جر رجوع کنید به اعراب

معرف

جَرّ رجوع کنید به اِعراب‌#
متن
جَرّ رجوع کنید به اِعراب‌NNNNجُرأت‌ ، شاعر معروف‌ به‌ زبانهای‌ اردو و فارسی‌ در شبه‌قاره‌ در سدة‌دوازدهم‌وسیزدهم‌، و بنیانگذار مکتب‌ «معامله‌بندی‌» در شعر. نام‌ اصلی‌ او یحیی‌مان‌ بود و به‌ قلندربخش‌ دهلوی‌ نیز شهرت‌ داشت‌. نسب‌ او به‌ خانوادة‌ نومسلمانی‌ می‌رسد که‌ به‌نام‌ «مان‌» در دهلی‌ شهرت‌ داشتند. پدرش‌، حافظ‌ مان‌/حافظ‌ امان‌، از فرزندانِ بَجی‌ رای‌مَان‌، از منصب‌داران‌ دولت‌ محمدشاه‌ (حک : 1131ـ 1161)، بود که‌ در دوران‌ حملة‌نادرشاه‌ به‌ دهلی‌ (1152) درگذشت‌ (سَکْسَیْنَه‌، ص‌ 192؛ مصحفی‌ همدانی‌، ص‌70؛ خلیل‌، ص‌47؛ شیفته‌ هندوستانی‌، ص‌147؛ انصاری‌، ص‌ 283ـ284، 287).به‌ گفتة‌ لطف‌علی‌ میرزا (ص‌ 73)، ظاهراً کلمة‌ مان‌/ امان‌ از دوران‌ اکبرشاه‌ (حک : 963ـ1014) بر آنها مانده‌ و اکبرشاه‌ این‌ لقب‌ را به‌ آنها بخشیده‌ است‌ (نیز رجوع کنید بهمصحفی‌همدانی‌؛ سکسینه‌، همانجاها). تاریخ‌ تولد جرأت‌ نامعیّن‌ است‌. ظاهراً بر اثرِ حمله‌ و غارتگریهای‌ جتّ * ها در 1166 و بعد از آن‌ هجوم‌ احمدشاه‌ اَبْدالی‌، در 1170 به‌ دهلی‌، اَشراف‌ آن‌ دیار مجبور به‌ ترک‌ دهلی‌ شدند. خانوادة‌ حافظ‌مان‌ نیز به‌ فیض‌آباد مهاجرت‌ کردند. در آن‌ زمان‌ جرأت‌ بین‌ هفت‌ تا ده‌ سال‌ داشت‌، به‌ همین‌ سبب‌ اغلب‌ تذکره‌نگاران‌ تاریخ‌ تولد او را بین‌ سالهای‌ 1160 و 1166 دانسته‌اند ( رجوع کنید بهانصاری‌، ص‌ 284ـ285)، چنانکه‌ به‌ گفتة‌ انصاری‌ (ص‌ 285)، جرأت‌ در 1163 در دهلی‌ متولد شد ( رجوع کنید بهمصحفی‌ همدانی‌، همانجا).جرأت‌ تحصیلات‌ ابتدایی‌ و فراگیری‌ زبانهای‌ فارسی‌ و عربی‌ را در دهلی‌ و فیض‌آباد هند به‌ پایان‌ رساند (انصاری‌؛ خلیل‌، همانجاها) و در نجوم‌ و موسیقی‌ نیز مهارت‌ یافت‌ (انصاری‌، همانجا؛ مصحفی‌همدانی‌، ص‌71؛ سکسینه‌، همانجا). او از ابتدا به‌ شعر علاقة‌ فراوان‌ داشت‌ و در محافلِ شعرا شرکت‌ می‌کرد. از همین‌ رو، به‌ محضر میرزا جعفر علی‌، متخلص‌ به‌ حسرت‌ (متوفی‌ 1210)، راه‌ یافت‌ و در اندک‌ زمانی‌ سرآمد روزگار شد، تا آنجا که‌ مردم‌ او را هم‌ رتبة‌ استاد قلمداد می‌کردند (مصحفی‌ همدانی‌، ص‌ 70ـ71؛ سکسینه‌، همانجا؛ انصاری‌، ص‌ 286). در 1188، نواب‌ محبت‌خان‌ پسر حافظ‌ رحمت‌خان‌ که‌ از امرای‌ شهر بَریلی‌ و هم‌ شاگردیِ جرأت‌ بود، در دربار خویش‌ جایگاهِ ویژه‌ای‌ به‌ جرأت‌ داد و جرأت‌ تا پایان‌ عمر به‌ دربارِ او رفت‌ و آمد می‌کرد (انصاری‌، همانجا). با مسافرت‌ نواب‌ محبت‌خان‌ به‌ لکهنو جرأت‌ نیز در 1189، در آن‌ شهر اقامت‌ گزید (همان‌، ص‌ 286ـ287). در 1203 شاهزاده‌ سلیمان‌ شکوه‌ (پسرِ شاه‌ عالم‌ثانی‌) که‌ به‌ لکهنو سفر کرده‌ بود، نیز جرأت‌ را به‌ همراه‌ غلام‌ همدانی‌ مصحفی‌ * (متوفی‌ 1240) و انشاءاللّه‌خان‌ انشاء (متوفی‌ 1233) به‌ خدمت‌ پذیرفت‌ (همانجا؛ سکسینه‌، همانجا). با وجود رسیدگیهای‌ سلیمان‌ شکوه‌، زندگانی‌ جرأت‌ با فقر مالی‌ شدید همراه‌ بود (انصاری‌، ص‌ 286).جرأت‌ در جوانی‌، بین‌ سالهای‌ 1194 تا 1200، بینایی‌اش‌ را از دست‌ داد (همان‌، ص‌ 287). در بارة‌ علت‌ نابینایی‌اش‌ میان‌ تذکره‌نویسان‌ اختلاف‌ نظر بوده‌ است‌. به‌ قولِ مولانا محمدحسین‌ آزاد (ص‌ 288)، وی‌ بنا به‌ مقتضای‌ سنّش‌ و از سر تفنن‌ خود را به‌ نابینایی‌ زد تا راحت‌تر در اندرونی‌ خانه‌های‌ امرا رفت‌ و آمد کند و سپس‌ واقعاً نابینا شد (نیز رجوع کنید بهسکسینه‌، ص‌ 193). به‌ گفتة‌ رام‌ بَابُو سَکْسَیْنَه‌، جرأت‌ بر اثر بیماری‌ چیچک‌ (آبله‌) نابینا شد (همانجا) و بدین‌ جهت‌ آن‌ بیماری‌ را هجو کرده‌ است‌ (تسبیحی‌، ج‌ 3، ص‌ 197). اما به‌ نظر یکتا (ص‌ 98) جرأت‌ بینایی‌ خود را بر اثر بیماری‌ آب‌ مروارید از دست‌ داد. وی‌ در 1224 در لکهنو فوت‌ کرد و همانجا مدفون‌ گشت‌ (مصحفی‌ همدانی‌، ص‌ 71؛ انصاری‌، ص‌ 287).در پنجاه‌ سال‌ اخیر شعر جرأت‌ بیش‌ از گذشته‌ موردِ توجه‌ و ارزیابی‌ واقع‌ شده‌ و بر پایة‌ اسلوبهای‌ نقد جدید، اندیشه‌ و سبک‌ او نقد شده‌ است‌ ( رجوع کنید به صدیقی‌، 1952). در مقالاتی‌ نیز اندیشه‌ و سبک‌ او را، با توجه‌ به‌ اوضاع‌ و احوال‌ تاریخی‌ و اجتماعی‌ زمانه‌اش‌، ارزیابی‌ کرده‌اند و او را شاعری‌ دانسته‌اند صاحب‌ شیوه‌ای‌ خاص‌ در غزل‌ اردو و مبلّغ‌ عشق‌ مجازی‌ ( رجوع کنید بهانصاری‌، ص‌ 283؛ صادق‌، ص‌ 180ـ183).شعر جرأت‌ به‌ دو دوره‌ تقسیم‌ می‌شود: دورة‌ اول‌، شامل‌ اشعار وی‌ از آغاز تا 1206 است‌. شعر او در این‌ دوره‌ تحت‌ تأثیر مکتب‌ شعری‌ دهلی‌ بود. در سدة‌دوازدهم‌، نظام‌ سیاسی‌ هند از هم‌ فروپاشید و در ایالتها، حکومتهای‌ مستقل‌ تشکیل‌ شد و از دهلی‌ تنها اسمی‌ و تشریفاتی‌ برجای‌ماند. این‌ فروپاشی‌ مقارن‌ بود با اقتدار بریتانیا و توسعة‌ اغراض‌ استعماری‌اش‌ در هند. تحولات‌ سیاسی‌واقتصادی‌ موجب‌انحطاط‌ اخلاقی‌واجتماعی‌ و غلبة‌ یأس‌ و بدبینی‌ و افسردگی‌ بر روحیات‌ مردم‌ شبه‌قاره‌ شد. ادبیات‌ اردو نیز سخت‌ تحت‌تأثیر این‌ اوضاع‌ قرار گرفت‌، به‌ همین‌ سبب‌ شعر آن‌ دورة‌ جرأت‌ بیان‌ غم‌ و اندوه‌ و درد و یأس‌ است‌ (جالبی‌، ج‌2، ص‌603؛ انصاری‌، ص‌ 287ـ289؛ مصحفی‌ همدانی‌، همانجا).دورة‌ دوم‌، اشعار او از 1207 تا درگذشت‌ او در 1224 را در بر می‌گیرد؛ یعنی‌، دوره‌ای‌ که‌ وی‌ در دربار سلیمان‌ شکوه‌ در لکهنو بود. محیط‌ طربناک‌ لکهنو جرأت‌ را تحت‌تأثیر قرار داد و او بر خلاف‌ گذشته‌، به‌ سبکی‌ پرداخت‌ که‌ در اصطلاح‌ «معامله‌بندی‌» خوانده‌ می‌شود و با توصیف‌ زیباییهای‌ ظاهری‌ زن‌، که‌ به‌ آن‌ «سراپاگویی‌» می‌گفتند، به‌ اوج‌ شهرت‌ رسید. همچنین‌ علاقة‌ او به‌ موسیقی‌ تأثیری‌ خاص‌ بر اشعار او گذاشته‌ است‌. او بنیانگذار مکتب‌ جدیدی‌ در شعرِ غنایی‌ بود. پیش‌ از او شاهد بازی‌ و ریختی‌ (نوعی‌ شعر که‌ در قرن‌ دوازدهم‌ میان‌ شاعران‌ دربار لکهنو به‌ وجود آمد) شعر اردو را فراگرفته‌ بود. موضوع‌ شعرریختی‌ کلاً بیان‌ احوال‌ عاشقانه‌ و وصف‌ مجالس‌ عشرت‌ و عیاشی‌ بود که‌ در آن‌ زمان‌، در دربار و محافل‌ فرمانروایان‌ و امیران‌ لکهنو، بسیار رواج‌ داشت‌. افراد این‌ طبقه‌ شعرهای‌ عامیانه‌ و مبتذل‌ را دوست‌ داشتند و شاعران‌ نیز برای‌ خشنودی‌ آنان‌، اشعاری‌ هیجان‌انگیز باکنایات‌ و مضامین‌ مبتذل‌ می‌سرودند؛ سعادت‌یارخان‌ رنگین‌ (متوفی‌ 1251) بنیانگذار شعرِ ریختی‌ بود و شاعر معاصر او، انشاءاللّه‌ خان‌ انشاء، شیوة‌ رنگین‌ را دنبال‌ کرد (انصاری‌، ج‌ 2، ص‌ 290ـ293؛ سکسینه‌، ص‌ 190) اما جرأت‌، زن‌ را موضوع‌ سخن‌ خود قرار داد. او به‌ جای‌ افکار عارفانه‌ و معنوی‌، به‌ عشق‌ مجازی‌ و بیان‌ حالات‌ عاطفی‌ و شادیهای‌ زندگی‌ پرداخت‌. جرأت‌ غزلهای‌ مسلسل‌ می‌سرود و در این‌ شیوه‌ صاحب‌ سبک‌ بود. ویژگی‌ غزلهای‌ مسلسل‌، عاری‌ بودن‌ آن‌ از ترکیبها و تعبیرهای‌ غریب‌ و نامأنوس‌ عربی‌ و فارسی‌، و ادای‌ مطالب‌ و مضامین‌ با الفاظ‌ ساده‌ و روشن‌ و نزدیک‌ به‌ زبان‌ محاوره‌ است‌ (انصاری‌، همانجا). سخن‌ جرأت‌ به‌ سرعت‌ در میان‌ شاعران‌ جوان‌ مورد توجه‌ قرار گرفت‌ و در سراسر هندوستان‌ سرایندگان‌ نوخاسته‌ به‌ او اقتدا کردند، از جمله‌: شاه‌ رئوف‌ احمد سرهندی‌، میرزا قاسم‌علی‌ مشهدی‌، غضنفرعلی‌ لکهنوی‌، شاه‌ حسین‌ حقیقت‌، تصدق‌ علی‌ شوکت‌ که‌ همگی‌ از شاعران‌ صاحب‌ دیوان‌ بودند، و احمدعلی‌ قوّت‌، گَنْگاپَرشاد رِند، خواجه‌حسن‌ حسن‌ و محمدعظیم‌ تَجمل‌ (ناصر، ص‌ 262ـ291)، مؤمن‌خان‌ مؤمن‌ (متوفی‌ 1268)، نواب‌ میرزاخان‌ داغ‌ * (متوفی‌ 1323) و سید فضل‌الحسن‌ حَسرتِ مُوهانی‌ * (متوفی‌ 1330 ش‌/ 1951) نیز از شعر جرأت‌ متأثر شدند و شیوة‌ او را دنبال‌ کردند (انصاری‌، همانجا).انصاری‌ (همانجا) او را شاعر زبردست‌ دانسته‌ و گفته‌ است‌ که‌ او با سرودن‌ اشعاری‌ با این‌ فصاحت‌ که‌ می‌تواند با شعرهای‌ میرتقی‌ میر * (متوفی‌ 1225) و مصحفی‌ برابری‌ کند، شایان‌ تحسین‌ است‌. به‌ نظر او توفیق‌ شاعری‌ از شاعران‌ لکهنو در ساختن‌ اشعاری‌ بدین‌ پایه‌ از استحکام‌ الفاظ‌ و صحت‌ و فصاحت‌، با وجود اوضاع‌ و احوال‌ آن‌ روزگار، به‌ راستی‌ سزاوار تحسین‌ و تمجید است‌. جرأت‌ بعد از میرتقی‌میر و مصحفی‌ از بهترین‌ غزل‌سرایان‌ اردوست‌ (همانجا). بیشتر ادیبان‌ وی‌ را بلند مرتبه‌ وصف‌ کرده‌اند ( رجوع کنید بهمصحفی‌ همدانی‌؛ خلیل‌، همانجاها؛ قاسم‌ قادری‌، ص‌ 155ـ157؛ مولوی‌ عبدالحی‌، ص‌ 208ـ210؛ ناصر، همانجا؛ صبا، ص‌ 166؛ سکسینه‌، ص‌ 193).کلیات‌ جرأت‌ آیینه‌ای‌ است‌ از شادی‌ و غم‌، مدح‌ و ذم‌ و تعریف‌ و هجو. در کلیات‌ بیشتر لغات‌ فارسی‌اند و تقسیمات‌ آن‌ بر اساس‌ موضوعات‌ و عناوین‌ شعری‌ است‌. کلیات‌ او را اقتدا حسن‌ در 1355 ش‌/ 1976 در ایتالیا به‌ چاپ‌ رساند. این‌ کتاب‌، که‌ برحسب‌ حروف‌ الفبا و قافیه‌ تنظیم‌ شده‌ است‌، حدود چهارده‌هزار بیت‌ دارد و مشتمل‌ است‌ بر ترجیع‌بند، ترکیب‌بند (از جمله‌ هفت‌ بند در مدح‌ و وصف‌ حضرت‌ علی‌ علیه‌السلام‌ به‌ فارسی‌)، مخمّس‌، مسدّس‌، قطعه‌، مثنوی‌ و غزل‌.دیوان‌ غزلیات ش‌ نخست‌ در 1306 ش‌/ 1927 به‌ کوشش‌ سیدفضل‌الحسن‌ حسرت‌موهانی‌ در کانپور، و پس‌از آن‌ در 1349ش‌/1970 به‌اهتمام‌ اقتدا حسن‌، در لاهور به‌ چاپ‌ رسید.منابع‌: محمدحسین‌ آزاد، آب‌ حیات‌ ، میرپور، پاکستان‌: ارسلان‌ بُکس‌، [ بی‌تا. ] ؛ مشرف‌ علی‌ انصاری‌، «جرأت‌»، در تاریخ‌ ادبیات‌ مسلمانان‌ ط‌ واقدی‌، ج‌3، ص‌993، 1023، 1063؛ طبری‌، ذی پاکستان‌ و هند ، ج‌ 7، لاهور: پنجاب‌ یونیورسنی‌، 1971؛ محمدحسین‌ تسبیحی‌، فهرست‌نسخه‌های‌خطی‌کتابخانة‌ گنج‌بخش‌ ،ج‌3، اسلام‌آباد 1355ش‌؛ جمیل‌ جالبی‌، تاریخ‌ ادب‌ اردو ، لاهور، ج‌2، 1987؛ علی‌ ابراهیم‌ خلیل‌، صحف‌ ابراهیم‌ ، چاپ‌ عابد رضا بیدار، پتنه‌ 1978؛ رام‌بابو سکسینه‌، تاریخ‌ادب‌اردو ، ترجمة‌ محمد عسکری‌، لاهور [ بی‌تا. ] ؛ محمد مصطفی‌بن‌ مرتضی‌ شیفته‌ هندوستانی‌، گلشن‌ بی‌خار ، ترجمة‌ محمد احسان‌الحق‌ فاروقی‌، کراچی‌1962؛ محمدمظفر حسین‌بن‌ محمد یوسفعلی‌ صبا، تذکرة‌ روز روشن‌ ، چاپ‌ محمدحسین‌ رکن‌زاده‌ آدمیت‌، تهران‌ 1343ش‌؛ ابواللیث‌ صدیقی‌، جرأت‌: ان‌ کاعهداور عشقیه‌ شاعری‌ ، کراچی‌1952؛ قدرت‌اللّه‌ قاسم‌قادری‌، مجموعة‌نغر ( یعنی‌تذکره‌شعرای‌ اردو )، چاپ‌ محمود شیرانی‌، دهلی‌ 1973؛ لطف‌علی‌ میرزا، گلشن‌ هند ، چاپ‌ شبلی‌ نعمانی‌، حیدرآباد دکن‌ 1906؛ غلام‌بن‌ ولی‌ محمد مصحفی‌ همدانی‌، تذکرة‌ هندی‌ ، لکهنو 1985؛ مولوی‌ عبدالحی‌، تذکرة‌ شعرائی‌ اردو، موسوم‌ به‌ گل‌ رعنا ، لاهور: عشرت‌ پبلشنگ‌ هاؤس‌، [ بی‌تا. ] ؛ سعادت‌خان‌ ناصر، تذکرة‌ خوش‌ معرکه‌ زیبا ، چاپ‌ مشفق‌ خواجه‌، لاهور 1970؛ احمدعلی‌ یکتا، دستورالفصاحت‌ ، رامپور 1943؛Muhammad Sadiq, A history of Urdu literature , Delhi 1984.
نظر شما
مولفان
گروه
ادبیات و زبان ها ,
رده موضوعی
جلد 9
تاریخ 93
وضعیت چاپ
  • چاپ شده