تَنَسی ، ابوعبداللّه محمدبن عبداللّهبن عبدالجلیل تِلِمسانی ، مورخ و ادیب و محدّث و فقیه مالکی در قرن نهم. در یکی از سالهای میان 824 تا 832 در شهر تَنَس * ، واقع در غرب الجزایر فعلی، در خانوادهای اهل علم به دنیا آمد ( رجوع کنید به سخاوی، ج 8، ص 120؛ تنسی، قسم 4، مقدمة سودان، ص 10ـ11). احتمالاً نزد پدرش تلمذ میکرده است (تنسی، همان مقدمه، ص 11). پس از یادگیری مقدمات، به تلمسان * رفت و نزد استادان بزرگ آن شهر به فراگیری علوم فقهی و ادبی و تاریخی پرداخت و از آن پس در آنجا اقامت گزید (سخاوی، همانجا؛ مَقَّری، 1388، ج 6، ص 195؛ تنسی، همانجا)؛ ازینرو، علاوه بر تنسی، به تلمسانی نیز شهرت یافت. مَقَّری، مؤلف نفحالطیب که با خاندان تنسی آشنایی دیرینه داشته، او را «اموی» معرفی کرده است (ج 2، ص 574). بعید نیست که خانوادة وی اموی و ساکن اندلس بوده بعدها به تَنَس و تِلِمسان رفته باشند (تنسی، همان مقدمه، ص 10).برخی از استادان و مشایخ تنسی در فقه و حدیث و روایت عبارت بودهاند از: ابنمرزوق حفید محمدبن احمد تلمسانی، ابنامام محمدبن ابراهیم تلمسانی، ابنزاغو احمدبنمحمد تلمسانی، محمدبناحمدبنالنجار تلمسانی، قاسمبنسعید عُقبانی، ابراهیمبنمحمد تازی، محمدبنعباس عبادی تلمسانی و ابنمنظور اندلسی (ابنمریم تلمسانی، ص221ـ222، 248؛ تنبکتی، ص 119، 525، 558، 573).سیرهنویسان، تنسی را در علوم عصر خود چون فقه و حدیث و تفسیر و شعر و ادب و تاریخنگاری مشهور و جزو بزرگترین عالمان تلمسان دانستهاند (ابنمریم تلمسانی، ص 248ـ 249؛ تنبکتی، ص572ـ573؛ تنسی، همان مقدمه، ص 14ـ21).تنسی شاگردان بسیاری تربیت کرد، از جمله ابوعبداللّه محمدبنصعد، احمدبناحمد فاسی زَروق، محمدبن عباس صغیر، بلقاسمبنمحمد زوّاوی، عبداللّهبن جلال، و احمدبن محمدبن حاج بیدری تلمسانی (ابنمریم تلمسانی، ص 249، 252؛ تنبکتی، ص 131، 136، 573).مقّری علاقة وافری به تنسی داشته و دانش وی را ستوده است و او را «شیخ شیوخِ» استادان خود معرفی کرده و خود را با یک واسطه شاگرد وی دانسته است (1388، ج 2، ص 432، 574، ج 6، ص 513). مقّری در نفحالطیب (ج 1، ص 681، ج 6، ص 195ـ201 و جاهای دیگر) و ازهارالریاض (ج 1، ص 243ـ 245 و جاهای دیگر) بارها از تنسی نام برده و از کتابهایش بهرهمند شده است.تنسی در جمادیالاولی 899 در تلمسان درگذشت (ابنمریم تلمسانی، ص 249؛ تنبکتی، ص573؛ کتانی، ج1، ص 267؛ ابن سوده، ص 112ـ113؛ مخلوف، ص267). وی تألیفاتی داشته است که عبارتاند از: راحالارواح فیما قاله ابوحمّو منالشعر و قیل فیه منالامداح و ما یوافق ذلک علی حسب الاقتراح، مجموعة اشعار ابوحمّو، از حاکمان الجزایر؛ الطراز فی شرح ضبطالخراز در علم قرائات (اصل آن از ابوعبداللّه محمدبن محمد شریشی)؛ فَهرسة ، مجموعه نام استادان تنسی؛ شرحی بر مختصر ابنحاجب و مجموعه فتاوی وی که وَنشَریسی برخی از آنها، از جمله پاسخنامة مفصّل او را در بارة مسئلة یهود و کنیسههای آنان در ناحیة تُوات * آورده است (ونشریسی، ج 2، ص 235ـ237، ج 11، ص 306ـ309؛ ابنمریم تلمسانی، ص 248ـ 249؛ تنبکتی، همانجا؛ مقّری، 1388، ج 6، ص 513؛ مخلوف، همانجا). گفته شده تنسی جزوهای در بارة مسلمان بودنِ ابوطالب، عموی پیامبر ــ که شیعیان معتقد به آناند ــ تألیف کرده است (سخاوی، همانجا).مهمترین اثر تنسی که عامل شهرت او به عنوان مورخ برجستة قرن نهم شده، کتاب نظمالدر ( الدرر ) و العِقیان فی [ بیان ] شرف بنیزَیّان و ذکر ملوکهم الاعیان و من مَلَک من أسلافهم فیما مضی منالزمان است که وی آن را برای سلطان ابوعبداللّه (ابوثابت) محمد متوکل زیانی (حک : 866ـ873) نوشته است (ابنمریم تلمسانی، ص248؛ مقّری، 1388، ج6، ص514؛ همو، 1358، ج1، ص244ـ245، ج3، ص166؛ تنسی، همان مقدمه، ص15ـ16).نظمالدر بیشتر کشکولی ادبی است تا کتابی تاریخی. این کتاب مشتمل است بر مقدمهای مسجع در مدح سلطان زیانی، پنج بخش در چندین باب، و خاتمهای در بارة اصل و تبار اعراب به همراه هفت قصیده از سلطانِ زیانی (سعداللّه قماری، ج1، ص72؛ سعیدونی، ص259ـ260). تنسی در باب هفتمِ بخش اول کتاب به حوادث سیاسی دولت بنیزیان (بنیعبدالواد) از 637 تا 868 و برخی وقایع فرهنگی و اجتماعی آن دوران پرداخته است (تنسی، همانجا؛ سعیدونی، ص 259). وی در تدوین این باب ــ که مختصر و با ترتیب تاریخی است و درعین حال با تملق و مبالغه همراه است ــ بیشتر بر کتاب کَنزالدُرر ابوبکربنعبداللّه دَواداری (ابندواداری) و بُغیة الرّوّاد ابوزکریا یحیی ابنخلدون استناد و اعتماد کرده است (ابنخلدون، ج 1، مقدمة حاجیات، ص 72، یادداشت ش 4؛ تنسی، همان مقدمه، ص 16؛ سعیدونی، ص 260).بخش تاریخی نظمالدر (باب هفتم از بخش اول) را بارژس به فرانسوی ترجمه و در 1268/ 1852 در ضمن ) تاریخ بنیزیان ( در پاریس چاپ کرد. بارژس این ترجمه را در 1304/ 1887 نیز در ضمن ) تاریخ تکمیلی بنیزیان ( منتشر نمود. در 1352 ش/ 1973 فون هارس کوریو نظمالدر را به آلمانی ترجمه و چاپ کرد (تنسی، همان مقدمه، ص 15؛ سعداللّه قماری، ج 1، ص 70).منابع: ابنخلدون، بغیة الرواد فی ذکر الملوک من بنیعبدالواد ، ج 1، چاپ عبدالحمید حاجیات، الجزائر 1400/ 1980؛ ابنسوده، دلیل مورّخ المغرب الاقصی ، بیروت 1418/ 1997؛ ابنمریم تلمسانی، البستان فی ذکر الاولیاء و العلماء بتلمسان ، چاپ محمدابن ابیشنب، الجزائر 1326/ 1908؛ احمدبابابن احمد تنبکتی، نیل الابتهاج بتطریز الدّیباج ، چاپ عبدالحمید عبداللّه هرامة، طرابلس 1398/ 1989؛ محمدبن عبداللّه تنسی، نظم الدّرّ و العِقیان ، قسم4: فی محاسن الکلام ، چاپ نوری سودان، ویسبادن 1401/ 1980؛ محمدبن عبدالرحمان سخاوی، الضوء اللامع لاهل القرن التاسع ، قاهره [ 1354ـ1355 ] ؛ ابوالقاسم سعداللّه قماری، تاریخ الجزائر الثّقافی ، بیروت 1998؛ ناصرالدین سعیدونی، منالتّراث التّاریخی و الجغرافی للغرب الاسلامی ، بیروت 1999؛ محمد عبدالحیبن عبدالکبیر کتانی، فهرس الفهارس و الاثبات ، چاپ احسان عباس، بیروت 1402/ 1982؛ محمدبن محمد مخلوف، شجرة النور الزکیة فی طبقات المالکیة ، قاهره 1349ـ1350، چاپ افست بیروت [ بیتا. ] ؛ احمدبن محمد مقّری، ازهار الرّیاض فی اخبار عیاض ، چاپ مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری و عبدالحفیظ شلبی، ج1 و 3، قاهره 1358/ 1939؛ همو، نفحالطیب ، چاپ احسان عباس، بیروت 1388/ 1968؛ احمدبن یحیی ونشریسی، المعیار المعرب و الجامع المغرب عن فتاوی علماء افریقیة و الاندلس و المغرب ، چاپ محمد حجی، بیروت 1401ـ1403/ 1981ـ1983.