تمّامبن غالب بن عمر (عمرو)، لغتشناس نیمة نخست سدة پنجم. کنیهاش ابوغالب بود، در قرطبه بهدنیا آمد و بیشتر عمر را در شهر مُرْسیه گذراند. گویا به خرید و فروش انجیر (= تین) اشتغال داشت و به همین دلیل به ابنالتیّانی، ابنالتّیّان و التّیان شهرت یافت (حُمَیْدی، ص 183؛ ابنبَشکُوال، قسم1، ص 120؛ ابنخلّکان، ج 1، ص 300ـ301). بغدادی ( هدیة العارفین ، ج1، ستون 246) مذهب او را مالکی دانسته است. تمّام لغت را از پدرش و ابوبکر زبیدی (متوفی 379) آموخت و از آنان و همچنین عبدالوارثبن سفیان روایت نمود و به تدریس پرداخت (اشبیلی، ص 360؛ ابن بشکوال، همانجا؛ ذهبی، ج 17، ص 585). حمیدی، که با او معاصر بوده، در جذوةالمقتبس (همانجا) ضمن تأکید بر دیانت و پارسایی تمّامبن غالب، او را لغتشناسی صاحبنظر دانسته و تألیف کتابی مختصر و پر ارزش و بیمانند را در لغت به او نسبت داده، اما نام کتاب را ذکر نکرده است. ابنبشکوال (قسم1، ص121) با همان توصیف حمیدی، نام کتاب را تلقیح العین آورده است. حمیدی (همانجا) با نقل داستانی در بارة تمّام و کتابش، بر فضل او تأکید کرده است. ابوجَیْش مجاهدبن عبداللّه عامری (متوفی 436)، از ملوک طوایف اندلس پس از انقراض دولت اموی، هنگام پیروزی بر شهر مرسیه، هزار دینار اندلسی برای تمّام، که کتاب را تمام کرده بود، فرستاد و از او خواست که در مقدمه بنویسد کتاب را برای او تألیف کرده است. تمّام آن را نپذیرفت و گفت که حتی اگر ابوجیش تمام دنیا را برای این کار میبخشید، وی اجازة این دروغ را نداشت؛ زیرا این کتاب را نه برای خواص، که برای هر طالب علمی فراهم آورده بوده است. این داستان در برخی منابع تکرار شده است ( رجوع کنید به ضبّی، ص236؛ ابنخلّکان، ج 1، ص 300؛ ذهبی، همانجا؛ ابنبشکوال، قسم1، ص120). به نظر میرسد تمّام با دستگاه خلفای اموی اندلس ارتباط داشته و در زمان منصور محمدبن ابیعامر (متوفی 392) به دیوان الندماء پیوسته بوده است (ابنبسام، ج 1، قسم 4، ص 19).فیروزآبادی در کتاب البُلغة (ص44) و در قاموسالمحیط (ذیل «تین»)، کتاب دیگری به نام الموعَب به تمّامبن غالب نسبت داده که بغدادی در ایضاحالمکنون (ج 2، ستون 607) آن را در باب لغت ذکر کرده است. حاجیخلیفه در کشفالظنون (ج1، ستون 26، 481) کتابهای اخبار تهامة و تلقیح العین در باب لغت را از تمّام دانسته است و بغدادی نیز در هدیةالعارفین (همانجا) گذشته از این سه کتاب، دو کتاب دیگر به نام شرح الفصیح لثعلب در باب لغت و فتحالعین علی کتاب العین را به او نسبت داده است.وی در یکی از دو ماه جمادی 436 در مَریّة درگذشت (ابنبشکوال، قسم1، ص121).منابع: ابنبسام، الذخیرة فی محاسن اهلالجزیرة ، چاپ احسان عباس، بیروت 1398ـ1399/ 1978ـ1979؛ ابنبشکوال، کتاب الصلة ، قاهره 1966؛ ابنخلّکان؛ محمدبن خیر اشبیلی، فهرسة مارواه عن شیوخه منالدواوین المصنفة فی ضروبالعلم و انواعالمعارف ، چاپ فرانسیسکو کودرا و ریبرا تاراگو، ساراگوسا 1893، چاپ افست بیروت 1399/1979؛ اسماعیل بغدادی، ایضاحالمکنون ، ج2، در حاجیخلیفه، ج4؛ همو، هدیة العارفین ، ج1، در حاجیخلیفه، ج5؛ حاجیخلیفه؛ محمدبن فتوح حُمَیْدی، جذوةالمقتبس فی ذکر ولاة الاندلس ، قاهره 1966؛ ذهبی؛ احمدبن یحیی ضبّی، کتاب بغیةالملتمس فی تاریخ رجال اهل الاندلس ، مادرید 1884؛ محمدبن یعقوب فیروزآبادی، البلغة فی تاریخ ائمة اللغة ، چاپ محمد مصری، دمشق 1972؛ همو، ترتیب القاموس المحیط ، چاپ طاهر احمد زاوی، بیروت 1399/1979.