تَمیشَه ، شهری قدیمی در مشرق طبرستان قدیم. این شهر در مرز شرقی طبرستان و سرحد گرگان، در شانزده فرسخی مشرق شهر ساری (ساریه) واقع بوده است. نام آن در منابع سدههای اولیة اسلامی به صورت طَمیس (ابنخرداذبه، ص119؛ ابنرُسته، ص149)، طَمیسه (بلاذری، ص326)، طمیش (ابنفقیه، ص302)، طَمیشه (اصطخری، ص207)، طمیسة و تمیشة (مقدسی، ص354ـ 355) آمده است. ضبط تمیشه نیز در منابع قدیم فارسی به کار رفته است ( رجوع کنید به حدودالعالم ، ص144؛ فردوسی، ص22، 36،40؛ ابناسفندیار، ج1، ص152).از اوضاع تمیشه پیش از اسلام اطلاع چندانی در دست نیست. در شاهنامه آمده که شهر تمیشه پایتخت دوم فریدون، پس از آمل، بوده است (فردوسی، ص22). در دورة ساسانیان، انوشیروان در مشرق تمیشه دیواری آجری از کوه تا دریا ساخت تا از حملة ترکان به طبرستان جلوگیری کند. او مدتی در تمیشه بهسر برد و در آنجا به عمارت پرداخت (ابنرسته، ص150؛ ابنفقیه، ص 304؛ یاقوت حموی، ج3، ص547؛ ابناسفندیار، همانجا).مسلمانان تمیشه را در سال 30 و زمان خلافت عثمان (23ـ 35) گشودند (طبری، ج5، ص2836؛ قس ابنفقیه، ص307). به نوشتة حجازی کناری، محقق معاصر، در آن زمان یکی از آبادیهای مهم تمیشه آبادی کوسان * بود (ص102). طبری به لشکرکشی و نبرد سنگین سعیدبنعاص در شهر ساحلی تمیشه، گشوده شدن دروازه به دست اهالی هنگامی که سعید به آنان امان داده بود و کشتار ایشان اشاره کرده است (ج 5، ص 2836ـ2837). در سال 98 یزیدبن مُهَلَّب به تمیشه لشکر کشید. در اواسط قرن دوم ابوالعباس طوسی، حاکم طبرستان، سپاه هزار نفری از اعراب را به سرپرستی شمربن عبداللّهخزائی در «مَسلحة تمیشه» مستقر کرد (ابناسفندیار، ج 1، ص 162، 178).در 224، کوهیار به دستور برادرش مازیار ــ آخرین امیر قارِنوَندان طبرستان ــ شهر و باروی تمیشه را ویران کرد و اهالی آنجا را کشت. پس از او سُرخاسْتان، از یاران مازیار در ساری، به تمیشه رفت و دور آن خندقی استوار حفر کرد و دژی محکم بنا نهاد (طبری، ج11، ص 1275). ابناثیر (ج 6، ص 495ـ496) با نقل همین وقایع، طول باروی ویران شده را حدود 556 ، 5 متر ضبط کرده است. ابنخلدون (ج 4، ص 553) نیز از بارو ساختن مازیار در مشرق تمیشه (در محل باروی ساسانیان) و حفر خندقی در آنجا یاد کرده است.در قرن سوم، ابنخرداذبه (ص118ـ119) در بیان جَربی' (سرزمینهای شمال)، و بلاذری (همانجا) در ذکر فتح گرگان و طبرستان از شهر تمیشه و قریة نامیه/ نامنه نامبردهاند (نیز رجوع کنید به ادامة مقاله). در اواخر قرن سوم، ابنرسته تمیشه را اولین شهر طبرستان از طرف گرگان دانسته و به دروازة بزرگ، جمعیت زیاد، مسجدجامع و سپاه آنجا اشاره کرده است. به گفتة او، اهالی تمیشه و طبرستان فقط از طریق آن دروازه میتوانستند به گرگان بروند (همانجا). ابنفقیه (قرن سوم) از حدود تمیشه، وجود منبر، دو هزار سپاهی و دیواری در آنجا یاد کرده است (ص303ـ 304). او فاصلة استرآباد تا تمیشه را هفت فرسخ و فاصلة تمیشه تا نامیه را شش فرسخ ضبط کرده است (ص 330).در قرن چهارم، اصطخری (ص216ـ217) و ابنحوقل (ص384) به تمیشه در فاصلة سه «مرحله»ای ساری و یک مرحلهای استرآباد و نیز آبادیهای نزدیک آن، از جمله بارَسْت/ مارست و آبادان/ ابادان، اشاره کردهاند. مؤلف حدودالعالم تمیشه را شهرکی خرد و میان کوه و دریا، در فاصلة یک مرحلهای شهرک لِمراسْک ذکر کرده و از بارو، نعمت بسیار و حصار استوار آنجا یاد کرده است (ص144ـ 145). در اواخر قرن چهارم، مقدسی به نقل از مؤلفان پیشین، در بارة تمیشه و آبادیهای نزدیک آن مطالبی آورده است (ص 354ـ 355، 372).در قرن ششم، سمعانی تمیشه را قریهای در مازندران ضبط کرده و از بزرگان آنجا یاد نموده است (ج4، ص72). مهمترین وقایع تمیشه در این قرن عبارت است از: لشکرکشی مرداویج، فرستادة سلطانسنجر (حک : 511 ـ552) با ده هزار سپاهی به تمیشه و استقبال اهالی از او؛ به آتش کشیده شدن نواحی تمیشه به دستور بهرام، از امرای طبرستان، ظاهراً در 512 پس از یک ماه نبرد با رستم پسر دارا؛ و محاصرة چهل روزة تمیشه به فرمان مؤید آیابه (متوفی569)، غلامسلطان سنجر (ابناسفندیار، ج 2، ص 55 ـ60، 69ـ71؛ مرعشی، ص 225ـ 226، 238ـ 239، 248؛ خواندمیر، ج 2، ص 419).در 613، ابناسفندیار تمیشه را یکی از 27 شهر درون دربند تمیشه و در هامون در طبرستان ذکر کرده (ج1، ص74) و گفته است که فریدون، پس از پیروزی بر ضحاک، تمیشه را پایتخت خود کرد. در دورة ابناسفندیار، ویرانههای شهر تمیشه در جایی که او موضع «بانَصران» خوانده و نیز آثار گنبدهای گرماوه و خندقی که از کوه تا دریا کشیده شده بود، بجا مانده بود (همان، ج1، ص58). ابناسفندیار، به نقل از علاءالدین تکش (حک : 568 ـ596)، در بارة تمیشه گفته است: «در معمورة عالم چون آن طرف جایی نیست، چندان قلاع حصین و اموال دفین که در آنجاست، کجا تواند بود و آبها بر روی زمین روان و ینابیع که به تابستان به برف و یخ حاجت نیست و کهریزهای پاکیزه ساخته و حقیقت آنکه آن موضع را شمّامةالدّین گفتند» (ج2، ص139). در 617، در پی هزیمت سلطان محمدخوارزمشاه و عبور وی از این نواحی، لشکر مغول به تمیشه حمله کرد (منهاجسراج، ج1، ص312). در 623، یاقوت حموی ضمن نقلِ مطالبِ پیشینیان اشاره کرده است که «تَمِیسَة» و «نَمیسَة» همان تمیشه نزد ایرانیان است (ج3، ص547، ج4، ص815). به نوشتة عطاملک جوینی در 630، نصرتالدین از سوی قاآنِ مغول، حاکم ناحیهای از کبودجامه در درون تمیشه تا بیرون تمیشه و استرآباد شد (ج2، ص222ـ223). در 692، رشیدالدین فضلاللّه در بارة به سر بردن غازانخان و قتلغشاه در تمیشه مطالبی آورده است (1358، ص36ـ37؛ همو، 1373ش، ج2، ص1236). اولیاءاللّه آملی در 734 و در ذکر واقعة امیرمسعود سربداری و توجه او به جانب مازندران، از خندق تمیشه نام برده است (ص180، 186). در قرن نهم، مرعشی به خرابة تمیشه اشاره کرده و نشستگاه فریدون را تمیشة دیگری (تمیشة اَهلَم در نزدیکی آمل رجوع کنید به مهرآبادی، ج1، ص127، پانویس)، غیر از تمیشة بانصران یا تمیشه کوتی بانصران در مشرق طبرستان، دانسته است (ص 12ـ13، 16). مقصود مؤلفان قدیم، از جمله ابناسفندیار (ج1، ص58)، از تمیشه، تمیشهای بوده که در نزدیکی قریة نامیه در مشرق طبرستان قرار داشته است.از زمان ویرانی تمیشه اطلاع دقیقی در دست نیست. بعضی منابع جدید، ویرانی آن را در دورة مغول، بویژه میان سالهای 617 تا 625، ذکر کردهاند (رابینو ، ص114؛ مهجوری، ج1، ص229؛ شایان، ص325). به عقیدة رابینو (ص139)، پس از تغییراتی که با حملة مغول روی داد، تمیشه جزو نواحی گرگان و ضمیمة مازندران گردید. در 1275ـ1277/ 1858ـ1860 ملگونوف (ص 66ـ67) از آبادی «سرکَلا خرابْ شهر» ــ که ظاهراً تمیشه در آنجا بود ــ در بلوک سَدَنرُستاق، از بلوکات استرآباد، نام برده است در همین زمانها، مکنزی (ص168) از مشاهدات خود از امامزاده، آثار دیوار و خندق خرابه شهر گزارش داده است. رابینو در 1326ـ1327/ 1908ـ 1909 محل شهر قدیمی تمیشه را در دهات اَنزان (در 1379ش از دهستانهای بخش مرکزی در شهرستان بندرگز) و جایی به نام خرابه شهر ذکر کرده و از امامزادهای محصور با قبرستانی وسیع، خرابههای خندق ــ که از کوه تا دریا کشیده شده است ــ و رود کوچک خرابه شهر (الوندکیا) در حدود صدمتری آن خبر داده است (ص 114ـ115، 192؛ نیز رجوع کنید به برزگر، ج1، ص39؛ شایان، همانجا).باستانشناسان در بارة آثار شهر قدیم خراب شهر و اشیای نفیس (بویژه از قرن هفتم) به دست آمده از آنجا مطالبی گزارش کردهاند ( رجوع کنید به مداح، ص 156). در 1343 ش کاوشگران در سر کلاته خرابه شهر (نیز سَرکلاتة خراب شهر؛ در محل سَرکلاته) و در قلعة نظامی و ناحیة بانصران، سفالینههایی متعلق به پیش از اسلام و دورة اسلامی، و نیز از استخوانهایی از حیوانات و انسانها کشف کردهاند. در حفریات ناحیة بانصران، مشخص شده که بالاترین لایههای شیشههای سفالی متعلق به سدههای ششم تا هشتم است ( رجوع کنید به بیور و فهروری ، ص43ـ47).امروزه ویرانههای شهر تمیشه در محل آبادی سَرکلاته، مرکز دهستان چهار کوه، در بخش مرکزی شهرستان کُردکوی، در استان گلستان، در حدود یازده کیلومتری جنوبغربی شهر کردکوی و شش کیلومتری جنوب راه اصلی کردکوی ـ بهشهر واقع است (ایران. وزارت کشور، ص57؛ رزمآرا، ج3، ص153؛ فرهنگ جغرافیائی آبادیها ، ج29، ص88).منابع: ابناثیر؛ ابناسفندیار، تاریخ طبرستان ، چاپ عباس اقبال، تهران ?[ 1320ش ] ؛ ابنحوقل؛ ابنخرداذبه؛ ابنخلدون؛ ابنرسته؛ ابنفقیه؛ اصطخری؛ محمدبنحسن اولیاءاللّه، تاریخ رویان ، چاپ منوچهر ستوده، تهران 1348 ش؛ ایران. وزارت کشور. معاونت سیاسی و اجتماعی. دفتر تقسیمات کشوری، سازمان تقسیمات کشوری جمهوری اسلامی ایران ، تهران 1377 ش؛ اردشیر برزگر، تاریخ تبرستان پیش از اسلام ، ج 1، تهران 1329 ش؛ بلاذری؛ جوینی؛ حسن حجازیکناری، پژوهشی در زمینة نامهای باستانی مازندران ، تهران 1372ش؛ حدودالعالم ؛ خواندمیر؛ یاسنت لویی رابینو، مازندران و استرآباد ، ترجمة غلامعلی وحید مازندرانی، تهران 1365ش؛ رزمآرا؛ رشیدالدین فضلاللّه، جامعالتواریخ ، چاپ محمد روشن و مصطفی موسوی، تهران 1373ش؛ همو، کتاب تاریخ مبارک غازانی: داستان غازانخان ، چاپ کارلیان، لندن 1358/1940؛ سمعانی؛ عباس شایان، مازندران ، تهران 1364ش؛ طبری، تاریخ (لیدن)؛ ابوالقاسم فردوسی، شاهنامة فردوسی ، نسخة موزة بریتانیا، چاپ محمد روشن و مهدی قریب، تهران 1374ش؛ فرهنگ جغرافیائی آبادیهای کشور جمهوری اسلامی ایران ، ج29: شاهرود ( گرگان )، تهران: ادارة جغرافیائی ارتش، 1367ش؛ محمدکاظم مداح، «تورنگ تپه»، در بازخوانی تاریخ مازندران ، به کوشش اسداللّه عمادی، ساری: فرهنگ خانة مازندران، 1372ش؛ ظهیرالدینبن نصیرالدین مرعشی، تاریخ طبرستان و رویان و مازندران ، چاپ برنهارد دورن، پترزبورگ 1850، چاپ افست تهران 1363ش؛ مقدسی؛ چارلز فرانسیس مکنزی، سفرنامة شمال ، ترجمة منصوره اتحادیه (نظام مافی)، تهران 1359ش؛ گریگوری والریانوویچ ملگونوف، سفرنامة ملگونف به سواحل جنوبی دریای خزر ( 1858 و 1860م )، تصحیح، تکمیل و ترجمة مسعود گلزاری، تهران 1364ش؛ عثمانبنمحمد منهاج سراج، طبقات ناصری، یا، تاریخ ایران و اسلام ، چاپ عبدالحی حبیبی، تهران 1363ش؛ اسماعیل مهجوری، تاریخ مازندران ، ج1، ساری 1342ش؛ میترا مهرآبادی، شاهنامةمنثور: متن کامل شاهنامة فردوسی به نثر پارسیسره ، تهران 1374ـ1375ش؛ یاقوت حموی؛A.D.H. Bivar and G.Fehإrvؤri, "The walls of Tamm ¦ â sha", Iran: Journal of the British Institute of Persian Studies , IV (1966).