تمرهندی ، میوة نیامدار درخت همیشه سبز استوایی بزرگی از تیرة ارغوانیان ، با نام علمی تاماریندوس ایندیکا ، حاوی دانههایی سفت و میانبرِ آبدار ترش و شیرین (برای وصف مشروح ریختشناسی و ترکیبات شیمیایی آن رجوع کنید به زرگری، ج 2، ص 117ـ 119).رویشگاه. منشأ این گیاه در هند و افریقای شمالی بوده است ولی اکنون در بیشتر نواحی استوایی میروید. نام آن («خرمای هندی») حاکی است که این گیاه از هند به نواحی دیگر راه یافته است. درخت تمرهندی بیش از بیست متر بلندی و 8 ر1 تا 4ر2 متر ضخامت دارد و در بعض مناطق جهان، از جمله در استانهای بلوچستان و هرمزگان، به عنوان درختی زینتی و برای استفاده از میوة خوراکی آن کاشته شده است ( آمریکانا ، مقالة "Tamarind" ؛ مظفریان، ص 532 ، ش 7386).واژگان. در فارسی بجز «خرمای هندی» که جرجانی در ازای «تمر هندی» عربی بهکار برده (ص 635)، ابوریحان بیرونی جنجه/ خنجه(؟) را از حمزة اصفهانی نقل کرده است (ص 389). بر عکس، نامهای متعدد به گویشهای عربی برای تمرهندی مییابیم، مثلاً: حَوْمَر/حُمَر/ حُمُر (دینوری، ج 1، ص 134، ش 285، که میگوید حُمَر درخت تمرهندی است که در سرات و بلاد عمان فراوان است؛ نیز رجوع کنید به ابوریحان بیرونی، همانجا)؛ صُبّار (نیز بهصورت صُبار و صُباری' ) که دینوری (ج 2، ص 81 ، ش 610) میگوید: «میوه بسیار ترش درخت تمرهندی است... که از هند آورده میشود». ابوریحان بیرونی (همانجا) نوشته که «از این جهت آن را صبار مینامند که برای ترش شدن («حموضت») آن نیاز به صبر است» (!). در الفلاحة النبطیة تألیف یا ترجمة (؟) ابن وحشیّة (سدههای سوم و چهارم؛ ج 2، ص 1160)، از یَنْبوشاد، یکی از علمای نَبَطی، چنین نقل شده است: « [ اهل قبیلة ] حِمْیَر [ در یَمَن ] میوة صبار را و مُخلِّص مِن المَوت ، [ «رهاننده از مرگ» ] مینامند.» مایرهوف در توضیحات خود بر شرح اسماء العُقّار ابن میمون (ش 381، ص 191) میگوید که تمرهندی را در غرب عربستان، حَوْمَر و در جنوب، صُبار مینامند. خودِ ابن میمون (ش 381، ص40) چنین نوشته است: «تمرهندی نام درخت حُمَر است و اهل مصر خودِ تمر را حمرا و تازیان آن را صبار هم مینامند». به نوشتة جمال الطیب بشری غزالی (ص 67) در سودان و به نوشتة احمد عیسی (ص 176، ش 16) در نوبه ، تمرهندی را عَرْدیب/ عِرْدیب میگویند. در زبان اردو، علاوه بر تمرهندی، آن را اِملی (پلتس ، واژة «املی» و «تمر») و به هندی انبلی میگویند (عقیلی علوی شیرازی، ص 273). مفصّلترین وصف قدیم این گیاه در منابع ما، از آنِ ابوالخیر اشبیلی است که از جمله میگوید: «... از جنس درختان بزرگ است... میوة آن در خوشههای بلندی است... پس هر گاه برسد سیاه میشود. در طعم آن ترشی همراه با مقداری تلخی است... » (ج 2، ص 398ـ399).طبع. بیشتر حکیمان طبع تمرهندی را سرد و خشک در درجة دوم یا سوم دانستهاند (مثلاً مسیح بن حَکَم، بهنقل رازی، ج20، ص 189؛ ابنسینا، 1408، ج 1، کتاب دوم، ص750 ؛ هروی، ص 79ـ80 ؛ جرجانی، همانجا؛ انصاری شیرازی، ص 83 ـ 84 ؛ انطاکی، ص 140). اما بعضی مانند حکیم مؤمن (ص 64) طبع آن را سرد در سوم و خشک در دوم و عقیلی علویشیرازی (ص 273ـ274)، با تفکیک تمرهندی به دو نوع سرخ تیره و سرخ کمرنگ، طبیعت هر دو را سرد در درجة اول و خشک در درجة دوم ذکر کردهاند. ماسرجویه (به نقل رازی، همانجا) تمرهندی را با آلو مقایسه کرده، لطافت و رطوبت آن را کمتر از آلو دانسته است.مصارف دارویی. تمرهندی از قدیم در بعض کشورهای افریقایی و عربی، علاوه بر مصرف خوراکی، مصارف دارویی نیز داشته است. شاید قدیمترین اشاره به این گیاه و خواص درمانی آن از آنِ ابوجُرَیجِ راهب (بهنقل رازی، همانجا) باشد: «صفرا را فرو مینشاند و عطش را رفع میکند و حالت قیء شدید را تسکین میدهد و معدة سستشده از بسیاریِ قیء را جمع میکند.»از میان حکمای قدیم، ثابت بن قُرَّه (سدة سوم) شاید نخستین کسی باشد که طرز تهیه و موارد استعمال چند گونه شربت و جوشانده با تمرهندی را ذکر کرده است (ص 67 ، ش 141، ص 71، ش 151، ص 104، ش220). پس از وی اخوینی بخاری، مؤلف قدیمترین پزشکینامة بازمانده به فارسی، تمرهندی را به عنوان یکی از اجزای چندین داروی مرکّب برای درمان بیماریهای گوناگون توصیه کرده است، از جمله: صُداع (ص 224ـ 225)، سَدَر و دُوار (ص 232)، بیماریهای معده (ص 347)، کبد (ص 437)، یرقان (ص 464، 466) و غیره. توصیف برخی دیگر از حکما از تمرهندی بهترتیب تاریخی و بهطور خلاصه چنین است: « [ تمرهندی ] در تسکین فشار خون و صفرا بسیار مؤثر است و... خون را از ناخالصی و آلودگی پاک میکند...» ( الفلاحة النبطیة ، همانجا، به نقل از ینبوشاد)؛ «گمان میرود که مقوی قلب باشد و خاصّ کسانی است که دچار سوء مزاج باشند و کسانی که رنگ رخسارشان زرد است. پس با تبرید و [ خاصیت ] پاککنندگیاش این حالت را تعدیل میکند» (ابنسینا، 1404، ص 280)؛ «صفرا آور و برای [ درمان ] تبهای منجر به غشی نافع است» (همو، 1408، ج 1، کتاب دوم، ص 751). ابن بیطار (ج 1، ص 140ـ141، به نقل از ابنحَسّان) از جمله میگوید: «محلول آن در آب عطش را فرو مینشاندو رودهها را پاک میکند» و به نقل از مؤلفی نامشخص میگوید که «مسهل اخلاط سوزان است و خوردن آن حکّه (= خارش) را از میان میبرد و مضمضة آن برای قلاع (= آفت دهان) سودمند و برای خفقان حاد (= طپش حادّ قلب) نافع است». وی همچنین به استعمال دانة تمرهندی درتهیة ضماد شکستهبندی اشاره کرده است. انصاری شیرازی (ص 84)، ضمن تکرار مطالب پیشینیان، در باب مضار تمرهندی میگوید: «تمرهندی مضر بود به سینه و سرفه و مصلح وی شراب بنفشه و خشخاش و بدل وی اِجّاص بود.» مایرهوف (همانجا) به کاربردی شبیه به کاربرد امروزی تمرهندی اشاره میکند: «از آن به عنوان ملیّن و برای تهیة شربتهای خنک [ کننده ] استفاده میکنند.»از میان متأخرین نیز عقیلی علوی شیرازی (همانجا) مطالب پیشینیان، از جمله داوود انطاکی (همانجا) و حکیم مؤمن (همانجا)، را با اضافاتی به تفصیل بیان میکند، از جمله میگوید: «اهل هند آشامیدن نَقوع (= خیسانده) آن را برای جذام نافع میدانند» و در بیان مضرات آن میافزاید، زیادهروی در خوردن آن موجب خراش روده و سرفه و سرگیجه میشود و ناشتا خوردن و مصرف کال و نورس آن نیز سبب گرفتگی گلو و نفخ شدید و سوءهاضمه میگردد که داروی آن خوردن کتیرا، خشخاش، بنفشه، عناب و لعاب بهدانه همراه با اندکی شیرینی و بدل آن آلوی سیاه، و در برخی حالات زرشک، است. وی در ادامه خواصی چند برای دیگر اجزای این گیاه از جمله دانه، برگ و پوست درخت ذکر میکند.آخرین مورد استعمال دارویی تمرهندی که یافتیم درکتاب النباتات الطبیة السودانیة الواعدة تألیف جمال الطیب بشری غزالی است که مینویسد: «میوة آن را با قرنفل (= میخک) و کرکدی (؟) جهت درمان مالاریا و یرقان میجوشانند» (ص 67).مصرف خوراکی. بُسحاق اَطعمه در چندین مورد تمرهندی را یاد کرده است (مثلاً، ص 9). در دورة صفوی (ح 906ـ1135)، محمدعلی باورچی بغدادی طرز تهیة آش تمرهندی (ص 86 ـ 87) و نور اللّه آشپزباشی، آشپز شاه عباس اول، طرز تهیة قلیة تمر [ هندی ] (ص 234) و آش تمر [ هندی ] (ص 245) را ذکر کردهاند. میرزا علیاکبرخان آشپزباشی، آشپز ناصرالدینشاه قاجار، از تمرهندی بهعنوان چاشنی اصلی آش تمرهندی (ص 80) و یکی از اجزای ترشی بادام (ص 65) یاد کرده است.امروزه، تمرهندی کاربرد درمانی سنّتی خود را، بخصوص در ایران، تقریباً از دست داده و صرفاً به مصرف خوراکی میرسد؛ از جمله میتوان به ربّ/ شیرة تمرهندی اشاره کرد که برای تهیة آن تمرهندی را در آب خیسانده، چنگ میزنند یا میجوشانند و سپس از صافی میگذرانند. ربّ تمرهندی چاشنی لاینفک قلیه ماهی، معروفترین خورش بندرهای خلیجفارس، آبادان و خرمشهر است که اجزای ترکیبی این غذا، فیلة ماهی، پیاز، سیر، سبزی معطر، فلفل و گوجهفرنگی و ادویة کاری است. همچنین اهل جنوب پیش از تنوری کردن ماهی پوست آن را به شیرة تمرهندی آغشته میکنند. آش تمرهندی و خورش بامیه از دیگر خوراکهایی هستند که چاشنی آنها شیرة تمرهندی است (برای دستور تهیة این خوراکها، از جمله رجوع کنید به دریابندری، ج1، ص204ـ 205، 574 ، 615 ، 869 ؛ باتمانقلیچ ، ص 67؛ اصناف الطبخ الخلیجی ، ص 179). تمرهندی را بیشتر، کودکان به عنوان نوعی از تنقلات میخورند و بعلاوه، در تهیة شربتی گوارا نیز کاربرد دارد ( رجوع کنید به ادیب و مختار، ص 461ـ462؛ دریابندری، ج 1، ص 458).منابع: علیاکبر بن مهدی آشپزباشی، سفرة اطعمه ، چاپ عکسی تهران 1353 ش؛ نور اللّه آشپزباشی، مادة الحیوة : رساله در علم طبّاخی ، در کارنامه و مادة الحیوة: متن دو رساله در آشپزی از دورة صفوی ، چاپ ایرج افشار، تهران 1360 ش؛ ابن بیطار؛ ابن سینا، القانون فی الطب ، چاپ ادوار قش، بیروت 1408/ 1987؛ همو، من مؤلفات ابنسینا الطبیة ، چاپ محمد زهیر البابا: رسالة فی الادویة القلبیة ، حلب 1404/1984؛ ابن میمون، شرح اسماء العقار ، چاپ ماکس مایرهوف، قاهره 1940؛ ابوالخیر اشبیلی، عمدة الطبیب فی معرفة النبات ، چاپ محمد عربی خطابی، بیروت 1995؛ابوریحان بیرونی، الصیدنة ؛ اخوینی بخاری؛ نزیهة ادیب و فردوس مختار، دلیل الطبخ و التغذیة ، بیروت 1410/1990؛ اصناف الطبخ الخلیجی: یضمّ مجموعة کبیرة من اصناف الطبخ السعودی و الکویتی و العراقی و القطری ، جمع و اعداد مجموعة من الطباخین العرب، بیروت: دار و مکتبة الهلال، 1410/ 1990؛ علیبن حسین انصاری شیرازی، اختیارات بدیعی (قسمت مفردات)، چاپ محمد تقی میر، تهران 1371 ش؛ انطاکی؛ محمدعلی بن بوداق باورچی بغدادی، کارنامه در باب طباخیو صنعت آن ، در کارنامه و مادة الحیوة ، همان؛ احمدبن حلاج بسحاق اطعمه، دیوان ، چاپ میرزا حبیب اصفهانی، استانبول 1303، چاپ افست شیراز 1360 ش؛ ثابت بن قرّه، کتاب الذخیرة فی علم الطب ، چاپ صبحی، قاهره 1928؛ اسماعیل بن حسن جرجانی، کتاب الاغراض الطبیة و المباحث العلائیة ، عکس نسخة مکتوب در 789 هجری محفوظ در کتابخانة مرکزی دانشگاه تهران، تهران 1345 ش؛ حکیم مؤمن؛نجف دریابندری، کتاب مستطاب آشپزی از سیر تا پیاز ، تهران 1379 ش؛ احمد بن داوود دینوری، کتاب النبات ، ج 1: حروف ا ـ ز، چاپ ب. لوین، اوپسالا 1953، ج 2 : حروف س ـ ی، گردآوردة محمدحمیداللّه، قاهره 1973؛ محمد بن زکریا رازی، کتاب الحاوی فی الطب ، حیدرآباد دکن 1374ـ1390/ 1955ـ1971؛ علی زرگری، گیاهان داروئی ، ج 2، تهران 1367 ش؛ عقیلی علوی شیرازی؛ جمال الطیب بشری غزالی، النباتات الطبیة السودانیة الواعدة ، خرطوم 1997؛ الفلاحة النبطیة ، الترجمة المنحولة الی ابن وحشیّة، چاپ توفیق فهد، دمشق 1993ـ 1998؛ ولیاللّه مظفریان، فرهنگ نامهای گیاهان ایران: لاتینی ـ انگلیسی ـ فارسی ، تهران 1375 ش؛ هروی؛Najmieh K. Batmanglij, A taste of Persia: an introduction to Persian cooking , London 1999 ; The Encyclopedia Americana , Danbury 1984, s.v. "Tamarind" (by J. A. Young); Ahmad Issa, Dictionnaire des noms des plantes en latin, franµais, anglais et arabe , Cairo 1930 ; John T. Platts, A dictionary of Urdu ¦ , classical Hind ¦ , and English , Oxford 1982.