جَبَل ِنَفوسه ، کوهستانی صخرهای در لیبی، در جنوب شهر طرابلس. این کوهستان، با امتداد غربی ـ شرقی، قسمتی از رشتهکوه اطلس در شمال افریقاست که در حوالی شهر طرابلس به نام جبلنفوسه معروف است. جبلنفوسه در جنوب طرابلس به دشت قَماطه یا نقّازه ختم میگردد (زاوی، ص 71). این کوهستان دو شهر تاریخی به نامهای شَروَسْ و جادو داشته است ( رجوع کنید به ادامة مقاله).عینالرابْطَه، عینالرُومیّه، عینالتَرَک، عینالزَرْقاء، عینالرَی'اینه و عیناُمالْقُربْ مهمترین چشمههای جبلنفوسهاند که سودمندترین آنها برای کشاورزی، عینالرابطه و عینالرومیّه است. دامنههای شمالی و جنوبی جبلنفوسه را زمینهای حاصلخیز و مراتع بزرگ فرا گرفته است (همانجا).نام این کوهستان از نام قبیلة نفوسه گرفته شده که از بزرگترین قبایل بربرها و منسوب به نفوسبن زحیکبن مادغیس، نیای بربرهای بُتْر * ، است. بنوزَمُّور، بنومکسوره و ماطوسه مهمترین شاخههای این قبیلهاند (همان، ص 28). افراد قبیلة نفوسه مانند بربرهای دیگر که در فلسطین مقیم بودند در زمان حضرت داوود علیهالسلام، به مغرب مهاجرت کردند. طایفهای از آنان به نام هَوّاره در این کوهستان سکنا گزیدند (ابنخرداذبه، ص 90ـ91؛ ادریسی، ج 1، ص 333).در پی فتوحات عمروبن عاص (در سال 22 و 23)، اهالی جبلنفوسه نیز به اسلام گرویدند (ابنعبدالحکم، ص 295؛ یعقوبی، ص346؛ کتابالاستبصار ، ص144؛ حمیری، ص296).در زمان حکومت علیبن ابیطالب علیهالسلام (35ـ40)، عدهای از خوارج با روی آوردن به شمال افریقا، در آبادیهای جبل نفوسه مقیم شدند (ابنحوقل، ص 95؛ لئوی آفریقایی، ج 2، قسم 5، ص 105، پانویس 97). اهالی جبل نفوسه در آغاز ورود اسلام زیر سلطة هیچ حاکمی نبودند (ابنحوقل، همانجا) و اغلب، آنان را شورشیانی توصیف کردهاند که به سلطان خراج نمیدادند و از اوامر وی سرپیچی میکردند ( رجوع کنید به یعقوبی، ص 346؛ یاقوت حموی، ذیل «نفوسة»). از جبل نفوسه تا طرابلس نیز اباضیها ساکن بودند که فقط از رئیس قبیلة خود، ابومنصور الیاس، اطاعت میکردند (یعقوبی، همانجا؛ نیز رجوع کنید بهکتاب الاستبصار ، ص 144ـ 145) ولی در امور مذهبی، شیوخ و فقهایی برای مشورت داشتند ( کتاب الاستبصار ، ص 145).اکثر مردم جبل نفوسه اباضی مذهب بودند (حمیری، ص 316). آنان از عبدالرحمانبن رستم که در 160 امام اباضیة شمال افریقا شد (باسورث، ص 22؛ ابنصغیر، ص 28، پانویس 1) فرمان میبردند (یعقوبی، همانجا).ابنحوقل در نیمة سدة چهارم در بارة ساکنان جبلنفوسه نوشته است که کسی جز خوارج در این کوهها ساکن نیست (ص 95؛ نیز رجوع کنید بهادریسی، ج 1، ص 299؛ دَبّوز، ج 3، ص 75).در 1252، بسیاری از اهالی جبلنفوسه و طرابلس بر اثر وبا درگذشتند (مصراتی، ص 181). اباضیهایِ جبلنفوسه در جنگهای لیبی در برابر ایتالیا سهم مهمی داشتند و سلیمان بارونی * ، اهل جبلنفوسه، نیز در 1330/ 1911 سهم فراوانی در جنگ بر ضد ایتالیا داشت (نامی، ص 38). در 1351 ش/ 1972 تعداد بربرهای اباضی را در جبل نفوسه و زواره، حدود چهل هزار تن تخمین زدهاند ( معجمالعالم الاسلامی ، ذیل «لیبیا»؛ برای اطلاع بیشتر در بارة جمعیت سدة اخیر رجوع کنید بهد. اسلام ، چاپ دوم، ذیل sa" ¦"Nafu ).از علمای جبلنفوسه، ابوسهل فارسی بود که چون مادرش با امامان رستمی نسبت داشت، فارسی نامیده میشد. به روایتی، پدر وی نیز از فرزندان میمونبن عبدالوهاب رستمی بود (درجینی، ج 2، ص 351ـ352؛ شماخی، ج 1، ص 244). ابوسهل که به پارسایی و تقوا مشهور بود، دوازده کتاب در قالب نظم، مشتمل بر وعظ و تذکار، تدوین کرد که همة آنها در جنگ و آتشسوزی از بین رفت. بعدها به دستور ابوعبداللّه محمدبن بکر (نیمة اول سدة پنجم)، بخشی از منظومههای وی در 24 باب بازسازی شد (درجینی، ج2، ص352؛ شماخی، همانجا). از دیگر علمای اباضیِ جبلنفوسه، عمروبن یَمْکِتَن (متوفی 240)،نخستین فردی بود که در مسجد قریه ایفاطمان/ اِفاطْمان قرآن مجید را تعلیم میداد (شماخی، ج 1، ص 127؛ نامی، ص115). ابیمَسوربن وجینالیِراسْنی و پسرش ابوزکریا الیراسنی نیز از علمای جبلنفوسه بودند (درجینی، ج 1، ص 157).امیحیی (سدة ششم)، زنی پارسا و عالم به فقه و شرع، نیز از اهالی جبلنفوسه بود. وی نزد ابنغَلبون از اهالی کَزین در جبلنفوسه علم آموخت (مصراتی، ص 21ـ22).احمدبن سعیدبن عبدالواحد شماخی، از پیروان مذهب اباضیه و مؤلف کتابالسیر نیز از اهالی جبلنفوسه به شمار میآید (همان، ص 65ـ67).اکثر جغرافینویسان، جبلنفوسه را با دو منبر در دو شهر به نامهای شروس و جادو معرفی کردهاند ( رجوع کنید بهابنحوقل، ص 63، 94ـ95؛ یاقوت حموی، همانجا).شَروَسْ/ سَرْوَسْ/ شاروس، در زمان فتوحات اسلامی از مراکز بزرگ بربرهای قدیم بود. مسلمانان پس از فتح شهر صَبراته عازم شروس شدند که اهالی آن نصرانی بودند ولی مشخص نیست که این شهر را به زور گرفتند یا به صلح فتح کردند(زاوی، ص 72). از نامهای که عمروبنعاص قبل از ترک شروس برای عمربن خطاب ارسال کرده، چنین برمیآید که فاصلة شروس با افریقیه نُه روز راه بوده است ( رجوع کنید بهابنعبدالحکم، ص 297؛ زاوی، همانجا). شروس میان جبلنفوسه واقع شدهو دارای چشمهها و محصولاتی مانند انگور، زیتون، انجیر،نخل و بهویژه جو است (بکری، 1992، ج 2، ص 656؛ادریسی، ج 1، ص 279؛ یاقوتحموی، همانجا). نانجوین شروس بسیار مشهور است (ابنحوقل، ص 94؛ یاقوت حموی، همانجا؛ ادریس، ج 2، ص 72). برخی شروس را امالقرای جبلنفوسه ( رجوع کنید به بکری، 1965، ص 9؛ حمیری، ص 316؛ شماخی، ج 1، ص 232) و دارای منبر، ولی بدون مسجدجامع (ابنحوقل؛ بکری؛ ادریسی، همانجاها) و تقریباً شامل سیصد قریه ذکر کردهاند ( رجوع کنید بهکتاب الاستبصار ؛ حمیری؛ زاوی، همانجاها).ظاهراً تعدد آبادیها مشکلاتی برای انتخاب پیشنماز بههمراه داشت (بکری، 1992؛ همو، 1965، همانجاها).در سدة پنجم شروس به مدت هفت سال با همسایة خود، شهر وِیغُو جنگ داشت و به روایتی، اهالی ویغو با همدستی بنوهلال در اواخر همان قرن این شهر را ویران کردند (ادریس، همانجا) و ویرانههای آن امروزه باقی است (زاوی، همانجا).شروس از نظر علمیجایگاه مهمیداشت چنانکه عبدالوهاب رستمی (امام اباضیها؛ حک : 160ـ171) هنگام عزیمت به مغرب، برای احترام به علمای این شهر، نخست به آنجا رفت و سپس عازم جادو شد (دَبّوز، ج 3، ص 502 ـ503).قسمت شرقی جبلنفوسه اقلیم جادو، به مرکزیت شهر جادو، بود (ادریس، ج 2، ص 71). این شهر دارای منبر و مسجدجامع بوده است ( رجوع کنید به ابنحوقل، ص 95) و از سوی دیگر، یهودیها نیز در آنجا بسر میبردند ( رجوع کنید بهبکری، 1992؛ همو، 1965، همانجاها).در کتاب الاستبصار (ص 144) از جادو به نام امالقرای جبل نفوسه نام برده شده است. شهر جادو مرکز اقتصادی، سیاسی و مذهبی جبلنفوسه محسوب میشده و بازار آن مشهور بوده است (بکری، 1992؛ همو، 1965، همانجاها؛ ادریس، ج 2، ص 73). در بازار بزرگ جادو قاضی مخصوص بازار اقامت داشت که مردم از روستاهای مجاور پیش وی میرفتند. هر یک از قبایل بنوزَمّور و طَرْمیسه روز مخصوصی در این بازار داشتند.وجود بازار جادو، موجب رفت و آمد اهالی سایر مناطق جبلنفوسه به جادو بود که همین امر رونق اقتصادی جادو را در پی داشت و از آن مهمتر اینکه جادو بر سر راه طرابلس ـ سودان قرار داشت. به نوشتة بکری (1992، ج 2، ص 655ـ 658)، کاروانهایی که از جبل نفوسه به شهر زُوَیْلَه میرفتند، از جادو عبور میکردند و شهر زویله نیز با ایالت کانِم سودان چهل روز فاصله داشت.اهمیت شهر جادو موجب شد که عبدالوهاب رستمی به مدت هفت سال ــ در حالی که در شهر میری در شش میلی جادو اقامت داشت ــ رهبری اداری و سیاسی جادو را به عهده داشته باشد (دَبّوز، ج 3، ص 504 ـ506).شماخی، از مسجدی به نام اِمْسِراتُن در شهر جادو نام برده و نوشته است که مؤذنان در بازار جادو اذان میگفتند (ج2، ص24). در سدههای پنجم و ششم، که قبایل بربری اباضی از جمله بنوزمّور و بنو تاردیت در جادو سکنا داشتند، این شهر شامل برخی از بخشهای فَسّاطو، روُجَبان و زِنتان و حدود پانزده روستا و دژ مجاور آن بود. در وقایعنامههای اباضی قدیم «اقلیم جادو» یا «جادو و روستاهای آن» یا «جادو و مناطق مجاور آن» یاد شده است ( د. اسلام ، چاپ دوم، ذیل " ¦du ¦"Dja ).از آثار این شهر تاریخی، بهجز عمارتی ویران شده و مسجدی در مرکز آن چیز دیگری باقی نمانده است. گویا در نزدیکی این مسجد سابقاً بازارچهای وجود داشته است و امروزه میتوان محل سکونت یهودیها، کنیسهها و گورستان آنها را مشاهده نمود (ادریس، همانجا).منابع: ابنحوقل؛ ابنخرداذبه؛ ابنصغیر، اخبار الائمة الرستمیین ، چاپ محمدناصر و ابراهیم بحاز، بیروت 1406/1986؛ ابنعبدالحکم، کتاب فتوح مصر و اخبارها ، چاپ محمد حجیری، بیروت 1420/ 2000؛ هادی روژه ادریس، الدولة الصنهاجیة: تاریخ افریقیة فیعهد بنیزیری من القرن 10 الی القرن 12 م .، نقله الی العربیةحمادی ساحلی، بیروت 1992؛ محمدبن محمد ادریسی، کتاب نزهة المشتاق فی اختراق الا´فاق ، قاهره: مکتبة الثقافة الدینیة، [ بیتا. ] ؛ عبداللّهبن عبدالعزیز بکری، کتاب المسالک و الممالک ، چاپ ادریان فان لیوفن و اندری فری، تونس 1992؛ همو، کتاب المغرب فی ذکر بلاد افریقیة و المغرب ، با ترجمة فرانسوی دسلان، پاریس 1965؛ محمدبن عبداللّه حمیری، الرّوض المعطار فی خبر الاقطار ، چاپ احسانعباس، بیروت 1984؛ محمدعلی دَبّوز، تاریخ المغرب الکبیر ، [ قاهره ] 1382ـ1384/ 1963ـ1964؛ احمدبن سعید درجینی، کتاب طبقات المشائخ بالمغرب ، چاپ ابراهیم طَلاّ ی، الجزائر ?[ 1394 /1974 ] ؛ طاهر احمد زاوی، تاریخ الفتح العربی فی لیبیا ، بیروت 1972؛ احمدبن سعید شماخی، کتاب السیر ، چاپ احمدبن سعود سیابی، مسقط 1407/1987؛ کتاب الاستبصار فی عجائب الامصار ، چاپسعد زغلول عبدالحمید، دارالبیضاء: دارالنشر المغربیة، 1985؛لئوی آفریقایی، وصف افریقیا ، ترجمة عن الفرنسیة محمد حجیو محمد اخضر، بیروت 1983؛ علی مصطفی مصراتی، مؤرّخونمن لیبیا: مؤلفاتهم و مناهجهم ، طرابلس 1398/1977؛ معجمالعالم الاسلامی ، اشراف کلاوس کرایسر، ورنر دیم، و هانس ـ گئورگمایر، ترجمة ج. کتوره، بیروت: المؤسسة الجامعیة للدراسات والنشر و التوزیع، 1411/1991؛ عمرو خلیفه نامی، دراسات عن الاباضیة ، ترجمة میخائیل خوری، بیروت 2001؛ یاقوت حموی؛یعقوبی، البلدان ؛Clifford Edmund Bosworth, The Islamic dynasties: a chronological and genealogical handbook , Edinburgh 1980; EI 2 , s.vv. "Dja ¦du ¦" (by T. Lewicki), "Nafu ¦sa" (by K.S.McLachlan).