تکیه ، مکان گردآمدن صوفیان، مزار مشایخ صوفیه، اقامتگاه موقت صوفیان در سفر، مهمانپذیر رایگان در شهرهای زیارتی، و بویژه در ایران محل برگزاری مراسم سوکواری پیشوایان دین بویژه سوکواریهای ماه محرّم و اجرای تعزیه.واژة تکیه و ترکیبات هم خانوادة آن (تکیهدادن، تکیه داشتنو تکیه کردن) به معنای پشت به چیزی گذاشتن، اعتمادکردن، پشت دادن و آسایش نمودن و راحت کردن، چیزیکه بر آن پشت گذارند، در فارسی از قدیم کاربرد بسیار داشته است ( رجوع کنید بهدهخدا، ذیل واژه). این واژه در زبان ترکی و فارسیو سپس عربی معنای اصطلاحی ( رجوع کنید به سطور پیشین) یافته است. سبب این امر، آن بوده است که ساکنان تکیه برای گذرانزندگی بر درآمد اوقاف و کمکهای نیکوکاران اتکا میکردهاند ( الموسوعة الفلسطینیه ، ذیل «تکایا»). این واژه قطعاً عربی نیست و در فرهنگهای کهن لغت عربی نظیر آثار ابنفارس، جوهری و ابنمنظور و مرتضی زبیدی وجود ندارد؛ ازینرو در بارة اصل آن وحدت رأی در بین واژهنامهنویسان دیده نمیشود. دزی (ذیل واژه) در بارة منشأ واژه سکوت کردهو در عین حال قول فلیشر را که کلمه را به صورت تَکُیَهضبط کرده، نادرست خوانده است. فلیشر این کلمه را مشتقاز «اتّکا» میدانسته است. به نوشتة لالهتیک (ج 1، ص 533) این کلمه فارسی و بر گرفته از تُکا'ه عربی است گویا مراد او کلمة «تُکَأَة» به معنای عصا و هر چیزی است که بدان تکیه کنند ( رجوع کنید بهمرتضی زبیدی، ذیل «وَکَأ»). کلمانهوار (به نقل از الموسوعةالفسطینیه ، ذیل «تکایا») نیز آن را فارسی و به معنای پوست (= تکّه) دانسته و گفته است که چون درویشان در مراکز خود از پوست بره استفاده میکردند، به این مکانها بتدریجتکیه گفته شد (نیز رجوع کنید به موسوعة حلب ، ج 2، ص 384). پیرنیا تکیه را به معنای مطلق بنای بلند دانسته است (به نقل از سلطانزاده، ص 182). به نظر محمد عدنانی (ص 97) واژة تکیه ترکی و مأخوذ از تُکَأَة عربی است و به همین دلیل جمع درست آن باید تُکَآت باشد ولی چون واژة تکایا در زبان عربی رواج یافته کاربرد آن جایز است. نویسندگان المعجمالوسیط (ج 1، ص 86) نیز بدون هیچ توضیحی این واژه را ترکی دانستهاند.در عثمانی. نخستین بار در جهان اسلام، تکیه به معنای اقامتگاه صوفیان به کار رفته و با مکانهای دیگری همچونرباط، زاویه، خانقاه، دُوَیره و لنگر مشابهت داشته است ( رجوع کنید بهکیانی، ص 100، 180ـ181؛ شریف یوسف، ص 476؛ دیکی ، ص 40؛ چشتی، ص 421، 539). تکیههای صوفیان از حدود سدة هشتم و بیشتر در قلمرو عثمانیان رایج شد و همانند نهادهای مشابه، شیوة زندگی در آنها عابدانه، همراه با رهبانیت و اعتکاف بود (دیکی، همانجا). در ایالات مرکزی عثمانی، یعنی آناطولی و رومایلی، کاربرد واژة زاویه هم زمان با تکّه (تکیه) رایج بود چنانکه برای نمونه عطائی در حدائقالحقائق فی تکملةالشقائق (سدةدهم) از مسجد و خانقاهی بهنام بازرگان تکیه سی ( رجوع کنید به ص 603) و زاویة علیبابا در محلة روم ایلی حصار، که دُورْمِش دده تکیه یا بکتاشی تکیه سی نیز خوانده شده ( رجوع کنید به ص 608)، نام برده است. اولیا چلبی هنگام نام بردنِ شماری از اقامتگاههای درویشان در شهرهای کوچک و بزرگ عثمانی غالباً از کلمة تکیه استفاده کرده است ( رجوع کنید به ج 1، ص320، ج 2، ص 17، 133، ج 3، ص 329، 449، ج 4، ص 11، 36). پیرزادهنائینی، که در سدة سیزدهم از استانبول دیدن کرده، با اشاره بهتعدد و رونق تکایای این شهر، از دهها تکیه متعلق به طریقتهایِ بکتاشیه، مولویه، قادریه، نقشبندیه، رِفاعیه، خلوتیه، جَلَویه، چَشتیه، شاذلیه، شَعْیائیه، بَدویه، گلشنیه سخن گفته است (ج 2، ص 120) که برای نمونه از این میان، طریقت مولویه شش تکیة مخصوص به خود داشته که در این تکایا سماع هفتگی برگزار و درآمد مستغلات و موقوفاتِ بسیاری، صرف هزینههای آنها میشده است (همان، ج 2، ص 121ـ122).تکیه در عثمانی معمولاً شامل این قسمتها بوده است: سماعخانه یا توحیدخانه * (جایگاه ذکر)، تربت / تربه (مدفن شیوخ؛ رجوع کنید به بقعه * )، حرم (محل سکونت خانوادة شیوخ)، سَلاملیق (اتاقهای پذیرایی و اسکان درویشها و مهمانان)، آشپزخانه، گاه مسجد و گوشهای مختصِ خلوت ( د. اسلام چاپ دوم، ذیل «تکّه») اما بسته به گرایشهای فکریِ طریقتها، تفاوتها و ویژگیهایی نیز وجود داشته است، برای نمونه سماعخانه یا اتاق ذکر در تکیههای بکتاشی با لوحههایی حاوی نام ائمة اطهار تزئین میشده و ورود به آنجا برای افراد خارج از طریقت ممنوع بوده است ( رجوع کنید به پیرزاده نائینی، ج 2، ص 123).آتاتورک در 1303/ 1886 فعالیت تکیهها و دامنة نفوذ آنها را محدود کرد و بسیاری از تکایا، بویژه تکایای بکتاشی، به آلبانی منتقل شد، اما با روی کار آمدن نظام کمونیستی از فعالیت تکایا در این کشور نیز کاسته شد. سپس از دهة 1990 میلادی با سقوط نظام مذکور، این تکیهها بار دیگر رونق یافتند ( رجوع کنید بهبکتاشیه * ؛ تیرانا * ).امروزه علاوه بر آلبانی، در کشورهایی نظیر یونان، که گروههای اخوت کمابیش به فعالیت خود ادامه میدهند، اصطلاح تکّه غالباً به آرامگاه اولیا اطلاق میشود ( د. اسلام ، همانجا). شایان ذکر است که اکنون در خود ترکیه نیز برگزاری مراسم سماع صوفیان مولویه، گرچه گاه با هدف جلب جهانگردان، نوعی تسامح در رعایت قانون 1303 محسوب میشود (و نیز رجوع کنید به تصوف * ، بخش 8: تصوف در آسیای صغیر و بالکان).در سرزمینهای عربی قلمرو عثمانی، تکیههای بسیاری بر پا بوده که افزون بر اقامتگاه صوفیان، به پذیرایی از در راه ماندگان «ابنسبیل» اختصاص داشته است. از جمله، در دمشق تکیهای را سلطان سلیم در خلال اقامتش در آن شهر، در 923، بنا نهاد که از حیث ویژگیهای معماری عثمانی در سرزمینهای عربی حائز اهمیت است (ریحاوی، ص 125ـ126).در فلسطین، خاصکیِ سلطان، همسر سلطان سلیمان قانونی، در 959 و فاطمه خاتون در 974 تکایایی بنا کردند که اوقاف بسیاری در قدس (بیتالمقدّس)، صَفَد، غَزّه، حِمْص، حلب و دمشق بدانها اختصاص داده شد ( الموسوعةالفلسطینیة ، همانجا). در 995 نیز خداوند کارْبِک، فرماندار قدس، تکیهای برای طریقت مولویه در سعدیة قدس بنا کرد که شیخ آن از قونیه تعیین میشد و صوفی مشهور عبدالغنی نابلسی در 1101 از آن دیدار کرد (همانجا). اولیا چلبی نیز به تکایای طریقتهای مختلف در نابلس، الخلیل، حُنَیْن و دیگر شهرهای فلسطین اشاره کرده است ( رجوع کنید به همانجاها).در دورة عثمانی بسیاری از مکانهایی، که پیش از این دوره با کارکردی مشابه تکایا ساخته و به عنوانی دیگر مشهور شده بودند، تکیه خوانده شدند، از جمله تکیة سیدناالخلیل از دورة ممالیک که پیشتر سماط سیدناالخلیل نامیده میشد. تکیة بنی موسی که الظاهر بَیْبرَس آن را در سدة هفتم بین قدس و اریحا ساخته بود و تکیة عیونالتجار در طبریه که در اصل کاروانسرایی بود که در 843 بنا شده بود و عثمان سنان پاشا (متوفی 1004) آن را مرمت کرد ( الموسوعة الفلسطینیة ، همانجا).در تکیههای شامات و عراق و فلسطین بیشتر مهمانپذیری مورد نظر بود و در تکیههایی نیز اجرای مراسم صوفیانه و سماع و موسیقی رواج داشت. مثلاً در تکیة سرّیِ سَقَطی در جبل جِرِزّیم، تا دمیدن صبح دف و طبل نواخته میشد ( رجوع کنید به همانجا).سلاطین عثمانی در دیگر مناطق شامات نیز تکایایی بنا کردند که با شکوهترین و معروفترین آنها تکیة سلطان سلیم در دمشق و تکیة مولویه در طرابلسِ شام (لبنان) مشهور به «الدرویشیه» بود ( رجوع کنید به ولی، ص 91). به نوشتة سیمز (ص 104) کاربرد تکیة دمشق مانند کاروانسرا بوده است.در عراق نیز تکایا رونق داشتند. پیرزاده نائینی به تعدادی از آنها اشاره کرده است از جمله تکیة بکتاشی در نجف، برای پذیرایی از زائرانِ مزار حضرت علی علیهالسلام (ج 2، ص 343) و تکیة بزرگی در کنار مزار امام حسین علیهالسلام، که درویشان ساکن در آن، مسئول روشنایی بقعة سیدالشهدا بودند (همان، ج 2، ص 356ـ357).قاهره نیز تکایای قدیمی با موقوفات بسیار داشته است، از جمله تکایای مولویه (بنا در 715ـ721)، بکتاشیه یا تکیة عبداللّه مُغاوِری (متوفی 857)، الجُلشَنی (گلشنی) متعلق به طریقت قادریه (بنا در 926ـ931)، سلیمانیه (بنا در950)، دَمَه، قصرالعین، ازبک، بخاراییه، سیده رقیه، سید نفیسه، حسنبن الیاس رومی (پیرزاده نائینی، ج 1، ص 165؛ ولی، همانجا؛مصطفی، ص 23ـ24؛ یونگ، نمایة عمومی ذیل تکیه؛ علیپاشا مبارک، ج 2، ص 187، 190، 284؛ عاصم محمد رزق، ص 104). تکایای قاهره بیشتر به صوفیان ایرانی و ترک اختصاص داشت. در مصر تمایز اصلی میان خانقاه و تکیه را که بویژه پس از دورة عثمانی در این سرزمین رایج شد، وجود آرامگاه دراویش در تکیه گفتهاند (رزق، ص 103؛ برای نمونه رجوع کنید بهعلیپاشا مبارک، ج 2، ص 148). همچنین اغلب در کنار تکیه مسجدی کوچک و سبیل (سقاخانه) قرار میگرفت ( د. اسلام ، همانجا؛ نیز رجوع کنید به تصوف * ، بخش 10: تصوف در مصر).فضا و بخشهای مختلف تکیهها در قلمرو عثمانی را پیرزاده نائینی در قرن سیزدهم وصف کرده است. او از وجود اتاق سماع، محراب، اتاق ذکر، اتاقهای متعدد برای سکونت افراد و آشپزخانه (برای اطعام درویشان) و نیز از وجود نوعی سلسله مراتب در میان خدمة تکیه، از جاروکشی و آشپزی تا باباییِ (شیخیِ) تکیه، خبر داده است (ج 1، ص 159ـ161). ظاهراً در مناطق تحت نفوذ عثمانی، تکیه با یک یا چند معیار مطابقت داشته است: وابستگی به حکومت عثمانی یا درویشهای ترک، داشتن فضای نسبتاً وسیع و حمایت کامل از سوی نهادهای وقفی ( د. اسلام ، همانجا). حال آنکه در سرزمینهای شرقی میان تکیه و حکومت چنین اتکایی مشاهده نمیشود ( رجوع کنید به سطور بعد). در افغانستان تکیهها بیشتر به قهوهخانهها شبیه بودند. الفینستون در اوایل سدة سیزدهم/ نوزدهم، از تکیههایی در غزنین و کابل سخن گفته است که در آنجا گروههای مختلف مردم اوقات خود را به کشیدن قلیان و چَرْس میگذراندند و شیخِ آن را فقیر * مینامیدند (ص 542 ـ 544، 551؛ نیز رجوع کنید به خانقاه * ).در ایران. تکیه در معانی مختلف، کاربرد گستردهای داشته است (قس د. اسلام ، همانجا، که در آن به نقل از گراملیش آمده است که فقط درویشهای خاکساریة نخستین، خانقاه خود را تکیه مینامیدند). عبدالرحیم ضرّابی در تاریخ کاشان (ص 338) از احداث مراکز بسیاری برای اسکان و پذیرایی از فقیران و صوفیان، توسط امیر بهلول دُنبَلی (متوفی 762)، یاد کرده و آن مکانها را تکایا نامیده است. میرحیدر تونی (متوفی 830)، پیشوای حیدریه، شاخهای از سلسلة قلندریه، در شهرها تکیه میساخت و درویشی از مریدان خود را در آنجا ساکن میکرد (ابن کربلائی، ج 1، ص 467، برای تکایای صوفیانة تبریز رجوع کنید بههمان، ج 1، ص 523، 674، 677، ج 2، ص 665). این گفتة نصرآبادی (ص 430) که شاه عباس عنوان «باباییِ» تکیة حیدر را در اصفهان به بابا سلطان قمی، متخلص به لوایی، داده است، این گمان را تقویت میکند که میان لقب بابا * (عنوان درویشان قلندریه و حیدریه) و تکیه ارتباطی وجود داشته و شاید در ایران به خانقاههای حیدری، قلندری و بکتاشی تکیه میگفتهاند. اشارة صریحی وجود دارد که تکیه، خانقاهِ سلسلة خاکساریه * است ( رجوع کنید بهچهاردهی، ص 185؛ برای کاربرد صوفیانة تکیه در روزگار اخیر رجوع کنید به مدنی، ص 276ـ279).با تحول بخشی از سلسلهها و شکلگیری آیین فتوت، در نحوة اداره و کاربری و فضای تکیهها تغییراتی رخ داد و چون ورزش کردن نیز به دیگر مراسم معمول در تکیهها افزوده شد ( رجوع کنید بهکیانی، ص 326)، تکیهها وسیعتر گردیدند. در متون متعلق به آیین فتوت دادهها و تفاسیر خاص فتیان در بارة تکیه بیان شده است. از جمله در فتوتنامة سلطانی فصل کوتاهی در بارة تکیه و آداب ورود به آن و شرایط ادارة آن آمده است ( رجوع کنید به کاشفی، ص 220ـ 225). به نوشتة کاشفی، تکیه علاوه بر محل گرد آمدن صوفیان و فتیان، نوعی مهمانپذیر نیز بوده است که مسافران و البته بیشتر اهل طریقت در آن میآسودند. وی حتی,از واژة تکیه قرائتی صوفیانه دارد و حروف این کلمه را بترتیب نشانة توکل، کَرَم، یکرنگی و هواداری از درویشان و مسافران میداند (ص 221).در دورة صفوی، در اصفهان تکیههایی کاملاً صوفیانهبرقرار بود. به نوشتة شاردن، ایرانیان دیر یا صومعة درویشان را تکیه میگفتهاند (ج 1، ص 473)، اما گسترش تشیع،منازعات فرقهای و جنگهای حیدری ـ نعمتی * و گاه سیاستهای منفی شاهانِ صفوی نسبت به صوفیان، موجب ویرانیتکیهها و تبدیل این مراکز به محل رفت و آمد اوباش ورنود شد (کیانی، ص 264ـ265؛ نیز رجوع کنید به خاماچی، ص 24 کهبه مَثَلی اشاره دارد که حاکی از شهرتِ بد تکیة حیدریتبریز است).در زمان قاجار، تکیه در اصفهان، مفهومی تا حدی متفاوت یافت و به مزار زاهدان و نامآوران در گورستان تخت پولاد * ، اطلاق شد که معمولاً محل تجمع و عبادت بود (برای تکایای اصفهانی رجوع کنید به تحویلدار، ص 34؛ مهدوی، جاهای متعدد؛ مصطفوی، ج 1، ص 390، پانویس؛ هنرفر، ص 659، 855، 857). جز در گورستان مذکور، در برخی از دیگر محلههای اصفهان نیز چنین تکایایی وجود داشت، از جمله تکیة والهیه در چهارباغ که آرامگاه محمد کاظم والهِ اصفهانی * شاعر و ادیب (متوفی 1229) است (هنرفر، ص 755ـ756).در شیراز تا دورة قاجار، تکایای اهل تصوف همچنانرونق داشت، از جمله تکیههای چهلتنان * (که آرامگاه بسحقاطعمه * نیز در آن است) و هفتتنان (پیرزاده نائینی،ج 1، ص 78؛ مصطفوی، ج 1، ص 388؛ کیانی، ص 213).در سدههای بعد و در دورة قاجار حتی به آرامگاههایسعدی و حافظ نیز تکیه میگفتند ( رجوع کنید به پیرزاده نائینی، ج 1، ص 77، 79).از اواخر دورة صفوی و با رواج تشیع، کاربرد تکیه در ایران بتدریج دگرگون شد. اغلب تکیهها با فضای وسیعی که برای اجرای سماع و رقص و چرخش داشتند، برای برگزاری مراسم سوکواری در ماه محرّم، به کار رفتند ( رجوع کنید به ذکاء، ص 283). این تغییر بویژه در شهرهای مرکزی ایران، که پیشینهای طولانی در تشیع داشتند، روشنتر بود، چنانکه در کاشان تکیة پانخل در ابتدای بازار، محل نگهداری توغ * و عَلَم * بوده است (نراقی، ص 107). در قزوین، پایتخت نخست صفویان، در دورة سلطنت شاه تهماسب اول (930ـ984)، این کاربرد تکایا رواج بسیار یافت و تکایا کانون فعالیتهای فرهنگی گستردهای گردیدند، چنانکه گذشته از مراسم عزاداری، در برخی اوقات، بویژه در شبهای رمضان، در تکیهها مناظرات ادبی و جلسات سخنوری و مشاعره نیز برگزار میشد. این محفلها در غرفههایتکیه تشکیل میشد که تزئین آنها را لوطیان محل بر عهده داشتند و ثروتمندان شیرینی و شربت و شمع و چراغ آن را تأمین میکردند ( رجوع کنید بهگلریز، ج 1، ص620؛ ورجاوند، دفتر دوم، ص 889 ـ892، 1117). با اینهمه، توصیف جهانگردان اروپایی از تکایای ایرانی، بیش از هر چیز یادآور نوعی مهمانپذیر و قهوهخانه است (برای نمونه رجوع کنید به کمپفر، ص 136).در دورة قاجار با رونق تعزیه * ، تکیه در مفهومی که امروز برای ایرانیان آشناترست، یعنی محل برگزاری مراسم تعزیة امام حسین علیهالسلام، چنان فراگیر شد که دیگر، اقامتگاههای صوفیان بندرت به این نام خوانده میشد. به نوشتة سلطانزاده (ص 183) در این دوره اگر جایی برای اجرای تعزیه میساختند یا برای نخستین بار برای این منظور در نظر میگرفتند آن را تکیه مینامیدند. اوج رونق تکیهها از دورة ناصرالدین شاه (1264ـ1313) تا انقلاب مشروطیت بود. در این دوره، در گزارشهایی در بارة تهران، نام بیش از پنجاه تکیه آمده است، از جمله تکیههای آقا بهرام، اسماعیل بزاز، افشارها، بربریها، پهلوان شریف، پامنار، چالحصار، چهلتن، حاجی وکیل، خداآفرین، خشتیها، خلجها، دباغخانه، درخونگاه، رضا قلیخان، زرگرها، سادات اخوی، سرپولک، سرتخت، عباسآباد، عربها، عودْلاجان، قاطرچیها، قمیها، کرمانیها، لوطی علیخان، ملکآباد، منوچهرخان، لوردَزخان و هفت تن (اتحادیه، ص 107، 186ـ 187؛ کریمان، ص 158؛ ذکاء، ص 284؛ ستوده، 1371ـ 1374 ش، ج 1، ص 447). در میان تکیههای تهران، برخی اهمیت بیشتر یا ویژگی بارزی داشتند، از جمله: تکیة سادات اخوی که در آن برای پاگرفتن و رشد کودک،شمع روشن میکردند و هر سال با قد کشیدن کودک، شمع بلندتری روشن میکردند، چنانکه باغچة این تکیه هر سال از شمعهای قدی پر میشد (مستوفی، ج 1، ص 302)؛ تکیة عباسآباد یا حاج میرزا آغاسی که محل برگزاری تعزیههایدولتی بود (شیل ، ص 68، پانویس)؛ تکیة عزتالدوله، خواهر ناصرالدین شاه، که مراسم تعزیه در آن اجرا میشد و به بانوان اختصاص داشت (مستوفی، ج 1، ص 299)؛ و سرانجام تکیة دولت ( رجوع کنید بهتکیة دولت * ).از نام تکیهها بر میآید که بانیان آنها معمولاً اصناف، گروههای شهرستانیِ ساکنِ پایتخت، ثروتمندان و متنفذان بودهاند. اینان گاه بنایی مخصوصِ تکیه میساختند و گاه محل سکونت خود را، در ماه محرّم به برگزاری مراسم تعزیه اختصاص میدادند و آن را وقف تعزیه و روضهخوانی میکردند. به همین دلیل بسیاری از منازل مسکونی شاهزادگان و اعیان به نحوی ساخته میشد که بتوان با نصب چادر بزرگی روی حیاط و پوشاندن حوضِ وسطِ حیاط، فضایی مناسب برای اجرای تعزیه فراهم کرد (مستوفی، همانجا).بناهایی که اختصاصاً برای تکیه ساخته شده بود، اغلب در مسیر گذر اصلی، دو محله را به یکدیگر پیوند میداد ( رجوع کنید بهتوسلی، ص 81 ـ83؛ نیز رجوع کنید به تکیههای ساری در ادامة مقاله). فضای داخلی بنای تکیه اغلب به سه بخش تقسیم میشد: حیاط که موسوم به عباسیه بود و در آنجا مراسم مربوط به حضرت عباس علمدار امامحسین علیهالسلام بر گزار میشد، فضای سرپوشیده حسینیه، و اتاقهای پشتی موسوم به زینبیه ( ایران آذین ، ص 6ـ7). تکیههایی که در گذر اصلی قرار نداشتند، مانند تکیة رضا قلیخان و سرتخت، در سراسر سال خالی و زبالهدان اهالی و محل خشک کردن پیاز بقالها و انبار خواربارفروشهای گذر بودند و تنها در روزهای عزاداری امام حسین علیهالسلام به کوشش داشها و بابا شملهای محل تعمیر و پاکسازی میشدند (مستوفی، ج 1، ص 300).اهمیت تکیه در زندگی شهری، بویژه در میان پیشهوران، به حدی بود که این نهاد افزون بر محل برگزاری مراسم مذهبی، مکانی برای طرح مشکلات صنفی و اقتصادی گردید ( رجوع کنید بهروحانی، ص 68). بخشی از مخارج ادارة آن را نیز اغلب اهالی محل با پرداخت پول نقد یا اهدای لوازم و اسباب پذیرایی تأمین میکردند (مستوفی، ج 1، ص 300ـ301) و بخشی دیگر، از درآمد موقوفاتی همچون دکان، حجره وتیمچه تأمین میشد (همانجا؛ عناصری، ص 39).در شمال تهران و شمیرانات نیز تکیههایی با معماری قابل توجه وجود داشت که بسیاری از آنها اکنون نیز برجاست (برای تکیههای شمیرانات رجوع کنید به ستوده، 1371ـ1374 ش، جاهای متعدد). از آن میان تکیة نیاوران یا تکیه پایین حصار بوعلی به سبب تابلوهای نقاشیِ محمد مدبّر و محمد ارژنگی و تخت هشت ضلعی وسط آن، و نیز تکیه امامزاده قاسم با دیوارْنگارة قوللر آقاسی شهرت خاصی دارند.در دو استان گیلان و مازندران نیز تکیههای بسیاری با معماری و مصالح خاص و متناسب با محیط، از دورة قاجار، باقیمانده است. ملگونوف، جهانگرد روس، در 1275/ 1858 به 36 تکیه در شهر رشت و تکایایی که جزء مجموعههای بزرگتر بناهای مذهبیاند، اشاره کرده است (ص 176ـ177؛نیز رجوع کنید به فراهانی، ص 39). شهرهای رودسر (ملگونوف، ص 167)، لاهیجان (همان، ص 160؛ دایرةالمعارف تشیع ،ذیل «تکیة بقعة پیرعلی») و لنگرود (ملگونوف، ص 164)نیز تکیههای قدیمی و زیبایی دارند. در مازندران علاوه بر شهرها، در روستاها نیز تکیههایی چهارگوش غالباً با سقف سفالی و نقشة کف بنا به شکل مستطیل، وجود دارد، از جملهتکیة مُقْری کلا در بندپی بابل ( رجوع کنید به ستوده، 1349 ش، ج 4، بخش 1، ص 316ـ317)، تکیة کلهبست پازَوار در بابلسر( رجوع کنید به همان، ج 4، بخش 1، ص 259ـ260) و تکیة فیروزکلا درآمل ( رجوع کنید به همان، ج 4، بخش 1، ص 135). برخی از این تکیههابا تصاویری از گل و جانوران تزئین شده است، از جمله تکیة قرآن تالار در بابلکنار قائمشهر (همان، ج 4، بخش 1، ص 218ـ 219، 385).از ویژگیهای جالب توجه تکیههای مازندران، وجود بناهایی به نام سَقّانَفار در کنار برخی از آنان است. سقّانفار (ساقینفار، سقانپار، سقاتالار) بنای ساده و چهارگوشی است که بر روی پایههای چوبی قرار دارد و با پلکان یا نردبانی میتوان به بخش بالایی رسید (نفار/ نپار به لهجة مازندرانی به این سازة خاص اطلاق میشود). بنای سقّانفارها، که گاه مستقل از تکیهها نیز ساخته شدهاند، متأثر از معماری سنّتی مازندران و بازتاب زندگی سادة کشاورزی و دامداری است و بر اساس نوشتههای روی آنها، تاریخ ساختشان به دورة قاجار میرسد. این بناها عمدتاً نذر حضرت ابوالفضل عباس، سقّای کربلا، هستند و زیارتگاه عمومی و مکانی برای پهن کردن سفرة حضرت ابوالفضل به شمار میآیند. از نمونههای مهم این بناها میتوان به سقّانفارِ کیجاتکیة بابل اشاره کرد که دیوارهای آن با نقوش انسانی شامل سربازانی با آلات جنگی وادوات موسیقی و صحنههایی از زندگی روستایی و همچنین نگارههای اساطیری و نقوش گیاهی و خطوط خوشنویسی آراسته شده است (رحیمزاده، ص 134ـ136؛ برای دیگر تکیههای شمال رجوع کنید بهستوده، 1349 ش، ج 3، ص 252، 309ـ310، ج 4، بخش 1، ص 134ـ 135؛ کیا، ص 5؛ پورکریم، ص 21ـ22؛ ملگونوف، ص 76؛ طاهباز، ص 73ـ74؛ دایرةالمعارف تشیع ، ذیل «تکیهها»). گاه در کنار تکیهها سقاخانه * ساخته میشد، مانند سقاخانة مشبک چوبی تکیه یالْو رود نور در مازندران (ستوده، 1349 ش، ج 3، ص 286، تصویر 122). به گفتة اسلامی (ص 165ـ166) در بافت شهری ساری، تکیه جزء تفکیکناپذیر هر محله بود و در واقع هر محله با برپایی تکیه رسمیت مییافت. استان مازندران 1135 تکیه از مجموع 1807 تکیة کشور را داراست (میرمحمدی، ص 75).از تکیههای مهم یا تاریخی دیگر در ایران میتوان از دو تکیة پهنه و ناسار در سمنان ( رجوع کنید به توسلی، ص 82) و تکیةعزاخانه و تکیة وزیر در کرمان نام برد ( رجوع کنید به وزیری کرمانی،ج 1، ص 198ـ199؛ کیانی، ص 228). یکی از زیباترین و با شکوهترینتکیههای ایران، بویژه از حیث نقاشی و تصاویر، تکیة معاونالملک * در کرمانشاه است ( رجوع کنید به مصطفوی، ج 1، ص 390).در استان یزد، تکیهها به لحاظ پیوند با دیگر فضاهای شهری و نیز به سبب عناصر بر جا مانده از معماری مذهبی کهن ایران در خور توجهاند ( رجوع کنید به توسلی، ص 81ـ83؛ مصطفوی، ج 1، ص 387). در این تکیهها، از جمله تکیة شاه ولیِ تفت وامیر (میر) چخماقِ یزد (قرن نهم به بعد؛ مصطفوی، ج 1، ص 330) بر خلاف تکیة دولت تهران، و مانند تکایای شمال، نقشة کف بنا چهارگوش یا هشت ضلعی است ( رجوع کنید به توسلی، ص 82). تکیة امیر چخماق دارای مناره و طاق نمابندیدو طبقهای است که الگو و نمونهای برای ساخت دیگر تکایای شهر محسوب میشود (برای شرح بیشتر رجوع کنید بهمصطفوی، ج 1، ص 386ـ387).پراکندگی و شمار تکیههای ایران (برای نمونه رجوع کنید به گرایلی، ص 310ـ311؛ جمالی، ص 144ـ145؛ بلاغی، ج 1، ص 79؛ مدرسی طباطبائی، ج 1، ص 381ـ383، ج 2، ص 26، 97، پانویس 1، ص 123، پانویس 3؛ میرمحمدی، همانجا؛ نیز جدول 1) به حدی است که نام برخی از روستاها و آبادیها با واژة تکیه همراه شده است ( رجوع کنید به دهخدا، ذیل واژه).علاوه بر تکیههای ثابت، تعداد بیشماری تکیة موقتی، همه ساله در دهة محرّم در شهرها و روستاهای ایران برپا میشود. «تکیه بستن» در کنار خیابانها و محصور کردن محوطههایی گاه بسیار کوچک، آویختن تصاویر و پارچهنوشتهای حاوی عباراتی از دعاها و زیارتنامهها و احادیث و مراثی (که معروفترین آنها مرثیة محتشمِ کاشانی * است) به این دیوارهای موقتی و فرش کردنِ زمین انجام میپذیرد. در این تکیههای موقت نیز، بسته به تمایل و قدرت اقتصادی اهالی محل و برپا کنندگان تکیه، وسایلی از قبیل علم و کُتَل و ظروفی برای پذیرایی از افراد قرار دارد. دستههای عزاداری و سینهزنی لحظاتی در برابر این تکیهها یا در درون آنها توقف میکنند. اهالی محل نیز اغلب نذورات خود را که بیشتر غذا و شربت و چای است، میان عزاداران تقسیم میکنند. گاه و بویژه در دهة اخیر ادارة این تکیهها بر عهدة جوانان و نوجوانان بوده است، گرچه سالخوردگان نیز در اداره و نظافت تکیه و پذیرایی از مهمانان مشارکت دارند.در شبهقارة هند. واژة تکیه در متون مذهبی شبهقارة هند، بندرت دیده میشود. در لاهور بعضی از مقبرهها و آرامگاهها را تکیه خواندهاند ( رجوع کنید به چشتی، ص 418ـ421، 481). فضای این تکیهها معمولاً با یک چهار دیواری خشتیِ نه چندان بلند، احاطه شده و در ساخت اغلب آنها از گچ و آجر خام استفاده شده است (همان، ص 482). مخارج فعالیتهای جاری و مراسم مختلف برخی از این تکایا، از درآمد حاصل از زمینهای کشاورزی، که از سوی حاکمان یا معتقدان به این تکایا واگذار شده، تأمین میشود (همان، ص 420). در مقالة د. اسلام (همانجا) با تردید و به نقل از گابوریو گفته شده که تکیه در هند اماکنی کوچک برای عبادت صوفیان بوده است. در برخی متون که به فارسی در بارة شبهقاره نگاشته شده، از تکیه سخن رفته است. سرحدی (ص 82) در وصف درة کرم (پاراچنار * ) از حسینیهها و تکیههایی در روستاها یاد کرده که تعدادشان به چند صد میرسد. اما اصطلاح تکیه در شبهقاره رایج نیست و فقط در نوشتههایی که تحت تأثیر ادبیات فارسی بودهاند از تکیه سخن به میان آمده است (نیز رجوع کنید به امامبارا * ).منابع: ابن کربلائی، روضاتالجنان و جناتالجنان ، چاپ جعفر سلطانالقرائی، تهران 1344ـ1349 ش؛ منصوره اتحادیه، اینجا طهران است: مجموعه مقالاتی در بارة طهران 1344ـ1269 ه ق ، تهران 1377 ش؛ حسین اسلامی، جغرافیای تاریخی ساری ، ساری 1373 ش؛ مونت استوارتالفینستون، افغانان: جای، فرهنگ، نژاد ( گزارش سلطنت کابل )، ترجمة محمد آصف فکرت، مشهد 1376 ش؛ اولیا چلبی؛ عبدالحجه بلاغی، کتاب تاریخ نائین ، تهران 1369؛ ایران آذین ، «تزیین تکیهها در دهة ماه محرم»، شمارة هجدهم، فروردین 1381؛ هوشنگ پورکریم، الاشت: زادگاه اعلیحضرت رضاشاه کبیر ، تهران: وزارت فرهنگ و هنر، [ بیتا. ] ؛ محمدعلیبن محمداسماعیل پیرزاده نائینی، سفرنامة حاجی پیرزاده ، چاپ حافظ فرمانفرمائیان، تهران 1342ـ1343 ش؛ حسینبن محمدابراهیم تحویلدار، جغرافیای اصفهان ، چاپ منوچهر ستوده، تهران 1342 ش؛ محمود توسلی، «حسینیههاـ تکایاـ مصلیها»، در معماری ایران: دورة اسلامی، ج 1، به کوشش محمدیوسف کیانی، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1366 ش؛ مسیح اللّه جمالی، تاریخ شهرضا ، اصفهان 1355 ش؛ نوراحمد چشتی، تحقیقات چشتی ، لاهور 2001؛ نورالدین چهاردهی، خاکسار و اهل حق ، تهران 1368 ش؛ بهروز خاماچی، اوراق پراکنده از تاریخ تبریز ، تبریز 1370 ش؛ اسدی خیرالدین، موسوعة حلب ، به کوشش محمد کمال، حلب [ بیتا. ] ؛ دایرةالمعارف تشیع ، زیر نظر احمد صدر حاج سیدجوادی، کامران فانی، و بهاءالدین خرمشاهی، تهران 1366 ش ـ ، ذیل «تکیة بقعة پیرعلی» (از پرویز ورجاوند)؛ رینهارت دزی، تکملةالمعاجم العربیه ، ترجمة د. محمد سلیمالنعیمی، بغداد 1980؛ دهخدا؛ یحیی ذکاء، تاریخچة ساختمانهای ارگ سلطنتی تهران و راهنمای کاخ گلستان ، تهران 1349 ش؛ معصومه رحیمزاده، « ' سقانفار ، نوعی معماری آیینی»، میراث جاویدان ، سال 2، ش 1 (بهار 1373)؛ عاصم محمد رزق، خانقاوات الصوفیة فی مصر ، قاهره 1997؛ کاظم روحانی، «اصناف و پیشهوران در تاریخ ایران»، کیهان اندیشه ، ش 12 (خرداد و تیر 1366)؛ عبدالقادر ریحاوی، «الابنیة الاثریة فی دمشق: دراسة و تحقیق، 1: التکیة و المدرسة السلیمانیتان بدمشق»، مجلةالحولیات الاثریة السوریة ، ج 7، ش 1و2 (1957)؛ منوچهر ستوده، از آستارا تا استارباد ، تهران 1349 ش ـ ؛ همو، جغرافیای تاریخی شمیران ، تهران 1371ـ1374 ش؛ عمرعامر سرحدی، «در درة پاچنار»، در پاکستان [ مجموعه مقالات ] ، کراچی [ بیتا. ] ؛ حسین سلطانزاده، روند شکلگیری شهر و مراکز مذهبی در ایران ، تهران 1362 ش؛ شریف یوسف، تاریخ فنالعمارةالعراقیة فی مختلفالعصور ، [ بغداد ] 1982؛ مری لئونورا شیل (وولف)، خاطرات لیدی شیل: همسر وزیر مختار انگلیس در اوائل سلطنت ناصرالدین شاه ، ترجمة حسین ابوترابیان، تهران 1368 ش؛ عبدالرحیم ضرابی، تاریخ کاشان ، چاپ ایرج افشار، تهران 1356 ش؛ سیروسطاهباز، یوش: در اوضاع و احوال طبیعی و اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی زادگاه نیما یوشیج ، تهران 1375 ش؛ محمدبن یحیی عطائی، حدائقالحقائق فی تکملةالشقائق ، چاپ عبدالقادر اوزجان، استانبول 1989؛ محمد عدنانی، معجم الاغلاط اللغویة المعاصرة ، بیروت1989؛ جابر عناصری، «تعزیه: هنر وقفی ایران و میراث جاویدانی از قلمرو آیین و ایمان»، میراث جاویدان ، سال 1، ش 3 (پاییز 1372)؛ محمدحسینبن مهدی فراهانی، سفرنامة میرزا محمدحسین حسینیفراهانی ، چاپ مسعود گلزاری، تهران 1362 ش؛ حسینبن علی کاشفی، فتوتنامة سلطانی ، چاپ محمدجعفر محجوب، تهران 1350 ش؛ حسین کریمان، تهران در گذشته و حال ، تهران 1355 ش؛ انگلبرت کمپفر، سفرنامة کمپفر ، ترجمة کیکاوس جهانداری، تهران 1360 ش؛ محمدصادق کیا، «ماها»، هنر و مردم ، دورة جدید، ش 45 و 46 (تیر و مرداد 1345)؛ محسن کیانی، تاریخ خانقاه در ایران ، تهران 1369 ش؛ فریدون گرایلی، نیشابور: شهر فیروزه ، [ مشهد ] 1357 ش؛ محمدعلی گلریز، مینودر، یا، بابالجنة قزوین ، ج 1: تاریخ و جغرافیای تاریخی قزوین ، [ قزوین ] 1368 ش؛ لالهتیک چندبهار، بهارعجم ، تهران 1379؛ علیپاشا مبارک، الخطط التوفیقیة الجدیده لمصر القاهره ، قاهره 1980؛ حسین مدرسی طباطبائی، تربت پاکان: آثار و بناهای قدیم محدودة کنونی دارالمؤمنین قم ، قم 1355 ش؛ محمدحسین مدنی، «تکیه درویش»، مهر ، سال 12، ش 4 (تیر 1345)؛ عبداللّه مستوفی، شرح زندگانی من، یا، تاریخ اجتماعی و اداری دورة قاجاریه ، تهران 1360 ش؛ محمدتقی مصطفوی، آثار تاریخی طهران ، ج 1، تنظیم و تصحیح میرهاشم محدث، تهران 1361 ش؛ المعجمالوسیط ، ابراهیم امین و دیگران، مصر 1400؛ صالح لمعی مصطفی، التراث المعماری الاسلامی فی مصر ، بیروت 1404/ 1984؛ گریگوری والریانوویچ ملگونوف، سفرنامة ملگونف به سواحل جنوبی دریای خزر ( 1858 و 1860 م )، تصحیح، تکمیل و ترجمة مسعود گلزاری، تهران 1364 ش، الموسوعةالفلسطینیة ، دمشق: هیئة الموسوعة الفلسطینیة، 1984؛ مصلحالدین مهدوی، لسانالارض، یا، تاریخ تخت فولاد ، اصفهان 1370 ش؛ حمیدرضا میرمحمدی، «پراکندگی جغرافیایی اماکن مذهبی کشور در قالب استانی»، مسجد ، سال 10، ش 58 (مهر و آبان 1380)؛ حسن نراقی، تاریخ اجتماعی کاشان ، تهران 1365 ش؛ محمدطاهر نصرآبادی، تذکرةنصرآبادی ، چاپ احمد مدقّق یزدی، یزد 1378 ش؛ پرویز ورجاوند، سیمای تاریخ و فرهنگ قزوین ، تهران 1377 ش؛ احمدعلی وزیری کرمانی، تاریخ کرمان ، چاپ باستانی پاریزی، تهران 1370 ش؛ محمدطه ولی، المساجد فیالاسلام ، بیروت 1409/1988؛ لطفاللّه هنرفر، گنجینة آثار تاریخی اصفهان ، اصفهان 1344 ش؛Re ¨gis Blache ©re et al ., Dictionnaire arabe-franµais-anglais (langue classique et moderne) , Paris 1967- ;Jean Chardin, Voyages du Chevalier Chardin en Perse et autres lieux de l'Orient , new ed. by L. Langle ©s, Paris 1811; James Dickie, "Allah and eternity: mosques, madrasas and tombs", in Architecture of the Islamic world , ed. George Michell, London: Thames and Hudson, 1984; EI 2 , s.v. "Tekke" (by Nathalie Clayer); F.de Jong, Turuq and Turuq-Linked institutions in nineteenth century Egypt , Leiden 1978; Eleanor Sims, "Trade and travel: markets and caravanserais", in Architecture of the Islamic world , ibid.