جام(3) رجوع کنید به تربتجامNNNNجام(4) رجوع کنید به غور(1)NNNNجاماسب حکیم ، نام دانشمند نیمهافسانهای ایران پیش از اسلام. واژة جاماسب از دو جزء جامَ و اَسْپَ تشکیل شدهاست (بارتولومه ، ستون 607؛ مایرهوفر ، ج 1، جزوة 1، ص 55). جزء دوم همان اسب فارسی است اما از معنای جزء اول آگاهی دقیقی وجود ندارد. بنا به نظر احتمالی برخی نویسندگان، این نامِ مرکّب میتواند بهمعنای دارنده، راننده یا مهارکنندة اسب ( رجوع کنید به رستگار فسائی، ج 1، ص 301، پانویس 1)، دارندة اسب یدک (رضی، ج 2، ص 683) و یا دارندة اسب درخشان (رستگار فسائی، همانجا) باشد. در متون ایران پیش از اسلام این نام به صورتهای یاماسپ، جاماسب ( رجوع کنید به بارتولومه؛ مایرهوفر، همانجاها؛ نیبرگ ، بخش 2، ص 106) و زاماسپ ( رجوع کنید به قریب، ص 454) و در متون پس از اسلام نیز بهصورتهایی چون جاماسب ( رجوع کنید به طبری، ج 1، ص 564؛ مجملالتواریخ و القصص ، ص 66)، جاماس، جاماسپ و جامسف ضبط شده است (برای آگاهی از ضبطهای مختلف این نام رجوع کنید به وولرس ، ج 1، ص 500؛ برای آگاهی از صورت تغییریافتة این نامدر زبانهای گوناگون، از جمله ارمنی و یونانی و عربی رجوع کنید بهیوستی ، ص 109).بر اساس منابع تاریخی و اسطورهای، دو شخص با نام جاماسب وجود داشتهاند، اما درهم آمیخته شدن برخی گزارشها در بارة این دو، به بروز آشفتگی در شناسایی آنان انجامیده است. از این دو، یکی جاماسب، برادر قباد اول (پادشاه ساسانی) بود که در دورة کوتاهی پس از قباد، در ایران پادشاهی کرد (تقریباً بین سالهای 496 تا 499 میلادی) و دیگری، داماد زردشت و یکی از نخستین گروندگان به او بود. بنا بر سنّت زردشتی، این جاماسب، برادر فَرْشوشْتَر (از اشرافزادگان ایرانی) بود که در آغاز دعوت زردشت به او گروید. این دو برادر، وزیر کیگشتاسپ بودند و کیگشتاسپ پادشاهی بود که زردشت دین خود را به او عرضه کرد ( رجوع کنید به یشتها ، ج 2، ص 88، پانویس 1). با این حال، در متون اسلامی نسب جاماسب را با چند واسطهبه منوچهر، پادشاه افسانهای ایران، رساندهاند ( رجوع کنید به طبری، همانجا؛ ابنخلدون، ص190). در مواردی نیز جاماسب حکیم همان جاماسب برادر کیقباد دانسته شده است (برای نمونهرجوع کنید بهمجملالتواریخ و القصص ، ص 29؛ ابنبلخی، ص 23)،اما جاماسب حکیم نه این جاماسب، بلکه وزیر گشتاسپبوده است.در اوستا (از جمله یشتها ، ج 2، ص 88؛ گاثاها ، ص 166، 186) از این جاماسب (وزیر گشتاسپ) یاد و شخصیت او ستوده شده است. مجموعه پیشبینیهایی به او منسوب است که در موارد متعدد در متنهای ایران پیش از اسلام ذکر شده است ( رجوع کنید به یادگار زریران ، ترجمة فارسی، ص 49ـ63؛ ایاتکار ژاماسپیک ، ص 31ـ77؛ جاماسبی ، ترجمة فارسی، ص 80 ـ 90). این پیشگوییها مجموعاً در بارة جنگ گشتاسپشاه با ارجاسپ تورانی، آنچه در رستاخیز اتفاق خواهد افتاد و مدت پادشاهی پادشاهان ایران پس از گشتاسپ تا مسلمان شدن مردم ایران است (برای گزارشی کلی در بارة این پیشگوییها رجوع کنید بهتفضلی، ص 172ـ173). گزارشی از پیشگویی جاماسب در بارة جنگ گشتاسپ و ارجاسپ در آثار دقیقی (ص 62ـ67) و فردوسی (ج6، ص 87 ـ95) ذکر شده است. بر اساس نوشتههای این دو و نویسندگانی از اواخر قرن چهارم و اوایل قرن پنجم،از جمله زکریا قزوینی (ص 156)، جاماسب ستارهشناس (منجم) بوده است. همچنین در منابع متعدد (از جمله طبری؛ ابنخلدون، همانجاها؛ ابناثیر، ج 1، ص 275) به او لقب «عالم» داده شده، در حالی که در منابع پیش از اسلام (از جمله ایاتکار ژاماسپیک ، ص 34؛ جاماسبی ، متن اوستایی، ص 59، همان، متن پهلوی، ص80؛ یادگار زریران ، متن پهلوی، ص 5) همه جا از جاماسب با لقب بیدَخْش یاد شده است. مودی در ترجمة خود از کتاب جاماسبی (ص 80 ـ81) بیدخش را حکیم ترجمه کرده است. اما در برخی از ترجمههای متون پهلوی، از جمله یادگار زریران (ترجمة فارسی، ص 52) و ایاتکار ژاماسپیک (همانجا)، بیدخش به همین صورت باقی مانده و برای آن ترجمهای ذکر نشده است.در دیگر متون ایران پیش از اسلام از جاماسب با لقب دَستوبَر (دستور؛ رجوع کنید به یوستی، ص 109) و نیز موبدانْموبد ( رجوع کنید بهزادسپرم، ص 36) یاد شده است. در بعضی متون دورة اسلامی (از جمله ابوریحان بیرونی، ص 213؛ دمیری، ج 1، ص 175) لقب خاصی برای او نیامده و کهنترین جاهایی که از او با عنوان جاماسب حکیم یاد شده، فارسنامة ابنبلخی (همانجا) و مجملالتواریخ و القصص (ص 463) است که هر دو متعلق به قرن ششماند. این نوشتهها در آثار نویسندگان قرن سیزدهم به بعد (از جمله فیلسوفالدوله، ص 323ـ324؛ فرصت شیرازی، ص 23ـ24) تأثیر کرده و از او با عنوان جاماسب حکیم یاد شده است (برای گزارشی کلی در بارة القاب جاماسب رجوع کنید به دابار ، ص 57 ـ61). به نوشتة فیلسوفالدوله (ص 323)، جاماسب حکیم در قرن ششم پیش از میلاد میزیسته است، اما نالینو (ص 213) اصولاً منکر وجود شخصیت جاماسب شده و آثار منتسب به او را از جمله نوشتههای گروهی منجم دروغگوی دورة اسلامی دانسته است.در اصلاح این حکم کلی نالینو، بلوشه (ص278ـ286) و سزگین (ج7، ص87 ـ 88) کوشیدهاند با استفاده از آثار باقی ماندة منسوب به جاماسب از شخصیت تاریخی او دفاع نمایند. به نظر بلوشه (ص 280ـ286) هیچ قرینهای وجود ندارد که نشان دهد کتاب احکامالقرانات جاماسب ( رجوع کنید به ادامة مقاله) در دورة اسلامی تألیف شده، بلکه پیشگوییهایی که راجع به زمان بعد از اسلام است، بعداً به اصل رساله افزوده شده است. در تأیید اشتهار پیشگوییهای منسوب به جاماسب در ایران پیش از اسلام نیز به نوشتة مجملالتواریخ (ص 66) کینة شاپور به اَعراب به آن سبب بود که در کتاب احکام القرانات خوانده بود که از عرب پیامبری ظهور میکند که دین زردشت را نابود خواهد کرد. به نظر بلوشه (ص 286) یکی از دلایل باستانی بودن اینرسالة جاماسب آن است که در آن از سیستان با عنوان نیمروزیاد شده است. به نوشتة سزگین (ج 7، ص 87) ردیة نالینودر مورد جاماسب به اصلاح نیاز دارد، چرا که هنوز معلومنیست او برای رسیدن به این نتیجه چه دستنویسهایی از رسالههای جاماسب را در اختیار داشته است. مترجم یکی از آثار جاماسب به عربی نوشته که این رساله را از زبان پهلوی به عربی بر گردانده است ( رجوع کنید به گریفینی ، ص 117؛ نیز رجوع کنید به سزگین، ج 7، ص 88 و ادامة مقاله). اگر در اصالت این نوشته تردید نکنیم، به این نتیجه میرسیم که رسالهای از جاماسب در بارة قرانات کواکب، دستکم تا قرن هفتم (زمان ترجمة فارسی) وجود داشته و امروزه بهدست ما نرسیده است. این احتمال و نیز نقلقولهای متعددی که در متون پیش از اسلام در بارة جاماسب وجود دارد، شاید دالّ بر این باشد که جاماسب شخصی تاریخی بودهاست. درعینحال، باتوجهبه پیشگوییهایی که بعدها متحقق شد و در رسالههای مختلف در بارة ورود اسلام به ایران و حوادث پس از آن به نقل از جاماسب وجود دارد، تردیدی نیست که آثار منسوب به او در طول تاریخ دستکاری شدهاند (سزگین، همانجا).به جاماسب به عنوان ستارهشناس و احکامی، در شعر فارسی نیز اشاره شده است (برای نمونه رجوع کنید به اوحدی، ص 495، بیت 10499؛ خاقانی، ص 410، بیت 1). در کتابی در بارة قصص پیامبران، جاماسب همچون دانیال در ردیف پیامبران الاهی قرار گرفته است ( رجوع کنید به آلوارت ، ج 8 ، ص 12). کلمات قصاری نیز از او به فارسی باقی مانده است ( رجوع کنید به فرصت شیرازی، ص 24). از نویسندگان کتابهای عربی، بیش از همه دَمیری (متوفی 808) در حیاةالحَیَوان مطالبی در بارة خواص دارویی بعضی مواد و جانوران از جاماسب نقل کرده است ( رجوع کنید بهج 1، ص 175، 376، 609ـ610، ج 2، ص 10، 129، 206) اما از مرجع این نقلقولها اطلاعی در دست نیست.بر روی تپهای در حوالی شیراز بنایی وجود دارد که آن را قبر جاماسب حکیم دانستهاند ( رجوع کنید به قزوینی، ص 156؛ مجمل التواریخ و القصص ، ص 463). حتی به فرض وجود شخصیت تاریخی جاماسب، باتوجه به آنکه ایرانیان پیش از اسلامبه ویژه زردشتیان مردگان خود را به خاک نمیسپردند، درتعلق این بنا به جاماسب باید تردید کرد. بیشترین آگاهیهارا در بارة این بنا فرصت شیرازی (ص 18ـ23) به دست داده است. او ضمن ترسیم تصویری از این بنا، اندازههای آن را ذکر و کتیبة عربی منقوش بر آن را نیز قرائت کرده است (نیز رجوع کنید بهمصطفوی، ص 86).آثار. تمام آثار جاماسب حکیم در بارة ستارهشناسی و احکام نجوم است، جز یکی که در بارة کیمیاست. مهمترین این آثار، جاماسبنامه است که آمیزهای است از احکام نجوم و پیشبینیهای جاماسب، و دو تحریر فارسی و عربی از آن وجود دارد. از تحریر فارسی ــ که خود نگارشهای متفاوتی دارد ــ نسخ خطی متعددی باقی مانده است (برای آگاهی از این نسخ رجوع کنید بهمنزوی، ج 4، ص 2897ـ 2898) و به نظر میرسد که بعضی از آنها از عربی ترجمه شده باشند (همان، ج 4، ص 2897). یکی از نگارشهای فارسی این جاماسبنامهها با عنوان فرهنگ الملوک و اسرارالعجم در 1312 در بمبئی چاپ سنگی شده است. جاماسبنامة منظومی نیز وجود دارد که به خواجهنصیرالدین طوسی منسوب است ( رجوع کنید به همان، ج4، ص2898). شاهنعمتاللّه ولی، صوفی و شاعر (متوفی 834)، منظومهای با عنوان احکام طالع سالها از زیج جاماسب سروده است (دانشپژوه، 1340 ش، ج 9، ص 1379).از متن عربی جاماسبنامه نیز نسخههایی باقیمانده است (برای نمونه رجوع کنید به غروی، ص 30) و همانند متن فارسی، چند نگارش با تفاوتهایی بسیار زیاد از آن وجود دارد. مترجم یکی از این متنهای عربی که بدرالدین محمدبن ابیبکر فارسی (زنده در قرن هفتم) است، نوشته که کتاب خود، طرازالدهر فی اسرار الخلق و الامر فیالاحکام الجاماسیة علی القرانات العُلویة ، را از پهلوی به عربی ترجمه کرده است ( رجوع کنید به گریفینی، ص 117). از این رساله تاکنون دو نسخه شناسایی شده است (در بارة این رساله رجوع کنید بههمان، ص 115ـ120). کتاب احکام القرانات و ما یَحْدُثُ فیها ویرایش دیگری از جاماسبنامة عربی است که از آن چند نسخه باقی مانده است (سزگین، همانجا؛ کینگ، ج 2، بخش 2، ص 661). ترجمهای ترکی نیز از یکی از جاماسبنامهها وجود دارد ( رجوع کنید به دانشپژوه، 1358 ش، ص 313).رسالهای منسوب به جاماسب در موضوع کیمیا نیز بهفارسی و عربی موجود است. عنوان رسالة عربی، رسالة جاماسب الی اردشیر فی السرّ المکتوم است و رسالة فارسی نیز با نامهای متعددی از جمله جاماسبنامه ، رسالة تدبیر و رساله در کیمیا معرفی شده است (برای آگاهی از نسخ رسالة عربی رجوع کنید بهسزگین، ج 4، ص60؛ برای آگاهی از نسخ رسالة فارسی و نامهای متعدد آن رجوع کنید به منزوی، ج 5، ص 3968).منابع: ابناثیر؛ ابنبلخی؛ ابنخلدون؛ ابوریحان بیرونی، آثارالباقیة ؛ رکنالدین اوحدی، کلیات اوحدی اصفهانی معروف به مراغی ، چاپ سعید نفیسی، تهران 1340 ش؛ اوستا، یشتها ، گزارش پورداود، چاپ بهرام فرهوشی، تهران 1356 ش؛ اوستا. یسنا. گاثاها، مجموعة اوستا ، گاثاها: سرودههای زرتشت ، گزارش پورداود، تهران 1354 ش؛ احمد تفضلی، تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام ، بهکوشش ژاله آموزگار، تهران 1376 ش؛ بدیلبن علی خاقانی، دیوان ، چاپ ضیاءالدین سجادی، تهران 1368 ش؛ محمدتقی دانشپژوه، فهرست کتابخانة مرکزی دانشگاه تهران ، ج 9، تهران 1340 ؛ همو، نسخههای خطی در کتابخانههای اتحاد جماهیر شوروی و اروپا و آمریکا ، در نسخههای خطی: نشریة کتابخانة مرکزی دانشگاه تهران ، دفتر 9، زیرنظر محمدتقی دانشپژوه و ایرج افشار، تهران 1358 ش؛ محمدبن احمد دقیقی، دیوان ، چاپ محمدجواد شریعت، تهران 1368 ش؛ محمدبن موسی دمیری، حیاة الحیوان الکبری ، قاهره 1390/1970، چاپ افست قم 1364 ش؛ منصور رستگار فسائی، فرهنگ نامهای شاهنامه ، تهران 1369ـ1370 ش؛ هاشم رضی، دانشنامة ایران باستان: عصر اوستایی تا پایان دورة ساسانی ، تهران 1381 ش؛ زادسپرم، گزیدههای زادسپرم ، ترجمة محمدتقی راشد محصل، تهران 1366 ش؛ طبری، تاریخ (بیروت)؛ مهدی غروی، فهرست نسخههای خطی فارسی بمبئی ـ کتابخانة مؤسسة کاما ـ گنجینة مانکجی ، اسلامآباد 1365 ش؛ ابوالقاسم فردوسی، شاهنامة فردوسی ، ج 6، چاپ م. ن. عثمانوف، مسکو 1967؛ محمدنصیربن جعفر فرصت شیرازی، آثارالعجم: در تاریخ و جغرافیای مشروح بلاد و اماکن فارسی ، چاپ سنگی بمبئی 1314، چاپ علی دهباشی، چاپ افست تهران 1362 ش؛ عبدالحسین فیلسوفالدوله، مطرح الانظار فی تراجم الاطباء الاعصار و فلاسفة الامصار ، تبریز 1334؛ بدرالزمان قریب، فرهنگ سغدی: سغدی، فارسی، انگلیسی ، تهران 1374 ش؛ زکریابن محمد قزوینی، کتاب آثار البلاد و اخبارالعباد ، چاپ فردیناند ووستنفلد، گوتینگن 1848، چاپ افست ویسبادن 1967؛ دیوید ا.کینگ، فهرس المخطوطات العلمیة المحفوظة بدارالکتب المصریة ، قاهره 1981ـ1986؛ مجمل التواریخ و القصص ، چاپ محمدتقی بهار، تهران: کلالة خاور، 1318 ش؛ محمدتقی مصطفوی، اقلیم پارس ، تهران 1343 ش؛ احمد منزوی، فهرستوارة کتابهای فارسی ، تهران 1374 ش ـ ؛ کارلو آلفونسو نالینو، علم الفلک: تاریخه عندالعرب فی القرون الوسطی ، رم 1911؛ یادگار زریران، متون پهلوی ( ترجمه و آوانوشت )، گردآوری جاماسب جی دستور منوچهر جی جاماسب آسانا، بهکوشش سعید عریان، تهران 1371 ش؛W. Ahlwardt, Die Handschriften-Verzeichnisse der Kخniglichen Bibliothek zu Berlin: Verzeichniss der arabischen Handschriften , vol. 8, Berlin 1896; Aya ¦tka ¦r i Z §a ¦ma ¦sp ¦k , . G. Messina, Rome: Pontificio Istituto Biblico, 1939; Christian Bartholomae, Altiranisches Wخrterbuch , Strasbourg 1904, repr. Berlin 1967; E.Blochet, "ـtudes sur le gnosticisme musulman", Rivista degli studi Orientali , vol.4 (1911-1912); Bahmanji Nasarwanji Dhabhar, "Jamasp Bitaxsh or Jamasp Hakim", in Professor Poure Davoud memorial volume no. II : papers on Zoroastrian and Iranian subjects , Bombay: The Iran League, 1951; E. Griffini, "Lista dei manoscritti Arabi nuovo fondo della Biblioteca Ambrosiana di Milano", Rivista degli studi Orientali , vol.7. pt.1 (1916-1918); Ja ma spi, Pahlavi, Pa ¦zend and Persian texts , tr. Jivanji Jamshedji Modi, Bombay: Bombay Education Society , s Press, 1903; Ferdinand Justi, Iranisches Namenbuch , Hildesheim 1963; Manfred Mayrhofer, Iranisches Personennamenbuch , vol.1: Die altiranischen Namen , Vienna 1979; Henrik Samuel Nyberg, A manual of Pahlavi , Wiesbaden 1964-1974; Fuat Sezgin, Geschichte des arabischen Schrifttums , Leiden 1967-1984; Johann August Vullers, Lexicon Persico-Latinum etymologicum , Bonn 1855-1864.