تلگراف (در ایران )

معرف

نخستین‌ دستگاه‌ مخابراتی‌ در ایران‌
متن
تلگراف‌ (در ایران‌) ، نخستین‌ دستگاه‌ مخابراتی‌ در ایران‌. واژة‌ تلگراف‌، مرکّب‌ از دو کلمة‌ یونانی‌ تله‌ (دور) و گرافاین‌ (نوشتن‌)، به‌معنای‌ مجموعه‌ وسایلی‌ است‌ که‌ برای‌ بیان‌ و دریافت‌ مطالب‌ از راه‌ دور به‌کار می‌رود (لیدل‌ و اسکات‌ ، ذیل‌ "  §    " ؛ اسکیت‌ ، ذیل‌ «تلگراف‌»؛ پژمان‌ بختیاری‌، ص‌ 326).نخستین‌ تلاشها برای‌ اختراع‌ چنین‌ دستگاهی‌، در قرن‌ دهم‌/ شانزدهم‌ در اروپا صورت‌ گرفت‌ و توسعه‌ و تداوم‌ تدریجی‌ این‌ فعالیتها، به‌ اختراع‌ وسایلی‌، از جمله‌ تلگراف‌ شیمیایی‌ در 1815/ 1230، انجامید. در 1819/ 1234، آمپر، دانشمند فرانسوی‌، تلگراف‌ مغناطیسی‌ (برقی‌) را ساخت‌ و سپس‌ اشتاینهال‌ آلمانی‌ آن‌ را تکمیل‌ کرد. از دهة‌ 1840/ 1255 تا 1265، سیم‌کشی‌ نخستین‌ خطوط‌ تلگراف‌ برقی‌ در اروپا آغاز شد. پس‌ از آنکه‌ ساموئل‌ مورس‌ امریکایی‌ دستگاه‌ مورس‌ را اختراع‌ کرد، استفاده‌ از این‌ دستگاه‌ گسترش‌ جهانی‌ یافت‌ (پژمان‌ بختیاری‌، ص‌ 339ـ354).نخستین‌ ارتباط‌ تلگرافی‌ در ایران‌ در 1271 میان‌ مدرسة‌ دارالفنون‌ و کاخ‌ گلستان‌ برقرار شد که‌ مخابره‌ای‌ آزمایشی‌ بود (محبوبی‌اردکانی‌، ج‌ 2، ص‌ 194؛ افشار، ص‌ 17). با این‌ حال‌ تلگراف‌ از 1272، و در پی‌ انتشار اخبار و اطلاعات‌ مربوط‌ به‌ آن‌ در روزنامة‌ وقایع‌ اتفاقیّه‌ ، در ایران‌ شناخته‌ شد و اخبار گسترش‌ تلگراف‌ در جهان‌ و کاربردهای‌ متنوع‌ و تسهیل‌ کنندة‌ آن‌، مکرراً گزارش‌ گردید. در تمامی‌ این‌ گزارشها برای‌ سیم‌ و دستگاه‌ تلگراف‌ از تعابیری‌ چون‌ چرخ‌ الماس‌، چرخ‌ آتشی‌، سیم‌ آهن‌، راه‌ سیم‌آهن‌، چرخ‌ صاعقه‌ و سیم‌صاعقه‌ استفاده‌ شده‌ است‌ ( روزنامة‌ وقایع‌ اتفاقیه‌ ، ش‌ 273، ص‌ 5 ـ6، ش‌ 275، ص‌ 7، ش‌ 279، ص‌ 5). شکل‌ فرنگی‌ این‌ واژه‌ ظاهراً در 1273 به‌صورت‌ «تلغراف‌» به‌ زبان‌ فارسی‌ راه‌ یافت‌ ( رجوع کنید به همان‌، ش‌ 293، ص‌ 6). یک‌ سال‌ بعد، کرشش‌ اتریشی‌ (معلم‌ کل‌ توپخانه‌ در دارالفنون‌)، با نظارت‌ و اهتمام‌ علیقلی‌ میرزا اعتضادالسلطنه‌ (رئیس‌کل‌ دارالفنون‌)، از عمارت‌ سلطنتی‌ (کاخ‌ گلستان‌) به‌ باغ‌ لاله‌زار سیم‌ تلگراف‌ کشید که‌ اجرای‌ موفقیت‌آمیز آن‌، منجر به‌ گسترش‌ خطوط‌ تلگراف‌ تا سلطانیه‌ و زنجان‌ در 1275 شد ( رجوع کنید به همان‌، ش‌ 372، ص‌ 1؛ ش‌ 379، ص‌ 2، ش‌ 385، ص‌ 1ـ2، ش‌ 420، ص‌ 1، ش‌ 427، ص‌ 4، ش‌ 439، ص‌ 1ـ2؛ ص‌ 1ـ2؛ اعتمادالسلطنه‌، 1363ـ1367 ش‌، ج‌ 3، ص‌ 1812؛ محبوبی‌ اردکانی‌، ج‌ 2، ص‌ 196ـ198). هم‌زمان‌، نخستین‌ اقدامات‌ برای‌ قانونمند کردن‌ امور تلگرافی‌ صورت‌ گرفت‌ و کتابچة‌ تکالیف‌ و دستورالعمل‌ برای‌ تلگراف‌ تدوین‌ و منتشر شد و برای‌ تأمین‌ نیروی‌ انسانی‌ مورد نیاز، به‌ اهتمام‌ اعتضادالسلطنه‌، عده‌ای‌ از جوانان‌ ایرانی‌ به‌ پاریس‌ اعزام‌ شدند. همچنین‌ نخستین‌ گروه‌ از کارمندان‌ ایرانی‌ تلگرافخانه‌ استخدام‌ و گروهی‌ از آنان‌ برای‌ آشنایی‌ عملی‌ با تلگراف‌ به‌ تفلیس‌ فرستاده‌ شدند (رضوانی‌، ص‌ 80، 89؛ افشار، ص‌ 18). در 1277، اولین‌ محمولة‌ سیم‌ تلگراف‌ و دیگر وسایل‌ مرتبط‌ با آن‌ ــ که‌ حسنعلی‌خان‌ گروسی‌ (امیرنظام‌ گروسی‌)، وزیر مختار ایران‌ در پاریس‌ و لندن‌، خریده‌ بود ــ وارد ایران‌ شد (ولایتی‌، ص‌ 69ـ70، به‌ نقل‌ از اسناد وزارت‌ امورخارجه‌). در همین‌ سال‌ خطوط‌ تلگراف‌ تا شمیران‌ و تبریز امتداد یافت‌ و در 1279، خط‌ تلگراف‌ تهران‌ ـ گیلان‌ نیز به‌کار افتاد (اعتمادالسلطنه‌، 1363ـ1367 ش‌، ج‌ 3، ص‌ 1833، 1849).شورش‌ بزرگ‌ هند در 1274/1857، ضرورت‌ ارتباط‌ تلگرافی‌ مستقیم‌ با هندوستان‌ را برای‌ بریتانیا بیشتر کرد و روند گسترش‌ خطوط‌ تلگراف‌ ایران‌ را، که‌ به‌ امور دارالخلافه‌ و دستگاه‌ سلطنت‌ محدود بود، تغییر داد و در مسیر معادلات‌ سیاسی‌ بین‌المللی‌ افکند و ایران‌، به‌ عنوان‌ بهترین‌ مسیر ارتباطی‌ با هندوستان‌، مورد توجه‌ انگلستان‌ قرار گرفت‌، بویژه‌ پس‌ از ناکارآمدی‌ بافة‌ (کابل‌) زیردریایی‌ میان‌ دریای‌ سرخ‌ و دریای‌ مدیترانه‌ و بروز مشکلات‌ متعدد در مسیر تلگراف‌ اسکوتاری‌ (اسکودار) ـ بغداد به‌ هندوستان‌ (کرزن‌ ، ج‌ 2، ص‌ 724؛ محمود، ج‌ 3، ص‌ 603ـ604). در 1278/1861، آلیسون‌ ، وزیرمختار بریتانیا در ایران‌، پیشنهاد کرد که‌ میان‌ هندوستان‌ و انگلستان‌، از طریق‌ ایران‌، خط‌ تلگراف‌ ایجادشود، اما دولت‌ ایران‌، که‌ تازه‌ از جنگ‌ با انگلستان‌ (بر سر مسئلة‌ هرات‌) رهایی‌ یافته‌ بود، از این‌ پیشنهاد استقبال‌ نکرد. در این‌ امر، علاوه‌ بر بدگمانی‌ ایرانیان‌ نسبت‌ به‌ نیات‌ انگلستان‌، موضوعات‌ دیگری‌ نیز مطرح‌ بود، از جمله‌ صرف‌ هزینه‌ای‌ هنگفت‌ برای‌ کاری‌ غیرمفید (از لحاظ‌ منافع‌ ایران‌) و بیم‌ مقامات‌ محلی‌ از به‌ خطر افتادن‌ خودمختاری‌ محلیشان‌ (محمود، ج‌ 2، ص‌ 582؛ رایت‌ ، ص‌ 129). ولی‌ انگلستان‌ نیز برای‌ پافشاری‌ دلایلی‌ داشت‌: نزدیک‌ شدن‌ روسیه‌ به‌ سرحدات‌ هند در پی‌ کشورگشاییِ روسیه‌ در نواحی‌ شرقی‌ دریای‌ خزر و ترکستان‌، ضرورت‌ حضور مستمر صاحب‌منصبان‌ انگلیسی‌ در ایران‌ به‌ منظور آگاهی‌ از جریانهای‌ سیاسی‌ دربار ایران‌ و ممانعت‌ از گرایش‌ دولت‌ ایران‌ به‌ روسیه‌ (محمود، ج‌ 3، ص‌ 612). تلاشهای‌ مستمر انگلستان‌، بویژه‌ از طریق‌ جلب‌ توجه‌ ناصرالدین‌ شاه‌ به‌ عواید مالی‌ تلگراف‌، سرانجام‌ در 1279 به‌ نتیجه‌ رسید و ایستویک‌ ، کاردار دولت‌ انگلستان‌، موفق‌ شد قراردادی‌ شش‌ مادّه‌ای‌، در باب‌ احداث‌ بدون‌ تأخیر خط‌ تلگراف‌ خانقین‌ ـ تهران‌ و تهران‌ ـ بوشهر، با دولت‌ ایران‌ امضا کند (همان‌، ج‌ 2، ص‌ 595 ـ596، ج‌ 3، ص‌ 605؛ معاهدات‌ و قراردادهای‌ تاریخی‌ در دورة‌ قاجاریه‌ ، ص‌ 343). بر اساس‌ این‌ قرارداد، که‌ در واقع‌ تعهدنامه‌ای‌ برای‌ دولت‌ ایران‌ بود و طرف‌ انگلیسی‌ آن‌ را تنظیم‌ کرده‌ بود، تأمین‌ منابع‌ مالی‌ بر عهدة‌ ایران‌ و عملیات‌ اجرایی‌ بر عهدة‌ انگلستان‌ بود. دولت‌ ایران‌ موظف‌ شد تمامی‌ ادوات‌ موردنیاز را، به‌ واسطة‌ صاحب‌منصبی‌ انگلیسی‌ و تام‌الاختیار، منحصراً از دولت‌ انگلستان‌ بخرد ( رجوع کنید به معاهدات‌ و قراردادهای‌ تاریخی‌ در دورة‌ قاجاریه‌ ، ص‌ 345ـ346). نظارت‌ بر خط‌ مذکور بر عهدة‌ صاحب‌منصب‌ انگلیسی‌ بود و انگلیسیها مجاز بودند در صورت‌ نیاز (در قبال‌ پرداخت‌ مبلغی‌ معیّن‌ به‌ دولت‌ ایران‌)، با همان‌ اختیارات‌ تام‌، به‌ مخابرة‌ پیامهای‌ تلگرافی‌ خود بپردازند ( رجوع کنید به همان‌، ص‌ 345). در عوض‌، دولت‌ ایران‌ مجاز بود از اقدامات‌ صاحب‌منصب‌ مذکور «مستحضر» باشد و به‌ صورت‌ حساب‌ خریدهای‌ وی‌ رسیدگی‌ کند (همان‌، ص‌ 344ـ 346). بدین‌ترتیب‌، احداث‌ این‌ خط‌، از سه‌ منطقه‌ (کرمانشاه‌ و اصفهان‌ و بوشهر) آغاز شد و پس‌ از دو سال‌ به‌ بهره‌برداری‌ رسید (اعتمادالسلطنه‌، 1367ـ 1368 ش‌، ج‌ 3، ص‌ 1468؛ محبوبی‌ اردکانی‌، ج‌2، ص‌199). در فاصلة‌ سالهای‌ 1279تا1338/1862ـ 1920، مجموعاً بیست‌ قرارداد تلگرافی‌ میان‌ ایران‌ و انگلستان‌ به‌ امضا رسید و به‌ موجب‌ آنها در سراسر کشور خطوط‌ تلگراف‌ کشیده‌شد ( رجوع کنید به قائم‌مقامی‌، ص‌103ـ104). در میان‌ این‌ قراردادها، قرارداد سال‌ 1279/ 1862، که‌ مفاد آن‌ محور اساسی‌ بسیاری‌ از قراردادهای‌ بعدی‌ دو کشور شد، اهمیت‌ خاصی‌ داشت‌.گسترش‌ خطوط‌ تلگراف‌ در ایران‌، به‌سبب‌ آنکه‌ صرفاً بر مبنای‌ منافع‌ درازمدت‌ انگلستان‌ بود و امتیاز تلگراف‌ ایران‌ را در اختیار انگلستان‌ قرار می‌داد، به‌ جنبة‌ دیگری‌ از رقابتهای‌ روسیه‌ و انگلستان‌ تبدیل‌ شد. نخستین‌ اقدام‌ روسها در این‌ خصوص‌ در 1280/ 1863 صورت‌ گرفت‌ و طی‌ آن‌ خطوط‌ تلگراف‌ نخجوان‌ و ایروان‌ به‌ خط‌ تلگراف‌ تبریز ـ جلفا متصل‌ و پیامهای‌ تبریک‌ میان‌ طرفین‌ مبادله‌ شد. چند ماه‌ بعد روسها یک‌ خط‌ تلگراف‌ میان‌ تهران‌ و استرآباد (گرگان‌) کشیدند که‌ دسترسی‌ آنها را به‌ پایتخت‌ ایران‌ آسان‌ می‌کرد (اعتمادالسلطنه‌، 1367ـ 1368 ش‌، ج‌ 3، ص‌ 1452؛ همو، 1363ـ1367 ش‌، ج‌ 3، ص‌ 1866). شرکت‌ تلگراف‌ هند و اروپا در بهره‌برداری‌ روسیه‌ از امتیاز تلگراف‌ ایران‌ تأثیر بسیار داشت‌. این‌ شرکت‌ اگرچه‌ یک‌ مؤسسة‌ مشترک‌ انگلیسی‌ و روسی‌ بود، چون‌ مرکز آن‌ در مسکو قرار داشت‌ و تحت‌ حمایت‌ رسمی‌ دولت‌ روسیه‌ بود، به‌ نوعی‌، حافظ‌ منافع‌ روسیه‌ به‌شمار می‌رفت‌ (جمالزاده‌، ص‌ 106؛ قائم‌مقامی‌، ص‌80). در 1281/ 1864، میان‌ ایران‌ و این‌ شرکت‌ قرارداد احداث‌ خط‌ تلگراف‌ جلفا ـ تبریزـ تهران‌ منعقد شد (قائم‌مقامی‌، همانجا).چندی‌ بعد در 1283/1866، هنگامی‌ که‌ خطوط‌ تلگرافی‌ انگلستان‌ در مسیر عثمانی‌ تا هند، به‌سبب‌ اختلاف‌ تقویمی‌ نواحی‌ گوناگون‌ و اختلاف‌ زبانی‌ تلگرافچیان‌ آن‌ نواحی‌ و کندی‌ ارسال‌ تلگرام‌، با مشکلات‌ بسیاری‌ مواجه‌ شد، شرکت‌ آلمانی‌ زیمنس‌ هالسکه‌ مسئولیت‌ رفع‌ مشکل‌ مذکور را از طریق‌ احداث‌ خط‌ جدیدی‌ از مسیر آلمان‌ ـ روسیه‌ ـ ایران‌ پذیرفت‌. مخارج‌ احداث‌ این‌ خط‌ در مسیر روسیه‌، به‌ شرکت‌ تلگراف‌ هند و اروپا واگذار شد (پژمان‌ بختیاری‌، ص‌ 405ـ406). از 1287/ 1870، ایران‌ و روسیه‌ مستقیماً مبادرت‌ به‌ انعقاد قرارداد تلگرافی‌ کردند. در 1296/ 1879، قراردادی‌ در خصوص‌ احداث‌ خط‌ تلگراف‌ استرآباد ـ چَکُشْلَر و یک‌ سال‌ بعد مقاوله‌نامه‌ای‌ در بارة‌ تعرفة‌ مخابراتی‌، برای‌ مدتی‌ نامحدود، میان‌ دو دولت‌ منعقد شد (همان‌، ص‌ 421). انعقاد قراردادهای‌ مخابراتی‌ میان‌ ایران‌ و روسیه‌ تا 1324/ 1906 ادامه‌ یافت‌ و مجموعاً چهارده‌ قرارداد بین‌ طرفین‌ به‌امضا رسید (قائم‌مقامی‌، ص‌ 104ـ105). روسیه‌ چهار سال‌ پس‌ از انقلاب‌ اکتبر، در 1300 ش‌/1921 این‌ قراردادها را ملغا اعلام‌ کرد و تمامی‌ خطوط‌ تلگرافی‌ و تلفنی‌ روسیه‌ در ایران‌، همراه‌ با تمامی‌ ابنیه‌ و متعلقات‌ آنها، به‌ ایران‌ واگذار گردید (پژمان‌ بختیاری‌، ص‌ 425ـ426).دولت‌ عثمانی‌، سومین‌ طرف‌ قراردادهای‌ تلگرافی‌ ایران‌، نخستین‌ قرارداد خود را در 1280/1863 با ایران‌ منعقد نمود. این‌ قرارداد، که‌ مکمل‌ قرارداد 1279/1862 ایران‌ و انگلستان‌ بود و طرفین‌ را ملزم‌ می‌ساخت‌ تا خطوط‌ تلگراف‌ خود را در یکی‌ از نقاط‌ مرزی‌ به‌ یکدیگر متصل‌ سازند، با هدف‌ برقراری‌ ارتباط‌ تلگرافی‌ میان‌ اروپا و ایران‌ منعقد گشت‌. شش‌ ماه‌ بعد، به‌سبب‌ وجود پاره‌ای‌ اختلافات‌ مرزی‌، میرزاحسین‌خان‌ (سفیر ایران‌ در عثمانی‌) و نامق‌پاشا (والی‌ بغداد) قرارداد جدیدی‌ امضا کردند. در 1281، 1300، و 1356/ 1316 ش‌ نیز قراردادهای‌ دیگری‌ میان‌ ایران‌ و ثمانی‌ منعقد شد که‌ عمدتاً به‌رفع‌ اختلافات‌ مرزی‌ و تعیین‌ حدود جغرافیایی‌ برای‌ فعالیت‌ تلگرافچیان‌ دو طرف‌ مربوط‌ می‌شد (پژمان‌ بختیاری‌، ص‌ 426ـ430؛ گزیدة‌ اسناد سیاسی‌ ایران‌ و عثمانی‌ ، ج‌ 3، ص‌ 407ـ416، 453ـ 458).مفاد قراردادهای‌ تلگرافی‌، برای‌ بیش‌ از نیم‌ قرن‌، محور سیاستگذاریهای‌ دولت‌ ایران‌ را در زمینة‌ تلگراف‌ تعیین‌ می‌کرد. در این‌ میان‌، قراردادهای‌ ایران‌ و انگلستان‌، به‌سبب‌ کثرت‌، طول‌ مدت‌، مفاد و گستردگی‌ مناطق‌ تحت‌ پوشش‌ آنها، اهمیت‌ بسیار داشت‌. موضوعاتی‌ که‌ با حساسیت‌ خاص‌ در تمامی‌ این‌ قراردادها تکرار شده‌، چرایی‌ و چگونگی‌ تسلط‌ انگلستان‌ را بر بیشتر خطوط‌ تلگرافی‌ ایران‌ نشان‌ می‌دهد. برخی‌ از این‌ موضوعات‌ عبارت‌ بودند از: برای‌ طرف‌ ایرانی‌، عایدات‌ مالی‌ بسیار (اگرچه‌ در برخی‌ موارد درآمد چندانی‌ عاید نمی‌شد و حتی‌ دولت‌ ایران‌ مقروض‌ هم‌ می‌گردید، برای‌ نمونه‌ رجوع کنید به محمود، ج‌ 3، ص‌ 623ـ625، 627ـ 628، قراردادهای‌ سال‌ 1331/1913، 1334/1916، 1338/1920)، توجه‌ به‌ حفظ‌ استقلال‌ سیاسی‌، تقبل‌ مخارج‌ عمدة‌ احداث‌ یا تعمیر خطوط‌ که‌ هزینه‌های‌ مالی‌ زیادی‌ به‌ ایران‌ تحمیل‌ می‌کرد، پذیرفتن‌ اختیارات‌ ویژه‌ برای‌ صاحب‌منصبان‌ انگلیسی‌؛ و برای‌ انگلستان‌، برخوردهای‌ محتاطانه‌ بویژه‌ در مورد استخدام‌ صاحب‌منصبان‌ انگلیسی‌، تأکید بر استخدام‌ نکردن‌ اتباع‌ غیرایرانی‌ و غیرانگلیسی‌. اگرچه‌ نگرانی‌ و بدبینی‌ فراوان‌ ایرانیان‌ نسبت‌ به‌ استقرار اتباع‌ انگلیس‌ در ایران‌ و هراس‌ از گرفتار شدن‌ به‌ تجربة‌ هندوستان‌ (رایت‌، ص‌ 134؛ قائم‌مقامی‌، ص‌ 85)، آشکارا تحت‌الشعاع‌ عایدات‌ مالی‌ وسوسه‌انگیز خطوط‌ تلگراف‌، آن‌ هم‌ برای‌ دولت‌ مقروض‌ ایران‌، قرارداشت‌، اما گرفتاری‌ بسیاری‌ نیز برای‌ انگلستان‌ به‌وجود آورد ( رجوع کنید به ادامة‌ مقاله‌). بااین‌حال‌، دغدغه‌های‌ ایران‌ در حد اصرار بر آموزش‌ نیروهای‌ ایرانی‌ و جانشینی‌ آنان‌ به‌ جای‌ صاحب‌منصبان‌ انگلیسی‌ برای‌ ادارة‌ خطوط‌ داخلی‌ (شرطی‌ که‌ انگلستان‌ جز در مواقع‌ ناچاری‌، عملاً التزامی‌ به‌ اجرای‌ آن‌ نداشت‌ رجوع کنید به رایت‌، ص‌ 129، 131) و نیز برخی‌ ملاحظات‌ در بارة‌ حفظ‌ تمامیت‌ ارضی‌ کشور بود. اختیارات‌ وسیع‌ صاحب‌منصبان‌ انگلیسی‌ تلگرافخانه‌ها، که‌ دولت‌ ایران‌ نیز آنها را به‌ رسمیت‌ می‌شناخت‌ (قائم‌مقامی‌، ص‌ 83 ـ 85؛ نیز برای‌ مفاد قراردادها رجوع کنید به محمود، ج‌ 3، ص‌ 613ـ630)، تابع‌ سیاستی‌ بود که‌ بر اساس‌ آن‌ تمدید قراردادهای‌ مهم‌ با هدف‌ استیلای‌ همیشگی‌ انگلیس‌ بر خطوط‌ تلگراف‌ ایران‌، صورت‌ می‌گرفت‌ ( رجوع کنید به کرزن‌، ج‌ 2، ص‌ 729).تشکیلات‌ اداری‌. نخستین‌ و مهمترین‌ جنبة‌ تشکیلات‌ اداری‌ تلگراف‌ در ایران‌، دوگانگی‌ آن‌ در قالب‌ خطوط‌ داخلی‌ (خطوط‌ تلگراف‌ دولتی‌ ایران‌) و خارجی‌ (انگلیس‌، روسیه‌) بود که‌ بیش‌ از نیم‌ قرن‌ با سازمانها و تشکیلاتی‌ مجزا، در کنار هم‌ فعالیت‌ می‌کردند. حیطة‌ اختیار و نظارت‌ دولت‌ ایران‌، منحصر به‌ بخش‌ خطوط‌ داخلی‌ بود. خطوط‌ جلفا، تهران‌ ـ خانقین‌، شیراز، اصفهان‌، کرمان‌ و بندرهای‌ جنوب‌، در حوزة‌ اختصاصی‌ مأموران‌ شرکت‌ هند و اروپا یا حکومت‌ هندوستان‌ قرار داشت‌ و خطوط‌ برخی‌ نواحی‌ شرقی‌، شمالی‌ و شمال‌شرقی‌، جزو منطقة‌ فعالیت‌ روسها محسوب‌ می‌شد. ارتباط‌ دولت‌ ایران‌ با مسئولان‌ این‌ خطوط‌، منحصر به‌ نوعی‌ بده‌بستان‌ بود: تعرفه‌ای‌ که‌ آنان‌ به‌صورت‌ سالانه‌ و به‌عنوان‌ اجاره‌ به‌ دولت‌ ایران‌ می‌پرداختند و هزینه‌ای‌ که‌ دولت‌ ایران‌ در قبال‌ خسارات‌ عمدی‌ وارده‌ به‌ این‌ خطوط‌، موظف‌ به‌ پرداخت‌ آن‌ بود. در واقع‌، حضور این‌ صاحب‌منصبان‌، مکمل‌ نقش‌ نمایندگیهای‌ سیاسی‌ دولت‌ متبوعشان‌ بود زیرا به‌ واسطة‌ وسعت‌ و کثرت‌ مناطق‌ تحت‌ نفوذ و اقامتهای‌ طولانی‌ در ایران‌، اطلاعات‌ دقیقی‌ از اوضاع‌ سیاسی‌، اقتصادی‌، اجتماعی‌، جغرافیایی‌ و... حوزه‌های‌ مأموریتشان‌ به‌ دست‌ می‌آوردند که‌ ارزش‌ بسیاری‌ داشت‌؛ چنانکه‌ یکی‌ از آنان‌ به‌نام‌ گولدسمیت‌ ، تأثیر مهمی‌ در تعیین‌ سرحدات‌ ایران‌ در نواحی‌ شرقی‌ و تقسیم‌ سیستان‌وبلوچستان‌ به‌ نفع‌ انگلستان‌ داشت‌ ( رجوع کنید به سایکس‌، ج‌ 2، ص‌ 563؛ محمود، ج‌ 3، ص‌ 604؛ کرزن‌، ج‌ 2، ص‌ 725، 734). فعالیت‌ برخی‌ از این‌ افراد حتی‌ به‌ حوزه‌های‌ دیگر نیز بسط‌ می‌یافت‌؛ چنانکه‌ مرداک‌ اسمیت‌ ، پس‌ از بیست‌ سال‌ اقامت‌ در ایران‌، با گردآوری‌ بسیاری‌ از آثار متنوع‌ هنری‌ و باستانی‌ ایران‌ و انتقال‌ آنها به‌ انگلستان‌، مجموعة‌ ایرانی‌ موزة‌ سلطنتی‌ اسکاتلند را پایه‌ریزی‌ کرد (رایت‌، ص‌ 134ـ 135).قدرت‌ و میزان‌ اختیارات‌ کارکنان‌ تلگرافخانه‌های‌ انگلیسی‌، بویژه‌ در اوایل‌، به‌حدی‌ بود که‌ گاهی‌ حتی‌ سفارت‌ انگلستان‌ را نیز به‌ تنگ‌ می‌آورد. آنها تا مدتها مستقلاً و بدون‌ هماهنگی‌ با سفارت‌، با حکام‌ و اشخاص‌ متنفذ ایرانی‌ به‌ حل‌ و فصل‌ مسائل‌ فیمابین‌ می‌پرداختند (کرزن‌، ج‌ 2، ص‌ 735؛ رایت‌، ص‌ 134) و حتی‌ پس‌ از مرتفع‌ شدن‌ اختلافات‌ سفارت‌ با آنها، تجارب‌ و اطلاعات‌ و نفوذ محلی‌ این‌ صاحب‌منصبان‌ در تعیین‌ سیاستهای‌ منطقه‌ای‌ انگلستان‌ بسیار مؤثر بود ( رجوع کنید به کرزن‌، ج‌ 2، ص‌ 734). حشر و نشر آنان‌ با گروههای‌ مختلف‌ مردم‌، کمکهای‌ دوستانة‌ پزشکی‌ و دارویی‌، خودداری‌ از پذیرش‌ رشوه‌ و تعهد به‌ ایفای‌ وظیفه‌ حتی‌ در شرایط‌ سخت‌ و نواحی‌ دورافتاده‌، بر نفوذ محلی‌ و اعتبار آنان‌ می‌افزود، چنانکه‌ گاهی‌ برای‌ حل‌ اختلافات‌ دولت‌ ایران‌ و قبایل‌ یاغی‌، وساطت‌ می‌کردند ( رجوع کنید به همان‌، ج‌ 2، ص‌ 733ـ 734؛ ویشارد، ص‌150؛ رایت‌، ص‌ 130؛ سایکس‌، ج‌ 2، ص‌ 577). در نتیجة‌ همین‌ وضع‌، بعدها بست‌نشینی‌ در تلگرافخانه‌های‌ انگلیسی‌ ( رجوع کنید به ادامة‌ مقاله‌)، این‌ اماکن‌ را به‌صورت‌ حاشیة‌ امنی‌ در آورد که‌ حتی‌ هیئت‌ حاکمه‌ و حکام‌ و والیان‌ ایران‌ نیز جرأت‌ ورود به‌ آن‌ را نداشتند. متقابلاً، برای‌ دولت‌ انگلستان‌ نیز تأمین‌ امکانات‌ رفاهی‌ و حفاظت‌ از تلگرافخانه‌ها اهمیت‌ فراوان‌ داشت‌ و حتی‌ در یک‌ مورد ( رجوع کنید به رایت‌، ص‌ 134) با ذکر عبارت‌ «پاسگاههای‌ کوچک‌ امپراطوری‌» بر این‌ مسأله‌ تأکید شده‌ است‌ ( رجوع کنید به کرزن‌، ج‌ 2، ص‌ 516؛ سفرنامة‌ تلگرافچی‌ فرنگی‌ ، ص‌ 226ـ 227؛ اسنادی‌ از روابط‌ ایران‌ و هند در دورة‌ مظفرالدین‌شاه‌ قاجار، ص‌ 44).حوزة‌ فعالیت‌ روسها، به‌رغم‌ برخورداری‌ از اختیارات‌ مشابه‌، ظاهراً چنین‌ تنوعی‌ نداشت‌. بسیاری‌ از تلگرافچیان‌ روسی‌، بدون‌ کسب‌ مجوز از دولت‌ ایران‌، در مسیر خط‌ تلگرافی‌ مشهد ـ سیستان‌ فعالیت‌ و در امور تلگرافخانه‌های‌ ایرانی‌ مداخله‌ می‌کردند ( رجوع کنید به محمود، ج‌ 3، ص‌ 630؛ ولایتی‌، ص‌ 79، به‌ نقل‌ از اسناد وزارت‌ امورخارجه‌). گاهی‌ این‌ تلگرافخانه‌ها محل‌ اسکان‌ قشون‌ روس‌ می‌شد و روسها نحوة‌ ادای‌ وظیفة‌ تلگرافچیان‌ ایرانی‌ را تعیین‌ می‌کردند (مقصودلو، ج‌ 1، ص‌ 312، 372). چنین‌ روش‌ خشنی‌ امکان‌ دستیابی‌ به‌ هرگونه‌ نفوذ محلی‌ و کسب‌ وجهة‌ عمومی‌ را از آنان‌ سلب‌ می‌کرد.در بخش‌ خطوط‌ داخلی‌، بنیان‌ تشکیلات‌ اداری‌، عمدتاً ملهم‌ از مفاد قراردادهای‌ ایران‌ و انگلستان‌ بود. بر اساس‌ توافق‌ دو طرف‌، کارکنان‌ تلگرافخانه‌های‌ ایرانی‌ می‌بایست‌ از اتباع‌ ایرانی‌ باشند و اتباع‌ انگلیسی‌ تنها به‌ منظور انجام‌ دادن‌ عملیات‌ اجرایی‌ و نیز آموزش‌ ایرانیان‌، برای‌ مدتی‌ کوتاه‌، اجازة‌ حضور در تلگرافخانه‌ها را داشتند، چنانکه‌ در نخستین‌ قرارداد (1279)، فقط‌ بر حضور یک‌ صاحب‌منصب‌ انگلیسی‌ تأکید شده‌ بود. در مورد اتباع‌ ایرانی‌ نیز (در مناطقی‌ که‌ با تلگرافهای‌ خارجی‌ سر و کار داشتند) استخدام‌ ارامنه‌، که‌ برای‌ کار با اروپاییان‌ تمایل‌ بیشتری‌ نشان‌ می‌دادند، در اولویت‌ بود. با اینهمه‌، تدابیر محتاطانة‌ ایران‌، بنا به‌ دلایلی‌ چون‌ نیازمندیهای‌ فنی‌، مخابرة‌ تلگرافهای‌ خارجی‌ و مهمتر از همه‌ افتتاح‌ خطوط‌ تلگراف‌ خارجی‌، عملاً بی‌نتیجه‌ ماند و نه‌ تنها در اندک‌ زمانی‌ شمار اتباع‌ انگلستان‌ در تلگرافخانه‌ها، دارالخلافه‌ و سایر مناطق‌ به‌ دهها تن‌ افزایش‌ یافت‌، بلکه‌ انعقاد قراردادهای‌ مکرر، صورت‌ قانونی‌ و درازمدت‌ به‌ آن‌ بخشید (محبوبی‌ اردکانی‌، ج‌ 2، ص‌ 228،230؛ محمود، ج‌ 3، ص‌ 616ـ617؛ پژمان‌ بختیاری‌، ص‌ 436ـ437؛ رایت‌، ص‌ 129ـ131). ضمن‌ آنکه‌ «اختیارات‌ تام‌» منظور شده‌ برای‌ صاحب‌منصبان‌ انگلیسی‌ نیز حضور انگلستان‌ را بیشتر می‌کرد (برای‌ نمونه‌ رجوع کنید به قائم‌مقامی‌، ص‌ 89؛ محمود، ج‌ 3، ص‌ 614). با اینهمه‌، دغدغة‌ ایرانی‌ کردن‌ تشکیلات‌ تلگراف‌، دولتمردان‌ ایرانی‌ را بر آن‌ داشت‌ که‌ به‌تربیت‌ نیروی‌ متخصص‌ ایرانی‌ و سازماندهی‌ تشکیلات‌ اداری‌ بپردازند.تربیت‌ متخصصان‌ داخلی‌، از همان‌ نخستین‌ سالهای‌ ورود تلگراف‌ به‌ ایران‌، از طریق‌ آموزش‌ گرفتن‌ از صاحب‌منصبان‌ انگلیسی‌ و اعزام‌ محصل‌ به‌ خارج‌ از کشور به‌ اجرا در آمد که‌ مورد اخیر، سالها سیاست‌ ثابت‌ دولت‌ بود (پژمان‌ بختیاری‌، ص‌ 432ـ433؛ محبوبی‌ اردکانی‌، ج‌ 2، ص‌ 233ـ236).بخش‌ دیگر، یعنی‌ سازماندهی‌ تشکیلات‌ اداری‌، را می‌توان‌ به‌ دو دوره‌ تقسیم‌ کرد: از 1275 تا 1327 و از 1327 به‌ بعد.دورة‌ اول‌. در ابتدای‌ دورة‌ اول‌، محدودیت‌ خطوط‌ تلگراف‌ به‌گونه‌ای‌ بود که‌ نظارتی‌ کلی‌ را اقتضا می‌کرد، بی‌آنکه‌ به‌ سازمان‌ مستقلی‌ نیاز باشد. این‌ نظارت‌ به‌ شاهزاده‌ اعتضادالسلطنه‌، وزیر علوم‌، واگذار شد که‌ وی‌ نیز آن‌ را در دو بخش‌ اداری‌ (به‌ ریاست‌ علیقلی‌خان‌ مخبرالدوله‌) و محاسباتی‌ (به‌ ریاست‌ میرزاهاشم‌خان‌ امین‌الدوله‌) ساماندهی‌ کرد (اعتمادالسلطنه‌، 1363ـ1367 ش‌، ج‌ 3، ص‌ 1884ـ1885؛ پژمان‌ بختیاری‌، ص‌440) در دوران‌ وی‌، در 1285 دولت‌ ایران‌ به‌ اتحادیة‌ تلگرافی‌ پیوست‌ و از آن‌ پس‌ در عقد قراردادهای‌ خویش‌ با ممالک‌ مجاور غالباً از مقررات‌ عمومی‌ اتحادیة‌ مذکور تبعیت‌ می‌کرد (پژمان‌ بختیاری‌، ص‌ 442؛ محبوبی‌ اردکانی‌، ج‌ 2، ص‌ 236).در 1291، که‌ ادارة‌ تلگراف‌ در ردیف‌ «امور مختصة‌ سلطنت‌» قرار گرفت‌، به‌صورت‌ اداره‌ای‌ مستقل‌، از وزارت‌ علوم‌ جدا گردید و ریاست‌ آن‌ به‌ مخبرالدوله‌ واگذار شد (اعتمادالسلطنه‌، 1367ـ 1368 ش‌، ج‌ 3، ص‌ 1753؛ همو، 1363ـ1367 ش‌، ج‌ 3، ص‌ 1954). وی‌ دو سال‌ بعد با لقب‌ «جناب‌» اولین‌ وزیر تلگراف‌ در وزارتخانة‌ تازه‌ تأسیس‌ شدة‌ تلگراف‌ گردید و تا 1315 در این‌ سِمَت‌ باقی‌ ماند (همو، 1363ـ 1368 ش‌، ج‌ 3، ص‌ 1783؛ هدایت‌، ص‌ 68). مخبرالدوله‌ تلگرافخانة‌ بزرگی‌ در جوار مدرسة‌ دارالفنون‌ احداث‌ کرد و تشکیلات‌ اداری‌ تلگراف‌ را با ایجاد واحدهایی‌ چون‌ استخدام‌، ملزومات‌، سیم‌کشی‌، احصائیه‌، محاسبات‌ داخلی‌، محاسبات‌ خارجی‌ و مخابرات‌، توسعه‌ داد (اعتمادالسلطنه‌، 1363ـ 1367 ش‌، ج‌ 3، ص‌ 2044؛ پژمان‌ بختیاری‌، ص‌ 440). سیم‌کشی‌ برخی‌ خطوط‌ مهم‌، چون‌ خط‌ تلگراف‌ تهران‌ ـ مشهد (1293) و خوزستان‌ (1294ـ1295)، در دوران‌ وی‌ انجام‌ شد (اعتمادالسلطنه‌، 1363ـ1367 ش‌، ج‌ 3، ص‌ 1964؛ پژمان‌ بختیاری‌، ص‌ 387ـ 388، 392). امور تلگراف‌ ایران‌ تا اوایل‌ دوران‌ مشروطیت‌ در انحصار وی‌ و خانواده‌اش‌ بود و به‌ همین‌ مناسبت‌ القابی‌ چون‌ مخبرالدوله‌، مخبرالملک‌، مخبرالسلطنه‌ و مخبرالسلطان‌ به‌ آنان‌ اعطا شد ( رجوع کنید به هدایت‌، همانجا؛ پژمان‌ بختیاری‌، ص‌ 392؛ محبوبی‌ اردکانی‌، ج‌ 2، ص‌ 227ـ 228).این‌ دوران‌، صرف‌نظر از بنیانگذاری‌ تشکیلات‌ اداری‌، با ویژگیهایی‌ از دوران‌ بعد متمایز می‌شود، از جمله‌ مقاطعه‌ یا اجارة‌ مخابرات‌ تلگرافی‌ و سلسله‌ مراتب‌ اداری‌. از همان‌ نخستین‌ سالهای‌ ورود تلگراف‌ به‌ ایران‌، در پی‌ افزایش‌ درآمد تلگراف‌، طرح‌ مقاطعه‌ مخابرات‌ تلگرافی‌ به‌اجرا در آمد. بر این‌ اساس‌، دولت‌ ادارة‌ امور تلگراف‌ را به‌ سرپرست‌ ادارة‌ مذکور (بعدها به‌ وزیرتلگراف‌)، محول‌ می‌کرد و آن‌ شخص‌ در آخر هر سال‌ مبلغی‌ را به‌ طور مقاطعه‌ به‌ دولت‌ می‌پرداخت‌. مقاطعه‌ در مراکز دیگری‌ چون‌ پستخانه‌ و ضرابخانه‌ نیز معمول‌ بود و به‌ گفتة‌ کرزن‌ (ج‌ 2، ص‌ 560)، یکی‌ از انواع‌ مالیاتهای‌ ثابت‌ و مستقیم‌ ایران‌ به‌شمار می‌آمد. نخستین‌ بار در 1286 و در دوران‌ صدراعظمی‌ میرزامحمدخان‌ سپهسالار، اعتضادالسلطنه‌ تمام‌ مخابرات‌ تلگرافی‌ کشور را به‌ مدت‌ پنج‌ سال‌، سالانه‌ سه‌ هزار تومان‌، اجاره‌ کرد (پژمان‌ بختیاری‌، ص‌ 433ـ434؛ نیز رجوع کنید به افشار، ص‌ 19). مخبرالدوله‌ نیز به‌ همین‌ شیوه‌ به‌ تمشیت‌ امور وزارتخانه‌اش‌ پرداخت‌. عایدات‌ وی‌ و خانواده‌اش‌ از ادارة‌ تلگراف‌ به‌ اندازه‌ای‌ بود که‌ سالانه‌ بیست‌ هزار تومان‌ به‌ دولت‌ می‌پرداختند (جمالزاده‌، ص‌ 133).درآمدهای‌ هنگفت‌ حاصل‌ از رسم‌ مقاطعه‌، علاوه‌ بر ایجاد رقابتهای‌ زیانبار مالی‌ و گسترش‌ رشوه‌گیری‌ ( رجوع کنید به مقصودلو، ج‌ 1، ص‌ 49؛ هدایت‌، ص‌ 59)، بر انحصارات‌ کلی‌ خارجیان‌ نیز می‌افزود، چنانکه‌ انگلستان‌ به‌ تبعیت‌ از چنین‌ سنّتی‌ برخی‌ از خطوط‌ تلگرافی‌ مهم‌ را اجاره‌ کرد ( رجوع کنید به پژمان‌ بختیاری‌، ص‌390ـ391). رسم‌ مقاطعه‌ در 1328 ملغا گردید ( رجوع کنید به ایران‌. وزارت‌ پست‌ و تلگراف‌، ص‌ 1).ویژگی‌ دیگر تشکیلات‌ اداری‌ تلگراف‌ در این‌ دوران‌، عناوین‌ و مناصب‌ نظامی‌ کارکنان‌ بود که‌ ظاهراً متأثر از حضور نظامیان‌ خارجی‌ در راه‌اندازی‌ خطوط‌ تلگراف‌ ایران‌ بود. در میان‌ نخستین‌ گروه‌ انگلیسی‌ اعزامی‌ برای‌ احداث‌ خطوط‌ تلگراف‌، هجده‌ مهندس‌ درجه‌دار ارتش‌ وجود داشت‌. برخی‌ دیگر چون‌ شامپین‌ و پاتریک‌ استوارت‌ هم‌ دارای‌ مناصب‌ نظامی‌ بودند (محمود، ج‌ 3، ص‌ 603؛ رایت‌، ص‌ 130). بدین‌لحاظ‌ در سلسله‌ مراتب‌ اداری‌ وزارت‌ تلگراف‌ و مراکز تابعة‌ آن‌ (وزارت‌ معادن‌، دارالفنون‌)، القاب‌ و مناصبی‌ چون‌ سرتیپ‌، سرهنگ‌ و یاور، وجود داشت‌ ( رجوع کنید به اعتمادالسلطنه‌، 1363ـ1367 ش‌، ج‌ 3، ص‌ 2131ـ2136) و این‌ ترتیب‌، به‌ قولی‌، تا حدود 1315 ش‌ رعایت‌ می‌شد (محبوبی‌ اردکانی‌، ج‌ 2، ص‌ 225). سرتیپ‌، بالاترین‌ منصب‌ اداری‌، به‌ رؤسای‌ تلگرافخانه‌های‌ شهرهای‌ مهم‌ اطلاق‌ می‌شد و به‌ رؤسای‌ تلگرافخانه‌های‌ شهرهای‌ کوچکتر، بترتیب‌ سرهنگ‌ و یاور می‌گفتند. در سایر مناطق‌ نیز حضور یک‌ رئیس‌ یا یک‌ تلگرافچی‌ برای‌ ادارة‌ تلگرافخانه‌ کافی‌ بود ( رجوع کنید به اعتمادالسلطنه‌، 1364ـ1367 ش‌، همانجا). بنا به‌ دستور صریح‌ و اکید ناصرالدین‌شاه‌ وظایف‌ این‌ رؤسا بیش‌ از آنکه‌ اداری‌ باشد، سیاسی‌ و امنیتی‌ بود ( رجوع کنید به اعتمادالسلطنه‌، 1367ـ 1368 ش‌، ج‌ 3، ص‌ 1753). آنان‌ موظف‌ بودند اخبار ولایات‌ را مرتباً به‌ آگاهی‌ شاه‌ برسانند و تلگرامهای‌ رسیده‌ به‌ تلگرافخانة‌ مخصوص‌ سلطنتی‌ نباید پیش‌ از رؤیت‌شاه‌، به‌ اطلاع‌ فرد دیگری‌ می‌رسید (صفائی‌، 1346 ش‌ الف‌ ، ص‌ 22؛ هدایت‌، ص‌ 43،60). گاه‌ فرمانها و احکام‌ حکومتی‌ را آنان‌ به‌ حکام‌ ابلاغ‌ می‌کردند و در ملاعام‌ می‌خواندند ( رجوع کنید به اعتمادالسلطنه‌، 1357 ش‌، ص‌ 268) ودر برخی‌ مواقع‌ حتی‌ حفظ‌ نظم‌ و امنیت‌ عمومی‌ به‌ آنان‌ واگذار می‌شد ( رجوع کنید به مقصودلو، ج‌ 1، ص‌ 55).دورة‌ دوم‌. دوران‌ جدید تشکیلات‌ تلگرافی‌ ایران‌ (از 1327 به‌ بعد) با وقوع‌ انقلاب‌ مشروطیت‌ و شکل‌گیری‌ نهادهای‌ مدنی‌ چون‌ مجلس‌ شورا آغاز شد. ادغام‌ تشکیلات‌ پست‌ و تلگراف‌ و توسعه‌ و تحول‌ خدمات‌ مخابراتی‌، از مهمترین‌ مشخصه‌های‌ این‌ دوران‌ به‌شمار می‌رود.تشکیل‌ وزارت‌ پست‌ و تلگراف‌، در اولین‌ دورة‌ قانونگذاری‌ مجلس‌ شورا (1324) به‌تصویب‌ رسید. بعدها به‌ تناوب‌ و در دوره‌های‌ نامنظم‌ وزارتخانه‌های‌ تجارت‌ و فواید عامه‌ نیز به‌ وزارت‌ پست‌ و تلگراف‌، الحاق‌ و پس‌ از چندی‌ از آن‌ منفک‌ شد (ضرغام‌ بروجنی‌، ص‌ 26، 28ـ36، 61، 68، 88، 90). در دورة‌ نهم‌ قانونگذاری‌ (1312 ش‌) رسیدگی‌ به‌ امور تلفن‌ نیز به‌ این‌ وزارتخانه‌ محول‌ شد و اگر چه‌ چندی‌ از آن‌ جدا بود، از دورة‌ دوازدهم‌ (1319 ش‌) تا به‌ امروز، به‌ شکل‌ وزارتخانه‌ای‌ واحد فعال‌ است‌ (همان‌، ص‌ 191، 216؛ برای‌ اطلاعات‌ بیشتر رجوع کنید به تلفن‌ * ؛ وزارت‌ پست‌ و تلگراف‌ و تلفن‌ * ).با پیوستن‌ ایران‌ به‌ اتحادیة‌ رادیوتلگرافی‌ (به‌عنوان‌ ششمین‌ عضو اتحادیه‌) در 1330/1912 (محبوبی‌اردکانی‌، ج‌2، ص‌236) و راه‌اندازی‌ تلگراف‌ بی‌سیم‌ در این‌ دوران‌، خدمات‌ مخابراتی‌ توسعه‌ و تحول‌ یافت‌. نخستین‌بار در 1333/1915 آلمانیها برای‌ رفع‌ احتیاجات‌ نظامیِ ایران‌، تلگراف‌ بی‌سیم‌ را در ایران‌ راه‌اندازی‌ کردند. باتوجه‌ به‌ نظامی‌ بودن‌ کاربرد تلگراف‌ بی‌سیم‌، مسئولیت‌ آن‌ به‌وزارت‌ جنگ‌ محول‌ شد و یک‌ شرکت‌ روسی‌ عهده‌دار فروش‌ دستگاههای‌ آن‌ به‌ ایران‌ گردید. هم‌زمان‌، آموزشگاهی‌ نیز برای‌ تعلیم‌ متصدیان‌ این‌ دستگاهها دایر گشت‌ که‌ معلمان‌ آن‌ روسی‌ و ایرانی‌ بودند و در 1305 ش‌ تلگراف‌ بی‌سیم‌ ایران‌، به‌ نام‌ بی‌سیم‌ پهلوی‌، رسماً افتتاح‌ شد ( اسناد پست‌ و تلگراف‌ و تلفن‌ در دورة‌ رضاشاه‌ ، مقدمة‌ یزدانی‌، ص‌ بیست‌وسه‌؛ محبوبی‌ اردکانی‌، ج‌2، ص‌230ـ231). در اواخر همین‌ سال‌، دستگاههای‌ بی‌سیم‌ به‌ وزارت‌ پست‌ و تلگراف‌ واگذار گردید و به‌ جای‌ کاربرد نظامی‌، به‌ برقراری‌ ارتباط‌ عمومی‌ با کشورهای‌ خارجی‌ اختصاص‌ یافت‌. بعدها دستگاههای‌ فرستندة‌ با موج‌ کوتاه‌ جانشین‌ فرستنده‌های‌ با موج‌ بلند شدند (محبوبی‌ اردکانی‌، ج‌ 2، ص‌231ـ232). در1313ش‌، آژانس‌ پارس‌ تأسیس‌ شد که‌ نخستین‌ خبرگزاری‌ ایرانی‌ بود که‌ دریافت‌ و ارسال‌ اخبار و اطلاعات‌ در آن‌ از طریق‌ تلگراف‌ صورت‌ می‌گرفت‌ ( اطلاعات‌ ، ص‌ 1).پس‌ از جنگ‌ جهانی‌ دوم‌ (1939ـ1945) روند تحول‌ دستگاههای‌ مخابراتی‌ در ایران‌، سیر صعودی‌ یافت‌. برخی‌ از عوامل‌ مؤثر در این‌ امر عبارت‌ بودند از: راه‌اندازی‌ دستگاه‌ تله‌تایپ‌ (دستگاه‌ نویسندة‌ تلگرافی‌)، تأسیس‌ مراکز فرستنده‌ و گیرنده‌ با تجهیزات‌ مدرن‌ ارتباطات‌ تلفنی‌ و تلگرافی‌، استفاده‌ از بافه‌ (کابل‌)های‌ مرکّب‌ محتوی‌ زوجهای‌ فرکانس‌ بالا و زوجهای‌ صوتی‌، و بالاخره‌ بهره‌برداری‌ از ارتباط‌ تلگرافی‌ تلکس‌ (محبوبی‌ اردکانی‌، ج‌ 2، ص‌240ـ241).توسعة‌ دستگاههای‌ مخابراتی‌، در عین‌ حال‌ سبب‌ تأسیس‌ و گسترش‌ مراکز آموزش‌ فنی‌ گردید. نخستین‌ مدرسة‌ فنی‌ تلگراف‌ در 1307 ش‌ و در زمان‌ وزارت‌ قاسم‌ صوراسرافیل‌ تأسیس‌ شد و تا 1315ش‌ فعال‌بود. در 1317ش‌، نیز کلاس‌ ویژه‌ای‌ برای‌ آموزش‌ نیروی‌ متخصص‌ برای‌ پستهای‌ جدید بی‌سیم‌ دایر گردید. یک‌سال‌ بعد، قانون‌ تأسیس‌ آموزشگاه‌ پست‌ و تلگراف‌ برای‌ تربیت‌ نیروی‌ متخصص‌ در امور فنی‌ تلگراف‌ با سیم‌ و تلگراف‌ بی‌سیم‌ و رادیو به‌تصویب‌ رسید که‌ تأسیس‌ کلاسهای‌ آموزشی‌ برای‌ تربیت‌ کارمندان‌ بومی‌ در شهرستانها نیز در آن‌ پیش‌بینی‌ شده‌ بود، اما اجرای‌ آن‌ تا 1326 ش‌ به‌ تعویق‌ افتاد. از آنجا که‌ این‌ فعالیتها، در مقایسه‌ با سرعت‌ پیشرفت‌ فنی‌ امور مخابراتی‌ در جهان‌ و عقب‌ماندگی‌ فنی‌ و صنعتی‌ کشور، همیشه‌ کارساز نبود، اعزام‌ دانشجو به‌ کشورهای‌ اروپایی‌، مجدداً در دستور کار قرار گرفت‌، چنانکه‌ از 1335 تا 1338 ش‌، 250 کارآموز پست‌ و تلگراف‌ فقط‌ به‌ آلمان‌ غربی‌ اعزام‌ شد (همان‌، ج‌ 2، ص‌ 234ـ236؛ برای‌ تحولات‌ سالهای‌ بعد رجوع کنید به وزارت‌ پست‌ و تلگراف‌ و تلفن‌ * ).عرضة‌ دستورالعملها و انتشار اطلاعات‌ آماری‌، بخش‌ دیگری‌ از فعالیتهای‌ ادارة‌ تلگراف‌ ایران‌، از بدو تأسیس‌ تاکنون‌ بوده‌ است‌. قدیمترین‌ اثر موجود در این‌ زمینه‌ کتابچة‌ تکالیف‌ و دستورالعمل‌ برای‌ تلگراف‌ متعلق‌ به‌ 1276 و پس‌ از آن‌ جزوة‌ تعرفة‌ ادارة‌ جلیلة‌ پستخانه‌های‌ ایران‌ متعلق‌ به‌ 1303 است‌ که‌ تعداد خطوط‌، دوایر تلگرافی‌ و نیز تعرفة‌ مخابراتی‌، در آن‌ به‌ثبت‌ رسیده‌ است‌ (رضوانی‌، ص‌ 80، 89؛ پژمان‌ بختیاری‌، ص‌ 441). بعدها با معمول‌ شدن‌ انتشار سالنامه‌های‌ پستی‌، ادارة‌ تلگراف‌ اقدام‌ به‌ انتشار جزوه‌ای‌ 104 صفحه‌ای‌ همراه‌ با نقشه‌ای‌ دقیق‌ از خطوط‌ تلگراف‌ و چگونگی‌ تقسیمات‌ آن‌ نمود (1338ـ 1339). در 1302 ش‌، دو جزوه‌ به‌ زبان‌ فارسی‌ و فرانسه‌ حاوی‌ آمار عمومی‌ عایدات‌ ادارة‌ تلگراف‌، و در 1304 ش‌، ماهنامه‌ای‌ به‌ نام‌ پست‌ و تلگراف‌ منتشر گردید. انتشار این‌ نشریه‌ پس‌ از سه‌ شماره‌، متوقف‌ و دورة‌ دوم‌ آن‌ در 1311 ش‌ با عنوان‌ پست‌ و تلگراف‌ و تلفن‌ مجدداً آغاز شد و چند سال‌ ادامه‌ یافت‌ (پژمان‌ بختیاری‌، ص‌ 441ـ442؛ افشار، ص‌20). نخستین‌ سالنامة‌ پست‌ و تلگراف‌ نیز در 1308 ش‌ به‌ چاپ‌ رسید و در سالهای‌ بعد به‌طور منظم‌ منتشر شد (پژمان‌ بختیاری‌، ص‌ 442).نقش‌ تلگراف‌ در حیات‌ اجتماعی‌ ایران‌. تلگراف‌، بیش‌ از هر چیز، برای‌ دستگاه‌ حکومتی‌ ایران‌ مفید واقع‌ شد. ناصرالدین‌شاه‌ به‌ اهمیت‌ تلگراف‌ در امور جاری‌ مملکت‌، اعتقاد بسیار داشت‌ و آن‌ را جزء امور خاص‌ سلطنتی‌ قرار داد. چه‌بسا ساخت‌ نخستین‌ تلگرافخانه‌های‌ دولتی‌ ایران‌ در ارگ‌ حکومتی‌ ناشی‌ از چنین‌ نگرشی‌ بوده‌ است‌ ( رجوع کنید به هدایت‌، ص‌ 43؛ سفرنامة‌ تلگرافچی‌ فرنگی‌ ، ص‌ 206، 228، 239؛ ویلز ، ص‌ 238). در واقع‌ تلگراف‌ در گسترش‌ نظارت‌ دولتی‌ بر سراسر کشور (ابلاغ‌ سریع‌ فرمانها، آگاهی‌ بموقع‌ از تحولات‌ ولایات‌ دور دست‌ و کاهش‌ خطر بروز شورش‌) بسیار مؤثر بود ( رجوع کنید به قائم‌مقامی‌، ص‌ 89؛ سایکس‌، ج‌ 2، ص‌ 576؛ کرزن‌، ج‌ 2، ص‌ 733)، ضمن‌ آنکه‌ عواید مالی‌ فراوانی‌ نیز نصیب‌ دولت‌ می‌کرد ( رجوع کنید به جمالزاده‌، ص‌ 133، 163). اما برای‌ عامة‌ مردم‌ مسئله‌ به‌ گونه‌ای‌ دیگر بود. در واقع‌، برای‌ بسیاری‌ از مردم‌ ایران‌ در آن‌ زمان‌، پدیدة‌ جدیدی‌ چون‌ تلگراف‌، به‌ خودی‌ خود منفی‌ نمی‌نمود ( رجوع کنید به سفرنامة‌ تلگرافچی‌ فرنگی‌ ، ص‌ 238)، بلکه‌ انگلیسی‌ یا روسی‌ شدن‌ آن‌ موجب‌ بدبینی‌ آنان‌ نسبت‌ به‌ این‌ پدیده‌ شده‌ بود. این‌ نگرش‌ که‌ اتباع‌ خارجی‌ نیز کاملاً بر آن‌ وقوف‌ داشتند ( رجوع کنید به رایت‌، ص‌ 130، 134)، نه‌ تنها در جریان‌ انعقاد قراردادها بلکه‌ هنگام‌ عملیات‌ اجرایی‌ نیز دردسرساز بود؛ چنانکه‌، بزودی‌ قطع‌ تیرها و بریدن‌ سیمهای‌ تلگراف‌، به‌ معضِل‌ بزرگ‌ انگلیسها و روسها و همچنین‌ دولت‌ ایران‌ که‌ مسئول‌ جبران‌ خسارات‌ عمدی‌ بود، تبدیل‌ شد که‌ سالها ادامه‌ داشت‌. تعویض‌ تیرهای‌ تلگراف‌ و تعمیر آنها، در ناحیه‌ای‌ واقع‌ در مسیر بوشهر ـ کازرون‌ بقدری‌ تکرار شد که‌ متصدیان‌ انگلیسی‌ ناچار به‌ نصب‌ تیرهای‌ آهنی‌ شدند (ویلز، ص‌340). در قلمرو روسها نیز، ترکمنهای‌ استرآباد، بارها و بارها با قطع‌ خطوط‌ تلگراف‌، سیمها را به‌ تاراج‌ بردند ( رجوع کنید به مقصودلو، ج‌2، ص‌561، 589، 766، 804). گاه‌ انگیزه‌های‌ سودجویانه‌ نیز به‌ این‌ تحرکات‌ دامن‌ می‌زد. به‌ نوشتة‌ ویلز، کسبة‌ همدان‌ پس‌ از آگاهی‌ از اهمیت‌ فراوان‌ تلگراف‌ برای‌ انگلستان‌، نرخ‌ تیرهای‌ چوبی‌ را چند برابر کردند (ص‌ 121). در یک‌ راهزنی‌، کار به‌ قتل‌ تلگرافچی‌ انگلیسی‌ و خانواده‌اش‌ انجامید که‌ مجازات‌ سنگینی‌ برای‌ قاتلان‌ در پی‌ داشت‌ (کرزن‌، ج‌ 2، ص‌ 246؛ ویلز، ص‌ 335ـ 336 و برای‌ موارد دیگر رجوع کنید به ویلز، ص‌340ـ 341). با اینهمه‌، پس‌ از افزایش‌ اعتبار تلگرافچیان‌ فرنگی‌ در اذهان‌ مردم‌ و آشکار شدن‌ تدریجی‌ مزایای‌ تلگراف‌، بویژه‌ امکان‌ برقراری‌ ارتباط‌ سریع‌ با پایتخت‌، از شدت‌ بدبینیهای‌ اولیه‌ کاسته‌ شد و مردم‌ به‌ اهمیت‌ تلگراف‌ در برقراری‌ ارتباط‌ مستقیم‌ و بی‌واسطه‌ با شاه‌ پی‌بردند (سایکس‌، ج‌ 2، ص‌ 576). این‌ نگرش‌ بتدریج‌، به‌ رواج‌ و گسترش‌ بست‌نشینی‌ و تحصن‌ در تلگرافخانه‌ها انجامید ( رجوع کنید به بست‌ و بست‌نشینی‌ * ؛ تحصن‌ * ). اگر چه‌ بست‌نشینان‌ در همة‌ تلگرافخانه‌ها (چه‌ ایرانی‌ چه‌ غیرایرانی‌) تحصن‌ می‌کردند، اما تلگرافخانه‌های‌ خارجی‌ به‌ دو دلیل‌ بیشتر موردتوجه‌ بودند: نخست‌ آنکه‌ مِلک‌ دولت‌ متبوع‌ خود به‌ شمار می‌آمدند و از تعرض‌ نیروهای‌ دولتی‌ ایران‌ در امان‌ بودند و دوم‌ اینکه‌ آگاهی‌ مردم‌ به‌ نفوذ متصدیان‌ تلگرافخانه‌ها در میان‌ دولتمردان‌ ایرانی‌، امیدواری‌ به‌ رفع‌ مشکل‌ را بیشتر می‌کرد ( رجوع کنید به وقایع‌اتفاقیّه‌ ، ص‌ 169؛ بریتانیا، وزارت‌ امورخارجه‌، ج‌ 1، ص‌ 22؛ ویلز، ص‌ 198).گاهی‌ این‌ تحصنها طولانی‌ می‌شد ( رجوع کنید به باقری‌، ج‌ 1، ص‌271ـ273، 280) و خسارات‌ و دردسرهای‌ فراوانی‌ به‌وجود می‌آورد. به‌ همین‌ دلیل‌ دولت‌ انگلستان‌، که‌ تلگرافخانه‌هایش‌ همواره‌ موردتوجه‌ بست‌نشینان‌ بود، در مفاد قرارداد تلگرافخانة‌ جاسک‌ (1304)، هرگونه‌ تحصن‌ در محدودة‌ آن‌ تلگرافخانه‌ را صریحاً ممنوع‌ اعلام‌ کرد (صفائی‌، 1346 ش‌ ب‌ ، ص‌ 625).در دوران‌ مشروطه‌، تحصن‌ در تلگرافخانه‌، یکی‌ از رایجترین‌ اشکال‌ اعتراض‌ مردمی‌ بود. اجحاف‌ و تعدی‌ دولتیان‌، نارساییهای‌ موجود، آگاهی‌ از اخبار و وقایع‌ سایر شهرها، هماهنگی‌ با انقلابیون‌ نواحی‌ مختلف‌، هرج‌ومرج‌ و ناامنی‌، نفوذ بیگانگان‌، عزل‌ و نصب‌ حکام‌، عدم‌ اجرای‌ اصول‌ قانون‌ اساسی‌ و نظایر آن‌، عمده‌ترین‌ دلایل‌ تحصن‌ در تلگرافخانه‌ها به‌شمار می‌آمد ( رجوع کنید به رفیعی‌، ص‌66، 72ـ73، 113؛ کتابفروش‌، ص‌ 139، 155). میان‌ این‌ تحصنها و مطالبات‌ مطرح‌ شده‌ در آنها، با آنچه‌ امروزه‌ گردهماییهای‌ (میتینگ‌) سیاسی‌ نامیده‌ می‌شود، مشابهتهای‌ تأمل‌ برانگیزی‌ وجود دارد. چنین‌ تحولی‌ پیش‌ از هر چیز ناشی‌ از آشنایی‌ ایرانیان‌ با فضای‌ فکری‌ جدید و مرهون‌ گسترش‌ ارتباط‌ آنان‌ با جهانیان‌ بود که‌ پدیدة‌ تلگراف‌ نقش‌ عمده‌ای‌ در آن‌ ایفا کرد. این‌ پدیده‌ نقاط‌ مختلف‌ جهان‌ را به‌هم‌ وصل‌ می‌کرد و سبب‌ تلاقی‌ افکار می‌شد. در تهران‌ اخبار خارجی‌ روزنامة‌ وقایع‌ اتفاقیّه‌ ، متکی‌ به‌ مخابرات‌ تلگرافی‌ بود و متصدیان‌ تلگرافخانة‌ هندواروپا نیز مستقلاً به‌ انتشار اینگونه‌ اخبار در ورقه‌ای‌ به‌ نام‌ «اخبار عامه‌» مبادرت‌ می‌کردند (رایت‌، ص‌133؛ ویشارد ، ص‌ 98). در انقلاب‌ مشروطه‌، سیمهای‌ تلگراف‌ به‌مثابه‌ چشم‌ و گوش‌ مشروطه‌طلبان‌ عمل‌ می‌کرد و حیاتیترین‌ رشتة‌ ارتباطی‌ آنان‌ محسوب‌ می‌شد. شرح‌ روشنی‌ از این‌ تأثیر مهم‌ در همة‌ آثار به‌جا مانده‌ از آن‌ دوران‌ به‌ثبت‌ رسیده‌ است‌ ( رجوع کنید به رفیعی‌، ص‌ 55، 66، 72، 113، 156؛ جورابچی‌، ص‌ 4ـ 8، 15، 20).منابع‌: اسناد پست‌ و تلگراف‌ و تلفن‌ در دورة‌ رضاشاه‌ ، به‌ کوشش‌ مرضیه‌ یزدانی‌، تهران‌: سازمان‌ اسناد ملی‌ ایران‌، 1378 ش‌؛ اسنادی‌ از روابط‌ ایران‌ و هند در دورة‌ مظفرالدین‌ شاه‌ قاجار ، چاپ‌ احمد جلالی‌ فراهانی‌، تهران‌: مؤسسة‌ چاپ‌ و انتشارات‌ وزارت‌ امورخارجه‌، 1376 ش‌؛ اطلاعات‌ ، سال‌ 9، ش‌ 2258، 20 مرداد 1313؛ محمدحسن‌بن‌ علی‌ اعتمادالسلطنه‌، تاریخ‌ منتظم‌ ناصری‌ ، چاپ‌ محمداسماعیل‌ رضوانی‌، تهران‌ 1363ـ1367 ش‌؛ همو، صدرالتواریخ‌ ، چاپ‌ محمد مشیری‌، تهران‌ 1357 ش‌؛ همو، مرآة‌البلدان‌ ، چاپ‌ عبدالحسین‌ نوائی‌ و میرهاشم‌ محدث‌، تهران‌ 1367ـ 1368 ش‌؛ ایرج‌ افشار، «بدینطریق‌ ایران‌ دارای‌ تلگراف‌ شد!»، اطلاعات‌ ماهانه‌ ، سال‌ 3، ش‌ 10 (1329 ش‌)؛ ایران‌. وزارت‌ پست‌ و تلگراف‌. ادارة‌ تلگراف‌، اولین‌ رسالة‌ اطلاعات‌ راجعه‌ به‌ تلگراف‌ ایران‌: سال‌ پیچی‌ئیل‌ 1299 ، [ تهران‌ ] 1299 ش‌؛ علی‌ باقری‌، جامعه‌ و حکومت‌ در ایران‌ ، ج‌ 1: دوران‌ قاجار ، [ بی‌جا ] : مرکز نشر بین‌الملل‌، 1371 ش‌؛ بریتانیا. وزارت‌ امورخارجه‌، کتاب‌ آبی‌: گزارشهای‌ محرمانة‌ وزارت‌ امورخارجة‌ انگلیس‌ در بارة‌ انقلاب‌ مشروطة‌ ایران‌ ، چاپ‌ احمد بشیری‌، تهران‌ 1362ـ1369 ش‌؛ حسین‌ پژمان‌ بختیاری‌، تاریخ‌ پست‌ و تلگراف‌ و تلفن‌ ، تهران‌ ?[ 1326 ش‌ ] ؛ محمدعلی‌ جمالزاده‌، گنج‌ شایگان‌، یا، اوضاع‌ اقتصادی‌ ایران‌ ، برلین‌ 1335، چاپ‌ افست‌ تهران‌ 1362 ش‌؛ محمدتقی‌ جورابچی‌، حرفی‌ از هزاران‌ کاندر عبارت‌ آمد: وقایع‌ تبریز و رشت‌ 1330ـ1326 هجری‌ قمری‌ ، چاپ‌ منصوره‌ اتحادیه‌ و سیروس‌ سعدوندیان‌، تهران‌ 1363 ش‌؛ محمداسماعیل‌ رضوانی‌، «تاریخچة‌ تلگراف‌ در ایران‌: ریشه‌های‌ تاریخی‌ بعضی‌ از مسائل‌ کنونی‌ بین‌المللی‌»، جامعة‌ نوین‌ ، سال‌ 1، ش‌ 2 (پاییز 1353)؛ منصوره‌ رفیعی‌ (جعفری‌ فشارکی‌)، انجمن‌: ارگان‌ انجمن‌ ایالتی‌ آذربایجان‌ ، تهران‌ 1362 ش‌؛ روزنامة‌ وقایع‌ اتفاقیه‌ ، ش‌ 273، 18 شعبان‌ 1272، ش‌ 275، 3 رمضان‌ 1272، ش‌ 279، 1 شوال‌ 1272، ش‌ 293، 10 محرّم‌ 1273، ش‌ 372، 2 شعبان‌ 1274، ش‌ 379، 21 رمضان‌ 1274، ش‌ 385، 5 ذیقعدة‌ 1274، ش‌ 420، 13 رجب‌ 1275، ش‌ 427، 3 رمضان‌ 1275، ش‌ 439، 28 ذیقعدة‌ 1275؛ سرپرسی‌ مولزورث‌ سایکس‌، تاریخ‌ ایران‌ ، ترجمة‌ محمدتقی‌ فخرداعی‌ گیلانی‌، تهران‌ 1362 ش‌؛ سفرنامة‌ تلگرافچی‌ فرنگی‌ ، چاپ‌ ایرج‌ افشار، در فرهنگ‌ ایران‌ زمین‌ ، ج‌ 19 (1352 ش‌)؛ ابراهیم‌ صفائی‌، «افتتاح‌ تلگراف‌ طهران‌ ـ مشهد»، نگین‌ ، سال‌ 3، ش‌ 7 (آذر 1346 الف‌ )؛ همو، «قرارداد تلگرافخانه‌ جاسک‌ بین‌ دولت‌ ایران‌ و انگلیس‌»، وحید ، سال‌ 4، ش‌ 7 (تیر 1346 ب‌ )؛ جمشید ضرغام‌ بروجنی‌، دولتهای‌ عصر مشروطیت‌ ، تهران‌ ?[ 1350ش‌ ] ؛ جهانگیر قائم‌ مقامی‌، «سابقة‌ تلگراف‌ در ایران‌»، بررسیهای‌ تاریخی‌ ، سال‌ 7، ش‌ 1 (فروردین‌ ـ اردیبهشت‌ 1351)؛ محمدحسین‌بن‌ رمضان‌ علی‌ کتابفروش‌، تاچه‌ شود؟ بازتاب‌ واقعة‌ مشروطه‌ در مجموعه‌ای‌ از مکاتبات‌ تجاری‌ حاج‌ محمدحسین‌ کتابفروش‌، 1330ـ 1325 هجری‌ قمری‌، چاپ‌ سیروس‌ سعدوندیان‌، تهران‌ 1378 ش‌؛ جرج‌ ناتانیل‌ کرزن‌، ایران‌ و قضیة‌ ایران‌ ، ترجمة‌ غ‌. وحید مازندرانی‌، تهران‌ 1362 ش‌؛ گزیدة‌ اسناد سیاسی‌ ایران‌ و عثمانی‌: دورة‌ قاجاریه‌ ، تهران‌: وزارت‌ امورخارجة‌ جمهوری‌ اسلامی‌ ایران‌، دفتر مطالعات‌ سیاسی‌ و بین‌المللی‌، 1369ـ1375 ش‌؛ حسین‌ محبوبی‌ اردکانی‌، تاریخ‌ مؤسسات‌ تمدنی‌ جدید در ایران‌ ، ج‌ 2، تهران‌ 1357 ش‌؛ محمود محمود، تاریخ‌ روابط‌ سیاسی‌ ایران‌ و انگلیس‌ در قرن‌ نوزدهم‌ میلادی‌ ، تهران‌، ج‌ 2، [ بی‌تا. ] ، ج‌ 3، 1335 ش‌؛ معاهدات‌ و قراردادهای‌ تاریخی‌ در دورة‌ قاجاریه‌ ، چاپ‌ غلامرضا طباطبائی‌ مجد، تهران‌: بنیاد موقوفات‌ دکتر محمود افشار، 1373 ش‌؛ حسینقلی‌ مقصودلو، مخابرات‌ استراباد ، چاپ‌ ایرج‌ افشار و محمدرسول‌ دریاگشت‌، تهران‌ 1363 ش‌؛ وقایع‌ اتفاقیّه‌: مجموعة‌ گزارشهای‌ خفیه‌نویسان‌ انگلیس‌ در ولایات‌ جنوبی‌ ایران‌ از سال‌ 1291 تا 1322 قمری‌ ، چاپ‌ سعیدی‌ سیرجانی‌، تهران‌: نوین‌، 1362 ش‌؛ علی‌اکبر ولایتی‌، تاریخ‌ روابط‌ خارجی‌ ایران‌: دوران‌ ناصرالدین‌ شاه‌ و مظفرالدین‌ شاه‌ ، تهران‌ 1372 ش‌؛ جان‌ ویشارد، بیست‌ سال‌ در ایران‌ ، ترجمة‌ علی‌ پیرنیا، تهران‌ 1363 ش‌؛ چارلز جیمز ویلز، ایران‌ در یک‌ قرن‌ پیش‌: سفرنامه‌ دکتر ویلز ، ترجمة‌ غلامحسین‌ قراگوزلو، [ تهران‌ ] 1368 ش‌؛ مهدیقلی‌ هدایت‌، خاطرات‌ و خطرات‌ ، تهران‌ 1363 ش‌؛Henry George Liddell and Robert Scott, A Greek - English lexicon , Oxford 1977; Walter W.Skeat, The concise dictionary of English etymology , Ware, Engl. 1993; Denis Wright, The English amongst the Persians during the Qajar period: 1787-1921 , London 1977.
نظر شما
مولفان
گروه
اسلام معاصر ,
رده موضوعی
جلد 8
تاریخ 93
وضعیت چاپ
  • چاپ شده