توبه ، اصطلاحی دینی و اخلاقی و عرفانی، به معنای بازگشت به سوی خدا. در آیات فراوانی به این مفهوم پرداخته و بویژه بر عمل توبه تأکید شده و به تبع آن، در احادیث نیز بسیار مورد توجه بوده است. در کلام و فقه بحث توبه مطرح شده است و در مراتب سلوک نیز جایگاه مهمی دارد.1) واژگان. توبه از ریشة ت و ب ، در لغت به معنای بازگشت یا بازگشت از معصیت است ( رجوع کنید به جوهری؛ ابنفارِس، 1404؛ همو، 1405؛ ابنمنظور، ذیل «توب»). حرف تاء در انتهای واژه ( توبة ) را برخی برای تأنیث مصدر و برخی علامت وحدت دانستهاند که بر این اساس، توبه به معنای یک بازگشت و جمع آن تَوْب است ( رجوع کنید به فَیّومی، ص 30؛ جرجانی، 1405، ص 95؛ طُرَیحی؛ لین ، ذیل «توب»). «تابَ اِلیاللّه» به معنای بازگشت بنده از گناه به سوی خداوند است، چنانکه در آیاتی از قرآن کریم اینگونه به کار رفته است (برای نمونه رجوع کنید به طَبْرِسی، 1408؛ محمدحسین طباطبائی، ذیل مائده: 74؛ اعراف: 143؛ هود: 3). «ت'ابَاللّهُ عَلَیْهِ» به معنای غفران و بخشش خداوند نسبت به بنده و دادن توفیق توبه به اوست (زَمَخْشَری، ج 1، ص 84؛ ابنمنظور، همانجا؛ مرتضی زَبیدی، ذیل «توب»؛ معلوف، ذیل «تاب»). صورتی از این عبارت در قرآن نیز به همین معنا استفاده شده است (برای نمونه رجوع کنید به بقره: 37؛ توبه: 102؛ احزاب:73؛ برای تفسیر آیات رجوع کنید به راغب اصفهانی، ذیل «توب»). در منابع لغوی، «زَمَنُالتوبه» به اسلام تفسیر شده است ( رجوع کنید به زمخشری، همانجا).2) در قرآن و حدیث. همانگونه که اشاره شد، واژة توبه و مشتقات آن از جمله واژههای پر کاربرد قرآنی است که به مفهوم دینی و اخلاقی مؤکدی ناظر است. شاید این مفهوم با مفاهیم اخلاقی بنیادینی مانند ایمان، تقوا، صبر و توکل هم ردیف باشد. توبه و واژگان هم ریشة آن 87 مرتبه در قرآن کریم به کار رفتهاند. علاوه بر آن، نهمین سورة قرآن نیز سورة توبه خوانده شده است، البته نام دیگر این سوره را برائت ذکر کردهاند که برگرفته از اولین واژة سوره است (برای آگاهی بیشتر رجوع کنید به برائت * ، سوره). در قرآن، خود واژة توبه هفت مرتبه و فعل امر آن، توبوا ، نیز هفت مرتبه به کار رفته است. بیشترین کاربرد آن در سورة توبه (هفده مرتبه)، بقره (دوازده مرتبه)، نساء (یازده مرتبه) و مائده (پنج مرتبه) است. عمدة آیات مرتبط با توبه در سورههای مدنی آمده است (64 مرتبه در سیزده سوره).در نگاهی کلی، در آیات قرآن معانی گوناگون توبه و مراد از آن، شرایط توبه (از جمله زمان توبه)، علت ارتکاب گناه و چگونگی جبران آن بیان شده، بویژه «توبة نصوح» وخصوصیات آن شرح و تبیین گردیده، و به توبه کنندگان و دعوت شدگان به توبه نیز اشاره شده است. بحث مهم دیگر در بارة توبه، تعیین نسبت معنایی توبه با مفاهیم مترادف و هم معنای آن (مانند انابه و استغفار و اعتذار) است. در احادیث، علاوه بر همة این مسائل، بر اهمیت توبه تأکید فراوان شده و به بیان ماهیت توبه، شرایط پذیرش توبه، آداب توبه کردن، اقسام توبه که به تبع انواع گناهان لازم میآید، و جز اینها پرداختهشده است.از واژههای هم ریشة توبه، توّاب (صیغة مبالغه، به معنای بسیار توبه کننده؛ برای نظری دیگر در بارة این واژه رجوع کنید به جفری، ص 95) است که غالباً به عنوان صفت خداوند آمده و، بجز دو مورد ( رجوع کنید به نور: 10؛ نصر:3)، همراه با صفت رحیم ذکر شده و دلالت دارد بر اینکه خداوند به سبب صفت رحمتش، توبه را میپذیرد ( رجوع کنید به ادامة مقاله، بحث کلامی). توّاب را به معنای کسی ذکر کردهاند که توبة بندگانش را قبول و اسباب توبه را برایشان فراهم میکند، و هر قدر توبه از سوی بندهتکرار شود، قبول توبه نیز از جانب خداوند تکرار میشود (کَفْعَمی، 1405، ص 333). واژة توّاب تنها در آیة 222 سورة بقره، در مورد بنده و به معنای تائب، آمده است: «اِنَّاللّ'هَ یُحِبُّالتَّوّابین و یُحِبُّالْمُتَطَهِّرینَ» (برای کاربردهای واژة توّاب رجوع کنید به ابنمنظور، همانجا؛ کفعمی، 1412، ص 62). در سایر موارد، صفت بنده به صورت اسم فاعل، التائب ، آمده است (برای نمونه رجوع کنید به توبه: 112).از دیگر واژههای همریشه با توبه، مَتاب (مصدر میمی از ت و ب ) به معنای رجوع است که دو بار ( رجوع کنید به رعد:30؛ فرقان: 71) به کار رفته است. در آیة 71 فرقان، «وَ مَنْ تابَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَاِنَّه یَتُوبُ اِلَیاللّهِ مَتاباً»، متاباً به معنای رجوع خاص به سوی خداوند و مراد از آن تبدیل سیئات به حسنات است ( رجوع کنید به طوسی، التبیان ؛ محمدحسین طباطبائی، ذیل همین آیات).در آیة 118 سورة توبه، «... وَ ظَنُّو´ا أَنْ لا'مَلْجَأَ مِنَاللّ'هِ الاّ ´ اِلَیْهِ ثُمَّ تابَ عَلَیْهِمْ لِیَتُوبُو´ا اِنَّاللّ'هَ هُوَ التَوّابُ الرَّحیم»، توبة بنده بین دو توبة خداوند قرار دارد، به این معنا که ابتدا خدا به سوی بنده باز میگردد و توفیق توبه به وی میدهد، سپس بنده توبه میکند. آنگاه خداوند توبه میکند، یعنی توبة بنده را میپذیرد و او را مورد بخشش و مرحمت قرار میدهد (طوسی، التبیان ؛ طبرسی، 1418ـ1420؛ محمدحسین طباطبائی، ذیل آیه). بنابراین، در قرآن و در لغت، توبه هم در مورد عبد و هم در مورد خداوند به کار رفته اما در اصطلاح، مراد از توبه (بویژه در علم کلام و فقه)، توبة عبد است.در بیان شرایط گوناگون توبه باید به آیة 160 سورة بقره اشاره کرد: «اِلاَّ الَّذینَ تابُوا وَ اَصْلَحُوا وَ بَیَّنُوا فَاُول'ئِکَ اَتُوبُ عَلَیْهِمْ وَ اَنَا ال´تَّوّابُ الرَّحیمُ». به نظر اغلب مفسران، «اَصْلَحُوا» دلالت دارد بر اینکه توبه کننده باید علاوه بر توبه، در اصلاح نیت و رفتار خود نیز تلاش کند ( رجوع کنید به منابع تفسیریِ مذکور در فهرست منابع، ذیل این آیه و نحل: 119؛ نساء: 146؛ آلعمران: 89؛ رشیدرضا، ج 5، ص 474، پانویس). در خصوص معنای «بَیَّنُوا»، برخی مفسران گفتهاند منظور این است که توبه کننده، به حسب مورد، توبه و پشیمانی خود را آشکار کند؛ یعنی، کسی که پنهانی مرتکب معصیت شده باید پنهانی توبه کند و کسی که آشکارا معصیت کرده باید آشکارا توبه نماید. این تفسیر با مضمون حدیثی از رسول اکرم همخوانی دارد (در وصایای حضرت به معاذبن جبل آمده است: «...لِکُلِ ذَنبٍ توبةٌ، توبةُالسِّرِ بِالسِّرِّ و العَلانیةِ بِالعَلانیةِ» رجوع کنید به مجلسی، ج 74، ص 127؛ برای دیگر معانی «بَیَّنُوا» رجوع کنید به طوسی، التبیان ؛ طبرسی، 1408، ذیل آیه)از دیگر شرایط مذکور در قرآن برای توبه، زمان آن است که در آیة 17 سورة نساء بدان اشاره شده است: «اِنَّماالتَّوْبَةُ عَلَیاللّ'هِ لِلَّذینَ یَعْمَلُونَ السُّو´ءِ بِجَه'الَةٍ ثُمَّ یَتُوبُونَ مِنْ قَریبٍ...». برخی متکلمان و فقیهان به استناد این آیه، توبه را برای فرد گناهکار واجب فوری میدانند ( رجوع کنید به ادامة مقاله، در فقه). به نظر مفسران، عبارت آخر آیه («یتوبون من قریب») چند وجه معنایی دارد: نخست تشویق بندگان به توبه کردن بلافاصله پس از معصیت، نه به این معناکه اگر تأخیر کند توبهاش پذیرفته نیست. وجه معنایی دیگر «مِنْ قَریبٍ»، از نظر برخی مفسران، قبل از مرگ یا قبل از مشاهدة آثار مرگ است ( رجوع کنید به طوسی، التبیان ؛ طبرسی، 1408؛ همو، 1418ـ1420؛ محمدحسین طباطبائی، ذیل آیه؛ قُرطُبی، ج 5، ص 90). این تفسیر با توجه به آیة بعدی (نساء: 18) کاملاً سازگار است: «وَ لَیْسَتِالتَّوْبَةُ لِلَّذینَ یَعْمَلُونَ السَّیِّئ'اتِ حَتَّـی´ اِذ'ا حَضَرَ اَحَدَهُمُ الْمَوْتُ ق'ال إِنّی تُبْتُ الا´نَ...». در روایات بسیاری تأکید شده وقت توبه تا زمانی است که فرد از ادامة زندگی مأیوس نشده و علائم مرگ را مشاهده نکرده باشد ( رجوع کنید به ابنحنبل، ج2، ص132، 153؛ ابنبابویه، 1367ـ1369 ش، ج 1، ص 183؛ قطب راوندی، ص 237؛ ابن شاذان، ص 361، پانویس 2؛ مجلسی، ج 6، ص 15ـ16، 32؛ دَسوقی، ج 1، ص 407؛ قس حصکفی، ج 1، ص 571، ج 3، ص 289؛ ابنعابدین، ج 1، ص 571، ج 3، ص 289).در آیة 17 سورة نساء و در آیة 119 سورة نحل سبب ارتکاب معصیت، جهالت دانسته شده است. مفسران برای معنای جهالت وجوهی ذکر کردهاند: اول اینکه، ارتکاب هر گناهی از روی جهالت بنده است، هر چند که عمداً آن را انجام دهد، زیرا جهل است که او را به گناه میخواند و آن را در نظرش زیبا جلوه میدهد. دوم اینکه، بندگان نسبت به کُنه عقوبتی که معصیت در پیخواهد داشت جاهلاند. وجه سوم، که برخی آن را ضعیف دانستهاند، این است که بندگان نمیدانند کاری که انجام میدهند گناه است، این جهل یا به سبب توجیه و تأویلی است که به خطا انجام میدهند یا اینکه در شناخت قبح آن عمل و حدِ زشتی آن کوتاهی میکنند ( رجوع کنید به صنعانی، ج 1، ص 151؛ طوسی، التبیان ؛ طبرسی، 1408، ذیل آیات؛ مجلسی، ج6،ص15).در متون دینی، در بحث چگونگی توبه، به «توبة نصوح» بسیار پرداخته شده است. این اصطلاح بر گرفته از آیة هشتم سورة تحریم است. در این آیه به بندگان امر شده که توبه کنند، توبهای نصوح ( رجوع کنید به مجاهدبن جَبْر، ج 1، ص 29؛ صنعانی، ج 3، ص 303؛ طبری، ذیل آیه). برخی مفسران در بیان معنای این توبه، با توجه به معنای نصوح ، آرای مختلفی ابراز کردهاند، از جمله آنکه نصوح ، صیغة مبالغه از ن ص ح ( رجوع کنید به ابنمنظور، ذیل «نصح»)، به معنای بهترین عمل و گفتاری است که برای صاحبش سود بهتر و بیشتری در پی دارد. معنای دیگرِ نصح ، اخلاص است و بر این اساس توبة نصوح عبارت است از توبهای که صاحبش را از برگشتن به گناه باز دارد یا توبهای که بنده را از بازگشت به گناه رها سازد، به گونهای که دیگربه عملی که از آن توبه کرده بر نگردد. همچنین، در توضیحتوبة نصوح آوردهاند که در این نوع توبه، انسان در عین ندامت و پشیمانی کامل، عزم خود را جزم میکند که دیگر به عمل قبیح سابق باز نگردد. به طور کلی، توبه نصوح را به این صورتها میتوان شرح داد: توبة صادقانة خیرخواهانه؛ توبهای که توبه کننده به زبان استغفار کند و به قلب پشیمان شود و بدن خود را نگهدارد یعنی از گناهان جسمانی پرهیز کند ( رجوع کنید به ابنقُدامه، ج 12، ص 79)؛ توبة پذیرفته شده و مشروط به حصول سه امر: ترس از اینکه پذیرفته نشود، امید به اینکه پذیرفته شود، و ادامه دادن طاعت و بندگی؛ و توبهای که در آن، گناه پیوسته در مقابل چشم تائب باشد. بنا بر تفسیری دیگر، نصوح را با معنای دیگر نُصح (خیاطت) پیوند داده و برای آن وجوهی ذکر کردهاند (برای آگاهی بیشتر رجوع کنید به طوسی، التبیان ؛ طبرسی، 1408؛ محمدحسین طباطبائی، ذیل آیه؛ ابوحَیّان غَرناطی، ج 8، ص 293).در حدیثی از امام صادق علیهالسلام، در تفسیر آیة مذکور، شرط اساسی توبة نصوح بازنگشتن توبه کننده به سوی آن گناه ذکر شده است ( رجوع کنید به کلینی، ج 2، ص 432؛ مجلسی، ج 6، ص 39). همچنین نقل کردهاند که ایشان توبة نصوح را روزة چهارشنبه و پنجشنبه و جمعه دانستهاند و شیخ صدوق روزة این سه روز را، پیش از توبه، از شرایط توبة نصوح انگاشته است ( رجوع کنید به مجلسی، ج 6، ص 22). از اوصاف این نوع توبه که در احادیث آمده، این است که باطن فرد مانند ظاهرش، بلکه بهتر از آن، باشد ( رجوع کنید به ابنبابویه، 1361 ش، ص 174؛ مجلسی، ج 6، ص 22).بنا بر احادیث، از نتایج توبة نصوح پوشاندن گناهان توبه کننده است، به گونهای که اثری از آن نزد هیچ شاهدی باقی نماند، خواه نزد فرشتگان ناظر بر اعمال انسان خواه اعضا و جوارح و مکانی که در آن مرتکب گناه شده است ( رجوع کنید به کلینی، ج 2، ص 430ـ431؛ مجلسی، ج 6، ص 28).نکاتی که در باب توبه در قرآن کریم آمده، عبارت استاز:ذکر کیفیت توبه از برخی گناهان (برای توبه از گناهان گوناگون رجوع کنید به ادامة مقاله، در فقه)، بیان سرگذشت برخی توبه کنندگان یا دعوتشدگان به توبه، از جمله اقوام پیامبرانی همچون یونس، هود ( رجوع کنید به هود: 52)، صالح ( رجوع کنید به هود: 61) و موسی علیهمالسلام ( رجوع کنید به بقره:54؛ مائده:71؛ اعراف: 153) ذکر توبة سه تن از اصحاب رسول اکرم که از شرکت در جهاد خودداری کرده بودند ( رجوع کنید به توبه:118) و نیز توبة ابولُبابِة انصاری (صحابی دیگر پیامبر اکرم) بر اثر خیانتی که مرتکب شده بود ( رجوع کنید به توبه: 102).از مفاهیم مترادف و مرتبط با توبه و واژههای همریشة آن در قرآن، إنابه و استغفار و اعتذار است. در بیان تفاوت إنابه با توبه، توبه را پشیمانی از فعل گذشته و إنابه را ترک گناهان در آینده دانستهاند، در صحیفة سجادیه (ص 156) این نکته ذکر شده است (نیز رجوع کنید به عسکری، ص 146؛ برای بحث بیشتر در بارة معنای توبه رجوع کنید به ادامة مقاله، در کلام). گاه نیز گفته شده که إنابه مرتبة کامل توبه و مشتمل بر ابتهال و تضرع به سوی خداوند، بعد از پشیمانی از گناهان است ( رجوع کنید به موسوی بجنوردی، ج 7، ص 293).استغفار نیز با توبه تفاوتهایی دارد. استغفار به معنای طلب مغفرت است و به واسطة دعا یا توبه یا طاعت حاصل میشود، در حالی که توبه پشیمانی از گناه در گذشته و عزم بر بازنگشتن به آن است. بر این اساس، استغفار غایت و غرض فرد خاطی و توبه یکی از راههای وصول به آن است (عسکری، ص 48؛ طوسی، التبیان ؛ طبرسی، 1408، مائده: 74). در قرآن، گاه استغفار به تنهایی و گاه همراه با توبه آمده است ( رجوع کنید به ابنقَیّم جَوزیّه، ص 135ـ137). در تفسیر آیاتی که توبه و استغفار در کنار هم آمدهاند، مفسران بیانات مختلفی دارند. به نظر برخی، مراد این است که از کارهای گذشته آمرزش بخواهند و برای آینده تصمیم به اطاعت و ترک گناه بگیرند، برخی دیگر معنا کردهاند که آمرزش بخواهند و سپس همان حال را حفظ کنند، و برخی نیز گفتهاند که آشکارا (با زبان) استغفار کنید و در دل از گذشته پشیمان باشید ( رجوع کنید به طوسی، التبیان ؛ طبرسی، 1408، ذیل هود: 90). طباطبائی (ذیل هود: 3) این تفسیرها را تکلف نابجا دانسته و توبه را در اینگونه آیات، به ایمان تفسیر کرده است.علاوه بر این، ارتباط اعتذار (دارای عذر شدن، جوهری، ذیل «عذر») را با عمل توبه و موضع توبه کننده چنین دانستهاند که توبه کننده در هنگام توبه به عذر و بهانه نداشتن در ارتکاب گناه معترف است، در حالی که معتذر در انجام دادن فعل ناپسندی که مرتکب شده عذر و بهانه میآورد ( رجوع کنید به عسکری، ص 146؛ برای تفصیل بحث رجوع کنید به قاضی عبدالجباربن احمد، 1385، ج 14، ص 311ـ334).أوّاب ، صیغة مبالغه از ریشة أ و ب ، به معنای بندهای که بسیار به سوی خداوند باز میگردد، گاهی به معنای توبه کننده و گاهی نیز به معنای موجوداتی است که با تسبیح خداوند بسیار به سوی او رجوع میکنند. ابنمنظور (ذیل «أوب») جمعاً هفت معنا در خصوص انسان أوّاب ذکر نموده است (نیز رجوع کنید به عسکری، ص 85). دو واژه أوّاب و تَوّاب کاربرد نزدیکی دارند و در بسیاری موارد در کنار هم به کار رفتهاند.احادیث فراوانی نیز از طریق راویان شیعه و سنّی نقل شده که در آنها ماهیت توبه، اهمیت آن، محبوبیت توبه و توبه کننده نزد خداوند و اشتیاق خداوند به توبة بندگان مطرح شده است ( رجوع کنید به کلینی، ج 2، ص 435؛ حرّ عاملی، ج 16، ص 73؛ مجلسی، ج 6، ص 19، 21، 29، 42). برای نمونه، در یک حدیث آمده است که خداوند سه ویژگی به توبه کنندگان عطا کرده، که اگر تنها یکی از آن سه را به همة اهل آسمان و زمین اعطا میکرد به واسطة آن نجات مییافتند ( رجوع کنید به کلینی، ج 2، ص 432ـ433؛ حرّ عاملی، همانجا).نکات مهم دیگری که در احادیث مطرح شده، عبارت است از: نهی از به تأخیر انداختن توبه ( رجوع کنید به ابنبابویه، 1417، ص 551؛ مجلسی، ج 6، ص 30)، اشاره به اینکه اصرار بر گناه در حکم استهزای توبه است ( رجوع کنید به کلینی، ج 2، ص 435؛ حرّ عاملی، ج 16، ص 74)، و تأکید بر مداومت بر توبه ( رجوع کنید به نوری، ج 12، ص 131ـ132).برخی مظاهرِ توبه، بر اساس روایات، چنین است: احسان به والدین (ابنحنبل، ج 2، ص 14؛ مجلسی، ج 71، ص 82)، حج (مجلسی، ج 11، ص 104)، و روزه به طور مطلق یابه مدت دو ماه پیدرپی، که برخی مراد از آن را روزة ماهشعبان و ماه رمضان دانستهاند ( رجوع کنید به اشعری قمی، ص 18؛ کلینی، ج 4، ص 83، 92؛ ابنبابویه، 1367ـ1369 ش، ج 2، ص 414؛ مفید، 1410، ص 373؛ برای آرای اهل سنّت رجوع کنید به ابنقدامه، ج 10، ص 37، 41).در برخی احادیث به آداب توبه و نیز به مستحبات آن، از قبیل غسل توبه و دعاهای آن، پرداخته شده است ( رجوع کنید به الصحیفة السجادیة ، ص 157ـ 158؛ مصباحالشریعة ، ص 97ـ 98؛ کفعمی، 1405، ص 384؛ مجلسی، ج 6، ص 31؛ برای نظر فقها رجوع کنید به شیخ بهائی، ص 11، 78؛ گلپایگانی، 1371 ش، ص 115).علاوه بر اینها، در منابع شیعی روایاتی نقل شده مبنی بر اینکه پذیرش توبه از جانب خداوند مشروط به پذیرش ولایت ائمة معصومین علیهمالسلام میباشد ( رجوع کنید به صفار قمی، ص 284؛ مجلسی، ج 27، ص 200، ج 75، ص 225).به تبع تقسیمبندی گناهان، بحث از توبة هر یک از آنها نیز مورد نظر بوده است. در احادیثی، به اقسام گناهان شامل حقالناس و حقاللّه، و به کیفیت توبه از هر کدام از آنها پرداخته شده است ( رجوع کنید به کلینی، ج 2، ص 331؛ مجلسی، ج 72، ص 329؛ برای تفصیل مطالب رجوع کنید به ادامة مقاله، در فقه). در برخی احادیث، چگونگی توبه از رذایل اخلاقی مانند حسد و سوء خلق و دروغ، بیان شده ( رجوع کنید به حِمْیَری، ص 45؛ شهیدثانی، ج 1، ص 311) و در بسیاری از احادیث، کیفیت توبه از گناهان کبیره همچون بدعت (برقی، ج 1، ص 207ـ 208؛ مجلسی، ج 2، ص 297)، سِحر (طوسی، کتابالخلاف ، ج 5، ص 329؛ ابنقدامه، ج 10، ص 115ـ117)، قَذْف (ابوالصلاح حلبی، ص 244)، ارتداد (کلینی، ج 6، ص 174؛ مازندرانی، ج 10، ص 221) و قتل (مجلسی، ج 6، ص 23؛ نمازی شاهرودی، ج 8، ص 408) آمده که در آنها به بیان رابطة توبه با اجرای حدود و تعزیرات نیز پرداخته شده است. اغلب این روایات مبنای استنباط احکام فقهی قرار گرفتهاند ( رجوع کنید به ادامة مقاله، در فقه).3) در کلام . در مباحث کلامی بحث توبه اغلب در بخش مربوط به معاد، یا پس از معاد، در بیان جایز بودن عفو خداوندی در قالب شفاعت یا به واسطة توبه، مطرح شده است.از عمده مباحث موردنظر متکلمان در بحث توبه تعریف آن است که عبارت است از بازگشت از نافرمانی و عصیان به اطاعت و امتثال اوامر و نواهی الاهی ( رجوع کنید به امام الحرمین، ص 401). برخی توبه را دست کشیدن از معصیت در زمان حال، پشیمانی شخص از معصیتی که در گذشته مرتکب شده و عزم بر باز نگشتن به مثل آن گناه در آینده تعریف کردهاند (از جمله رجوع کنید به زُحَیلی، ج 9، ص 739). همچنین گفتهاند که توبه عبارت است از پشیمانی از معصیت به جهت معصیت بودن آن (یا به جهت قبح آن) و استغفار با قلب و زبان و عزم بر ترک بازگشت به عملی مانند آن در آینده و سعی بر جبران آن (رسّی، ص 132). برخی متأخران مطرح کردهاند که توبه امری قلبی است و استغفار زبانی در آن شرط نیست ( رجوع کنید به حاجیانی دشتی، ص 63ـ 65؛ نیز رجوع کنید به مکدرموت ، ص 352).بدینسان حصول پشیمانی، از ارکان و شروط اساسی و لوازم توبه به شمار آمده و بهطورکلی بر پشیمانی از معصیت از آن جهت که معصیت است، تأکید شده است، به گونهای که اگر گناهکار از گناه خود پشیمان شود اما نه برای قبح و معصیت بودن آن، بلکه مثلاً از ترس ضرر جانی یا مالی یا ریختن آبرو، این از مصادیق توبه نیست. حتی برخی گفتهاند اگر ترس از آتش دوزخ یا ترس از دست دادن بهشت سبب پشیمانی فرد باشد، توبهاش صحیح نیست (نصیرالدین طوسی، ص 306؛ علامه حلّی، 1407، ص 418).با توجه به مسائل مذکور، این سؤال در میان متکلمان متقدم مطرح شد که آیا در توبه دست کشیدن از همه گناهان شرط است؟ به عقیدة ابوهاشم جُبّائی و برخی پیروان وی، پاسخ این سؤال مثبت است، با این بیان که توبه از یک امر قبیح با ارتکاب فعل دیگری که توبه کننده اعتقاد به قبح آن دارد (حتی اگر در واقع هم قبیح نباشد) صحیح نیست. ابوعلی جُبّائی، برخلاف ابوهاشم، آن را شرط صحت توبه ندانسته و اینگونه احتجاج کرده است که اگر توبه از یک معصیت همراه با ارتکاب معصیتی دیگر صحیح نباشد، نباید انجام دادن یک واجب نیز مقارن با ترک واجب دیگر صحیح باشد، در حالی که اینگونه نیست و در صحت نماز فردی که روزهاش صحیح نیست، شکی وجود ندارد. اشاعره نیز ترک همة گناهان را شرط صحت توبه نمیدانند ( رجوع کنید به عبدالقاهر بغدادی، ص190؛ آمِدی، ص 313؛ جرجانی، 1370 ش، ج 8، ص 314ـ317).در این باره متکلمان شیعه قائلاند که اگر کسی از گناهی توبه کند و در عین حال مرتکب گناهی به همان اندازه قبیح بشود، و بر قبح آن واقف باشد، در صورتی که انگیزهاش برای گناه اول غیر از گناه دوم باشد توبهاش صحیح است،و اگر انگیزهاش در هر دو فعل یکی باشد، توبهاش صحیح نخواهد بود (مفید، 1371، ص 101؛ نیز رجوع کنید به حاجیانی دشتی، ص 69). بیان دیگر اینکه توبه از یک کار قبیح با ارتکاب فعل قبیح دیگر در صورتی که توبهکننده آن را قبیح نداند، پذیرفته است. همچنین درصورتی که بین دو فعل، یکی بسیار قبیح باشد و فعل دیگر در مقایسه با آن قبح بسیار کمتری داشته باشد،توبه از فعل اول، با وجوداصرار بر فعل دوم، صحیح است( رجوع کنید به نصیرالدین طوسی، ص 306؛ علامه حلّی، 1407، ص 419ـ420؛ قس قاضی عبدالجباربن احمد، 1385، ج 14، ص 376ـ409).از دیگر سؤالات مرتبط با توبه این است که آیا ندامت از معصیت و عزم بر عدم بازگشت به گناه جزو حقیقت توبه است یا شرط صحت آن یا لازمة آن؟ در این خصوص میان متکلمان اختلافنظر وجود دارد. از معتزلیان ابوهاشم جبّائی ندامت و عزم بر ترک را جزو حقیقت توبه میداند ( رجوع کنید به حِمْصی رازی، ج 2، ص 83). امامیه و غالب معتزله، حقیقت توبه را ندامت دانسته و عزم بر ترک را لازمة جدانشدنی و شرط صحت توبه، و وارد کردن آن را در تعریف از قبیل تعریف شیء به لوازم آن دانستهاند ( رجوع کنید به مفید، 1371، ص 100؛ قاضی عبدالجباربن احمد، 1408، ص 792؛ موسوی بجنوردی، ج 7، ص 292؛ منصور باللّه، ص 177). برخی نیز هر دو مؤلفة ندم و عزم بر ترک را از اوصاف و لوازم توبه دانستهاند ( رجوع کنید به حمصی رازی، ج 2، ص 83 ـ91، 96ـ97). اشاعره با استناد به روایت متواتری از پیامبراکرم مبنی بر اینکه «الندم توبة» یا «کفی بالندم توبة» ( رجوع کنید به ابنبابویه، 1387، ص 408؛ کاسانی، ج 6، ص 290؛ مجلسی، ج 6، ص20)، حقیقت توبه را صرفاً ندامت دانسته و گفتهاند اگر عزم بر ترک، شرط صحت توبه باشد، توبه از گناهی که دیگر فرد قادر به انجام دادن مثل آن نیست صحیح نخواهد بود، بر این اساس، فردی که توانایی تکلم را از دست داده و قدرت بر کذب ندارد، توبهاش از کذب پذیرفته نیست. غالب اشاعره این نتیجه را باطل دانسته و ازینرو عزم بر ترک را شرط صحت توبه نمیدانند. دلیل دیگر اشاعره در رد عزم بر ترک در صحت توبه، این است که توبه عبادت است و شرط صحت عبادت، عدم ترک آن در زمان دیگر نیست ( رجوع کنید به عبدالقاهر بغدادی، ص 191؛ امام الحرمین، ص 401ـ402؛ آمدی، ص 313؛ برای نظر مخالف رجوع کنید به عضدالدین ایجی، ص380ـ381).در باب صحت یا عدم صحت توبه از گناه، در صورت عجز از ارتکاب مجدد آن، امامیه و برخی از معتزلیان همچون قاضی عبدالجبار قائل به صحت چنین توبهای هستند، زیرا همانگونه که گناه کردن در مورد فرد عاجز فرضشدنی است، ترک گناه هم برایش متصور است ( رجوع کنید به قاضی عبدالجباربن احمد، 1408، ص 793ـ794؛ برای اقوال مختلف و تفصیل بیشتر رجوع کنید به ابنقیّم جوزیّه، ص 112ـ115؛ زحیلی، ج 9، ص 738ـ739).در خصوص اینکه اگر فردی هنگام توبه عزم بر ترک گناه داشته باشد اما بعدها آن گناه را تکرار کند، برخی از معتزله معتقدند که این شخص بر گناه اول هم مؤاخذه میشود. عدهای، همچون قاضی عبدالجبار، معتقدند که اگر گناه را تکرار کند بر گناه اول که از آن توبه کرده، عقاب نمیشود. اشاعره میگویند که اگر از ابتدا قصد تکرار گناه را داشته باشد، توبه کردنش امر بیهودهای بوده است. اگر بعد از توبة حقیقی گناه را تکرار کند، توبة قبلیاش صحیح و گناه اول بخشوده است، زیرا توبه از سنخ عبادات است و صحت یا فساد آن باقی است. البته چنین فردی باید به سبب گناه جدید، توبه کند و توبة دوم عبادتی غیر از عبادت قبلی است (ابنحَزْم، ج 4، ص 107؛ امامالحرمین، ص 409).در بارة توبه و ندامت بحث دیگری که متکلمان به آن توجه کردهاند، تجدید ندامت از گناه هنگام یادآوری آن است. باقلانی تجدید ندامت را واجب دانسته، با این استدلال که اگر هنگام یادآوریِ گناه، نادم نشود یا گناه را کوچک شمرده یا از آن مسرور شده است. از نظر او پشیمان نشدن مجدد از گناه خود، معصیت دیگری است و در این صورت هم تجدید ندامت واجب است و هم ندامت از این عدم پشیمانی. این استدلال از نظر مؤلفانِ بعدی پذیرفته نشده است، زیرا ممکن است فرد گناه گذشته را به یاد آورد و از آن بگذرد ولی از آن مسرور نشود و مجدداً پشیمان هم نگردد. همچنانکه مداومت بر پشیمانی نیز لازم نیست (به نقل امامالحرمین، ص 407ـ 408) چرا که تکلیف به این استمرار پشیمانی، مستلزم حرج است و حرج در دین منتفی است (عضدالدین ایجی، ص 381). امامیه نیز تجدید ندامت را هنگام یادآوری گناه سابق واجب نمیدانند ( رجوع کنید به حاجیانی دشتی، ص 69). متکلمان در بارة توبه از فعل متولد (فعلی که معلول فعلی دیگر باشد؛ رجوع کنید به تولید * ) و نیز توبه از فعلی که اثر آن باقی میماند (همچون کتابت و بناء) نیز بحث کردهاند ( رجوع کنید به قاضی عبدالجباربن احمد، 1385، ج 14، ص 409ـ435؛ نصیرالدین طوسی، ص 307ـ 308؛ علامه حلّی، 1407، ص 423؛ فاضل مقداد، 1380 ش، ص 450ـ451).توبه از جهت حکم آن نیز موردنظر متکلمان بوده است، اینان در وجوب توبه مناقشهای ندارند، اما در بارة اینکه چگونه به وجوب آن علم پیدا کنند اختلافنظر دارند. نزد امامیه، توبه از کبیره و صغیره به اجماع و به دلایل سمعی و عقلی واجب است. دلایل سمعی بر وجوب توبه آیاتی است که در آنها توبه و مفاهیم مترادف آن با صیغة امر آمده است، از جمله آیة 31 سورة نور و آیة 8 سورة تحریم. بعلاوه چنانکه آمد، روایات بسیاری در منابع شیعی و اهل سنّت آمده که دلالت بر محبوبیت توبه و توبهکننده نزد خداوند دارد، همة اینها اگر دلالت بر وجوب توبه نداشته باشد مجموعاً دلالت دارد بر اینکه خداوند از ترک توبه راضی نیست و این ملازم با وجوب است ( رجوع کنید به موسوی بجنوردی، ج 7، ص 293ـ297؛ قس حاجیانی دشتی، ص 67ـ 68). همچنین امامیه برای وجوب توبه وجوه عقلی نیز ذکر کردهاند، از جمله آنکه توبه برای توبهکننده لطف است نسبت به انجام دادن واجبات و دوری از کارهای ناشایست، چنانچه سایر واجبات شرعی نیز لطف است. بعلاوه، توبه موجب دفع ضرر (عِقاب) است و دفع ضرر عقلاً واجب است، همانگونه که پشیمانی از کارناروا (قبیح) یا ترک واجبات نیز عقلاً واجب است (حمصی رازی، ج2، ص 85 ـ90؛ فاضل مقداد، 1365ش، ص 57؛ ابنمخدوم حسینی، ص 215ـ216؛ برای استدلالها، نقد و جواب رجوع کنید به موسوی بجنوردی، ج 7، ص 298ـ302؛ قس حاجیانی دشتی، ص 53 ـ61).معتزله در بارة راه حصول علم به وجوب توبه اختلافاتی دارند. ابوعلی جبّائی، ادلة عقلی بر وجوب توبه را علاوه بر توبه از کبیره، شامل توبه از صغایر و تجدید توبه در هر زمان که مکلف معصیت را به یادآورد، نیز میداند ( رجوع کنید به قاضی عبدالجباربن احمد، 1385، ج 14، ص 398). ابوهاشم جبّائی و پیروان او همچون قاضی عبدالجبار، در باب وجوب عقلی توبه از صغیره تشکیک کرده و وجوب آن را سمعی میدانند. قاضی عبدالجبار بهرغم اینکه تنها انبیا را قادر به تشخیص صغیره از کبیره میداند، بیان میدارد که اگر طاعات فرد بیش از معاصی وی باشد، معصیت وی صغیره است. به نظر وی، چون توبه برای دفع ضرر از نفس واجب میشود و در ارتکاب صغیره ضرری بر فرد مترتب نمیگردد، توبه از صغیره عقلاً واجب نیست، زیرا تأثیر صغیره تنها کاهش ثواب است و این ضرر نیست ولی اگر معاصی فرد بیش از طاعات وی باشد، وی مرتکب کبیره و مستوجب عقاب است و توبه برای برداشته شدن عقوبت از او واجب است، زیرا دفع ضرر، به حکم عقل، واجب است (1408، ص 794؛ همو، 1385، ج 14، ص 393ـ 394) پس اگر کسی نتواند صغیره و کبیره را از هم تمیز دهد، طریق علم به وجوب توبه برای او سمع است ( رجوع کنید به همو، 1385، ج 14، ص 398ـ 409؛ همو، 1408، ص 789، 794).اشاعره، از آنجا که حسن و قبح عقلی را نمیپذیرند، هیچ حکم شرعی از جمله حکم وجوب توبه را نیز از طریق عقل اثبات نمیکنند. آنها در باب حکم توبه قائلاند که اجماع مسلمین دلالت دارد بر وجوب ترک لغزشها و پشیمانی از آنها ( رجوع کنید به امامالحرمین، ص 404ـ 405؛ قس جرجانی، 1370 ش، ج 8، ص 314ـ317). از آنجا که برخی در طریق علم به وجوب توبه از کبیره و صغیره، قائل به تفصیل شدهاند، این امر آنها را به بررسی ماهیت کبیره و ملاک تشخیص کبیره از صغیره و عقاب هریک کشانده است. علاوه بر آنچه گذشت، بسیاری از معتزلیان قائل شدهاند که تعداد زیاد گناه صغیره، گناه کبیره نمیشود. به عقیدة جبّائی، گناهان کوچک کسانی که مرتکب کبیره نمیشوند بخشیده است ولی برای چنین کسانی ممکن است از جمع صغائر، کبیره حاصل شود (به نقل اشعری، ج 1، ص 306ـ 307). معتزله و خوارج، عقاب مرتکب کبیرهای را که بدون توبه از دنیا برود، واجب و عفو وی را حرام میدانستند با این استدلال که خداوند به مرتکبان کبیره وعید عقاب داده است و اگر ایشان را عقاب نکند، تخلف از وعید و کذب در خبر لازم میآید و این دو بر خداوند محال است. از نظر ایشان، چنین فردی در آتش خلود دارد ولی عقابش از عقاب کافر سبکتر است. دوانی استدلال آنان را باطل دانسته، از آن رو که وعید مشروط به قیود و شرایطی است که بر آنها نصّ صریح داریم. تخلف از وعید، با انتفای برخی از آن شروط ممکن است.در واقع، در چنین مواردی فایدة وعد و وعید ترغیب بهطاعت و ترک معصیت است. بعلاوه برخی علما تخلف از وعید را جایز میدانند از نظر امامیه، چون اساساً عفو تفضلی از جانب خداوند است، بخشش مرتکب کبیرهای که بدون توبه از دنیا رود، جایز است ( رجوع کنید به مجلسی، ج 6، ص 7ـ 8، ج 68، ص 198ـ 199).حنفیان در این خصوص معتقدند که چنانچه فرد بر صغائر اصرار ورزد، صغیره مبدل به کبیره میشود. از طرفی مؤمن به واسطة ارتکاب کبیره از دایرة ایمان خارج نمیشود. مرتکب کبیره، اگر پیش از مرگ توبه کند، توبهاش پذیرفته است واگر بدون توبه از دنیا برود، چه بسا خداوند او را ببخشد و چه بسا به میزان جُرمی که مرتکب شده یا کمتر، عقاب کند و بعد او را داخل بهشت نماید ( رجوع کنید به کاسانی، ج 6، ص 268؛ طوری، ج 8، ص 331).علاوه بر این، سؤال دیگری که متکلمان بر سر آن بحث کردهاند، این است که آیا قبول توبه بر خداوند واجب است یا خیر؟ امامیه و اشاعره و معتزلة بغداد، قبول توبة عبد و اسقاط عقاب به واسطة توبه را تفضل خداوند بر بندگان میدانند. امامیه معتقدند که اسقاط عقاب به واسطة توبه عقلاً واجب نیست، زیرا توبهکننده به سبب گناه مستوجب عقاب است و اگر دلیل سمعی بر اسقاط آن نداشتیم، باقیماندن تائبین بر آن حال عقلاً روا بود. وجه دیگری که اشاعره آن را برای واجب نبودن قبول توبه بر خداوند مطرح میکنند این است که از نظر ایشان اساساً وجوب نسبت به باری تعالی معنا ندارد ( رجوع کنید به مفید، 1371، ص 54؛ نیز رجوع کنید به اشعری، ج1، ص212ـ213؛ قاضی عبدالجباربن احمد، 1408، ص 790؛ امامالحرمین، ص 403ـ404؛ حمصی رازی، ج 2، ص 91ـ96؛ بَحرانی، ص 168ـ169؛ نصیرالدین طوسی، ص 308؛ علامه حلّی، 1407، ص 423؛ مکدرموت، ص 351ـ 352). در مقابل، معتزلیان بصره، برطرف کردن عقاب از توبهکننده را عقلاً بر خداوند واجب میدانند. همچنین گفتهاند اگر توبه، اسقاط عقاب برخی معاصی را به دنبال دارد، باید اسقاط عقاب سایر معاصی را هم در پی داشته باشد و بر این اساس قول منسوب به ابنعباس را مبنی بر عدم اسقاط عقاب در قتل از روی ظلم به واسطة توبه، باطل میدانند ( رجوع کنید به قاضی عبدالجباربن احمد، 1408، ص790ـ791؛ همو، 1385، ج 14، ص 337ـ 344، 373ـ375؛ برای پذیرش توبه از گناهان گوناگون رجوع کنید به ادامة مقاله). بنا به نظر زیدیان، تنها از ادلّة سمعی میدانیم خداوند توبة بندگانش را میپذیرد. در آیات متعددی، خداوند خود را توبهپذیر و بخشنده خوانده و بندگان را دعوت به توبه نموده و به ایشان خبر داده است که توبه را میپذیرد. از طرفی طبق آیة 222 سورة بقره «اِنَّاللّهَ یُحِبُّ التَّوّابینَ وَ یُحِبُّ المُتَطَهِّرین» خداوند توبهکنندگان را دوست دارد و کسی را که دوست بدارد، عذاب نمیکند (رسّی، ص 131).متکلمان در اینکه چه چیزی موجب برداشته شدن عقاب میگردد، نیز اختلافنظر پیدا کردهاند. برخی خود توبه را علت آن میدانند و برخی کثرت ثواب توبه را ( رجوع کنید به نصیرالدین طوسی، همانجا؛ علامه حلّی، 1407، ص 424؛ تفتازانی، ج 5، ص 166ـ 168). گذشته از این در بارة بخشایش گناهان صغیره و کبیره و نسبت آنها با یکدیگر، جماعتی از معتزلیان قائل شدهاند که خداوند درصورت اجتناب فرد از کبائر، صغائر وی را از روی تفضل میبخشد. عدهای دیگر گفتهاند که درصورت اجتناب فرد از کبائر، خداوند صغائر را بهسبب استحقاق بنده میبخشد. برخی نیز گفتهاند که صغائر جز به واسطة توبه پذیرفته نمیشود ( رجوع کنید به اشعری، ج 1، ص 306). از آنجا که در قرآن کریم، دو صفت غفور و توّاب، غالباً همراه با صفت رحیم آمده است، تفضل الاهی در پذیرش توبه، چه از گناهان کبیره و چه از صغیره، امری صریح و متقن است ( رجوع کنید به منابع تفسیریِ مذکور در فهرست منابع، ذیل توبه:27؛ نحل:119؛ نساء:16؛ برای قبول توبه از صغیره رجوع کنید به همان منابع، ذیل نساء:31).4) در فقه. در منابع جامع فقهی، در برخی بابها (مانند باب ارتداد، حدود و تعزیرات، قصاص و دیات) احکام پراکندهای در بارة توبه آمده است. همچنین در معدودی از منابع فقهی بحث توبه به صورت جداگانه مطرح شده که برخی از آنها با مباحث مطرح شده در کلام مشترک است، از جمله تعریف توبه و بیان ماهیت آن، شروط و لوازم توبه، مشروط نبودن صحت توبه به توانایی بر تکرار معصیت ( رجوع کنید به موسوی بجنوردی، ج 7، ص 329)، جواز توبه از برخی گناهان، جواز تجدید توبه در صورت تکرار گناه و استحباب تجدید توبه به هنگام یادآوری گناه سابق، حکم عقلی وجوب فوری توبه (بنا بر حکم عقل به تأخیر انداختن توبه جایز نیست، چون ممکن است قبل از آنکه موفق به توبه شود مرگش فرا رسد و به عقوبت گناهی که مرتکب شده مبتلا شود؛ همان، ج 7، ص 313)، وقت توبه تا قبل از مشاهدة آثار مرگ و این که پذیرش توبه از جانب خداوند تفضل اوست (برای توضیح بیشتر رجوع کنید به زحیلی، ج 9، ص 737ـ 747؛ موسوی بجنوردی، ج 7، ص 291ـ331؛ الموسوعة الفقهیة ، ج 14، ص 119ـ126؛ معجم فقه الجواهر ، ذیل واژه؛ حاجیانی دشتی، ص 53 ـ70).مباحث دیگری که در منابع فقهی در خصوص توبه مطرح شده، بیان اقسام معصیت و طریق توبه از هریک و نیز اثر توبه در کیفرهای دنیوی است. بر این اساس، در ابتدا تعیین میشود که معصیت صرفاً در محدودة حقاللّه است یا علاوه بر آن جنبة حقالناس نیز دارد. اگر توبه از معصیتی باشد که صرفاً حقاللّه و از نوع اخلال به واجبات عبادی است، چنانچه از واجباتی باشد که امکان جبران آن بهصورت ادا (مثل حج) یا قضا (مثل نمازو روزه) وجود دارد، باید علاوه بر ندامت و عزم بر ترک،در صدد جبران آن واجب نیز بر آید و اگر در زمان توبه قادربه جبران آن نیست باید قصد کند که هرگاه توانست جبران کندو در صورت بروز نشانههای مرگ باید وصیت کند (ابوالصلاح حلبی، ص 243؛ موسوی بجنوردی، ج 7، ص 319). اگر میزان واجباتی را که ترک کرده نداند، باید میزانی را که یقین بهترک آن دارد یا یقین به ایجاد اخلال در آن دارد، مبنا قراردهد ( رجوع کنید به امام خمینی، ج 1، ص 411، مسئلة 10). در توبه از ارتکاب فعل حرامی که صرفاً حقاللّه، و مستوجب حد یا تعزیر باشد (مانند شرب خمر) اگر قبل از اثبات نزد حاکم شرعتوبه کند، توبة وی (ندامت و عزم بر ترک) بین او و خداوند پذیرفته و حد و تعزیر از وی ساقط میشود ( رجوع کنید به شیخ بهائی، ص 422). در چنین مواردی، اقرار به گناه واجب نیست، بلکه اقرار نکردن مستحب است ( رجوع کنید به ابوجیب، ص 50؛ معجم فقه الجواهر ؛ همانجا؛ الموسوعةالفقهیة ، ج 14، ص 121ـ122) اما چنانچه جرم وی به واسطة اقرار نزد حاکم شرع اثبات شود و پس از آن توبه کند، حاکم در اجرای حد و بخشودن وی مخیّر است و اگر گناه وی به واسطة شهادت شهود نزد حاکم ثابت شود و پس از آن توبه کند، حد و تعزیر از وی ساقط نمیگردد ( رجوع کنید به شیخ بهائی، ص 421ـ422). درصورتی که فرد مرتکب فعل حرامی شود که مستوجب حد و تعزیر نیست (مانند دروغی که به واسطة آن ضرری به غیر نرسد، و اقسام قمار)، برای صحت توبهاش ندامت و عزم بر ترک کافی است (موسوی بجنوردی، ج 7، ص 319) اما در صورتی که معصیت علاوه بر حقاللّه جنبة حقالناس نیز داشته باشد، خود چند قسم است: اگر معصیت قولی باشد (مانند قَذْفْ، تهمت و غیبت) بهطور کلی علاوه بر ندامت و عزم بر ترک، تکذیب نفس نیز واجب است. چنانچه به موجب آن قول، گناه کبیرهای به شخص دیگری نسبت داده شود (قذف)، علاوه بر ندامت و عزم بر ترک و تکذیب نفس نزد حاکم و کسانی که علم به قذف دارند (از جمله کسی که مورد قذف واقع شده)، باید خود را برای اجرایحد قذف، تسلیم حاکم شرع نماید. به طور کلی در موردهر گونه معصیت قولی (علاوه بر قذف، گناهانی چون غیبتو تهمت) باید از کسی که حرمت و کرامتش مخدوش شده اعتذار جوید. چنانچه صاحب حق، به قذف یا تهمت یا غیبت علم نداشته باشد نیازی به اعتذار از او نیست، بهتر است از جانب صاحب حق استغفار کند و به درگاه خداوند تضرع و ابتهال نماید تا شاید توبهاش پذیرفته شود و در قیامت از تبعات گناه در امان بماند (همان، ج 7، ص 321ـ322).در قسم دیگر، وجهی مورد نظر است که معصیت موجب وارد ساختن ضرر و زیان بدنی (همچون قتل، جرح یا ضرب) شده است، احکام مقرّر شرعی، چون قصاص و دیه، اجرا خواهد شد، مگر آنکه صاحب حق از او در گذرد ( رجوع کنید به موسوی بجنوردی، ج 7، ص 320).در صورتی که حقالناس، وارد ساختن ضرر مالی باشد (مثل خیانت در اموال دیگران از طریق سرقت یا غش در معامله، یا غصب)، علاوه بر شرایط اصلی توبه، جبران زیان مالی، به تفصیلی که در منابع فقهی مذکور است، واجب است ( رجوع کنید به ابوالصلاح حلبی، ص 243؛ موسوی بجنوردی، ج 7، ص 319ـ 320؛ امام خمینی، ج 2، ص 172؛ رسّی، ص 132ـ133). اگر فرد عاصی در زمان توبه قادر به جبران زیان مالی نباشد، باید قصد کند که هرگاه توانست آن مال را بپردازد و در صورت لزوم برای پرداخت آن وصیت نماید ( رجوع کنید به ابوجیب، همانجا).در بارة توبه از اعتقادات باطل، اگر دیگران علم به اعتقاد باطل وی پیدا نکرده باشند توبه بین او و خدا کفایت میکند. اگر دیگران از اعتقاد باطل وی آگاهی یافته باشند و او دیگران را هم به پذیرفتن عقیدة باطل خود دعوت نموده باشد، باید کسانی را که علم به عقیدة باطل وی داشتهاند، از فساد عقیدة خود و دست کشیدن از آن باخبر کند. اگر کسانی به واسطة دعوت وی به عقاید باطل وی گرویده باشند، باید علاوه بر آگاه نمودن آنان از بطلان عقیدهاش، آنان را نیز به رها کردن آن عقیده فراخواند. از جمله مصادیق گناهان اعتقادی، کفر، زندقه، ارتداد و بدعت است ( رجوع کنید به امام خمینی، ج 1، ص 131؛ نیز رجوع کنید به ادامة مقاله). در باب توبه از بدعت، بر اساس برخی روایات، فرد بدعتگذار تا زمانی که همة کسانی را که به واسطة بدعت وی گمراه شدهاند از فساد عقیدهاش آگاه نکند و آنها را به راه راست نخواند، توبهاش پذیرفته نیست ( رجوع کنید به برقی، ج 1، ص 207ـ 208؛ مجلسی، ج 2، ص 297).در منابع فقهی، به گناهانی اشاره شده که توبة از آنها پذیرفته نیست. این گناهان عبارتاند از: زندقه، ارتداد (بر اساس نظر امامیه، توبة مرتد فطری و بر اساس نظر فقهای عامه توبة کسی که ارتداد وی تکرار شده است، پذیرفته نیست)، سِحر و قتل عمد مؤمن به سبب ایمان وی. در بارة توبة زندیق * ، عموم فقهای مالکی و حنبلی و نیز حنفیان و برخی شافعیان، قائل به عدم قبول توبة وی هستند ( رجوع کنید به ابنقدامه، ج 2، ص 507؛ نَوَوی، ج 19، ص 233؛ ابننُجَیم، ج 5، ص 212؛ ابنعابدین، ج 3، ص 179، 269؛ الموسوعة الفقهیة ، ج 14، ص 126ـ127). مالکیان تصریح دارند که اگر زندیق قبل از اثبات و اطلاع حاکم شرع توبه کند، توبهاش پذیرفته است (برای نمونه رجوع کنید به ابوالبرکات، ج 2، ص 182). امامیه، مقرون به صحت بودن توبة زندیق را ترجیح میدهند ( رجوع کنید به علامه حلّی، 1413ـ1419، ج 3، ص 576؛ فخرالمحققین، ج 4، ص 552؛ شهید اول، 1412ـ 1414، ج 2، ص 53؛ برای بیان اقوال رجوع کنید به شوکانی، ج 1، ص 365ـ 368).بر اساس نظر امامیه، مرتدِ ملی ابتدا توبه داده میشود و چنانچه نپذیرفت حد ارتداد بر او جاری میگردد (امام خمینی، ج 2، ص 494ـ 495). مرتد فطری، به محض اثبات ارتداد، اگر مرد باشد، کشته میشود ولی توبهاش، اگر از سر صدق باشد در پیشگاه خدا مقبول است زیرا مطلقات و عمومات قبول توبه را نمیتوان تخصیص زد (گلپایگانی، 1409، ج 1، ص 41ـ42). زن مرتد فطری کشته نمیشود بلکه حدّ وی حبسابد است، البته در معیشت بر وی سخت گرفته میشود تا توبه کند و درصورتی که توبه کند، توبهاش پذیرفته میشود ( رجوع کنید به امام خمینی، ج 2، ص494). فقهای اهل سنّت بین مرتد فطری و مرتد ملی تفکیکی قائل نشدهاند و این مباحث را تحت عنوان کسی که ارتدادش تکرار شده است مطرح نمودهاند (برای تفصیل نظریات ایشان رجوع کنید به الموسوعةالفقهیة ، ج 14، ص 127ـ 128؛ نیز رجوع کنید به ارتداد).از دیگر گناهانی که بهعقیدة فقها توبه از آن پذیرفته نمیشود، سِحر است. امامیه توبة ساحر را باطل کردنِ سحرهای قبلی و دست کشیدن از سحر میدانند ( رجوع کنید به انصاری، ج 1، ص 269؛ نراقی، ج 14، ص 112). حنفیان بر پذیرفته نشدن توبة ساحر تصریح دارند ( رجوع کنید به ابننجیم، ج 5، ص 213؛ ابنعابدین، ج 1، ص 31؛ الموسوعةالفقهیة ، ج 14، ص 128ـ129؛ برای رأی حنبلیان رجوع کنید به ابنقدامه مقدسی، ج 10، ص 91؛ نیز رجوع کنید به سحر * ).از نظر غالب فقها، توبة فردی که مؤمنی را بهسبب ایمانش به قتل برساند پذیرفته نیست ( رجوع کنید به علیبن محمدعلی طباطبائی، ج 2، ص 205؛ نمازی شاهرودی، ج 8، ص 408؛ برای اقوال مختلف رجوع کنید به شوکانی، ج 7، ص 211ـ212).آثار فقهی مترتب بر توبه، مانند ساقط شدن حد و تعزیر و قصاص و دیه از مسائلی است که فقها بدان پرداختهاند ( رجوع کنید به حسینی، ص 119ـ 138). به واسطه توبة فرد عاصی، وجوب امر به معروف و نهی از منکر از فردی که شاهدِ گناه بوده، ساقط میشود (شیخ بهائی، ص 161؛ نیز رجوع کنید به امام خمینی، ج 1، ص 470ـ471). از دیگر آثار توبه، قبول شهادت و بازگشت صفت عدالت به شخص توبهکننده است ( رجوع کنید به امام خمینی، ج 1، ص 10). چنانچه فردی مرتکب کبیرهای شود یا بر صغائر اصرار داشته باشد، عدالت از وی ساقط میشود و تا توبه نکند، کارهایی که در آنها عدالت شرط است مثل شهادت و امامت در نماز، پذیرفته نمیشود. در اینکه آیا علاوه بر توبه، گذشت مدت زمان خاصی جهت پاک شدن از گناه لازم است یا خیر و اینکه آیا گذشت مدت زمان تنها درخصوص برخی گناهان مطرح میشود یا همة گناهان، بین فقها اختلافنظر هست (برای نظریات مختلف رجوع کنید به دِمْیاطی، ج 2، ص 316؛ طوسی، المبسوط ، ج 8، ص 179؛ شهید اول، 1399، قسم 1، ص 228؛ سابق، ج 2، ص 483؛ الموسوعةالفقهیة ، ج 14، ص 132ـ133).علما به تبع اهمیتی که در قرآن و روایات به توبه داده شده است، کتابها و رسائلی در خصوص توبه نوشتهاند که برخی از آنها به استقلال در باب توبه نگاشته شده و در برخی دیگر، فصل یا فصول مستقلی به این موضوع اختصاص یافته است. از جمله: رسالة فیالتوبة اثر عبدالصمد عاملی جَبَعی، جد شیخبهائی (آقابزرگ طهرانی، ج 4، ص 476)؛ الرسالة الکافیة فی ابطال توبةالخاطئة اثر شیخ مفید (متوفی 413؛ همان، ج 11، ص 223)؛ و مسألة فیالتوبة اثر شریف مرتضی علمالهدی (همان، ج 20، ص 385؛ برای سایر آثار رجوع کنید به ابنندیم، ص 203، پانویس 1، ص 207، 237؛ حاجی خلیفه، ج 2، ستون 1406؛ اسماعیل بغدادی، هدیةالعارفین ، ج 1، ستون 35؛ همو، ایضاح المکنون ، ج 1، ستون 403، 563؛ کنتوری، ص 71؛ آقابزرگ طهرانی، ج 3، ص 128، ج 23، ص 212). فصلی از کتاب صراطالنجاة محمدباقر مجلسی (1037ـ1111) نیز به مسئلة توبه اختصاص دارد (آقابزرگ طهرانی، ج 15، ص 38، ج 16، ص 124؛ برای دیگر آثاری که فصل یا قسمتهایی از آنها به توبه و متعلقات آن پرداخته است رجوع کنید به منابع مقاله).منابع: علاوه بر قرآن؛ آقابزرگ طهرانی؛ علیبن محمد آمدی، غایةالمرام فی علمالکلام ، چاپ حسن محمود عبداللطیف، قاهره 1391/ 1971؛ ابنبابویه، الامالی ، قم 1417؛ همو، التوحید ، چاپ هاشم حسینی طهرانی، قم 1387؛ همو، معانیالاخبار ، چاپ علیاکبر غفاری، قم 1361 ش؛ همو، کتاب من لایحضره الفقیه (ترجمه و متن)، ترجمة محمدجواد غفاری، صدر بلاغی، و علیاکبر غفاری، قم 1367ـ1369 ش؛ ابنحزم، الفصل فی الملل و الاهواء و النحل ، چاپ محمدابراهیم نصر و عبدالرحمان عمیره، بیروت 1405/1985؛ ابنحنبل، مسندالامام احمدبن حنبل ، بیروت: دارصادر، [ بیتا. ] ؛ ابنشاذان، الایضاح ، چاپ جلالالدین محدث ارموی، تهران 1363 ش؛ ابنعابدین، ردّ المحتار علیالدّر المختار ، چاپ سنگی مصر 1271ـ1272، چاپ افست بیروت 1407/ 1987؛ ابنفارس، مجملاللغة ، چاپ هادی حسن حمودی، کویت 1405/1985؛ همو، معجم مقاییساللغة ، چاپ عبدالسلام محمد هارون، قم 1404؛ ابنقدامه، المغنی ، چاپ افست بیروت 1403/1983؛ ابنقدامه مقدسی، الشرحالکبیر ، در ابنقدامه، المغنی ، بیروت 1403/1983؛ ابنقیّم جوزیّه، کتابالتوبة ، چاپ صابر بطاوی، بیروت 1412/1992؛ ابنمخدوم حسینی، مفتاحالباب ، در البابالحادی عشرللعلامة الحلّی ، چاپ مهدی محقق، تهران: دانشگاه تهران، 1365 ش؛ ابنمنظور؛ ابننجیم، البحرالرائق شرح کنزالدقائق ، بیروت 1418/1997؛ ابنندیم؛ ابوالبرکات، الشرحالکبیر ، بیروت: داراحیاء الکتبالعربیه، [ بیتا. ] ؛ ابوالصلاح حلبی، الکافی فیالفقه ، چاپ رضا استادی، اصفهان ?[ 1362 ش ] ؛ سعدی ابوجیب، القاموسالفقهی: لغةً و اصطلاحاً ، دمشق 1402/1982؛ ابوحیّان غرناطی، تفسیر البحرالمحیط ، بیروت 1403/1983؛ علیبن اسماعیل اشعری، مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلّین ، چاپ محمد محییالدین عبدالحمید، قاهره 1369ـ1373/1950ـ1954؛ احمدبن محمد اشعری قمی، کتابالنوادر ، قم 1408؛ عبدالملکبن عبداللّه امامالحرمین، کتابالارشاد ، چاپ محمد یوسف موسی و علی عبدالمنعم عبدالحمید، مصر 1369/1950؛ مرتضیبن محمدامین انصاری، کتابالمکاسب ، ج 1، قم 1415؛ میثمبن علیبحرانی، قواعد المرام فی علم الکلام ، قم 1398؛ احمدبن محمد برقی، کتاب المحاسن ، چاپ جلالالدین محدث ارموی، قم ?[ 1331 ش ] ؛ اسماعیل بغدادی، ایضاح المکنون ، ج 1، در حاجیخلیفه، ج 3؛ همو، هدیةالعارفین ، ج 1، در حاجی خلیفه، ج 5؛ عبدالقاهربن طاهر بغدادی، الفرق بینالفرق ، چاپ محمد محییالدین عبدالحمید، بیروت: دارالمعرفه، [ بیتا. ] ؛ مسعودبن عمر تفتازانی، شرحالمقاصد ، چاپ عبدالرحمان عمیره، قاهره 1409/1989، چاپ افست قم 1370ـ1371 ش؛ علیبن محمد جرجانی، شرح المواقف ، چاپ محمد بدرالدین نعسانی حلبی، مصر 1325/ 1907، چاپ افست قم 1370 ش؛ همو، کتابالتعریفات ، چاپ ابراهیم ابیاری، بیروت 1405/1985؛ اسماعیلبن حماد جوهری، الصحاح: تاجاللغة و صحاحالعربیة ، چاپ احمد عبدالغفور عطار؛ بیروت [ بیتا. ] ، چاپ افست تهران 1368 ش؛ عباس حاجیانی دشتی، ثلاث رسائل ، رسالة 2: رسالة فیالتوبة ، تقریرات درس آیةاللّه تقی طباطبائی قمی، [ بیجا: 1403 ] ؛ حاجی خلیفه؛ حرّ عاملی؛ علی حسینی، «توبه و سقوط تعزیر»، فصلنامة پژوهشی دانشگاه امام صادق ( ع )، سال 1، ش 2 (زمستان 1374)؛ محمدبن علی حصکفی، الدّرالمختار ، در هامش ردّالمحتار علیالدّر المختار از ابنعابدین، همان؛ محمودبن علی حمصی رازی، المنقذ من التقلید ، قم 1412ـ1414؛ عبداللّهبن جعفر حمیری، قربالاسناد ، قم 1413؛ روحاللّه خمینی، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، تحریرالوسیلة ، نجف 1390؛ محمدبن احمد دسوقی، حاشیة الدسوقی علی الشرح الکبیر ، [ بیروت ] : داراحیاء الکتب العربیه، [ بیتا. ] ؛ عثمانبن محمد شطا دمیاطی، اعانةالطالبین ، بیروت 1418؛ حسینبنمحمد راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن ، چاپ محمد سید کیلانی، تهران ?[ 1332 ش ] ؛ قاسمبن ابراهیم رسی، کتابالعدل و التوحید و نفیالتشبیه عناللّه الواحد الحمید ، در رسائل العدل و التوحید ، چاپ محمد عماره، ج 1، [ قاهره ] 1971؛ محمد رشیدرضا، تفسیر القرآنالحکیم الشهیر بتفسیرالمنار ، [ تقریرات درس ] شیخ محمد عبده، ج 5، مصر 1374؛ وهبه مصطفی زحیلی، الفقهالاسلامی وادلته ، دمشق 1404/1984؛ محمودبن عمر زمخشری، اساس البلاغة ، مصر 1972ـ1973؛ سید سابق، فقهالسنة ، ج 2، بیروت 1397/1977؛ محمدبن علی شوکانی، نیل الاوطار من احادیث سیدالاخیار: شرح منتقی الاخبار ، بیروت [ 1412/1992 ] ؛ محمدبن مکی شهید اول،الدروس الشرعیة فی فقه الامامیة ، قم 1412ـ1414؛ همو، القواعد و الفوائد: فیالفقه و الاصول و العربیة ، چاپ عبدالهادی حکیم، [ نجف ? 1399/ 1979 ] ، چاپ افست قم [ بیتا. ] ؛ زینالدینبن علی شهید ثانی، رسائل ، رسالة 10: رسالة کشف الریبة فی احکام الغیبة ، قم: مکتبة بصیرتی، [ بیتا. ] ؛ محمدبن حسین شیخ بهائی، جامع عباسی ، تهران: انتشارات فراهانی، [ بیتا. ] ؛ محمدبن حسن صفار قمی، بصائر الدرجات الکبری فی فضائل آل محمد ( ع )، چاپ محسن کوچهباغی تبریزی، تهران 1362 ش؛ عبدالرزاقبن همام صنعانی، تفسیر القرآن ، چاپ مصطفی مسلم محمد، ریاض 1410/1989؛ علیبن محمدعلی طباطبائی، ریاضالمسائل فی بیان الاحکام بالدلائل ، چاپ سنگی تهران 1288ـ1292، چاپ افست قم 1404؛ محمدحسین طباطبائی؛ فضلبن حسن طبرسی، تفسیر جوامعالجامع ، قم 1418ـ1420؛ همو، مجمعالبیان فی تفسیرالقرآن ، چاپ هاشم رسولی محلاتی و فضلاللّه یزدی طباطبائی، بیروت 1408/1988؛ طبری، جامع ؛ فخرالدینبن محمد طریحی، مجمعالبحرین ، چاپ احمد حسینی، تهران 1362 ش؛ محمدبن علی طوری، تکملة البحر الرائق شرح کنزالدقائق ، در ابن نجیم، البحر الرائق ، ج 7 ـ9، بیروت 1418/1997؛ محمدبن حسن طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن ، چاپ احمد حبیب قصیر عاملی، بیروت [ بیتا. ] ؛ همو، کتابالخلاف ، قم 1407ـ1417؛ همو، المبسوط فی فقهالامامیة ، ج 8 ، چاپ محمدباقر بهبودی، تهران 1351 ش؛ حسنبن عبداللّه عسکری، معجمالفروق اللغویة ، الحاوی لکتاب ابیهلال العسکری و جزءاً من کتاب نورالدین الجزائری، قم 1412؛ عبدالرحمانبن احمد عضدالدین ایجی، المواقف فی علم الکلام ، بیروت: عالم الکتب، [ بیتا. ] ؛ حسنبن یوسف علامه حلّی، قواعدالاحکام ، قم 1413ـ1419؛ همو، کشفالمراد فی شرح تجرید الاعتقاد ، چاپ حسن حسنزاده آملی، قم 1407؛ علیبن حسین(ع)، امام چهارم، الصحیفة السجادیة ، چاپ محمدباقر موحدی ابطحی، قم 1411؛ مقدادبن عبداللّه فاضل مقداد، اللوامع الالهیة فی المباحث الکلامیة ، چاپ محمدعلی قاضی طباطبائی، قم 1380 ش؛ همو، النافع یومالحشر فی شرح الباب الحادی عشر، در الباب الحادی عشر للعلامة الحلّی ، چاپ مهدی محقق، تهران: دانشگاه تهران، 1365 ش؛ محمدبن حسن فخرالمحققین، ایضاح الفوائد فی شرح اشکالات القواعد ، چاپ حسین موسوی کرمانی و علیپناه اشتهاردی و عبدالرحیم بروجردی، قم 1387ـ1389؛ احمدبن محمد فیومی، المصباحالمنیر ، بیروت 1987؛ قاضی عبدالجباربن احمد، شرح الاصول الخمسة ، چاپ عبدالکریم عثمان، قاهره 1408/1988؛ همو، المغنی فی ابواب التوحید و العدل ، ج 14، چاپ مصطفی سقا، قاهره 1385/1965؛ محمدبن احمد قرطبی، الجامع لاحکامالقرآن ، بیروت 1405/1985؛ سعیدبن هبةاللّه قطب راوندی، کتاب سلوةالحزین المعروف ب الدعوات ، قم 1407؛ ابوبکربن مسعود کاسانی، کتاب بدائع الصنائع فی ترتیب الشرائع ، کویته 1409/1989؛ ابراهیمبن علی کفعمی، المصباح ، چاپ سنگی [ تهران ] 1321، چاپ افست قم 1405؛ همو، المقامالاسنی فی تفسیر الاسماء الحسنی ، چاپ فارس حسون، قم 1412؛ کلینی؛ اعجاز حسینبن محمدقلی کنتوری، کشفالحجب و الاستار عن اسماء الکتب و الاسفار ، قم 1409؛ محمدرضا گلپایگانی، توضیحالمسائل ، قم 1371 ش؛ همو، مجمعالمسائل ، قم ?[ 1409 ] ؛ محمدصالحبن احمد مازندرانی، شرح اصول الکافی ، با تعلیقات ابوالحسن شعرانی، چاپ علی عاشور، بیروت 1421/2000؛ مجاهدبن جبر، تفسیر مجاهد ، چاپ عبدالرحمان طاهربن محمد سورتی، اسلامآباد: مجمعالبحوث الاسلامیه، [ بیتا. ] ؛ مجلسی؛ محمدبن محمدمرتضی زبیدی، تاجالعروس من جواهرالقاموس ، چاپ علی شیری، بیروت 1414/1994؛ مصباح الشریعة ، منسوب به امام جعفر صادق (ع)، بیروت 1400/1980؛ معجم فقه الجواهر ، [ بیروت ] : الغدیر، 1422/2001؛ لویس معلوف، المنجد فی اللغة و الاعلام ، بیروت 1996؛ محمدبن محمد مفید، اوائل المقالات فیالمذاهب و المختارات ، چاپ عباسقلی ص . وجدی (واعظ چرندابی)، تبریز 1371، چاپ افست قم [ بیتا. ] ؛ همو، المقنعة ، قم 1410؛ مارتین مکدرموت، اندیشههای کلامی شیخ مفید ، ترجمة احمد آرام، تهران 1363 ش؛ قاسمبن محمد منصور باللّه، کتاب الاساس لعقائد الاکیاس فی معرفة ربالعالمین و عدله فی المخلوقین و مایتصل بذلک من اصولالدین ، علق علیه محمدقاسم عبداللّه هاشمی، صعده 1421/2000؛ الموسوعة الفقهیة ، ج 14، کویت: وزارةالاوقاف والشئون الاسلامیة، 1408/1988؛ حسن موسوی بجنوردی، القواعد الفقهیة ، نجف 1969ـ1982، چاپ افست قم 1402؛ احمدبن محمد مهدی نراقی، مستندالشیعة فی احکامالشریعة ، ج 14، قم 1418؛ محمدبن محمدنصیرالدین طوسی، تجریدالاعتقاد ، چاپ محمدجواد حسینی جلالی، [ قم ] 1407؛ علی نمازی شاهرودی، مستدرک سفینةالبحار ، تحقیق و تصحیح حسن نمازی، قم 1418ـ1419؛ حسینبن محمدتقی نوری، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل ، قم 1407ـ 1408؛ یحییبن شرف نووی، المجموع: شرحالمهذب ، بیروت: دراالفکر، [ بیتا. ] ؛Arthur Jeffery, The foreign vocabulary of the Qur'a ¦n , Baroda 1938; Edward William Lane, An Arabic-English lexicon , Edinburgh 1863-1893, repr. Beirut 1980.5) در عرفان و اخلاق. توبه در اصطلاح صوفیه، بازگشتن از هر خُلق مذموم و حال بد است به خُلق محمود و حال خوب و سرانجام دور شدن از هر چیزی است که مانع وصول بنده به خداست (سُلَمی، ج 1، ص 477؛ نجمالدین کبری، ص 91،105؛ عمر سهروردی، ص 180).غالباً توبه را اولین منزل و بابالابواب دانستهاند (ابونصر سَرّاج، ص 43؛ هجویری، ص 378؛ لاهیجی، ص 218). گاهی آن را بعد از مقام «انتباه» (عبدالقاهر سهروردی، ص 74؛ باخَرزی، ج 2، ص 51) یا بعد از «یقظه * » ذکر کردهاند (انصاری، ص 25ـ26) و گاه گفتهاند که انتباه و تیقّظ، احوالی قبل از مقام توبهاند (عزالدین کاشانی، ص 366ـ367).در بارة اهمیت توبه گفته شده که هر انسانی ناگزیر از آن است، زیرا پاک بودن خصلت فرشتگان است، همواره در گناه بودن کار شیطان و بازگشتن از معصیت به طاعت از طریق توبه، کارِ آدمیان است و هر که توبه کند با آدم علیهالسلام قرابت و شباهت پیدا کرده است (غزالی، 1406، ج 4، ص 3). بنابراین، توبه بر همة مردم واجب و غفلت از آن، از گناهانی که انسان انجام داده بدتر است. بعلاوه، مهمترین قدمی که سالک در ابتدای سلوک مأمور به آن میشود، توبه است (ابوطالب مکی، ج 1، ص 179، 181؛ باخرزی، ج 2، ص 79).در زندگینامة عارفان حکایات فراوانی در بارة چگونگی تنبه و توبة آنان وجود دارد. برخی از عرفا دورانی را در فسق و فجور، راهزنی و دنیاداری گذرانده بودند، اما بر اثر واقعهای از قبیل شنیدن سخنی از کسی در خواب یا بیداری، دیدار با افراد صاحب کرامت و دیدن صحنههای عجیب و غیرعادی، ناگهان متنبه شده و پس از توبه به سیر و سلوک رو آوردهاند ( رجوع کنید به ابن قُدامه، ص 193ـ280) از جمله ابراهیم ادهم و حسینی هروی از دنیاداری و فرمانروایی، بِشر حافی و ذوالنون مصری و احمد جام از فسق و فجور و شرابخواری و فُضَیل عِیاض از راهزنی توبه کردند (جامی، ص 37، 603؛ ابن قدامه، ص 211ـ212؛ عطار، 1360 ش، ص 89ـ90، 128ـ129). همچنین یکی از کرامات عرفا، توبه دادن اهل فسق و فجور بوده است ( رجوع کنید به محمدبن منوّر، بخش 1، ص 57، 63، 189، 193؛ ابن قدامه، ص 233، 244، 281ـ292).مشایخ صوفیه در تعریف توبه بسیار سخن گفتهاند. در برخی تعاریف میان توبه و انابت فرق نهاده و انابت را مقامی بالاتر از توبه و به معنای بازگشت به خدا در همة امور و توبه را بازگشت به خدا در امور ظاهری دانستهاند (سلمی، همانجا؛ باخرزی، ج 2، ص 51). گاهی نیز انابت را بخشی از توبه دانسته و گفتهاند که توبه دو گونه است: توبة انابت و توبة استجابت. توبة انابت از ترس خدا و به جهت دیدن قدرت او بر بنده حاصل میشود و توبة استجابت از سر حیا و به جهت دیدن نزدیکی خدا به بنده است (کلاباذی، ص 93؛ هجویری، ص 385). در جای دیگر برای توبه سه مقام ذکر شده است: توبه، انابت و اَوْبت. توبه به معنای بازگشت از گناهان کبیره به طاعت از ترس عقاب، از مقامات مؤمنان است؛ انابت به معنای بازگشت از گناهان صغیره برای طلب ثواب، از مقامات اولیاست؛ و اَوْبت به معنای رجوع از خود به خدا برای رعایت فرمان الاهی، از مقامات پیامبران است (هجویری، ص 380). بیشتر تعاریف در بارة توبه متضمن مقام انابت یا نزدیک به مقاماتی چون فنا و انقطاع است. در حقیقت توبه در همة مقامات جاری است، زیرا به گفتة ابوالحسین نوری، توبه یعنی توبه کردن از هر چه غیر خداست (ابونصر سراج، ص44؛ ابوطالب مکی، ج1، ص191).میان سخنان عرفا در بارة تعریف توبه ظاهراً اختلافاتی نیز وجود دارد. جُنَید معتقد است که توبه یعنی گناهی را که کردهای، فراموش کنی، ولی سهل تُستَری میگوید که توبه یعنی گناهی را که کردهای، فراموش نکنی ( رجوع کنید به هجویری، ص 381). در جمع این دو قول گفتهاند که منظور جنید از نسیان گناه، فراموش کردن شیرینی گناه است؛ یعنی، اثری از لذت آن گناه در دل نماند (کلاباذی، ص 92) اما اغلب گفتهاند که این دو قول، ناظر به حالات اهل دو مقام است. ذکر گناه برای مبتدیان است تا یاد گناه سبب شرمساری و حزن شود و به این ترتیب گناه را برای همیشه ترک کنند ولی فراموشی گناه طریق عارفان و محبان است، زیرا آنان به ذکر حق مشغولاند و یاد گناه سبب غفلت از ذکر حق میگردد، در حال صفا یاد گناه جفاست (ابوطالب مکی، ج 1، ص 182؛ هجویری، ص 381ـ382؛ نیز رجوع کنید به مُسْتَمْلی، ج 3، ص 1211؛ روزبهان بقلی،1360، ص 324). بعلاوه، وقتی منیّتِ تائب محو شد، اثری از گناهان او و یاد توبه از آنها نیز باقی نمیماند ( رجوع کنید به شمسالدین آملی، ج 2، ص 17).شایعترین تعریف از توبه تعریف رُوَیمِ بغدادی * است که توبه یعنی توبه از توبه. برخی معتقدند که این سخن تعبیر دیگری از سخن رابعه عدویه * است که گفته استغفار میکنم از کمی صداقتم در استغفار (ابونصر سراج، ص 43؛ کلاباذی، ص 93). البته توبه از توبه به معنای توبه از فریفته شدن به طاعت توبه نیز آمده است؛ ازینرو، گفتهاند که توبه به نادیدن توبه مقبول میگردد (مستملی، ج 3، ص 1213). به نظر میرسد که تعریف رویم به سخن جنید نیز نزدیک است، زیرا حقیقت توبه آن است که فرد از یاد گناه و نیز از یاد توبه از گناه فارغ باشد.خواجه عبداللّه انصاری در منازلالسائرین (ص 28) از اقوال صوفیه در بحث توبه استفاده کرده و در بخش «سرائر توبه» میگوید که باطن توبه سه مرتبه دارد: تمیز دادن این معنا که توبه از سر تقوا بوده یا از سر عزت نفس و جاهطلبی؛ نسیان گناه؛ توبه از توبه، یعنی توبه از هر چه اشتغال به غیر حق است (نیز رجوع کنید به تِلِمْسانی، ج 1، ص 64ـ65؛ عبدالرزاق کاشی، ص 44ـ45). بنابراین، او قول جنید را دومین مرتبه و قول رویم را سومین و بالاترین مرتبة توبه میداند.تعریف رویم مقبولترین تعریف توبه از دیدگاه عرفانی است ( رجوع کنید به ادامة مقاله)، زیرا از نظر عرفا، چون گناه در طبیعت بشر است، صدق توبه کاملاً تحقق نمییابد؛ بدین ترتیب، سالک باید همواره در حال توبه باشد (مستملی، ج 3، ص 1212؛ غزالی، 1406، ج 4، ص 11) و برای او در هر مرتبهای توبهای وجود دارد که بترتیب شامل توبه از گناه کبیره، صغیره، غفلتها، توبه از دیدن حسنات و طاعات خود و توبه از قناعت به مقامی پایینتر در سلوک است در حالی که میتوان به مقام بالاتر رسید (ابونصر سراج، ص 44؛ نیز رجوع کنید به ابوطالب مکی، ج 1، ص 189ـ191؛ غزالی، 1406، همانجا). «توبه از توبه»، حقیقت توبه و عالیترین مرتبة آن شمرده میشود، زیرا توبه اظهار هستی است و استغفار نشانة آن است که سالک هنوز هوشیار است و از وجود خویش کاملاً فانی نشده است ( رجوع کنید به عطار، 1341 ش، ص 10؛ مولوی، مثنوی معنوی ، ج 1، دفتر اول، ص 134). در اشعار عرفانی نیز تعبیرات مختلفی برای توبه از توبه به کار بردهاند، از جملة آنها تعبیر توبه شکستن، توبه خواری، توبه سوزی است که کار بسیار مستحسنی است و حتی آن را بالاتر از توبة نصوح میدانند ( رجوع کنید به عطار، 1341 ش، ص 107، 362ـ363؛ مولوی، کلیات شمس ، ج 3، ص 108، بیت 13396). از موارد توبه از توبه، توبه از توبة زاهدانه است که چنین توبهای نشانة ترک ریا و رسیدن به ایمان حقیقی است ( رجوع کنید به حافظ، ص 89،288؛ عطار، 1341 ش، ص 361، 594). همچنین توبه کردن از عشق، از مواردی است که باید از آن توبه کرد، زیرا توبه از عشق گناه است و نشانة روی آوردن به زهدفروشی و زهدنمایی است ( رجوع کنید به عطار، 1341 ش، ص 526؛ حافظ، ص 289).ابنعربی نیز در بارة توبه از توبه بسیار سخن گفته است. به نظر وی، اصل توبه ناشی از بازگشت خدا به سوی بنده است و در قرآن هرجا فعل «تاب» مستند به حق است، با «عَلی'» متعدی میشود و هرگاه به بنده اسناد داده شود، با «اِلی'». پس، توبه صفت حق تعالی است و بنده محل ظهور آن صفت است و دعوی توبه از جانب عبد به منزلة غصب و تصرف در ملک غیر است. در این صورت اشکالی ندارد که مانند آیة «م'ا رَمَیتَ اِذْ رَمَیتَ وَل'کِنَّ اَللّهَ رَمی'» (انفال:17) بگوییم «ما تابَ مَن تابَ ولکن اللّه تاب». بدین ترتیب تبرّی از دعوی توبه، توبة واقعی است. به عبارت دیگر، نفی توبه، اثبات آن و اثبات آن، نفی آن است (سفر 13، ص 270ـ271، 303ـ304). ابنعربی در جای دیگر در همینباره میگوید که توبه خود نوعی کشف است و نباید حجاب خود باشد. بنابراین، توبهکار اگر دعوی توبه را ترک نکند، همین حجاب او خواهد بود (سفر 13، ص 305).علمای اخلاق حقیقت توبه را حاصل جمع شدن علم ( رجوع کنید به ادامة مقاله) و حال و فعل میدانند. منظور از حال، ندامت و پشیمانی است که اصلیترین بخش توبه است و فعل نیز ارادة ترک گناه است (غزالی، 1406، ج 4، ص 4؛ فیض کاشانی، ص 289ـ290؛ محمدمهدی نراقی، ج 3، ص 50ـ51).مقدمات توبه. اکثر عرفا و علمای اخلاق علم را مقدمة توبه دانستهاند و منظور از علم، ادراکی ناشی از تفکر در بدی احوال و افعال خود و نتایج آن است تا آدمی قبح گناهان، شدت عقوبت، نزدیکی مرگ، برتری آخرت بر دنیا و برتری لذت مناجات و معرفت خداوند را در یابد (هجویری، ص 380؛ غزالی، 1406، همانجا؛ نیز رجوع کنید به حارِث مُحاسِبی، ص 224) و تا این علم نباشد پشیمانی از گناه که سبب عزم بر توبه است، دست نخواهد داد (غزالی، 1406، همانجا؛ فیض کاشانی، ص 289).خواجه عبداللّه انصاری (ص 26ـ 28) مهمترین مقدمة توبه را شناسایی گناه میداند و میگوید که این شناسایی با سه چیز حاصل میشود: اول اینکه انسان بداند در زمان پرداختن به گناه از حفظ خدا بیبهره شده، دوم اینکه از ارتکاب گناه شاد شده، و سوم اینکه بداند در حالی اصرار بر گناه کرده است که یقین داشته خدا او را مینگرد. با دانستن این سه امر، حزن وخوف از گناهکاری و تصمیم به جبران گذشته در روان انسان پدید میآید (نیز رجوع کنید به تلمسانی، ج 1، ص 62ـ63؛ محمدمهدی نراقی، ج 3، ص 49ـ50).برای توبه شرایط بسیاری ذکر کردهاند اما گاه پشیمانی را به تنهایی کافی دانسته و شرایط دیگر را مقدمه یا نتیجة آن شمردهاند، زیرا پشیمانی موجب حزن دائم است و حزن، شیرینی گناه را از دل میبرد و ارادة آدمی را در ترک گناه در آینده و جبران گذشته تقویت میکند (قُشَیری، ص 137؛ غزالی، 1408، ص 146؛ نیز رجوع کنید به ابوطالب مکی، ج 1، ص 182). با وجود این، قصد ترک گناه در آینده، ادای فرایض، جبران گذشته، طلب حلال در خوردنی و پوشیدنی، ردّ مظالم، مجاهدت و ریاضت نفس نیز از ارکان توبه ذکر شده است (عطار، 1360 ش، ص 446؛ عزالدین کاشانی، ص 368ـ369).ابنعربی با توجه به اینکه توبه را کار خدا میداند، توضیح داده که توبة بنده در قلمرو امکان است چرا که علم به استیفای همة جوانب ندارد و نیز از علم خدا آگاه نیست، توبة آدم نیز اعتراف به ظلم بر خود بود، آنجا که گفت «رَبَّناظَلَمْنااَنْفُسَنا» (اعراف: 23). پس انسان فقط اعتراف به گناه میکند و این توبة اوست. از طرفی، به نظر ابنعربی ــ با توجه به مبانی اعتقادی وی ــ بنده نمیتواند عزم ترک گناه کند، زیرا از علم خدا نسبت به آیندة خود آگاه نیست، ازینرو عزم بر ترک گناه نشانة سوء ادب با خداست (ابنعربی، سفر 13، ص 286، 288ـ290).علمای اخلاق علاوه بر شرایط مذکور، بر جبران خطاهای گذشته نیز تأکید بسیاری میکنند و آن را لازمة برطرف شدن کدورت قلب از گناهان میدانند، همچنین توصیه میکنند که فرد در خوردن و نوشیدن امساک کند و روزه بگیرد، نماز بخواند، در عبادت بکوشد و همچنین در قبال هر رفتار ناصوابی، حسنهای را که مناسب آن است، انجام دهد؛ مثلاً اگر سَماع ملاهی کرده، سماع قرآن کند، یا اگر در خفا گناهی کرده، طاعتی در خفا کند و اگر آشکارا گناهی کرده، آشکارا طاعتی انجام دهد (غزالی، 1406، ج 4، ص 36ـ 38؛ فیض کاشانی، ص 293؛ محمدمهدی نراقی، ج 3، ص 52، 62ـ63).عرفا و علمای اخلاق در پذیرفته شدن توبه در صورت فراهم بودن همة شرایط آن، اتفاق نظر دارند و معتقدند که توبه حتماً مقبول میشود، زیرا توبة حقیقی مانند صابونی است که لباس کثیف را پاک میکند؛ بنابراین، تائب نباید در قبول توبه شک کند، بلکه باید نگران نقصان در شرایط توبه باشد (غزالی، 1406، ج 4، ص 14؛ پارسا، ص 198؛ محمدمهدی نراقی، ج 3، ص 66)؛ مثلاً، در بارة پشیمانی که از شرایط توبه است گفته شده که نشانة درستیِ پشیمانی، حزن وخوف دائم است تا حدی که لذت گناه و رغبت بر انجام آن به نفرت بدل شود (ابوطالب مکی، ج 1، ص 181). همچنین شرط عزم بر ترک گناه، چه در مورد همة گناهان کبیره یا برخی از آنها چه در بارة گناهان صغیره یا حتی یکی از آنها، مقبول است، زیرا امید است که تائب، توفیق توبه در همة گناهان را پیدا کند (هجویری، ص 380؛ غزالی، 1406، ج 4، ص 41ـ42؛ محمدمهدی نراقی، ج 3، ص 80). به اعتقاد برخی علمای اخلاق ــ که علاوه بر ترک گناه، محو آثار گناه را نیز از شرایط توبه میدانند ــ توبه زمانی مقبول است که شخص پس از توبه، امکان و فرصت گناه کردن داشته باشد و گناه نکند، زیرا مجاهدت در ترک گناه لازمة پاک کردن ظلمتِ معاصی است (محمدمهدی نراقی، ج 3، ص 54؛ احمد نراقی، ص 500). البته برخی عرفا نیز توبه را زمانی صحیح یا مقبول میدانند که شهوت گناه و احساسِ حلاوت از انجام دادن معاصی در اثر مجاهدت از بین رفته باشد یا لااقل سالک از وجود چنین حالی اندوهگین شود (ابوطالب مکی، همانجا؛ هجویری، ص 385).در زبان شریعت و طریقت، توبهای که دارای همة شرایط، یعنی پشیمانی در دل، استغفار به زبان، باز ایستادن از گناه و عزم بر ترک گناه برای همیشه، باشد توبة نصوح (بر پایة تعبیر آیة 8 سورة تحریم) نامیده میشود (ابوطالب مکی، ج 1، ص 179؛ میبدی، ج 10، ص 160؛ عَبّادی، ص 53). بنا بر یک داستان تمثیلی، نصوح نام مردی بوده است ( رجوع کنید به شمس تبریزی، ص 359؛ مثنوی معنوی ، ج 3، دفترپنجم، ص 142ـ143؛ ژنده پیل، 1373 ش، ص 103؛ همو، 1368 ش، ص 43)، اما اغلب معنای لغوی نصوح را که صیغة مبالغه به معنای خالص و صادقانه است، ترجیح دادهاند. به هر حال از علائم توبة نصوح کم خوردن به دلیل روزه، کم خفتن به دلیل نماز و کم گفتن به دلیل یاد خدا و انجام دادن فرایض است (عطار،1360 ش، ص 371؛ میبدی، همانجا). با چنین توبهای اثری از گناه در ظاهر و باطن باقی نمیماند (قشیری، ص 142؛ نجمرازی، ص 355).توبه را از حیث درجات، با اندک تفاوتی در تعریف، به سه دسته تقسیم کردهاند: توبة عام/ عوام؛ توبة خاص/ خواص؛ و توبة خاصِ خاص (مستملی، ج 3، ص 1209ـ1210؛ نیز رجوع کنید به ابونصر سراج، ص 44؛ عبادی، ص 51 ـ54).توبة عوام، توبه از گناه از طریق استغفار زبانی و ندامت در دل است (مستملی، ج 3، ص 1209؛ هجویری، ص 383).توبة خواص را توبه از صواب نیز گفتهاند و آن بازگشت از طاعات خود است، به این معنی که سالک طاعات خود را ناقص ببیند و از آن عذرخواهی کند. استغفار انبیا به همین معناست، همانگونه که خدا در قرآن به رسولاکرم فرموده است: «استَغْفِر لِذَنبِکَ» (غافر: 55؛ محمد: 190) و این استغفار برای ادا نکردن حق خداوند به طور کامل بوده است (مستملی، ج 3، 1209ـ 1210؛ هجویری، همانجا). توبة خواص را گاه توبه از صغایر نیز دانستهاند (عبادی، ص 52).توبة خاصِخاص، رجوع از خلق به حق یا از خود به حق و به معنای نسبت ندادن منفعت و مضرت به خلق است. همچنین گفته شده که تفاوت توبة خاص با خاص خاص این است که در توبة خاص فرد از نسبت دادن طاعات به خود تبری میجوید و آنها را از آنِ خود نمیداند ولی در توبة خاص خاص، عارف با دیدن عجز و فنای همة عالم از هرچه غیر خداست، تبری میکند (مستملی، ج 3، ص 1210؛ هجویری، همانجا). همچنین در این مرحله فرد از دیدن احوال و مقامات خود نیز توبه میکند. گفتهاند که استغفار پیامبر اکرم از این نوع بود، زیرا ایشان هر دم در ترقی بود و وقتی به مقام بالاتری میرسید، از مقام فروتر استغفار و از دیدن آن توبه میفرمود (هجویری، همانجا؛ عبادی، ص 53ـ54).خواجه عبداللّه انصاری (ص 30) مردم را از حیث مراتب روحی به سه طبقة عامه، اوساط (وسط) و خاصه تقسیم کرده و برای هر مرتبه توبهای را لازم دانسته است: 1) توبة عامه از بسیار شمردن طاعات است، زیرا زیاد شمردن حسنات و طاعات به این معناست که فرد حقی بر خدا داشته و او را مجبور به دادن ثواب دانسته است؛ بنابراین، بنده باید از این کار که نزد خواص، بیادبی است، توبه کند (نیز رجوع کنید به تلمسانی، ج 1، ص 69؛ عبدالرزاق کاشی، ص 49ـ50). 2) توبة اوساط باید از کم دانستن گناه باشد، زیرا اوساط چون به حکم و قضای الاهی نگاه میکنند، معصیت خود را کم میشمرند و همچنین آن را در کنار رحمت خدا کوچک میبینند، همین امر ممکن است سبب شود که آنها گناه خود را به خدا نسبت دهند و سرانجام سرکشی کنند؛ پس، اوساط باید از کوچک شمردن گناه توبه کنند (تلمسانی، ج 1، ص 69ـ70). 3) توبة خاصه از تضییع وقت است. در این مرتبه رؤیت غیر خدا سبب از بین رفتن حال مراقبه و ذکر، و در نتیجه موجب تفرقه (جدایی از حق) است؛ پس، سالک باید از ضایع کردن وقت، توبه کند (همان، ج 1، ص 70). در رسالة صدمیدان ، منسوب به خواجه عبداللّه انصاری (ص 253)، این سه مرتبه بترتیب توبة مطیع، عاصی و عارف نامیده شده است.توبه را از حیث موضوعی که از آن توبه میشود، به چهار دسته تقسیم کردهاند: توبة کفار از کفر، توبة فاسقان از فسق و فجور، توبة ابرار از اخلاق زشت و اوصاف قبیح، و توبة کاملان و انبیا از غیر حق (لاهیجی، ص 219). علمای اخلاق نیز برای توبه مراتب و انواعی شبیه به همین مضامین آوردهاند.غزالی (1408، ص 145ـ146) توبة مردم را به این پنج گروه تقسیم کرده است: توبة عوام از گناهان، توبة صالحان از اخلاق زشت، توبة پرهیزگاران از شک و تردیدی که گاهی به آن مبتلا میشوند، توبة عاشقان از غفلتی که عارض میشود، و توبة عارفان از توقف در مقامی که بالاتر از آن وجود دارد و ازینرو، توبة عارفان نهایت ندارد.خواجه نصیرالدین طوسی (ص 24، 28) توبه را به سه نوع تقسیم کرده: توبة عام از معاصی؛ توبة خاص برای معصومان که مربوط به ترک اولی' است، مانند توبة آدم علیهالسلام و سایر انبیا؛ و توبة اخص که توبه از التفات به غیر خدا یا توبه از التفات و بازگشت فرد به مرتبهای است که از آن بالاتر رفته است.همچنین علمای اخلاق توبه کنندگان را از حیث دارا بودن شرایط توبه به چهار گروه تقسیم کردهاند: گروه اول، از همة معاصی توبه میکنند و بر آن استقامت میورزند، سعی در توبه دارند و با کارهای خیر برای پاک کردن گناه میکوشند، اینان دارای نفس مطمئنهاند؛ گروه دوم در ترک گناهان کبیره استقامت دارند ولی گاه سهواً گناهانی انجام میدهند و به همین دلیل خود را ملامت میکنند، صاحب چنین توبهای، نفس لوامه دارد؛ گروه سوم کسانی هستند که مدتی بر توبه استقامت میورزند ولی دوباره میل گناه بر آنان غلبه میکند و به آن اقدام میکنند و سپس پشیمان میشوند اما نفس، آنها را به تأخیر در توبه میکشاند، این نفس را مُسوَّله گویند؛ و گروه چهارم، آنان که توبه میکنند و مدتی استقامت میورزند و بعد مرتکب گناه میشوند، بیآنکه پشیمان شوند. آنان دارای نفس «امّاره به سوء» هستند و در صورتی که شر آنان بیش از خیر باشد، عاقبت بدی خواهند داشت (غزالی، 1406، ج 4، ص 45ـ 48؛ محمدمهدی نراقی، ج 3، ص 82 ـ84).نتایج توبه عبارت است از برخورداری از محبت الاهی، پاک شدن گناه، تبدیل سیئات به حسنات، روشن شدن دل با انوار معرفت و بالا رفتن درجات روحی تا جایی که حاملان عرش دعاگوی تائب میشوند (عبدالقاهر سهروردی، ص 90؛ باخرزی، ج 2، ص 79؛ نیز رجوع کنید به غزالی، 1406، ج 4، ص 5ـ6). عرفا در بارة محبت الاهی بیش از دیگر نتایج توبه سخن گفتهاند. به اعتقاد آنان، تائب حبیب و دوست خداست و توبة فرد از دو محبت نشئت میگیرد. وقتی که خدا به بنده عنایت پیدا کرد، او توبه میکند و وقتی توبه کرد، او را دوست میدارد. پس توبه از محبت برمیخیزد و به محبت میانجامد ( رجوع کنید به ابنعربی، سفر 13، ص 271ـ272). همچنین در بارة دلیل محبت الاهی نسبت به توّابان، گفته شده که خدا توّاب است و نفس خود را نیز دوست دارد، پس توّابان صورت مرئی جمال خدای توّاباند و خدا جمال خود را در آنان مشاهده میکند و دوست میدارد (ابرقوهی، ص 223).منابع: شمسالدین ابراهیم ابرقوهی، مجمعالبحرین ، چاپ نجیب مایل هروی، تهران 1364 ش؛ ابنعربی، الفتوحاتالمکیّة ، سفر 13، چاپ عثمان یحیی، قاهره 1410/1990؛ ابنقدامه، کتابالتوّابین ، چاپ جورج مقدسی، دمشق 1961؛ ابوطالب مکی، کتاب قوتالقلوب فی معاملةالمحبوب و وصف طریقالمرید الی مقامالتوحید ، قاهره 1310، چاپ افست بیروت [ بیتا. ] ؛ ابونصر سراج، کتاب اللُّمَع فیالتصوف ، چاپ رینولد آلن نیکلسون، لیدن 1914، چاپ افست تهران [ بیتا. ] ؛ عبداللّهبن محمد انصاری، منازلالسایرین، متن عربی با مقایسه به متنِ علل المقامات و صد میدان ، ترجمة دری منازلالسایرین و عللالمقامات و شرح کتاب از روی آثار پیر هرات از روان فرهادی، تهران 1361 ش؛ یحییبن احمد باخرزی، اوراد الاحباب و فصوص الآداب ، ج 2: فصوص الآداب ، چاپ ایرج افشار، تهران 1345 ش؛ محمدبن محمد پارسا، تحفةالسالکین ، دهلی [ 1970 ] ؛ سلیمانبن علی تلمسانی، شرح منازلالسائرین الیالحقالمبین ، چاپ عبدالحفیظ منصور، تونس 1988، چاپ افست قم 1371 ش؛ عبدالرحمانبن احمد جامی، نفحاتالانس ، چاپ محمود عابدی، تهران 1370 ش؛ حارث محاسبی، الوصایا ، چاپ عبدالقادر احمد عطا، بیروت 1406/1986؛ شمسالدین محمد حافظ، دیوان ، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران 1369 ش؛ روزبهان بقلی، شرح شطحیات ، چاپ هانری کوربن، تهران 1360 ش؛ احمدبن ابوالحسن ژندهپیل، انسالتائبین ، چاپ علی فاضل، تهران 1368 ش؛ همو، مفتاحالنجات: متن عرفانی به زبان فارسی ، چاپ علی فاضل، تهران 1373 ش؛ محمدبن حسین سلمی، مجموعة آثار ابوعبدالرحمن سلمی: بخشهایی از حقائق التفسیر و رسائل دیگر ، چاپ نصراللّه پورجوادی، 5: درجاتالمعاملات ، چاپ احمد طاهری عراقی، تهران 1369ـ1372 ش؛ عبدالقاهربن عبداللّه سهروردی، آدابالمریدین ، ترجمة عمربن محمد شیرکان، چاپ نجیب مایل هروی، تهران 1363 ش؛ عمربن محمد سهروردی، عوارفالمعارف ، ترجمة ابومنصور عبدالمؤمن اصفهانی، چاپ قاسم انصاری، تهران 1364 ش؛ محمدبن محمود شمسالدین آملی، نفائسالفنون فی عرایس العیون ، ج 2، چاپ ابراهیم میانجی، تهران 1379؛ محمدبن علی شمس تبریزی،مقالات شمس تبریزی ، چاپ احمد خوشنویس (عماد)، تهران 1349 ش؛ منصوربن اردشیر عَبّادی، صوفینامه: التصفیة فی احوالالمتصوفة ، چاپ غلامحسین یوسفی، تهران 1368 ش؛ عبدالرزاقکاشی، شرح منازلالسائرین ، چاپ محسن بیدارفر، قم 1372 ش؛ محمودبن علی عزالدین کاشانی، مصباحالهدایة و مفتاحالکفایة ، چاپ جلالالدین همایی، تهران 1367 ش؛ محمدبن ابراهیم عطار، تذکرةالاولیاء ، چاپ محمد استعلامی، تهران 1360 ش؛ همو، دیوان ، چاپ تقی تفضلی، تهران 1341 ش؛ محمدبن محمد غزالی، احیاء علومالدین ، بیروت 1406/1986؛ همو، کتابالاربعین فی اصولالدین ، بیروت 1408/1988؛ محمدبن شاه مرتضی فیض کاشانی، الحقایق فی محاسنالاخلاق ، چاپ محسن عقیل، [ قم ] 1409/1989؛ عبدالکریمبن هوازن قشیری، ترجمة رسالة قشیریه ، چاپ بدیعالزمان فروزانفر، تهران 1361 ش؛ ابوبکر محمدبن ابراهیم کلاباذی، التعرف لمذهب اهلالتصوف ، دمشق 1407/1986؛ محمدبن یحیی لاهیجی، مفاتیح الاعجاز فی شرح گلشنراز ، چاپ محمدرضا برزگر خالقی و عفت کرباسی، تهران 1371 ش؛ محمدبن منوّر، اسرارالتوحید فی مقاماتالشیخ ابیسعید ، چاپ محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران 1366 ش؛ اسماعیلبن محمد مستملی، شرح التعرف لمذهب التصوف ، چاپ محمد روشن، تهران 1363ـ1366 ش؛ جلالالدین محمدبن محمد مولوی، کتاب مثنوی معنوی ، چاپ رینولد آلن نیکلسون، تهران: انتشارات مولی، [ بیتا. ] ؛ همو، کلیات شمس، یا، دیوان کبیر، چاپ بدیعالزمان فروزانفر، تهران 1355 ش؛ احمدبن محمد میبدی، کشفالاسرار وعدةالابرار ، چاپ علیاصغر حکمت، تهران 1361 ش؛ احمدبن عمر نجمالدین کبری، اقربالطرقالیالله ، ترجمة علی همدانی، شرح کمالالدین حسین خوارزمی، چاپ علیرضا شریف محسنی، تهران ?[ 1362 ش ] ؛ عبداللّهبن محمد نجمرازی، مرصادالعباد ، چاپ محمدامین ریاحی، تهران 1352 ش؛ احمدبن محمدمهدی نراقی، کتاب معراجالسعاده ، تهران: جاویدان، [ بیتا. ] ؛ محمدمهدیبن ابیذر نراقی، جامعالسعادات ، چاپ محمد کلانتر، نجف 1387/ 1967، چاپ افست بیروت [ بیتا. ] ؛ محمدبن محمد نصیرالدین طوسی، اوصاف الاشراف ، چاپ نجیب مایل هروی، مشهد ?[ 1357 ش ] ؛ علیبن عثمان هجویری، کشفالمحجوب ، چاپ و. ژوکوفسکی، لنینگراد 1926، چاپ افست تهران 1358 ش.