تلبیس ابلیس ، کتابی به عربی در رد و نقد اصحاب عقاید و طوایف مختلف از جمله فیلسوفان و صوفیان، تألیف ابوالفرج ابنجوزی * عالم و واعظ حنبلی قرن ششم. این کتاب به تعبیر مؤلف در بارة انواع محرّمات و بدعتهای ناشی از وسوسههای شیطانی است. ابنجوزی در این اثر، با بحث جدلی به بسیاری از طوایف و فرق، از جمله خوارج، شیعیان (به قول او روافض)، فلاسفه، متکلمان، باطنیان و بویژه صوفیه، تاخته و حتی برخی محدّثان و فقها را، به سبب طرفداری از آنچه او بدعت و خروج از سنّت رسول اکرم صلیاللّهعلیهوآلهوسلم خوانده، نکوهش کرده است.ابنجوزی در تحمیدیّة کتاب، ضمن ستایشِ عقل به عنوان تصدیق کنندة وحی (ص 11)، ابلیس را مؤثر در فرقهفرقه شدن مردم پس از عصر پیامبر اکرم و صحابه معرفی میکند و میگوید که این کتاب را نوشته است تا مردم را از فتنة ابلیس بر حذر دارد و پنهانکاریهای او را آشکار کند (ص 12). تلبیس ابلیس در بیان ریشههای درونی اعتقادات و رفتارها اثر درخور توجهی است. ابنجوزی میکوشد تا با نقّادی، فریبهای نفسانی و شیطانی را آشکار کند و تصاویری از هوای نفس انسان ارائه دهد، همچنین احزاب و فرق، اوضاع و احوال جامعه و زمان خویش را معرفی کند. این اثر را میتوان سندی مهم در تاریخ فکری و اجتماعی عالم اسلام در قرن ششم دانست ( رجوع کنید به اذکائی، ص 42).ابنجوزی در تألیف این کتاب، از چند اثر مهم، از جمله الرّد علیالغُلاة و کتاب الا´راء و الدیانات تألیف محمدبن حسن نوبختی، استفاده کرده است ( رجوع کنید به آقابزرگ طهرانی، ج 1، ص 34؛ سزگین، ج 1، جزء 3، ص 290)، همچنین برخی اطلاعات و اخبار خود را از کتابهایی به دست آورده که از بین رفته است (پورجوادی، مقدمه، ص 148؛ اذکائی، ص 43).تلبیس ابلیس در سیزده باب نوشته شده است: باب اول، در بارة پیروی از سنّت و همراهی با جماعت است. ابنجوزی در این باب (ص 17)، به نقل از ابنمسعود، میگوید که میانهروی در سنّت شایستهتر از کوشش برای بدعتگذاری است.باب دوم، در نکوهش بدعت و بدعتگذاران، و شرح تفاوت سنّت با بدعت است. به عقیدة ابنجوزی، هر امر جدیدی که بنحوی مخالف با شریعت باشد، بدعت است و بر همین اساس بدعتگذاران را به شش گروه (حروریه یا خوارج، قدریه، جَهمیه، مُرجئه، رافضه و جبریه) و هر گروه را به دوازده زیر گروه تقسیم میکند ( رجوع کنید به ص 25ـ26، 29ـ34). وی، بر خلاف نویسندگان ملل و نحل، در فصل دهم این باب، اسماعیلیه و کیسانیه و زیدیه را جزو روافض نیاورده، اسماعیلیه را جزو باطنیه و خارج از فِرَق اسلام دانسته و دربارة باطنیه و اسماعیلیه گفته است که آنها در پوشش اسلام، متمایل به رفضاند (ص 111ـ112). وی کیسانیه را نیز جزو قدریه آورده (ص30) و از زید هم فقط در این فصل نام برده (ص 106) و به زیدیه اشارهای نکرده است. وی در همین باب، شیعه و امامیه را در شمار روافض آورده است.باب سوم، در تحذیر از فتنهها و حیلههای ابلیس است و اینکه از شرّ او باید دائم به خدا پناه برد (ص 35، 45 ـ 46).باب چهارم، در معنای تلبیس و غرور است و اینکه تلبیس به معنای نمایاندن باطل به صورت حق، و نوعی نادانی است و طنابهای محکم شیطان بترتیب، جهل و هوا و هوس و غفلت است (ص48 ـ 49).باب پنجم، در بیان تلبیس ابلیس بر اصحاب عقاید است. ابنجوزی در این فصل به بیان نادرستی عقاید کسانی میپردازد که خارج از دین اسلاماند، از جمله سوفسطاییان، دهریان، طبایعیان، ثنویان، فلاسفه و معتقدان به پرستش اجرام سماوی (ص 49 ـ 62). سپس در بارة تلبیس ابلیس بر امت اسلام، میگوید که شیطان از دو راه در عقاید امت ما دخل و تصرف کرد: یکی وا داشتن به تقلید از گذشتگان، دیگری پرداختن به چیزهایی که درک شدنی نیست، مانند آنچه فلاسفه بدان قائلاند (ص90). بنابراین، او عقل را اساس ایمان و مبنای اعتقاد به اصول شریعت میشمرد، اما آن را برای رسیدن به حقیقت، بویژه امور درکنشدنی، کافی نمیداند؛ ازینرو در بارة فلاسفه و متکلمان میگوید که سرانجامِ بیشتر آنها به شکّاکیّت و گاه به الحاد کشیده است (ص92 ـ 93). او در رد اندیشههای فلسفی معمولاً از آثار متکلمان استفاده کرده (ابراهیمیدینانی، ج 2، ص 265) و بندرت به آثار و اندیشههای فلاسفة اسلامی، از جمله فارابی و ابنسینا، اشاره نموده است (همان، ج 2، ص 267). بعلاوه، برخی اندیشههایی که به فلاسفه نسبت داده یا مطالبی که در بارة تاریخ فلسفه نوشته، خلاف واقع است (همان، ج 2، ص 261ـ264، 267)؛ ازینرو به نظر میرسد که او بدون آشنایی با فلاسفه به طور عام و فلاسفة اسلامی به طور خاص، به نقد و نکوهش فلاسفه پرداخته است (همان، ج 2، ص 263، 267).از دیگر بخشهای این باب، تلبیس ابلیس بر خوارج (ص 99) و تلبیس ابلیس بر روافض (ص 106) است. بهزعم ابنجوزی، این دو گروه دو قطب افراط و تفریط در بارة حضرت علی علیهالسلام هستند (همانجا). وی در این بخش، به گفتة خودش، عقاید شیعیان را بازگو میکند، اما بیشتر، عقاید اهل غلوّ را نقل و نقد میکند (ص106ـ107). همچنین به برخی از عقاید و آرای فقهی فقهای شیعه اشاره دارد و آنها را بدعت میداند (ص 108ـ109) و در انتها دو خطبة منسوب به حضرت علی علیهالسلام را میآورد که در فضائل خلفا و منع شماتت آنهاست (ص 109ـ111). به نظر میرسد که اطلاعات و تقسیمبندیهای او از عقاید و فِرَق شیعه چندان با وقایع تاریخی و آثار و آرای معتبر و شناخته شدة شیعه سازگار نیست، از جمله در تعریف شیعه میگوید که آنان معتقد به وصایت حضرت علی علیهالسلاماند و کسانی را که با او بیعت نکردهاند کافر میدانند؛ حال آنکه علمای شیعه این مطلب را نمیپذیرند و غیرشیعه را، بهطور کلی، کافر نمیدانند (محقق حلّی، ج 1، ص 53؛ امام خمینی، ج 1، ص 106ـ107).باب ششم، در بارة تلبیس ابلیس بر علماست. وی در این باب به وسوسههای قاریان، محدّثان، فقیهان، واعظان، ادیبان، شاعران و عالمان کامل (علمایی که جامع قرآن، حدیث، فقه و ادباند) میپردازد (ص123ـ143). از موارد تلبیس ابلیس بر قاریان، تکیه بر قرائت بدون تهذیب نفس و خواندن قرآن با آواز غنایی است (ص123ـ125). از موارد تلبیس ابلیس بر محدّثان، تکیه بر گردآوری احادیث و شناخت صحت و سقم آنها بدون تفقه در حدیث است و از آن بدتر، تلاش زیاد برای استماع حدیث بدون توجه به شناخت درست از نادرست است. اینان گاهی شهر به شهر میروند تا از مشایخ مختلف حدیث بشنوند و بر اقران مباهات کنند (ص 125ـ129). از موارد تلبیس ابلیس بر فقیهان اینهاست: اکتفا به آیات احکام و این گمان که علم شرع فقط علم فقه است و در نتیجه بیتوجهی به آن بخش از تعالیم قرآن و سنّت و احادیث و سیرة پیامبر که موجب خشوع و رقت قلبی است، بیاعتنایی به دانش شناخت احادیث که نتیجهاش اعتماد به قیاس فقهی است در مواردی که حدیث صحیحی بر ضد آن وجود دارد، غلبة تنبلی در تحقیق و در نتیجه اعتماد به احادیث غیرصحیح، پرداختن به جدل و مناظرهای که هدفش کشف و بیانِ حقیقت نیست، نشست و برخاست با سلاطین و فرمانروایان و تملق ایشان را گفتن به بهانة شفاعت مسلمانان که نتیجهاش مشروع ساختن فساد ایشان در نظر مردم است (ص 130ـ 134). تلبیس ابلیس بر ادیبان نیز عبارت است از بیاعتنایی به اصلاح نفس و عبادت، و خود را از علمای اسلام به حساب آوردن، صرفاً به استناد دانستن لغت و نحو عربی (ص 137ـ 138). تلبیس ابلیس بر شاعران مشتمل است بر: عُجب به اینکه اهل ادباند و اینکه خدا از لغزش آنها میگذرد، پوشیدن لباسهای گرانبها، مدح خارج از حد، و رو آوردن به فسق و فجور (ص140ـ141). تلبیس ابلیس بر علمای کامل این است که دچار عُجب شوند و گمان کنند که از عقوبت مصوناند و همچنین ابتلا به حسد و ریا و حبّ جاه (ص 141ـ143). موارد تلبیس ابلیس در این فصل، با بحث اصناف مُغترّین (فریب خوردگان) در احیاء علومالدین غزالی (ج 3، ص 409ـ 415، 420ـ421) شباهتهای بسیار دارد.باب هفتم، در تلبیس ابلیس بر فرمانروایان و شاهان به غرور شاهی است (ص 145). ابنجوزی در این باب میگوید که برخی حاکمان به فرمان مافوق خود به زیردستان ظلم میکنند و خود را معذور میدانند، در حالی که اگر فرمانروایی به ستم فرمان دهد، اطاعت از فرمان او ستمکاری است (ص 147ـ 148).باب هشتم، در تلبیس ابلیس بر عبادت پیشگان است و اینکه ابلیس چگونه آنها را در تطهیر، وضو، اذان گفتن با لحن، نماز، روزه و حج میفریبد (ص149ـ162). موضوعات این باب نیز با کتاب احیاء علومالدین (ج 3، ص 422ـ426) شباهت بسیار دارد. ابنجوزی در همین باب، تلبیس ابلیس بر جنگجویان (غازیان) را از راه ریا و طمع ذکر میکند (ص162ـ163) و در بارة تلبیس ابلیس بر آمران به معروف مطالبی میآورد، ازجمله اینکه آنان از روی جهل یا تفاخر و کبر به امر به معروف میپردازند (ص 162ـ166).باب نهم، در بارة تلبیس ابلیس بر زاهدان است. وی ترک دنیا، سرزنش علما، روگردانی از علم و ترک امور مباح، حبّ جاه، عجب به عبادت، عمل به اوهام و پندارها را از موارد تلبیس ابلیس بر زاهدان میشمرد (ص167ـ180).باب دهم، در تلبیس ابلیس بر صوفیان است. این باب مفصّلترین بخش کتاب است و، ابنجوزی ضمن تشریح وجه تسمیه کلمة صوفی (ص180ـ183)، از صوفیان در 24 مورد انتقاد کرده و عقاید و آداب آنان را بدعت دانسته است (ص194ـ 395). این انتقادها شامل طهارت، نماز، آداب مربوط به مسکن، پوشاک و خوردن و نوشیدن، سماع و رقص، وجد، مصاحبت با اَمَرْدان (نوجوانان)، ادعای توکل و ترک اموال، ترک دارو و درمان، عزلت و ترک نماز جمعه و جماعت، ترک ازدواج و فرزند نخواستن، آداب آنان هنگام مرگ، ترک علمآموزی، دفن کردن کتابها، اظهارنظر در بارة مسائل دینی و تفسیر به رأی و شطحگویی و دعاوی است. ابنجوزی میگوید که صوفیه ابتدا از زاهدان بودند، ولی چون برخی منتسبان به تصوف، اجازة سماع و رقص دادند و عدهای از دنیاطلبان به جهت علاقه به راحتی و لهو و لعب به آنها متمایل شدند، آنان با صفات و احوال و نشانههایی از زاهدان متمایز شدند (ص181). او در جای دیگر میگوید که نخستین صوفیان به زهد و ریاضت و مجاهدت با نفس میپرداختند، ولی ابلیس آنها را فریفت و از تحصیل علوم دینی بازداشت و این آغاز انحراف آنان بود (ص183). ابنجوزی از کسانی چون ابوعبدالرحمان سُلمی، ابونصر سرّاج، ابوطالب مکی، حافظ ابونعیم اصفهانی بشدت انتقاد کرده است، زیرا معتقد است که آنان در کتابهایشان از کارهای خلاف شرع صوفیه دفاع کردهاند و خلفا و بزرگان صحابه و زاهدانی چون بِشر حافی و ابراهیم ادهم و سفیان ثوری را جزو صوفیه آوردهاند (ص 184ـ 185).ابنجوزی از غزالی نیز بشدت انتقاد کرده است و با اینکه در کتاب المنتظم (ج 17، ص 124ـ127) وصف برجستگیهای فکری و زهد و تعبّد وی را آورده در همان اثر به سبب «ترک قانون فقه» و در تلبیس ابلیس ، به سبب برخی مطالبِ احیاء علومالدین ــ از جمله دفاع از سماع و ریاضت و ترک دنیا ــ وی را سرزنش کرده و گفته است که غزالی این کتاب را آنچنانکه سزاوار یک عالم است، ننوشته و کتابش را بر وفق مذهب صوفیه تألیف کرده و سخنانی شبیه سخنان باطنیه گفته است (ص 186، 196، 236، 238، 277). او همچنین برخی از صوفیانی را که خود در کتاب صفةالصفوة (ج4، ص64، 172، 223، 237) از آنها به سبب زهدشان تجلیل کرده، در این کتاب به علت ترک علم و انکار آن و اظهارنظر ناصواب در امور دینی نکوهش کرده است (ص 360ـ384، 395ـ400).یکی از مباحث مفصّل در همین باب، بحث سماع و حرمت آن و رد نظر صوفیه در مباح و گاه مستحب دانستن آن است (ص248ـ279). ابنجوزی در این باب برخی احادیث صوفیه را در این باره نقد کرده، گاهی نیز برای تأیید سخن خویش، احادیثی مجعول و ضعیف آورده است (ترجمة فارسی، مقدمة ذکاوتی قراگزلو، ص 3). برخی انتقادات او از صوفیه، در سخنان خود آنان نیز یافت میشود ( رجوع کنید به هجویری، ص164، 334ـ335؛ ژندهپیل، ص 140ـ141). همچنین غزالی در احیاء علومالدین (ج 3، ص 426ـ429) و نیز در رسالة حماقت اهل اباحت (ص 158ـ 159) برخی منتسبان به صوفیه و مدعیان مقامات و بویژه کسانی را که ادعا میکردند معصیت به آنها زیان نمیرساند، مذمت کرده است. گفته شده که ابنجوزی در تلبیس ابلیس از رسالة اخیر استفاده کرده ولی نام مصنف را نیاورده است (پورجوادی، همانجا).باب یازدهم، در تلبیس ابلیس بر اهل دین از راه نشان دادن کرامات است (ص427ـ437).باب دوازدهم، در تلبیس ابلیس بر عوام است، که از جملة آنهاست: تشویق به تفکر در ذات و صفات خدا (ص438ـ439)، مبتلا کردن آنها به تشبیه ذات خدا، مقدّم داشتن زاهدان بر عالمان، مخالفت با علما و بدگویی از آنان، و تکیه بر رحمت خدا و جسارت در گناهکاری (ص 439ـ446). در همین بخش، از تلبیس ابلیس بر زنان به طور اجمال نیز سخن رفته است که از جملة آنها ندانستن واجبات دین، بدرفتاری و عدمتمکین به شوهر و نیز خرقهپوشی زنان صوفی و مصافحه کردن آنها با شیوخ صوفی است (ص 455ـ457).باب سیزدهم، در تلبیس ابلیس بر عموم مردم از طریق آرزوهای دور و دراز است (ص458ـ459).از تلبیس ابلیس نسخههای خطی متعددی در ترکیه و مصر و هند وجود دارد که نام برخی از آنها چنین است: الناموس فی تلبیس ابلیس، کشف تلبیس ابلیس، و کشف ناموس تلبیس ابلیس ( رجوع کنید به علوچی، ص 194).این کتاب ابتدا با نامهای الناموس فی تلبیس ابلیس (قاهره 1323)، نقدالعلم والعُلماء (قاهره 1340) و تلبیس ابلیس (قاهره 1347 و 1368) به چاپ رسیده ( علوچی، ص194، 205) و پس از آن بارها در دمشق و مصر و بیروت با عنوان تلبیس ابلیس و گاهی با عنوان الناموس فی تلبیس ابلیس چاپ شده است ( رجوع کنید به عبدالجبارعبدالرحمان، ج 1، ص 78؛ مالح، ج1، ص307).تلبیس ابلیس را مارگلیوث به انگلیسی برگردانیده (د.اسلام ، چاپ دوم، ذیل «ابنجوزی») و علیرضا ذکاوتی قراگزلو به فارسی ترجمه کرده است ( تهران 1368ش) که اولین ترجمه از آثار ابنجوزی به فارسی است ( اذکائی، ص 42)؛ در این ترجمه، اسناد احادیث و همچنین برخی احادیث و روایات، به دلایلی، از جمله تکرار مضمون، حذف شده است ( رجوع کنید به مقدمة ذکاوتی قراگزلو، ص 4).منابع: آقابزرگطهرانی؛ غلامحسین ابراهیمی دینانی، ماجرای فکر فلسفی در جهان اسلام ، تهران 1376ـ1379 ش، تهران1377ش؛ ابنجوزی، تلبیس ابلیس ، چاپ خیرالدین علی، بیروت [ بیتا. ] ؛ همان، ترجمة علیرضا ذکاوتی قراگزلو، تهران 1368ش؛ همو، صفةالصفوة ، چاپ محمود فاخوری و محمدروّاس قلعهجی، بیروت 1399/1979؛ همو، المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم ، چاپ عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت 1412/ 1992؛ پرویز اذکائی، « [ دربارة ] تلبیس ابلیس »، آینة پژوهش ، سال 1، ش 3 (مهر و آبان 1369)؛ نصراللّه پورجوادی، دو مجدّد: پژوهشهایی در بارة محمد غزالی و فخررازی ، تهران 1381 ش؛ روحاللّه خمینی، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، تحریر الوسیلة ، قم1363ش؛ احمدبنابوالحسن ژندهپیل، مفتاح النجات: متن عرفانی به زبان فارسی ، چاپ علی فاضل، تهران 1373ش؛ فؤاد سزگین، تاریخ التراث العربی ، ج1، جزء3، نقلهالیالعربیة محمود فهمیحجازی، ریاض 1403/1983؛ عبدالجبار عبدالرحمان، ذخائر التراث العربی الاسلامی ، بصره 1401ـ1403/ 1981ـ1983؛ عبدالحمید علوچی، مؤلفات ابنالجوزی ، بغداد 1385/ 1965؛ محمدبن محمد غزالی، احیاء علومالدین ، بیروت 1406/1986؛ همو، رساله در بیان حماقت اهل اباحت ، در نصراللّه پورجوادی، همان منبع؛ محمدریاض مالح، فهرس مخطوطات دارالکتب الظاهریة: التصوّف ، دمشق 1398ـ1403/ 1978ـ1983؛ جعفربنحسن محقق حلّی، شرایعالاسلام فی مسائل الحلال و الحرام ، چاپ عبدالحسین محمدعلی بقال، نجف 1389/ 1969؛ علیبن عثمان هجویری، کشفالمحجوب ، چاپ و. ژوکوفسکی، لنینگراد 1926، چاپ افست تهران 1358ش؛EI 2 , s.v. "Ibn A l-Djawz ¦â " (by H. Laoust).