توپال عثمانپاشا (یا طوپال عثمانپاشا)، نام دو تن از شخصیتهای برجستة عثمانی.1) صدراعظم عثمانی در سدة دوازدهم. وی که به خانوادهای ترک از اعقاب بکرآغای قونیوی منسوب است (کاپلان، ص 9؛ دانشمند، ج 4، ص 329؛ نیز رجوع کنید به «نامِق کمال * »)، در حدود 1074 در موره متولد شد. به گفتة جونسهنوی (ج 2، ص 323) او در 1110، 35 ساله بوده، و به عقیدة بابینگر ، وی در 1104 متولد شده است ( رجوع کنید به د. اسلام ، چاپ اول، ذیل مادّه؛ [ در د. اسلام ، چاپ دوم، ذیل مادّه، تاریخ تولد اصلاح شده است ] ) لیکن، با توجه به پیشینة خدماتش، بهنظر میرسد که تاریخ صحیح تولد وی 1074 باشد.عثمانپاشا در استانبول به دربار راه یافت و به وساطت همشهریانش از محافظان ویژه شد (دستاری صالح، ص 44؛ دلاورزاده، ص 40) و به سبب خدمات بسیارش شهرت یافت. وی در 24 سالگی بیگلربیگی [ = والی ] شد ( رجوع کنید به هامر ـ پورگشتال، ج 15، ص 293 و بعد). در 1110، سلطانمصطفای دوم او را مأمور سفر به مصر کرد، لیکن در بین راه دزدان دریایی اسپانیایی به کشتی او هجوم آوردند و او را مجروح کردند و به اسارت به مالت بردند. وی در آنجا خود را بازخرید و به معالجة زخمهایش، که بعدها منجر به لنگی او شد، پرداخت [ و ازینرو توپال (لنگ) لقب گرفت. ] او پس از اتمام مأموریتش در مصر، به استانبول بازگشت ( رجوع کنید به هنوی، ج 2، ص 324؛ وَندال، ص169).عثمانپاشا در 1123، در لشکرکشی بالطهجی * محمدپاشا به پروت (مُلداوی) شرکت کرد (آقتپه، ص 154). پس از بازگشت، ظاهراً تنزل رتبه یافت، و به فرمان سلطان، ازریاست تشریفاتِ «درگاهِ عالی» در استانبول بر کنار شد و عهدهدار فرماندهی یگانهای ویژهای به نام «مارتولوس» در ایالت رومایلی گردید (سلاحدار فندقلیلی، ج 2ر2، ص 325؛ راشد، ج 4، ص 72).عثمانپاشا در لشکرکشی داماد علیپاشا به موره، وظایف مهمی بر عهده داشت؛ در جمادیالا´خرة 1127 بعضی از دشمنان را در اطراف آنابولو شکست داد و سپس کورِنْت را محاصره کرد و روستاهای اطراف را به تسلیم وا داشت (راشد، ج 4، ص 78). پس از رجب 1127، با عنوان «باش بوغ» [ = عنوانی برای فرماندهان ] ، فرمانده گروهی نظامی شد و به تعقیب سنان اوغلیِ مُرتد پرداخت. در مقابل موفقیتش در این لشکرکشی، به رتبة وزارت با دو توغ * [ = پرچم ] ارتقا یافت و نیز سَنْجَقِ [ = ولایت ] ترحاله به وی سپرده شد (همان، ج 4، ص 79، 83). عثمانپاشا به دلیل موفقیت در سرکوبی شورشیان موره در محرّم 1129، توغی دیگر گرفت و به رتبة وزارت با سه توغ رسید و به جای عبداللّهپاشا، سرعسکر موره شد. در اثنای جنگ با ونیز و اتریش، لیاقت نشان داد و در نتیجه در سالهای بعد، سِمت نظارت و محافظت و ولایت برخی مناطق و ولایات، مانند بوسنی و رومایلی و نیش، به وی محول شد ( رجوع کنید به سلاحدار فندقلیلی، ج 2ر2، ص 357، 363، 420؛ راشد، ج 4، ص312 و بعد؛ مهمّه دفتری ، ش126، ص41؛ اوزون چارشیلی، ج 4ر2، ص 322). در 1141، وقتی که توپال عثمانپاشا برای بار دوم والی رومایلی شد، از وزرای برجسته محسوب میشد. عثمانپاشا به یکایک شهرهای آلبانی رفت و همة یاغیان آن مناطق را از میان برد و سپس برای بار سوم والی رومایلی شد ( مهمّه دفتری ، ش138، ص106، 122). وی در ربیعالاول 1144 به استانبول رفت و پس از استقبال و تشریفات خاص به حضور سلطانمحمود اول رسید و پس از انتصاب به مقام صدارت عظمی' با مراسم مخصوص به «پاشا قاپوسی» [ = اقامتگاه و محل کار صدراعظم ] رفت (شنبه 20 ربیعالاول 1144؛ دستاری صالح، ص 45ـ47؛ قس صبحی، گ 27 پ و بعد).عثمانپاشا فقط شش ماه در مقام صدارت باقی بود. در این مدت اشرار و مفسدان استانبول را سرکوب ( رجوع کنید به صبحی، گ 34 ر) و نرخ اجناس را در بازار تنظیم کرد (عطا، ج 2، ص 165 و بعد). همچنین واحد خمپارهانداز ارتش را تقویت نمود (وندال، ص 172ـ180؛ نیز رجوع کنید به «احمدپاشا * »). در پی تصرف ارومیه و تبریز، محمود اول برای فتوحات بیشتر، صدراعظم را عوض کرد (صبحی، گ 28ـ30، 34ـ39، 41؛ هامر ـ پورگشتال، ج 14، ص 253ـ257).عثمانپاشا ابتدا سرعسکر تبریز و سپس والی طرابزون شد. در 1144 و 1145 چندی محافظ تفلیس و والی ارزروم شد (شمعدانیزاده فندقلیلی، گ 359 ر). در 10 رمضان 1145، در کنار تصدی ولایت آناطولی، مأمور شد ایوبیزاده احمدپاشا، والی بغداد، را در جنگ با ایران یاری رساند ( مهمّه دفتری [ = دفتر صدارت ] ، ش 138، ص 277، 291، 365، ش 139، ص 120، 140، 143؛ اوزون چارشیلی، ج 4ر2، ص 323 و بعد؛ قس صبحی، گ 47 ر، 55 پ).به گفتة صبحی (گ 55 پ) لشکریان عثمانپاشا در حدود دویستهزار تن بودند ( رجوع کنید به هامر ـ پورگشتال، ج 14، ص 288؛ شمعدانیزاده فندقلیلی، گ 359 ر). عثمانپاشا در روز یکشنبه 16 صفر 1146، در منطقة دجوم در حوالی بغداد با نیروهای نادر (نادرشاه افشار) مواجه شد و پس از حدود نُه ساعت نبرد، پیروزی را از آنِ خود کرد و نادر با زخمهای بسیار عقب نشست ( مهمّه دفتری ، ش 139، ص 288، 310، 318؛ صبحی، گ 55 پ و بعد؛ هامر ـ پورگشتال، ج 14، ص 288 و بعد).عثمانپاشا بعد از این پیروزی به بغداد و از آنجا به حوالی کَرکوک رفت و قسمت بیشتر نیروهایش را مرخص کرد. در جمادیالاولی 1146 محمدپاشا (والی موصل) حملة غافلگیرانة نادر به عثمانپاشا را دفع کرد اما در جمادیالا´خره، نادر نیروهای مَمِشپاشا سردار ترک را شکست داد و در صحرای لَیلان در حوالی کرکوک بر عثمانپاشا پیروز شد و او را به قتل رساند. مزار عثمانپاشا در قبرستان جامع امام قاسم [ در کرکوک ] است ( رجوع کنید به اوزون چارشیلی، ج 4ر1، ص 225 و بعد، ج 4ر2، ص 325). به گفتة بابینگر ( رجوع کنید به د. اسلام ، چاپ اول، همانجا) به امر نادر جسد عثمانپاشا در بغداد دفن شد، لیکن به گفتة شمعی (ص 101) وی در شهرزور مدفون است.عثمانپاشا در بازار شهر تریپولیچة [ مرکز ایالتِ ] مورة [ یونان ] مسجدی ساخته بود (باشباقانلق آرشیوی، ش 3609، 9156).پسر عثمانپاشا (احمد راتِبپاشا) که با عایشهسلطان (دختر احمد سوم) ازدواج کرد، جد اعلای نامق کمال * است (ثریا، ج 1، ص 255؛ رامز پاشازاده، ص 96).منابع: [ محمدمهدیبن محمدنصیر استرآبادی، جهانگشای نادری ، چاپ عبداللّه انوار، تهران 1341 ش ] ؛ محمد ثریا، سجل عثمانی ، استانبول 1308ـ 1315/ 1890ـ1897، چاپ افست انگلستان 1971؛ عمرافندی دلاورزاده، حدیقةالوزرا ذیلی ، در احمد تائب عثمانزاده، حدیقةالوزرا ، استانبول 1271، چاپ افست فریبرگ 1969؛ محمد راشد، تاریخ راشد ، استانبول 1282؛ محمدعزت رامزپاشازاده، خریطة قپودان دریا ، استانبول 1285؛ سلیمان افندی شمعدانیزاده فندقلیلی، مُریُ التواریخ ، نسخة خطی کتابخانة ولیالدین افندی، ش 5144؛ محمد شمعی، علاوهلی اثمارالتواریخ ، استانبول 1295؛ صبحی، تاریخ ، استانبول 1198؛ احمد عطا، تاریخ عطا ، استانبول 1292ـ1293؛M. Mدnir Aktepe, "Baltac âMehmed Pa ía'n ân 1711 Prut seferi ile ilgili emirleri", Tarih Enstitدsد dergisi , no. 1 (1970); Ba íbakanl âk Ar íivi, Cevdet-Maarif tasnifi; I smail Hami Dani ímend, I zahl Osmanl tarihi kronolojisi , Istanbul 1961; Desta ªr ªâSa ªlih, Desta ªr ªSa ªlih Efendi tarihi , ed. Bekir S âtk âBaykal, Ankara, 1962; EI 1 , s.v. "T ¤opal ـ Othma ¦n Pasha" (by F. Babinger); ] EI 2 , s.v. "T ¤opal ـ Othman Pasha" (by. R. Mantran)[; J. von Hammer- Purgstall, Histoire de l'Empire Ottoman , Paris 1835-1841; Jonas Hanway, The revolutions of Persia. Containing the reign of Shah Sultan Hussein, and the reigns of Sultan M ªr Maghmud and his successor Sultan Ashreff, with the history of the celebrated usurper Nadir Kouli , London 1762; Mehmed Kaplan, Nam k Kemal hayat ve eserleri ,Istanbul 1948; L. Lockhart, Nadir Shah: a critical study based mainly upon contemporary sources , London 1938; Relation des deux rإvolutions arrivإes ب Constantinople en 1730-1731 , The Hague 1737; Mehmed Ag §a Sila ªhdar F ând âkl âl â, Nusretna ªme , ed. I smet Parmaks âzog §lu, Istanbul 1969; I smail Hakk âUzun µar âíl â, Osmanl tarihi , Ankara 1947-1959; Albert Vandal, Une ambassade fran µaise en orient sous Louis XV . La mission du Marquis de Villeneuve 1728-1741 , Paris 1887.برای صورت کامل منابع رجوع کنید به د. ا. ترک ، ذیل مادّه.2) والی بوسنه/ بوسنی در سدة سیزدهم. وی با انتساب به نام پدرش [ حاجی شریف ] ، «شریف» خوانده میشد و چون بر اثر حادثهای میلنگید، بیشتر با لقبِ توپال (لنگ) شهرت داشت. وی در 1219، در یکی از روستاهای شهر اِزمیر بهدنیا آمد. پس از ورود به خدمت بحریّه (نیروی دریایی)، بهسبب تلاش و شایستگی، تا درجة ریاله (دریاداری) ارتقا یافت. در 1255، در ناوگانی متشکل از 22 کشتی جنگی ــ که بهفرماندهی احمد فوزیپاشا برای سرکوب محمدعلیپاشا، والی مصر، به دریای مدیترانه اعزام شده بود ــ دریادار بود.سلطانعبدالمجید (حک : 1255ـ1277)، که پس از فوت پدرش، محمود دوم، بر تخت نشسته بود، به قصد جلوگیری از جنگ و کشتار مسلمانان، محمدعلی را بخشید (لطفی، ج 6، ص 40) و فرمان داد که ناوگان به استانبول بر گردد. لیکن، احمد فوزیپاشا به بهانة اینکه دشمنانش، خسروپاشا و داماد خلیلپاشا، بترتیب بهمقام صدارت و وزارت جنگ منصوب شده بودند، به محمدعلی پناهنده شد و دریادار توپال عثمان نیز به او پیوست (قس کاملپاشا، ج 3، ص 181 و بعد). آنان در جمادیالاولی 1255 در بندر اسکندریه مورد استقبال رسمی قرار گرفتند.پناهندگی توپال عثمانبیگ در مصر بیش از یک سالونیم بهطول انجامید. وی در اوایل 1257، همراه با ناوگان عثمانی که به استانبول باز گردانده شده بود، به این شهر رفت و از سمتی که در ناوگان داشت، معزول و اجباراً مدتی منزوی شد. لیکن بزودی و در پی اصلاحات معروف به تنظیمات * بخشوده شد و به قائممقامی (فرمانداری) شهر ازمیت، که یکی از مراکز مهم کشتیسازی بود، منصوب گردید. وی پس از اقامتی طولانی در ازمیت، در 1271 با پایة «رومایلی» (قاضی عسکر رومایلی) به مقام متصرّفیِ (سمتی بین فرمانداری و استانداری) قبرس نایل آمد. عثمانبیگ، که پس از استقلال صربستان در محرّم 1273 و بیشتر شدن اهمیت سیاسی بلگراد به مقام محافظی (فرماندهی قلعه) آن شهر منصوب شده بود، در نتیجة موفقیت خود در این سمت، در 11 رجب 1277، با رتبة وزارت، والی بوسنه شد و از آن پس عنوان پاشا گرفت.عثمانپاشا در بوسنهسرای (سارایوو)، که در 10 شعبان 1277 مرکز ولایت شد، کار خود را آغاز کرد و در مدتی که والی بوسنه بود، طرحهای بسیاری را عملی کرد. وی در دوران تجزیة سرزمین عثمانی و شورشهای پیاپی در ولایت بوسنه و افزایش فشار و مطالبات اتریش در بارة آن ولایت، در حل مناقشات چند صدسالة گروههای مختلف مردم روستایی و اشراف، و همچنین در اصلاح وضع اقتصادی و اجتماعی و قانونمند کردن حقوق ایشان، بسیار کوشید. شکی نیست که عثمانپاشا در اجرای این امور از محمدعلیپاشا الهام میگرفت و همچنین از اصول تنظیمات و بویژه از احکام قید شده در فرمان اصلاحات 1272 و نظامنامة ولایت، که در 1281 بهاجرا در آمد (قس کارال ، ج 7، ص 152 و بعد)، بهره میبرد. وی در زمینههای فرهنگی نیز خدمات بسیاری کرد، از جمله در بوسنهسرای مدرسة رشدیه (متوسطه)، «مکتب حقوق» برای تعلیم و تربیت مأموران دولتی، کتابخانهای با دو هزار کتاب خطی و چاپی در مسجد غازی خسروپاشا، و یک قرائتخانه تأسیس کرد. پس از آن،رشدیههای دیگر در سَنجَق (ولایت)های دیگر ایالت بوسنه در آن دوره تأسیس شد. وی همچنین چاپخانهای ولایتی بنیان نهاد که در آن نشریة هفتگی بوسنه غزتهسی ، و نشریة ترکی ـ صربی گلشنِسرای (نام صربی آن: Sarajeviski Cvjetnik ) و کتابهای درسی بهچاپ میرسید.عثمانپاشا در ایجاد راهها نیز بسیار کوشید. در دورة او، علاوه بر راههایی که مرکز ایالت را به توزلا ، ایزوورنیک و بانهلوقه (بانیالوکا ) متصل میکنند، راه شوسة بوسنهسرای موستار در 1281 به بهرهبرداری رسید. وی به هر طریقی در آبادانی بوسنهسرای کوششنمود، لیکن در نتیجة تلاش مخالفانش در استانبول، که موفقیتهای او را تاب نمیآوردند، در رمضان 1285 به ولایت تونا [ = دانوب ] منتقل شد. با اینهمه، با توجه به محبوبیتش در بین مردم و در پی تظاهرات آنان، دوباره والی بوسنه شد و در 25 ذیقعدة 1285، در میان استقبال پرشور مردم، وارد بوسنهسرای گردید. با اینحال، مدت دومین دورة ولایت او در بوسنه فقط دو ماهونیم بود. مخالفان توپال عثمانپاشا معتقد بودند که وی با کسب محبوبیت در بین مردم قصد دارد که به تقلید از محمدعلیپاشا، اعلام استقلال کند. در نتیجة فعالیت آنان، عثمانپاشا در 15 صفر 1286 عزل و به استانبول فرا خوانده شد و در خانة کوچکی در مجاورت تنگة بوسفور استانبول برای بار دوم عزلت گزید. پنج سال بعد، در 10 جمادیالا´خرة 1291، درگذشت و در استانبول بهخاک سپرده شد.توپالعثمانپاشا از جمله سیاستمداران نیکسیرت و آگاه عثمانی در قرن سیزدهم بود که بهسبب اقدامات و محبوبیتش در بوسنه، مردم آنجا دورة هشت سالة والیگری او را «دورة زیبای عثمانپاشا» میخواندند.منابع: محمد ثریا، سجل عثمانی ، استانبول 1308ـ 1315، ج 3، ص 449؛ سالنامة ولایت بوسنه ، سرای ـ بوسنه 1290، ص 43؛ کاملپاشا، تاریخ سیاسی دولت علیة عثمانیه ؛ احمد لطفی، تاریخ ؛L. Bertrand and P. Boyer, La Bosnie et l'Hercإgovine, Paris 1901; Enver Ziya Karal, Osmanl tarihi; Josef Koetschet, Osman Pascha, der letzte Grosswezir Bosniens und seine Nachfolger , Sarajevo 1909; Fra Grga Mart âc¨, Zapamc ¨enja , 43 f.; G. Thoemmel, Geschichtliche. Politische und topographische statistische Beschreibungen des V lajets Bosnien , Vienna 1867, passim.