جبرئیلبن بُخْتیشوع ، از پزشکان معروف خاندان نَسطوری بختیشوع * و یکی از کسانی که سهم بسیار مهمی در ترجمة آثار پزشکی از سریانی و یونانی به عربی داشت. پدر جبرئیل از پزشکان مشهور زمان خود و رئیس بیمارستان جندیشاپور بود که در 171 برای معالجة هارونالرشید به بغداد فرا خوانده شد و بهسبب موفقیت در معالجة او، به ریاست پزشکان دربار منصوب گردید (قِفْطی، ص100ـ101؛ ابنابیاُصَیبِعَه، ص 186ـ187؛ ابنعبری، ص130). بهنوشتة صَفَدی (ج 11، ص50) جبرئیل با پیوستن به جعفر برمکی (متوفی 187)، وزیر هارونالرشید، به دربار هارون راه یافت. بنا به روایتی که بسیاری از منابع آن را ذکر کردهاند (از جمله قفطی، ص 134؛ ابنابیاصیبعه، ص 188؛ ابنعبری، ص130ـ131)، در 175 پدر جبرئیل در پاسخ به جعفر برمکی که از او خواسته بود پزشکی ماهر را به او معرفی کند، فرزندش جبرئیل را معرفی کرد. از این راه جبرئیل به درباریان پیوست و پس از مرگ پدرش به ریاست پزشکان برگزیده شد و به ثروت و محبوبیت فراوانی دست یافت (قفطی، ص 134ـ 135؛ ابنابیاصیبعه، ص 188؛ ابنفضلاللّه عُمْری، سفر 9، ص 182). او همچنین به دستور هارونالرشید بیمارستانی در بغداد احداث کرد (قفطی، ص 383؛ لایزر، ص 66).طی سالهای حضور جبرئیل در دربار هارون، ماجرای مشهور تشخیص نادرست جبرئیل و در نتیجه ناتوانی او در معالجة هارون پیش آمد که مورخان و نویسندگان آن را نقل کردهاند (از جمله طبری، ج 8، ص 344؛ قفطی، ص140ـ141؛ ابنابیاصیبعه، ص 188ـ189؛ ذهبی، حوادث و وفیات 191ـ200 ه ، ص 14؛ ابنفضلاللّه عمری، سفر 9، ص 183؛ سیوطی، ص 338). در پی این واقعه، هارون جبرئیل را زندانی کرد و حتی دستور قتل او را داد. به نوشتة برخی از مورخان و نویسندگان (از جمله قفطی؛ ابنابیاصیبعه؛ ابنفضلاللّه عمری، همانجاها) فضلبن ربیع (متوفی 208)، وزیر سیاستمدار هارون و امین (پسر هارونالرشید)، این فرمان را نادیده گرفت و جبرئیل جان به در برد، اما به نوشتة طبری (همانجا) هارون در 193، در همان روزی که دستور قتل جبرئیل را داد، درگذشت. فضلبن ربیع پس از مرگ هارون، جبرئیل را به خدمت امین در آورد (قفطی، ص 141؛ ابنابیاصیبعه، ص 189؛ ابنفضلاللّه عمری، همانجا). با کشته شدن امین و آغاز خلافت مأمون (198ـ 218) جبرئیل زندانی شد (همانجاها) اما در حدود 202ـ203 برای درمان حسنبن سهل (متوفی 236)، وزیر مأمون، عفو و آزاد گردید (قفطی؛ ابنابیاصیبعه، همانجاها) و در 205 با معالجة مأمون،جایگاه از دسته رفتة خود را در دربار عباسی بازیافت (قفطی، ص 141ـ142؛ ابنابیاصیبعه، ص 189ـ190؛ ابنفضلاللّه عمری، همانجا).جبرئیل در 213 در پی بیماری سختی درگذشت. جسد او را با تشییع باشکوهی در دیر مارْسَرْجِس در مدائن دفن کردند (قفطی، ص142؛ ابنابیاصیبعه، ص198). وی در وصیتنامهاش، مأمون را وصی خود قرار داد و مأمون نیز اجرای مُفاد وصیتنامه را بهفرزند جبرئیل، بختیشوع، کهاو نیز پزشکبود،سپرد. بختیشوع به تعمیر دیر پرداخت و راهبان را در آنجا گرد آورد (قفطی، ص 143؛ ابنابیاصیبعه، ص 198، 200). بغدادی (ص 1097ـ 1105) گزارشی در بارة زندگی و آثار جبرئیل تهیه کرده است.نقش جبرئیل از جهات مختلف شایان بررسی است؛ به عنوان رئیس پزشکان دربار هارون و همنشین با خلیفه، به عنوان پزشکی صاحب تألیف در حوزة پزشکی و به عنوان کسی که در انتقال دانش پزشکی به جهان اسلام سهمی بر عهده داشت. نقلقولهای متعددی از جبرئیل در بارة گفتگوهایش با هارون و اطرافیان او و آنچه در دربار اتفاق میافتاده وجود دارد (از جمله رجوع کنید به طبری، ج 8، ص 342ـ344؛ جهشیاری، ص 144ـ 145). او آثار متعددی در پزشکی تألیف کرده که چند تا از آنها از بین رفته و تعدادی نیز باقی مانده است (برای آگاهی از این آثار رجوع کنید به ادامة مقاله). این کتابها مرجع بسیاری از دانشمندان و پزشکان پس از جبرئیل بوده و سخنان بسیاری نیز از او در متون متأخر نقل شده است (از جمله رجوع کنید بهدَمِیری، ج 1، ص 483، 633). از میان پزشکان اسلامی بیش از همه پزشک مشهور، محمدبن زکریای رازی، آرای متعددی از جبرئیل نقل کرده است (برای نمونهرجوع کنید به ج 3، ص 129ـ130، ج5، ص179، ج7، ص299، ج10، ص 171، 206). نقلقولهای رازی، باتوجه به ماهیت آنها و ذکر انواع خاص داروها در آنها، احتمالاً برگرفته از کنّاش جبرئیل است، یعنی از کتابی که به دست ما نرسیده است.جبرئیل همچون بسیاری از اعضای خاندان بختیشوع در انتقال دانش پزشکی به جهان اسلام نیز سهم مهمی داشت. کوششهای این افراد بخشی از رویکرد عظیم دانشمندان و مترجمان اسلامی در انتقال علوم از سایر سرزمینها، بهویژهاز متون یونانی، بود که به نهضت ترجمه مشهور است. به پیشنهاد جبرئیل، هارونالرشید برای فراهم آوردن متونپزشکی یونانی گروهی را به امپراتوری روم فرستاد و باکمک مالی به مترجمان، آنان را به ترجمة این آثار گماشت. این فعالیت جبرئیل در دورة مأمون نیز ادامه یافت (اولیری ، ص 249؛ نیز رجوع کنید بهحُنَینبن اسحاق، 1928، مقدمة مایرهوف، ص 16). حنینبن اسحاق، پزشک و مترجم مشهور که در طب بالینی از شاگردان جبرئیل (الگود ، ص 106) و مورد علاقه و لطف استاد بود (ابنعبری، ص 144؛ الگود، همانجا؛ نیز رجوع کنید بهقفطی، ص 174ـ175)، به تشویق و درخواست جبرئیل بعضی از آثار جالینوس را، که جبرئیل بسیار به آنها علاقه داشت،ترجمه کرد. نخستین کتابی که حنین از آثار جالینوس ترجمه کرد کتاب فی اصناف الحُمَّیات بود که آن را به جبرئیل اهدا کرد (حنینبن اسحاق، 1355 ش، ص380؛ نیز رجوع کنید بهالگود، همانجا؛ برای آگاهی از دیگر کتابهای جالینوس که حنین برای جبرئیل ترجمه کرد رجوع کنید به حنینبن اسحاق، 1355 ش، ص 376، 380، 389، 404، 409ـ410). ایوب رُهاوی، دیگر پزشک و مترجم این دوران، نیز مقالاتی برای جبرئیل ترجمه کرد (همان، ص 379، 383، 411).ابونواس، شاعر مشهور دورة عباسی، شعری در مدح جبرئیل سروده ( رجوع کنید به ص 147) که شهرت یافته و نویسندگان دیگری، از جمله ابنرقیق (ص 319) و صفدی (ج 11، ص50 ـ51)، آن را نقل کردهاند. همچنین، ابوالفرج اصفهانی نیز شعری از مأمون در مدح جبرئیل نقل کرده که فقط ابنفضلاللّه عمری (سفر 9، ص 185ـ186) آن را گزارش کرده و در سایر منابع، از جمله خود آثار ابوالفرج، دیده نمیشود.آثار: صفات نافعة کتبها للمأمون (سزگین، ج 3، ص 226)، رسالة الی المأمون فیالمطعم و المشرب (ابنابیاصیبعه، ص 201؛ سزگین، همانجا؛ دانشپژوه، ص 281؛ نقشبندی، ص 156)، کتاب فیالباه (سزگین؛ دانشپژوه، همانجاها)، مقالة فی العین/ کتاب طب العین (حنینبن اسحاق، 1928، همان مقدمه، ص 12؛ سزگین، همانجا) و رسالة الی المأمون یأمره بما اجتمعت علیه فلاسفة الروم و الفرس (سزگین، ج 5، ص 409). تاکنون از رسالة مختصرة فیالطب، کتاب فی صنعة البخور ، کتاب فیالزینة ، کنّاش ، و کتاب المدخل الی صناعة المنطق او نسخهای به دست نیامده است. سزگین (ج 3، ص 226) با استنباطی از نوشتة رازی (ج 1، ص 243) رسالهای به نام ورم الخُصی را نیز به او نسبت داده است.فؤاد سید (ابنجلجل، ص 64، پانویس) به اشتباه، الروضة الطبیة ، کتاب چاپ شدة عبیداللّهبن جبرئیلبن بختیشوع، یکی دیگر از افراد خاندان بختیشوع، را از جبرئیل دانسته است.منابع: ابن ابیاصیبعه، عیونالانباء فی طبقاتالاطباء ، چاپ نزار رضا، بیروت [ 1965 ] ؛ ابنجلجل، طبقاتالاطباء و الحکماء ، چاپ فؤاد سید، قاهره 1955؛ ابن رقیق، قطبالسرور فی اوصافالخمور ، چاپ احمد جندی، دمشق ?[ 1969 ] ؛ ابنعبری، تاریخ مختصرالدول ، چاپ انطون صالحانی یسوعی، بیروت 1958؛ ابن فضلاللّه عمری، مسالک الابصار فی ممالک الامصار ، چاپ عکسی از نسخة خطی کتابخانة سلیمانیة استانبول، مجموعة ایاصوفیه، سفر 9، ش 3422، چاپ فؤاد سزگین، فرانکفورت 1408/1988؛ حسنبن هانی ابونواس، دیوان ابینوّاس : الخمریّـات ، چاپ فوزی عطوی، بیروت ?[ 1971 ] ؛ دلیسی اونز اولیری،انتقال علوم یونانی بعالم اسلامی ، ترجمة احمد آرام، تهران 1342 ش؛ یوسف افندی غنیمه بغدادی، «بختیشوع الطبیب النسطوری و اُسرته»، المشرق ، سال 8 ، ش 23 (کانون الاول 1905)؛ محمدبن عبدوس جهشیاری، کتابالوزراء و الکتّاب ، بیروت 1408/1988؛ حنینبن اسحاق، «رسالة حنینبن اسحق در بارة آثار جالینوس»، ترجمة مهدی محقق، در مهدی محقق، بیست گفتار در مباحث علمی و فلسفی و کلامی و فرق اسلامی ، تهران 1355 ش؛ همو، کتاب العشر مقالات فیالعین ، چاپ ماکس مایرهوف، قاهره 1928، چاپ افست بیروت [ بیتا. ] ؛ محمدتقی دانشپژوه، «گزارش سفر پاریس»، کتابداری ، دفتر 9 (1362 ش)؛ محمدبن موسی دمیری، حیاةالحیوانالکبری ، قاهره 1390/1970، چاپ افست قم 1364 ش؛ محمدبن احمد ذهبی، تاریخالاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام ، چاپ عمر عبدالسلام تدمری، حوادث و وفیات 191ـ200 ه ، بیروت 1418/ 1998؛ محمدبن زکریا رازی، کتابالحاوی فیالطب ، حیدرآباد دکن 1374ـ1390/ 1955ـ1971؛ عبدالرحمانبن ابیبکر سیوطی، تاریخالخلفاء ، چاپ قاسم شماعی رفاعی و محمد عثمانی، بیروت 1406/1986؛ صفدی؛ طبری، تاریخ (بیروت)؛ علیبن یوسف قفطی، تاریخالحکماء ، و هو مختصرالزوزنی المسمیبالمنتخباتالملتقطات من کتاب اخبار العلماء باخبارالحکماء ، چاپ لیپرت، لایپزیگ 1903؛ گری لایزر، «آموزش پزشکی در سرزمینهای اسلامی از قرن اول تا هشتم هجری»، ترجمة هوشنگ اعلم، تحقیقات اسلامی ، سال 1، ش 1 (بهار ـ تابستان 1365)؛ اسامه ناصر نقشبندی، مخطوطات الطب و الصیدلة و البیطرة فی مکتبةالمتحفالعراقی ، بغداد 1981؛Cyril L. Elgood, A medical history of Persia and the eastern caliphate, Cambridge 1951; Fuat Sezgin, Geschichte des arabischer Schrifttums, Leiden 1967-1984.