تَندوخاتون رجوع کنید به دَندی خاتونNNNNتِنِدوس رجوع کنید به بوزجهآداNNNNتَنْری (در فارسی به صورت تَنْگَری)، نام خدای آسمان در زبان ترکی قدیم. در زبان مغولی، tجgri وامواژهای از زبان ترکی است به همین معنی و بعداً تنها به معنای «خداوند» شده است ( د. اسلام ، چاپ اول، ذیل مادّه). نزد ترکان متأخر علاوه بر صورتهای تانری و تاری به معنای خدا، معانی دوم و سوم آسمان و بهشت را نیز پیدا کرده است (همانجا). تنری نخستینبار در کتیبة کولتگین ، از مجموعه کتیبههای اورخون، دیده شد. این مجموعه که در ساحل رودخانة اورخون، در 65 کیلومتری شهر قراقروم کشف شده، متعلق به نیمه اول سدة دوم/ نیمه سدة هشتم است و به ترکی باستانی و به خط رونیک (مشتق از آرامی) نوشته شده است (نیز رجوع کنید به تگین * ، تصویر کتیبه). همهجا در این کتیبهها، تنری به معنای «قدرت الاهی» بهکاررفته است.در زبانها و لهجههای ترکی شرقی صدای میانی در این واژه خیشومی شده است، ولی در لهجههای اوغوزی (ترکی عثمانی، آذربایجانی و ترکمنی) تلفظ غنّه ندارد، چنانکه در لهجههای قدیمی یاقوتی در واژة ara ta ، و در چوواشی در واژة §tura نیز چنین است (دورفر، ج 2، ص 578 ـ579).از روی بعضی اسامی و جاینامها معلوم میشود که تنگری برای هرچیز بزرگ و عظیمالجثه بهکار میرفته است، مانند تنگْری ـ تاغ (کوه تنگری = کوه آسمانی) که همان تینشان است و بلندترین قلة آن «خان تنگری» است، و نیز تنگری نور (نام مغولی: نام ـ تسو ) دریاچة تنگری در مغولستان ( ) دایرةالمعارف دین ( ، ذیل "Tengri" ). کاشغری، صاحب دیوان لغاتالترک (ج 3، ص 377)، نیز به این موضوع اشاره کرده است.قبایل شَمَنپرست آلتایی به ربّالنوع خود «تنگره قایراخان» (خدای بخشندة آسمان) میگفتند ( ) دایرةالمعارف دین ( ، همانجا). پس از تسلط قبیلههای ترک بر پیروان مذاهب دیگر، واژة تَنْگْری به صورت نامی برای ربّالنوع این مذاهب در آمد. برای نمونه در یک اثر مانوی به ترکی اویغوری به نام خواستوانیفت (اعترافنامه و توبهنامه) عبارت «خُرمُزته تنگری» (خدای اهورمزدا) آمده است ( خواستوانیفت ، ص 39، 43).در متون کهن ترکی بودایی، تنگری نظیر دوا ی سنسکریت است ( د. اسلام ، چاپ دوم، ذیل مادّه). این واژه در زبانفارسی معادل اللّه و خدا به کار رفته است (دورفر، ج 2، ص 580): «آنکه بر لوح زبانها خط اول نام اوست/ اینهمی گوید اله، آن ایزد و آن تنگری» (انوری، ج 1، ص 473).در ترکی مسیحی تَنْگْری به معنای «خداوندگار»، تنگری اوغلی بهمعنای «پسرخدا» و مشیکاتنگری به معنای «مسیح خدا»به کار رفته است ( د.اسلام ، چاپ اول، همانجا). از متونترکی شرقی اسلامی میتوان دریافت که واژههای فارسی و عربی خدا و اللّه بتدریج جای تنگری را گرفتهاند. گر چههنوز در ازبکی امروزی هر سه کلمه به کار میرود ( د. اسلام ، چاپ دوم، همانجا). اسامی خاص مثل تنگری بردی / تاریبردی (تاریوردی) و تنگریقلی به احتمال قوی ازروی الگوی نامهای ایرانی، مانند خداداد و خدابنده، ساخته شدهاند (همانجا).منابع: علیبن محمد انوری، دیوان ، چاپ محمدتقی مدرس رضوی، تهران 1364 ش؛ خواستوانیفت ، ترجمة کتایون مزداپور، در یادیار : مجموعة مقالات در بارة آسیای مرکزی ، دفتر اول، به کوشش مسعود مهرابی، تهران: موسسة مطالعات و تحقیقات فرهنگی، 1372 ش؛Gerhard Doerfer, Tدrkische und mongolische Elemente im Neupersischen , Wiesbaden 1963-1975; EI 1 , s.v. "Ta·ri" , (by V.F.Bدchner); EI 2 , s.v. "Ta·ri", (by V.F. Bدchner and G. Doerfer); The Encyclopedia of religion Mircea ed.Eliade, New York 1987, s.v. "Tengri" (by Jean-Paul Roux); Mah ¤mu ¦d b. H ¤usayn Ka ¦s ¢h ¢g ¢h ¢ar ¦â, Diva ¦nد Lأgat-it-Tدrk Tercu ¬mesi , tr. Besim Atalay, Ankara 1985-1986.