تواتر ، اصطلاحی در اصول فقه و علوم حدیث. این کلمه، مشتق از « و ـ ت ـ ر » (واژة وِتر / وَتْر به معنای «فرد»)، به معنای در پی هم آمدن و پیاپی شدن است (فَراهیدی، ذیل «وتر»؛ بیهقی، ج 2، ص 862). این واژه و واژة همارز آن (مواترة) در جایی به کار میرود که افراد یک چیز (جمع فرد) یکی پس از دیگری، نه پیوسته بلکه با اندکی فاصله (فَترة)، پدیدار شوند ( رجوع کنید به ابنفارِس؛ ابنمنظور، ذیل «وتر»). متواتر یکی از اصطلاحات علم عروض نیز هست ( رجوع کنید به شمس قیس، ص274).تواتر در اصطلاح بیانگر بسیار گزارش شدن خبری است که از طریق آن اطمینان به آن خبر حاصل شود. خبرِ برخوردار از این ویژگی، متواتِر نامیده میشود، گویی این خبر پیدرپی آمده است، یا متواتَر خوانده میشود به این معنا که پیدرپی گزارش شده است (فضلی، ص 71).بحث در بارة خبر متواتر یا متواترات و اعتبار آن، در دانش منطق در مبحث صناعات خمس، صورت گرفته و متواترات یکی از اقسام یقینیات ــ که خود قسمی از مسلّمات است ــ شمرده شده که قوامش به کثرت تکرار و ویژگی آن علمآفرینی است ( رجوع کنید به نصیرالدین طوسی، ص 345؛ مظفر، المنطق ، ص 286؛ خوانساری، ج 2، ص 204)، در منابع اصولفقه نیز گاه به آن مبحث ارجاع شده است (برای نمونه رجوع کنید به مظفر، اصول الفقه ، ج 2، ص 62).این اصطلاح، به اعتبار آنکه وصفِ گونهای از روایات است، در اصول فقه، ضمن بحث از انواع ادلة شرعی، معمولاً در مبحث سنّت یا خبر به عنوان یکی از اقسام آن (مثلاً رجوع کنید به علمالهدی، قسمت 2، ص 477؛ میرزای قمی، ج 1، ص 409، 420) و در دورة اخیر در مبحث حجیت ظنون، تحت عنوان خبرِ متواتر (مثلاً رجوع کنید به هاشمی، ج 4، ص 327؛ منتظری، ص 486) بررسی شده است. در علم درایةالحدیث نیز، پیش از بیان تقسیمات گوناگون، حدیث را به متواتر و آحاد تقسیم میکنند ( رجوع کنید به صدر، ص 97ـ 108؛ فضلی، ص 71ـ86؛ سبحانی، ص 21ـ34).محدّثان و اصولیان، خبر متواتر را عمدتاً به دو صورت تعریف کردهاند: عدهای آن را خبر گروهی دانستهاند که به خودی خود یقین به درستی آن حاصل شود ( رجوع کنید به ابواسحاق شیرازی، ص 208؛ آمِدی، ج 1، جزء 2، ص 25؛ ابنجماعه، ص 31؛ ابن شهیدثانی، ص 184). برخی نیز خبر متواتر را خبری دانستهاند که راویانش به تعدادی باشند که به طور معمول تبانی آنها بر کذب محال باشد ( رجوع کنید به علمالهدی، قسمت 2، ص 498؛ ابنصلاح، ص 267؛ تونی، ص 157؛ صدر، ص 97). البته کسانی که تعریف اول را برگزیدهاند آنچه را که ضمن تعریف دوم در بارة کثرت و عدم تبانی بر کذب آمده، به عنوان یکی از شروط تواتر و برای توضیح ذکر کردهاند ( رجوع کنید به ابواسحاق شیرازی، ص 209؛ ابنجماعه، همانجا؛ ابنشهیدثانی، ص 186). گاهی نیز دو تعریف با هم تلفیق شدهاند ( رجوع کنید به منتظری، همانجا). تعاریف دیگری نیز با تفاوتکم یا زیاد در منابع آمده است (برای نمونه رجوع کنید به خطیب بغدادی، ص 32). برای هر یک از این دو تعریف مزایا و معایبی ذکر کردهاند ( رجوع کنید به میرزای قمی، ج 1، ص 420؛ فضلی، ص 72ـ73) اما در مجموع، به نظر میرسد تعریف دوم جوهرة اصلی تواتر (کثرت گزارشدهندگان) را بهتر منعکس میسازد ( رجوع کنید به میرزای قمی، ج 1، ص 420ـ421؛ فضلی، ص 73). در عین حال، نسبت به کاربرد واژة تواطؤ (به معنای همدستی و تبانی) در این تعریف، چه به عنوان جزئی از تعریف و چه به عنوانِ شرط آن، ایراد گرفته شده است، زیرا همواره اتفاق بر دروغ گفتن با قصد و آگاهی و تبانی صورت نمیپذیرد، چه بسا زمینههای مشترک اجتماعی و فرهنگی مانند حبّ و بغضهای مذهبی یا همسویی با قدرت حاکم موجب شود تا عدهای، بدون تبانی، بر جعلِ یک خبر همداستان شوند یا زمینه برای سوء برداشت و خطا فراهم آید. در عین حال محدّثان، اصولیان و منطقیان عموماً به این امر توجه داشتهاند و این نکته را، ضمن تبیین تعریف یاد شده، یادآوری کردهاند ( رجوع کنید به علمالهدی، قسمت 2، ص 499، 503 ـ504؛ خطیب بغدادی، همانجا؛ محقق حلّی، ص 140؛ مظفر، المنطق ، همانجا). به نظر میرسد به کار بردن کلمة اتفاق به جای تواطؤ در تعریف مذکور مشکل مطرح شده را بکلی بر طرف سازد، چنانکه علمالهدی (قسمت 2، ص 498) از همین تعبیر استفاده کرده است. گفتنی است که مؤلفان کتابهای اصول غالباً از خبر متواتر در معنای لغوی خبر و به صورت کلی بحث کردهاند ولی محدّثان در بحث خود، به حدیث متواتر، که گونهای خبر است، توجه کردهاند. این تفاوت نگاه گاهی بر جزئیات بحث، از جمله شروط راویان خبر متواتر، تأثیر گذاشته است.اجزای گوناگون تواتر زیر عنوان «شروط تواتر» مطرح و به دو دسته تقسیم شده است: شروط حصول تواتر، که راجع به گزارشگر است و شروط افادة علم، که راجع به شنونده است.1) شروط حصول تواتر. نخستین شرط آن است که موضوع گزارش شده امری حسی یا مفهومی مانند شجاعت باشد، که اگر چه مستقیماً به حس در نمیآید، آثار محسوس و مشهود دارد (علمالهدی، قسمت 2، ص 503؛ ابواسحاق شیرازی، ص 209؛ محقق حلّی، ص 139). موضوع گزارش شده نباید امری عقلانی یا نظری باشد، زیرا در اینگونه امور احتمال خطا و اشتباه بسیار است و همین از مهمترین وجوه تفاوت اجماع و تواتر است ( رجوع کنید به هاشمی، ج 4، ص 309؛ منتظری، ص 540).شرط دومی که برخی لازم دانستهاند آن است که همة مُخبران، خود به گزارشی که میدهند عالم باشند ( رجوع کنید به علمالهدی، قسمت 2، ص 494؛ آمدی، ج 1، جزء 2، ص 37؛ محقق حلّی، ص 139). از سویی، برخی دیگر بر حصول یقین از مجموع سخن آنها تأکید کردهاند، هر چند در میان مخبران کسانی باشند که از روی گمان آن را نقل کرده باشند ( رجوع کنید به میرزای قمی، ج 1، ص 424؛ فضلی، ص 76ـ77).شرط سوم، ناظر به کمترین تعداد مخبر برای حصول تواتر است. این شرط مستند است به پارهای وقایع در تاریخ اسلام یا آیاتی از قرآن که در آنها ارقامی (مثلاً 70، 313، 12، 4) ذکر شده است ( رجوع کنید به سیوطی، ج 2، ص 176ـ177) اما مقبول عالمان اهل سنّت و امامیه قرار نگرفته و شمارِ مخبران امری نسبی و متناسب با نوع خبر و دیگر ویژگیهای مخبر دانسته شده است (علمالهدی، قسمت 2، ص 494ـ 495؛ طوسی، ج 1، ص 257ـ 258؛ ابواسحاق شیرازی، همانجا).شرط چهارم آن است که اگر میان مخبران و شنوندة خبر فاصلة زمانی و واسطه وجود داشته باشد، باید تمام شرایط لازم در تواتر در همة طبقات راویان رعایت شود (ابواسحاق شیرازی، ص 209؛ ابنصلاح، ص 267؛ شهید ثانی، ص 62؛ ابنشهید ثانی، ص 186).علاوه بر این، شروط دیگری نیز برای مخبران لازم دانسته شده که محل اختلاف است، از جمله پیروی نکردن همة مخبران از مذهب معیّن، اختلاف مخبران از نظر نَسب، و انتساب نداشتن همة آنها به یک شهر. عموم محققان این شروط را بیوجه دانستهاند ( رجوع کنید به آمدی، ج 1، جزء 2، ص 39ـ42؛ محقق حلّی، ص 139ـ140؛ میرزای قمی، ج 1، ص 426؛ حائری اصفهانی، ص 268). در عین حال، وجود این شروط که به نوعی بر ارتباط نداشتن گزارشگران با یکدیگر دلالت میکند، احتمال وجود انگیزة درونی مشترک برای دروغگویی را در مورد آنان ضعیف میسازد و در نتیجه موجب تسریع در حصول تواتر میشود ( رجوع کنید به هاشمی، ج 4، ص 333).اسلام و ایمان و عدالت از دیگر شروطی است که بهرغم مطرح شدن در برخی از منابع اصولفقه و علمالحدیث، عموم عالمان متصف بودن گزارشگران احادیث را به آنها لازم نشمردهاند ( رجوع کنید به طوسی، ج 1، ص 264؛ آمدی، ج 1، جزء 2، ص 40؛ میرزای قمی، همانجا)، هر چند که گاهی مسلمان بودن از شروط راویِ حدیث متواتر دانسته شده است (قاسمی، ص 152). برخی مؤلفان شرط اسلام را از موارد اختلاف نظر بین اصولیان و محدّثان دانستهاند ( رجوع کنید به مامِقانی، ج 1، ص 109، پانویس 2). این سخن، با توجه به آنکه عموم محدّثان نیز شرط مذکور را نپذیرفتهاند، درست به نظر نمیآید، زیرا آنچه موجب حصول تواتر و علمآفرینی آن میشود، فقط شمار زیاد گزارشگران میباشد. البته چون راویان حدیث ــ که گونهای از خبر به معنای لغوی آن است ــ مسلمان بودهاند، عملاً این وصف در آنها وجود داشته است.غزالی (ج 1، ص 140) و آمدی (متوفی 631؛ ج 1، جزء 2، ص 41) از قول شیعیان نقل کردهاند که وجود معصوم در بین گزارشگران برای تحقق خبر متواتر لازم است. منشأ این گزارش شناخته نیست، ولی در منابع شیعی، چه پیش از غزالی (مثلاً طوسی، همانجا) و چه پس از وی (مثلاً محقق حلّی، ص140)، بر نفی چنین شرطی تأکید شده است. به نظر میرسد اظهار نظر مذکور خطایی است ناشی از خلط نظریة اجماع نزد شیعة امامیه با مفهوم تواتر ( رجوع کنید به میرزای قمی، همانجا).2) شروط افادة علم. شرط اول آن است که شنونده از پیش به خبر یاد شده علم نداشته باشد، چون در این صورت علمی حاصل نمیشود (آمدی، ج 1، جزء 2، ص 37؛ شهید ثانی، ص 64؛ ابنشهیدثانی، همانجا؛ میرزای قمی، ج 1، ص 425). شرط دوم، که ظاهراً پیش از همه، شریف مرتضی علمالهدی آن را مطرح کرده و محققانِ بعدی آن را پذیرفتهاند، آن است که ذهن شنونده از پیش در برابر مضمون خبر موضع منفی یا شبههای در ذهن نداشته باشد ( رجوع کنید به علمالهدی، قسمت 2، ص491ـ492؛ طوسی، ج1، ص261ـ264؛ شهیدثانی، همانجا؛ میرزای قمی، ج 2، ص 425ـ426).ابتلا به وسواس ذهنی از یکسو و خلاف عادت و اعتقاد و عاطفه بودنِ خبر برای شنونده از سوی دیگر، امور دیگریاند که مانع پذیرفتن خبر متواتر و دست کم موجب کُند شدن روند حصول یقین میشوند (هاشمی، ج 4، ص 333ـ334).علمآفرینی متواترات، از نظر همة اصولیان و محدّثان، به تبع اهل منطق، مسلّم است و به تعبیر شیخ طوسی (ج 1، ص 243)، شکورزی نسبت به حصول علم از طریق خبر متواتر مانند شکورزی سوفسطائیان در بارة عالَم است (نیز رجوع کنید به غزالی، ج 1، ص 132؛ آمدی، ج 1، جزء 2، ص 26؛ ادامة مقاله)؛ ازینرو، کمتر به بحث در بارة آن پرداخته و صرفاً از ضروری یا اکتسابی بودن این یقین سخن گفتهاند. در این میان، محمدباقر صدر (شهادت در فروردین 1359) به تحلیل دقیق یقینآوری متواترات پرداخته و این امر را، بر پایة بحث احتمالات و در نتیجه استقراء، توضیح داده است. ایشان بر اساس نظریة ابداعی خود (توالُدِ ذاتی) علمآفرینی خبر متواتر را اثبات کرده است ( رجوع کنید به هاشمی، ج4، ص329ـ331؛ نیز رجوع کنید به سروش، ص 12ـ 43).در بارة ضروری یا اکتسابی بودن علم حاصل از متواترات، قول مشهور نزد علمای منطق آن است که علم حاصل از خبر متواتر، از امور یقینی (الواجبُ قبولُها) و بنابراین، غیر اکتسابی است، هر چند در تحقق آن برخی مقدمات حسی (مثلاً شنیدن خبر) لازم است ( رجوع کنید به نصیرالدین طوسی، ص 345ـ346؛ شهابی، ص 255، 257ـ 258، 265). در عین حال، برخی عالمان اصولفقه این علم را به اعتبار مقدمات آن، کسبی تلقی کردهاند، برخی دیگر نسبت به ضروری یا کسبی بودن آن نظر ندادهاند، عدهای هم بین اخبار متواتر در بارة شهرها و مکانها و آنچه در باب معجزات است، با توجه به تفاوت رویکرد مردم به آن، تفاوت قائل شدهاند ( رجوع کنید به علمالهدی، قسمت 2، ص 481؛ آمدی، ج 1، جزء 2، ص 30ـ 35؛ میرزای قمی، ج 2، ص 422ـ 424؛ نیز رجوع کنید به متواتر * ).در بارة امکان وقوع تواتر و علمآفرینی آن از جهت دیگری نیز بحث شده است. شریف مرتضی علمالهدی (قسمت 2، ص 481) با ارجاع به اصحاب ملل و نحل، عدهای از هندوان را تحت عنوان «سَمَنیه» منکر وقوع تواتر و علمآفرینی آن خوانده و مؤلفان سپسین، سخن او را در این باب تکرار کردهاند، گاه نیز این نظر را به براهمه نسبت داده و گاه هر دو اسم را آوردهاند ( رجوع کنید به ابواسحاق شیرازی، ص208؛ طوسی، ج1، ص239؛ غزالی، ج1، ص 132؛ محقق حلّی، ص 138؛ برای اشکالات وارد بر امکان وقوع تواتر و علمآفرینی آن و پاسخهای اصولیان به آنها رجوع کنید به آمدی، ج 1، جزء 2، ص 26ـ30؛ میرزای قمی، ج 1، ص 421ـ 422).بیشتر مؤلفان، خبر متواتر را به دو گونة لفظی و معنوی تقسیم کردهاند. در متواتر لفظی، گزارشگران مضمونی را در قالب یک لفظ گزارش میدهند، اما در متواتر معنوی یک مضمون در قالب تعبیرات مشابه با الفاظ مختلف بیان میشود. برای متواتر لفظی، به گزارشهای یکسان در بارة اقوامِ پیشین و شهرهای دور (برای مناقشة میرزای قمی نسبت به این مثال رجوع کنید به ج 1، ص 421) و به گزارش افراد بسیار از یک زلزله و در احادیث، به حدیث «انّماالاعمالُ بالنّیاتِ» ( رجوع کنید به عتر، ص 406) و بخشی از حدیث غدیر و حدیث ثقلین مثال زدهاند. مثال متواتر معنوی نیز گزارشهای فراوان از بخشندگی حاتمطائی و شجاعت حضرت علیعلیهالسلام است (برای نمونه رجوع کنید به ابواسحاق شیرازی، همانجا؛ شهید ثانی، ص 66؛ میرزای قمی، ج 1، ص 426 که در بارة این دو مثال تأمل کرده است). این توضیح نیز ضروری است که خبر متواترِ معنوی گاه از یک واقعه (مثلاً گزارشهای زیاد از جنگاوری امام علی علیهالسلام در غزوة بدر یا اُحد) و گاه از چند واقعه (مثلاً روایتهای زیاد در بارة شجاعت امام علی در غزوههای متعدد) است و در هر دو صورت دلالت مجموعة این اخبار بر معنای مشترک، به یکی از دو گونة تضمنی و التزامی است (آمدی، ج 1، جزء 2، ص 43؛ ابن شهیدثانی، همانجا؛ میرزای قمی، ج 1، ص 426ـ429؛ منتظری، ص 487؛ سبحانی، ص 31ـ34).در منابع متأخر اصولفقه امامیه، اصطلاح متواتر اجمالی مطرح شده است. ظاهراً مبتکر این اصطلاح، فقیه و اصولی نامور، آخوند ملا محمدکاظم خراسانی (متوفی 1329)، است. این اصطلاح در منابع حدیثشناسی اهل سنّت به کار نرفته است (برای نمونه رجوع کنید به قاسمی، ص 151؛ عتر، ص 405). مراد از این تعبیر آن است که گاه مجموعهای از اخبار آحاد روایت میشود که با در نظر گرفتن شرایط مختلف، برای مراجعان، علم اجمالی ایجاد میکند که به طور عادی همة آنها نباید دروغ باشد؛ به عبارت دیگر، قطعاً برخی از این اخبار به همان صورت صادر شده است ( رجوع کنید به آخوند خراسانی، حاشیة کتاب فرائدالاصول ، ص 70). آخوند خراسانی در کتاب کفایةالاصول (ص 295، 302) نیز همین اصطلاح را به کار برده و در اثبات حجیت خبر واحد به آن استدلال کرده است، گر چه نسبت به این مثال او مناقشه کردهاند (برای نمونه رجوع کنید به مروج ، ج 4، ص 426). محمدباقر صدر ( رجوع کنید به هاشمی، ج 4، ص 335ـ 338) در تبیین این قسم از خبر متواتر توضیحات سودمندی داده است. میرزای قمی (همانجا) به مناسبت بحث از متواتر معنوی، به ارائة فرضهای مختلف در بارة تواتر لفظی و معنوی پرداخته است. به نظر میرسد برخی از این فرضها (مثلاً فرض سوم و پنجم) بر اصطلاح متواتر اجمالی قابل تطبیق است. حائری اصفهانی (ص 268) نیز به مثالهای میرزای قمی اشاره و در بارة متواتر نامیدن برخی از آنها مناقشه کرده است. در واقع، کاربرد واژة تواتر برای آن قسم از اخبار که آخوند خراسانی مطرح کرده، کاربردی مجازی است؛ گرچه توجه به آن در مباحث فقهی بسیار سودمند است (در بارة تقسیم متواتر به تفصیلی و اجمالی رجوع کنید به منتظری، همانجا).شمار احادیث متواتر لفظی را بسیار اندک و حتی گاه منحصر به یک نمونه، اما تعداد متواترات معنوی و شمار متواترات اجمالی (در فقه) را بسیار دانستهاند ( رجوع کنید به ابنصلاح، ص 268ـ269؛ ابنجماعه، ص 31؛ صدر، ص 99ـ101؛ عتر، ص 406ـ407). برخی علما تعداد متواترات را بسیار دانستهاند ( رجوع کنید به سیوطی، ج 2، ص 178ـ179؛ صدر، ص 98؛ صالح، ص 149) ولی گویا مرادشان از تواتر، انتساب کتب حاوی احادیث به صاحبان آنها بوده است، در این صورت تواتر در طبقات قبل از صاحب کتاب، وجود ندارد ( رجوع کنید به صدر، ص 101؛ صالح، ص 149ـ150). به نظر میرسد اکثر روایات موجود در کتابهایی که موضوع آنها جمع متواترات است (برای نمونه رجوع کنید به عتر، ص 407ـ 408) در تمام طبقات متواتر نیست (صدر، ص 98) و مؤلفان آنها نیز به این نکته عنایت داشتهاند. سیوطی، که خود یکی از اولین گردآورندگان این احادیث است، دقیقاً بر همین مبنا عمل کرده است ( رجوع کنید به ج 2، ص 179).پیامد رجالی و فقهالحدیثی پذیرش اخبار متواتر در این است که در حدیث متواتر، بر خلاف دیگر روایات، ویژگیهای راوی، از جمله ضعف او، مانع از پذیرش آن نمیشود و بنابراین ضعف سند برخی از روایات متواتر اعتبار آنها را مخدوش نمیکند (سیوطی، ج 2، ص 176؛ قاسمی، ص 151؛ صدر، ص 101؛ صالح، ص 150ـ151).منابع: محمدکاظمبن حسین آخوند خراسانی، حاشیة کتاب فرائدالاصول ، قم: مکتبة بصیرتی، [ بیتا. ] ؛ همو، کفایةالاصول ، قم 1417؛ علیبن محمد آمدی، الاحکام فی اصولالاحکام ، چاپ سید جمیلی، ج 1، بیروت 1404/1984؛ ابنجماعه، المنهل الروی فی مختصر علومالحدیث النبوی ، چاپ محییالدین عبدالرحمان رمضان، دمشق 1406/1986؛ ابن شهیدثانی، معالمالدین و ملاذالمجتهدین ، تهران 1378؛ ابنصلاح، علومالحدیث ، چاپ نورالدین عتر، دمشق 1404/1984؛ ابنفارس؛ ابنمنظور؛ ابراهیمبنعلی ابواسحاق شیرازی، اللمع فی اصول الفقه ، بیروت 1406؛ احمدبن علی بیهقی، تاجالمصادر ، چاپ هادی عالمزاده، تهران 1366ـ 1375؛ عبداللّهبن محمد تونی، الوافیة فی اصول الفقه ، چاپ محمدحسین رضوی کشمیری، قم 1415؛ محمدحسینبن عبدالرحیم حائری اصفهانی، الفصول الغرویة فی الاصولالفقهیة ، قم 1404؛ احمدبن علی خطیب بغدادی، الکفایة فی علمالروایة ، چاپ احمد عمر هاشم، بیروت 1406/1986؛ محمد خوانساری، منطق صوری ، تهران 1361 ش؛ابوالقاسم خوئی، اجودالتقریرات ، تقریرات درس آیةاللّه نائینی، قم 1410؛ جعفر سبحانی، اصول الحدیث و احکامه فی علمالدرایة ، قم 1412؛ عبدالکریم سروش، «مبانی منطقی استقراء از نظر آیتاللّه صدر»، نشر دانش ، سال 3، ش 3 (فروردین و اردیبهشت 1362)؛ عبدالرحمانبن ابیبکر سیوطی، تدریبالراوی فی شرح تقریب النواوی ، چاپ عبدالوهاب عبداللطیف، قاهره 1385/1966؛ محمدبن قیس شمس قیس، کتابالمعجم فی معاییر اشعار العجم ، تصحیح محمدبن عبدالوهاب قزوینی، چاپ مدرس رضوی، تهران ?[ 1338 ش ] ؛ محمود شهابی، رهبر خرد، قسمت منطقیات ، تهران 1340 ش؛ زینالدینبن علی شهیدثانی، الرعایة فی علمالدرایة ، چاپ عبدالحسین محمدعلی بقال، قم 1408؛ صبحی صالح، علومالحدیث ، بیروت 1388/1969؛ حسن صدر، نهایةالدرایة فی شرح الرسالة الموسومةبالوجیزه للبهائی ، چاپ ماجدغرباوی، [ قم، ? 1413 ] ؛ محمدبن حسن طوسی، عدةالاصول ، چاپ محمد مهدی نجف، قم 1403/1983؛ نورالدین عتر، منهجالنقد فی علوم الحدیث ، بیروت 1412/1992؛ علیبن حسین علمالهدی، الذریعة الی اصول الشریعة ، چاپ ابوالقاسم گرجی، تهران 1363 ش؛ محمدبن محمد غزالی، المستصفی من علمالاصول ، بولاق 1322ـ1324، چاپ افست قم 1368 ش؛ خلیلبن احمد فراهیدی، کتابالعین ، چاپ مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی، قم 1405؛ عبدالهادی فضلی، اصولالحدیث ، بیروت 1414/1993؛ محمد جمالالدین قاسمی، قواعد التحدیث من فنون مصطلح الحدیث ، چاپ محمد بهجة بیطار، بیروت 1422؛ عبداللّه مامقانی، مقباس الهدایة فی علم الدرایة ، چاپ محمدرضا مامقانی، قم 1411ـ1414؛ جعفربن حسن محقق حلّی، معارجالاصول ، چاپ محمدحسین رضوی، قم 1403؛ محمدجعفر مروج، منتهیالدرایة فی توضیح الکفایة ، نجف 1388، چاپ افست قم 1403ـ1411؛ محمدرضا مظفر، اصولالفقه ، قم: موسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، [ بیتا. ] ؛ همو، المنطق ، بیروت 1400/1980؛ حسینعلی منتظری، نهایةالاصول ، تقریرات درس آیةاللّه بروجردی، قم 1415؛ ابوالقاسمبن محمدحسن میرزای قمی، قوانینالاصول ، چاپ سنگی تهران 1308ـ1309، چاپ افست 1378؛ محمدبن محمد نصیرالدین طوسی، کتاب اساس الاقتباس ، چاپ مدرس رضوی، تهران 1361 ش؛ محمود هاشمی، بحوث فی علمالاصول ، تقریرات درس آیةاللّه صدر، قم 1417/1996.