جالَنْدَر (جالندهر/ جلندهر) ، بخش و شهری در ایالت پنجاب در شمال هند.1) بخش جالندر. از شمال و مشرق به بخشهای هوشیارپور و کاپورتاله (قسمت جدا شدة بخش کاپورتاله در مغرب)، از جنوب به بخشهای لودیانه و فیروزپور و از مغرب به کاپورتاله محدود است. این بخش تقریباً از َ56 30 تا َ59 32 عرض شمالی و َ6 75 تا َ49 77 طول شرقی قرار دارد. مرکز آن شهر جالندر است. رود ستلج در جنوب آن جریان دارد. شهرهای مهم آن عبارت اند از: سیندار (در مغرب)، کرتارپور و آدامپور و کالاباکرا (در شمال)، ناکودار و ماهاتپور (در جنوب)، و نوانشهر و راهون (در مشرق).2) شهر جالندر. تقریباً در شمال بخش جالندر و در ارتفاعی میان دویست تا پانصد متری واقع است. در این شهر ساختن وسایل چوبی ظریف (گاهی با ترکیب چوب و عاج) رونق فراوان دارد (حکمت، ص 355). شهر جالندر با راه اصلی با شهرهای امرتسر با فاصلة نود کیلومتری در شمالغربی، لودیانه با فاصلة حدود شصت کیلومتری در جنوب، و شهرهای بخش مرتبط است. همچنین راهآهن هند از این شهر میگذرد. جمعیت آن در آمار 1380 ش/2001 حدود هفتصد هزار تن ذکر شده است ( ) فرهنگ جغرافیائی جهان ( ، ذیل "Jalandhar" ).پیشینه. جالندر شهری قدیمی است و بنای آن به جالَنْدَهرجوگی منسوب است (مفتی لاهوری، ج 1، ص 90). نام آن در منابع به صورتهای جالَهنْدَر ( حدودالعالم ، ص 69؛ ابوریحان بیرونی، ص 158)، چالَنْدَر (مسعودسعدسلمان، ص 155، 256، 268؛ تتوی و دیگران، ص 567، 598)، جالَنْدَهر (جهانگیر، ص 374؛ کنبو، ج 3، ص 5؛ سرهندی، ص 231؛ مفتی لاهوری، همانجا)، جَلَنْدَهر (گردیزی، ص 288)، و جَلَنْدَر (شیروانی، ص 204؛ بیات، ص 270) نیز ضبط شده است.هندوها حکومت پادشاهی کهن جالندر را تریگارتا خواندهاند و هیوئن تسانگ ، زائر چینی، در نیمة اول قرن اول/ هفتم آن را جالندرا نامیده است که شامل قسمت کوهستانی کانگرا و دشت جالندر بود. این شهر در گزارشهای هیوئنتسانگ، شهری سلطنتی نیز وصف شده است ( د. دین و اخلاق ، ذیل landhara" ¦"Ja ). در این سده، آیین بودا که در شمال هند رو به انحطاط بود، در جالندر مهمترین آیین شمرده میشد (همانجا؛ جلالی نائینی، ص 608). از سدة دوم/ هشتم این شهر به مدت دو قرن در اختیار راجپوتها بود ( رجوع کنید بهحکمت، ص 24؛ بالفور ، ذیل "Jalandhar" ). در قرن چهارم، مؤلف حدودالعالم در قسمت ناحیت هند نوشته است که جالندر شهری در قسمت سردسیر است که از آن هَلیله، بَلیله، آمُلِه (اَمْلَجْ) و داروها به همة جهان صادر میشود. میان جالندر و رامیان در همین ناحیه که از درختان پوشیده شده، پنج روز راه فاصله است (همانجا). در اوایل سدة پنجم با تسلط مسلمانان بر جالندر، آیین بودا در این شهر رو به انحطاط رفت و قلعة جالندر اهمیت فراوان یافت (بالفور؛ د. دین و اخلاق ، همانجاها). ظاهراً هنگامیکه مسلمانان بر دشتهای جالندر تسلط یافتند، حکومت قدیمی جالندر به مناطق کوهپایهای که معمولاً بهنام کانگرا (بر گرفته از نام معروفترین قلعة آنجا) شناخته شده است، محدود میشد (بطلمیوس ، ص110). در اواسط قرن پنجم، گردیزی نیز (همانجا) جالندر را ولایت و شهری دانسته است که هلیله و بلیله و دارخاشاک بسیار دارد. در 492 مسعود غزنوی (حک : 492ـ 508 یا 509) برای مدتی حکومت جالندر را به مسعودسعدسلمان (متوفی 515) واگذار کرد (نفیسی، ج 1، ص 43؛ مسعودسعدسلمان، مقدمة رشیدیاسمی، ص لد).در عید قربان 644، در کوه جالندر نماز برپا شد (منهاج سراج، ج 1، ص 480). در اواخر سدة هشتم، سلطان محمدشاه (متوفی 795 و فرزند کوچک سلطان فیروزشاه) به قصبة جالندر رفت و بر تخت سلطنت نشست. در این زمان امیران و والیان مناطق و بعضی ملوک دهلی با بیست هزار نظامی با او بیعت کردند (سرهندی، ص 145).در قرن نهم، در جالندر منازعات فراوانی بهوجود آمد. در 822 میان فردی به نام سارنگ به همراه عدهای که در «اعمال» جالندر شورش کرده بودند، با یاران بهرام لودی (مؤسس سلسلة لودیان، حک : 855 ـ894)، که در اقطاع سَرهِند بود، نبردی روی داد که در آن سارنگ شکست خورد. یکسال بعد، جَسْرَتهه، که در نیمة نخست سدة نهم بارها در شمال هند به شهرها لشکر کشیده بود، پس از نبرد با سلطانعلی (پادشاه کشمیر) به سمت جالندر لشکرکشی کرد و زیرکخان (حاکم اقطاع سامانه و سنام) را در آنجا محاصره نمود و با صلحی که میان او و زیرکخان در حصار جالندر روی داد، جسرتهه جالندر را به زیرکخان واگذار کرد (همان، ص 189ـ 195).در 831 حصار جالندر محکم و استوار وصف شده، بهطوری که آسیب رساندن به آن ممکن نبوده است (همان، ص 212). سرهندی با ذکر این مطلب، از «ولایت جالندهر» نامبرده (ص 218) و به نبردی که در 835 میان جسرتهه و یاران ملک سکندر ( رجوع کنید به ادامة مقاله)، که به سمت جالندر در حرکت بودند، روی داد، اشاره کرده است. در این نبرد ملک سکندر اسیر شد و یارانش شکست خوردند (ص 223).در 835، نصرتخان (از امرای محلی) حاکم اقطاع جالندر شد، اما در 836 جالندر به ملک الهداد/ اللّهداد (از امرای محلی) واگذار شد. در پی این انتقال، نبردی میان الهداد و جسرتهه روی داد که در آن جسرتهه پیروز شد (همان، ص 225ـ226). نیز در همین سال، اقطاع دیپالپور و جالندر به ملک سکندر و سپس به ملک عمادالملک واگذار شد (همان، ص230ـ231).در 965 جلالالدین محمداکبر، سومین پادشاه تیموریان هند، از لاهور به جالندر رفت و مدتی در آنجا اقامت کرد (بداؤنی، ج 2، ص 9، 13). در 967، بیرامخان * که با حمله به نواحی پنجاب در پی تصرف جالندر بود، از شمسالدین محمدخان اتکه، از امرای بابریان، شکست خورد (تتوی و دیگران، ص 597 ـ 598).در نیمة دوم سدة دهم، به اقامت عدهای از جاگیرداران جالندر، که در منزل جالندر بودند، اشاره شده است ( رجوع کنید به بیات، ص270). در نیمة دوم سدة یازدهم و زمان سلطنت شاهجهان (حک : 1037ـ 1068)، جالندر به همراه دیپالپور و سلطانپور (شهری در جنوبشرقی جالندر) سالانه «پنجاه لک» روپیه مالیات میپرداختند (کنبو، ج 3، ص 1، 4ـ 5). در 1247 زینالعابدین شیروانی (ص 204) جالندر را در اقلیم سوم، قصبهای در پنجاب و محلی نیکو با هوای گرم و دارای پنج هزار خانه وصف کرده و گفته است که بیشتر ساکنان آنجا حنفیاند و آبش از چاه تأمین میشود. جالندر از سدة دوازدهم/ هجدهم بهدست سیکها افتاد ( رجوع کنید به حکمت، ص 229). در نیمة دوم سدة سیزدهم، مفتی لاهوری (ج 1، ص 90) جالندر را قصبهای راحتافزا و نیکو و سابقاً پر رونق وصف نموده و به باغداری آنجا اشاره کرده است. جالندر در زمینلرزة 1323/1905 آسیب سختی دید، اما بازسازی شد ( رجوع کنید به د. دین و اخلاق ، همانجا).منابع: ابوریحان بیرونی، الجماهر فی الجواهر ، چاپ یوسفالهادی، تهران 1374 ش؛ عبدالقادربن ملوکشاه بداؤنی، منتخب التواریخ ، تصحیح احمدعلی صاحب، چاپ توفیق ه . سبحانی، تهران 1379ـ 1380 ش؛ بایزید بیات، تذکرة همایون و اکبر ، چاپ محمد هدایت حسین، کلکته 1360/1941؛ احمدبن نصراللّه تتوی و دیگران، تاریخالفی: تاریخ ایران و کشورهای همسایه در سالهای 850 ـ984 ه ، چاپ علی آلداود، تهران 1378 ش؛ محمدرضا جلالینائینی، هند در یک نگاه ، تهران 1375 ش؛ جهانگیر، امپراتور هند، جهانگیرنامه ] یا [ توزک جهانگیری ، چاپ محمدهاشم، تهران 1359 ش؛ حدودالعالم ؛ علیاصغر حکمت، سرزمین هند ، تهران 1337 ش؛ یحییبن احمد سرهندی، تاریخ مبارک شاهی ، چاپ محمد هدایت حسین، کلکته 1931؛ زینالعابدینبن اسکندر شیروانی، بستانالسیاحه، یا، سیاحتنامه، چاپ سنگی تهران 1315، چاپ افست ] بیتا. [ ؛ محمدصالح کنبو، عمل صالح، الموسوم به شاه جهاننامه ، ترتیب و تحشیة غلام یزدانی، چاپ وحید قریشی، لاهور 1967ـ1972؛ عبدالحیبن ضحاک گردیزی، زینالاخبار ، چاپ عبدالحیحبیبی، چاپ افست تهران 1347 ش؛ مسعود سعد سلمان، دیوان ، چاپ غلامرضا رشیدیاسمی، تهران 1318 ش؛ علیالدینبن خیرالدین مفتیلاهوری، عبرتنامه ، چاپ محمدباقر، لاهور 1961؛ عثمانبن محمد منهاج سراج، طبقات ناصری، یا، تاریخ ایران و اسلام ، چاپ عبدالحی حبیبی، تهران 1363 ش؛ سعید نفیسی، تاریخ نظم و نثر در ایران و در زبان فارسی تا پایان قرن دهم هجری ، تهران 1363 ش؛Edward Balfour, The cyclopaedia of India and of eastern and southern Asia , 3rd ed., London 1885, repr. Graz 1967-1968; Encyclopaedia of religion and ethics , ed. James Hastings, Edinburgh: T and T Clark, 1980-1981, s.v. "Ja ¦landhara" (by Vincent A. Smith); Claudius Ptolemy, Ancient India , with introduction, commentary and index by J. W. McCrindle, ed. Ramchandra Jain, New Delhi [n.d.]; States atlas of India , ed. S. Muthiah and P. Poovendran, Delhi: Indian Book Depot, Map House, 1990; World gazetteer , 25 Dec. 2004. [Online]. Available:http://www.world - gazetteer. com/wg.php? x [23 feb. 2005].