تلّ باشر (تِلبَشار قلعهسی در ترکی؛ تیل پاشار ، تیل آوهتهآچ در ارمنی؛ توربسل در زبان فرانکها)، قلعه و شهرِ حصارداری در سرزمینهای مرزی شمال سوریه، در جنوب ترکیة کنونی، 25 کیلومتری جنوبشرقی شهر گازیانتپ (غازی عینتاب) در نزدیکی دهکدة گوندوغدو .هر چند در دوران آشور از تلّ باشر یاد شده است، تاریخ آن، با شرح و تفصیلات، از پایان قرن پنجم/ یازدهم آغاز میشود و این گواهی است بر موقعیت ویژة آن در مسیر قدرتهایی که در تلاش پیشرفت به سوی شرق یا غرب بودهاند. در 489/ 1096 حکمران سلجوقی حلب، رضوان بن تتش * ، تلّ باشر را از یاغیسیان [ = یاغی باسان؟ ] ، حکمران انطاکیه، گرفت. سال بعد بالدوین دوم (بودوئن)، کنتِ اِدِسا (رُها)، تلّ باشر و قلعة راوندان را تصرف کرد و هر دو ناحیه را به عنوان تیول به برادرزادة خود ژوسلین اول، کنت کورتنه، داد. تلّ باشر تا 546/1151 در دست فرانکها باقی ماند. در این زمان ژوسلین دوم در مصاف با نورالدین محمودبن زنگی * آن را از دست داد و تلّ باشر در جلوگیری از پیشروی رقبای نورالدین (اَرتُقیان در شرق و دانشمندیان و سلجوقیان در سمت شمال) نقش مهمی ایفا کرد.اهمیت سوقالجیشی و اقتصادی تلّ باشر در گستردگی و پیچیدگی ترتیب بنای آن است: منبع عربی ناقصی متعلق به قرن ششم/ دوازدهم از یک دیوار داخلی نام میبرد که شامل پانزده «پشتبند» ، یک دیوار محصور بیرونی و یک حومه بوده است (نسخة خطی کتابخانة ملی فرانسه، ش 2281، گ 57 پ). در 571 ـ572/ 1176 تلّ باشر همراه دیگر استحکامات شمال سوریه، از جمله عینتاب، به صلاحالدینِ ایوبی * واگذار شد، هر چند که تا 615/ 1218 اغلب در سلطة تیولدار زنگیاش، بدرالدین دولْدِرِم یاروقی، باقی ماند و در این زمان به تصرف حکمران سلجوقی روم، عزالدین کیکاوس اول، در آمد. این شهر کمی پس از این تاریخ به دست ملکاشرف اول، حکمران ایوبی جزیره، افتاد و او آن را به شهابالدین طغرل، نایبالسلطنة سلطان حلب، ملک عزیز، داد. جدا از حملة خوارزمیان در 638/ 1240ـ1241، ملک ناصر حلبی در 646/ 1248 تلّ باشر را در عوض حِمص، که ملکاشرف سوم تصرف کرده بود، به او داد. به علتِ بیعت اشرف با هولاکو، استحکامات تلّ باشر از ویرانی مغولها در امان ماند اما این استحکامات در پایان قرن هفتم/ سیزدهم به دست بیبرس اول * ، سلطان مملوکی، بر چیده شد و طبق گزارش ابن شدّاد آثاری از حضور یک نظام اداری و سکونتگاهی غیرنظامی بر جای ماند. امروزه، جز تل ویرانة قلعه که بر روی آن آثار دروازهای دیده میشود، چیزی از این مکان به جا نمانده است.منابع: ابناثیر، فهرست؛ ابنشدّاد، الاعلاق الخطیرة فی ذکر امراء الشام و الجزیرة ، جزء 1، قسم 1، دمشق 1991، ص100ـ 108؛ ابنعدیم، بغیةالطلب فی تاریخ حلب ، چاپ سهیل زکار، ج1، دمشق 1409/ 1988، ص321ـ322؛ همو، زبدةالحلب من تاریخ حلب ، چاپ سامی دهّان، دمشق، ج2، ?[ 1373/ 1954 ] ، ص125، 148، 158ـ 159، 194ـ 195، 251، 302ـ303، ج 3، 1387/ 1968، ص71، 125، 129ـ130، 153، 182ـ183، 213، 252؛ عبدالرحمانبن اسماعیل ابوشامه، تراجم رجال القرنین السّادس و السّابع، المعروف بالذیل علی الروضتین ، چاپ محمدزاهدبن حسن کوثری و عزت عطار حسینی، بیروت 1974، ص109؛Cl. Cahen, La Syrie du Nord , Paris 1940, 115-119; R. Dussaud, Topographie historique de la Syrie antique et mإdiإvale , Paris 1927, 436, 464, 468; H. Hellenkemper, Burgen der Kreuzritterzeit , Bonn 1976, 38-43 (description and plan); Matthew of Edessa, tr. Dostourian, Chronicle , London 1993, 168, 176, 207, 225, 258-260; Michael the Syrian, Chronique , Paris 1905, III, 195, 211, 216, 230, 232, 296, 297, 333, 366; T.A. Sinclair, Eastern Turkey , IV, London 1990, 123; William of Tyre, "Historia rerum in partibus transmarinis gestarum", in RHC. Historiens occidentaux , I/1, 437, 689, I/2, 784-786.