جاوید، حسین ، شاعر و نمایشنامهنویس آذربایجانی. حسین راثیزاده در ذیحجة 1299/ اکتبر 1882 در نخجوان بهدنیا آمد ( د.آ ، ج 10، ص 281). پدرش، حاجیملاعبداللّه، روضهخوان بود و از روستای شاهتختی، واقع در غرب نخجوان و نزدیک به ساحل ارس، به نخجوان مهاجرت کرده بود (م. جعفروف، ص 859) و بهسبب صدای لطیف خود، در نخجوان و باکو و شماخی و گنجه مشهور بود (سلطانلی، ص 86 ـ87). برادر بزرگ حسین، شیخمحمد، هم در زمینة علوم دینی تحصیل کرده، واعظ و معلم بود. حسین تحصیلات مقدماتی خود را در خانه آغاز کرد و برای آنکه در آینده شغل پدر و برادرش را در پیش گیرد، به مکتب گذاشته شد ولی پس از سه سال تحصیل، بهرغم مخالفت پدر و مادرش، از رفتن به آنجا خودداری کرد (مشکناز جاوید، ص 235ـ 238). او حدود دوازده سال داشت که به «مکتب تربیه» رفت. این مدرسه در 1311ـ1312/ 1894 به همت محمدتقی صدقی (متوفی 1321/ 1903) بر اساس اصول جدید در نخجوان تأسیس شده بود که در آن، ضمن تدریس علوم و فنون جدید، زبانهای روسی و ترکی آذربایجانی و فارسی نیز آموزش داده میشد و در اندک مدتی، یکی از کانونهای تربیتی و فرهنگی مسلمانان روسیه گردید (صدقی ، مقدمة حبیب بیگلی ، ص 4ـ 5؛ زمانوف، ص 119).صدقی با مشاهدة استعداد و شوق جاوید، رضایت پدر او را برای ادامة تحصیل وی در مدرسة خود جلب کرد و او دورة مدرسه را در 1316/1898 به پایان رساند (م. جعفروف، ص 859 ـ860). جاوید سرودن شعر را از همین سالهای تحصیل در نخجوان، با تخلص «گلچین» شروع کرد (حبیب بیگلی، 1992، ص 78؛ همو، 1997، ص 194؛ د.آ. ، همانجا). در حدود یک سال پس از به پایان رساندن مکتب تربیه، برای معالجة چشمانش و نیز ادامة تحصیل به تبریز رفت و فرصت یافت تا ضمن تحصیل در مدرسة طالبیة این شهر، معلومات خود را در زبان و ادبیات فارسی و عربی، که مقدماتشان را از برادرش و صدقی آموخته بود، وسعت بخشد (م. جعفروف، ص860). او به هنگام اقامتش در تبریز ، با صدقی و قربانعلی شریفزاده در نخجوان مکاتبه داشت (حبیببیگلی، 1992، همانجا) و در 1317/ 1899 به درخواست صدقی، شعری در حدود 25 بیت به زبان فارسی در مدح فرهنگپروری حاجیزینالعابدین تقییف، سرمایهدار باکویی که به مکتب تربیه کمک مالی کرده بود، سرود (محمدلی ، ص 3). وی در سالهای بعد هم شعر فارسی میسرود و چنانکه دوستش عزیز شریف (ص 267) گفته، از او یک غزل فارسی با تخلص سالک در اختیار داشته است (در بارة شعرگویی جاوید به فارسی رجوع کنید بهمیرجلال پاشایف و حسینوف، ص 284؛ احمدوف، ص 521).جاوید در مدت اقامتش در تبریز، علاوه بر تحصیل و مطالعه، به فرش و گلیمفروشی در تبریز و ارومیه نیز اشتغال داشت که تا 1322/ 1904 ادامه پیدا کرد. در همین دوره مقالات و اشعارش برای نخستین بار در روزنامة شرق روس ــ که انتشار آن از اواخر ذیحجة 1320/ مارس 1903 در تفلیس آغاز شد (رئیسنیا، ج1، ص301) ــ بهچاپ رسید. از جمله شعری که به مناسبت درگذشت معلمش، صدقی، در رمضان 1321/ دسامبر 1903 سروده بود، در شمارة 5 ذیقعدة 1321/ 23 ژانویة 1904 آن روزنامه درج گردید (حبیب بیگلی، 1992، همانجا).جاوید گویا پس از ترک ایران، مدت کوتاهی در استانبول اقامت داشته است. وی پس از بازگشت به نخجوان در یک شرکت راهسازی در ولایت کاختیای گرجستان به عنوان منشی به کار پرداخت و به یاری همان شرکت برای معالجة چشمانش در اوایل 1324/1906 به عثمانی عزیمت کرد (احمدوف، ص 531) و اقامتش در استانبول بیش از سه سال طول کشید. او در این مدت ــ که مقارن با اعلان حریت (1326/1908) و به قدرت رسیدن حزب اتحاد و ترقی * بود ــ فرصت یافت که با محیط اجتماعی و محافلِ ادبیِ استانبول که از استبداد سلطان عبدالحمید و تحولات و کشمکشها رها شده بود، آشنا شود و در عین حال به عنوان مستمع آزاد در کلاسهای درس شعبة ادبیات دارالفنون استانبول حضور یابد. او در آن میان بیش از همة استادان، تحت تأثیر رضا توفیق بلوکباشی (متوفی 1328 ش/ 1949)، شاعر و اندیشمند ترک، قرار گرفت. خود توفیق نیز تحت تأثیر شاعرانی چون عبدالحق حامد ترخان، توفیق فکرت، محمدامین یورداقول بود و از اوزان هجایی در برابر اوزان عروضی دفاع میکرد (موتلوآی، ص 74ـ 75؛ میدان لاروس ، ج 2، ص 549؛ سلطانلی، ص 87؛ میرجلال پاشایف و حسینوف، همانجا؛ سیدزاده، ص 233) و نمایشنامة دختر هندو ی عبدالحق حامد را میستود (اسکندروف، ص 341). به همین مناسبت، رسولزاده (ص 35) به هنگام سخن گفتن از تأثیرات سیاسی و فرهنگی ترکیه بر آذربایجان، در مقام غلو جاوید را فرزندخواندة حامد ترخان دانسته است.تأثیر شاعران ترک، خصوصاً بر اشعار دورة اولیة شاعری جاوید ــ که در کتابهای کچمیش گونلر (روزهای گذشته، تفلیس 1913) و بهار شَبْنَمْلَری (شبنمهای بهاری، باکو 1917) گردآوری شده ــ محسوس است (آقپینار ، ص 73). تأثیر زبان ترکی استانبولی بر زبان آثار او چندان زیاد بوده که گفتهاند او بین زبانهای ترکی آذربایجانی و ترکی عثمانی فرقی نمیگذاشته است ( رجوع کنید به محمد، ص 65).در بحث از تأثیر محیط ترکیه بر خلاقیت ادبی و هنری جاوید، به این شاهد نیز که موضوع نمایشنامههای اوچوروم (پرتگاه) و ابلیس وی از حیات اجتماعی و سیاسی آن کشور گرفته شده استناد کرده (آقپینار، ص 64) و گفتهاند که جاوید عناصر فرهنگ اروپایی را نه از طریق روسیه، بلکه از طریق عثمانی اخذ کرده ( رجوع کنید به محمد، همانجا) و بر خلاف اکثر روشنفکران قفقاز، از تأثیرات اندیشه و ادب روسی برکنار بوده است (آقپینار، ص 63).جاوید در دورة اقامتش در استانبول به سرودن شعر ادامه داد. تخلص او، علاوه بر گلچین، عارف و سالک نیز بود. وی سرودههای خود را در روزنامة ارشاد و مجلة فیوضات (باکو) به چاپ میرساند (حبیببیگلی، 1992، ص 78) و در 1327/ 1909، که از استانبول به نخجوان بازگشت، اشعاری در مجلة صراطالمستقیم (چاپ استانبول) با تخلص جاوید منتشر کرد (آقپینار، ص 435). وی همین تخلص را بعدها حفظ کرد و با آن معروف شد.جاوید پس از بازگشت از استانبول، تا 1305 ش/ 1926 در نخجوان و تفلیس و گنجه و باکو، در مدارس از جمله در مدرسة حرفهای تئاتر و تربیت معلم، ادبیات ترکی تدریس کرد و بهطوریکه از خاطرات همکاران و شاگردانش برمیآید، معلمی موفق و محبوب بود (جبرائیلبیگلی ، ص214ـ216؛ زینالوف ، ص 226ـ230؛ اسکندروف، ص 336ـ341؛ محمدوف ،ص 358ـ 363). وی پس از بازگشت از استانبول، مدتی نیز زبان و ادبیات فارسی تدریس کرد (طهماسب، ص 216).جاوید به علل مختلف از تدریس باز میماند، از جمله سفر به ایران در 1336/1918 و سفر به برلین و پاریس در 1304/ 1926 از طرف کمیساریای معارف خلق آذربایجان برای معالجة چشمانش و آشنایی با ادبیات اروپا (حبیب بیگلی، 1992، ص 81). به قولی، او در تبریز با حاجیمحمدآقا نخجوانی و شیخمحمد خیابانی ملاقات کرده است (همان، ص80). در نخجوان هم ضمن تدریس در مدرسة رشدیة آن شهر، در ذیقعده/ اوت همان سال ازدواج کرد و در اوایل بهار 1337/1919 به باکو بازگشت (همانجا). بازگشت جاوید به باکو مقارن بود با حاکمیت حزب مساوات * . وی اگرچه پیش از به قدرت رسیدن آن حزب، با آچیقسوز (سخن صریح)، ترجمانِ (ارگان) آن، همکاری داشت (همان، ص80 ـ81)، به گفتة خود در دورة مساوات دست از نوشتن برداشت و حتی در پاسخ مقامات دولتِ آن که از وی خواسته بودند سرودی برای حکومت بسراید، گفت که نمیتواند مطلب سفارشی بنویسد ( رجوع کنید بهسیدزاده، ص 234). وی در فعالیتهای اجتماعی، از جمله در «محررلر و ادیبلَر جمعیتی» (جمعیت نویسندگان و ادبا)، «آذربایجان یازیچیلار اتفاقی» (اتحادیة نویسندگان آذربایجان)، «آذربایجان ادیبلر و شاعرلر دَرْنَگی» (انجمن ادبا و شعرای آذربایجان) و «معلملر اتفاقی» (اتحادیة معلمان) شرکتمیکرد و معمولاً به عضویت هیئت اداری، کمیسیونها و کمیتههای آنها انتخاب میشد. در همایش ترکشناسی که در 1305 ش/ 1926 در باکو برگزار گردید و در جلسات کمیسیون الفبای جدید (1308ش/1929) نیز حضور داشت (حبیببیگلی، 1992، ص 81).حزب حاکم کمونیست و وابستگانش از حدود 1310 ش انتقاد از جاوید را، به عنوان نویسندهای بورژوا و دارندة مواضع ایدهآلیستی و رمانتیستی، آغاز کردند. این انتقادها در سالهای بعد به ممیزی آثار او و جلوگیری از انتشار و نمایش آنها و بالاخره دستگیری و بازداشت وی در خرداد 1316/ ژوئن 1937 (با اتهاماتی از قبیل تمایل به پاناسلامیسم و پانترکیسم، حزب مساوات، ضدانقلاب) و تبعیدش به سیبری انجامید. بنا به روایتهای مختلف، وی در 1941 (1320 ش) یا 1942 یا 1944 در ولایت ایرکوتسک درگذشت ( رجوع کنید به علییف، ص160ـ171).بعدها، بنا به تصمیم کمیتة مرکزی حزب حاکم، از وی اعادة حیثیت کردند: صدمین سال تولدش را در 1361 ش/ 1982 جشن گرفتند (محمد جعفر، ص20)؛ بقایای جنازهاش را به جمهوری آذربایجان منتقل کردند و در آبان 1361/ نوامبر 1982 در زادگاهش، نخجوان، در باغ جاوید دفن نمودند؛ نام او را بر چند مؤسسة فرهنگی و خیابان و میدان گذاشتند (احمدوف، ص 521) و آثارش را به صورتهای مختلف و با شمارگان بسیار منتشر کردند. رمان وقتدن اوجا (بلندتر از وقت)، که بر اساس زندگی دردناک جاوید و افراد خانوادهاش نوشته شده، چند سال بعد انتشار یافت ( رجوع کنید بهحسینوف، 1987).جاوید که با سرودن اشعار تغزلی به عرصة ادبیات وارد شده بود، در 1328/1910 بهنمایشنامهنویسی روی آورد (جعفر جعفروف، ج 1، ص 229). او نویسندة نخستین نمایشنامة منظوم به ترکی آذربایجانی و بانی نمایش منظوم در آذربایجان بهشمار میآید. آثار نمایشی رمانتیک او ــ که دارای ضعفها و قوّتهایی است ــ عناصر جدیدی را در نمایش آن سرزمین وارد کرده است (همان، ج 1، ص 234). دختر جاوید که آثار پدرش را برای چاپ آماده کرده، گفته است که پدرش بیش از بیست نمایشنامة منظوم و منثور نوشته که از آن میان سیزده نمایشنامة غالباً حزنآور (تراژیک) در دست است و بقیه (از جمله الهام ابلیس ، شهلا ، تللیساز ، آتیلا و کوراوغلو ) احتمالاً از بین رفتهاند (توران جاوید، ص 325).نخستین نمایشنامههای حزنآورِ (تراژیکِ) جاوید، بهترتیب تاریخ نگارش، عبارتاند از: 1) نمایشنامة آنا (مادر)، نخستین نمایشنامة منظوم تاریخ تئاتر آذربایجان، که در 1328/1910 نوشته و در 1331/1913 در تفلیس به چاپ رسیده است (سلطانلی، ص90ـ92؛ اکرم جعفر، ص310).2) مارال ، نمایشنامة چهار پردهای منثور که در 1330/1912 نوشته و در 1335/1917 در باکو منتشر شده است (م. جعفروف، ص 863 ـ864؛ اکرم جعفر، ص 311).3) شیخ صنعان ، نمایشنامة منظوم که در 1332/1914 نوشته شده است. این نمایشنامه ابتدا بهصورت پاورقی در روزنامة ینیاقبال به چاپ میرسید و سپس در 1335/1917 در باکو بهچاپ رسید. غزلِ «شیخ صنعان تُربهسی ئونونده» (در برابر تربت شیخ صنعان) ــ که جاوید به هنگام اقامتش در تفلیس سروده و در مجموعة بهار شبنملری درج گردیده ( رجوع کنید بهحسین جاوید، 1968، ج 1، ص 67) ــ حاکی از آن است که وی از همان اوایل نمایشنامهنویسی خود به افسانة شیخصنعان * علاقهمند شده و روایت منظوم عطار و روایتی شفاهی از آن را که در تفلیس بر سر زبانها بوده، اساس کار خود قرار داده است (سلطانلی، ص 95ـ104؛ میرجلال پاشایف و حسینوف،ص 290ـ293؛ م. جعفروف، ص 865 ـ873).4) شیدا ، نمایشنامة پنج پردهای منثور، که بر اساس زندگی کارگران چاپخانه در آستانة انقلاب روسیه نوشته شده است. این نمایشنامه در 1335/1917 در باکو چاپ و در 1337/1919 در تاشکند و عشقآباد اجرا شد (سلطانلی، ص 104ـ106؛ محمد جعفر، ص 11؛ م. جعفروف، ص 873 ـ 874).5) اوچوروم (پرتگاه)، نمایشنامة منظوم چهار پردهای، که در 1917 نوشته، در 1926 منتشر و در 1301 ش/ 1922 اجرا شده است.دو نمایشنامة اخیر را که در گرماگرم انقلاب 1917 روسیه نوشته شده، شاهدی بر گرایش جاوید از رمانتیسم به رئالیسم دانستهاند ( رجوع کنید بهمیرجلال پاشایف و حسینوف، ص 294).6) ابلیس ، نمایشنامة چهار پردهای منظوم، که در 1336/1918 نوشته شد، در 1303 ش/1924 منتشر و در 1339/ 1920 اجرا گردید و نخستین نمایشی بود که در آذربایجان شوروی بهروی صحنه رفت (جعفر جعفروف، ج 1، ص 232). مسلم ماقومایف (متوفی 1316 ش/1937) هم بر اساس این اثر نمایشنامهای آوازی (اپرایی) ساخته است (حبیب بیگلی، 1992، ص 81).7) آفت ، نمایشنامة چهار پردهای خانوادگی، که در 1300 ش/ 1921 نگارش یافته است. از نظر مضمون و مراعات موازین هنری، آن را نمایشنامهای ضعیف ارزیابی کردهاند ( رجوع کنید بهسلطانلی، ص 113). این نمایشنامه فقط یک یا دو بار به روی صحنه رفته است (جعفر جعفروف، ج 1، ص 232).جاوید از اوایل 1300 ش به نوشتن نمایشنامههای منظوم تاریخی روی آورد اما در هیچ یک از آنها تاریخ را کورکورانه آرمانی نکرد و برعکس، هنجارهای اخلاقی دنیای کهنه را از آرمانهای جهانبینی امروز متمایز ساخت، و مورد نقد قرار داد ( ) به یاد جاوید ( ، مقدمة زمانوف، ص10)، در حالیکه در یک منبع رسمی آذربایجان شوروی، بعضی از آثار تاریخی جاوید ضدمعاصر و آرمانیکنندة حقایق تاریخی قلمداد شده است ( ) تاریخ ادبیات آذربایجان شوروی ( ، ج 1، ص 85 ـ86، 180، 182 و جاهای دیگر). چنین دیدگاههایی علاوه بر آنکه مانع انتشار و نمایش آثار جاوید شد، راه محکومیت و زندان وتبعید و مرگ وی را نیز هموار کرد. آثار بحث برانگیز او عبارتاند از:1) پیغمبر ، نمایشنامة منظوم چهار پردهای (عناوین پردهها: «بعثت»، «دعوت»، «هجرت» و «نصرت»)، که در 1302 ش/ 1923 نوشته شد و در همان سال مقدمات اجرایش فراهم آمد، اما از اجرایش جلوگیری کردند (جعفر جعفروف، ج 1، ص230). پیغمبر یک سال بعد، اجازة انتشار یافت و بعدها هم تجدیدچاپ شد (احمدوف، ص 521). این نمایشنامه بحث برانگیزترین اثر جاوید است و برداشتهای کاملاً متفاوتی از آن شده است (علیاوغلو، ص 19ـ20؛ شفیعیف ، ص 202ـ212؛ سلطانلی، ص 113ـ114؛ محمد جعفر، ص 12ـ13؛ رسولزاده، ص 62ـ 65؛ ) تاریخ ادبیات آذربایجان شوروی ( ، ج 1، ص 85 ـ86،180).2) توپال تیمور (تیمورلنگ)، نمایشنامة پنج پردهای منثور، که در 1304 ش/1925 نوشته شد و سال بعد انتشار یافت و به اجرا در آمد ( رجوع کنید به حسین جاوید، 1975، ص 275ـ330).3) کنیاز ، نمایشنامة حزنآور (تراژیک) منظوم، که در 1308 ش/1929 نوشته و سال بعد در باکو اجرا شد (حسین جاوید، 1975، ص 545). کنیاز را که در بارة مبارزات انقلابی و قهرمانش بلشویکی گرجی است، نشانهای از تحول در بینش جاوید در باب تاریخ و مناسبات زندگی معاصر دانسته، آن را از نظر معاصر بودن موضوعش گامی مهم در خلاقیت جاوید بهشمار آوردهاند اما در عین حال، از او بهسبب اینکه جریان انقلاب را درست نشان نداده و به انقلاب در گرجستان، و نه در آذربایجان، توجه کرده انتقاد کردهاند.4) سیاوش ، نمایشنامة حزنآور تاریخی سروده شده بر اساس شاهنامه ، که به مناسبت هزارة فردوسی در 1312 ش/1933 انتشار یافت و سال بعد به روی صحنه برده شد. این نمایشنامه آخرین اثر جاوید بود که در زمان حیات او بهاجرا در آمد (جعفر جعفروف، ص 254؛ توران جاوید، ص 325؛ محمد جعفر، ص 17؛ ) تاریخ ادبیات آذربایجان شوروی ( ، ج 1، ص250، 405ـ409).5) خیام ، نمایشنامهای منظوم که بر اساس زندگی و آثار و افکار عمرخیام نیشابوری، در 1314 ش/ 1935 سروده شد. این اثر اگرچه در مسابقة بهترین اثر نمایشی، به مناسبت پانزدهمین سالگرد انقلاب اکتبر، برندة جایزه شد، در دورة حیات جاوید به روی صحنه نیامد (حسین جاوید، 1975، ص 544 ـ 545؛ توران جاوید، همانجا؛ ابراهیموف، ص 332؛ جعفر جعفروف، ص 254). خیام را از نظر ترقی و توسعة جهانبینی و گرایش به واقعگرایی، از برجستهترین آثار جاوید دانستهاند ( ) تاریخ ادبیات آذربایجان شوروی ( ، ج 1، ص 409ـ412).6) انتقام ابلیس ، آخرین نمایشنامة منظوم جاوید بود که آن را چند ماه پیش از بازداشت خود نوشت. در این اثر ضدفاشیستی، بعضی از قهرمانان نمایشنامة حزنآور ضدجنگ ابلیس ، که هجده سال پیش از آن نوشته شده بود، شرکت دارند (توران جاوید، ص 327؛ محمد جعفر، ص 18ـ19؛ ) تاریخ ادبیات آذربایجان شوروی ( ، ج 1، ص 403).جاوید سرودهها و مقالات خود را در مطبوعات بهچاپ میرساند که در گزیدههای آثار و مجموعة آثارش مندرجاند. او منظومة آذر را که مشتمل است بر دو هزار مصراع، در فاصلة سالهای 1920 تا 1937 سروده، که ناتمام است. یک کتاب درسی نیز به نام ملی قرائت کتابی (کتاب قرائتملی) در 1337/1919 با همکاری عبداللّه شایق تدوین کرده است (حبیب بیگلی، 1992، ص 91).منابع: رحیم رئیسنیا، ایران و عثمانی در آستانة قرن بیستم ، تبریز 1374 ش؛Teymur Ahmadov, A ¦zarba ¦yja ¦n ya ¦z µ la ¦r , Baku 1995; Yavuz Akp nar, Azeri edebiyat ara t rmalar , Istanbul 1994; Mas , ud Alioghlu, "Hدseyn Ja ¦vid", in Hدseyn Ja ¦vid sechilmish asarlari , ed. Tura ¦n Ja ¦vid, vol.1, Baku 1968; Ka ¦mra ¦n Aliyev, "عlدm va ¦rki haya ¦t qadar dayarli", in A ¦gh lakalar silinir , ed. Osma ¦n Mirzayev, Baku 1991; A ¦zarba ¦yja ¦n Sa ¦vet adabiyya ¦t ta ¦rikhi , ed. M. A ¦rif et al , Baku 1967; A ¦zarba ¦yja ¦n Sa ¦vet Ensiklopediya ¦s , Baku 1976-1987; Aziz Sharif, "Hدseyn Ja ¦vid", in Ja ¦vidi kha ¦t rla ¦rkan , ed. ـ Abba ¦s Zama ¦nov and Hamid Mammadza ¦da, Baku: Ganjlik, 1982; I sa ¦Habibba ¦yl , Jalil Mammadquluza ¦da: mدhiti va mدa ¦sirlari , Baku 1997; idem, xx. asr A ¦zarba ¦yja ¦n ya ¦z ch lar , Baku 1992; Ra ¦fa ¦el Hدseynov, Va ¦khtda ¦n uja ¦, Baku 1987; Mirza I bra ¦himov, "Ja ¦vidi ya ¦d edarkan", in Ja ¦vidi kha ¦t rla ¦rtan , ibid; A ¦dil I skandarov, "Sanat va adabiyyat vurghunu", in ibid; Ja ¦mo Jabra ¦y lbeyli, "Darin dدshدnjali insa ¦n", in ibid; Akram Jafar, "I za ¦hla ¦r va qeydlar", in Hدseyn Ja ¦vid asarlari , ed. Tura ¦n Ja ¦vid, vol.1, Baku 1982; Mammad Jafar, "BخyدkShair, mutafakkir", in ibid; Jafar Jafarov, Jafar Jafarov asarlari , Baku 1968; M.C.Jafarov, "Hدseyn Ja ¦vid", in A ¦zarba ¦yjan adabiyya ¦ti ta ¦rikhi , ed. Samad Vurghun, Mirza I bra ¦himov, and M. Arif, vol.2, Baku 1960; Hدseyn Ja ¦vid, Hدseyn Ja ¦vid dra ¦m asarlari , ed. Tura ¦n Ja ¦vid, Baku 1975; idem, Hدseyn Ja ¦vid sechilmish asarlari , vol.1, Baku 1968; Mishknaz Ja ¦vid, "J avidi kha ¦t rla ¦rkan", in Ja ¦vidi kha ¦t rla ¦rkan , ibid; Turan Ja ¦vid, "A ¦ta ¦m haqq nda kha ¦tiralarim", in ibid; Ja ¦vidi kha ¦t rla ¦rkan , ed. ـ Abba ¦s Zama ¦nov and Hamid Mammadza ¦da, Baku: Ganjlik, 1982; Ta ¦hira Mammad, xx. asr A ¦zarba ¦yja ¦ndra ¦ma ¦turgiya ¦s n n poetika ¦s , Baku 1999; Gula ¦m Mammadli, "H. Z. Ta ¦ghiyev, M. T. Sidgi, H. Ja ¦vid", Adabiyya ¦t va injasanat , no.21 (8 Jun 1990); Mehdi Mammadov, "Bخyدk dilaklar, bخyدk دmidlar sha ¦iri", in Ja ¦vidi kha ¦t rla ¦rkan , ibid; Meydan Larousse , Istanbul 1979-1981; Mir Jala ¦l Pa ¦sha ¦yev and F. J. Hدseynov, xx. asr A ¦zarba ¦yja ¦n adabiyya ¦t , Baku 1969; Rauf Mutluay, 1oo soruda µag da Tدrk edebiyat , Istanbul 1973; M. A. Rasulza ¦da, Asrimizin Saya ¦vushu, cha ¦ghdash A ¦zarba ¦yjan adabiyya ¦t ,cha ¦ghda ¦sh A ¦zarba ¦yja ¦n ta ¦rikhi , Baku 1991; Mir Mehdi Seyidza ¦da, "Bخyدk shair va dra ¦ma ¦turg", in Ja ¦vidi kha ¦t rla ¦rkan , ibid; B. Shafiyev, " Peyghambar pyesi haqqnda ¦qeydlar", in ibid; Mahammad Ta ¦gh Sidqi, Maktab heka ¦ytlari , ed. Shirindil-Teymur Karimli, Baku 1996; Ali Sulta ¦nl , "Hدseyn J a ¦vidin fa ¦jialari", in Ja ¦vidi Kha ¦t rla ¦rkan, ibid; Riza Tahma ¦sib, "Dostlughumuz", in ibid; ـ Abbas Zama ¦nov, Amal dostla ¦r , Baku 1979; ـ A. Zeyna ¦lov, "Unudulma ¦z mد ـ allim", in ibid.