جاگیر (یا جایگیر)، زمینی که در دوران حکومت مسلمانان در هند، از جانب سلطان به حاکمانِ ایالتها، والیانِ شهرها و روستاها، امرا و فرماندهان نظامی، رؤسای محلی و سایر کارگزاران حکومتی واگذار میشد تا به جای حقوق و مستمری خویش، از عواید آن بهرهمند گردند. این واژه ازدو کلمة فارسی «جا» و «گیر»، به معنای گیرندة جا و مکان، ترکیب شده است لیکن در همة منابع فارسیِ نگاشته شدهدر هندِ دورة اسلامی، بهمعنای زمین و محلِ واگذار شده بهافراد و معادل اِقطاع عربی است. در منابع مذکور، جمعاین کلمه بهصورت «جاگیرات» و فردی که جاگیر به وی واگذار شده با عنوان «جاگیردار» (جمع آن: جاگیرداران) به وفوربه کار رفته است.برخی بدون اشاره به اصل کلمه و چگونگی اشتقاق آن، جاگیر را غیرفارسی دانستهاند ( رجوع کنید به بهار، ذیل «جالگیر و جایگیر»؛ غیاثالدین رامپوری، ذیل واژه)، لیکن هیچ دلیلی برای پذیرش این سخن در دست نیست و به نظر میرسد واژة جاگیر از زبان فارسی به دیگر زبانهای رایج در شبهقارة هند، از قبیل هندی، اردو، مراتی و کَرْناتَکی، راه یافته باشد ( رجوع کنید بهدهلوی؛ شهریار نقوی، ذیل واژه؛ ویلسون ، ص 224).واژة جاگیر بهمعنای واگذاری حق بهرهمندی از درآمدهای زمین به افراد درعوض انجام دادن برخی خدمات بهویژه در امور نظامی، از دورة لودیان (855 ـ932) در منابع فارسی در هندرایج گردید. با این حال، این شیوة پرداخت حقوق نظامیان و کارگزاران دولتی، با تفاوتهایی در شیوهها و شرایط واگذاری، از نخستین قرون ظهور اسلام، در سرزمینهای اسلامی با عناوینی چون اقطاع * (اقطاع استغلال)، تیول * ، تیمار * ، زعامت * ، خاص * و سیورغال * مرسوم بود.به گفتة هیوئنتسانگ ، جهانگرد چینی که در اواخر قرن اول هجری و چند سال پیش از فتح شبهقارة هند به دست مسلمانان از این سرزمین دیدن کرده است، همة وزرا و کارکنان دولت، از طریق واگذار شدن زمین به آنان، حقوق خویش را دریافت میکردند ( رجوع کنید بهقرشی ، ص 122). این رسم در آسیای مرکزی و در میان ترکان و مغولان نیز رایج بود ( د. ا. د. ترک ).سلاطین دهلی نیز برای ادارة قلمرو خویش، نظام جاگیرداری را پذیرفتند و بهجای پرداخت نقدی، بیشتر سرزمینهای تحت امر خویش و مناطقی را که بهتدریج فتح میکردند، به امرا و فرماندهان واگذار کردند، اما در منابع این دوره از جاگیر سخنی به میان نیامده و این نوع واگذاریها اقطاع نامیده شده است (برای نمونه رجوع کنید به امیرخسرو، ص 77، 126، 192؛ برنی، حصة1، ص 30، 72ـ76، 95؛ سرهندی، ص 13، 38، 59، 63 و جاهای دیگر). بهلوللودی * (حک : 855 ـ894) پس از رسیدن به سلطنت در دهلی، از افراد قبیلة خود و سایر قبایل افغان، برای مهاجرت به هند دعوت کرد و به آنان وعده داد سرزمینهایی را که این گروه (مهاجران) فتح کنند، بهصورت جاگیر میانشان تقسیم خواهد کرد. این امر سرآغاز گسترش بیرویة نظام جاگیرداری در شبهقارة هند گردید (سروانی ، ص 308). پس از تأسیس حکومت مغولان در هند، نظام واگذاریِ جاگیر وارد مرحلهای جدید گردید. پادشاهان مغول، توجه بسیاری به اعطای جاگیر نشان دادند و در دورة حکومت آنان، قوانین و مقررات ویژهای در بارة چگونگی واگذاری و بهرهمندی از جاگیر، وظایف جاگیرداران و نحوة نظارت بر اعمال آنان تدوین گردید ( رجوع کنید بهادامة مقاله).زمینهایی که به صورت جاگیر واگذار میشد اغلب از میان زمینهای خالصه * انتخاب میگردید، اما چون همة زمینهای قلمرو حکومت، از آنِ سلطان بهشمار میرفت، وی قادر بود هر نوع زمینی را بهعنوان جاگیر واگذار کند و در واقع، تبدیل خالصه به جاگیر و بالعکس، حق انحصاری او بود ( رجوع کنید به محمدعارف قندهاری، ص 198؛ علاّ می، ج 3، ص 117؛ نیز رجوع کنید به د.ا.د. ترک ، همانجا).درآمد سالانة هر جاگیر میبایست تقریباً معادل حقوقی بود که یک جاگیردار در سال دریافت میکرد؛ بنابراین، اندازة هر جاگیر بسته به درجه و رتبة جاگیردار، از یک ایالت وسیع تا یک یا چند مزرعة کوچک متغیر بود. اگر پس از جمعآوری محصولات و اخذ مالیاتها، درآمد جاگیر بیش از حقوق مشخص شده برای جاگیردار میشد، مبلغ اضافی به خزانة سلطان فرستاده میشد (هروی، ج 1، ص 192؛ امامالدین ، ص 264) و چنانچه این مقدار کمتر از مقرری جاگیردار تشخیص داده میشد، کسری آن را سلطان به صورت نقدی یا با اعطای جاگیری دیگر جبران میکرد (فرشته، ج 1، ص 356؛ اطهرعلی، ص 75، 77). برخی سلاطین نیز درآمدهای اضافی را، برای جلب حمایت بیشتر، به خود فرماندهان نظامی واگذار میکردند ( رجوع کنید به عبداللّه، ص 43ـ44).هر جاگیر، با صدور فرمانی رسمی، از جانب سلطان یا وزیر وی اعطا میشد (برای واگذاری جاگیر از سوی وزیر رجوع کنید به منتخب کاغذات عهد شاهجهان ، ص 138؛ تمپل ، ج 1، ص 109). در این فرمانها، ضمن توصیة جاگیرداران به رعایت عدالت و تلاش برای آبادانی جاگیر، اغلب به شرایط واگذاری و نحوة بهرهمندی از درآمدهای آن نیز اشاره میشد (برای نمونههایی از این قبیل فرمانها رجوع کنید به منتخب کاغذات عهد شاهجهان ، ص 1ـ2، 5 ـ19، 21ـ22). به هنگام واگذاری جاگیر، القاب و مناصب دیگر و هدایایی نیز به جاگیردار اعطا میشد (برای نمونه رجوع کنید به فرشته، ج 2، ص 255؛ لاهوری، ج 1، حصة1، ص 193؛ خانزمانخان، ص 140ـ141، 152ـ 155؛ میرعالم، ج 1، ص 11). جاگیرداران نیز در این زمان، هدایا و پیشکشهای نفیس تقدیم سلطان میکردند ( رجوع کنید به جهانگیر، ص 64، 66؛ لاهوری، همانجا).جاگیرها، باتوجه به اهداف و شرایط واگذاری، به انواع مختلفی تقسیم میشدند. مهمترین جاگیرها عبارت بودند از:1) جاگیر تن یا جاگیر تنخواه/ تنخواه جاگیر. این نوع جاگیر به حاکمان ایالتها و فرماندهان نظامی واگذار میشد تا علاوه بر برداشت حقوق سالانة خود، به فراهم آوردن و نگهداری تعداد مشخصی سرباز و پرداخت مقرری آنان از درآمدهای جاگیر اقدام کنند (جهانگیر، ص 355؛ منتخب کاغذات عهد شاهجهان ، ص 72؛ نمکین بهکری، ص 122ـ123، 128؛ علیمحمدخان بهادر، ج 1، ص 240ـ241؛ عبدالجبار، ص 107ـ 109؛ اطهرعلی، ص 75). جاگیرتنخواه اصلیترین و گستردهترین نوع جاگیر به حساب میآمد و در دورة خاندانهای حکومتگر مسلمان در هند، به ویژه در دورة لودیان و مغولان، اغلب زمینهای کشاورزی و نیز شهرها و روستاها، بهصورت جاگیر تنخواه به کارگزاران مختلف حکومتی واگذار گردیده بود ( رجوع کنید بهعلیمحمدخان بهادر، همانجا).2) جاگیرذات. این جاگیر را پادشاهبرای مخارج شخصی وزرا، امیران یا فرماندهان نظامی، به آنان واگذار میکرد. هنگامی که شخصی خدمتی شایسته انجام میداد یا به هر دلیل مورد توجه سلطان قرار میگرفت، معمولاً از جاگیرذات برخوردار میگردید (خان زمان خان، ص 142ـ143، 249؛ ویلسون، ص 225؛ عبدالجبار، ص 110). گاه به برخی از کارکنان دربار، همچون پزشکان، نیز جاگیرذات داده میشد (خانزمانخان، ص 7).3) جاگیر مدد معاش. در صورت کافی نبودن درآمد جاگیر برای جاگیردار، سلطان علاوه بر کمکهای نقدی، گاه به جاگیردار، جاگیرهای کوچکی با نام مدد معاش واگذار میکرد. خشکسالی، قحطی و دیگر بلایای طبیعی که باعث کاهش درآمد جاگیرها میشد، از عوامل اعطای این جاگیرها بود (نمکین بهکری، ص 191ـ192؛ عبدالجبار، ص110ـ111؛ بداؤنی، ج 2، ص 142، 190 به اراضی مدد معاش اشاره کرده است).4) وطن جاگیر/ جاگیروطن. به منطقهای که رؤسای محلی و زمینداران هندو، ضمن پذیرش حاکمیت مسلمانان، بهصورت خودمختار در آنجا زندگی میکردند، وطن گفته میشد. چون این افراد از منصبداران سلطان بهحساب میآمدند، وی این مناطق را تحت عنوان «وطن جاگیر» به آنان واگذار میکرد که بهصورت موروثی در دست جاگیرداران هندو باقی میماند. هرچند پس از درگذشت یک جاگیردار، جانشین وی با حکم سلطان منصوب میگردید، لیکن حتی درصورت شورش او برضد سلطان، شاه قادر نبود این جاگیرها را پس بگیرد. این جاگیرداران فقط حق داشتند که از اتباع هندوی خویش مالیات بگیرند و درصورت کمتر بودن درآمد جاگیر از میزان حقوق جاگیردار، سلطان کسری آن را از راههای مرسوم جبران میکرد (لاهوری، ج 1، حصة1، ص 161؛ اطهرعلی، ص 79ـ80).در منابع از جاگیرهای دیگری، از قبیل جاگیرسر، جاگیرخدمت، جاگیردیوانی، جاگیر احشام/ حشم، جاگیر وقف، جاگیرالتمغا و جاگیر امیرالامرا، نیز نام برده شده است (برای نمونه رجوع کنید به جهانگیر، ص 11؛ عبدالجبار، ص 112، 117؛ ویلسون، ص 224ـ225؛ نفیسی، ذیل واژه) که مفهوم دقیق آنها، تفاوت آنها با یکدیگر و شرایط واگذاری آنها را نمیتوان بهدرستی مشخص کرد. جاگیرها اغلب در قبالِ انجام شدن برخی خدمات نظامی، اداری یا قضایی واگذار میشدند (علیمحمدخان بهادر، ج 1، ص 306؛ ویلسون، ص 224؛ بالفور ، ذیل "Jaghir" ؛ اطهرعلی، ص 75) و چنانچه جاگیردار از منصب خود عزل میگردید یا به هر علت شرایطی را که سلطان برای اعطای جاگیر تعیین کرده بود، از دست میداد، جاگیر از وی پس گرفته میشد ( رجوع کنید به منتخب کاغذات عهد شاهجهان ، ص 67؛ محمدعارف قندهاری، ص 128؛ صمصامالدوله شاهنوازخان، ج 3، ص 26ـ27؛ عبدالجبار، ص 109ـ110؛ ویلسون، همانجا). گاه جاگیر برای مدتی مشخص به افراد سپرده میشد (ویلسون، همانجا). به کسانی همچون شاهزادگان به هنگام مراسم ازدواج، مادران سلاطین، پناهندگان سیاسی و برخی از فقرا و نیازمندان نیز گاه جاگیرهایی بهصورت غیرمشروط واگذار میگردید (برای نمونه رجوع کنید به هروی، ج 1، ص335؛ طباطبا، ص137ـ 138؛ اسکندر منشی، ج2، ص486ـ 487؛ عبداللّه، ص 37؛ تمپل، ج 1، ص 222) که به آنها «انعام» میگفتند ( رجوع کنید به اطهرعلی؛ د.ا.د. ترک ، همانجاها).بر اساس برخی اسناد و منابع، به دانشمندان و صوفیان برجسته نیز برای گذران زندگی جاگیرهایی داده میشد. همچنین به برخی مساجد و مدارس و حتی معابد هندوان جاگیرهایی تخصیص مییافت. این جاگیرها اغلب تا چندین نسل در دست خاندان جاگیردار باقی میماند (برای نمونههایی از جاگیرهای مزبور رجوع کنید به صدّیقی، 1981، ص 55ـ57، همو، 1989، ص 76، 108، 125؛ خان، ص 1ـ4؛ عبدالجبار، ص 93، 107؛ میرنجمالدین علیخان، ص 362؛ امامالدین، ص 261).اصلیترین وظیفة جاگیردار این بود که پس از جمعآوری مالیات زمین و برداشتن سهم خویش، مازاد آن را به مرکز ارسال دارد. بهعلاوه میبایست لشکری منظم فراهم میآورد و در مواقع نیاز آن را به یاری سلطان میفرستاد (محمدعارف قندهاری، ص 164، 214؛ بیات، ص 285ـ286، 314). سامان دادن به امور اداری و تأمین نظم و امنیت اجتماعی نیز برعهدة جاگیرداران بود (تمپل، ج 1، ص 24؛ بالفور، همانجا؛ اطهرعلی، ص 87). ایجاد برخی بناهای عامالمنفعه نیز گاه از جانب سلطان برعهدة جاگیرداران گذاشته میشد ( رجوع کنید به علیمحمدخان بهادر، ج 1، ص 194).مقدارِ مالیاتی که هر جاگیردار موظف به جمعآوری آن بود، مشخص نیست. آنچه مسلّم است این است که میزان مالیاتها نمیبایست از نصف کل محصولات بهدست آمده در یک سال، بیشتر میشد (همان، ج 1، ص 277ـ 278؛ نمکین بهکری، ص 51ـ52، 121). حدود 15 این مالیات، پس از کسر سهم جاگیردار و عوامل وی، نصیب سلطان میشد (لین ـ پول ، ص 387). جاگیرداران برای افزایش درآمد جاگیر خویش، تلاش فراوان میکردند و سلطان نیز آنان را به مشارکت در عمران جاگیر تشویق میکرد (برای نمونه رجوع کنید به منتخب کاغذات عهد شاهجهان ، ص 5، 21، 23؛ نمکین بهکری، ص 17ـ19). از برخی فرمانهای خطاب به جاگیرداران چنین برمیآید که آنان بهرغم ممانعت حکومت، علاوه بر مالیات کشاورزی، مالیاتهای دیگری از قبیل عوارض راهداری و مالیات بر حِرَف و مشاغل نیز میگرفتند (علیمحمدخان بهادر، ج 1، ص 303؛ اطهرعلی، ص 81ـ82؛ نیز رجوع کنید به نمکین بهکری، ص 85، 182ـ187).جاگیرداران لزوماً در جاگیر خود ساکن نبودند و ممکن بود محل خدمت یا سکونتشان متفاوت باشد ( رجوع کنید به نمکین بهکری، ص 145ـ147؛ خانزمان خان، ص 68؛ امامالدین، ص 265) کهدر این صورت، برای ادارة امور جاگیر، نایبی انتخاب میکردند (نمکین بهکری، همانجا؛ تمپل، ج 1، ص 222ـ223). بیشتر جاگیرداران به سبب اشتغال به امور نظامی و نیز برای پرهیز از مواجهة مستقیم با زمینداران و کشاورزان و دردسرهای جمعآوری مالیات، این کار را به فردی به نام «عامل» میسپردند. جاگیردار از عامل خویش رسیدی معادل مالیات جاگیر میگرفت و عامل میکوشید به هر طریق ممکن، مبلغی را که به جاگیردار متعهد شده بود جمعآوری کند (اطهرعلی، ص 83، 90). عامل اغلب از میان افرادی برگزیده میشد که هیچ نسبتی با زمینداران و رؤسای محلی نداشتند تا حتیالمقدور از تبانی عامل با آنان، برضد جاگیردار، جلوگیری شود (همان، ص 83). باتوجه به احتمال تغییر جاگیردار از جانب سلطان و بر گزیدن عاملی جدید که تعهد دریافت مالیات بیشتری به جاگیردار میسپرد، عاملان هر لحظه خویش را در معرض عزل میدیدند و همین امر باعث فشار بیشتر و ظلم آنان بر مردم میشد. گاه نیز جاگیردار، جاگیر خویش را در عوض دریافت مبلغی مشخص، به صورت اجاره به دیگران میسپرد. اجاره دادن جاگیرها اغلب با مخالفت سلطان روبرو میشد، با این حال این کار، بهویژه در دورة پادشاهان ضعیف، بسیار رواج داشت (همان، ص 83 ـ84؛ نیز رجوع کنید به نمکین بهکری، ص 85). جاگیرداران بزرگ میتوانستند جاگیر خود را با اجازة سلطان به جاگیرهای کوچکتری قسمت و میان فرماندهان و سربازان عالیرتبة خویش تقسیم کنند (امامالدین، ص 262).از دیگر افرادی که به جاگیردار در ایفای وظایفش یاری میکردند، این اشخاص بودند: فوطهدار (خزانچی جاگیردار)، کارکن که مأمور رسیدگی به امور دفتری و ثبت و ضبط درآمدهای جاگیر بود، و فوجدار که فرمانده نظامی و مسئول اجرای نظم در جاگیر بود و اغلب سلطان او را برمیگزید (محمدعارف قندهاری، ص 198؛ علیمحمدخان بهادر، ج 1، ص 244، 325، 360؛ اطهرعلی، ص 87 ـ 88؛ خان، ص 2).جاگیرداران بزرگ، به ویژه در مناطق دور از پایتخت، قدرت مطلق قلمرو خویش بودند ( رجوع کنید به برنیه ، ص 224ـ225؛ بالفور، همانجا؛ امامالدین، ص 261) و جاگیرها به هنگام ضعف حکومت مرکزی یا بروز هرجومرج، محل امنی برای جاگیرداران شورشی و سایر ناراضیان بهحساب میآمدند ( رجوع کنید به نهاوندی، ج1، ص170، 216؛ صمصامالدوله شاهنوازخان، ج3، ص226). توصیة فراوان سلاطین به جاگیرداران در بارة تعدی نکردن به رعایا، نشاندهندة میزان ظلم این گروه به مردم است (برای نمونه رجوع کنید به منتخب کاغذات عهد شاهجهان ، ص 21، 23؛ نمکین بهکری، ص 78، 188ـ189، 192ـ193؛ علیمحمدخان بهادر، ج 1، ص 196، 307). بهعلاوه، جاگیرداران ممکن بود از راههای مختلف، چون نگاهداشتن شمار کمی سرباز یا دادن گزارشهای نادرست در بارة میزان عواید جاگیر خویش، سعی کنند از سهم سلطان بکاهند و درآمد خویش را افزایش دهند (بهادر و سینها ، ص 148). بنابراین، حکومتها برای نظارت بیشتر بر جاگیرداران و جلوگیری از قدرت یافتن بیش از حد آنان، اقداماتی میکردند، از جمله جاگیرداران را از محلی به محل دیگر انتقال میدادند (علاّ می، ج 2، ص 332ـ333). تغییر جاگیرداران، بهویژه در دورة ضعف سلاطین، مشکلات زیادی در پیداشت، از قبیل نرسیدن جاگیرداران به حقوق خویش و مطالبة آن از مردم پس از موعد مقرر یا پس از عزل از این منصب (علیمحمدخان بهادر، ج 1، ص 307)، سعایت مردم از یکدیگر نزد جاگیردار جدید و ایجاد هرج و مرج (نمکین بهکری، ص 68) و مقاومت برخی جاگیرداران و شورش آنها (عبداللّه، ص 194ـ197؛ بداؤنی، ج 1، ص 287ـ 288)، لیکن این کار اغلب مانع قدرت یافتن و نفوذ فراوان جاگیرداران میشد. بهگفتة عبدالجبار (ص 111) جاگیرهای مدد معاش در دورة «نظام»های حیدرآباد (از خاندانهای حاکم در جنوب هند حک : 1137ـ 1367) بهصورت موروثی در آمد و سلطان پس از درگذشت یا عزل یک جاگیردار، فردی را از خاندان وی به جای او بر میگزید. برخی سلاطین برای انتخاب جانشین جاگیرداران، قوانین خاصی وضع کرده بودند (برای نمونه رجوع کنید به شمس سراج عفیف، ص 96؛ منجو، ص100؛ عبداللّه، ص 110).سلطان از میان معتمدان خود، فرد امینی را برای نظارت بر کار جاگیردار در جمعآوری مالیات و گزارش میزان عایدی (نمکین بهکری، ص 188ـ189؛ تمپل، ج 1، ص 223؛ اطهرعلی، ص 82) و شخصی را هم به عنوان صدر (قاضی) برای انجام دادن امور قضایی و رسیدگی به شکایات مردم از جاگیردار و عوامل وی (نمکین بهکری، ص 192) بر میگزید که برای حفظ استقلال آنها، حقوقشان از جانب خود سلطان پرداخت میشد (همان، ص 189). گاه هر دو منصب مذکور به یک نفر سپرده میشد. بهعلاوه، در هر جاگیر فردی به نام وقایعنویس (سوانحنویس، وقایعنگار یا اخبارنویس) از جانب سلطان منصوب میشد که اعمال و رفتار جاگیرداران و هر حادثة کوچک و بزرگی را که در جاگیر رخ میداد، ثبت میکرد و به خدمت سلطان میفرستاد ( رجوع کنید به فارسی اخبارات و مراسلات ، ص 392، 394؛ نمکین بهکری، ص190؛ اطهرعلی، ص 88). در منابع از شخصی بهنام «قانونگو» نیز سخن رفته که ظاهراً خزانهدار سلطان در هر جاگیر و مأمور حسابرسی به اموال از جانب وی بوده است ( رجوع کنید به فارسی اخبارات و مراسلات ، ص182؛ نمکین بهکری، ص 51، 188ـ189؛ علیمحمدخان بهادر، ج 1، ص 273ـ274، 278؛ اطهرعلی، ص 87؛ امامالدین، ص 263).نظام جاگیرداری کمک فراوانی به پادشاهان برای ادارة قلمروشان میکرد و بهویژه در دورة مغولان از پایههای اصلی ساختار نظامی، سیاسی و اداریِ حکومت به شمار میرفت ( د.ا.د. ترک ، همانجا). به واسطة این نظام، پادشاهان هم بهطور دائمی لشکری بزرگ و منظم در اختیار داشتند و هم از مشکلات جمعآوری مالیات در امان بودند. این نظام نه تنها مانع پرداخت مبالغ فراوانی پول از خزانه برای مقرری نظامیان میشد، بلکه سالانه مبالغ هنگفتی بهصورت نقد و جنس روانة خزانة مرکزی میکرد. بااین حال، به هنگام ضعف حکومتها یا اشتغال سلاطین به جنگهای بزرگ و طولانی، نظام جاگیرداری یکی ازمشکلات عمدة کشور و از عوامل ایجاد شورش و ناامنی میشد، بهطوری که گاه برخی پادشاهان برای در امان ماندن از آسیبهای این نظام، ناچار همة جاگیرها را به خالصه تبدیل میکردند و حقوق سپاهیان را نقد میپرداختند (برای نمونه رجوع کنید به محمدعارف قندهاری، ص 198؛ علاّ می، ج 3، ص 117؛ عبداللّه، ص 165). در عهد حکومت مغولان در هند، از نیمة دوم سلطنت اورنگزیب (حک : 1068ـ 1118)، به سبب جنگهای طولانی وی با سلاطین دکن و غیبت از پایتخت، مشکلات نظام جاگیرداری به تدریج افزایش یافت و در دورة سلاطین پایانیِ این خاندان به اوج خود رسید. به همین دلیل برخی جاگیرداری را یکی از علل اصلی سقوط حکومت مغولان در هند دانستهاند ( رجوع کنید به د.ا.د. ترک ، همانجا؛ اطهرعلی، ص 89ـ90). با این حال، اعطای جاگیر بهصورت گسترده، پس از دورة مغول و در عهد تسلط انگلیسیها بر هند و نیز حاکمیت خاندانهای کوچک مسلمان در آنجا، ادامه یافت ( رجوع کنید به عبدالجبار، ص 110ـ111؛ تمپل، ج 1، ص 165، 236؛ بالفور، همانجا).منابع: اسکندرمنشی؛ امیرخسرو، خزاین الفتوح: مشتمل بر احوال و کوائف عهد سلطان علاءالدین خلجی ، چاپ محمدوحید میرزا، لاهور 1976؛ عبدالقادربن ملوکشاه بداؤنی، منتخبالتواریخ ، تصحیح احمدعلی صاحب، چاپ توفیق ه . سبحانی، تهران 1379ـ1380 ش؛ ضیاءالدین برنی، تاریخ فیروزشاهی ، حصة 1، چاپ شیخعبدالرشید، علیگره 1957؛ لالهتیک چندبهار، بهارعجم: فرهنگ لغات، ترکیبات، کنایات و امثال فارسی ، چاپ کاظم دزفولیان، تهران 1380 ش؛ بایزید بیات، تذکرة همایون و اکبر ، چاپ محمد هدایت حسین، کلکته 1360/1941؛ جهانگیر، امپراتور هند، توزک جهانگیری ، چاپ سنگیلکهنو ] 1863 [ ؛ یوسف حسینخان، فرامین و اسناد سلاطین دکن ، حیدرآباد دکن 1963؛ غلامحسین خان زمانخان، تاریخ آصفجاهیان ( گلزار آصفیه )، چاپ سنگی حیدرآباد دکن 1308، چاپ محمدمهدی توسلی، چاپ افست اسلامآباد 1377 ش؛ احمد دهلوی، فرهنگ آصفیه ، لاهور 1986؛ یحییبن احمد سرهندی، تاریخ مبارکشاهی ، چاپ محمد هدایت حسین، کلکته 1931؛ شمس سراج عفیف، تاریخ فیروزشاهی ، چاپ ولایت حسین، کلکته 1891؛ سیدباحیدر شهریار نقوی، فرهنگ اردو ـ فارسی ، لاهور 1993؛ صمصامالدوله شاهنوازخان، مآثرالامراء ، کلکته 1888ـ1891؛ علیبن عزیزاللّه طباطبا، برهان مآثر ، دهلی 1355/1936؛ ابوتراب محمد عبدالجبار، محبوب الوطن: تذکرة سلاطین دکن ، حیدرآباد دکن 1328؛ عبداللّه، تاریخ داودی ، چاپ عبدالرشید، چاپ سنگی علیگره 1954؛ ابوالفضلبن مبارک علاّ می، اکبرنامه ، چاپ آغااحمدعلی، کلکته 1877ـ1886؛ علیمحمدخان بهادر دیوان گجرات، مرآت احمدی ، چاپ عبدالکریمبن نورمحمد و رحمةاللّهبن فتح محمد، چاپ سنگی بمبئی 1306ـ1307؛ محمدبن جلالالدین غیاثالدین رامپوری، غیاثاللغات ، چاپ منصور ثروت، تهران 1375 ش؛ فارسی اخبارات و مراسلات: نیشنل آرکایوزدهلیمین موجوده فارسیکی 231 خطوط و مراسلات کامجموعه ، مرتبه پرماتما شرن، دهلی: دهلی یونیورسنی، 1966؛ محمدقاسمبن غلامعلی فرشته، تاریخ فرشته ( گلشن ابراهیمی )، ] لکهنو [ : مطبع منشی نولکشور، ] بیتا. [ ؛ عبدالحمید لاهوری، بادشاهنامه ، چاپ کبیرالدین احمد و عبدالرحیم، کلکته 1867ـ 1868؛ محمدعارف قندهاری، تاریخ اکبری، معروف به تاریخ قندهاری ، چاپ سیدمعینالدین ندوی و سیداظهر علی دهلوی، رامپور 1382/1962؛ منتخب کاغذات عهد شاهجهان ، حیدرآباد دکن: دفتر دیوانی، 1950؛ اسکندربن محمد منجو، مرآت سکندری ، چاپ ستیش چندرمصرا و محمدلطفالرحمان، بروده ] 1961 [ ؛ ابوالقاسم میرعالم، حدیقةالعالم ، ج 1، حیدرآباد دکن 1309؛ علیاکبر نفیسی، فرهنگ نفیسی ، تهران 1355 ش؛ یوسف میرکبن میرابوالقاسم نمکین بهکری، تاریخ مظهر شاهجهانی: در بیان احوال ولایت سند از بهکر تا به تهته ، چاپ حسامالدین راشدی، حیدرآباد سند 1962؛ عبدالباقی نهاوندی، مآثر رحیمی ، چاپ محمد هدایت حسین، کلکته ] 1924 [ ـ1931؛ احمدبن محمدمقیم هروی، طبقات اکبری ، چاپ بی. دی و محمد هدایت حسین، کلکته 1927ـ ] 1935 [ ؛M. Athar Ali, The Mughal nobility under Aurangzeb , Bombay 1970; Bahadur and Sinha, The Muslim sovereigns of the Deccan , Hyderabad Deccan [n.d.]; Edward Balfour, The cyclopedia of India and of eastern and southern Asia , 3rd ed., London 1885, repr. Graz 1967-1968; Franµois Bernier, Travels in the Mogul empire: AD 1656-1668 , tr. Archibald Constable, New Delhi 1983; S. M. Imamuddin, "A Study of the Jagir system in Afghan India", Islamicculture , vol. 35 (1961); Stanley Lane-Poole, Mediaeval India under the Mohammedan rule, Delhi 1980; Mir Najmuddin Ali Khan, "The educational system in the Deccan during the Bahmani period from 1347-1500", Ph. D.dissertation, department of history, Osmania University, 1977; Ishtiaq Husain Qureshi, The administration of the Sultanate of Dehl ¦, Karachi 1958; ـ Abbؤs Khؤn Sarwؤnص, " Tؤr ¨kh- i-Sher Shؤh ¨, or, Tuhfat-i Akbar Shؤh ¨, in The history of India as told by its own historians: The Muhammadan period , edited from the posthumous papers of H. M. Elliot by John Dowson, vol.4, Lahore: Islamic Book Service, 1976; Muhammad Suleman Siddiqi, The Bahmani S ¤u ¦fis , Delhi 1989; idem, "Shaikh Muh ¤ammad Rukn al-din:his role in medieval Deccan", Islamic culture , vol. 55, no. 1 (Jan. 1981); Richard Temple, Journals Kept in Hyderabad, Kashmir, Sikkim , and Nepal , New Delhi 1977; TDVIA , s.v. "Ca g âr" (by Azmi عzcan); Horace Hayman Wilson, A glossary of judicial and revenue terms, and of useful words occurring in official documents relating to the administration of the government of British India , 2nd ed., Delhi 1968.