جُذام (2) ، قبیلهای بزرگ از عرب قَحْطانی و بَطْنی از قبایل کَهْلانبن سَبا. ظاهراً قبیلة جذام عَمْروبن عَدِیّ * را نیای بزرگ این قبیله میدانستند. وی موصوف به جُذام بود که احتمالاً از کلمة جَذْم به معنای ریشه و اصل هر چیز گرفته شده است ( رجوع کنید به قَلْقَشَنْدی، 1405، ص191؛ صفیپوری، ذیل «جذم»)؛ در این صورت، شاید بتوان قبیلة جذام را یکی از قدیمترین گروههای قومی مردم عرب دانست. قبیلة جذام در سدههای نخستین میلادی ساکن یمن بودند و ظاهراً پس از ویرانی سد مَأرِب در حدود 450ـ451 میلادی، به شمال ناحیة تهامه و حوالی شام مهاجرت کردند ( رجوع کنید به ابنهشام، قسم 1، ص 13ـ14؛ سمعانی، ج2، ص33). از گزارش طبری (ج 2، ص 263) در بارة همکاری قبیلة جذام با فِهْربن مالک (سرکردة مردم مکه) در جنگ با ابنعبد کُلال (از شاهان متأخر سلسلة دوم حِمْیَریان یمن) که قصد داشت حجرالاسود را به یمن ببرد، چنین بر میآید که قبیلة جذام پس از ویرانی اول سدمأرب، به تهامه مهاجرت کردند. آنان پیش از اسلام در شام و فلسطین و سواحل دریای مدیترانه پراکنده بودند. پس از اسلام به ویژه در سدههای سوم و چهارم، نواحی غَزَّه * و بَیْسان * در فلسطین، قریة بَقّاره در ناحیة اَلْعَریش در شمال شبهجزیرة سینا در مصر، و بادیة الشام * به این قبیله تعلق داشت (یعقوبی، البلدان ، ص 330؛ ابنحائک، ص 243ـ244؛ مسعودی، ج 2، ص 249؛ اصطخری، ص 23). مرزی که امروزه فلسطین را از مصر جدا میکند، در گذشته نیز خط فاصل میان قبیلة جذام و مردم مصر بود. مردم جذام از زمانهای قدیم در فلسطین سکونت داشتند ( رجوع کنید بهوصفی زکریا، ج 1، ص 69) و بهگفتة یعقوبی در قرن سوم ( البلدان ، ص 329) یکی از گروههای تشکیل دهندة مردم فلسطین بودهاند.نسب بسیاری از مردم عرب تبار لبنان نیز به قبیلة جذام میرسد ( رجوع کنید به آلصفا، ص 27). پس از اسلام آوردن این قبیله، گروههایی از آنان در حدود سالهای 19ـ21 تحت فرماندهی عَمْروبن عاص، مصر را فتح کردند ( رجوع کنید به بلاذری، ص 298ـ 308) و در آنجا مستقر شدند. اینان نخستین گروه عرب بودند که در مصر ساکن شدند. زمینهایی که عمروبن عاص به قبیلة جذام داده بود، قرنهای متمادی همچنان در اختیار اعقاب آن قبیله قرار داشت، چنانکه قلقشندی (1963، ج 1، ص 331ـ334؛ همو، 1405، ص 192) در سدة هشتم و نهم از دهها طایفة جذام نام برده است که در زمان او در نواحی مختلف مصر سکونت داشتند. افراد قبیلة جذام همپای گسترش اسلام، در شمال افریقا و اندلس (اسپانیا) پراکنده شدند.در لیبی، ناحیة بزرگ بَرْقَه * / سیرنائیک یا مَرْج کنونی، در نیمة قرن سوم و بعد از آن، مسکن گروههایی از قبیلة جذام بود (یعقوبی، البلدان ، ص 343). گروههایی از چادرنشینان عرب ناحیة طرابلس در مغرب لیبی، در قرن هشتم از این قبیله بودند که نگهبانی کردن از راههای تجاری میان مصر و مدینه تا حدود غزّه برعهدة آنان بود ( رجوع کنید به ابنخلدون، ج 2، ص 308). این گروه همچنان در اراضی قدیم خود در کنار خلیج عقبه و دریای سرخ زندگی میکردند و گروههایی از آنان در دورة خلافت مروانبن حکم اموی (حک : 64ـ 65) و پس از آن، به اندلس رفتند ( رجوع کنید بهابن عبدالحکم، ص 367)؛ در قرن چهارم و پنجم، مناطق شَذُونة ، تُدمیر و اشبیلیه (سویل) محل سکونت افراد قبیلة جذام در اندلس بود (ابنحزم، ص 421). صرفنظر از گزارش یعقوبی در بارة انتساب طوایف یهودی بنینضیر و بنیقُرَیْظة مدینه به قبیلة جذام ( رجوع کنید بهتاریخ ، ج 2، ص 49، 52)، و اندک رواج مسیحیت در میان گروههایی از قبیلة جذام در ناحیة شام و مصر (بری، ص 196)، اغلب اعضای این قبیله در دورة جاهلیت، سیارة مشتری (ابن صاعد اندلسی، ص 204) و بُت اُقَیْصِر (سالم، ص 477)، از بتهای معروف شام، را میپرستیدند. مردم قبیلة جذام ــ بهجز بعضی افراد آن همچون رِفاعةبن زید که پس از صلح حُدَیْبیه مسلمان شد ــ تا سال ششم هجرت مسلمان نشدند اما در این سال، طایفة بنیضُبَیْب، که رفاعةبن زید از آنان بود، از طریق رفاعه مسلمان شدند (واقدی، ج 2، ص 557 ـ 558). آن دسته از مردم جذام که از اتباع یا متحد دولت بیزانس بودند، در سال هشتم و سیزدهم در جنگ با مسلمانان شرکت کردند (طبری، ج 3، ص 37، 389). در غزوات مُؤْتَه/ موته و ذاتُالسَلاسِلْ در سال هشتم و غزوة تبوک در سال نهم نیز گروهی از جنگجویان جذام در مقابل مسلمانان قرار گرفتند (واقدی، ج 2، ص 760، ج 3، ص 990؛ طبری، ج 3، ص 32). اینان پس از فتح شام، در سالهای چهاردهم و پانزدهم به اسلام پیوستند (طبری، ج 3، ص 570 ـ571) و در سال هجدهم در بقیة فتوحات مسلمانان در قیساریه و فلسطین شرکت نمودند (یعقوبی، تاریخ ، ج 2، ص 151).بعضی از طوایف جذام در آخرین سالهای دورة جاهلیت، تحت تأثیر دولت بیزانس، تا حدی به تکامل اجتماعی رسیدند و حکومتی مخصوص خود برپا کردند. فَرْوَةبن عَمْروبن نافِرَه، در آغاز دعوت پیامبر اسلام، از سوی دولت بیزانس حاکم ناحیة مَعان اردن بود. وی پس از غزوة تبوک مسلمان شد و به همین سبب در سالهای نخستین اسلام اسیر حارثبن ابیشمر (پادشاه غسانیانِ شام و عامل دولت بیزانس) گشت و در فلسطین اعدام شد ( رجوع کنید به ابنخلدون، ج 2، ص 308). قبیلة جذام از طرفداران معاویةبن ابیسفیان بودند و در جنگ صِفّین شرکت کردند (مسعودی، ج 3، ص 125). رَوْحَبن زِنباع جُذامی در سال 62 با هزار سپاهی، از فلسطین به کمک مسلمبن عُقْبه آمد تا او را در جنگ با عبداللّهبن زبیر یاری کند (یعقوبی، تاریخ ، ج 2، ص 251). ثابتبن نعیم جذامی در سال 128 در اردن علیه مروانبن محمد (از خلفای اموی) قیام کرد اما مغلوب شد (همان، ج 2، ص 339). در 228 اَبوحَرْب یَمانی معروف به مُبَرْقَع، از سران قبیلة جذام در فلسطین، شورش بزرگی برضد معتصم باللّه عباسی (حک : 218ـ227) بر پا کرد که در آغاز خلافت واثقباللّه (حک : 227ـ232) سرکوب شد (همان، ج 2، ص 480؛ ابنخلدون، ج 3، ص 337).قبیلة جذام در غرباسلامی اهمیت و اعتبار بیشتری داشت. بزرگان جذام در شمالافریقا و اندلس مؤسس چند دولت اسلامی بودند و در بعضی دولتها از بزرگان بهشمار میآمدند. عربهای اندلس، ثَعْلَبَةِبن سلامه جذامی را در 124 و ثَوابَةبن سلامه جذامی را در 128 به حکومت بر گزیدند. علاءبن مُغیث یَحْصَبی در 146 علیه عبدالرحمانبن معاویه، مؤسس سلسلة امویان اندلس، قیام کرد و کشته شد. پس از قتل او، سعید یَحْصَبی معروف به مطری، از بستگان علاء، در 148 به خونخواهی او برخاست و کشته شد (ابنخلدون، ج4، ص153، 157). دولتهای تجیبیان (410ـ536) و بنی هود (620ـ 668) و بنی مَرْدَنِیش و بنیاَفْطَس (413ـ487) در اندلس از این قبیله برخاسته بودند ( رجوع کنید به همان، ج4، 209ـ210، 212ـ 215؛ نیز رجوع کنید بهآیتی، ص 134ـ 135، 141، 184ـ 185). عبدالعزیزبن وزیر (جَرَوی)، فرمانده شورشی مصر در دورة مأمون عباسی، از قبیلة جذام بود ( رجوع کنید بهمقریزی، ج1، ص172ـ173). بهنوشتة ابنخلدون (ج 2، ص307ـ 308) در سدة هشتم، افراد این قبیله در حوالی اَیْلَه / ایلا (بندری در خلیج عقبه در دریای سرخ)، از ابتدای توابع حجاز تا اطراف یثرب و مَعان و حوالی معان، از سرزمین شام، پراکنده بودند.از این قبیله دانشمندانی برخاستهاند که غالباً اهل اندلس بودهاند، از جمله: بکربن سَوادَةِبن ثُمامه جذامی از تابعین و رجال حدیث سدة دوم (ابنحَجَر عَسقَلانی، ج1، ص483ـ 484)؛ احمدبن داودبن یوسف جذامی (متوفی 598)، طبیب و شارح ادبالکاتب ابنقُتیبه و مقاماتحریری (بغدادی،ج1، ستون 89)؛ محمدبن علیبن محمدبن فخار اَرْکُشی جذامی (متوفی 723)، فقیه و لغتشناس اهل مالَقَه (مالاگای کنونی)، صاحب آثاری چون شرح مشکلات سیبویه و شرح قوانین الجَزْوَلیة و شرحالرسالة است (سیوطی، ج 1، ص 187ـ 188) و علیبن عبداللّهبنمحمدبن محمدبن حسن جذامی مالِقی نُباهی (متوفی بعد از 792) قاضی غَرناطه (گرانادا) و مؤلف کتاب تاریخ قضاةالاندلس (مَقَّری، ج 2، ص 5؛ زرکلی، ج 4، ص 306).منابع: محمدجابر آلصفا، تاریخ جبل عامل ، بیروت 1981؛ محمدابراهیم آیتی، آندلس، یا، تاریخ حکومت مسلمین در اروپا ، تهران 1340 ش؛ ابنحائک، صفة جزیرة العرب ، چاپ محمدبن علی أکوع، صنعاء 1403/1983؛ ابنحجر عسقلانی، تهذیبالتهذیب ، حیدرآباد دکن 1325ـ1327؛ ابنحزم، جمهرة انساب العرب ، چاپ عبدالسلام محمد هارون، قاهره [ 1982 ] ؛ ابنخلدون؛ ابنصاعد اندلسی، التعریف بطبقات الامم: تاریخ جهانی علوم و دانشمندان تا قرن پنجم هجری ، چاپ غلامرضا جمشیدنژاد اول، تهران 1376 ش؛ ابنعبدالحکم، کتاب فتوح مصر و اخبارها ، چاپ محمد حجیری، بیروت 1416/1996؛ ابنهشام، السیرة النبویة ، چاپ مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری، و عبدالحفیظ شلبی، [ بیروت ] : دارابنکثیر، [ بیتا. ] ؛ اصطخری؛ عبداللّه خورشید بری، القبائل العربیة فی مصرفی القرون الثلاثة الاولی للهجرة ، [ قاهره ] 1992؛ اسماعیل بغدادی، هدیة العارفین ، ج 1، در حاجی خلیفه، ج 5؛ بلاذری (بیروت)؛ خیرالدین زرکلی، الاعلام ، بیروت 1999؛ سید عبدالعزیز سالم، تاریخ العرب فی عصر الجاهلیة ، [ اسکندریه ] 1988؛ سمعانی؛ عبدالرحمانبن ابیبکر سیوطی، بغیةالوعاة فی طبقات اللغویین و النحاة ، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره 1384؛ عبدالرحیمبن عبدالکریم صفیپوری، منتهی الارب فیلغة العرب ، چاپ سنگی تهران 1297ـ 1298، چاپ افست 1377؛ طبری، تاریخ (بیروت)؛ احمدبن علی قلقشندی، صبح الاعشی فی صناعة الانشا ، قاهره 1331ـ 1338/1913ـ1920، چاپ افست 1963؛ همو، نهایة الارب فی معرفة انسابالعرب ، بیروت 1405/1984؛ مسعودی، مروج (بیروت)؛ احمدبن محمد مقری، ازهار الریاض فی اخبار عیاض ، چاپ مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری، و عبدالحفیظ شلبی، قاهره، ج 2، 1359/1940؛ احمدبن علی مقریزی، کتاب المواعظ و الاعتبار بذکر الخطط و الا´ثار، المعروف بالخطط المقریزیة ، بولاق 1270، چاپ افست قاهره [ بیتا. ] ؛ محمدبن عمر واقدی، کتاب المغازی للواقدی ، چاپ مارسدن جونز، لندن 1966؛ احمد وصفی زکریا، عشائرالشام ، دمشق 1403/1983؛ یعقوبی، البلدان ، همو، تاریخ .