جانباز رجوع کنید به بندبازیNNNNجانبختار/ جانبختان/ جانبخشان رجوع کنید به تَسییرNNNNجانبُلاط ، ابوالنصرجانبلاط مِن یَشْبَک اشرفی ناصری ، دولتمرد و سلطان مملوکی بُرجیة * ] چِراکَسة [ مصر (حک : 2 ذیحجة 905ـ 18 جمادیالا´خره 906). نام او را به صورتهای جانْبُولاط (سامی، ذیل «جانبولاط») و جانبولاد (نعیمی دمشقی، ج 2، ص 26؛ اوزون چارشیلی، ج 2، ص 215) نیز آوردهاند. اصل این نام ترکیبی از دو واژة فارسی جان و پولاد است ( رجوع کنید به اسدی، ذیل مادّه) که در عربی به صورت «بولاد» نیز آمده است ( رجوع کنید به همانجا).با توجه به مرگ جانبلاط در 906 در حدود چهل سالگی، تاریخ تولد او را میتوان حدود 866 تخمین زد ( رجوع کنید بهابنایاس، ج 3، ص 463).وی با خاندان جانبلاط کردی ـ دُروزی ارتباطی ندارد ( د. اسلام ، چاپ دوم، ذیل مادّه)، زیرا در اصل چِرْکَسی بود (میور ، ص 165). امیر یَشْبَک مِن مهدی چرکسی (متوفی 885) او را خرید (ابنایاس، ج 3، ص 438)، از اینرو وی به جانبلاط مِنْ یشبک شهرت یافت ( رجوع کنید به بستانی، ذیل «الاشرف جانبلاط»). واژة مِنْ ، نسبت مملوکیتِ جانبلاط را به امیر یشبک میرساند ( د. اسلام ، چاپ اول، ذیل مادّه) و در صحت اینکه بعضی ( رجوع کنید بهغزّی، ج 1، ص 171؛ ابنعماد، ج 8، ص 28) او را فرزند عبداللّه یا عبدالملک دانستهاند تردید وجود دارد ( رجوع کنید به د. اسلام ، چاپ اول، همانجا).جانبلاط مدتی نزدِ امیر یشبک بود، سپس امیر یشبک او را با دیگر مملوکان به ملکاشرف قایِتْبای (حک : 872 ـ901)تقدیم کرد. در این مدت وی قرآن را حفظ کرد و حساب و تیراندازی آموخت (ابنایاس؛ غَزّی، همانجاها). قایتبایکه از خدمت جانبلاط راضی بود، پس از آنکه وی دورة تعلیم نظامی را طی کرد، او را آزاد، و از محافظان خود کرد. جانبلاط سپس به مقام ممالیک جمداریه و خاصکی دوادار (دواتدار) رسید (ابنایاس، همانجا) و در این مقام، بارها به عنوان امیرْحاجْ رَکَبِ اول، کاروان حجاج را سرپرستی کرد (همانجا)، چندی بعد ارتقا یافت و در 893 کاروان بزرگ حج را با عنوان امیرْ رَکَبِالْمَحْمِل رهبری کرد (همان، ج 3، ص 257؛ نیز رجوع کنید بهدایرةالمعارف بزرگ اسلامی ، ذیل «امیرالحاج»). وی در صفر 894 به رتبة امیرعَشَرة رسید و به نظارت خانقاه منصوب شد (ابنایاس، ج 3، ص 260، 438).پس از سالها اختلاف بین عثمانی و مصر، بایزید دوم (سلطان عثمانی، حک : 886 ـ 918) سفیری نزد ممالیک مصر فرستاد و قایتبای نیز در رجب 896 جانبلاط را به عنوان سفیر صلح با عثمانی بر گزید. جان بلاط باشکوه و هدایای بسیار به عثمانی رفت (همان، ج 3، ص 283؛ اوزون چارشیلی، ج 2، ص 212، 215؛ نیز رجوع کنید به مبارک، ج 1، ص 126؛ قس ابنطولون، 1381ـ1384، قسم 1، ص 141ـ142: در 17 شوال 896) و در ربیعالاول 897 به دمشق بازگشت. حاصل این سفر امنیت و صلح برای مردم بود (دُهْمان، ص 199). وی در آن هنگام امیر طبلخانه و تاجرالممالیک بود. به سبب اهمیت تجارتِمملوک برای دولت ممالیک، منصب تاجرالممالیک شأناو را ارتقا بخشید (ابنایاس، ج 3، ص 438؛ د. ا. د. ترک ،ذیل " refر "Canbolat el-E )؛ وی در رجب 897 به رتبةمُقَدَّمِ اَلْف ] امیر هزار سوارهنظام مملوک [ ترقی یافت و تازمان مرگ قایتبای (901) این سِمت را حفظ کرد (ابنایاس، ج 3، ص 288؛ غزّی، همانجا). پس از جلوس محمدبن قایتبای، ملقب به ناصر (حک : 901ـ904)، جانبلاط «دوادار کبیر»شد (ابنطولون، 1381ـ 1384، قسم 1، ص 167؛ ابنایاس، ج 3، ص 333).در 903 جانبلاط نایب (حاکم) حلب گردید (ابنطولون، 1404، ص 105؛ طبّاخ، ج 3، ص 89). در ربیعالاول 904 قانْصوهِ غوری به سلطنت مصر رسید و جانبلاط را نایب خود در شام (دمشق) کرد (ابنایاس، ج 3، ص 407، 438ـ439) ولی بهسبب عصیانِ برخی امیران، خواستار بازگشت او به مصر گردید و به جای وی، قَصْرَوَه را به حکومت شام منصوب کرد و قانصوه در شوال 904 جان بلاط را اتابک عسکر و امیرکبیر سرزمین مصر کرد و بدینترتیب وی تا عالیترین مقام حکومتی پیش رفت ( رجوع کنید به همان، ج 3، ص420ـ422).جانبلاط در مصر اقدام به ساختن آرامگاه سلطانی در جوار بابالنّصر کرد (همان، ج 3، ص 425). با بالاگرفتن شورشِ قصروه، که با همدستی طومانبایِ دوادار، برای رسیدن به سلطنت زمینهچینی میکرد، قانصوه قلعة حکومتی (ارگ سلطنتی) را ترک کرد و در 29 ذیقعدة 905 گریخت. امیران و لشکریان پس از ورود به قلعة حکومتی، برای انتخاب سلطان به مشورت و مذاکره پرداختند. سردستة شورشیان، امیر طومانبای، با اینکه قصد سلطنت داشت از اتابک جانبلاط و امیرسِلاح تانیبک ترسید و با وجود مخالفت سران سپاه، بر سلطنت جانبلاط اصرار ورزید (همان، ج 3، ص 433ـ436، 439؛ دهمان، ص 210ـ211). جانبلاط در 2 ذیحجة 905، با تأیید خلیفة عباسی مصر، مستمسکباللّه و قاضیان مذاهب چهارگانه، بر تخت نشست و لقب اشرف و کنیة ابوالنّصر را به پیروی از قایتبای بر گزید (ابنطولون، 1381ـ1384، قسم 1، ص 229؛ ابنایاس، ج 3، ص 439؛ قس زامباور ، ص 105: اول ذیحجه).از روزهای نخست سلطنت جانبلاط، مشکلاتی پدید آمد؛ قصروه، والی قدرتمند شام، سلطنت وی را بهرسمیت نشناخت. جانبلاط خواست، با اعطای نیابت شام به قصروه، وی را تحت اطاعت خود در آورد اما این امر، بر عصیان قصروه افزود (ابنایاس، ج 3، ص440، 445؛ نیز رجوع کنید به کردعلی، ج 2،ص 200). سپس جانبلاط برای تهیة نَفَقَةُالْبیعت (بخشش جلوس) به مصادرة املاک و گرفتن اموالِ مردم، اعم از یهودی و مسلمان و مسیحی و بازرگان و دولتمرد، پرداخت که به نارضایی اعیان و مردم انجامید (ابنایاس، ج 3، ص 442ـ 443). در همین سال وی با اصیلبای، همسر سابق قایتبای، ازدواج کرد (میور، ص 164ـ 165؛ زامباور، ص 105، پانویس 7).آنگاه جانبلاط مدرسة جانبلاطیه را در بیرون بابالنّصر افتتاح کرد (همان، ج 3، ص 443؛ مبارک، ج 1، ص 129) و در 906 هدایای نفیسی برای سلطان یمن، عامربن عبدالوهاب طاهری، فرستاد (عیدروس، ص 41ـ42).با گسترش مخالفتها، همة نایبان شام عاصی شدند. جانبلاط، برای فرونشاندن غائله، امیر طومانبای را به سِمَتهایی مهم از جمله امیرسلاحداری و وزارت گماشت و وی را با سپاهی گران به شام فرستاد (مبارک، همانجا؛ نیز رجوع کنید به ابنایاس، ج 3، ص 445). بدین ترتیب، طومانبای که از جانبلاط با نفوذتر شده بود، عَلم مخالفتِ آشکار برافراشت و به شاملشکر کشید و در جمادیالاولی 906 در شام سلطنت خود را اعلان کرد (ابنایاس، ج 3، ص 447ـ 448،450ـ453؛ نیز رجوع کنید بهد. ا. د. ترک ، همانجا). جانبلاط، با شنیدن این خبر، به خدمت امرای عاصیاش در شام خاتمه داد و خانههایشان را تصرف نمود و برای جلبنظر امرای مصر، به هر کاری روی آورد. طومانبای در اوایل جمادیالا´خره 906 از دمشق خارج شدو به همراه قصروه، که به اتابکی منصوب شده بود، به مصر رسید و قلعة قاهره را محاصره کرد و پس از یک هفته، در18 جمادیالا´خره 906، آنجا را تصرف کرد. پس از نبردیشدید در رُمَیْله، سپاهیان به طومانبای پیوستند و جانبلاط، که فرار کرده بود، دستگیر و به زندان اسکندریه فرستاده شد و در شعبان 906 به قتل رسید (ابنایاس، ج 3، ص 454ـ462؛ قرمانی، ص 218؛ دهمان، ص 211). جسد وی را پس از یک ماه به آرامگاه اختصاصیاش در بیرون بابالنّصر، در قاهره، منتقل کردند و در آنجا به خاک سپردند (غزّی، ج 1، ص 171). به گفتة ابنایاس (ج 3، ص 463) وی سپیدروی، بلندبالا و خوشسیما بود.جانبلاط شش ماه و شانزده یا هجده روز سلطنت کرد (ابنایاس، ج 3، ص 462؛ ابنعماد، ج 8، ص 28). دوران سلطنت وی با بیثباتی سیاسی، فساد حکومتی و تغییرپیدرپی حکام همراه بود (یوزبکی، ص30). ابنایاس مصری (متوفی 930)، معاصر جانبلاط، او را فردی کممایه، بیرحم، ستمگر و منحرف معرفی کرده و گفته است که به سبب سختگیری وی بر مردم و اعیان مصر و مصادرة اموال ایشان، زیان بسیار به مردم رسید، بهگونهای که ادامة سلطنت او، جز رنج حاصلی برای مردم نداشت (ج 3، ص 463).منابع: ابنایاس، بدائع الزهور فی وقائعالدهور ، چاپ محمد مصطفی، قاهره 1402ـ1404/1982ـ1984؛ ابنطولون، اعلام الوری بمن ولی نائباً منالاتراک بدمشق الشامالکبری ، چاپ محمداحمد دهمان، دمشق 1404/ 1984؛ همو، مفاکهةالخلاّ ن فی حوادثالزّمان ، چاپ محمد مصطفی، قاهره 1381ـ1384/ 1962ـ1964؛ ابنعماد؛ محمد خیرالدین اسدی، موسوعة حلبالمقارنة ، حلب 1984ـ 1988؛ اسماعیل حقی اوزون چارشیلی، تاریخ عثمانی ، ترجمة وهاب ولی، ج 2، تهران 1370 ش؛ فؤاد افرام بستانی، دائرةالمعارف: قاموس عام لِکلّ فنٍّ و مطلب ، بیروت 1956ـ ؛ دائرةالمعارف بزرگ اسلامی ، زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران 1367 ش ـ ، ذیل «امیرالحاج» (از محمدرضا ناجی)؛ محمداحمد دهمان، العراک بین الممالیک و العثمانیین الاتراک ، دمشق 1406/ 1986؛ شمسالدینبن خالد سامی، قاموسالاعلام ، چاپ مهران، استانبول 1306ـ1316/ 1889ـ 1898؛ محمدراغب طبّاخ، اعلامالنبلاء بتاریخ حلبالشهباء ، چاپ محمدکمال، حلب 1408ـ1409/ 1988ـ1989؛ عبدالقادربن شیخ عیدروس، تاریخ النور السافر عن اخبار القرن العاشر ، بیروت 1405/ 1985؛ نجمالدین محمدبن محمد غزّی، الکواکبالسائرة باعیان المئةالعاشرة ، چاپ جبرائیل سلیمان جبور، بیروت 1979؛ احمدبن یوسف قرمانی، کتاب اخبار الدّول و آثار الاول فیالتاریخ ، چاپ سنگی بغداد 1282، چاپ افست بیروت ] بیتا. [ ؛ محمد کردعلی، خططالشام ، بیروت 1389ـ1392/ 1969ـ 1972؛ علیباشا مبارک، الخطط التوفیقیةالجدیدة لمصر القاهرة ، قاهره 1980ـ1983؛ ویلیام میور، تاریخ دولة الممالیک فی مصر: 1260ـ1517 م ، ترجمه الی العربیة محمود عابدین و سلیم حسن، مصر 1342/ 1924؛ عبدالقادربن محمد نعیمی دمشقی، الدّارس فی تاریخ المدارس ، چاپ جعفر حسنی، ] قاهره [ 1988؛ توفیق سلطان یوزبکی، تاریخ تجارة مصرالبحریة فیالعصر الممالیکی ، موصل 1395/ 1975؛EI 1 , s.v. "Dja ¦nbala ¦t ¤" (by M. Sobernheim); EI 2 , s.v. "Dja ¦nbula ¦t ¤" (by P. Rondot); TDVIA , s.v. "Canbolat el- E ref " (by Ka z m Ya ar Kopraman); Edward von Zambaur, Manuel de genealogie et de chronologie pour l , historie de l , Islam , Osnabrدck 1976.