تَناوُتی ، عنوان برخی رجال اباضی منسوب به قبیلة تَناوُت در قرن پنجم و ششم. این قبیلة بربر در نَفْزاوِه واقع در جنوب تونس و وَرْقَلَه (یا وَرْجَلان) سکونت داشتهاند ( د. اسلام ، چاپ دوم، ذیل مادّه).مشهورترین عالم اباضی با این عنوان، ابوعمار عبدالکافی بن یوسفبن اسماعیلبن یوسفبن محمد تناوتی است (شماخی، ج2، ص232). وی در روستای تایغلا، نزدیک ورجلان، به دنیا آمد. در زادگاه خود به تحصیل کلام نزد ابوزکریا ورجلانی * ، عالم متبحر اباضی و مؤلف السیرةواخبارالائمة ، پرداخت و پس از درگذشت ابوزکریا، برای تکمیل معلومات خود به تونس سفر کرد و سپس به ورجلان بازگشت. از تاریخ دقیق فوت او اطلاعی در دست نیست، تنها میدانیم که قبل از 570 درگذشته است ( د. اسلام ، همانجا).تبحر ابوعمار در علم کلام او را قادر کرد تا علاوه بر تجدیدنظر در برخی آرای اباضیه * ، شکل منسجمی به آموزههای آنان بدهد ( رجوع کنید به شماخی، ج 2، ص 104). وی همچنین در تعدیلِ نظر اباضیه نسبت به حضرت علی علیهالسلام نقش مهمی داشته است. بر اساس نظر وی، زمانی که بین دو گروه مسلمان نبرد در گیرد، بهتر است که بین آنها صلح بر قرار شود، اما اگر چنین نشد، نباید پیروزی گروهی بر دیگری را آرزو کرد، زیرا در این صورت خود فرد نیز داخلِ فتنه میگردد (دَرجینی، ج1، ص491؛ شماخی، همانجا). علاوه بر این، از نظر ابوعمار، علیعلیهالسلام در نبردهای خود محقّ بوده است. با آنکه برخی از رجال اباضی نظر او را رد کردند، ابویعقوب ورجلانی، فقیه و محدّث مشهور اباضی (متوفی 570)، آن را پذیرفت و از آن دفاع کرد (ورجلانی، ج2، جزء 3، ص37).مهمترین اثر کلامی موجود ابوعمار، الموجز فی تحصیل السؤال و تخلیصالضلال است (اس ، ص 55). این کتاب در اندک زمانی پس از تألیف، به عنوان کتاب درسیِ «عَزابه»ها و «حلقه»ها (عنوان یک گروه از طلاب اباضی که مراحل مقدماتی علمآموزی را گذراندهاند و در مدارج عالی علمی قرار دارند و همة وقت خود را به آموختن تعالیم اباضی اختصاص میدهند؛ رجوع کنید به حلقه * ) متداول گردید (درجینی، ج1، ص9، 48). ظاهراً ابوعمار در تألیف کتاب خود از منابع اباضی و غیراباضی استفاده کرده، با این حال تنها به دو منبع خود اشارة صریح کرده است: کتاب المقالات نوشتة ابوعیسی وراق، عالم امامی (تناوتی ، ج1، ص59 ـ60) و کتاب التوحیدالکبیر نوشتة عیسیبن عَلْقَمة مصری، عالم اباضی قرن دوم (همان، ج2، ص149؛ اس، ص57).ابوعمار بر الجهالات ، کتابی در علم کلام نوشتة فقیه اباضی، تَبغورینبن عیسی ملشوطی (در بارة وی رجوع کنید به معجم اعلام الاباضیّة ، ج2، ص104؛ قس اس، ص48ـ49) شرحی نوشته و نیز رسالهای در بارة استطاعت نگاشته است (شماخی، همانجا؛ اس، ص 43ـ44). بخشهایی از رسالههایی نیز که حاوی سؤالات کلامی و پاسخهای وی به آنها و برخی گفتگوهای وی با معاصران خویش است، بر جا مانده است (ورجلانی، ج1، جزء 1، ص62ـ63؛ درجینی، ج2، ص488ـ489؛ شماخی، ج2، ص104، 139، 175ـ176). از این رسالهها، علاوه بر فهم مسائل مطرح در جامعة اباضی قرن پنجم، میتوان برخی آرای ابوعمار را نیز شناخت. ابویعقوب ورجلانی نیز رسالهای حاوی برخی پرسشهای کلامی از او نقل کرده است، اگرچه ابوعمار قبل از آنکه بتواند پاسخی به آن پرسشها بدهد، درگذشت. دراین رساله، از او در بارة رؤیت باری، خلق قرآن و وعد ووعید پرسش شده بود (ورجلانی، ج1، جزء 1، ص63) که نشان میدهد ابوعمار مسائلی از کلام اشعری و معتزلی را بررسی میکرده است (در بارة این نامهها که با عنوان مراسلاتبه صورت خطی موجود است رجوع کنید به معجم اعلام الاباضیّة ، ج 2، ص 259).از ابوعمار رسالة کوتاه فقهی در مبحث ارث به چاپ رسیده است ( د. اسلام ، چاپ دوم، تکملة 1ـ2، ذیل «ابوعمار»). همچنین از وی به عنوان راویِ دعائم ، اثر منظوم فقهی نوشتة احمدبن نظر، نیز نام برده شده است (درجینی، ج2، ص487؛ شماخی، ج2، ص104). وی کتابی دارد با عنوان السِیَر یا مختصرطبقات المشایخ (جعبیری، ص340؛ اس، ص 57) که در آن تقسیمبندی خاصی از طبقات رجال اباضی ارائه کرده، و درجینی در تألیف طبقاتالشمایخبالمغرب از این تقسیمبندی استفاده کرده است (ج1، ص9). ابوعمار همچنین رسالهای کوتاه در بارة عزابه نگاشته که با عنوان السیرة به چاپ رسیده است (جعبیری؛ معجم اعلام الاباضیّة ، همانجاها).افراد چندی نزد ابوعمار تلمّذ کردهاند (شماخی، ج2، ص 172ـ174). برجستهترین شاگرد وی ابویعقوب یوسفبن محمد تناوتی است. او از ابوعمار و جدّش، یوسفبنمحمد، حدیث نقل کرده (همان، ج 2 ص147) و کتاب سؤالات را بر شاگردان خود املا کرده است. این کتاب که حاوی پرسش و پاسخهای کلامی و شرححال رجال اباضی است، نوشتة سلیمانبن یخلف مَزّاتی بوده و شاگردش، ابوعمرو عثمانبن خلیفة السوفی، تکملهای بر آن افزوده است ( معجم اعلام الاباضیّة ، ج 2، ص 215ـ216؛ قس شماخی، ج 2، ص 137ـ 138، 174؛ اس، ص 55).از دیگر رجال تناوتی، ابوربیع سلیمانبن ایوببن محمدبنابیعمرو و برادرش یحیی (شماخی، ج2، ص 172ـ 173)، عدلبن لؤلؤ و برادرش حَمّو، از عالمان اباضی ساکن در جَرْبَه بودهاند (شماخی، ج2، ص159ـ160؛ قس یاقوت حموی، ج 2، ص 47 ـ 48) . عمدة شهرت این افراد به سبب زهد و تقوای آنان بوده است. زهد و تقوای امّالمؤمن، دختر عدلبنلؤلؤ، نیز نزد اباضیان مشهور است (شماخی، ج 2، ص 160).منابع: عبدالکافیبن یوسف تناوتی، الموجز ، چاپ عبدالرحمان عمیره، بیروت 1410/ 1990؛ فرحات جعبیری، نظام العزابة عندالاباضیة الوهبیة فی جربة ، تونس 1975؛ احمدبن سعید درجینی، طبقات المشایخ بالمغرب ، چاپ ابراهیم طلای، بیروت: دارالفکر، [ بیتا. ] ؛ احمدبن سعید شماخی، کتاب السیر ، چاپ احمدبن سعود سیابی، مسقط 1407/ 1987؛ معجم اعلام الاباضیّة من القرن الاوّل الهجری الی العصر الحاضر: قسم المغرب الاسلامی ، تألیف محمدبن موسی باباعمی و دیگران، چاپ محمدصالح ناصر، بیروت: دارالغرب الاسلامی، 1421/ 2000؛ یوسفبن ابراهیم ورجلانی، الدلیل و البرهان ، چاپ سالمبن حمد حارثی، [ مسقط ] 1403/ 1983؛ یاقوت حموی؛EI 2 , s.v. " A l-Tana ¦wut ¦â " (by R. Strothmann); ibid, suppl.fascs. 1-2, Leiden 1980, s.v. "Abu ¦ Ü Amma ¦r " (by J. van Ess); Josef van Ess, "Untersuchungen zu einigen iba ¦d ¤itischen Handschriften", ZDMG , vol. 126, no.1 (1976).