جاینی، آیین (جیْن)، یکی از مذاهب مهم هندی که پیروان آن در طول تاریخ سیاسی، اجتماعی و اعتقادی خود ارتباط مستمری با مسلمانان هند داشتهاند. مؤسس آیین جاینی، مهاویره (599 ـ 521 ق م) بوده و زهدورزی، خشونتنکردن، و آزار نرساندن به جانوران از اصول آن است. تحول عمدهای که از همان آغاز در این کیش رخ داد، انشعاب آن به دو شاخة دیگمبره (آسمان جامگان = برهنگان) و شوتمبره (= سپیدجامگان) بود. آیین جاینی خارج از هند پیروانی نیافت (ناس ، ص 106، 114ـ116)، از اینرو مسلمانان با پیرواناین کیش فقط در همان سرزمین مواجه شدند. بنا بر اسناد و مدارک، این آیین مقارن ظهور اسلام بیشتر در دکن و گجرات رواج داشت.در اواخر سدة دوم سلسلة پادشاهان راشترکوت در دکن به قدرت رسیدند و یکی از نخستین پادشاهان اینسلسله به آیین جاینی در آمد که این امر موجب تشدید کشمکش میان ایشان و فرمانروایان هندو شد. آیین جاینی،و در کنار آن هنرهای گوناگون، تحت حمایت این سلسله پیشرفت فراوانی کردند. راشترکوتها با مسلمانان مناسبات خوبی داشتند. این سلسله در قرن چهارم قدرت را از دست داد ( ) دایرةالمعارف سلسلههای اسلامی ( ، ج 16، ص 73ـ74). شایان توجه است که آیین جاینی رایج در دکن، مذهب دیگمبره بوده است (همان، ج 16، ص 84، ش 43). حدود دو قرن بعد، در طی سدة ششم و هفتم، در منطقة گجرات نیز پادشاهی به نام سیدراجا در پنجاه سال حکمرانیش از جاینیها حمایت میکرد و معابد معروف جاینی را در سیدپور بنا کرد که بعداً یکی از حکام مسلمان آنها را به مسجد تبدیل نمود ( د. اسلام ، چاپ دوم، ج 2، ص 1123).در نوشتههای نویسندگان و مورخان مسلمان از جاینیها با عناوین سیور ها یا سیوره ها ( رجوع کنید به علاّ می، ج 1، ص 88؛ ترجمة انگلیسی، ج 1، ص 147، پانویس 2؛ جهانگیر، ص 249)، «کافران»، «ملاحده» یا «بتپرستان» ( رجوع کنید به د. اسلام ، چاپ دوم، ذیل "Djayn" ) یاد شده است. در گزارشی در بارة نخستیناسلام آوردن جاینیها آمده است که یکی از پیشوایان بزرگ جاینی به نام هماچاریا ، بر اثر تبلیغ یکی از داعیان اسماعیلی به نام عبداللّه، که در حدود سال 460 از یمن به گجرات آمده بود، به اسلام گروید ( رجوع کنید بههالیستر، ص 267ـ270). شاید بُهره * های جاینی، یعنی اسماعیلیان گجرات که امروزه از وجودشان اطلاع چندان دقیقی نداریم ( رجوع کنید بهدفتری، ص 356)، بازماندگان همان نسل از جاینیهای گجرات باشند. در گزارش دیگری هم گفته شده که در 703 مبلّغی مسلمان به نام پیرمهابیر خامدایت وارد دکن شد و توانست عدهای از جاینیهای آن سامان را به اسلام در آورد ( رجوع کنید بهآرنولد، ص 197). بدین ترتیب، هیچگونه اجبار و ایذایی موجب مسلمان شدن جاینیها نشده است، حتی بنا بر گزارشها، محمدبن تُغلُق (حک : 725ـ752) بزرگان جاینی را با تکریم و احترام پذیرا میشد( رجوع کنید بهاکرام، ص 73). با این همه، در دورة محمد بابر (حک : 932ـ937)، بنیانگذار سلسلة مغولان یا تیموریان هند،چنین برخوردی نشد و به فرمان او بتهای جاینی را در اوروه ، واقع در نزدیکی گوالیار، در هم شکستند (شارما ، ص 24).با به قدرت رسیدن اکبرشاه (حک : 963ـ1014) و اعلام «دینالاهی» * ، جاینیها هم به سان پیروان دیگر ادیان مشمول عنایت پادشاه شدند. در «عبادتخانة» اکبر، سَدو های (عالمان دین) جاینی در کنار علمای مسلمان، پاندیت های هندو، موبدان زردشتی و دانشمندان یسوعی مینشستند و در بارة امور دینی با آنان به بحث و گفتگو میپرداختند ( رجوع کنید به اکرام، ص 160). اکبرشاه دانشمندان جاینی بسیاری را به دربار آورده بود. یکی از آنان مانسینگ نام داشت (شارما، ص 35) که بعدها مشکلاتی برای جهانگیر پدید آورد ( رجوع کنید بهادامة مقاله). گفته شده که حتی شکلگیری عقیدة اکبر به «دینالاهی» تا حدودی تحت تأثیر جاینیها بوده است ( د. اسلام ، همانجا). دست کم دو مورد از مقررات «دینالاهی» را میتوان ملهم از باورهای جاینی دانست یکی قبحخوردن گوشت حیوانات و دیگری تشویقبهگیاهخواری (عزیزاحمد، ص 45). هنگامی که اکبر به غیر مسلمانان اجازة ساخت پرستشگاه داد، جاینیها با خرج مبالغی هنگفت معابدی بسیار باشکوه در برخی شهرها ساختند (شارما، ص 37).جهانگیر که به سال 1014 جانشین پدرش شد، اکثر فرمانهای او را تأیید کرد اما با گذشت زمان راهی غیر از راه پدرش در پیش گرفت. در سفری که در سال دوازدهم سلطنتش به گجرات کرد، فرمان داد که جاینیها از قلمرو فرمانرواییش اخراج شوند: «سیوره گروهی است از ملاحدة هنود... انواع فساد و بیباکی از آنها به وقوع میآید. بنابراین حکم به اخراج سیورها فرمودم...» (جهانگیر، ص 249ـ250). جهانگیر صدور این حکم را معلول «فساد و بیباکی» و عدم رعایت جانب «حیا و ناموس» (همانجا) ــ که شاید، منظور همان برهنگی جاینیها باشد ــ برشمرده، اما برخی محققان انگیزة او را سیاسی دانستهاند و معتقدند چون مانسینگ جاینی پیشتر با حاکم شورشی گجرات سخنی همدلانه گفته بود، جهانگیر هم به نوعی میخواست از او و جاینیها انتقام بگیرد. البته، بنا به قولی، جهانگیر پس از مدتی از اجرای حکم صرفنظر کرد ( رجوع کنید به شارما، ص 88 ـ89).با این همه، میراث فکری و عقیدتی بر جایمانده از دوران اکبرشاه در زمان نوهاش، شاهجهان (حک : 1037ـ 1068)، هنوز در میان عدهای از علمای مسلمان پابرجا بود. چنانکه عدهای از کبار فقهای روزگار، مانند ملاعبدالحکیم، با استناد به فقهاسلامی بر شاهزاده اورنگزیب خرده میگرفتند و میگفتند که نمیتوان مسجدی را با اموال و مصالح معبد دیگر بنا کردو کار شاهزاده در تبدیل معبد جاینیها به مسجد را نامشروع میدانستند (اکرام، ص185).در نوع برخورد مسلمانان و حکام مسلمان با ادیان و مذاهب هند فراز و نشیبهای فراوانی وجود داشته است، چنانکه در اوایل پادشاهی اکبر نیز بتهای جاینیها را در گجرات میشکستند و حتی بعداً که اکبر با صدور «فرمان» از حاکم گجرات خواست تا از معابد جاینی صیانت به عمل آورد، باز یکی از صاحب منصبان مغول بتهایی از معابد جاینیها به گرو ستاند و تا مبلغی پول از ایشان نگرفت آنها را پس نداد (همان، ص 32)، البته این باجخواهی فقط محدود به گروسِتانی بتهای جاینی نمیشد بلکه همانگونه که در گزارش سیاحی پرتغالی در اوایل سدة دهم/ شانزدهم ذکر شده است، عدهای از مسلمانان چون میدیدند که جاینیها برای جان حیوانات حرمت ویژهای قائلاند در برابر دیدگان ایشان تهدید میکردند که قصد دارند جانورانی را که شکار کردهاند بکشند و با گرفتن مبلغی پول از جاینیها دست از کشتن جانوران برمیداشتند ( د. اسلام ، همانجا). از چنین شواهد و نشانههایی برمیآید که در اوان سیطرة مسلمانان بر هند، وضع اقتصادی جاینیها یا دست کم عدهای از ایشان، مناسب بوده است؛ تا آنجا که متمولان جاینی احمدآباد از چنان امکاناتی برخوردار بودند که توانستند پنج و نیم لِکْهْ (000 ، 550) روپیه به اورنگ زیب (1068ـ 1118)، در زمان جدالش بر سر قدرت، وام دهند و او توانست برادران خود را مغلوب سازد و بر تخت شاهی بنشیند (اکرام، ص 227).همین قدرت مالی و خصلت پول قرض دادن جاینیها عامل تسامح عدهای از مسلمانان در برابر ایشان شمرده شده است تسامح عدهای از مسلمانان در برابر ایشان شمرده شده است ( د. اسلام ، همانجا). بیگمان، وجود این تسامح ــ که گاه مطمئناً انگیزههایی فراتر از مسائل مالی و مادّی داشته ــ از عوامل بقا و دوام آیین جاینی در هند بوده است. البته، عامل دیگری را نیز میتوان برای این امر برشمرد و آن اینکه آیین جاینی، حتی در شکل رسمیش، مردم عامی و غیر روحانی را نیز مورد توجه قرار میداد و بنابراین توانست در هند به بقای خود ادامه دهد،اما آیین بودا که فقط به راهبان و خواص عنایت میکرد، باآمدن اسلام از هند رخت بر بست ( رجوع کنید به د. دین و اخلاق ، ذیل " ) Indian ( "Persecution ).در بارة تأثیر جاینیها در جهان اسلام میتوان به دو جنبه اشاره کرد: نخست، ارتباط معماری جاینی با معماری اسلامی هند است. مسلمانان در دهلی، معابد جاینی، با ردیفهای ستونهایشان، را جای مناسبی برای بنای مساجد دیدند. آنان پرستشگاه و تمثالهای جاینی را از وسط بناها برمیداشتند و با افزودن دیوارهایی در سمت غرب و در جهت قبله، محرابهایی در آنها تعبیه میکردند ( رجوع کنید به عزیز احمد، ص 183).جنبة دوم به نظریة جزء لایتجزا * یا جوهر فرد مربوط میشود که نظریهای کلامی است. در مورد خاستگاه این مفهوم آرای گوناگونی اظهار شده است. محققان تا اواسط سدة بیستم میلادی غالباً بر این عقیده بودند که این نظریه نه از یونان بلکه از هند اقتباس شده است ( رجوع کنید به وولفسون ، ص 66ـ 68، 473)، از جمله پینس (ص 110ـ121) خاستگاه اصلی آن را برخیمذاهب هندویی و بودایی و نیز آیین جاینی معرفی میکرد. نظریة جاینی در بارة طبیعت مادّه، همانند بعضی دیگر از مکاتب فکری هندی، مبتنی بر ترکیب آن از اجزای تقسیمناپذیر است، اما اینکه نظریة جزء لایتجزا در کلام اسلامی، ریشهای هندی، و از جمله جاینی، داشته باشد، کماکان محل بحث و مناقشه است ( رجوع کنید بهنعمانالحق، ص 54 ـ 55).منابع: تامس واکر آرنولد، تاریخ گسترش اسلام ، ترجمة ابوالفضل عزتی، تهران 1358 ش؛ شلومو پینس، مذهب الذّرّة عندالمسلمین و علاقته بمذاهب الیونان و الهنود ، نقله عن الالمانیة محمد عبدالهادی ابوریده، قاهره 1365/1946؛ جهانگیر، امپراطور هند، جهانگیرنامه ] یا [ توزک جهانگیری ، چاپ محمدهاشم، تهران 1359 ش؛ فرهاد دفتری، تاریخ و عقاید اسماعیلیه ، ترجمة فریدون بدرهای، تهران 1375 ش؛ عزیزاحمد، تاریخ تفکر اسلامی در هند ، ترجمة نقی لطفی و محمدجعفر یاحقی، تهران 1367 ش؛ ابوالفضلبن مبارک علّامی، اکبرنامه ، ج 1، چاپ غلامرضا طباطبائیمجد، تهران 1372 ش؛Abu , l - Fad ¤l B .Muba ¦rak ـ Alla ¦m ¦, The Akbar nama of Abu-l- Fazl , tr. H. Beveridge, Delhi 1977; EI 2 , s.vv."Djayn", "Gudjara ¦t" (by J. Burton - Page); Encyclopaedia of religion and ethics , ed. James Hastings, Edinburgh: T. and T. Clark, 1980-1981, s.v. "Persecution (Indian)" (by A. S. Geden); John Norman Hollister, The Shi ـ a of India , New Delhi 1979; S. M. Ikram, Muslim civilization in India , New York 1964; International encyclopaedia of Islamic dynasties , ed. Nagendra Kr. Singh, New Delhi: Anmol, 2000-2002; Syed Nomanul Haq, "The Indian and Persian background", in History of Islamic philosophy , ed. Hossein Nasr and Oliver Leaman, pt. I, Tehran: Arayeh Cultural Ins., 1375sh; John B. Noss, Man , s religions , New York 1974; Sri Ram Sharma, The religious policy of the Mughal emperors , Bombay 1972; Harry Austryn Wolfson, The philosophy of the kalam , Cambridge, Mass. 1976.