جبهة خلق برای آزادی فلسطین ، سازمان مارکسیست ـ لنینیست مبارزه با اشغالگری دولت اسرائیل، که جورج حَبَش (پزشک مسیحی فلسطینی) در 1346 ش/ 1967 آن را ایجاد کرد.اگرچه گروههای فلسطینی پیش از جنگ شش روزة 1346 ش/ 1967 برای مبارزه با اسرائیل فعال بودند، ابتکار اصلی مبارزه با اسرائیل در دست دولتهای عربی بود. در 1343 ش/ 1964، سازمان آزادیبخش فلسطین * (ساف)، به عنوان سازمانی در بر گیرندة بسیاری از گروههای مبارز فلسطینی، شکل گرفت؛ اما، این سازمان در جنگ شش روزه نقش چندانی نداشت. این جنگ افزون بر زیانهای مادّی، ضربة روانی بزرگی به اعراب وارد کرد و ملیگرایی عربی ( رجوع کنید بهملیگرایی * ، بخش جهان عرب) را در بحران فرو برد و نقطة عطفی در تاریخ اندیشة عربی شد. این جنگ فلسطینیان را از دولتهای عربی ناامید کرد و آنها را به سوی ایجاد سازمانهایی برای رسیدن به آمال خود رهنمون ساخت. از سوی دیگر، جوّ بینالمللی انقلابی در دهة 1340 ش/ 1960 عموماً چپگرایانه بود ( رجوع کنید به چپ/ چپگرایی * ، بخش جهان عرب) و گروههای انقلابی و مبارز متأثر از مارکسیسم ـ لنینیسم بودند. این تأثیرپذیری فراتر از پیروی در اندیشه بود و گروههای چپ از کمکهای مالی و تسلیحاتی و آموزشی و سیاسی اردوگاه چپ نیز بهره میبردند ( رجوع کنید بهعامریپور، ص 67؛ محافظه، ص 628ـ 629؛ کوآنت ، ص 74ـ82؛ نیز رجوع کنید به رجایی، ص 51، 71). این عوامل زمینههای شکلگیری گروههای چپ و مارکسیست را در بین فلسطینیان مبارز فراهم ساخت.جبهة خلق از درون جنبش ملیگرای عرب بیرون آمد، جورج حبش همراه با نایِفْ حواتْمِه ــ که هر دو از دانشجویان فلسطینی دانشگاه امریکایی بیروت بودند ــ این جبهه را تأسیس کردند. شعارهای این جبهه، اتحاد عربی، آزادی فلسطین و انتقام از صهیونیسم بود. شکست 1346 ش/1967 باعث از بین رفتن اعتماد جنبش به رژیمهای سوریه و مصر و کاهش اقتدار پانعربیسم * شد (هیرو ، 1982،ص154ـ156)؛ ازاینرو، آنان در مقام ایجاد سازمان جدیدی برای پیگیری اهداف خود بر آمدند.در آبان 1346/ نوامبر 1967، با به هم پیوستن چند گروه فلسطینی، الجبهةالشَعبیة لتحریر فلسطین (جبهة خلق برای آزادی فلسطین) به رهبری جورج حبش شکل گرفت. این گروهها عبارت بودند از جبهة آزادیبخش فلسطین، که یک گروه کوچک فلسطینی به رهبری احمد جبرئیل بود؛ و جنبش ملی برای آزادی فلسطین، که به سازمان جوانان انتقامجو شهرت یافته بود، و رهبر آن، نایف حواتمه، عضو جنبش ملیگرای عرب بود. جبهة خلق پیرو اندیشه مارکسیسم ـ لنینیسم است و از دید آنان انقلاب فلسطین بخشی از انقلاب جهانی برضد امپریالیسم و صهیونیسم و ارتجاع است (کوآنت، ص 91ـ94، 122ـ124؛ ریس و نجاس، ص 57؛ نورانی، ص 71). اعضای این جبهه خواهان کشوری هستند که در آن یهودیان و غیریهودیان، بدون توجه به نژاد و رنگ و مذهب و جنسیت، حقوق مساوی داشته باشند. در گذشته، آنان بر عدم امکان همزیستی با رژیم صهیونیستی و ضرورت نابودی آن، به عنوان تنها شرط برقراری صلح عادلانه و پایدار در منطقه، تأکید میکردند. به باور آنان تنها راه مبارزه با دشمن صهیونیستی مبارزة مسلحانه است. در عین حال، امکان جنگ فوری و همه جانبة اعراب با اسرائیل را، به سبب ضعف قوای نظامی اعراب در برابر اسرائیل، نفی میکنند و اندیشة جنگ طولانی مدت چریکی و فرسایشی با اسرائیل را تبلیغ میکنند (تسلر ، ص430؛ ریس و نجاس، ص 36؛ نورانی، ص 72ـ73).جبهة خلق ابتدا تلاش میکرد برای آزادی فلسطین جبههای ملی ایجاد کند. پیش از آن، ساف با چنین هدفی شکل گرفته بود، اما با قدرت گرفتن سازمان فتح، به رهبری عرفات، و اینکه ساف تحت رهبری فتح این نقش را به عهده گرفت، جبهة خلق از این هدف خود دست کشید. ساف، پس از سلطة سازمان فتح بر آن، عموماً منعکسکنندة سیاستهای عرفات و سازمانفتح بود. با اینکه جبهة خلق از آغاز عضو ساف بوده اما روابط آن با ساف فراز و نشیبهای فراوانی داشتهاست (صایغ، ص396ـ397؛ نیز رجوع کنید به ادامة مقاله). تا پیش از حملة همهجانبة اسرائیل به لبنان در 1361ش/ 1982، که منجر به اخراج گروههای فلسطینی از آن شد، دفتر و پایگاههای اصلی جبهة خلق در لبنان بود وپس از آن به سوریه (هیرو، 1982، ص 157) و سپس در 1379 ش/ 2000، به مناطق زیر نفوذ دولت خودگردان در داخل فلسطین منتقل شد.مهمترین پشتیبانان جبهه تا پیش از فروپاشی بلوک شرق، کشورهایی مانند مصر در زمان ناصر (حک : 1335ـ1349 ش)، لیبی، جمهوری دموکراتیک خلق یمن، عراق، الجزایر، سوریه، کوبا، چین و کره شمالی بودند که در این میان لیبی مهمترین منبع تأمین مالی و تسلیحاتی آن بود. اکنون از ایران و لیبی به عنوان حامیان اصلی جبهه یاد میشود (صایغ، ص 402؛ ) «جبهة خلق برای آزادی فلسطین،...» ( ، 2004).عملیات جبهة خلق بیشتر در خارج از سرزمین اشغالی بوده که شامل چندین هواپیماربایی، حمله به نفتکش اسرائیلی و دهها عملیات دیگر است. گروگانگیری وزیران نفت کشورهای عضو اوپک در 1354 ش/ دسامبر 1975 در وین، از مهمترین اقدامات آنان بود. در ادامة این عملیات، چریکها وزرای نفت را به الجزایر منتقل کردند، اما پس از مذاکره با الجزایریها و بیان خواستهای خود، بدون رسیدن به نتیجه، آنان را آزاد کردند (هیرو، 1982، ص 157؛ نیز رجوع کنید به نورانی، ص 73ـ74؛ دانشنامة فلسطین ، ج 3، ص 308). استدلال جبهة خلق این بود که مسئلة مردم فلسطین در جهان به فراموشی سپرده شده است و با چنین اقداماتی، توجه افکار عمومی جهان به مسئلة فلسطینجلب میشود (شرابی، ص 196). همچنین آنان در 1380 ش/ 2001، بهتلافی ترور ابوعلی مصطفی (دبیرکل وقت جبهة خلق)، رهاوام زیوی ، وزیر جهانگردی اسرائیل را که وابستهبه حزب افراطی اتحاد ملی اسرائیل بود، کشتند. در پی این ترور، نام این گروه بار دیگر در فهرست گروههای تروریستوزارت خارجة امریکا قرار گرفت. افزون بر اینگونه عملیات،جبهة خلق در دوران انتفاضه چند عملیات انتحاری نیز انجام داد که تا پیش از آن سابقه نداشت ( ) «جبهة خلق برای آزادی فلسطین...» ( ، 2004).جبهة خلق در 1353 ش/1974، به سبب مخالفت با حذف شعار «مذاکره نکردن با دشمن صهیونیستی» از برنامة مصوب دوازدهمین مجلس ملی فلسطین، وابسته به ساف ( رجوع کنید به سازمان آزادیبخش فلسطین * )، عضویت خود را در کمیتة اجرایی ساف به حالت تعلیق در آورد و در مخالفت با جبهة نیروهای فلسطینیِ طرفدار روند سازش با اسرائیل، «جبهة الرَفض» را با مشارکت سه گروه فلسطینی دیگر تشکیل داد. با این حال، روابط خود را با ساف قطع نکرد و اگرچه با قدرت مطلق فتح و یاسر عرفات و ساف و مواضع منفی عرفات در بارهگروههای چپ فلسطینی مخالف بود، در نشستهای آنان شرکت میکرد (کیمرلینگ و میگدال ، ص 257؛ نورانی، ص 77). جبهة خلق تا پیش از آغاز روند صلح خاورمیانه، اندیشة ایجاد دولت محدود فلسطینی را در زمینهایی که اسرائیل در 1346 ش/1967 اشغال کرده است، مردود میدانست (کیمرلینگ و میگدال، همانجا)، اما در سالهای اخیر این گروه با اندیشة تشکیل دولت مستقل فلسطینی به پایتختی بیتالمقدّس * در زمینهای مذکور به عنوان هدف مرحلهای آزادی سراسر سرزمین فلسطین موافقت کرده است ( رجوع کنید بهدانشنامة فلسطین ، ج 3، ص 305). جبهة خلق، به دنبال تصمیم مجلس ملی فلسطین در 1370 ش/1991 برای آغاز گفتگو بااسرائیل، اصول ششگانهای را به عنوان شرایط خود برای موافقت با مذاکرات ساف و اسرائیل اعلام نمود که عبارتاند از: حق بازگشت آوارگان فلسطینی، حق تعیین سرنوشت ملت فلسطین، حقاستقلال، توقف شهرکسازی دولت اسرائیل، توقف تبعید فلسطینیان، وحدت ملت فلسطین و کسب حقوق این ملت. چون مذاکره کنندگان فلسطینی این شرطها را نادیده گرفتند، جبهة خلق خواستار توقف فوری مذاکرات شد و به ائتلاف مخالفان روند اسلو پیوست. همچنین تلاش کرد در ساف جناح ضدفتح و ضدعرفات ایجاد کند. این جبهه از آغاز انتفاضه * در 1366 ش/ 1987 به حمایت از آن پرداخت. نیروهای این جبهه در داخل سرزمینهای اشغالی در کنار مردم فلسطین با اسرائیل به مبارزه پرداختند و ضمن پیوستن به گروههای دهگانة انتفاضة فلسطینیِ مخالف روند سازش، از جمله گروههای تشکیلدهندة رهبری متحد قیام انتفاضه نیز بودهاند ( رجوع کنید به عامریپور، ص 163؛ دانشنامة فلسطین ، همانجا).رهبر جبهه از آغاز تا 1379 ش /2000 جورج حبش بود، در این سال وی استعفا کرد و معاونش ابوعلی مصطفی در همایش جبهه به دبیرکلی انتخاب شد. او که همچنان مخالف روند صلح در چارچوب توافقهای اسلو بود، از سوریه به کرانة باختری آمد. این انتقال بر اساس راهبرد متمرکز ساختن فعالیتهای جبهه در داخل فلسطین بود. نیروهای اسرائیلی ابوعلی مصطفی را در 1380 ش/2001 ترور کردند و احمد سَعْدات به دبیرکلی برگزیده شد. در پی این ترور، جبهة خلق گفتگوهای خود را با ساف متوقف کرد و بر عملیات مقاومت مسلحانه در برابر اشغالگران تأکید ورزید. در دی 1380/ ژانویة 2002، دولت خودگردان، تحت فشار دولت اسرائیل، احمد سعدات را به اتهام ترور وزیر جهانگردی اسرائیل بازداشت کرد و او همچنان (1384 ش/ 2005) زندانی است.پس از ارائة طرحی به نام نقشة راه برای صلح فلسطینیان با اسرائیل ( رجوع کنید به سازمان آزادیبخش فلسطین * ) در 1382 ش/ 2003، جبهه با آن مخالفت، و اعلام کرد که این طرح در بهترین نتیجة خود زمینهساز استقرار نیروهای غربی در سرزمین اشغالی فلسطین به جای نیروهای اشغالگر اسرائیلی و قیمومت کشورهای غربی در سرزمین فلسطین خواهد شد. با درگذشت یاسرعرفات * 1383ش/ 2004، به رغم سابقة اختلافات عمیق دیدگاه جبهه با او، از وی به عنوان نماد مبارزة مردمی و انقلاب فلسطین تجلیل کردند. اگرچه جبهة خلق انتخابات ریاست دولت خودگردان فلسطینی در 1375 ش/ 1996 را در مخالفت با روند اسلو تحریم کرد، در انتخابات دی 1383/ ژانویة 2005 از مصطفی برغوثی، دبیر کل کمیتة اقدام فلسطین و عضو سابق حزب کمونیست فلسطین، در برابر ابومازن محمودعباس، که در انتخابات پیروز شد، پشتیبانی نمود ( رجوع کنید به «بیان صادر عن الامین العام للجبهة الشعبیة لتحریر فلسطین»، 2004). جبهة خلق، با داشتن هزار تا سه هزار نیروی مسلح، از گروههای متوسط فلسطینی محسوب میشد (کوآنت، ص100) اما به دنبال افول اندیشهها و ایدئولوژی کمونیستی و فروپاشی اردوگاه شرق و در پی پدیدار شدن گروههای اسلامی مخالف روند سازش در دهة 1370 ش/ 1990، گروههای چپگرا در فلسطین به حاشیه رانده شدند ( ) «جبهة خلق برای آزادی فلسطین...» ( ، 2004). پساز اوجگیری انتفاضه و مشارکت فعال جبهة خلق در آن و بهویژه کشته شدن دبیر کل جبهة خلق و زندانی شدن دبیرکل جدید آن، جبهه تا حدی قدرت سابق خود را بازیافته است. تا پیش از انشعاب جبهة دموکراتیک از جبهة خلق در 1348ش/ 1969، نشریة الحرّیة ترجمان (ارگان) این جبهه بود، اما پس از انشعاب، چاپ الحرّیة به دست جبهة دموکراتیک افتاد و جبهة خلق انتشار مجلة الهدف را آغاز کرد (کوآنت، ص 69).در پی بروز برخی اختلافات، دو جبهه از جبهة خلق برای آزادی فلسطین منشعب شدند، که در ذیل معرفی میشوند:جبهة خلق برای آزادی فلسطین ـ فرماندهی کل. سازمانی مارکسیست و فلسطینی به رهبری احمد جبرئیل است. احمد جبرئیل در 1314 ش/ 1935 در فلسطین به دنیا آمد (نورانی، ص 261). او افسر ارتش سوریه بود و در 1338 ش/ 1959 با همیاری گروهی از جوانان فلسطینی، که در ارتش سوریه خدمت میکردند، گروه کوچکی به نام جبهة آزادیبخش فلسطین، با هدف مبارزه با اسرائیل ایجاد کرد. در 1346 ش/ 1967، این سازمان به جبهة خلق به رهبری جورج حبش پیوست؛ اما، به سبب بروز اختلافاتی، انشعاب یافت و الجبهةالشعبیه لتحریر فلسطین ـ القیادیةالعامة (جبهة خلق برای آزادی فلسطین ـ فرماندهیکل) را ایجاد کرد (ریس و نجاس، ص 77ـ 78؛ نورانی، ص 79ـ80). این اختلافات از آنجا ناشی میشد که در 1346ـ1347 ش/ 1967ـ 1968 احمد جبرئیل با مداخله در امور داخلی کشورهای عربی موافق نبود و ترجیح میداد فعالیتهای پارتیزانی، منحصر به عملیات نظامی علیه اسرائیل باشد. این در حالی بود که برخی افراد در جبهة خلقِ جورج حبش تلاش برای سرنگونی حکومتهای مرتجع عربی و انقلاب در برخی از این کشورها را مقدمة لازم برای موفقیت در آزادسازی فلسطین میدانستند. افزون بر آن، اگرچه احمد جبرئیل و گروه او مارکسیست بودند و در همایش عمومی خود در 1348 ش/ 1969 به اتفاق آرا سوسیالیسم علمی را پذیرفتند، او مایل نبود خود و گروهش را درگیر مسائل ایدئولوژیک و سیاسی کند و کار نظامی را بر آن ترجیح میداد. انتخاب اصطلاح فرماندهی کل برای متمایز کردن این گروه از گروه جورج حبش نیز بیانگر موقعیت شخصی وی در مقام رهبر نظامی و توجه او به عملیات نظامی و نظامیگری در مبارزه با اسرائیل بود (نورانی، همانجا).احمد جبرئیل، که تابعیت سوری نیز داشت، روابط نزدیک و مستحکمی با دولت سوریه برقرار کرد. او و گروهش در ازای امکانات خوبی که در سوریه از آن برخوردار شدند، همواره تلاش نمودند تا سیاستها و راهبردهای گروه خود را با سیاستها و برنامههای دمشق هماهنگ سازند. افزون بر آن، او روابط نزدیکی با قذافی، رهبر لیبی، نیز داشت و کمکهای زیادی از او میگرفت، به گونهای که در دهة 1360 ش/ 1980، لیبی تمامی هزینههای این جبهه را تأمین میکرد (همان، ص80؛ ریس و نجاس، ص 79؛ نیز رجوع کنید به تسلر، ص 635).دبیرکل جبهة خلق ـ فرماندهی کل از آغاز احمد جبرئیل بوده است. این جبهه دارای دفتری سیاسی با عضویت هفت نفر است که کمیتة مرکزی اعضای آن را انتخاب میکند. کمیتة مرکزی نیز 31 عضو دارد و اعضای کمیته در مجمع عمومی جبهه تعیین میشوند که مرکّب از افراد باسابقة جبهه است. دفترهای جبهه از آغاز در سوریه و پایگاههای آن در لبنان بوده، اما در پی تجاوز اسرائیل به لبنان در 1361ش/1982، عمدة امکانات آن به سوریه منتقل شده است. این جبهه نیز عموماً مانند جبهةخلق برای آزادی فلسطین از ادبیات مارکسیستی برای بیان آرمانها و ایدئولوژیِ مبارزاتی خود استفاده کرده که تفاوت چندانی با جبهة جورج حبش ندارد، اما راهکارهای آنان متفاوت بوده است (هیرو، 2003، ص 428؛ دانشنامة فلسطین ، ج 3، ص 316ـ317).عملیات این گروه مشتمل بوده است بر حمله به قلمرو اسرائیل از خاک لبنان، حمله به شهرکهای یهودینشین، منفجر کردن اتوبوسها و قطارها و سینماهای اسرائیلی، و ربودن هواپیماهای خارجی که به مقصد اسرائیل پرواز میکردهاند. در 1364 ش/ 1985 نیز با گروگان گرفتن سه نظامی اسرائیلی، آنان را با 150 زندانی فلسطینی مبادله کردند ( دانشنامة فلسطین ، ج3، ص321ـ322). گروگانگیری و کشتن گروهی از ورزشکاران اسرائیلی در المپیک 1351 ش/1972 مونیخ، یکی از مهمترین عملیات این گروه بود (کیمرلینگ و میگدال، ص 257).اگرچه جبهة خلق ـ فرماندهی کل از 1353 ش/ 1974 عضو ساف بود (ریس و نجاس، ص 78)، پس از جنگ 1352 ش/1973 اعراب و اسرائیل، و گرایش انورسادات * و پس از آن عرفات به روشهای سیاسی حل و فصل اختلافات با اسرائیل، با ساف مخالفت کرد و به جبهةالرفض پیوست. از این رو، جبهة خلق ـ فرماندهی کل با پیمان کمپ دیوید * اول مخالفت کرد و با آغاز فرآیند صلح در دهة 1370 ش/ 1990، ابتدا همچون گروه جورج حبش موافقت خود را مشروط به تحقق اصول ششگانة مصوب مجلس ملی فلسطین در 1371 ش/ 1991 اعلام نمود، اما پس از مدتی به علت اینکه هیئت نمایندگی فلسطینی موارد مصوب را مطرح نکردند، مخالفت علنی و صریح خود را با مذاکرات صلح اعلام کرد و به سبب همین مخالفت، در مناطق خودگردان فلسطینی مستقر نشد (تسلر، ص610؛ هیرو، 2003، ص 499؛ دانشنامة فلسطین ، ج 3، ص 316، 319). جبهه با آغاز انتفاضة فلسطین حمایت کامل خود را از آن اعلام نمود؛ اما، بهرغم حمایتهای سیاسی و تبلیغاتی ( رجوع کنید به شیف و یعاری ، ص 121)، در دوران انتقاضه در هیچ عملیات مهمی علیه اسرائیل شرکت نکرد.با پیروزی انقلاب اسلامی ایران (1357 ش)، این جبهه، در مقایسه با دیگر گروههای فلسطینی، حتی گروههای چپگرا، گرایش بیشتری به ایران داشت و هماهنگ با سوریه در دورة جنگ عراق با ایران، با تضعیف نظام جمهوری اسلامی ایران مخالفت کرد. این گروه، اگرچه با روند صلح مخالف بود، پس از درگذشت عرفات از او به عنوان نماد مبارزات ملت فلسطین تجلیل کرد. این جبهه نشریة الی الاَمام (به پیش) را در سوریه منتشر و برنامة رادیویی قدس را از همین کشور پخش میکند ( دانشنامة فلسطین ، ج 3، ص 319؛ ریس و نجاس، ص 78،80؛ نیز رجوع کنید بهشیف و یعاری، همانجا). پس از دخالت سوریه در جنگ داخلی لبنان در 1355 ش/1976، در درون جبهه اختلافاتی رخ داد و ابوالعباس، که مخالف دخالت سوریه بود، با گروهی دیگر از اعضای جبهه از آن انشعاب کرد و جبهة آزادیبخش فلسطین را ایجاد نمود ( رجوع کنید به علوش، ص 961ـ962). جبهة خلق ـ فرماندهی کل، برخلاف گذشته، نفوذ چندانی در میان فلسطینیان ندارد و جایگاه خود را تا حد زیادی از دست داده است.جبهة دموکراتیک برای آزادی فلسطین. سازمانی مارکسیست و فلسطینی است برای مبارزه با اسرائیل به رهبری نایف حواتمه.در گردهمایی مرداد 1347/ اوت 1968 جبهة خلق برای آزادی فلسطین، درگیریها و اختلافهای شدیدی در زمینة ایدئولوژی بین جناح چپ و راست جبهه روی داد که به انشعاب مهمترین چهرههای چپ آن، به رهبری نایف حواتمه، از جبهه، و ایجاد جبهة دموکراتیک خلق برای آزادی فلسطین در اواخر 1347 ش/ اوایل 1969 انجامید. این جبهه در 1354 ش/ 1975 به الجبهة الدیمقراطیّة لتحریر فلسطین (جبهة دموکراتیک برای آزادی فلسطین) تغییر نام یافت (کوآنت، ص 124؛ کیمرلینگ و میگدال، ص 256). نایف حواتمه در 1314 ش/ 1935 در خانوادهای مسیحی در اردن به دنیا آمد. وی دارای مدرک دکتری در سیاست و اقتصاد از دانشگاه بیروت است.جبهة دموکراتیک نیز مانند جبهة خلق بر این باور است که بر پا ساختن انقلاب عمومی در کشورهای عربی مقدمة آزادی فلسطین است و مقاومت فلسطین تنها در صورتی میتواند به هدفهای خود برسد که حکومتهای عربی نیز در جنگ با اسرائیل و امپریالیسم مشارکت فعال داشته باشند و چون بسیاری از کشورهای عربی دارای نظامهای ارتجاعیاند و نمیتوانند به مبارزه بپیوندند، باید نظامهای سیاسی و اجتماعی دولتهای عربی را در خاورمیانه سرنگون کرد ( رجوع کنید بهکیمرلینگ و میگدال، همانجا؛ کوآنت، ص140ـ141؛ عامریپور، ص60ـ61؛ نورانی، ص 82 ـ83). این گروه از ابتدای ایجاد، بر پیروی از ایدئولوژی مارکسیستی پافشاری میکرد و به عنوان یکی از احزاب کمونیست فلسطین در دهههای 1350 و 1360 ش/ 1970 و 1980 با عمدة احزاب کمونیست سراسر جهان و حتی در دهة 1350 ش/ 1970 از طریق حزب کمونیست شوروی، با یهودیان کمونیست اسرائیلی ارتباط برقرار کرد. پیش از انقلاب اسلامی ایران و در اوج آن، این جبهه کوشید با روابطی که با حزب تودة ایران داشت، آنان را به مذهبیون نزدیک کند (کدیور، ص 25). دولتهای سوسیالیستی عرب، چون لیبی و سوریه، و تا حدی کوبا، منابع مالی و تسلیحاتی آن را تأمین میکردهاند. پایگاههای اصلی این جبهه در لبنان بود، اما در 1361 ش/1982 به سوریه منتقل شد. نشریة الحریّة ترجمان این جبهه است. گروگانگیری و قتل اسرائیلیان، بمبگذاری در شهرها و مناطق اسرائیلی، از عمده عملیات این جبهه است. جبهه دارای دبیرکل، دفتر سیاسی، کمیتة مرکزی و کنگره است. کنگره بالاترین نهاد سیاسی و قانونگذاری جبهه است که هر چهار یا پنج سال یک بار تشکیل جلسه میدهد. اعضای آن از طریق انتخابات محلی تعیین میشوند. کنگره، اعضای کمیتة مرکزی را تعیین میکند و وظایف اعضای دفتر سیاسی را به عنوان بالاترین نهاد اجراییِ جبهه برعهده دارد ( دانشنامة فلسطین ، ج 3، ص 329ـ332؛ «الجبهة الدیمقراطیّة لتحریر فلسطین»، 2005).جبهة خلق مواضع ابهامآمیز و دوگانهای در برابر پیروان روشهای سیاسی حل مسئلة فلسطین و مخالفان آن داشته است. این جبهه در 1356 ش/1977 در نشست مجلس ملی فلسطین، از اندیشة تشکیل یک کشور فلسطینی در بخشی از سرزمین فلسطین حمایت کرد و بر همین مبنا تمایل ساف برای پیروی از روشهای سیاسی و مذاکره با اسرائیل را تأیید نمود. بدینترتیب، جبهه یک مرحلة میان دورهای را پیش از تشکیل دولت فلسطینی در سراسر فلسطین پذیرفت (هیرو، 1982، ص 159؛ نیز رجوع کنید به ریس و نجاس، ص 74؛ کیمرلینگ و میگدال، همانجا). پس از حملة اسرائیل به لبنان در اسفند 1357 ش/ مارس 1978، برای مقابله با گروههای فلسطینی، جبهه ضمن متهم کردن عرفات به مانعتراشی در برابر فعالیتهای نیروهای مبارز فلسطینی در جنوب لبنان، به مخالفت با او پرداخت و پس از آن بیانیة جبهةالرفض را در مخالفت با روشهای مسالمتجویانه با اسرائیل امضا کرد. در پی این اختلاف، در دی 1357/ ژانویة 1979 برخوردهای مسلحانهای بین دو جبهة فتح و دموکراتیک در لبنان روی داد ( رجوع کنید به تسلر، ص610).در 1367 ش/ 1988، به دنبال اینکه عرفات موجودیت اسرائیل را در یک نشست مطبوعاتی در ژنو به رسمیت شناخت، جبهه ضمن مخالفت با عرفات، مواضع یاد شده را خارج از توافقهای مجلس ملی فلسطین دانست. با این حال، بر خلاف دیگر گروههای چپگرای فلسطینی، از جمله جبهة خلق برای آزادی فلسطین، حاضر به عضویت در جبهةالاِنقاذ، جبههای متشکل از نیروهای چپ فلسطینی مخالف ساف، نشد («حوارات مع قادة من المعارضة الفلسطینیة»، ص 115). اگرچه جبهة دموکراتیک در زمان انعقاد پیمان کمپدیوید بین مصر و اسرائیل (1357 ش/ 1978) آن را مصداق بارز تسلیم در برابر اسرائیل معرفی نمود و همکاران سادات را تهدید به مرگ کرد، در پی تصمیم مجلس ملی فلسطین برای مذاکره با اسرائیل در 1370 ش/ 1991، جبهه موافقت خود را مشروط بر اصول ششگانة مصوب آن مجلس اعلام کرد. جبهة دموکراتیک پس از مذاکرات ساف با اسرائیل در مادرید، واشنگتن و اسلو در دهة 1370 ش/1990 هیئت فلسطینی مذاکرهکننده را متهم کرد که بدون دریافت هیچ امتیازی در برابر اسرائیل، از مواضع خود عقبنشینی و از اصول ششگانه عدول کرده است. بدینترتیب، خواستار از سرگیری انتفاضة مردم فلسطین و توقف مذاکرات شد و به ائتلاف گروههای دهگانة فلسطینیِ مخالف فرآیند صلح پیوست (کدیور، ص40ـ45). به دنبال آن، جبهه بهترین شیوة حل و فصل مسالمتآمیز بحران را اجرای قطعنامههای سازمان ملل متحد در بارهفلسطین، حل عادلانة مشکل آوارگان و پیروی از نظریة صلح در برابر زمین و تشکیل دولت فلسطینی به پایتختی بیتالمقدّس در تمام زمینهای اشغالی 1346 ش/ 1967 اعلام کرد و خواستار نظارت بینالمللی بر روند صلح به جای نظارت یک جانبة امریکا و، مشارکت دادن سازمان ملل، اتحادیة اروپایی، روسیه و چین شد. افزون بر آن خواستار آن شد که ابتکار مذاکره با اسرائیل از دولت خودگردان به نهادی تازه تأسیس (سازمان آزادیبخش ائتلافی فلسطین) منتقل شود و مذاکره با مشارکت گروههای اسلامی انجام گیرد (حواتمه، ص 22ـ 25؛ عبدالکریم و سلیمان، ص 8 ـ 25).جبهة دموکراتیک در پاسخ گروههای مخالف روند صلح در توجیهنظرخود دایر بر صلحبااسرائیلدر برابرپسگیری سرزمینهای اشغالی 1346 ش/ 1967 و بازگشت آوارگان، این موضوع را مطرح کرد که به سبب طرحهای توسعهطلبانة صهیونیسم، در صورت ارائه نشدن یک طرح فلسطینی، چیزی برای نسلهای آیندة فلسطینی باقی نخواهد ماند (حواتمه، همانجا).جبهة دموکراتیک، بهرغم اختلافات خود با عرفات، بهویژه در دهة 1370 ش/1990، در مقایسه با دیگر گروههای فلسطینی بیشترین هماهنگی و نزدیکی را با مواضع ساف داشته است. این جبهه پس از درگذشت عرفات، ضمن تأکید بر ملاحظات خود نسبت به عملکردهای او در ساف، از او به عنوان نماد خواست ملت فلسطین یاد کرد. با این حال، با انتخاب ابومازن، به رهبری دولت خودگردان، مخالفت کرد ( رجوع کنید بهریس و نجاس، همانجا). جبهة دموکراتیک پس از پیروزی انقلاب اسلامی، از آن پشتیبانی، و حتی حملة عراق به ایران را محکوم کرد (کدیور، ص 50).منابع: «بیان صادر عنالامین العام للجبهة الشعبیة لتحریر فلسطین»، الجبهة الشعبیة لتحریر فلسطین ، 11 نوامبر 2004،[Online]. Available: http://www.Pflp.net/articles.Php? action = viewart & cid = 28 nid = 2004 11111 783358 [11 Aug. 2005];«الجبهةالدیمقراطیة لتحریر فلسطین»، الحریة ، ش 1044، 7 مارس 2005،[Online]. Available: http:// www. alhourriah. org/ dflp - e. asp[11 Aug. 2005];نایف حواتمه، «مقابلة مع نایف حواتمه»، مجلة الدراسات الفلسطینیة ، ش40 (خریف 1999)؛ «حوارات مع قادة من المعارضة الفلسطینیة»، همان، ش 15 (صیف 1993)؛ دانشنامة فلسطین ، گردآورنده، مؤلف و سرپرست علمی: مجید صفاتاج، ج 3، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1382 ش؛ فرهنگ رجایی، اندیشة سیاسی معاصر در جهان عرب: از قرارداد پاساروویتز تا قرارداد غزه ـ اریحا ، تهران 1381 ش؛ ریاض نجیب ریس و دنیا حبیب نجاس، راه دشوار مقاومت فلسطین ، ترجمة حمید فرزانه، تهران 1357 ش؛ یزید صایغ، «التجربة العسکریة الفلسطینیة المعاصرة»، در الموسوعة الفلسطینیة ، قسم 2، ج 5، بیروت: هیئة الموسوعة الفلسطینیة، 1990؛ علی عامریپور، انتفاضه، آخرین راهحل مسئلهی فلسطین ، اهواز 1380 ش؛ قیس عبدالکریم و فهد سلیمان، الجبهة الدیمقراطیة: النشاة و المسار ، بیروت 2001؛ ناجی علوش، «فکر حرکة المقاومة الفلسطینیة: 1948ـ1987»، در الموسوعة الفلسطینیة ، همان، قسم 2، ج 3؛ جمیله کدیور، پشت پردة صلح ، تهران 1374 ش؛ ویلیام کوآنت، «ابعاد سیاسی و نظامی جنبش ملی معاصر فلسطین»، در تاریخ انقلاب فلسطین ، ویراستة فؤاد جابر، ترجمة حمید احمدی، تهران 1361 ش؛ علی محافظه، «الامکانات الایدیولوجیة العربیة»، در العرب و مواجهة اسرائیل: احتمالات المستقبل ، ج 1، بیروت: مرکز دراسات الوحدة العربیة، 2000؛ محمود نورانی، اهداف سیاست خارجی ساف در فلسطین اشغالی: 1988ـ1964 ، تهران 1376 ش؛Dilip Hiro, The essential Middle East , New York 2003; idem, Inside the Middle East , London 1982; Baruch Kimmerling and Joel S. Migdal, The Palestinian people: a history , Cambridge 2003; "PFLP, DFLP, PFLP-GC: Palestinian leftists", Council on Foreign Relations , 2004. [Online]. Available: http://cfrterrorism. org/ groups/ farc. html [11 Aug. 2005]; Ze , ev Schiff and Ehud Ya , ari,Intifada , ed. and tr. Ina Friedman, New York 1990; Hisham Sharabi, Palestine and Israel the lethal dilemma , New York 1969; Mark Tessler, A history of the Israeli- Palestinian conflict , Bloomington 1994.