجسیم را تأیید میکند؛ آیاتی که نوعی اعضا و جوارح (ید، وجه، ساق، عین و اُذُن)، اوضاع و اوصاف جسمانی و انسانی (جَنْب، عرش، کرسی، خدعه و استهزا، اتیان، رضا، سخط و...) را برای خداوند اثبات میکنند. وی علاوه بر رفع تعارض ظاهری این آیات با عقیدة مقبول شیعه در توحید، از تفسیر تعابیر قرآنی همچون «سبحاناللّه» (ص 311ـ312) و «اللّهاکبر» (ص 312ـ313) در جهت تأیید مدعای خود استفاده کرده و با استناد به آیة «فِطْرَتَاللّهِ اَلَّتی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها» (روم: 30) بر فطری بودن توحید تأکید نموده است (ص 328ـ331). در این ابواب ــ که حجم زیادی از کتاب را به خود اختصاص داده است ــ علاوه بر در دسترس قرار گرفتن روایات تفسیری در ضمنِ توضیحات مؤلف، دیدگاههای تفسیری و حتی نظریات تأویلی او نیز تا اندازهای فهمیده میشود (برای نمونه رجوع کنید به ص 232ـ 238).نکتة شایان توجه در مباحث مرتبط با توحید این است که توضیحات مؤلف در ذیل احادیث، عموماً به مباحث و منازعات کلامی زمانة او معطوف شده و مباحث دیگری که در احادیث آمده ــ از جمله علم خاص و عام الاهی و اینکه ملائکه و انبیا تنها از علم عام الاهی آگاهی دارند ( رجوع کنید به ص 138) ــ توضیح داده نشده است. برخی مباحث نظری شیخ صدوق، تا به امروز از مباحث مطرح کلامی و فلسفیاند، مانند تأکید بر شناخت سلبی خداوند (الاهیات سلبی؛ ص 78ـ79)، تأکید بر شناخت خدا آنسان که خود را وصف کرده است (الاهیات وحیانی؛ ص 80) و وجود اشتراک لفظی بین اسماءاللّه و نامهای مخلوقات (نظریهای در زبان دین؛ ص 185ـ190).در بارة عدل الاهی و مبنای مهم حسن و قبح ذاتی وعقلی افعال، شیخصدوق نخست آنها را از دایرة احساسات و عواطف و گرایش یا انزجار طبعی خارج میکند و به عقل نسبت میدهد (ص 395)، سپس مراد از عقلی بودن را حکمت و علتی معقول داشتن معرفی میکند که عقل بر اساس آن به نیکی فعل، حکم میدهد ( رجوع کنید به ص 396). اما با توجه به مبنای معرفتشناسانهاش در اذعان به قصور عقل، حکم میدهد بر اینکه حسن و قبح ذاتی افعال و خصوصاً افعال باری تعالی را یا اجمالاً و بر اساس دلایل عقلی و پیشین، که دالّ بر حکمت فاعل است، باید تشخیص داد (همانجا)، یا قاعدتاً از طریق شرع باید به شناخت آن راه برد. از نظر صدوق، عدم تناقض و تهافت افعال الاهی و وابستگی و پیوستگی آنها باهم و سازگاری و انسجام میان آنها، دلیل حکمت الاهی و مبرا بودن از جهل و عجز و نیاز، دلیل بر نفی ظلم از باری تعالی است (ص 396ـ397).از کتابالتوحید نسخههای خطی متعددی در کتابخانههای ایران موجود است، برخی محققان تا 92 نسخة خطی را شناسایی کردهاند ( رجوع کنید به تفضلی، ص 59 ـ70؛ نیز رجوع کنید به دانشپژوه و منزوی، بخش 3، ص 523 ـ524). این کتاب چندینبار چاپ شده، چاپهای سنگی آن بدین قرار است: تهران 1285؛ تبریز [ بیتا. ] ؛ بمبئی 1321. چندبار نیز چاپ حروفی شده است: در تهران (1375)؛ به تصحیح و تعلیق سیدهاشم حسینی طهرانی، تهران (1398)؛ نجف (1386)؛ بیروت (1387) و قم (1415، افست تهران).به سبب جایگاه مهم کلامی و اعتقادی این کتاب، شرحهای بسیاری بر آن نوشته شده است: سیدمحمد خلیلبن رکنالدین حسینی کاشانی از شاگردان ملامحسن فیض کاشانی در 1083 شرح مختصر کلامی ـ فلسفی خود را بر این کتاب به پایان برد ( رجوع کنید به حسینی اشکوری، ج 4، ص 14 بهنقل از آیتاللّه مرعشی نجفی)؛ شاه محمدبن شمسالدین محمد اصطهباناتی شیرازی در قرن یازدهم ترجمه و شرح مختصری با عنوان حلالعقائد بر کتابالتوحید نوشت ( رجوع کنید به همان، ج 1، ص 238)؛ ملامحمدباقر مشهور به محقق سبزواری (متوفی 1090) نیز آن را بهفارسی شرح کرد ( رجوع کنید به آقابزرگ طهرانی، ج 4، ص 482، ج 13، ص 153)؛ قاضی سعید قمی (متوفی 1107) با پرداختن به مباحث فلسفی و کلامی و ذوقی و عرفانی، شرحی مفصّل بر کتاب التوحید نوشته که به اهتمام نجفقلی حبیبی در سه جلد (1373ـ1377 ش) به چاپ رسیده است. در شمار تألیفات سیدنعمتاللّه جزایری (متوفی 1112)، دو شرح به نامهای نور البراهین فی بیان اخبار السادةالطاهرین و انیس الوحید فی شرح التوحید ذکر شده که در واقع، دو عنوان از یک کتاب (شرح توحیدالصدوق) هستند (جزایری، ج 1، مقدمة رجایی، ص 32ـ 33). این کتاب در 1417 در دو مجلد در قم چاپ شد. امیرمحمدعلی نائبالصدارة نیز شرحی بر توحید صدوق نوشته است ( رجوع کنید به آقابزرگ طهرانی، ج 4، ص 482).ترجمه و شرحهای کوتاه محمدعلیبن محمدحسن اردکانی (قرن سیزدهم) بهنام اسرارالتوحید نیز در 1337 در تهران به چاپ رسید. شیخ محمدتقی، معروف به آقا نجفی اصفهانی (متوفی 1332)، نیز ترجمهای از کتابالتوحید را در 1297 چاپ کرد ( رجوع کنید به تفضلی، ص 57). سید هاشم حسینی طهرانی نیز وعده داده که ترجمة خود را در مقدمة چاپش از کتاب التوحید (ص 8) خواهد آورد. همچنین چهار معجم و فهرست برای احادیث کتابالتوحید تدوین شده است ( رجوع کنید به برازش، ص 14ـ 15).منابع: آقابزرگ طهرانی؛ ابنبابویه، الاعتقادات ، چاپ عصام عبدالسید، قم 1414؛ همو، التوحید ، چاپ هاشم حسینی طهرانی، قم ?[ 1357 ش ] ؛ همو، کتاب الخصال ، چاپ علیاکبر غفاری، قم 1362 ش؛ همو، معانی الاخبار ، چاپ علیاکبر غفاری، قم 1361 ش؛ ابنخزیمه، کتاب التوحید و اثبات صفات الرّب عزّ و جلّ ، چاپ عبدالعزیزبن ابراهیم شهوان، ریاض 1418/1997؛ ابنندیم؛ علیبن اسماعیل اشعری، کتاب مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلّین ، چاپ هلموت ریتر، ویسبادن 1400/1980؛ علیرضا برازش، المعجم: المعجم المفهرس لالفاظ احادیث کتاب التوحید للشیخ الصدوق ، تهران 1374 ش؛ مریم تفضلی، کتابشناسی نسخههای خطی آثار شیخ صدوق ( ره ) در ایران ، تهران 1381 ش؛ نعمتاللّهبن عبداللّه جزایری، نورالبراهین، او، انیس الوحید فی شرح التوحید ، چاپ مهدی رجائی، قم 1417؛ حرّ عاملی؛ احمد حسینی اشکوری، فهرست نسخههای خطی کتابخانة عمومی حضرت آیةاللّه العظمی مرعشی نجفی مدّظلّهالعالی ، قم 1354ـ1376 ش؛ عبدالرحیمبن محمد خیاط، کتابالانتصار و الرّد علی ابنالروندی الملحد ، بیروت 1957؛ محمدتقی دانشپژوه و علینقی منزوی، فهرست کتابخانة سپهسالار ، بخش 3، تهران 1340 ش؛ علیبن حسین علمالهدی، رسائل الشریف المرتضی ، چاپ مهدی رجائی، رسالة 48: «مسألة فی ابطال العمل باخبار الاحاد»، قم 1405ـ1410؛ کلینی؛ مجلسی؛ احمدبن علی نجاشی، فهرست اسماء مصنفیالشیعة المشتهر ب رجال النجاشی ، چاپ موسی شبیری زنجانی، قم 1407؛ محمدبن محمد نصیرالدین طوسی، تجریدالاعتقاد ، چاپ محمدجواد حسینی جلالی، [ قم ] 1407؛ حسینبن محمدتقی نوری، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل ، قم 1407ـ 1408.