تمغا

معرف

واژه‌ای‌ ترکی‌ ـ مغولی‌ به‌ معنای‌ داغ‌، مُهر و نشان‌؛ نیز گونه‌ای‌ مالیات‌
متن
تَمغا ، واژه‌ای‌ ترکی‌ ـ مغولی‌ به‌ معنای‌ داغ‌، مُهر و نشان‌؛ نیز گونه‌ای‌ مالیات‌. این‌ واژه‌ را به‌ صورتهای‌ طمغا، طمغه‌، تامقا، تامغا، تمغه‌، تمقا، دامغا و دامغه‌ نیز ضبط‌ کرده‌اند.بر اساس‌ منابع‌ قدیمی‌ چینی‌، اویغورها در قرن‌ پنجم‌ میلادی‌ و اقوام‌ اغوز/ غُز در قرن‌ پنجم‌/ یازدهم‌، احتمالاً به‌ تقلید از چینیها، برای‌ شناسایی‌ احشام‌ خود و اثبات‌ مالکیتشان‌، بر گوش‌ یا کفل‌ چهارپایان‌ قبیلة‌ خود داغ‌ می‌زدند و آن‌ را تمغا می‌نامیدند (رشیدالدین‌ فضل‌اللّه‌، 1373 ش‌، ج‌ 1، ص‌ 57، ج‌ 3، تعلیقات‌ روشن‌ و موسوی‌، ص‌ 2341؛ نیز رجوع کنید به شریک‌ امین‌، ذیل‌ «آلتمغا» و «تمغا»؛ د. ترک‌ ، ذیل‌ "Damga" ). ظاهراً قدیمترین‌ سند به‌ جا مانده‌ از تمغا، نشانه‌هایی‌ بر سنگ‌ قبرهای‌ قوم‌ گوک‌ ترک‌، متعلق‌ به‌ قرن‌ دوم‌/ هشتم‌، است‌. در متون‌ اویغوری‌ قرن‌ دوم‌ و سوم‌/ هشتم‌ و نهم‌ ( رجوع کنید به د. ترک‌ ، ذیل‌ "Uygur edebiyati" ) نیز لفظ‌ تمغا و تمغالا به‌کار رفته‌ است‌ (همان‌، ذیل‌ "Damga" ). ترکها بر تمغاها نقوش‌ و علائمی‌ حک‌ می‌کردند که‌ نماد توتم‌ قبیله‌ و نشان‌ تمام‌ چهارپایان‌ و مالکیت‌ هر قبیله‌ بود. این‌ نقوشِ ابتدایی‌ بتدریج‌ به‌ عبارات‌ و کلمات‌ و اَشکال‌ پیشرفته‌ بدل‌ شدند ( رجوع کنید به ادامة‌ مقاله‌). هر قبیله‌ای‌ که‌ از قبیلة‌ اصلی‌ منشعب‌ می‌شد، نقوش‌ تمغای‌ قبیلة‌ مادر را با اندکی‌ تغییر به‌کار می‌برد. امروزه‌ مردم‌شناسان‌ وقوم‌شناسان‌ از این‌ شباهتها به‌ مناسبات‌ قبیله‌ها پی‌ می‌برند. تمغا برای‌ افراد قبیله‌ نوعی‌ تقدس‌ داشت‌، چنانکه‌ بعضی‌ اقوام‌ ترک‌، مانند قزاقها و اقوام‌ ساکن‌ قفقاز، که‌ به‌ سنّتهای‌ قبیله‌ای‌ پایبندند، هنوز نقش‌ تمغای‌ خود را فراموش‌ نکرده‌اند ( د. ترک‌ ، همانجا؛ ولادیمیرتسوف‌، ص‌ 292، پانویس‌ 6).1) تمغا به‌ معنای‌ مُهر و نشان‌. در جریان‌ تبدیل‌ روش‌ زندگی‌ ترکها از دامداری‌ به‌ کشاورزی‌، مفهوم‌ تمغا از نشان‌ و داغ‌ به‌ مُهر تغییر یافت‌ و به‌ عنوان‌ مُهر مخصوص‌ خان‌ یا حاکم‌ قبیله‌ به‌کار رفت‌ ( د. ترک‌ ،همانجا). اگر چه‌ تمغا در دوره‌های‌ مختلف‌ گاه‌ مترادف‌ مهر، توقیع‌، امضا، نشان‌ و حتی‌ طغرا شده‌، معنای‌ آن‌ در اصطلاحات‌ دیوانی‌ با واژگان‌ یاد شده‌ متفاوت‌ بوده‌ است‌.در ایران‌، قدیمترین‌ منبعی‌ که‌ در آن‌ لفظ‌ تمغا آمده‌، تاریخ‌ بیهقی‌ ، در ذکر رویدادهای‌ سال‌ 428، است‌ (بیهقی‌، ص‌ 695) اما تمغا در این‌ دوره‌ هنوز در دستگاه‌ اداری‌ ایران‌ رواج‌ نیافته‌ بوده‌ و اشارة‌ بیهقی‌ به‌ تمغا در بارة‌ مهری‌ است‌ که‌ روی‌ نامه‌های‌ بغراخان‌ (حک : 425ـ 435)، از فرمانروایان‌ سلسلة‌ ایلک‌خانی‌ ترکستان‌ (حک : 320ـ560)، زده‌ می‌شده‌ است‌. قدیمترین‌ تمغای‌ به‌جا مانده‌ در تاریخ‌ ایران‌، تمغای‌ ارغون‌ (حک : 683ـ690) در نامة‌ او به‌ فیلیپ‌ لوبل‌ ، پادشاه‌ فرانسه‌، است‌. این‌ نامه‌ در بایگانی‌ ملی‌ پاریس‌ نگهداری‌ می‌شود (قائم‌مقامی‌، 1348 ش‌ الف‌ ، ص‌ 124ـ125). به‌ این‌ ترتیب‌، تمغا از طریق‌ کشورگشایان‌ مغول‌، در ایران‌ و سایر ممالک‌ اسلامی‌ رواج‌ پیدا کرد (پطروشفسکی‌، ج‌ 2، ص‌ 742) و به‌ عنوان‌ مهر و امضا بر روی‌ فرمانها (رشیدالدین‌ فضل‌اللّه‌، 1373 ش‌، ج‌ 1، ص‌ 57؛ استرآبادی‌، ص‌ 107) و نامه‌ها (جوینی‌، ج‌ 2، ص‌ 223؛ قائم‌مقامی‌، 1348 ش‌ الف‌ ، همانجا) و اسناد دولتی‌ (رشیدالدین‌ فضل‌اللّه‌، 1358، ص‌ 261) و حتی‌ اجناس‌ (غیاث‌الدین‌ رامپوری‌، ذیل‌ واژه‌؛ د. ترک‌ ، همانجا) زده‌ شد.تمغا را غالباً از فلزاتی‌ چون‌ آهن‌ و برنج‌ و همچنین‌ از چوب‌ می‌ساختند (سامی‌؛ نفیسی‌، ذیل‌ واژه‌) و به‌صورت‌ گرم‌ یا سرد و خشک‌ یا تر به‌کار می‌بردند (سامی‌، همانجا). در تمغای‌ سرد کاغذهای‌ با ارزش‌ را معمولاً به‌ مرکّب‌ آغشته‌ نمی‌کردند، بلکه‌ با فشار دادن‌ تمغا بر روی‌ کاغذ، شکل‌ مُهر را به‌صورت‌ برجسته‌ در می‌آوردند ( د. ترک‌ ، همانجا). در حالت‌ گرم‌، تمغای‌ فلزی‌ را داغ‌ می‌کردند و بر محل‌ موردنظر، غالباً گوش‌ یا کفل‌ چهارپایان‌ و گاه‌ انسان‌ ( رجوع کنید به د. تاجیکی‌ ، ج‌ 7، ص‌ 244)، می‌فشردند تا نقش‌ آن‌ همیشه‌ بر روی‌ پوست‌ بماند. احتمالاً در تمغای‌ تَر از مرکّب‌ یا جوهر استفاده‌ می‌کردند.تمغاها، بر حسب‌ رنگ‌ مرکّب‌ و موضوع‌ فرمانها، متفاوت‌ بودند: آلتون‌ تمغا یا «فرمان‌زرین‌نشان‌» (وصاف‌الحضره‌، ص‌406) یا مهر طلایی‌ بیشتر برای‌ فرمانهای‌ راجع‌ به‌ امور مالی‌ به‌کار می‌رفت‌ (رشیدالدین‌ فضل‌اللّه‌، 1358، ص‌ 253ـ 254، 259ـ 262، 293، 353؛ قلقشندی‌، ج‌4، ص‌428؛ شمس‌ منشی‌، ج‌2، ص‌ 274؛ وصاف‌الحضره‌، ص‌ 390، 405). در عین‌ حال‌، گاه‌ آن‌ را به‌ مثابه‌ مهری‌ به‌ کار می‌بردند که‌ بر فرمانهای‌ راجع‌ به‌ اسب‌ و چهارپایان‌ بارکش‌ زده‌ می‌شد و شواهدی‌ از آن‌ از دورة‌ غازان‌ موجود است‌ ( رجوع کنید به رشیدالدین‌ فضل‌اللّه‌، 1358، ص‌ 274، 344ـ 345). ظاهراً افزون‌ بر این‌ آلتون‌ تمغا، در دورة‌ غازان‌ آلتون‌ تمغای‌ کوچکتری‌ برای‌ مهر کردن‌ براتهای‌ خزانه‌ و ولایات‌، اسناد مالی‌ (مانند «یافته‌» و «مفاضات‌») و اسناد معاملات‌ و آب‌ و زمین‌ ساخته‌ شده‌ بود. این‌ تمغا را بر ظَهر اسناد یاد شده‌ و بر روی‌ نوشتة‌ کوتاهی‌ به‌خط‌ مغولی‌ می‌زدند (رشیدالدین‌ فضل‌اللّه‌، 1358، ص‌ 293). آلْتمغا یا مهر سرخ‌ را، که‌ به‌ تقلید از مهر چینیان‌ ساخته‌ شده‌ بود، بر فرمانهای‌ متنوع‌ می‌زدند مانند سپردن‌ حکومت‌ ناحیه‌ای‌ به‌ کسی‌، انتصابِ کسی‌ به‌ مقامی‌ دیوانی‌، عهدنامه‌ها و فتحنامه‌ها، برات‌، و فرمانِ گرفتن‌ خراج‌ از زمین‌ (جوینی‌، ج‌1، ص‌114، 116، ج‌2، ص‌223، 248؛ رشیدالدین‌ فضل‌اللّه‌، 1358، ص‌ 134؛ همو، 1364، ص‌122؛ ابن‌بطوطه‌، ج‌ 1، ص‌ 413؛ شمس‌ منشی‌، ج‌ 2، ص‌ 127؛ وصاف‌الحضره‌، ص‌ 645، 631؛ نیز رجوع کنید به شریک‌ امین‌، ذیل‌ «آلتمغا»). به‌ نوشتة‌ ابوالعلا سودآور (ص‌ 34)، آل‌تمغا مهری‌ چینی‌ بود که‌ روی‌ نامه‌های‌ قوبیلای‌ (حک :658ـ693)، ایلخانِخانْ بالیغ‌ (پکن‌)، زده‌ می‌شد. در سال‌ 700، به‌ خواجه‌ سعدالدین‌ که‌ به‌ صاحب‌ دیوانیِ غازان‌ انتصاب‌ یافت‌، آل‌تمغایی‌ نیز اعطا شد (رشیدالدین‌ فضل‌اللّه‌، 1358، ص‌ 134)؛ بنابراین‌، می‌توان‌ چنین‌ انگاشت‌ که‌ آل‌تمغا به‌ صاحب‌ دیوان‌ تعلق‌ داشته‌ است‌.قراتمغا یا مهر سیاه‌ ظاهراً کوچکتر و کم‌ اهمیت‌تر از سایر تمغاها بوده‌ است‌ ( رجوع کنید به شیخ‌الحکمایی‌، ص‌ 4ـ 5). به‌ نوشتة‌ رشیدالدین‌ فضل‌اللّه‌ (1358، ص‌ 292) چهار امیرِ دورة‌ غازان‌، هر یک‌ قراتمغایی‌ مخصوص‌ به‌ خود داشتند که‌ آن‌ را بر ظَهر برخی‌ اسناد دیوانی‌ می‌نهادند ( رجوع کنید به ادامة‌ مقاله‌).گُوکْ تمغا یا مهر آبی‌ (کبود)، نیز در دورة‌ ایلخانان‌ به‌ کار می‌رفت‌ که‌ ظاهراً آن‌ را در دورة‌ آباقا (حک : 663ـ680) از چین‌ آورده‌ بودند (رشیدالدین‌ فضل‌اللّه‌، 1373، ج‌ 1، ص‌ 70).افزون‌ بر اینها تمغاهای‌ دیگری‌ نیز وجود داشت‌: تمغای‌ سواری‌، که‌ به‌ امیران‌ سرحد داده‌ می‌شد تا بر نامه‌های‌ ارسالی‌ بنهند تا متولیان‌ چاپارخانه‌ها مطمئن‌ شوند که‌ این‌ نامه‌ها تقلبی‌ نیستند؛ تمغای‌ پیکی‌، که‌ دو پیک‌ مأمور بودند تا رویدادهای‌ مهم‌ ولایت‌ را بنویسند و با این‌ تمغا مهر کنند و مبدأ و مقصد نامه‌ را نیز ذکر کنند (رشیدالدین‌ فضل‌اللّه‌، 1358، ص‌ 275)؛ و تمغای‌ زرینی‌ که‌ بر حواشی‌ متن‌ آن‌ تصویر کمان‌ و چماق‌ و شمشیری‌ افزوده‌ بودند و در فرمان‌ فراخوان‌ لشکریان‌ از آن‌ استفاده‌ می‌کردند (ص‌ 293).گاه‌ در مورد امور یا اشخاص‌ گوناگون‌ از تمغاهایی‌ با جنسها و اندازه‌های‌ مختلف‌ استفاده‌ می‌شد. مثلاً، از تمغای‌ یشم‌ کوچک‌ برای‌ مشایخ‌ و قضات‌ استفاده‌ می‌کردند و تمغای‌ یشم‌ بزرگ‌ را برای‌ امور مهم‌ حکومتی‌ و تمغای‌ بزرگ‌ زرین‌ را برای‌ امور کم‌اهمیت‌تر به‌کار می‌بردند (همانجا).تمغا شکلهای‌ گوناگونی‌ داشت‌. تمغای‌ ارغون‌ مربع‌ بود (جوینی‌، ج‌ 1، مقدمة‌ قزوینی‌، ص‌ یط‌´، پانویس‌ 3؛ رشیدالدین‌ فضل‌اللّه‌، 1358، ص‌ 96)، تمغای‌ الجایتو (حک : 703ـ716) نیز مربع‌ (جوینی‌، همانجا) و تمغای‌ تیمور (حک : 771ـ807) سه‌ دایرة‌ کوچک‌ بود که‌ به‌صورت‌ مثلث‌ قرار می‌گرفتند ( د. ترک‌ ، ج‌ 5، ص‌ 466). جلایریان‌، به‌ تقلید از ایلخانان‌، تمغاهای‌ مربع‌ داشتند (قائم‌مقامی‌،1348 ش‌ الف‌ ، ص‌ 126ـ127؛ همو، 1348 ش‌ ب‌ ، ص‌ 126ـ127؛ بیانی‌، ص‌ 221ـ229).اَشکال‌ و عبارات‌ و جملات‌ تمغاها هم‌ متفاوت‌ بود. مثلاً، سجعِ (عبارت‌ حک‌ شدة‌) تمغای‌ ارغون‌ به‌ خط‌ چینی‌ و مفهوم‌ آن‌ «مهر مُعینُ المُلک‌ و مُصلِحُ المِلَّة‌» بود (قائم‌مقامی‌، 1348 ش‌ الف‌ ، ص‌ 124). در سازمان‌ اسناد ملی‌ ایران‌ سندی‌ با تاریخ‌ 826 در بارة‌ بقعة‌ شیخ‌ مرشد کازرونی‌ وجود دارد که‌ بر آن‌ سه‌ بار تمغای‌ هشت‌ ضلعی‌ و دو بار تمغای‌ مربع‌ زده‌ شده‌ است‌. این‌ تمغاها به‌ خط‌ کوفیِ کتیبه‌ای‌ است‌ ( رجوع کنید به افشار، ص‌ 137ـ 141، 145، 147). تاریخ‌ سند به‌ دورة‌ آق‌قوینلو (حک : 780ـ 908) و قراقوینلو (حک : 780ـ874) باز می‌گردد. برخی‌ بر آن‌اند که‌ قراقوینلوها تمغا نداشتند ( رجوع کنید به آبادی‌ باویل‌، ص‌ 486)؛ با وجود این‌، محل‌ سند یاد شده‌ در قلمرو حکومتی‌ قراقوینلو بوده‌ است‌. وانگهی‌ در سکه‌های‌ به‌ جای‌مانده‌ از دورة‌ جهانشاه‌ (حک : 841 ـ 866) دو تمغای‌ شش‌ ضلعی‌ و مربع‌ با خط‌ عربی‌ به‌ دست‌ آمده‌ که‌ بر روی‌ یکی‌ از آنها عبارت‌ «عدل‌ سلطان‌ جهانشاه‌» ضرب‌ شده‌ است‌ ( رجوع کنید به ربیعی‌، ص‌ 87 ـ 88).عباراتِ تمغاهای‌ خانهای‌ مغول‌ در آغاز به‌ خط‌ اویغوری‌ بود (جوینی‌، ج‌ 1، ص‌ 114؛ آذری‌، ص‌ 284ـ285؛ سودآور، ص‌ 34، 36). در اسناد به‌ جای‌مانده‌ از دورة‌ ارغون‌ (حک : 683ـ690) و الجایتو نیز تمغاهایی‌ با خط‌ لِپْچا (اویغوری‌ زاویه‌دار) دیده‌ می‌شود ( رجوع کنید به پلیوت‌، ص‌ 40ـ42). بتدریج‌ از اواخر دورة‌ مغول‌ خط‌ تمغاها تغییر یافته‌ است‌، چنانکه‌ سندی‌ از 725/ 1325 به‌ دست‌ آمده‌ که‌ بر آن‌ مهرِ آلتون‌ تمغایی‌ با خط‌ عربی‌ دیده‌ می‌شود ( رجوع کنید به هرمان‌ و دورفر، 1975 الف‌ ، ص‌ 317ـ 319؛ نیز رجوع کنید به همو، 1975 ب‌ ، ص‌ 55، 85). همچنین‌ تمغاهایی‌ آمیخته‌ از خط‌ پاگزپا (اویغوری‌ زاویه‌دار) و عربی‌ (شیخ‌الحکمایی‌، ص‌4ـ 5) و کوفی‌ ( رجوع کنید به قائم‌مقامی‌، 1348ش‌ ب‌ ، ص‌ 130؛ قزوینی‌، ص‌ 25ـ26، 28) به‌دست‌ آمده‌ است‌.تمغا را بر انواع‌ یرلیغها (فرمانها) می‌زدند، از جمله‌ بر فرمانِ سپردن‌ حکومت‌ ناحیه‌ای‌ به‌ کسی‌ یا فرمان‌ بعضی‌ مشاغل‌ (جوینی‌، ج‌ 2، ص‌ 223) و نیز بر عهدنامه‌ها و فتحنامه‌ها و براتها (همان‌، ج‌ 1، ص‌ 171؛ بناکتی‌، ص‌ 368)، سکه‌ * ها (اشپولر، ص‌294؛ هینتس‌، ص‌ 135 و تصویر روبروی‌ ص‌132) و چاو * (رشیدالدین‌ فضل‌اللّه‌، 1373 ش‌، ج‌ 2، ص‌ 197).برخی‌ اسناد حاوی‌ چند تمغا بود، چنانکه‌ بر روی‌ کهنترین‌ سند سازمان‌ اسناد ملی‌ ایران‌ (به‌تاریخ‌ 726)، دو آل‌تمغا (احتمالاً به‌خط‌ پاگزپا و عربی‌) و یک‌ قراتمغا به‌خط‌ اویغوری‌ دیده‌ می‌شود. پشت‌ سند نیز شش‌ مهر کوچک‌ اویغوری‌ به‌ شکلهای‌ مربع‌، بیضی‌ و مستطیل‌ در کنار هم‌ زده‌ شده‌ است‌ ( رجوع کنید به شیخ‌الحکمایی‌، ص‌5).بنا بر بعضی‌ شواهد، در اسناد دورة‌ ممالیک‌ مصر (حک : 648ـ922) نیز تمغاهای‌ متعدد ساخته‌ می‌شده‌ است‌ ( رجوع کنید به ادامة‌ مقاله‌). تمغا را معمولاً بر روی‌ نوشته‌ و محل‌ اتصال‌ دو برگه‌ و نیز گاه‌ پشت‌ فرمان‌ می‌زدند ( رجوع کنید به قائم‌مقامی‌، 1350ش‌، ص‌237ـ 238، 267، 271، 349ـ352؛ رشیدالدین‌ فضل‌اللّه‌، 1358، ص‌ 292؛ سودآور، ص‌ 34؛ نیز رجوع کنید به بوسه‌، ص‌ 51 که‌ تمغا را با طغرا خلط‌ کرده‌ است‌). اما در مصر دورة‌ ممالیک‌، تمغا را فقط‌ بر محل‌ اتصال‌ دو برگه‌ می‌زدند ( رجوع کنید به ادامة‌ مقاله‌).به‌ مسئول‌ نگهداری‌ مهرهای‌ سلطنتی‌، آلجی‌/ آلچی‌ (رشیدالدین‌ فضل‌اللّه‌، 1358، ص‌ 293)، بیتکچی‌ (همان‌، ص‌ 292؛ نیز رجوع کنید به بِتِکْچی‌ * ) یا تمغاچی‌ می‌گفتند (قس‌ ابن‌بطوطه‌، همانجا: صاحب‌العلامه‌). به‌ نوشتة‌ رجب‌زاده‌ (ص‌ 218)، «اولغ‌ بیتکچی‌» همان‌ رئیس‌ دیوان‌ تمغا بود که‌ آلجیان‌ و تمغاچیان‌ زیر نظر او خدمت‌ می‌کردند. تمغاچیان‌ معمولاً باسواد و اهل‌ علم‌ بودند. ابن‌بطوطه‌ (همانجا) نوشته‌ است‌ که‌ تمغاچیِ دربار علاءالدین‌ ترماشیرین‌، حاکم‌ ماوراءالنهر (حک : 722ـ734)، میان‌ او و سلطانِ ترک‌زبان‌ مترجم‌ بود.به‌ گفتة‌ رشیدالدین‌ فضل‌اللّه‌ (1358، ص‌ 292)، پیش‌ از دورة‌ غازان‌ کلید صندوق‌ یا خزانة‌ تمغاهای‌ بزرگ‌ در دست‌ بیتکچیان‌ بود اما در این‌ دوره‌ تمغاها در صندوق‌ یا خزانة‌ شاهی‌ نگهداری‌ می‌شدند و بیتکچیان‌ به‌ هنگام‌ ضرورت‌ اجازه‌ داشتند فرمانها را تمغا بزنند. در عین‌ حال‌ هر کدام‌ از چهار امیری‌ که‌ قراتمغایی‌ مخصوص‌ داشتند بعد از تمغای‌ بیتکچی‌ تمغای‌ خود را بر پشت‌ فرمان‌ می‌زدند، سپس‌ نوبت‌ به‌ «وزراء و اصحاب‌ دیوان‌» می‌رسید تا «تمغای‌ دیوان‌» را بر پشت‌ فرمان‌ بزنند و بیتکچی‌ موظف‌ بود این‌ موضوع‌ را در دفتری‌ ثبت‌ کند. این‌ همه‌ احتیاط‌ بدان‌ سبب‌ بود که‌ تمغا فرمانها را لازم‌الاجرا می‌کرد (بناکتی‌، ص‌ 459؛ شمس‌منشی‌، ج‌ 2، ص‌ 263).مطالب‌ یاد شده‌ حاکی‌ از آن‌ است‌ که‌ متولی‌ تمغا زدن‌ در این‌ دوره‌ بتکچی‌ بوده‌ است‌ نه‌ تمغاچی‌. وانگهی‌ از تمغاچی‌ در همین‌ دوره‌ به‌عنوان‌ مسئول‌ مالیات‌گیری‌ و وصول‌ عوارض‌ از مال‌التجاره‌ یا گمرگچی‌ سخن‌ رفته‌ است‌ (رشیدالدین‌ فضل‌اللّه‌، 1358، ص‌206، 246، 273؛ شمس‌منشی‌، ج‌1، جزء1، ص‌535).از دورة‌ صفوی‌ (ح 906ـ 1135) عنوان‌ مهردار به‌ جای‌ بتکچی‌ و آلچی‌ معمول‌ شد ( رجوع کنید به میرزاسمیعا، ص‌ 25؛ نصیری‌، ص‌ 34، 49) و به‌ جای‌ تمغاچی‌ نیز راهدار یا باجدار به‌کار رفت‌ (برای‌ شواهد متعدد در بارة‌ تمغاچی‌ رجوع کنید به دورفر، ج‌ 2، ص‌ 565 ـ566).از دورة‌ صفوی‌ نشانی‌ از تمغا در معنای‌ مهر نمی‌یابیم‌ و تنها شواهدی‌ از کاربرد تمغا بر روی‌ سکه‌های‌ شاه‌اسماعیل‌اول‌ (حک : ح 906ـ930) و شاه‌ طهماسب‌ اول‌ (حک : 930ـ 984) وجود دارد. این‌ تمغاها گاه‌ تصویر و گاه‌ نوشته‌ بوده‌ است‌ (قائم‌مقامی‌، 1349 ش‌، ص‌ 250، 252). همچنین‌ تمغا در این‌ دوره‌ به‌معنای‌ داغِ چهارپایان‌ پادشاه‌ بوده‌است‌ (میرزاسمیعا، ص‌32؛ نصیری‌، ص‌ 26، 38). به‌ نوشتة‌ نصیری‌ (ص‌ 26)، امیر آخورباشی‌ موظف‌ بود اسبها و چهارپایانی‌ را که‌ برای‌ شاه‌ پیشکش‌ می‌آوردند، به‌ شاه‌ نشان‌ دهد و سپس‌ «به‌ طمغای‌ پادشاهی‌» برساند. به‌ این‌ ترتیب‌، تمغا در آخرین‌ کاربردها در ایران‌، دو باره‌ معنای‌ اول‌ یعنی‌ داغِ چهارپایان‌ را می‌یابد.2) تمغا به‌ معنای‌ مالیات‌. چون‌ مأموران‌ دولتی‌ (تمغاچیان‌) پس‌ از دریافت‌ مالیات‌ بر قبضهای‌ مالیاتی‌ و رسیدها مهر می‌زدند، بتدریج‌ انواع‌ مالیات‌ و عوارض‌، تمغا نامیده‌ شد (شمس‌منشی‌، ج‌ 1، جزء1، ص‌ 532؛ حافظ‌ ابرو، ج‌ 1، ص‌70). برخی‌ از این‌ عوارض‌ و مالیاتها عبارت‌ بودند از: حق‌ عبور (تمغای‌ شوارع‌؛ اسکندرمنشی‌، ج‌1،ص‌123)، عوارض‌ دروازه‌(لمتون‌، ص‌178)، مالیات‌ بر سرمایه‌ (همانجا؛ مینوی‌ و مینورسکی‌، ص‌781، رسالة‌ نصیرالدین‌ طوسی‌، ص‌761)، عوارضِ پُست‌ گمرکی‌ (بیانی‌، ص‌ 166؛ در روسی‌ به‌ گمرک‌ «تاموینی‌ » می‌گویند که‌ احتمالاً از تمغا گرفته‌ شده‌ است‌، د. ترک‌ ، ذیل‌ "Damga" )، عوارضی‌ که‌ بازرگانان‌ بیگانه‌ می‌پرداختند تا بتوانند کالاهای‌ خود را وارد شهرها کنند (شمس‌منشی‌، ج‌ 1، جزء1، ص‌ 535) و مالیاتی‌ که‌ صاحبان‌ حِرَف‌ (سیف‌ فرغانی‌، ج‌ 1، ص‌ 173) و کسبة‌ شهر و حتی‌ صاحبان‌ میخانه‌ها و حشیشخانه‌ها و نیز روسپیان‌ (شمس‌ منشی‌، ج‌ 2، ص‌ 290؛ بیانی‌، ص‌ 188) به‌ دولت‌ می‌دادند. تمغا همچنین‌ معادل‌ جزیه‌ و زکات‌ و باج‌ به‌کار می‌رفت‌ (دورفر، همانجا؛ پطروشفسکی‌، ج‌ 2، ص‌ 742ـ743؛ فلور، ص‌ 149). یکی‌ از منابع‌ درآمد حاکمان‌، وجوهی‌ بود که‌ به‌نام‌ تمغا از مردم‌ گرفته‌ می‌شد (محمد معصوم‌، ص‌ 39؛ بیانی‌، ص‌ 194، 196).درآمد حاصل‌ از تمغا مصارفی‌ داشت‌، از جمله‌ آن‌ را به‌ عنوان‌ مستمری‌ به‌ سپاهیان‌ (تیمور گورکان‌، ص‌ 396) یا مستحقان‌ (تیمور گورکان‌، ص‌360؛ شمس‌ منشی‌، ج‌ 1، جزء1، ص‌ 299) می‌دادند.بعضی‌ از حاکمان‌ به‌ دلایلی‌، از جمله‌ اینکه‌ تمغا غیرشرعی‌ است‌، دریافت‌ آن‌ را ممنوع‌ کردند (عبدالرزاق‌ سمرقندی‌، ج‌ 2، جزء 3، ص‌ 1535)، چنانکه‌ غازان‌خان‌ در بعضی‌ بلوکات‌ تُستَر، مردم‌ را از پرداخت‌ تمغا معاف‌ کرد (رشیدالدین‌ فضل‌اللّه‌، 1364، ص‌ 121). شاه‌طهماسب‌ اول‌ (حک : 930ـ984) نیز در پی‌ خوابی‌ که‌ دید رسم‌ تمغا را بر انداخت‌ (روملو، ج‌ 12، ص‌550؛ اسکندر منشی‌، همانجا) و بابِرشاه‌ (متوفی‌ 937) تمغای‌ کلیة‌ سرزمینهای‌ تحت‌ حکومت‌ خود را بخشید (عبدالرزاق‌ سمرقندی‌، همانجا).از آنجا که‌ این‌ نوع‌ مالیات‌ گاه‌ از راههای‌ ناپسند و غیراخلاقی‌ گرد می‌آمد، در ادبیات‌ فارسی‌ از آن‌ به‌عنوان‌ وجهی‌ آلوده‌ و ناپسند یاد شده‌ است‌ (برای‌ نمونه‌ رجوع کنید به سیف‌ فرغانی‌، همانجا؛ حافظ‌، ج‌ 1، غزل‌ 342، بیت‌ 8).مقدار تمغا و میزان‌ و مورد مصرف‌ آن‌ را در دفترهای‌ مخصوص‌ ثبت‌ می‌کردند (مازندرانی‌، ص‌ 129؛ بیانی‌، ص‌ 188) و به‌ کسی‌ که‌ این‌ کار را برعهده‌ داشت‌، تمغانویس‌ یا کاتب‌ تمغا (جمع‌ آن‌: کتّاب‌ تمغاوات‌) می‌گفتند (مجدهمگر، بخش‌ 1، ص‌ 389؛ شمس‌منشی‌، ج‌ 2، ص‌ 165).تمغا به‌ معنای‌ زمین‌ حاصلخیزی‌ که‌ حاکمان‌ به‌صورت‌ اقطاع‌ به‌ نزدیکان‌ خود می‌بخشیدند نیز به‌کار رفته‌ است‌ ( رجوع کنید به شمس‌منشی‌، ج‌ 2، ص‌ 138، 264ـ265؛ نفیسی‌، ذیل‌ واژه‌).تمغا در سرزمینهایی‌ که‌ مغولان‌ در آنجا حکومت‌ خویش‌ را پی‌ نهادند، کاربرد یافت‌. در دستگاه‌ دیوانسالاری‌ ممالیک‌ مصر از تمغا نیز برای‌ برخی‌ مکاتبات‌ استفاده‌ می‌شد. این‌ تمغا از طلا و حاوی‌ القاب‌ سلطان‌ بود. تمغا را در این‌ اسناد بر روی‌ محلِ اتصال‌ برگه‌های‌ دیوانی‌ می‌زدند نه‌ بر روی‌ نوشته‌ها، به‌ این‌ ترتیب‌ که‌ تمغا را در پیوست‌ اول‌ (محل‌ اتصال‌ برگه‌ها) سمت‌ راست‌ و در پیوست‌ دوم‌ بر سمت‌ چپ‌ می‌نهادند و تا آخر سند به‌ همین‌ شیوه‌ عمل‌ می‌کردند (قلقشندی‌، ج‌ 7، ص‌ 251ـ253؛ ابن‌ناظرالجیش‌، ص‌ 10ـ11؛ عمری‌، ص‌ 68).در هند دورة‌ گورکانیان‌ (932ـ1274) نیز از تمغا در معنای‌ مهر، نشان‌ و داغ‌ و مالیات‌ و از تمغاچی‌ به‌ عنوان‌ متولی‌ مالیات‌گیری‌ یاد شده‌ است‌ ( رجوع کنید به کنتوری‌، ذیل‌ «تمغه‌» و «تمغاچی‌»؛ فیروزالدین‌؛ دهلوی‌، ذیل‌ واژه‌؛ خواندمیر، ص‌ 26؛ بابر، ص‌ 503 ـ504).در حکومت‌ عثمانی‌ بر پایة‌ الدُستور (قانون‌نامة‌ عثمانی‌) که‌ از 1255 تدوین‌ یافته‌، تمغا بارها به‌ کار رفته‌ است‌. از آن‌ میان‌ در مرتبة‌ نخست‌، کلیة‌ اسناد اوراق‌ بهادار به‌ استثنای‌ عریضه‌ها و گزارشها و تذکره‌ها، با تمغاهایی‌ به‌ نام‌ طغرای‌ همایونی‌، مهر می‌شد. سپس‌ عریضه‌ها و گزارشها و تذکره‌ها را با تمغای‌ سرد مربوط‌ به‌ همان‌ اسناد مهر می‌کردند و پس‌ از آن‌ تمغای‌ وزارتخانه‌ها را بر این‌ اسناد می‌نهادند ( الدستور ، ج‌ 2، ص‌ 85). مطالب‌ یاد شده‌ حاکی‌ از آن‌ است‌ که‌ در عثمانی‌ گونه‌ای‌ از تمغا وجود داشته‌ که‌ آن‌ را طغرا می‌نامیدند. نیز در این‌ دوره‌ به‌ تمغاخانه‌ (بیت‌التمغا) یا خزانة‌ تمغا اشاره‌ شده‌ که‌ در آنجا از تمغاها نگهداری‌ می‌شد و متولی‌ آن‌ را مأمور تمغا می‌نامیدند (همانجا). در فرهنگنامه‌های‌ ترکی‌ نیز از تمغا و تمغاچی‌ به‌ همین‌ معنا سخن‌ رفته‌ است‌ ( رجوع کنید به سامی‌، ذیل‌ «تمغا» و «تمغاجی‌»؛ باربیه‌ دومنار ، ذیل‌ واژه‌).منابع‌: محمد آبادی‌باویل‌، «تمغا (طمغا)»، نشریة‌ دانشکدة‌ ادبیات‌ و علوم‌ انسانی‌ تبریز ، سال‌ 24 (زمستان‌ 1351)؛ علاءالدین‌ آذری‌، «روابط‌ مغولها با دربار واتیکان‌»، مجلة‌ بررسیهای‌ تاریخی‌ ، سال‌ 4، ش‌ 4 (مهرـ آبان‌ 1348)؛ ابن‌بطوطه‌، رحلة‌ ابن‌ بطوطة‌ ، چاپ‌ علی‌ منتصرکتانی‌، بیروت‌ 1395/ 1975؛ ابن‌ناظر الجیش‌، کتاب‌ تثقیف‌ التعریف‌ بالمصطلح‌ الشریف‌ ، چاپ‌ رودلف‌ وسلی‌، قاهره‌ 1987؛ محمدمهدی‌بن‌ محمدنصیر استرآبادی‌، سنگلاخ‌: فرهنگ‌ ترکی‌ به‌ فاسی‌ از سدة‌ دوازدهم‌ هجری‌ ، چاپ‌ روشن‌ خیاوی‌، تهران‌ 1374 ش‌؛ اسکندر منشی‌؛ برتولد اشپولر، تاریخ‌ مغول‌ در ایران‌ ، ترجمة‌ محمود میرآفتاب‌، تهران‌ 1365 ش‌؛ ایرج‌ افشار، «سندی‌ در بارة‌ بقعة‌ شیخ‌مرشد کازرونی‌»، آینده‌ ، سال‌ 5، ش‌ 1ـ3 (بهار 1358)؛ بابر، امپراتور هند، بابرنامه‌ ، چاپ‌ مانو ایزی‌ نینک‌، کیوتو 1995ـ1996؛ داوودبن‌ محمد بناکتی‌، تاریخ‌ بناکتی‌ = روضة‌ اولی‌الالباب‌ فی‌ معرفة‌التواریخ‌ و الانساب‌ ، چاپ‌ جعفر شعار، تهران‌1348 ش‌؛ هریبرت‌ بوسه‌، پژوهشی‌ در تشکیلات‌ دیوان‌ اسلامی‌: بر مبنای‌ اسناد دوران‌ آق‌قوینلو و قراقوینلو و صفوی‌ ، ترجمة‌ غلامرضا ورهرام‌، تهران‌ 1367 ش‌؛ لاله‌ تیک‌ چند بهار، بهار عجم‌: فرهنگ‌ لغات‌، ترکیبات‌، کنایات‌ و امثال‌ فارسی‌ ، چاپ‌ کاظم‌ دزفولیان‌، تهران‌ 1380 ش‌؛ شیرین‌ بیانی‌، تاریخ‌ آل‌جلایر ، تهران‌ 1345 ش‌؛ بیهقی‌؛ ایلیا پاولوویچ‌ پطروشفسکی‌، کشاورزی‌ و مناسبات‌ ارضی‌ در ایران‌ عهد مغول‌ ، ترجمة‌ کریم‌ کشاورز، تهران‌ 1357 ش‌؛ تیمور گورکان‌، تزوکات‌ تیموری‌ ، تحریر ابوطالب‌ حسینی‌ تربتی‌ به‌ فارسی‌، آکسفورد 1773، چاپ‌ افست‌ تهران‌ 1342 ش‌؛ جوینی‌؛ شمس‌الدین‌ محمدحافظ‌، دیوان‌، چاپ‌ پرویز ناتل‌ خانلری‌، تهران‌ 1362 ش‌؛ عبداللّه‌بن‌ لطف‌اللّه‌ حافظ‌ابرو، زبدة‌التواریخ‌ ، چاپ‌ کمال‌ حاج‌ سید جوادی‌، تهران‌ 1372 ش‌؛ غیاث‌الدین‌بن‌ همام‌الدین‌ خواندمیر، قانون‌ همایونی‌ ( همایون‌نامه‌ )، چاپ‌ محمدهدایت‌ حسین‌، کلکته‌ 1359/ 1940؛ الدستور: ترجمة‌ من‌ اللغة‌ الترکیة‌ الی‌ العربیة‌ ، ترجمة‌ نوفل‌ افندی‌ نعمة‌اللّه‌ نوفل‌، چاپ‌ خلیل‌ افندی‌ خوری‌، بیروت‌ 1301؛ دهخدا؛ احمد دهلوی‌، فرهنگ‌ آصفیه‌ ، لاهور 1986؛ وائل‌ ربیعی‌، «داقوق‌: تاریخها، التنقیب‌ و الصیانة‌ فیها»، سومر ، ج‌ 12، ش‌ 1 و 2 (1956)؛ هاشم‌ رجب‌زاده‌، آئین‌ کشورداری‌ در عهد وزارت‌ رشیدالدین‌ فضل‌اللّه‌ همدانی‌ ، تهران‌ 1355 ش‌؛ رشیدالدین‌ فضل‌اللّه‌، جامع‌ التواریخ‌ ، چاپ‌ محمد روشن‌ و مصطفی‌ موسوی‌، تهران‌ 1373 ش‌؛ همو، کتاب‌ تاریخ‌ مبارک‌ غازانی‌: داستان‌ غازان‌ خان‌ ، چاپ‌ کارل‌یان‌، لندن‌ 1358/ 1940؛ همو، کتاب‌ مکاتبات‌ رشیدی‌ ، چاپ‌ محمد شفیع‌، لاهور 1364/ 1945؛ روملو؛ شمس‌الدین‌بن‌ خالد سامی‌، قاموس‌ ترکی‌ ، چاپ‌ احمد جودت‌، استانبول‌ 1317؛ ابوالعلا سودآور، «نخستین‌ فرمان‌ فارسی‌ ایلخانان‌»، ترجمة‌ محسن‌ جعفری‌ مذهب‌، وقف‌: میراث‌ جاویدان‌ ، سال‌ 8 ، ش‌ 1 (بهار 1379)؛ محمد سیف‌ فرغانی‌، دیوان‌ ، چاپ‌ ذبیح‌اللّه‌ صفا، تهران‌ 1341ـ1344 ش‌؛ شمیس‌ شریک‌ امین‌، فرهنگ‌ اصطلاحات‌ دیوانی‌ دوران‌ مغول‌ ، تهران‌ 1357 ش‌؛ محمدبن‌ هندوشاه‌ شمس‌منشی‌، دستورالکاتب‌ فی‌ تعیین‌المراتب‌ ، چاپ‌ عبدالکریم‌ علی‌ اوغلی‌ علیزاده‌، مسکو 1964ـ1976؛ عمادالدین‌ شیخ‌الحکمایی‌، «یادداشتی‌ بر کهن‌ترین‌ سند سازمان‌ اسناد ملی‌ ایران‌: سند مورخ‌ 726»، گنجینة‌ اسناد ، سال‌ 11، دفتر 4، ش‌ 44 (زمستان‌ 1380)؛ عبدالرزاق‌ سمرقندی‌، مطلع‌ سعدین‌ و مجمع‌ بحرین‌ ، ج‌ 2، چاپ‌ محمد شفیع‌، لاهور 1365ـ 1368؛ احمدبن‌ یحیی‌ عمری‌، التعریف‌ بالمصطلح‌ الشریف‌ ، چاپ‌ محمدحسین‌ شمس‌الدین‌، بیروت‌ 1408/ 1988؛ محمدبن‌ جلال‌الدین‌ غیاث‌الدین‌ رامپوری‌، غیاث‌اللغات‌ ، چاپ‌ منصور ثروت‌، تهران‌ 1375 ش‌؛ فیروزالدین‌، فیروز اللغات‌ اردو جامع‌ ، لاهور: فیروز سنز، [ بی‌تا. ] ؛ جهانگیر قائم‌مقامی‌، «توقیع‌ و طغرا و تطور آنها در تداول‌ دیوانی‌»، مجلة‌ بررسیهای‌ تاریخی‌ ، سال‌ 5، ش‌ 3 (مرداد ـ شهریور 1349)؛ همو، مقدمه‌یی‌ بر شناخت‌ اسناد تاریخی‌ ، تهران‌ 1350 ش‌؛ همو، «مهرها، طغراها و توقیع‌های‌ پادشاهان‌ ایران‌ از ایلخانیان‌ تا پایان‌ قاجاریه‌»، مجلة‌ بررسیهای‌ تاریخی‌ ، سال‌ 4، ش‌ 2و3 (خرداد ـ شهریور 1348 الف‌ )؛ همو، یکصد و پنجاه‌ سند تاریخی‌: از جلایریان‌ تا پهلوی‌ ، تهران‌ 1348 ش‌ ب‌ ؛ محمد قزوینی‌، «فرمان‌ سلطان‌ احمد جلایر»، یادگار ، سال‌ 1، ش‌ 4 (آذر 1323)؛ قلقشندی‌؛ تصدق‌ حسین‌ کنتوری‌، لغات‌ کشوری‌ اردو ، کراچی‌ 1989؛ آن‌ کاترین‌ سواین‌ فورد لمتون‌، مالک‌ و زارع‌ در ایران‌ ، ترجمة‌ منوچهر امیری‌، تهران‌ 1362 ش‌، عبداللّه‌بن‌ محمد مازندرانی‌، رسالة‌ فلکـیّه‌، چاپ‌ والتر هینتس‌، ویسبادن‌ 1331/1952؛ مجدهمگر، دیوان‌ ، چاپ‌ احمد کرمی‌، تهران‌ 1375 ش‌؛ محمد معصوم‌، خلاصة‌السیر: تاریخ‌ روزگار شاه‌ صفی‌ صفوی‌ ، تهران‌ 1368 ش‌؛ میرزاسمیعا، تذکرة‌الملوک‌ ، چاپ‌ محمد دبیرسیاقی‌، تهران‌ 1368 ش‌؛ علی‌ نقی‌ نصیری‌، القاب‌ و مواجب‌ دورة‌ سلاطین‌ صفویه‌ ، چاپ‌ یوسف‌ رحیم‌لو، مشهد 1372 ش‌؛ علی‌اکبر نفیسی‌، فرهنگ‌ نفیسی‌ ، تهران‌ 1355 ش‌؛ عبداللّه‌بن‌ فضل‌اللّه‌ وصاف‌ الحضره‌، تاریخ‌ وصّاف‌ ، چاپ‌ سنگی‌ بمبئی‌ 1269؛ باریس‌ یاکوولیویچ‌ ولادیمیرتسوف‌، نظام‌ اجتماعی‌ مغول‌ ، ترجمة‌ شیرین‌ بیانی‌، تهران‌ 1365 ش‌؛ والتر هینتس‌، تشکیل‌ دولت‌ ملی‌ در ایران‌: حکومت‌ آق‌قوینلو و ظهور دولت‌ صفوی‌ ، ترجمة‌ کیکاوس‌ جهانداری‌، تهران‌ 1346 ش‌؛Charles Adrien Casimir Barbier de Meynard, Dictionnaire Turc-Franµais , Amsterdam 1971; Gerhard Doerfer, Tدrkische und mongolische Elemente im Neupersischen , Wiesbaden 1963-1975; Ensiklopediya ¦ yi Sa ¦ vetii Ta ¦ jik , Dushanbe 1978-1988; Willem Floor, A fiscal history of Iran in the Safavid and Qajar Periods: 1500-1925 ,New York 1998; Gottfried Herrmann and Gerhard Doerfer, "Ein persisch- mongolischer Erlass aus dem Jahr 725/1325", ZDMG , vol. 125, no. 2 (1975a); idem, "Ein persisch- mongolischer Erlass des G § ala ¦ yeriden S § eyh § Oveys", CAJ , XIX (1975b); M. Minovi and V. Minorsky, "Nas ¦ â ¤ r-D ¦ â n T ¤ u ¦ s ¦ â on finance" , BSOAS , X (1939-1942); P. Pelliot, "Lesdocuments mongols du musإe de T ¤ ehera ¦ n", Athar-e Iran , 1 (1936); TA , s.vv. "Bayrak" , "Damga" , "Uygur edebiyati".
نظر شما
مولفان
گروه
تاریخ اجتماعی ,
رده موضوعی
جلد 8
تاریخ 93
وضعیت چاپ
  • چاپ شده