جارودیه ، یکی از شاخههای زیدیه در قرن دوم و سوم. این فرقه به نام برجستهترین فرد آن، ابوالجارُود زیادبن مُنْذَر،مشهور است.در منابع رجالی امامیه، اطلاعات اندکی در بارة ابوالجارود آمده است. محمدبن عمر کشّی (قرن چهارم)، قدیمترین رجالی امامیه، در بارة ابوالجارود اطلاعاتی آورده است ( رجوع کنید بهص 229ـ 231). به نوشتة کشّی (ص 229)، ابوالجارود به سَرْحُوب مشهور بود. کشّی، سرحوب را به معنای شیطانی کور و ساکن در دریا دانسته و گفته که این لقب را امامباقر علیهالسلام بر وی نهاده است. کشّی همچنین روایاتی در ذم ابوالجارود، به نقل از امام صادق علیهالسلام، آورده است ( رجوع کنید به ص 230ـ231؛ نیز رجوع کنید بهابنندیم، ص 226ـ227). نجاشی (متوفی 450؛ ص 170) اطلاعات دقیقتری در بارة ابوالجارود داده و لقب او را هَمْدانی خَارَفی ذکر کرده است و در خبری به نقل از محمدبن سنان ازابوالجارود، آورده که از بدو تولد نابینا بوده است. نجاشی (همانجا) ابوالجارود را از امامیان کوفینسب دانسته و گفتهکه وی از شاگردان ابوجعفر محمدبن علی علیهالسلام بوده است. نجاشی همچنین روایاتی از امام صادق علیهالسلام نقل کرده است.ابوالجارود در قیام زیدبن علی (122) از جمله همراهان او بوده که نشاندهندة تغییر عقیدة ابوالجارود از امامیه به زیدیه * است ( رجوع کنید به همانجا). نجاشی (همانجا)، به نقل از ابوالعباسبن نوح، از محمدبن اسماعیل بخاری آورده که ابوالجارود به ثقفی ملقب بوده و از عَطیةبن سعد عوفی (متوفی 111) حدیث شنیده و از امامباقر علیهالسلام نیز روایت نقل کرده است. همچنین مروانبن معاویه و علیبن هاشمبن برید از ابوالجارود روایت نقل کردهاند که بخاری در التاریخالکبیر (ج 3، ص 371) و التاریخالصغیر (ج 2، ص 137) به آن اشاره کرده است.شیخ طوسی (1380، ص 122) ابوالجارود را فردی تابعی و زیدی معرفی کرده و گفته که فرقة جارودیه به وی منتسب است. در منابع، نسب ابوالجارود به صورتهای مختلف، از جمله حوفی (طوسی، همانجا؛ ابنداوود حلّی، ص 246) و حَرقی و خارقی (ابن داوودحلّی، همانجا)، آمده که جملگی تصحیف خارفی است، زیرا ابوالجارود از تیرة خارَفِ قبیلة هَمْدان بوده است (نجاشی، همانجا؛ نیز رجوع کنید به سمعانی، ج 2، ص 305).تاریخ تولد و وفات ابوالجارود در منابع مشخص نشده ولی با توجه به تاریخ وفات برخی از مشایخ وی، همچون حسن بصری (متوفی 110)، اصبغبن نُباته (متوفی نیمة اول قرن دوم) و أبوبُرْدَة بُرَیْد بن عبداللّه اشعری (متوفی نیمة اول قرن دوم؛ رجوع کنید بهمزّی، ج 9، ص 517)، احتمالاً قبل از سال 80 به دنیا آمده است. ابوالجارود از ابوطُفَیل عامربن واثله صحابی (متوفی 100 یا 110) نیز روایت نقل کرده (ذهبی، حوادث و وفیات 141ـ 160 ه ، ص 141) که ظاهراً بر همین اساس، شیخ طوسی (1380، همانجا) او را از تابعین شمرده است. ذهبی (حوادث و وفیات 141ـ160 ه ، ص 140ـ141) ابوالجارود را از جمله درگذشتگان بین 140 تا 150 ذکر کرده است. مِزّی (ج 9، ص 517 ـ 518) فهرست کاملی از مشایخ و راویان ابوالجارود را آورده است.در منابع رجالی اهل سنّت، اقوال متعددی در جرح ابوالجارود آمده که ظاهراً به سبب زیدی بودن اوست ( رجوع کنید بهابنعَدی، ج 3، ص 189؛ مزّی، ج 9، ص 518 ـ 519).گزارشهای موجود در بارة جارودیه در آثار کلامی و کتابهای ملل و نحل به دو دسته تقسیم میشود. نخست، گزارشی است که سعدبن عبداللّه اشعری (متوفی 299 یا 301) در کتاب المقالات و الفرق (ص 71ـ73) آورده، که با کاستیهایی در کتاب فرق الشیعه منسوب به حسنبن موسی نوبختی (ص 54 ـ 58) نیز آمده است. این گزارش همانندی فراوانی با روایتِ مؤلفِ کتاب اصول النِحَل ( رجوع کنید به مسائلالامامة ، ص 42ـ43) در بارة جارودیه دارد که ظاهراً تألیف جعفربن حرب (متوفی 236) است ( رجوع کنید بهمادلونگ ، 1980، ص 220ـ236). گزارش جعفربن حرب، به نقل از جمعی از مشایخ شیعه است ( رجوع کنید بهادامة مقاله).دستة دوم، گزارشهایی در بارة این فرقه است که ابوالقاسم بلخی (متوفی 319؛ رجوع کنید به قاضی عبدالجباربن احمد، ج 20، قسم 2، ص 184ـ 185، به نقل از بلخی، کتابالمقالات )، ابوالحسن علیبن اسماعیل اشعری (متوفی 334؛ ص 66ـ67)، ابنحزم (متوفی 456؛ ج 5، ص 35) و احمدبن یحیی مشهور به ابنمرتضی (متوفی 840؛ ص 97) آوردهاند. ابوسعید نَشْوانبن سعید حِمْیَری (متوفی 573؛ ص 155ـ156) نیز گزارش بلخی را عیناً نقل کرده است. در میان این پنج گزارش، روایت ابنمرتضی با وجود اختصار اهمیت فراوانی دارد. ابنمرتضی (همانجا) به این مطلب اشاره کرده که روایت خود را از محمدبن هارون مشهور به ابوعیسی وَرّاق (متوفی بعد از 247) گرفته است. نجاشی (ص 372) از ابوعیسی وَراق یاد کرده و از آثار وی به کتابهای الامامة ، کتاب اختلافالشیعة ، و المقالات اشاره کرده است که با توجه به موضوع آنها، این مطالب، ظاهراً برگرفته از یکی از این آثار است. بر اساس گزارش ابوعیسی وراق ــ که ابوالحسن اشعری (همانجا) و بلخی ( رجوع کنید به قاضی عبدالجباربن احمد، همانجا) بدون تصریح به نام او، آن را نقل کردهاند ــ جارودیه معتقد بودهاند که پیامبراکرم، علی علیهالسلام را با ذکر اوصاف، بدون تصریح به اسم، به امامت منصوب کرده است. البته جارودیه معتقد بودند که این صفات، تنها اختصاص به علی علیهالسلام داشته است و بر این اساس جارودیه، نپذیرفتن و انتخاب نکردن علی علیهالسلام را به امامت بعد از پیامبر، موجب کفر و ضلالت دانستهاند. جارودیه همچنین معتقد به وجود نصی مشابه در بارة امام حسن و امام حسین علیهماالسلام بودهاند. جارودیه قائل بودند که بعد از این سه تن، نصی بر امامت هیچ علوی وجود ندارد، ولی امامت را محدود به فرزندان امام حسن و امام حسین علیهماالسلام میدانستند. جارودیه، همچون دیگر زیدیان، بر این باور بودند که هر عَلَوی صحیحالنسب از فرزندان امام حسن و امام حسین، که عالم و زاهد و شجاع باشد، اگر قیام کند و مردم را به خود دعوت نماید، امام خواهد بود.ابوعیسی وراق در ادامة گزارش خود، دیدگاههای جارودیه را در بارة مهدویت به سه دسته تقسیم کرده است: کسانی که به مهدویت و رجعت محمدبن عبداللّه نفس زکیه (متوفی 145) اعتقاد داشتهاند؛ معتقدان به مهدودیت محمدبن قاسم طالقانی (متوفی 219)؛ و کسانی که یحییبن عمر را قائم میدانستند و منتظر رجعت وی بودند (علیبن اسماعیل اشعری؛ قاضی عبدالجباربن احمد، همانجاها).دیگر نویسندگان ملل و نحل، چون عبدالقاهر بغدادی (ص30ـ32) و مؤلف تبصرةالعوام (ص185ـ186) و شهرستانی (ج 2، ص 157ـ159)، با تفاوتهایی این مطالب را نقل کردهاند. مسعودی (ج 4، ص 45) نیز به نقل از ابوعیسی وراق، در بارة جارودیه و عقیدة آنان در بارة محدود بودن امامت میانفرزندان امام حسن و امام حسین علیهماالسلام، مطالب مختصری آورده است.ابوسعید نشوانبن سعید حمیری (ص 156ـ157)، بعد از نقل روایت ابوعیسی وراق از طریق ابوالقاسم بلخی، در بارة فرقة حسینیه (پیروان قاسمبن علی عَیانی، متوفی 393)، گزارشی آورده و به دلیل اعتقاد پیروان عیانی به رجعت او، آنها را نیز دستهای از جارودیه دانسته است، اما این نحله ارتباطی با جارودیه ندارند. ابوالقاسم بلخی ( رجوع کنید به قاضی عبدالجباربن احمد، ج 20، قسم 2، ص 185) در ادامة گزارش خود، به نقل از منبعی که احتمالاً همان وراق بوده، به اعتقاد ابوالجارود در بارة رجعت اشاره کرده است، هر چند برخی اصحاب ابوالجارود این عقیده را نداشتهاند، چنانکه ابوالحسین خیاط (ص 198) از پذیرفته نشدن این عقیده در میان جارودیه سخن گفته است.بلخی ( رجوع کنید به قاضی عبدالجباربن احمد، همانجا) همچنین به گروهی از زیدیه که پیروان فردی به نام صباحبن قاسم مری (مزی؟) بودهاند، اشاره کرده و گفته است آنها عقایدی همچون جارودیه داشتهاند و تنها اختلافشان با جارودیه دیدگاه آنها در بارة ابوبکر و عمر بوده است.گزارش ظاهراً مستقل دیگری که در بارة جارودیه در کتاب اصول النحل ( رجوع کنید به مسائلالامامة ، ص 42ـ43) آمده، احتمالاً برگرفته از منبع مشترکی است که سعدبن عبداللّه اشعری نیز گزارش خود را در بارة جارودیه از آن نقل کرده است ( رجوع کنید به ادامة مقاله). در بارة مؤلف این اثر اختلافنظر وجود دارد؛ یوزف فان اس آن را با عنوان مسائل الامامة و منسوب ناشِیء اکبر (متوفی 293) به چاپ رساند ولی مادلونگ (1980، ص 220ـ 236) آن را تألیف جعفربن حرب و نام آن را اصول النحل دانسته است. اما عبارتی در کتاب اصولالنحل هست که به تألیف این اثر در زمانی کهنتر دلالت دارد ( رجوع کنید به مسائلالامامة ، ص 48). گزارش کتاب اصولالنحل با توصیف جارودیه در کتاب سعدبن عبداللّه اشعری (ص 71ـ72) همانندیهایی دارد و با صرفنظر از برخی جزئیات، میتوان مطالب سعدبن عبداللّه را تفصیلیافتة خبر اصولالنحل دانست. در کتاب اصولالنحل ، منبع خبر جماعتی از مشایخ و علمای شیعه ذکر شده است. با آنکه سعدبن عبداللّه اشعری تصریح یا اشاره نکرده که مطالب خود را در بارة جارودیه از منبعی کهن گرفته، نحوة گزارش وی نشان میدهد که آن را از اثری قدیمی اخذ کرده است. مادلونگ (1368 ش، ص 63ـ64) این منبع را کتاب اختلافالناس فیالامامة نوشتة هشامبن حکم (متوفی 179) میداند، ولی شواهدی در کتاب سعدبن عبداللّه دلالت بر این دارد که از کتابی در ملل و نحل تألیف یونسبن عبدالرحمان قمی (متوفی 209) استفاده کرده است (برای اطلاع بیشتر رجوع کنید به رحمتی، ص 68ـ69، 73ـ74).به گزارش مؤلف اصولالنحل ( رجوع کنید به مسائلالامامة ، ص 42ـ 43) جارودیه به وجود نصی بر امامت حضرت علی، امام حسن و امام حسین علیهمالسلام از سوی پیامبر اعتقاد داشتهاند. پس از این سه تن، منکر وجود نصّ بر امامت فردی بوده و اعتقاد داشتهاند که امامت از فرزندان فاطمه سلاماللّهعلیها خارج نخواهد شد. جارودیه شرطِ پذیرش دعویِ امامت را تنها خروج و قیام میدانستند و از دو خلیفة نخست برائت میجستند و آنها را به دلیل کنار نهادن علی علیهالسلام و غصب خلافت وی، کافر میشمردند. ابوالجارود معتقد بوده که امام به همة آنچه مورد نیاز امت است، علم دارد و علویان همه مستعد داشتن چنین علمیاند و صرف رسیدن به بلوغِ سِنی، موجب حصول این فضیلت در میان آنان خواهد شد. وی معتقد به الهام به امام بود و میگفت که علوم در مواجهه با حوادث جدید به امام الهام میشود (همانجا؛ سعدبن عبداللّه اشعری، همانجا).شیخطوسی (متوفی460) از آثار ابوالجارود به کتاب اصل و کتاب التفسیر عن ابی جعفر الباقر علیهالسلام اشاره کرده (1420، ص 203) در حالی که نجاشی (ص 170) تنها از کتاب تفسیرالقرآن ابوالجارود، به روایت از امام باقر علیهالسلام، نام برده است. این مجموعه روایات تفسیری، مشهور بوده و ابنندیم نیز (ص 36) به آن اشاره کرده است. نجاشی (همانجا) و طوسی (1420، ص 203ـ204)، با تفاوتی اندک، سلسله سند مشابهی در روایت تفسیر ابوالجارود آوردهاند (نیز رجوع کنید به مدرسی طباطبائی، دفتر 1، ص 164ـ166). ابوالجارود در این تفسیر، روایات تفسیری امامباقر علیهالسلام را گردآوری کرده است. احمدبن محمدبن سعید، مشهور به ابنعقده (متوفی 333)، تفسیر ابوالجارود را از جعفربن عبداللّه محمدی (زنده در268) به روایت او از ابوسهل کثیربن عیاش قطان، شاگرد ابوالجارود، روایت کرده است. در تفسیر علیبن ابراهیمقمی (زنده در 307؛ ج 1، ص 110، 206، 230، 270) چند روایت از ابوالجارود با سلسله سند طوسی و نجاشی آمده و در موارد متعدد دیگری تنها با ذکر «وفیروایة ابیالجارود» ( رجوع کنید بهج 1، ص 127، 205، 232، 250، 278، 282، 305، 359، ج 2، ص 14، 20، 168) از تفسیر ابوالجارود مطالبی نقل شده است. ظاهراً این روایات را ابوالفضل عباسبن محمدبن قاسمبن حمزةبن موسیبن جعفر، شاگرد قمی، به تفسیر افزوده است (آقابزرگ طهرانی، ج 4، ص 303ـ304؛ قس تفسیر علیبن ابراهیم قمی * ).علیبن ابراهیم قمی به نقل از پدرش ابراهیمبن هاشم قمی خبری از ابوالجارود از طریق صفوانبن یحیی بَجَلی (متوفی 210) و خبری از ظریفبن ناصح به روایت از عبدالصمدبن بشیر از ابوالجارود نیز آورده است ( رجوع کنید به ج 1، ص 117، 215). در تفسیر فراتبن ابراهیم کوفی (ص 79، 119، 151، 186، 246، 277، 347، 419، 534) نیز روایاتی تفسیری از ابوالجارود نقل شده که سلسله سندهای متفاوتی دارد که نشاندهندة تداول روایات تفسیری ابوالجارود در میان محافل امامی ـ زیدی کوفه است. روایات تفسیری ابوالجارود در بر دارندة برخی آرای اوست. ابوالجارود در مخالفت با معتزله و نظریات آنها، روایاتی نقل کرده است ( رجوع کنید به قمی، ج 1، ص 206، 232ـ233).از ویژگیهای تفسیری ابوالجارود توجه فراوان به اسباب نزول است ( رجوع کنید به همان، ج 1، ص 391، ج 2، ص 29). ابنبابویه (متوفی 381؛ 1398، ص 236؛ همو، 1417، ص 394ـ 395) دو روایت از تفسیر ابوالجارود آورده است به روایت از محمدبن ابراهیمبن اسحاق طالقانی (زنده در 349) از ابنعقده با همان سلسله سندی که نجاشی و طوسی یاد کردهاند. حَسَکانی (متوفی 490؛ ج 1، ص 254، 366، 388، 409، 569، ج 2، ص 71، 284) نیز روایاتی از ابوالجارود نقل کرده که اسناد آن با آنچه در محافل امامی و زیدی رواج داشته، متفاوت است.در مورد دیگر اثر ابوالجارود، یعنی اصل ، شیخ طوسی (1420، ص 203) به طریق خود در روایت این کتاب اشاره کرده است (نیز رجوع کنید به مدرسی طباطبائی، دفتر 1، ص 166ـ 168).نام ابوالجارود در متون حدیثی امامیه در سلسله اَسناد بعضی احادیث آمده است. از جملة این روایات، حدیث مُن'اشِدة امام علیعلیهالسلام در شورای تعیین شده از سوی خلیفة دوم ( رجوع کنید به ابنبابویه، 1362 ش، ج 2، ص 553 ـ563) و حدیث غدیر خم ( رجوع کنید به عیاشی، ج 1، ص 334) است. ابنبابویه در کتاب مَنْ لایَحْضُره الفَقیه (ج 1، ص 152، 253، 260، ج 3، ص 534، ج 4، ص 171) روایاتی از ابوالجارود نقل کرده و در بخش مَشیخه (همان، ج 4، ص 446ـ447)، طریق خود را در روایت از وی ارائه کرده است. در منابع زیدی (همچون رَأبُالصَّدْع احمدبن عیسیبن زید متوفی 247، تدوین محمدبن منصور مرادی متوفی 294)، روایات فراوانی از کتاب اصل ابوالجارود با اَسناد مختلفی نقل شده و این روایات به نقل از یحییبن سالم ( رجوع کنید به ج 2، ص 709)، ابوعلی قَطّان ( رجوع کنید به ج 1، ص 471، ج 2، ص 913)، عبداللّهبن نُمَیر ( رجوع کنید به ج 2، ص 821) و محمدبن بکر اَرْحَبی ( رجوع کنید به ج 1، ص 47، 49، 55، 58) است. بخش اعظم این روایات از امامباقر علیهالسلام نقل شده است و بیشتر روایات نقل شده از ابوالجارود، از طریق محمدبن بکر ارحبی است. به نظر مادلونگ ( ایرانیکا ، ذیل «ابوالجارود») این روایات غیر از احادیث روایت شده از ابوالجارود در محافل امامیه است. از اصحاب زیدی ابوالجارود، ابوخالد عمروبن خالد واسطی (متوفی 250)، راوی کتاب المجموع الحدیثی و الفقهی زید به تدوین عبدالعزیزبن اسحاق بقال (متوفی 363)، بوده است ( رجوع کنید بهشهرستانی، ج 1، ص 259). بنا بر نوشتة ابوعبداللّه شاذانی، عمروبن خالد از ابوالجارود در فضیلت زیدبن علی و تأیید ضمنی قیام او، از امام باقر علیهالسلام حدیثی نقل کرده است ( رجوع کنید به کشّی، ص 231ـ233).گزارش خاصی از تداوم جارودیه در منابع موجود نیست و در متون رجالی امامیه تنها از احمدبن محمدبن سعید معروف به ابن عقده * به عنوان محدّثی جارودی نام برده شده است (برای نمونه رجوع کنید بهنجاشی، ص 94ـ 95). شیخ مفید در رسالة المسائل الجارودیه به رد آرای جارودیه در بارة امامت پرداخته که احتمالاً مقصود وی از جارودیه، تمام فرقههای زیدیه بوده است.منابع: آقابزرگ طهرانی؛ ابنبابویه، الامالی ، قم 1417؛ همو، التوحید ، چاپ هاشم حسینی طهرانی، قم 1398؛ همو، کتابالخصال ، چاپ علیاکبر غفاری، قم 1362 ش؛ همو، کتاب من لایحضرهالفقیه ، چاپ علیاکبر غفاری، قم 1414؛ ابنحزم، الفصل فیالملل و الاهواء و النحل ، چاپ محمد ابراهیم نصر و عبدالرحمان عمیره، بیروت 1405/1985؛ ابن داوود حلّی، کتابالرجال ، چاپ محمدصادق آلبحرالعلوم، نجف 1392/1972، چاپ افست قم ] بیتا. [ ؛ ابنعدیّ، الکامل فی ضعفاءالرجال ، چاپ سهیل زکار، بیروت 1409/1988؛ ابنمرتضی، المنیة و الامل فی شرح الملل و النحل ، چاپ محمدجواد مشکور، بیروت 1410/1990؛ ابنندیم؛ احمدبن عیسیبن زید، کتاب رأبُالصَّدْع ، چاپ علیبن اسماعیل صنعانی، بیروت 1410/1990؛ سعدبن عبداللّه اشعری، کتاب المقالات و الفرق ، چاپ محمدجواد مشکور، تهران 1361 ش؛ علیبن اسماعیل اشعری، کتاب مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلّین ، چاپ هلموت ریتر، ویسبادن 1400/1980؛ محمدبن اسماعیل بخاری، التاریخالصغیر ، چاپ محمود ابراهیم زاید، بیروت 1406/1986؛ همو، التاریخالکبیر ، بیروت: دارالفکر، ] بیتا. [ ؛ عبدالقاهربن طاهر بغدادی، الفرق بینالفرق ، چاپ محمد محییالدین عبدالحمید، قاهره: مکتبة محمدعلی صبیح و اولاده، ] بیتا. [ ؛ تبصرةالعوام فی معرفة مقالات الانام ، منسوب به سیدمرتضیبن داعی حسنی رازی، چاپ عباس اقبال، تهران: اساطیر، 1364 ش؛ عبیداللّهبن عبداللّه حسکانی، شواهد التنزیل لقواعدالتفضیل ، چاپ محمدباقر محمودی، تهران 1411/1990؛ عبدالرحیمبن محمد خیاط، الانتصار والرد علی ابنالراوندی الملحد ، چاپ محمد حجازی، قاهره ] 1988 [ ؛ محمدبن احمد ذهبی، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام ، چاپ عمر عبدالسلام تدمری، حوادث و وفیات 141ـ160 ه ، بیروت 1408/1988؛ محمدکاظم رحمتی، «نکاتی در مورد دو کتاب المقالات و الفرق سعدبن عبداللّه اشعری و فرق الشیعه منسوب نوبختی»، کتاب ماه دین ، سال 4، ش 11 و 12 (شهریور و مهر 1380)؛ سمعانی؛ محمدبن عبدالکریم شهرستانی، الملل و النحل ، چاپ محمد سید کیلانی، قاهره 1387/1967؛ محمدبن حسن طوسی، رجالالطوسی ، نجف 1380/1961، چاپ افست قم ] بیتا. [ ؛ همو، فهرست کتبالشیعة و اصولهم و اسماء المصنفین و اصحاب الاصول ، چاپ عبدالعزیز طباطبائی، قم 1420؛ محمدبن مسعود عیاشی، کتاب التفسیر ، چاپ هاشم رسولی محلاتی، قم 1380ـ 1381، چاپ افست تهران ] بیتا. [ ؛ قاضی عبدالجباربن احمد، المغنی فی ابواب التوحید و العدل ، ج 20، چاپ عبدالحلیم محمود و سلیمان دنیا، ] قاهره، بیتا. [ ؛ علیبن ابراهیم قمی، تفسیرالقمی ، بیروت 1412/1991؛محمدبن عمرکشّی، اختیار معرفةالرجال ، ] تلخیص [ محمدبن حسن طوسی، چاپ حسن مصطفوی، مشهد 1348 ش؛ کلینی؛ فراتبن ابراهیم کوفی، تفسیر فراتالکوفی ، چاپ محمدکاظم محمودی، تهران 1410/1990؛ ویلفرد مادلونگ، «ملاحظاتی پیرامون کتابشناسی فرق امامی»، ترجمة چنگیز پهلوان، در در زمینة ایرانشناسی ، به کوشش چنگیز پهلوان، تهران 1368 ش؛ حسین مدرسی طباطبائی، میراث مکتوب شیعه از سه قرن نخستین هجری ، دفتر 1، ترجمة علی قرائی و رسول جعفریان، قم 1383 ش؛ یوسفبن عبدالرحمان مِزّی، تهذیب الکمال فی اسماءالرجال ، چاپ بشار عواد معروف، بیروت: دارالنشر فرانتس شتاینر، 1422/2002؛ مسائلالامامة ، منسوب به ناشیء اکبر، چاپ جوزف فان اس، بیروت 1971؛ مسعودی، مروج (بیروت)؛ محمدبن محمد مفید، المسائلالجارودیة ، چاپ محمدکاظم شانهچی، بیروت 1414/ 1993؛ احمدبن علینجاشی، فهرست اسماء مصنّفی الشیعة المشتهر ب رجال النجاشی ، چاپ موسی شبیری زنجانی، قم 1407؛ نشوانبن سعید حمیری، الحورالعین ، چاپ کمال مصطفی، چاپ افست تهران 1972؛ حسنبن موسی نوبختی، فرق الشیعة ، چاپ محمدصادق آل بحرالعلوم، نجف 1355/ 1936؛EIr ,s.v."Abu , l-J §a ¦ru ¦d" (by W.Madelung); Wilferd Madelung, "Frدhe mu ـ tazilitische Hجresiographie: das Kita ¦b al-Us ¤u ¦l des G §a ـ far b. H ¤arb?", Der Islam , vol.57, no.2 (1980).