جامعة روحانیت مبارز ، از مهمترین تشکلهای روحانیان فعال در امور سیاسی ایران از 1356 ش تاکنون. پس از شکست قیام پانزدهم خرداد * 1342، روحانیان فعال در این عرصه، علت شکست را نداشتن تشکیلات منسجم دانستند و به ضرورت وجود تشکل پی بردند؛ با این همه، در سالهای بعد نیز نتوانستند تشکیلات منسجمی پدید آورند، هرچند با تشکیل جلسات هفتگی در منازل افراد و نیز هدایت فعالیتهای بسیاری از مساجد و تکایا، عملاً در مبارزه با حکومت پهلوی حضور فعال داشتند (هاشمی رفسنجانی، ج1، ص185، 235). در 1356ش، در پی توصیههای مؤکد امام خمینی، رهبر انقلاب اسلامی ایران (متوفی 1368 ش)، مبنی بر هماهنگی نیروهای مسلمان در مبارزه با حکومت شاه و با تشویق و حمایت آیتاللّه مرتضی مطهری (شهادت در 1358 ش)، نخستین هستة جامعة روحانیت مبارز ایجاد شد ( رجوع کنید به ناطق نوری، ص 111ـ113؛ راهوار منفرد، ص 108؛ هاشمی رفسنجانی، ج 1، ص 322؛ عمید زنجانی، ص 240ـ242، 251ـ252؛ مرتجی، ص 13ـ 14). برنامهریزی راهپیماییها، سخنرانی در مساجد، تهیة شعارها، و هماهنگی و سازماندهی مبارزه بر ضد حکومت پهلوی عمدتاً برعهدة جامعة روحانیت مبارز بود. ارسال تلگرام به امام خمینی و یکی دو اقدام دیگر به مثابة اعلام حضور جامعة روحانیت در مبارزات و حرکتهای سیاسی بود (مهدوی کنی، ص 37ـ 38؛ رضوی، ص 136ـ137؛ ظریفینیا، ص 89). اساسنامة مفصّل جامعة روحانیت مبارز در 1357 ش، همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی ایران، تدوین شد که در آن برخی اهداف جامعة روحانیت بدین شرح معرفی گردید: پاسداری مکتبی از انقلاب اسلامی و دستاوردهای آن، نظارت بر امور کشور به منظوراستقرار حق و عدالت، برقراری روابط منظم با مراکز خبری و تبلیغی داخل و خارج، ایجاد مراکز تحقیقاتی دینی و فرهنگی، برخورد متعهدانه و فعال با رویدادهای مهم داخلی و خارجی، و تقویت کلیة سازمانها و نهادهای خدمتگزار جمهوری اسلامی. جامعه برای تحقق بخشیدن به اهداف مذکور تأسیس این دوایر هشتگانه را پیشبینی کرد: دایرة فعالیتهای سیاسی ـ اجتماعی، دایرة فرهنگی دینی، دایرة تربیتی و آموزشی، دایرة تبلیغات اسلامی، دایرة مساجد، دایرة خدمات، دایرة تحقیقات علمی و دایرة مدارس علوم دینی. برطبق این اساسنامه، قلمرو فعالیت جامعه کل کشور بود (راهوار منفرد، ص 317ـ 318؛ سلیمیبنی، ص 20). پس از تدوین قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، بسیاری از بندهای این اساسنامه، چون در حوزة وظایفنهادها و سازمانهای دولتی بود، منتفی گردید (عمید زنجانی، ص 245ـ 249).در آذر 1358، به توصیة امام خمینی حوزة عملکرد اساسنامة جامعه محدود گردید و جامعه موظف شد ضمن تجدید نظر در تشکیلات خود، اعضای شورای مرکزی را انتخاب نماید، لذا اساسنامة جدیدی تنظیم شد که بسیاری از بندهای اساسنامة پیشین در آن حذف گردید و نام جامعة روحانیت مبارز به جامعة روحانیت مبارز تهران تغییر یافت که حاکی از محدود شدن قلمرو فعالیت آن بود (عمید زنجانی، ص 247ـ 249؛ سلیمیبنی، ص 21). آخرین تغییر در اساسنامة جامعه، در 29 مرداد 1375 روی داد که عنوان رسمی آن، جامعة روحانیت مبارز استان تهران گردید (سلیمیبنی، ص 22، 188). مرکز جامعة روحانیت ابتدا در شمیران بود، بعد به سرعت در هر منطقة تهران یک نماینده در بخش مرکزی یافت (انصاریان، ص 158؛ ظریفینیا، ص 89 و پانویس 1). امروزه این تشکل با هشت دفتر در هشت منطقة شهر تهران فعالیت میکند (سلیمیبنی، ص 24).جامعه به عنوان تشکلی مذهبی، سیاسی و اجتماعی پس از پیروزی انقلاب اسلامی حضوری مؤثر و تعیین کننده در مجالس قانونگذاری، مجامع و شوراهای مشورتی، قضایی، سیاستگذاری و اجرایی کشور، به ویژه از 1368 تا 1376 ش، داشته است (دارابی، ص 193). با تشکیل حزب جمهوری اسلامی * در فروردین 1358 ــ که پنج تن از اعضای شورای مرکزی جامعة روحانیت مبارز، در رأس آن قرار داشتند ــ به تدریج میان حزب جمهوری و جامعة روحانیت اختلافاتی بروز کرد که اوج آن در انتخابات نخستین دورة ریاست جمهوری بر سر معرفی نامزدهای ریاست جمهوری بود (عمید زنجانی، ص 252ـ 254، 260ـ261). در 1366 ش، به سبب اختلاف نظر بر سر نامزدهای انتخاباتی و چند مورد دیگر، تعدادی از اعضا ــ که با مواضع اکثر اعضای جامعه مخالف بودند ــ از شورای مرکزی جامعه جدا شدند و به همراه عدهای دیگر از روحانیان، مجمع روحانیون مبارز تهران * را تشکیل دادند ( رجوع کنید بهمحتشمیپور، ص 30ـ33، 36ـ 38؛ عمید زنجانی، ص 262ـ 265؛ دارابی، ص 167). پس از این رخداد، در تعاریف سیاسی، جامعة روحانیت مبارز استان تهران را راست اسلامی و سپس راست سنّتی خواندند. پس از تغییر نام جریانهای راست و چپ اسلامی به اصولگرا و اصلاحطلب، جامعة روحانیت جزء تشکلهای اصولگرا به شمار میآید (مرتجی، ص 7ـ9؛ ظریفینیا، ص 88؛ دارابی، ص 153ـ154، پانویس 2).دومین رخداد در جامعه بر سر نحوة ادارة کشور، در زمان ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی، عضو بلند پایة جامعة روحانیت مبارز، روی داد. در 1374 ش، به سبب پدید آمدن اختلاف نظر جدّی میان بیشتر هواداران و مسئولان جامعة روحانیت مبارز به رهبری ناطقنوری (رئیس وقت مجلس شورای اسلامی)، با اعضای هیئت دولت بر سر عدالت اجتماعی، استقرار ارزشهای دینی و برخی مسائل اقتصادی و فرهنگی، هاشمی رفسنجانی از جامعة روحانیت مبارز فاصله گرفت اما با موضعگیری بعدیِ او مبنی بر عضویت در جامعة روحانیت مبارز، زمینههای تضعیف جامعه منتفی شد ( رجوع کنید بهدارابی، ص 225؛ مرتجی، ص 12؛ نیز رجوع کنید به راهوار منفرد، ص 64ـ81). قرار ندادن اسامی پنج نفر از نامزدهای انتخاباتی برای مجلس پنجم ــ که هاشمی رفسنجانی به شورای مرکزی جامعة روحانیت مبارز پیشنهاد کرده اما شورا آن را رد کرده بود ــ به شکاف بیشتر انجامید («انتخابات، پیوستها و گسستها»، ص 9ـ17؛ ظریفینیا، ص 106).این تشکل نشریة رسمی، که دیدگاهها و مواضع رسمی آن را بازتاب دهد، ندارد لذا آنچه به عنوان مواضع جامعه در منابع آمده صرفاً برداشتی از مواضع اعضای آن است. به طور کلی جامعة روحانیت از لحاظ سیاسی، ولایت فقیه را محور نظام و ستون انقلاب (لاریجانی، ص 1، 3ـ4) و آن را امری تشخیصی، نه انتخابی، میداند که مشروعیت خود را از مردم نمیگیرد، بدین معنا که مردم در انتخاب ولیّفقیه نقشی ندارند اما با انتخاب خبرگان و متخصصان دینی، به آنان مأموریت میدهند تا ولیّفقیه را کشف کنند. از سوی دیگر، این تشکل مشارکت سیاسی مردم را در حکومت از جنبة تکلیف نگاه میکند و شرکت در انتخابات را واجب شرعی، و مهمترین وظیفة شرعی هر مسلمان را تلاش در جهت استقرار و سپس حفظ حکومت اسلامی میداند (راهوار منفرد، ص 166ـ 168؛ مرتجی، ص 44ـ 45؛ جامعة روحانیت مبارز استان تهران، ص 67ـ72).از لحاظ اقتصادی جامعة روحانیت طرفدار اقتصاد بازار آزاد و واگذاری کارها به بخش خصوصی و مردم است و همواره از دولتی شدن اقتصاد انتقاد کرده است. همچنین به بخش خصوصی، مشارکت مردم، و کاهش نقش دولت در امور اقتصادی توجه ویژهای دارد. دفاع از حق فرد برای کسب سود، با التزام به احکام فقهی، هر چند منجر به سرمایهداری شود و نیز واقعی دانستن تفاوت سطح زندگی افراد جامعه، به جامعة روحانیت مبارز نسبت داده شده است (شادلو، ص 45ـ46، 59؛ لاریجانی، همانجاها). در سالهای اخیر و بهخصوص با شروع اصلاحات از 1376 ش، جامعة روحانیت همواره نگرانی خود را از وضع فرهنگی کشور ابراز داشته و خواستار نظارت بیشتر دولت بر محصولات فرهنگی و از جمله مطبوعات شده است. این جامعه در امور فرهنگی، بر حفظ ارزشهای معنوی انقلاب تکیه دارد و در سیاست خارجی، حکومت اسرائیل را نامشروع میداند و حامی مردم فلسطین است. همچنین معتقد به برقراری روابط خارجی بر اساس عزت و اقتدار است (دارابی، ص 160ـ161؛ شادلو، ص 62).ابزارها و شیوههای تأثیرگذاری جامعة روحانیت مبارز بر افکار عمومی و نقش آن در تحولات سیاسی کشور عبارت است از: معرفی مرجع تقلید، ادارة امور مساجد، حضور مؤثر در مجالس و مجامع و شوراهای سیاستگذاری و مشورتی و تصمیمگیری، مطبوعات، خطبههای نماز جمعه، بیانیهها، اطلاعیهها و خبرنامهها. اعضای شورای مرکزی جامعة روحانیت از آغاز جمهوری اسلامی تاکنون، در شورای انقلاب، قوای سهگانة مقننه و مجریه و قضائیه، نیروهای مسلح، حوزههای علمیه، شورای عالی انقلاب فرهنگی، شورای عالی امنیت ملی، مراکز آموزش عالی و جایگاههای امامت جمعه و نمایندگی ولیّفقیه در استانها و شهرستانهای کشور مناصب مهمی داشتهاند، از جمله در شورای انقلاب * ، شش تن از اعضای مؤثر جامعة روحانیت (مطهری، هاشمی رفسنجانی، موسوی اردبیلی، باهنر، مهدویکنی، خامنهای و بهشتی) حضور داشتند؛ ریاست قوة قضائیه طی دو دورة متوالی (1371ـ 1378 ش) برعهدة محمد یزدی (عضو شورای مرکزی جامعه) بود؛ ریاست مجلس شورای اسلامی در دورة اول ودوم با هاشمی رفسنجانی و در دورة چهارم و پنجم با ناطق نوری بود؛ اکثر نمایندگان مجلس در این دورهها، از اعضا و هواداران جامعه بودند؛ مهدوی کنی، محمد یزدی و امامی کاشانی نیز مدتی از فقهای شورای نگهبان قانون اساسی بودند (برای موارد دیگر رجوع کنید به دارابی، ص 151ـ157؛ سلیمیبنی، ص 122ـ123، 127).دفتر اصلی جامعة روحانیت مبارز در تهران به عنوان مؤسسة فرهنگی جامعة روحانیت مبارز به ثبت رسیده است.یکی دیگر از چالشهای داخلی جامعة روحانیت مبارز تهران، موضوع جایگاه قانونی آن است. تعدادی از اعضای آن با ثبت و رسمی شدن جامعه به عنوان گروه یا سازمان سیاسی مخالفاند و جامعه را بیشتر نهادی روحانی میدانند. در برابر، برخی دیگر موقعیت فعلی جامعة روحانیت را مغایر قانونمندی کشور میدانند و معتقدند باید هر چه زودتر اساسنامة جامعه از سوی شورای مرکزی جدیدی تصویب شود و جامعه به ثبت قانونی برسد ( رجوع کنید به عمید زنجانی، ص 265ـ266؛ مهدوی کنی، ص 40ـ42؛ مرتجی، ص 13). چون جامعه خود را حزب یا تشکل سیاسی نمیداند، نشریة رسمی ندارد و تنها ترجمان (ارگان) آن روزنامة رسالت است که برخی اعضای برجستة جامعه، آن را در 1363 ش تأسیس کردند (ظریفینیا، ص 90ـ 91؛ دارابی، ص 158).خبرنامة جامعة روحانیت ماهانه منتشر میشود و فقط برای آگاهی از اخبار داخلی و خارجی، برای مدیران ارشد کشور، اعضا و هواداران و تشکلهای همسو ارسال میگردد (دارابی، ص 159).در سالهای اخیر جامعة روحانیت مبارز در کنار تشکلهای همسوی خود (از جمله حزب مؤتلفة اسلامی، جامعة اسلامی مهندسین، انصار حزباللّه، جامعة اسلامی دانشگاهیان، و انجمنهای اسلامی اصناف بازار تهران) نقش مهمی در تحولات سیاسی ایران داشته ( رجوع کنید بهمرتجی، ص 14؛ شادلو، ص 20) و به عنوان فراگیرترین تشکل سیاسی، از ابتدای انقلاب تاکنون در حاکمیت کشور، به طور مستقیم یا غیرمستقیم، و در مهمترین تصمیمگیریهای کشور دخالت داشته است (شادلو، ص40).منابع: «انتخابات، پیوستها و گسستها»، پیام امروز ، ش 10 (بهمن و اسفند 1374)؛ حسین انصاریان، خاطرات حجةالاسلام و المسلمین حاج شیخ حسین انصاریان ، تدوین محمدرضا دهقانی اشکذری، حمید کرمیپور، و رحیم نیکبخت، تهران 1382 ش؛ جامعة روحانیت مبارز استان تهران، خبرنامة جامعة روحانیت مبارز تهران ، ش 25 (آذر 1374)؛ علی دارابی، سیاستمداران اهل فیضیه: بررسی، نقد، پیشینه و عملکرد جامعة روحانیت مبارز تهران ، تهران 1379 ش؛ کریم راهوار منفرد، احزاب، تشکلها و جناحهای سیاسی ایران امروز: از سال 1380ـ 1375، تهران 1382 ش؛ مسعود رضوی، هاشمی و انقلاب: تاریخ سیاسی ایران از انقلاب تا جنگ ، تهران 1376 ش؛ صادق سلیمیبنی، جامعة روحانیت مبارز ، قم 1381 ش؛ عباس شادلو، اطلاعاتی در بارة احزاب و جناحهای سیاسی ایران امروز ، تهران 1379 ش؛ حمیدرضا ظریفینیا، کالبد شکافی جناحهای سیاسی ایران: 1358 تا 1378 ، تهران 1378 ش؛ عباسعلی عمید زنجانی، روایتی از انقلاباسلامیایران: خاطرات حجةالاسلام والمسلمین عباسعلی عمید زنجانی ، تدوین محمدعلی حاجی بیگی کندری، تهران 1379 ش؛ محمدجواد لاریجانی، «مواضع جامعة روحانیت مبارز»،اخبار ، ش 142، 3 دی 1374؛ علیاکبر محتشمیپور، چند صدایی در جامعه و روحانیت ، تهران 1379 ش؛ حجت مرتجی، جناحهای سیاسی در ایران امروز ، تهران 1378 ش؛ محمدرضا مهدویکنی، «مصاحبه با حضرت آیتاللّه محمدرضا مهدویکنی»، حوزه ، سال 13، ش 1 و 2 (فروردین ـ تیر 1375)؛ علیاکبر ناطقنوری، خاطرات حجةالاسلام و المسلمین علیاکبر ناطقنوری ، تدوین مرتضی میردار، تهران 1382 ش؛ اکبر هاشمی رفسنجانی، هاشمی رفسنجانی: دوران مبارزه ، زیر نظر محسن هاشمی، تهران 1376 ش.