جامعالتواریخ (یا تاریخ رشیدی )، کتابی مشهور در تاریخ مغول به فارسی، تألیف خواجه رشیدالدین فضلاللّهِ همدانی * (645ـ 718). رشیدالدین این کتاب را به درخواست غازانخان (حک : 694ـ703) نوشت و چون غازانخان درگذشت، آن را به اولجایتو (حک : 703ـ716) تقدیم کرد ( رجوع کنید بهرشیدالدین فضلاللّه، چاپ روشن و موسوی، ج 1، ص 1ـ3، 34ـ 35). به فرمان اولجایتو این کتاب به نام غازانخان، مبارک غازانی نامیده شد، اما بخشهایی دیگر شامل تاریخ دوران پادشاهی اولجایتو، تاریخ ادوار و اقوام جهان، صورالاقالیم و مسالکالممالک در دو جلد تألیف و به بخش پیشین افزوده شد که این سه جلد مجموعاً جامعالتواریخ را تشکیل میدهند (همان، ج 1، ص 8 ـ9).کتاب مبارک غازانی تاریخ قبیلههای ترک و مغول و نیاکان چنگیزخان و زندگانی وی را از کودکی تا جهانگیری و فرمانروایی در بر دارد که آمیختهای است از اسطوره و تاریخ. همچنین شامل تاریخ فرمانروایی فرزندان چنگیزخان در آسیای میانه، دشت قپچاق و چین و نیز ایلخانان مغول در ایران از هولاکو تا غازانخان است. مؤلف در جایجای کتاب اطلاعات فشردهای از تاریخ معاصر خود را نیز ذکر کرده که از ویژگیهای این اثر به شمار میآید.جلد دوموسوم کتاب شامل اینمباحث است: تاریخ اولجایتو تا هنگام نگارش کتاب، تاریخ پیامبران از حضرت آدم تا حضرتمحمد صلیاللّهعلیهوآلهوسلم، تاریخ ایران تا پایان دورة ساسانیان، تاریخ زندگانی پیامبر اسلام و خلفا، تاریخ خاندانهای فرمانروای ایران پس از اسلام تا زمان لشکرکشی مغولان و تاریخ قومها و ملتهای گوناگون از جمله اُغوزان، چینیان، هندیان و فرنگان، که در بر گیرندة پاپها و قیصران است. جلد سوم شامل صورالاقالیم و مسالکالممالک نیز هست. بخشی از جلد دوم این کتاب (یعنی تاریخ اولجایتو) و جلد سوم آن بهجای نمانده است.جامعالتواریخ یکی از آثار ارزشمند و کهن تاریخی است که در بارة تاریخ، اسطورهها، باورها و فرهنگهای قبایل ترک و مغول نوشته شدهاست (اقبال آشتیانی، ص 489؛ رشیدالدین فضلاللّه، مقدمةروشن، صپنجاهوچهار؛ بویل،1350ش، ص1ـ6؛ یوسفی، ص339). پیش از رشیدالدین فضلاللّه، ملتها تاریخ خویش را درچارچوب نگرشهای دینی و فرهنگی ویژة هر دوره نوشتهاند، اما جامعالتواریخ برای نخستینبار در جهان، تاریخ و فرهنگ دولتهای بزرگ آسیا و اروپا را با بیطرفی ذکر کرده است (نصر، ص 5).بخشهای مهمی از جلد دوم جامعالتواریخ ، مانند تاریخ اغوزان، تاریخچین، تاریخ هند و بودا، تاریخ فرنگ و پاپان، اسماعیلیان و نزاریان، از نظر تاریخنگاری در جهان اسلام بدیع و بینظیر است و به دور از هر گونه تعصبی، بر اساس نوشتهها و روایتها و نظریات خود آن اقوام نوشته شده است. رشیدالدین نخستین مؤلفی است که در تألیف تاریخ چین از منابع اصلی و معتبر چینی استفاده کرده است. علاوه بر این، وی با دانشمندان چینی همکاری داشته و ضمن مباحث تاریخی، به چینشناسی هم پرداخته است. این بخش از تاریخ جامع التواریخ ، نخستین اثر مستقل و گسترده در تاریخنگاری ایران و اسلام است که در بارة تاریخ چین تألیف شده است (رشیدالدین فضلاللّه، مقدمة وانگ ایدان، ص 43).در بخش تاریخ هند، زندگی بودا ذکر شده که در جهان اسلام و در زبان فارسی سابقه نداشته است.با اینکه مؤلف خود از کارگزاران ایلخانان مغول بوده و ناچار در اثر خود از آنان با احترام یاد کرده است، ولی گزارش کشتارها، ویرانگریها و غارتهای آنان را بهتفصیل بیان و تأسف خود را از این وقایع ابراز کرده و نظر خود را در بارة کشتن کارگزاران ایرانی، همچون خواجهشمسالدین جوینی و خواجهبهاءالدین جوینی و حتی برخی امیران مغول، مثل امیرنوروز، آورده است. همچنین دسیسهها، بهانهجوییها و زمینهسازیها برای نابود ساختن آن کارگزاران را افشا ساخته است وی همچنین وضع مردم، مشکلات زندگی آنان، طرز معیشت، اوضاع مذهبی و طرز سلوک عمّال دولت با کارگزاران را در اثر خود منعکس کرده است ( رجوع کنید به رشیدالدین فضلاللّه، چاپ روشن و موسوی، ج 2، ص 1110ـ 1115، 1272ـ1281؛ نیز رجوع کنید به بیانی، 1350 ش، ص 60؛ یوسفی، همانجا).مؤلف در تألیف بخشهای گوناگون این اثر از منابع متعددی استفاده کرده که از آن جمله است: در بخش تاریخ اسلام از کتابهای تاریخی مانند الکامل ابناثیر؛ در بخش تاریخ اساطیری ایران، تلفیق تاریخ طبری و الکامل و بخشهایی از فارسنامة ابن بلخی و احتمالاً منابع دیگر مانند مروجالذهب مسعودی و کتابهای تفسیر و قصص قرآن؛ در تاریخ دورة غزنویان کم و بیش از تاریخ یمینی عُتْبی؛ در تاریخ سلجوقیان از سلجوقنامة ظهیرالدین نیشابوری و راحةالصدور راوندی؛ در تاریخ خوارزمشاهیان از تاریخ جهانگشای جوینی؛ در حوادث راجع به حملة چنگیزخان به ایران و فرمانروایی خاندان او تا روزگار منکوقاآن (مونگوقاآن / مونگکه قاآن) و آمدن هولاکو به ایران و گشودن بغداد، از تاریخ جهانگشای جوینی و فتحنامه منسوب به خواجهنصیرالدین طوسی؛ در بارة تاریخ مغول و نیاکان چنگیز تا غازانخان، از آلتان دفتر (کتاب زرّین)، که به گفتة رشیدالدین تاریخی نامدون و نامرتب، با اوراق پراکنده و به عبارت و خط مغولیبوده که در خزانةشاهان نگهداری میشدهاست (رشیدالدین فضلاللّه، ج 1، ص 34ـ 35، مقدمة روشن، صپنجاهوهفت ـ شصتویک؛ نیز رجوع کنید به بویل، 1350 ش، ص 3). آلتان دفتر منبع کتاب تاریخ سرّی مغولان نیز بوده، ازاینرو بین برخی اطلاعات تاریخ سرّی مغولان * و جامع التواریخ شباهت بسیار وجود دارد و گاه چندین جمله در هر دو کتاب عیناً تکرار شده است. به همین دلیل، برخی قسمتی از نوشتههای جامعالتواریخ را بر گرفته از این کتاب میدانند، در حالیکه جامعالتواریخ گستردهتر و کاملتر از تاریخ سرّی مغولان است و دلیل مشابهت این دو کتاب صرفاً اشتراک منبع آنهاست. مضامین کتابی بهزبان مغولی به نام آلتان توپجی ، و یک متن کهن چینی به نام توصیف جنگهای جنگجوی مقدّس چنگیزخان ، نیز با مطالب جامعالتواریخ شباهت بسیار دارند (رشیدالدین فضلاللّه، مقدمة روشن، ص پنجاهوهفت ـ پنجاهوهشت؛ قس بیانی، 1352 ش، ص 128). مؤلف از تقریرات شفاهی پولاد چینگسانگ (بُلُدچتگ ـ هسیانگ) ــ از امیرزادگان مغول که به سفارت نزد غازانخان آمده و بیش از سایر مغولانِ دربار غازانخان، بر انساب مغول آگاهی داشت، استفاده کرده است (مقدمة روشن، همانجا؛ بویل، 1383 ش، ص 41). همچنین از اطلاعات و روایتهای شفاهی خود غازانخان و دیگر امیران دربار و عالمان و تاریخدانان و حکیمان اویغوری، چینی، ختایی، هندی، قپچاقی و سایر اقوام مقیم دربار نیز بهره برده است ( رجوع کنید به همان، ج 1، ص 35، ج 2، ص 1308، 1338، 1351). مثلاً برای نوشتن تاریخ چین، از دو دانشمند چینی به نامهای لیتاچی و یکسون (مکسون یا کمسون) که در تبریز، پایتخت ایلخانان، مقیم بودند، کمک گرفته و احتمالاً این بخش از جامعالتواریخ را آنان از تاریخ چینی به فارسی ترجمه کردهاند (مینوی، ص 331، پانویس). همچنین در نوشتن تاریخ هند، علاوه بر کتاب تحقیق ماللهند بیرونی و طبقات ناصری منهاج سراج، کملاشری (راهب بودایی کشمیری) مطالبی را برای او از متون هندی به فارسی ترجمه کرده است. همین بهرهگیری رشیدالدین از عالمان و تاریخدانان اقوام گوناگون سبب شده که برخی جامعالتواریخ را منسوب به او بدانند ( رجوع کنید به مرتضوی، ص 417ـ544).بهنظر کارلیان ، بخش عمدة تاریخ فرنگ در جامعالتواریخ ، ترجمة کتاب مارتینوس اوپاوینسیس (متوفی 677/1278) در بارة تاریخ جهان از زبان لاتینی است. منابع دیگری که رشیدالدین از آنها بهره برده است عبارتاند از: در تاریخ یهود، از بخشهایگوناگون تورات و سایر کتابهاییهودیان؛در بخش نخست تاریخ اسماعیلیان و نزاریان و رفیقان، که تاریخ خلفای فاطمی مصر است، از تاریخهای رسمی و عمومی مانند الکامل ابناثیر و غیره و بخش دوم آن، که تاریخ اسماعیلیان و صبّاحیان ایران و مهمتر از بخش نخست است، از نوشتههای اسماعیلیان. ایننوشتهها در دسترس عطاملکجوینی نیزبودهولیوی گزارشی کوتاه همراه با ناسزا وطعن ولعن، در بارة اسماعیلیان نوشته است (رشیدالدینفضلاللّه، ج1، مقدمة روشن، ص شصتودو ـ شصتوسه؛ همان، چاپ دانشپژوه و مدرسی زنجانی، ص 2).کتابهای تاریخی معاصر جامعالتواریخ ، همچون تاریخ گزیدة حمداللّه مستوفی، تاریخبناکتی ، تاریخهای منظوم شمسالدین کاشانی و احمد تبریزی و نیز کتابهای تاریخی دورههای بعد مانند تاریخ حافظ ابرو ، تاریخ کبیر جعفری، تاریخ روضةالصفا ی میرخواند و تاریخ حبیبالسیر خواندمیر، شرح رویدادهای دورة مغول و ایلخانان را از جامعالتواریخ گرفتهاند.سبک نگارش جامعالتواریخ بر خلاف تاریخ جهانگشای * جوینی و تاریخ وصاف * بسیار ساده و روان است و نوشتههای مغولیِ آن به زبان فارسی محاورهای روزگار مؤلف ترجمه شده است که سبکی نو محسوب میشود. بناکتی نیز در تاریخ بناکتی از سبک نگارش جامع التواریخ پیروی کرده است(بهار، ج 3، ص 175).برخی بر این عقیدهاند که جامعالتواریخ نخست به زبان مغولی نوشته و بعد به فارسی بر گردانده شده است ( رجوع کنید بهد. ا. ترک ، ج 9، ص 709) ولی قرائنی خلاف آن را ثابت میکند، از جمله اینکه بیشتر واژگان و نامهای مغولی به صورت ترکی در آن ضبط شدهاند، شمار واژگان ترکی جامعالتواریخ نیز از واژگان مغولی آن بیشتر است. این تصور که واژگان ترکی از زبان مغولی به جامعالتواریخ راه یافتهاند درست نیست، زیرا بیشتر آنها به زبان مغولی وارد نشدهاند مانند اورو غلامیشی و آغروق و غیره (رشیدالدین فضلاللّه، ج 1، همان مقدمه، ص پنجاهونه).این کتاب در روزگار مؤلف به عربی و ترکی و مغولی ترجمه شد، اما فقط بخشهایی از ترجمة عربی جلد دوم آن به جایمانده است. بخشهایی از جامعالتواریخ تا کنون به زبانهای ترکی شرقی، ترکی عثمانی، عربی، فرانسه، انگلیسی، آلمانی و روسی ترجمه و بخش عمدة آنها منتشر شده است (همان مقدمه، ص شصتوهفت؛ نیز رجوع کنید به استوری ، ج1، بخش1، ص77ـ 78).بخشی از جامعالتواریخ نخستینبار در 1836 در پاریس چاپ شد. اتین مارک کاترمر بخشی از جامعالتواریخ را با ترجمة فرانسه آن در 1844 و کل کتاب را 1847 در پاریس چاپ و منتشر کرد که در 1968 نیز تجدید چاپ شد. سید جلالالدین طهرانی از روی چاپ کاترمر، جامعالتواریخ را در 1313ش در تهران چاپ کرد. ایلیا نیکالایویچ برزین ، شرقشناس روس، در 1858 بخش قومهای ترک و مغول و در 1861، 1868 و 1888 از آغاز تا مرگ چنگیزخان را با حذف تاریخِ معاصرِ مؤلف، همراه با ترجمة روسی آن در پترزبورگ انتشار داد. در 1911 بلوشه بخش فرزندان چنگیزخان را از اوگتای قاآن تا اولجایتو در لیدن منتشر کرد و بهمن کریمی در 1313 ش از روی همین چاپ، این کتاب را در تهران انتشار داد. در 1940 کارلیان بخش غازانخان را از تاریخ مبارک غازانی در انگلستان و در 1320 ش/ 1941 بخش آباقا، سلطان احمد تَگودار، ارغون و گِیْخاتو را در وین منتشر کرد. وی همچنین بخشهای دیگر جامعالتواریخ را همراه با ترجمة آلمانی آن منتشر کرد. امیرحسین جهانبگلو تاریخ دورة غازان را به نام تاریخ اجتماعی مغول از روی چاپ کارلیان در 1336 ش در اصفهان منتشر کرد. احمد آتش در 1957 بخش غزنویان و در 1960 بخش سلجوقیان را در آنکارا منتشر کرد که بخش نخست آن را محمد دبیر سیاقی در ایران در 1338 ش تجدید چاپ نموده است. در 1957 از بخش مربوط به هولاکو تا پایان دورة غازانخان بهکوشش عبدالکریم علیاوغلی (علیزاده) در باکو منتشر شد. چاپهای دیگر این کتاب عبارتاند از: بخش اول از جلد نخست کتاب به کوشش آ. آ. روماسکویچ و ل. آ. ختاگوروف و علی اوغلی (علیزاده) همراه با ترجمة روسی در مسکو، 1965؛ بخشی از تاریخ اسماعیلیان به کوشش محمد دبیرسیاقی در تهران، 1337 ش؛ متن کامل تاریخ اسماعیلیان به کوشش محمدتقی دانشپژوه و محمد مدرسی زنجانی در تهران، 1339 ش؛ بخشهای غزنویان، آلبویه و سامانیان به کوشش محمد دبیرسیاقی در 1338 ش؛ متن کامل تاریخ مبارک غازانی ، به کوشش بهمن کریمی در 1338 ش در تهران ( رجوع کنید بهافشار، ص265ـ266؛ مشار، ج2، ستون 1489ـ 1494). چاپ عکسی نفیسی از بخشی از ترجمة عربی جامع التواریخ شامل بخش تاریخ چین که در زمان رشیدالدین فضلاللّه کتابت و نقاشی شده است، نیز در 1374 ش/ 1995، در لندن منتشر شد (رشیدالدین فضلاللّه، مقدمة وانگایدان، ص 53 ـ54). در 1373 ش، بخش کامل تاریخ مغول جامعالتواریخ به تصحیح محمد روشن و مصطفی موسوی در تهران چاپ شد. خانم وانگایدان نیز بخش تاریخ چین را تصحیح و با همین عنوان در 1379 ش در تهران منتشر کرد. همو (رشیدالدین فضلاللّه، مقدمه، ص 41) از انتشار ترجمة چینی جامع التواریخ خبر داده است.منابع: ایرج افشار، «اطلاعاتی در بارة چاپهای جامعالتواریخ »، یغما ، سال 14، ش 6 (شهریور 1340)؛ عباس اقبال آشتیانی، تاریخ مغول: از حملة چنگیز تا تشکیل دولت تیموری ، تهران 1364 ش؛ جان اندرو بویل، «رشیدالدینفضلاللّه همدانی: نخستین نویسندة تاریخ جهان»، ترجمة محمد نظریهاشمی، کتاب ماه تاریخ و جغرافیا ، سال7، ش9ـ11 (تیر ـ شهریور 1383)؛ محمدتقی بهار، سبکشناسی ، تهران 1355ـ1356 ش؛ شیرین بیانی، «بررسی اوضاع اجتماعی ایران از خلال جامع التواریخ رشیدی»، در مجموعة خطابههای تحقیقی در بارة رشیدالدین فضلاللّه همدانی ، تهران: دانشگاه تهران، 1350ش؛ همو، « تاریخ سرّی مغولان : یکیاز منابع جامعالتواریخ رشیدی»، مجلة دانشکدةادبیات و علومانسانی دانشگاه تهران ، سال20، ش1ـ2 (بهمن1352)؛ رشیدالدین فضلاللّه، تاریخ چین از جامع التواریخ رشیدالدین فضلاللّه ، چاپ وانگایدان، تهران1379ش؛ همو، جامعالتواریخ ، چاپ محمد روشن و مصطفی موسوی، تهران 1373 ش؛ همو، جامع التواریخ: قسمت اسماعیلیان و فاطمیان و نزاریان و داعیان و رفیقان ، چاپ محمدتقی دانشپژوه و محمد مدرسی زنجانی، تهران 1356 ش؛ منوچهر مرتضوی، مسائل عصرایلخانان ، تهران1370ش؛ خانبابامشار، فهرست کتابهای چاپی فارسی ، تهران 1350ـ 1355 ش؛ مجتبی مینوی، تاریخ و فرهنگ ، «ترجمة علوم چینی به فارسی در قرن هشتم هجری»، تهران 1352 ش؛ حسین نصر، «سخنرانی سیدحسین نصر در جلسة افتتاحی مجلس علمی»، در مجموعة خطابههای تحقیقی ، همان؛ غلامحسین یوسفی، «انعکاس اوضاع اجتماعی در آثار رشیدالدین فضلاللّه»، در همان؛John Andrew Boyle, The significance of the Ja ¦mi , al-tawa ¦r ¦kh as a source on Mongol history;در مجموعة خطابههای تحقیقی ، همان؛IA , s.v. "Re d- غD -Din Tab b" (by Zeki Velidi Togan); Charles Ambrose Storey, Persian literature: a bio- bibliographical survey , vol 1,pt. 1, [London] 1989.