جامع آدمیت ، از انجمنهای شبه ماسونی ایران در عصر مشروطیت، به رهبری عباسقلیخان قزوینی مشهور به آدمیت (متوفی 1318 ش). عباسقلیخان پس از مرگ پدرش، زیر نظر میرزا محمدخان قزوینی، شوهر خواهرش که پیشکار کامران میرزا نایبالسلطنه بود، تربیت شد. در جوانی به دستگاه میرزا یحییخان قزوینی مشیرالدوله پیوست و پس از انتصاب یحییخان به وزارت عدلیه، به آن وزارتخانه راه یافت. مشیرالدوله همچنین عامل آشنایی وی با محافل روشنفکری و یاران میرزا ملکمخان بود.آدمیت در 1303 فعالیت سیاسی خود را آغاز کرد و در دورة استبداد ناصری، به نشر و توزیع آثار ملکمخان و روزنامة قانون پرداخت و پس از قتل ناصرالدین شاه (1313)، جمعیت سیاسی جامع آدمیت را بنیان گذاشت (آدمیت، ص 206ـ 208). این تشکیلات را انجمن مخفی آدمیت ( رجوع کنید به ناظمالاسلام کرمانی، بخش 1، ج 3، ص 483)، انجمن آدمیت (مهدیقلی هدایت، 1363 ش، ص 157)، مجمع آدمیت (آبراهامیان ، ص 77، 92) و حزب آدمیت (آدمیت، ص 208) نیز نامیدهاند.جامع آدمیت پس از فراموشخانه ــ که میرزاملکمخان *آن را در 1275 تشکیل داد و در 1278 ناصرالدینشاه به عللی فعالیتش را ممنوع کرد (الگار، 1360 ش، ص 41؛ شاهآبادی، ج 1، ص 138؛ نیز رجوع کنید به فراماسونری * ) ــ و مجمع آدمیت ــ که موجودیت آن در هالهای از ابهام قرار دارد و ظاهراً میرزاملکمخان هم زمان با فراموشخانه آن را تأسیس کرده بود و پس از تعطیلی فراموشخانه، تنها مرکز گردهمایی فراماسونها بود (رائین، ج 1، ص 574؛ الگار، 1369 ش، ص 244؛ عرفان، ص 503؛ نجات، ص 261) ــ سومین تشکیلات شبه ماسونی ایران بوده است. این انجمن، هر چند بعضی آداب و رسوم سازمانهای فراماسونری از جمله نحوة عضوگیری و علائم مخصوص اعضا و مخفیکاری را رعایت کرده، سازمانهای فراماسونری جهانی هیچگاه آن را به رسمیت نشناختهاند(رائین، ج 1، ص 634)، به همین علت نمیتوان آن راتشکیلات فراماسونری و اعضای آن را فراماسون به حساب آورد (حائری، ص 50).جامع آدمیت در 1313، مقارن با قتل ناصرالدین شاه، که آزادیخواهان زمینة نسبتاً مساعدی برای فعالیت یافتند، تشکیل شد (شاه آبادی، ج 1، ص 151) و از مکتب اصالت تحقق (پوزیتیویسم) سنسیمون و انسان محوریِ (اُمانیسمِ) لیبرال اوگوست کنت الهام گرفته بود (آبراهامیان، ص 77). مرامنامة انجمن دو اثر از میرزاملکمخان با عنوانهای «اصول آدمیت» و «دفتر حقوق اساسی فرد» بود که اولی مردم را به انسان دوستی و قیام برضد جور و بیدادگری و دومی به شناسایی و تشریح حقوق انسان راهنمایی میکرد (آدمیت، ص 210). گفته شده است به سبب این قضیه و همچنین آشنایی نزدیک بانیِ جامع آدمیت با میرزا ملکمخان، تأسیس انجمن و سرپرستی امور آن با صوابدید و تحت نظر ملکمخان بوده است ( رجوع کنید به الگار، 1369 ش، ص 260) اما در اسناد جامع آدمیت هیچگاه به ارتباط این تشکیلات با میرزاملکمخان یا هیچ نیروی خارجی دیگری اشاره نشده است (کتیرائی، ص 88).جامع آدمیت در تهران چهار مجمع داشت که به آنها «مجامع اربعه» میگفتند. یک هیئت امنای دوازده نفره به نام امنای آدمیت، اختیارات تشکیلات را در دست داشت (آدمیت، ص 218). مجامع اربعه عبارت بودند از: مجمع آدمیت به ریاست عباسقلیخان آدمیت؛ مجمع حقوق، که بعدها با عنوان انجمن حقوق از جامع آدمیت جدا شد؛ مجمعی به ریاست حاج میرزا غلامرضا که در محلة پاقاپوق تشکیل جلسه میداد و مجمعی که ناشناخته مانده است. جامع آدمیت علاوه بر تهران در نقاط دیگر، مانند مازندران و گیلان و ملایر (همان، ص 218ـ219، 223) و کرمانشاه (سلطانی، ج 1، ص 49)، نیز شعبه داشت.عضویت در جامع آدمیت بر اساس شناخت قبلی اعضا از شخص و با ضمانت یک یا دو تن از اعضای قدیمتر صورت میگرفت. عضو جدید باید پس از سپردن تعهدنامه، قسم یاد میکرد که اصول جامع آدمیت را محترم شمارد. به اعضای جامع آدمیت، اِخْوان میگفتند (آدمیت، ص 218ـ219). حق عضویت دائم ده تومان بود که صرف امور جاری (مانند تأسیس مدرسه) و ترویج معارف میگشت. جلسات جامع آدمیت عصر دوشنبة هر هفته به مدت سه ساعت تشکیل میشد (همان، ص 222، 300). اسماعیل رائین 314 نفر از اعضای جامع آدمیت را نام برده که از رجال مملکتی، نمایندگان مجلس، شاهزادگان، پزشکان، هنرمندان، نظامیان، تجار، روحانیان و افراد طبقة متوسط بودهاند (ج 1، ص 677ـ691) با این حال از قرائن چنین برمیآید که شمار اعضا بیش از هزار نفر بوده است ( رجوع کنید بهآدمیت، ص 317؛ شاه آبادی، ج 1، ص 162).عباسقلیخان و اعضای جامع آدمیت میکوشیدند در ایران سلطنت مشروطه و مجلس ملی برپا شود، استقلال دیوان قضا حفظ گردد و وزرایی مسئول به ادارة امور بپردازند (آدمیت، ص 234، 295). این روشنفکران به روش اعتدالی عمل میکردند و معتقد بودند اعمال افراطی نه تنها به تقویت مشروطه کمکی نخواهد کرد، بلکه اساس آن را نیز برهم میزند و مانع از ریشهدار شدن آن میشود (رائین، ج 1، ص 647). بر خلاف جناح انقلابی مشروطهخواه، که مخالف تشکیل مجلس سنا بود از آن رو که شاه و سنا به اتفاق میتوانستند مجلس شورای ملی را منحل کنند، اعضای جامع آدمیت با تأسیس سنا موافق بودند و علاوه بر تشویق وزرای مسئول و طرفداری از آنها، داشتن قانون اساسی و تأسیس بانک ملی نیز از اهدافشان بود (آدمیت، ص 267؛ شاهآبادی، ج 1، ص 170).جامع آدمیت برای دستیابی به اهداف خود، به جلب نظر و جذب افرادِ با نفوذ و مهم اجتماع پرداخت. عضویت میرزا علیاصغرخان اتابک و محمدعلی شاه قاجار را در 1325 میتوان اوج فعالیتهای آن به شمار آورد.محمدعلی شاه پس از به قدرت رسیدن (ذیحجة 1324)، اتابک (صدر اعظم مستبد ایران در زمان ناصرالدین شاه) را که در خارج از کشور به سر میبرد، برای احراز سِمَت ریاست وزرایی به ایران فرا خواند. اتابک از کشورهای بسیاری، از جمله چین و ژاپن، دیدن کرده و شایع شده بود که عقایدش کاملاً تغییر کرده و به سوی آزادیخواهان گرایش یافته است. میرزاملکمخان این موضوع را تأیید کرد و سلیمان میرزااسکندری با برادر و عمویش یحیی میرزا و محمدعلی میرزا، که هر سه از امنای جامع آدمیت بودند، از سوی جامع آدمیت با اتابک ملاقات کردند و برای حمایت از اصول مشروطیت از وی تعهد گرفتند. بدینترتیب، پس از قسم خوردن اتابک در حضور هیئت امنای آدمیت مبنی بر پذیرش اصول آدمیت و سعی در تقویت مشروطه و تصویب متمم قانون اساسی، جامع آدمیت در 15 رجب 1325 ضمن پذیرش عضویت اتابک، به پشتیبانی از او پرداخت (آدمیت، ص 238، 257ـ259، 266ـ267).اتابک چند روز بعد از پیوستن به جامع آدمیت، در 21 رجب همان سال به دست عباس آقا صراف آذربایجانی، به فرمان محمدعلی شاه (کمال هدایت، ص 121) یا به اشارة انجمن انقلابی آذربایجان (مهدیقلی هدایت، 1325 ش، ص 47)، کشته شد و این باور به وجود آمد که جامع آدمیت هم در کشتن وی دست داشته است (مهدیقلی هدایت، 1363 ش، ص 158)؛ به همین سبب عباسقلیخان دستگیر شد و بسیاری از اسناد و مدارک جامع آدمیت در منزل وی به دست آمد. عباسقلیخان پس از سه روز بازداشت و رفع سوءظن، بدون بازجویی آزاد شد (آدمیت، ص 271) اما این موضوع موجب گشت مقامات دولتی و درباری اسناد و مدارک جامع آدمیت را بخوانند و از پیشینة مخفی آن آگاه شوند، از اینرو جامع آدمیت فعالیتهای خود را علنی کرد (همان، ص 275).با آشکار شدن هویت جامع آدمیت، بسیاری از درباریان از ترس اینکه به سرنوشتی چون سرنوشت اتابک دچار شوند و هم برای اینکه خود را آزادیخواه معرفی کنند، به هر وسیله خواهان عضویت در آن شدند، که نسبت به بسیاری از انجمنهای مرکز (تهران) که تعدادشان به 130 انجمن میرسید (مهدیقلی هدایت، 1363 ش، ص 159) دارای روش معتدلتری بود. این دوره را دورة رونق جامع آدمیت دانستهاند (آدمیت، ص 277).در این ایام محمدعلی شاه متمم قانون اساسی مشروطیت را توشیح نکرد و پیشنهاد نمود همة وزرا، از جمله وزیر جنگ، را شاه تعیین کند. این دو موضوع، باعث ایجاد نارضایتی و اعتصابات گستردة مشروطهخواهان در همة شهرها، به ویژه تهران، تبریز، اصفهان، شیراز، مشهد، بندرانزلی، کرمانشاه، کرمان و رشت، شد. شاه که بیم داشت تاج و تختش را از دست بدهد و از این اوضاع و قتل امینالسلطان هراسان شده بود، ناچار برای همراهی و همرنگی با جامعه، ناصرالملک را که تحصیل کردة آکسفورد و شخصی لیبرال بود، به ریاست وزرایی بر گزید و خود تقاضای عضویت در جامع آدمیت کرد (آبراهامیان، ص90ـ91). عباسقلیخان با این شرط که شاه ضمن سپردن تعهدنامهای مبنی بر محترم شمردن و مُجری' دانستن اصول قانون اساسی مشروطیت شخصاً به مجلس شورای ملی برود و در حمایت از مشروطیت سوگند یاد کند، با عضویت او موافقت کرد (آدمیت، ص 278).محمدعلی شاه پس از پذیرفتن این شروط و تأیید قانون اساسی (آبراهامیان، ص 91)، در آخر رمضان 1325، طی مراسم خاصی به عضویت جامع آدمیت در آمد (آدمیت، ص 281ـ 282) و جامع آدمیت نیز تمام اعضای خود را ملزم کرد که از شاه قاجار حمایت کنند (رائین، ج 1، ص 673). پیوستن محمدعلی شاه به جامع آدمیت، واکنشهای متفاوتی بر انگیخت. عدهای از درباریان با آن مخالف بودند و میکوشیدند شاه را از جامع آدمیت دور نگه دارند، برخی آن را نشانة ناچاری شاه در همراهی با مشروطه میدانستند و گروهی از انقلابیون تندرو، به خصوص انجمن آذربایجان، آن را نشانة گرایش جامع آدمیت به دربار قلمداد میکردند (آدمیت، ص 285ـ286).گرویدن شاه و بسیاری از بزرگان ایران به جامع آدمیت، موفقیت بزرگی به شمار میآمد و میرزا ملکمخان آن را مؤثرترین عامل ترویج حکومت ملی و اصلاحات مدنی و اجتماعی میدانست که خود موفق به اجرای آن نشده و میرزاعباسقلیخان آن را تحقق بخشیده بود (همان، ص 284). عباسقلیخان که میدید حاصل سالها تلاش او در ایران به ثمر رسیده است، برای دیدار با میرزا ملکمخان که در آن زمان سفیر ایران در ایتالیا بود و صحبت در بارة سیاستگذاری آیندة جامع آدمیت و همچنین رساندن نامة شاه به او، در ذیقعدة 1325 راهی ایتالیا شد (رائین، ج 1، ص 655ـ656؛ الگار، 1369 ش، ص 267) و قبل از سفر دستورهای لازم را برای ادارة جلسات جامع آدمیت در غیاب خود بیان کرد (آدمیت، ص 300ـ302) اما به عللی مجبور شد از میانة راه در رشت به تهران بر گردد، از جملة این عوامل این خبر نسبتاً موثق بود که انقلابیون تندرو و مجاهدین قفقاز تصمیم دارند هر جا در مسیر سفر به او دسترسی پیدا کنند، وی را به قتل برسانند. مخالفان نیز شایع کرده بودند که وی مبلغ هنگفتی از انجمن برداشته و به قصد خوشگذرانی راهی فرنگ شده است. عامل دیگر، خبر ایجاد انشعاب در جامع آدمیت و جدا شدن انجمن حقوق از آن بود. بر اساس اسناد به جا مانده، علت این کار ریاستطلبی میرزا علیخان انتظامالحکماء، رئیس انجمن حقوق، بود که انتظار داشت عباسقلیخان وی را جانشین خود کند (همان، ص 303ـ 306، 309).عباسقلیخان، پس از بازگشت، قصد شروع مجدد فعالیتهاو سامان دادن بهامور جامعآدمیت را داشت (رائین، ج 1، ص 658) ولی با به توپ بسته شدن مجلس شورای ملی در 23 جمادیالاولی 1326 به دستور محمدعلیشاه، ناکام ماند.در دورة استبداد صغیر با آنکه بیشتر مشروطهخواهان متحمل آسیبهای فراوانی شدند، اعضای جامع آدمیت بهرغم داعیة مشروطهخواهی از هر گزندی مصون ماندند (شاهآبادی، ج 1، ص 172) و ارتباط جامع آدمیت با محمدعلیشاه، که بر خلاف همة پیمانهایش مجلس شورای ملی را به توپ بسته بود، موجب شد بسیاری از اعضای جامع آدمیت، بعدها به اولین لژ رسمی فراماسونری ایران، یعنی لژ بیداری ایران، بپیوندند (همان، ج1، ص178). عباسقلیخان نیز تا پایان عمر (1318ش) در انزوا به سر برد (کتیرائی، ص 95).منابع: فریدون آدمیت، فکر آزادی و مقدمة نهضت مشروطیت ، تهران 1340 ش؛ حامد الگار، درآمدی بر تاریخ فراماسونری در ایران ، ترجمة یعقوب آژند، تهران 1360 ش؛ همو، میرزاملکمخان: پژوهشی در باب تجددخواهی ایرانیان ، ترجمة متن: جهانگیر عظیما، ترجمة حواشی: مجید تفرشی، تهران 1369 ش؛ عبدالهادی حائری، تاریخ جنبشها و تکاپوهای فراماسونگری در کشورهای اسلامی ، مشهد 1368 ش؛ اسماعیل رائین، فراموشخانه و فراماسونری در ایران ، تهران 1378 ش؛ محمدعلی سلطانی، احزاب سیاسی و انجمنهای سری در کرمانشاه: از فراموشخانه تا خانة سیاه ، تهران 1378 ش؛ حمیدرضا شاهآبادی، تاریخ آغازین فراماسونری در ایران: بر اساس اسناد منتشر نشده ، ج 1، تهران 1378 ش؛ محمود عرفان، «فراماسونها»، یغما ، سال 2، ش 11 (بهمن 1328)؛ محمود کتیرائی، فراماسونری در ایران: از آغاز تا تشکیل لژ بیداری ایران ، تهران 1355 ش؛ محمدبن علی ناظمالاسلام کرمانی، تاریخ بیداری ایرانیان ، چاپ علیاکبر سعیدی سیرجانی، تهران 1362 ش؛ امیرنجات، جمعیتهای سری و فراماسونری، میشیگان ?] 1362 ش [ ؛ کمال هدایت، «قاتل حقیقی امینالسلطان»، یادگار ، سال 3، ش 6 و 7 (بهمن و اسفند 1325)؛ مهدیقلی هدایت، خاطرات و خطرات ، تهران 1363 ش؛ همو، «قاتل حقیقی میرزاعلی اصغرخان اتابک»، یادگار ، سال 3، ش 4 (آذر 1325)؛Ervand Abrahamian, Iran between two revolutions , Princeton, N.J. 1983.