تنکابنی، محمدمؤمن حسینی رجوع کنید به حکیم مؤمن NNNNتنکابنی،محمدولیخان ، سپهدار اعظم از دولتمردان عصر قاجار. در 1264 در منطقة دوهزار، از ییلاقات خاندانش (خلعتبری) در کوهستان تنکابن، بهدنیا آمد. پدرش، حبیباللّهخان ملقب به ساعدالدوله و بعدها ترخان سردار، فرزند محمدولیخان سرتیپ تنکابنی بود. چون حبیباللّهخان در تهران در خدمت دربار بود، محمدولی تحت مراقبت مادر خود تربیت یافت. او در دوازده سالگی به تهران آمد و وارد خدمت نظام شد و در زمان صدارت میرزا حسینخان سپهسالار، از او درجة سرتیپی گرفت (تنکابنی، ص23ـ33). در نیمة دوم دهة 1290، که ترکمنها در شمال ایران آشوب کرده بودند، تنکابنی مأمور برقراری امنیت در آنجا شد و آنان را شکست داد و ناصرالدینشاه به پاس شایستگیاش، به او لقب نصرالسلطنه داد. سپس وی امیرتومان و حاکم استرآباد شد. پس از مدتی به تهران بازگشت و ادارة امور ضرابخانه و وزارت مسکوکات را بر عهده گرفت (همان، ص34ـ 35؛ مکی، 1362ش، ج4، ص139؛ هدایت، 1363ش الف ، ص 86). او در ذیقعدة 1317 حاکم گیلان شد و در چهار سال حکومت خود در آنجا خدمات رفاهی و آبادانی گستردهای انجام داد. در صفر 1322 والی آذربایجان شد و پس از یک سال به تهران بازگشت و امتیاز ادارة تلگرافخانه به او واگذار گردید. او همزمان فرماندهی نیروهای نظامی مازندران و گیلان و قزوین را نیز به عهده داشت. در این سال سپهدار اعظم لقب گرفت (بامداد، ج4، ص20؛ مکی، 1362ش، همانجا؛ تنکابنی، ص40).در دورة سلطنتمحمدعلیشاه، وزیر تلگرافوفرمانده قشون قزوین بود و پس از چندی رئیس قشون گیلان شد و به آنجا رفت (تنکابنی، ص47). در این فاصله بحران سیاسی بر سرِ نوشتن متمم قانون اساسی میان مشروطهطلبان و حکومت استبدادی شدت گرفت. نخستوزیری میرزا علیاصغرخان اتابک ــ که به دعوت محمدعلیشاه از لندن به تهران آمده بود ــ اوضاع سیاسی جامعه را بحرانیتر کرد. پس از قتل اتابک در 21 رجب 1325 به دست یکی از مجاهدان تبریزی، بسیاری از نخبگان درباری با ایجاد انجمنی وفاداری خود را به مشروطه اعلان کردند. 62 تن، از جمله محمدولیخان تنکابنی، به طرفداری از مشروطه نامه نوشتند و برای محمدعلیشاه و مجلس شورا فرستادند و سپس در مجلس حضور یافتند و وفاداری خود را به مشروطه به اطلاع نمایندگان رساندند (همان، ص47ـ53؛ صفائی، ج1، ص293).همزمان، ترکمنها برای چندمین بار شورش کردند و سراسر استانهای خراسان و مازندران را ناامن ساختند. حکومت مرکزی، تنکابنی را در 61 سالگی با قشونی روانة آن دیار کرد. حدود ده ماه طول کشید تا تنکابنی آرامش را به آن ولایت بر گرداند و به تهران بازگشت. در مدتی که در سفر بود، محمدعلیشاه در مخالفت علنی با مشروطه مجلس را به توپ بست. این اقدام موجب قیامهای مختلف در کشور، بویژه در تبریز، شد؛ ازینرو محمدعلیشاه، تنکابنی را برای کمک به عینالدوله ــ که برای غلبه بر مجاهدان تبریزی به آذربایجان رفته بود ــ به تبریز فرستاد (تقیزاده، ص 123)، اما تنکابنی بهدلیل اختلاف با عینالدوله از ادامة همکاری سر باز زد و با ارسال تلگرافی به محمدعلیشاه او را به پذیرش مشروطه دعوت کرد. محمدعلیشاه از این اقدام وی بر آشفت و او را به ادامة مبارزه با مجاهدان تبریزی تشویق کرد، اما تنکابنی به واسطة رشیدالملک با ستارخان و باقرخان و دیگر سردستههای تبریزی پیامهای پنهانی مبادله کرد و علاقة خود را به دیدار با آنها، به قصد پایان دادن به جنگ خانگی، اعلان نمود (حائری، ص120ـ121؛ کسروی، ص 757؛ تنکابنی، ص 61). مجاهدان پیغام دادند که اگر تنکابنی جداً میخواهد کاری انجام دهد، بهتر است به تنکابن برود و در آنجا بیرق آزادیخواهی را بلند کند؛ ازینرو تنکابنی از محاصرة تبریز دست برداشت و راهی شمال شد و در آنجا آشکارا از مشروطه طرفداری کرد. حمایت وی از مشروطهطلبان باعث شد که در تلگرافی از طرف حکومت، یاغی خوانده شود و تمام درجات و مناصب و القابش از او گرفته شود. تنکابنی نیز به سمت رشت ــ که مشروطهطلبان آن را از اختیار حکومت مرکزی خارج کرده بودند ــ حرکت کرد و به آنان پیوست (تقیزاده، ص123؛ دولتآبادی، ج2، ص369؛ کسروی، ص 780؛ تنکابنی، ص68ـ70).در این فاصله، حکومت مرکزی فشار خود را بر مجاهدان تبریزی افزود. علمای نجف، آیتاللّه آخوند ملامحمدکاظم خراسانی * و آیتاللّه ملاعبداللّه مازندرانی * ، در 22 صفر 1327 تلگرامی به انجمن سعادت رشت خطاب به تنکابنی فرستادند و خواستار جانبداری و حمایت عاجل او از مجاهدان تبریزی شدند (کسروی، ص873). تنکابنی بهقصد فتح تهران و تحتفشار قرار دادن محمدعلیشاه از رشت حرکت کرد و بعد از چند روز بدون جنگ و خونریزی قزوین را گرفت. دیپلماتهای روسی و انگلیسی کوشیدند تا از آمدن او به تهران جلوگیری کنند، اما تنکابنی در پاسخ به آنها تأکید کرد که شیعیان مجبور به اطاعت از امر علمای اسلاماند و نظر به اینکه آقایان آخوند خراسانی و ملاعبداللّه مازندرانی، علمای نجف، حکم گرفتن مشروطیت را صادر کردند، لازم است وی به وظیفة ملی و مذهبی خود قیام کند (تنکابنی، ص 93ـ94، 97ـ 98؛ صفائی، ج 1، ص 299). در عینحال تنکابنی، برای ترک مخاصمه، به واسطة دیپلماتهای روسی و انگلیسی به محمدعلیشاه پیشنهادهایی کرد که عبارت بودند از: تخلیة ایران از سپاهیان اجانب، صدور فرمان شاه در تأیید مشروطیت، برکناری امیربهادر جنگ و دیگر مرتجعین، خلع سلاح چریکهای طرفدار شاه (بامداد، ج 4، ص 22؛ هدایت، 1363 ش ب ، ص 236). شاه پیشنهادهای تنکابنی را نپذیرفت، ازینرو تنکابنی به حرکت خود به طرف تهران ادامه داد. در این فاصله، مجاهدان بختیاری نیز شهر تهران را از جنوب تهدید میکردند. سرانجام در 23 جمادیالا´خره 1327 قوای تحت رهبری تنکابنی و علیقلیخان سردار اسعد بختیاری * ، با اندکی درگیری با نیروهای دولتی، تهران را فتح کردند.بهدنبال فتح تهران و فرار محمدعلیشاه از ایران تنکابنی رسماً ریاست وزرا و وزارت جنگ را به عهده گرفت. بلافاصله انتخابات مجلس دوم شورای ملی در سراسر کشور بر گزار شد و در اول ذیقعدة 1327، با نطق تنکابنی، مجلس افتتاح شد. مجلس دوم به ریاست وزراییِ تنکابنی و اعضای دولت او رأیاعتماد داد. مجلس شورایملی در اولین جلسات خود از چهار تن که بیش از همه در برقراری مشروطه زحمت کشیده بودند، یعنی ستارخان، باقرخان، محمدولیخان تنکابنی و سرداراسعد بختیاری، تجلیل کرد و به آنان تقدیرنامه اعطا نمود (تنکابنی، ص109، 121ـ123؛ هدایت، 1363ش ب ، ص242، 246ـ 248). در انتخابات مجلس دوم، حزب اعتدالیون ــ که سیدعبداللّه بهبهانی * ، سیدمحمد طباطبایی * ، محمدولیخان تنکابنی و جمعی از بازاریان عضو آن بودند ــ موفق شدند که اکثریت کرسیهای مجلس را بهدست آورند (بهار، ج1، ص9ـ11؛ هدایت، 1363ش الف ، ص211).تنکابنی ــ که در اوضاع کاملاً بیثبات سیاسی قادر به ادامة صدارت نبود ــ بعد از حدود یک سال استعفا کرد و میرزا حسنخان آشتیانی (مستوفیالممالک) نخستوزیر شد، اما او هم دوام نیاورد و تنکابنی در 9 ربیعالاول 1329 برای دومین بار مسئول تشکیل دولت شد و از مجلس شورا رأی اعتماد گرفت. در زمان صدارت او، هیئت مالیة امریکایی، به ریاست مورگان شوستر، برای سامان دادن به اوضاع اقتصادی و مالی به ایران آمد (تنکابنی، ص151ـ152). در پی اختلاف تنکابنی با مجلس بر سر بودجة وزارت جنگ، وی در هفدهم جمادیالا´خرة همان سال تهران را ترک کرد و به رشت رفت، ولی پس از مدتی به تهران بازگشت و در 22 رجب 1329 دولت جدید را به مجلس معرفی کرد. او پس از چند روز، بهسبب اختلاف با مجلس، استعفا کرد و مدتی خانهنشین شد (همان، ص152،159؛ شوستر، ص119، 138، 142). در 1330 به او حکومت آذربایجان پیشنهاد شد که پذیرفت. در این دوره قوای روس در آذربایجان بودند، لذا تنکابنی کار زیادی از پیش نبرد (همان، ص 160، 171).مقارن شروع جنگ جهانی اول، تنکابنی از ولایات خمسه ( رجوع کنید به خمسه * ) وکیل مجلس سوم شد ولی به مجلس نرفت، زیرا پس از چهار سال کنارهگیری از مشاغل دولتی، در کابینة دوم حسن مستوفی، وزیر جنگ شده بود (همان، ص172ـ173). در این فاصله، ایران از دو سو مورد تجاوز قوای روس و انگلیس واقع شد، مجلس سوم تعطیل شد و بسیاری از نمایندگان به قم مهاجرت کردند و احمدشاه از ترس اینکه روسها تهران را اشغال کنند قصد داشت به اصفهان بگریزد که با پا در میانی شخصیتهای سیاسی، از جمله تنکابنی، از آن صرفنظر کرد (همان، ص172ـ 175؛ بهار، ج 1، ص 19ـ20؛ دولتآبادی، ج 3، ص 295).پس از سقوط دولت حسن مستوفی، عبدالحسین میرزا فرمانفرما مأمور تشکیل دولت شد. تنکابنی در دورة فرمانفرما همچنان وزیر جنگ بود (تنکابنی، ص176). در این هنگام، احمدشاه لقب سپهسالار اعظم را به او اعطا کرد. صدارت فرمانفرما سه ماه بیشتر دوام نیاورد و به پیشنهاد احمدشاه، تنکابنی برای بار سوم در ربیعالا´خر 1334 نخستوزیر ایران شد. در دورة صدارت تنکابنی، دامنة مداخلة دولتهای خارجی در امور کشور و اعمال نفوذ در شئون حیاتی کشور بیش از پیش گسترش یافت، ازینرو صدارت او فقط سه ماه و ده روز دوام آورد و وی در 12 شوال 1334 استعفا کرد. وی در این هنگام هفتاد سال داشت و بهسبب کهولت، از این تاریخ به بعد به طور رسمی در امور سیاسی کشور مداخله نداشت؛ تنها در 1337، در دورة دوم صدارت حسن وثوق، مدت بسیار کوتاهی والی آذربایجان شد (همان، ص 177، 182؛ صفائی، ج 1، ص 305ـ309).پس از کودتای سوم اسفند 1299، سیدضیاءالدین طباطبائی، نخستوزیر، حدود هفتاد تن از معترضانِ کودتای سوم اسفند را به زندان انداخت که تنکابنی نیز از جملة آنان بود (مکی، 1362ش، ج1، ص236؛ بهار، ج2، ص19). دولت سیدضیاء فقط حدود سه ماه دوام آورد (تنکابنی، ص185).پس از به حکومت رسیدن رضاشاه، وی برای تصرف املاک مرغوب مازندران و گیلان، بویژه املاک تنکابنی کوشید. ظاهراً تنکابنی حاضر نشده بود که املاک را از دست بدهد. در این اثنا پسر او، سرهنگ علیاصغر ساعدالدوله که آجودان سردارسپه بود، در شکارگاه لشکرک به طرز مشکوکی درگذشت (تنکابنی، ص188ـ190). این حادثه تنکابنی را دستخوش تألمات بسیاری کرد و او در 8 محرّم 1345/ 27 شهریور 1305 دست به خودکشی زد. دربارة علل انتحار او اظهارنظرهای مختلفی شده است؛ برخی گفتهاند که ظاهراً تنکابنی به بانک استقراضی روس مقروض بوده است و چون طبق قرارداد مودّت ایران و شوروی در اسفند 1299/ فوریة 1921، تمام اموال بانک به دولت ایران واگذار میشد، دولت برای وصول بدهیهای تنکابنی به او فشار میآورده و تنکابنی که قدرت تحمل این اهانت را نداشته، خودکشی کرده است (هدایت، 1363ش الف ، ص372؛ مکی، 1362ش، ج4، ص142). برخی بر آناند که خودکشی تنکابنی نوعی اعتراض جسورانه نسبت به رفتار و کردار رضاشاه و مأموران متجاوز دولت مرکزی بوده است که به ثروت و املاک ملاکین چشم دوخته بودند (تنکابنی، ص 202).طبق وصیت تنکابنی، او را در امامزاده صالح تجریش، کنار قبر پسرش، دفن کردند و از طرف دولت در مسجد شاه (مسجد امام خمینی) مجلس ترحیم بر گزار شد. پس از مرگ تنکابنی، تمام املاک او مصادره گردید (همان، ص192ـ193، 203).منابع: مهدی بامداد، شرححال رجال ایران در قرن 12 و 13 و 14 هجری ، تهران 1357ش؛ محمدتقی بهار، تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران ، تهران 1323ـ1363ش؛ حسن تقیزاده، زندگی طوفانی: خاطرات سیدحسن تقیزاده ، چاپ ایرج افشار، تهران 1372ش؛ محمدولی تنکابنی، یادداشتهای سپهسالار تنکابنی ( محمدولیخان خلعتبری )، گردآوری امیرعبدالصمد خلعتبری، چاپ محمود تفضلی، تهران 1362ش؛ عبدالهادی حائری، تشیع و مشروطیت در ایران و نقش ایرانیان مقیم عراق ، تهران 1364ش؛ یحیی دولتآبادی، حیات یحیی ، تهران 1362ش؛ ابراهیم صفائی، رهبران مشروطه ، ج1، تهران 1363ش؛ مورگان شوستر، اختناق ایران ، ترجمة ابوالحسن موسوی شوشتری، تهران 1351؛ احمد کسروی، تاریخ مشروطة ایران ، تهران 1363 ش؛ حسین مکی، تاریخ بیست سالة ایران ، ج4، تهران 1362 ش؛ همو، مدرس قهرمان آزادی ، تهران 1358ـ1359ش؛ مهدیقلی هدایت، خاطرات و خطرات ، تهران 1363ش الف ؛ همو، گزارش ایران ، چاپ محمدعلی صوتی، تهران 1363ش ب .