جذوات و مواقیت ، از مهمترین آثار فلسفی میرداماد (970ـ1041)، به فارسی.نام این اثر، به تصریح مؤلف و در کتابهایی چون نِبْراسُ الضیاء (میرداماد، ص 107)، القبسات (میرداماد، ص 451) و شرح میرسیداحمد علوی بر دو بیتی «عینان عینان»، جذوات و مواقیت است ( رجوع کنید به میرداماد، 1380 ش، ص 280) که گاه در برخی منابع (برای نمونه رجوع کنید به آقابزرگطهرانی، ج 5، ص 92) برای اختصار یا از باب تسمیة کل به جزء، با عنوان جذوات نیز از آن یاد شده است (میرداماد، 1380 ش، مقدمة اوجبی، ص سیویک). جذوات جمع «جَذْوه» بهمعنای پارة آتش (طریحی، ذیل «جذا») و مواقیت جمع «میقات» بهمعنای وعدهگاه (خلیلبن احمد؛ جوهری، ذیل «وقت») است، که ناظر بر فصول کتاب و متأثر از اصطلاحات حکمت اشراق هستند.کتاب شامل مقدمهای در بارة انگیزة تألیف، دوازده جذوه و 35 میقات است و جذوهها در واقع مقدمهای برای میقاتها بهشمار میآیند. غرض مؤلف از تألیف این اثر، آنگونه که در مقدمه (ص 5 ـ6) آمده، آن بوده که علمای هند در مواجهه با آیة شریفة «فَلمّا تَجلّی' رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَکّاً وَ خَرَّ مُوسی' صَعِقاً» (اعراف: 143) دچار این شبهه شدند که هنگام تجلی خداوند چرا بدن حضرت موسی نیز، با اینکه همچون کوه طور جسمانی بود، نسوخت؟ برای یافتن پاسخ این پرسش به سراغ عالمان ایران زمین آمدند. شاه عباس، پس از آنکه از علما پاسخ وافی نیافت، میرداماد را مأمور جوابگویی کرد و وی کتاب جذوات و مواقیت را برای دفع آن شبهه نوشت، گرچه توفیق اتمام این اثر را نیافت و شبهة یاد شده همچنان بدون پاسخ باقیماند. از جمله کسانی که در همان زمان به این شبهه پاسخ دادند، شیخ بهایی، خواجه سلطان محمد نواب پسر قطبالدین اصفهانی و آخوند نصیرالدین محمد امامی تنکابنی بودند (دانشپژوه، 1360 ش، ص 64). میرداماد (1380 ش، ص 9) بر این باور بوده که جذوات و مواقیت زاییدة اندیشة شخصی او نبوده، بلکه از الهام غیبی سرچشمه گرفته است.میرداماد در جذوهها به این مباحث پرداخته است: مراتب طولی و عرضی موجودات، آغاز و انجام هستی، اسامی عالم مجردات و عالم جسمانیات، نسبت عالم کبیر با عالم صغیر، کیفیت ترتیب صدور عقول، وحدت واجب، نظریة مُثُل، ویژگیهای نبی، نفس و بدن، حقیقت مرگ، زهد و عبادت، جعل و ایجاد، حقیقت عدد و مراتب آن، مراتب ادراک، ارتباط میان حروف و اعداد و اعیان خارجی و مراتب حروف. هریک از جذوهها، جز جذوة اول، تتمهای نیز دارند که از آنها با این عناوین یاد شده است: تنویرٌ فی تمثیل، تتّمةالجَذْوة، لَمْعةالجَذوة، قَبَسالجذوة، لُمَعالجذوة، لِحاقةالجذوة، مِقباسالجذوة، لامعة الجذوة، فَلْذةالجذوة، ذُنابةالجذوة و اقتباسالجذوة.در میقاتها نیز در بارة این مطالب بحث کرده است: ملاک افاضه و ایجاد، مقولات و اجناس عالیه، تطبیق حروف بر موجودات و عوالم هستی، گونههای وحدت، واحد حقیقی، مراتب و ادوار حروف، اسرار کلمة توحید، دوایر مقطعات نورانی و حروف.جذوات از آثاری است که در آن میرداماد طرح کامل افکار مابعدالطبیعی خود را، به رسم معمول، با آیات قرآنی، احادیث و اشعاری از خودش، عرضه کرده است (نصر، ص 454). وی (1380 ش، ص10ـ14) در نخستین جذوه، نظام وجود یا «کتاب مبین الاهی» را به دو سلسله تقسیم کرده که یکی سلسلة بَدْو (= تجلی) از ذات متعالی و دیگری، سلسلة عَوْد به مبدأ است. سلسلة اول از ذات متعالی تا مادّة نخستین یا هیولا، و سلسلة دوم از هیولا تا عود به مبدأ همة موجودات است. گذشته از این، هر سلسله مشتمل است بر سلسلة طولی و عرضی. سلسلة طولی بدو یا تجلیِ وجود دارای پنج مرتبة اساسی است: 1) مرتبة عقول محض، انوار قاهره. نخستین مرحلة آن عقل کل، یا به سخن دیگر، نخستین پرتو ساطع از نورالانوار است. 2) مرتبة نفوس فلکیه، انوار مدبّره. نخستین مرتبة آن، که مستولی بر فلک اول است، نفْس کل نامیده میشود. 3) مرتبة نفوس مُنْطَبِعه و صور نوعیة افلاک، نباتات، طبایع اربعه، بسایط کلیات و اسطقسات عناصر. 4) مرتبة صورت جسمیه، که همان صورت ارسطویی، جوهر ممتد و نوعیِ وحدانی است. 5) مرتبة هیولیات، از هیولای فلکالافلاک تا هیولای اسطقسات عالم کَوْن و فساد. ترتیب طولی سلسلة عود به ذات متعالی هم مشتمل بر پنج مرتبه است: 1) مرتبة جسم مطلق و اجسام نوعیة بسیطه که فلکیات و اسطقسات اربعه است. 2) مرتبة اجسام مرکّبه که از ترکیب اسطقسات حاصل میآیند و صورتهای نوعیه خود را دارند، مانند موادمعدنی. 3) مرتبة جسم نباتی که دارای نفس نباتی است. 4) مرتبة نفوس منطبعة حیوانات. 5) مرتبة نوع انسان که دارای نفس ناطقه است. نفوس ناطقة انسان جواهر قادسه و انوار عاقلهاند و ورای این نفوس جز ذات حق نیست. هریک از این مراتب، چه در سلسلة بَدْو و چه در سلسلة عود، اعراض متعدد دارند که امتدادهای عَرْضی هر مرتبه را تشکیل میدهند؛ یعنی، در هر مرتبه موجوداتی در عرض هم (بدون رابطة علّی و معلولی میان آنها) قرار دارند.عالم مجردات را عالم غیب، امر، ملکوت، عقل، حیات یا نور نامیدهاند، حال آنکه دنیای اجسام را عالم خلق، شهادت، مُلْک، موت یا ظلمت مینامند. جوهر ذات انسان چنان از هر دو عالم ترکیب شده که او کل عالم را در خویشتن دارد؛ او عالم صغیر و جهان عالم کبیر است. عقل آدمی چون خورشید، نفس او مانند ماه و جسم او به گونة خاک است. همانطور که افلاک را کسوف و خسوف است، انسان هم گرفتار کسوف و خسوف عقلی است. به این معنا که زمینِ جسم او میتواند حاجب پرتو خورشید عقل او در تابش به ماه نفس او باشد. مراد از دو سلسلة بَدْو و عَوْد، پدیدآمدن انسان است که هر دو سلسله را در خود دارد و ازاینرو میتواند تا افلاک عروج کند، همانطور که میتواند به اعماق سافل وجود تنزل کند. عالم کبیر موجودی ذیشعور است که سَر آن افلاک برین، قلب آن خورشید و سایر اندام او متناظر با اندام انسان است. به رسم تمثیل، میتوان عالم کبیر را به انسان مانند کرد که سر او قطب شمال است، سمت راست او به سوی غرب، صورتش به جانب افلاک، پاهایش به طرف جنوب و قسمت چپ او به سمت شرق کشیده شده باشد (همان، ص 18ـ22). کلیت مراتب عالم کبیر و صغیر باهم، کتاب خداوند است که هر موجودی کلمه یا حرفی از آن کتاب است. حروف و کلمات این کتاب با قلم الاهی، که تمثیلی از عقل است، نقش شدهاند. قلم، حقیقت امور را، که نور اسپهبدی نام دارد، بر نفس انسان نقش میکند. به عبارت خاصِ میرداماد، قلم الاهی صور حقایق را بر لوح نبی نقش میکند و نبی هم خود ارقام معرفت و هدایت را بر لوح نفس نوع بشر منطبع میسازد و با قلم عقول، حروف ذات موجودات را در کتاب نظام وجود نقش میکند. عقول، منحصر به افلاک نهگانه نیستند، بلکه همانطور که اشراقیون هم گفتهاند، عقول از لحاظ تعداد، به عدد کواکب ثابته و سراسر افلاک از بالا تا قمر است. عقلِ فلکِ قمر، واهبالصور یا عقل فعال نام دارد که به منطقة تحتالقمر افاضة وجود و صورت وجودی میکند (همان، ص 25ـ26، 28ـ29).میرداماد (1380 ش، ص 37ـ50)، پس از بحث در بارة سلسلة وجود، به مبحث توحید میپردازد و سخن خود را با لاالهالااللّه آغاز میکند تا به لاموجود الاّ هو و لاحَقّ الاّ هو میرسد ( رجوع کنید به همان، ص 41). در عرفان همة موجودات، جز وجود نیستند. میرداماد (1380 ش، ص 43ـ44) رابطة میان وجود و تقرر وجود را به رابطة یک با سایر اعداد تشبیه میکند. عدد یک در ظاهر اعداد پیدا نیست، حال آنکه در همة اعداد مندرج است. این رابطه را عقل و نفس در نمییابند، ولی تأثیر آن در همه جا محسوس است. وجود الاهی با وحدت ذاتی خود همه چیز را فرا میگیرد. وحدت او، ماقبل، مابعد و همراه دهر و زمان است: وحدتِ پیش از دهر او، وحدتِ امر اوست؛ وحدتِ همراه با دهر او، وحدتِ عقل کلی است؛ وحدت پس از دهر او، وحدت نفس کلی است؛ وحدت با زمان او، وحدت اسطقسات و ترکیبات است (همان، ص 47).میرداماد در جذوات اهمیت بسیاری برای نقش تمثیلی حروف و اعداد قائل شده و بدین ترتیب آرای فیثاغوریان و صوفیان نخستین را تکرار کرده است. به گفتة او (1380 ش، ص 119، 133ـ134) عالم حرف بر عالم عدد، عالم عدد بر عالم کَوْن، مناسبات عالم حرفی بر مناسبات عددی و مناسبات عددی بر ممازجات و مخالطات عالم کَوْنی منطبق است. میرداماد (1380 ش، ص 146) علم خواص و ترکیبات آنها را طلسم الاهی نامیده و به نقل از ارسطو گفته است که حروف از اصطکاک کواکب با درجات معیّن بروج پیدا شدهاند. مثلاً به هنگام عبور مریخ از نخستین منزل برج حَمَل، الف پیدا میشود. او میان 28 حرف الفبای عربی و تعداد منازل قمر تناظری برقرار کرده و در باب چگونگی این تناظر به تفصیل سخن گفته است. میرداماد، همانند بیشتر حکمای پیش از خود، در بر قراری رابطة میان اعداد، حروف الفبا و افلاک به جستجوی مبنای مشترکی که ناظر بر ارتباط میان کتاب وحی و کتاب طبیعت باشد و میان عالم غیب و شهادت هم عیناً موجود باشد، بر آمده است.از نوشتههای او به وضوح برمیآید که با استمداد از معانی باطنی قرآن و از راه ادراک تمثیلی حروف و اعداد و تفاسیر حِکْمی کتب مقدّس، میتوان هم به راز مابعدالطبیعه و هم به راز کیهانشناسی پی برد و نیز این حقیقت را دریافت که قرآن تدوینی با قرآن تکوینی متناظر است و قرآن تکوینی، که ربالنوع همة مظاهر است، همانا لوگوس [ در اصطلاح فلاسفة یونانی و مسیحی ] یا عین حقیقت محمدی است (نصر، ص 455ـ457).میرداماد در این کتاب (ص 15، 27، 46ـ47، 59 و جاهای دیگر) آرای دو گروه از فلاسفه را تحلیل کرده است: 1) فلاسفة یونان چون فیثاغورس، اَبَرقُلُس، اَرخوطُس، ارسطو، افلاطون، اَنِکْسیمانس، اومیرُس، رواقیه، سقراط و نیقوماخُس؛ 2) حکیمان یا متفکران مسلمان مانند فارابی، ابنسینا، ابنتُرْکه، شمسالدین محمد خفری و ابوالفتح محمد شهرستانی .مؤلف در این اثر (ص 26، 44، 50، 65 و جاهای دیگر) به برخی دیگر از آثار خود استناد کرده و این نشانة آن است که جذوات پس از تمامی آنها تألیف شده است. این آثار عبارتاند از: تقویمالایمان ، الرواشح السماویّة ، التقدیسات ، الافق المبین ، الاءیماضات و التشریفات ، سدرةالمنتهی، خلسةالملکوت ، الاءیقاظات ، سبعٌ شِداد ، شرح مقدمة تقویمالایمان ، الصراط المستقیم ، عیون المسائل ، و رساله در اسرار مقطَّعات قرآنیه .میرداماد، بهرغم داشتن ذوق ادبی، آثار خود را به نثری بسیار پیچیده نوشته است تا تنها برای آشنایان با مباحث فلسفی و علمی قابل استفاده باشد. نثر جذوات و مواقیت نیز اینگونه است. در کنار این ویژگی عام میتوان به این مشخصهها نیز اشاره کرد: ملمّعنویسی، در جذوات عبارتهای فارسی و عربی گاه سخت درهم آمیخته است و مؤلف، به دلیل تسلط بر آیات و روایات و اشعار و امثال عربی، با افزودن عبارات تأکیدی و توضیحی عربی در لابهلای جملات فارسی، نثری ترکیبی ارائه کرده است (برای نمونه رجوع کنید بهص 38، 41، 43، 51)؛ تقدیم فعل بر فاعل در اندکی از جملهها (برای نمونه رجوع کنید بهص 67)؛ تطابق صفت و موصوف طبق قواعد زبان عربی، مانند نفس مجرده، فطرت ثانیه، دایرة عقلیه، صورت جسمیه و ارادة حقه؛ درازگویی، مؤلف بهوفور از جملات معترضه، تشبیهات پیاپی و واژههای مترادف استفاده کرده و این خود باعث شده که گاه میان فاعل و فعل و مبتدا و خبر، بهگونهای افراطآمیز، فاصله افتد و ارتباط آنها بهدشواری معلوم شود (برای نمونه رجوع کنید بهص 38ـ39).با مراجعه به مهمترین نسخههای خطیِ این اثر، با سه نوع از حواشی مواجه میشویم:1) حواشی حکیم ملاعلی نوری (متوفی 1246)، که عمیقترین و مفیدترین حواشی موجود است؛ 2) حواشی مؤلف، که بسیار اندک و موجز است؛ 3) حواشی شماریاز کاتبان، که بیشتر به بیان معنای برخی واژگانِ متن اختصاص دارد ( رجوع کنید بهمیرداماد، 1380ش، مقدمة اوجبی، ص پنجاهوپنج ـ پنجاهوشش).از کتاب جذوات نسخ متعددی در کتابخانههای داخل و خارج ایران وجود دارد که مهمترین آنها عبارتاند از: نسخة کتابخانة مجلس شورای اسلامی به شمارة 2091 که در عصر میرداماد و از روی خط وی کتابت شده و ممهور به مهر تملیکی داماد او، میرسیداحمد علوی، و مشتمل بر حواشی مؤلف است (نفیسی، ج6، ص80)؛ نسخة کتابخانة آیتاللّه روضاتی که تصویر آن به شمارة 2711 در کتابخانة مرکزی دانشگاه تهران نگهداری میشود، این نسخه در زمان حیات مؤلف، در 1034 کتابت شده است (منزوی، ج 2، بخش 1، ص 776؛ دانشپژوه، 1348 ش، ج 1 ص 722)؛ نسخة کتابخانة مرکزی دانشگاه تهران به شمارة 2/382 که از روی خط مؤلف نقل و با آن مقابله شده است (دانشپژوه، 1332 ش، ص 223)؛ نسخة کتابخانة ملی ملک به شمارة 1674 که در 1278 کتابت شده و مزین به حواشی حکیم ملاعلی نوری است (افشار و دانشپژوه، ج 5، ص330).جذوات نخست در 1302، در بمبئی چاپ سنگی شد. این چاپ، که سپس در ایران بهصورت افست طبع گردید، دارای اغلاط فراوان است. در 1380 ش، نیز علی اوجبی، آن را بر پایة نسخههای متعدد و معتبر، به ضمیمة حواشی مصنف و حواشی ملاعلی نوری، تصحیح و در تهران منتشر کرد.منابع: آقابزرگ طهرانی؛ ایرج افشار و محمدتقی دانشپژوه، فهرست نسخههای خطی کتابخانة ملی ملک ، ج 5، تهران 1363 ش؛ اسماعیلبن حماد جوهری، الصحاح فیاللغة و العلوم ، چاپ ندیم مرعشلی و اسامة مرعشلی، بیروت 1974؛ خلیلبن احمد، کتابالعین ، چاپ مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی، قم 1405؛ محمدتقی دانشپژوه، فهرست کتابخانة اهدائی آقای سید محمد مشکوة به کتابخانة دانشگاه تهران ، ج 3، بخش 1، تهران 1332 ش؛ همو، فهرست میکروفیلمهای کتابخانة مرکزی دانشگاه تهران ، ج 1، تهران 1348 ش؛ همو، «نگارشهای شمسای گیلانی»، جاویدان خرد ، سال4، ش2 (پاییز 1360)؛ فخرالدینبن محمد طریحی، مجمع البحرین ، چاپ احمد حسینی، تهران 1362 ش؛ منزوی؛ محمد باقربن محمد میرداماد، جذوات و مواقیت ، با حواشی علی نوری، چاپ علی اوجبی، تهران 1380 ش؛ همو، کتابالقبسات ، چاپ مهدی محقق و دیگران، تهران 1367 ش؛ همو، نبراس الضیاء و تسواء السواء فی شرح باب البداء و اثبات جدوی الدعاء ، مع تعلیقات علی نوری، چاپ حامد ناجی اصفهانی، تهران 1374 ش؛ حسین نصر، «مکتب اصفهان»، ترجمة عبدالحسین آذرنگ، در تاریخ فلسفه در اسلام ، به کوشش میان محمد شریف، ج 2، تهران: مرکز نشر دانشگاهی، 1365 ش؛ سعید نفیسی، فهرست کتابخانة مجلس شورای ملی ، ج 6، تهران 1344 ش.