جاهی صفوی ، ابراهیم میرزا ، دولتمرد و شاعر عصر صفوی، نوة شاه اسماعیل صفوی و پسر بهرام میرزا * . وی در اواخر ذیقعدة 946 به دنیا آمد. مادرش، زینب سلطان خانم (متوفی 977)، از خانوادههای سرشناس شیروان بود. پس از مرگ پدر، هنگامی که ابراهیم میرزا ده ساله بود، سرپرستی او را عمهاش، مهین بانو ملقب به شاهزاده سلطانم، به عهده گرفت. به این ترتیب، ابراهیم میرزا به حرم شاهی وارد شد و شاه طهماسب (حک : 930ـ984) نیز تربیت او را زیر نظر گرفت (منشی قمی، 1359ـ1363 ش، ج 1، ص 570، ج 2، ص 635، 640؛ اسکندر منشی، ج 1، ص 136).پس از چندی، به سبب استعداد و قوة درکش، موردتوجه شاه طهماسب قرار گرفت و شاه او را مصلحالدین چلبی نامید. ابراهیم میرزا، با وجود سن کم، در کلیة امور دربار حق دخالت داشت و حتی به رأی او عمل میشد. شاه طهماسب، معصوم بیگ صفوی (وکیل دیوان اعلی') را به للگی او انتخاب کرد و ابراهیم میرزا را به خانة او فرستاد. ابراهیم میرزا هفت سال در آنجا اقامت کرد (منشی قمی، 1359ـ1363 ش، ج 2، ص 640). سپس گوهر سلطان بیگم، دختر شاه طهماسب، را به زنی گرفت و پس از شرکت در نبردی با عثمانیان، در 962 به حکومت مشهد منصوب شد (منشیقمی، 1359ـ1363 ش، ج 1، ص 367؛ افوشتهیی، ص 47).در مشهد ابراهیم میرزا ناظر آستان قدس گشت. حکم حکومتی او از هرات و سیستان تا حوالی سمنان بود و کار قضا نیز به او محول گردید (منشیقمی، 1359ـ1363 ش، ج 1، ص 381، ج 2، ص 641). ابراهیم میرزا در 965 توانست با تمهیداتی، امیران صفوی را که در جنگی با ازبکان به اسارت آنان در آمده بودند، آزاد سازد (همان، ج 1، ص 394، 396). وی در 971، مصادف با چهلمین سال سلطنت شاه طهماسب، یک سال و اندی بر قاین حکومت کرد. سال بعد، به همراه برخی امیران قزلباش، برای سرکوب قزاق خان، للة سلطان محمدمیرزا (پسر شاه طهماسب) که در هرات سر به شورش برداشته بود، به آنجا رفت (روملو، ج 12، ص 544؛ نویدی، ص 123؛ منشیقمی، 1359ـ1363 ش، ج 1، ص 439ـ440، ج 2، ص 641).در حدود 973، شاه طهماسب او را به سبب کمک نرساندن به سلطان محمد میرزا، که در حوالی تربت گرفتار حملة ازبکان شده بود، از منصبش عزل و به حکومت سبزوار منصوب کرد ولی پس از شش سال، او را به قزوین خواند و به او منصب ایشک آقاسی * باشی داد و وی را مشاور خود کرد (افوشتهیی، ص 50؛ حسینی استرآبادی، ص 57؛ منشیقمی، 1359ـ 1363 ش، ج 2، ص 642).با درگذشت شاه طهماسب در 984، نزاع بر سر جانشینی او در گرفت. برخی، از اسماعیل میرزا و عدهای نیز از حیدر میرزا، پسران شاه طهماسب، طرفداری میکردند (واله اصفهانی، ص 492ـ493؛ فلسفی، ج 1، ص 32). ظاهراً ابراهیم میرزا، در آغاز، از حیدر میرزا طرفداری میکرد اما چون بیشتر درباریان از اسماعیل میرزا حمایت میکردند، بیطرفی اختیار کرد و با شدت گرفتن اختلافات و درگیریها، خود را خانهنشین کرد. پس از کشته شدن حیدرمیرزا، ابراهیم میرزا به دولتخانه رفت و خود را «اسماعیلْ میرزائی» نامید ( رجوع کنید به اسکندر منشی، ج 1، ص 196؛ واله اصفهانی، ص 496، 502).پس از فراغت از مراسم خاکسپاری شاه و شاهزاده حیدر، در 18 صفر 984 ابراهیممیرزا و برخی از بزرگان صفوی در مسجدجامع قزوین به نام شاه اسماعیل دوم (حک : 984ـ985) خطبه خواندند و به پیشواز او رفتند (روملو، ج 12، ص 621؛ منشی قمی، 1359ـ1363 ش، ج 2، ص 618؛ واله اصفهانی، ص 508، 514). شاه اسماعیل که میدانست ابراهیم میرزا از ارکان حکومت است، او را نزد خود نگه داشت و منصب مهرداری را به او داد و کاشان و اردوباد را نیز، به تیول، به وی بخشید (منشیقمی، 1359ـ1363 ش، ج 2، ص 642؛ واله اصفهانی، ص 514، 536). اما نزدیکی آن دو دیری نپایید؛ در هشت ماهی که ابراهیم میرزا در خدمت شاه اسماعیل بود، برخی اطرافیان شاه از وی بدگویی کردند و شاه را از قدرت و ثروت او به هراس انداختند. از سوی دیگر، ابراهیم میرزا که بذلهگو و در محاوره بیملاحظه و بیمحابا بود، گاه سخنانی میگفت که باعث کدورت شاه میشد (صادقی افشار، ص 25؛ منشیقمی، 1359ـ1363 ش، ج 2، ص 623، 634). از اینرو، شاه اسماعیل در صدد فرصتی بود که او را از بین ببرد.در همین گیرودار، خبر فوت (یا مسموم شدن) حسین میرزا، حاکم قندهار و برادر ابراهیم میرزا، رسید و پس از آن به دستور شاه اسماعیل، دیگر شاهزادگان صفوی به هلاکت رسیدند (واله اصفهانی، ص 541 ـ542، 546؛ حسینی استرآبادی، ص 97). ابراهیم میرزا که خطر را احساس کرده بود، گوشهنشینی اختیار کرد و به عبادت مشغول شد و به سرودن شعر پرداخت (منشی قمی، 1366 ش، ص 118). اما دستورقتل وی نیز صادر شد و در منزل خویش به دست قورچی شاه با زهکمان خفه گردید. جسد او را در آستانة مزار امامزاده حسین، در قزوین، در کنار دیگر شاهزادگان مقتول دفن کردند (همو، 1359ـ1363 ش، ج 2، ص 634ـ 635).حدود سه ماه پس از قتل او، همسرش از شدت اندوه مرد. از آن دو، دختری به نام گوهرشاد بیگم باقیماند که جنازة والدین را به مشهد برد و در سردابهای در مجاورت آرامگاه حضرت رضا علیهالسلام دفن کرد (همو، 1366 ش، همانجا؛ واله اصفهانی، ص 546 ـ547).ابراهیم میرزا به حسن خلق، کرم، شجاعت، تیزفهمی و بذلهگویی شهرت داشت. وی در مدت اقامتش در مشهد، پذیرای سادات و اهل علم و هنرمندان بود. خود او نیز با علوم عقلی و نقلی آشنایی داشت (صادقی افشار، همانجا؛ افوشتهیی، ص 46؛ حسینی استرآبادی، همانجا). وی کتابخانهای با حدود چهار هزار جلد کتاب و اقسام مرقعات و آثار خوشنویسان و نقاشان و همچنین جواهرات نفیس، گردآوری کرده بود که اکثر آنها را همسرش پس از فوت وی، برای اینکه به دست شاهاسماعیل نیفتد، از بین برد (منشیقمی، 1366 ش، ص 111، 114؛ جنابدی، ص 579 ـ580).ابراهیممیرزا به فارسی و ترکی شعر میسرود و جاهی تخلص میکرد. اشعار او را منشی قمی و گوهرشاد بیگم در یک دیوان جمعآوری کردهاند (حسینی استرآبادی، همانجا؛ منشیقمی، 1366 ش، ص 110؛ همو، 1359ـ1363 ش، ج 2، ص 637) که نسخهای از آن به شمارة 139 در موزة کاخ گلستان نگهداری میشود ( رجوع کنید به آتابای، ج 1، ص 337).منابع: بدری آتابای، فهرست دیوانهای خطی کتابخانة سلطنتی ، ] تهران [ 1355 ش؛ اسکندرمنشی؛ محمودبن هدایتاللّه افوشتهیی، نقاوة الا´ثار فی ذکرالاخیار: در تاریخ صفویه ، چاپ احسان اشراقی، تهران 1373 ش؛ میرزابیگبن حسن جُنابدی، روضةالصفویه ، چاپ غلامرضا طباطباییمجد، تهران 1378 ش؛ حسنبن مرتضی حسینی استرآبادی، تاریخ سلطانی: از شیخصفی تا شاهصفی ، چاپ احسان اشراقی، تهران 1364 ش؛ حسن روملو، احسنالتواریخ ، چاپ عبدالحسین نوائی، ج 12، تهران 1357 ش؛ صادق صادقیافشار، تذکرة مجمعالخواص ، ترجمة عبدالرسولخیامپور، تبریز1327ش؛ نصراللّهفلسفی، زندگانی شاهعباس اول ، تهران1364ش؛ احمدبن حسین منشیقمی، خلاصةالتواریخ ، چاپ احسان اشراقی، تهران 1359ـ1363 ش؛ همو، گلستان هنر ، چاپ احمد سهیلی خوانساری، تهران1366ش؛ زینالعابدین علیبنعبدالمؤمن نویدی، تکملةالاخبار: تاریخ صفویه از آغاز تا 978 هجری قمری ، چاپ عبدالحسیننوائی، تهران1369ش؛ محمدیوسفوالهاصفهانی، خلدبرین: ایران در روزگار صفویان ، چاپ میرهاشم محدث، تهران 1372 ش.