جادو(1) رجوع کنید به سِحْرNNNNجادو(2) رجوع کنید به طَوارِقNNNNجادو(3) رجوع کنید به جبل نفوسهNNNNجادویه بهمن رجوع کنید به جِسر، جنگNNNNجادة ابریشم (یا راه ابریشم)، راهی کاروانرو که از دوران باستان تا حدود قرن هشتم/ چهاردهم، در دو قارة آسیا و اروپا(اوراسیا)، از چین تا مدیترانه، مورد بهرهبرداری تجارتی، زیارتی و سیاحتی بوده است.نام جادة ابریشم را اولین بار فردیناند فون ریشتهوفن (1833ـ1905)، جغرافیدان آلمانی، در میانة قرن نوزدهم بهکار برد (فرانک و براونستون ، ص 12، 333؛ درژ و بوهرر ، ص 6). ظاهراً سبب این نامگذاری، تجارت ابریشم بهعنوان معروفترین، سبکترین و گرانبهاترین کالایی بوده که طی دهها قرن از طریق این جاده از چین به غرب میرفته است (فرانک و براونستون، ص 13؛ باستانیپاریزی، ص 199ـ200). مسیر اصلی این راه بین ْ30 و ْ40 عرض شمالی و ْ10 تا ْ110 طول شرقی امتداد داشته است. راههای فرعی دیگری نیز از هند و جنوب ایران به آن میپیوسته که به دلیل اهمیت نوع کالاهایی که در آنها حمل میشده، نامهای دیگری، مثل «راه ادویه»، به آنها داده شده است. این راهها نیز تا ْ20 عرض شمالی امتداد مییافتند ( رجوع کنید به نقشة ) مسلمانان در جهان ( ). طول تقریبی این راه را هشت هزار کیلومتر نوشتهاند (فرانک و براونستون، ص 14). بهنوشتة بطلمیوس (ح 90 تا 168 میلادی) فاصلة بین شهر مَنبِج (هیراپولیس ) در شمال سوریه تا برج سنگی ( رجوع کنید بهادامة مقاله) 280 ، 26 اِستادیا و از آنجا تا چانگ ـ آن/چانگان (سرا) ، پایتخت قدیم چین، 200 ، 36 اِستادیا و جمعاً در حدود یازدههزار کیلومتر بوده است (1407، ص 11؛ همو، 1885، ص 12ـ13؛ نیز رجوع کنید به بولنوا ، ص 62). این شاهراه از کشور چین شروع میشد، از فلات ایران میگذشت و پس از گذر از بینالنهرین و شامات، به انطاکیه در کنار دریای مغرب (مدیترانه) میپیوست (پیرنیا و افسر، ص 85؛ بولنوا، ص 50 ـ51، نقشه).نخستین شهر در ابتدای این جاده در مشرق، شهر چانگ ـ آن، نزدیک به شهر کنونی شیان ، بود. معبد بودا در صومعة غاز وحشی متعلق به سال 652 و همچنین گور امپراتور معروف چین، شیهوانگتی ، در این شهر است. گنجینة معروف زیرخاکی مجسمههایگلی سربازان ارتش هفت هزار تنی محافظ این گور، که در 1353 ش/ 1974 میلادی کشف شد، در همین جا و نزدیک به شهر شیان است (درژ و بوهرر، ص 40ـ41؛ فرانک و براونستون، ص 21ـ22). پس از آن جاده در درة رود وِی امتداد مییافت. چینیها بخشی از این راه را که بیشتر نقاط آن سنگفرش بود، «شاهراه سلطنتی» مینامیدند و مأموران چینی با گرفتن عوارض از مسافران این راه، امنیت و رفاه کاروانیان را فراهم میآوردند (فرانک و براونستون، ص 22).جادة ابریشم در علیای رود وِی، به سمت شمال غربی تغییرمسیر میداد و پس از طی مسافتی طولانی از دامنههای نانشان (کوهستان جنوبی، که دنبالة کوههای کونلون است)، به پادگان مرزی تونهوانگ ، یکی از کانونهای فرهنگ بودایی، میرسید (همان، ص 23). در نزدیکی تونهوانگ محلی است به نام غارهای هزاربودا که در آن کمابیش پانصد غار کنده و نقاشی شده و نیز تورفتگیهای آراسته به پیکرههای کندهکاری شده وجود دارد و نخستین غار آن در حدود 353 یا 366 ق م کنده و برپا شده است (درژ و بوهرر، ص 62). در همین غارهای هزاربودا، مارک اورل استاین ، باستانشناس، در 1906 و 1914 به گنجینهای از طومارهای نقاشی و نسخههای خطی یا چاپ قالبی بودایی (پانصد اثر هنری از جمله نقاشیهای ابریشمین، سه هزار طومار کامل از مواد چاپ شده، ششصد طومار دستنوشته و ششصد تکه سایر مستندات) دست یافت که یکی از آنها، سوترای الماس متعلق به 868 بود که تا آن زمان کهنترینکتاب چاپی جهان محسوب میشد (فرانک و براونستون، ص 24، 337ـ 338). پس از آن، شهر تونهوانگ است که در سمت مغرب آن، بیابانهای حوضة تاریم، یکی از خشکترین سرزمینهای جهان، گسترده است. اطراف این بیابانها را ازشمال کوهستان تینشان ، از مغرب کوههای پامیر، از جنوب رشتهکوههای کونلون و از مشرق کویر لوپ (نمک) محدودکرده است.در شهر آنشی/ آنسی راه دو شعبه میشد: یک راه به سوی شمال غربی میرفت و از شمال حوضة تاریم میگذشت، راه دیگر به سوی جنوب غربی امتداد مییافت و از جنوب این حوضه عبور میکرد. راه جنوبی از گذرگاه میان رشته کوههای کونلون، که در اسطورههای چینی جایگاه ایزدان است، و از صحرای تاکلاماکان رد میشد (همان، ص 17، نقشه، ص 26ـ 27، 31ـ32، 52). امتداد این راه پس از گذشتن از پامیر شرقی، در آخرین بخش کوهستان پامیر که دو رود جیحون (آمودریا) و سیحون (سیردریا) از آن سرچشمه میگیرند، به منطقهای میرسید که امروزه عموماً ترکستان غربی نامیده میشود. در راه جنوبی حوضة تاریم، نخستین منزلگاه، قلعة میران در کنار دریاچة لوپنور بود (همان، ص 31ـ32، 36؛ درژ و بوهرر، ص 80). اورل استاین در آغاز قرن بیستم کتیبهها و نقاشیهای این قلعه را چاپ و منتشر کرد که در آنها تأثیرات فراوانی را از آثار یونانی، رومی، بینالنهرینی یا هندی میتوان دید (درژ و بوهرر، ص 90). این جاده از شهرهای چِرچِن/ شان ـ شان، خُتن (با یشم فراوان سبز و سفید که در بستر کوهستانی رود ختن پیدا میشد) و یارغَند/ یارکند میگذشت و پساز عبور از کاشغر به کوهستان پامیر میرسید (فرانک و براونستون، ص 29، 30، 34؛ درژ و بوهرر، ص 36ـ37، نقشه، ص 82، 102).جادة شمالی پس از رسیدن به حوضة پهناور و پرآب شهر تورفان که قریب به صد متر پایینتر از سطح دریا قرار دارد (فرانک و براونستون، ص 31ـ32، 36) و عبور از آن، به کوه تینشان یا سرزمین هفتجویبار میرسید (همان، ص 39؛ پیرنیا و افسر، ص 85). در اینجا نیز عبادتگاهی بودایی به نام غارهای هزار بودای بزکلیک/ بَزقلیق (بزقلیق در لغت به معنای تزئین شده است؛ 57 غار موجود) وجود دارد که دیوارهای کنده شده در صخرههای شرق تورفان، پوشیده از نقاشیهایی از آداب و مناسک دینی بودایی و مانوی است (درژ و بوهرر، ص 111). بازماندههای شهر باستانی (کیائو ـ هو/ کیو ـ شه، بارکوتو/ یار ـ فوتو)، متعلق به دورة هان (252 ق م ـ 225 میلادی)، در مغرب شهر کنونی تورفان (همان، ص 104ـ 105)، و آثار بازمانده از شهر چهارگوشة مخروبه کنونی گوچن / گائوچانگ، به وسعت 5ر1 کیلومترمربع، ساخته شده در 640 میلادی (که از قرن سوم/ نهم پایتخت اویغورها بوده است) در نزدیکی شرق تورفان (همان، ص106)، بیان کنندة قدمت ناحیه و جاده است. این جاده پس از گذر از دامنههای تینشان و پشت سر گذاشتن دروازة یشم (یومن گوان ) و شهر لولان (معروف به شهر مردگان، که اسونهدین در فاصلة سالهای 1894 تا 1898 میلادی، آن را از زیر شنهای صحرا کشف کرد) و یک صحرای شنی، به شهر پر آب کُرلا میرسید (که در قرن سوم میلادی به دلیل بند آمدن آب، خالی از سکنه شد). از آن پس جاده در شمال امتداد مییافت و پس از گذشتن از کوهستان پامیر به کاشغر میرسید که غربیترین نقطة حوضة تاریم بود (فرانک و براونستون، ص 17، نقشه، ص 30ـ34).از کاشغر راه شمالی و جنوبی بههم میپیوستند. پس از کاشغر مکانی به نام برج سنگی قرار داشت که محل تلاقی کاروانهای تجاری چین با کاروانهایی بود که از طرف مغرب میآمدند. مکان آن را خُلْم * (تاشقرغان) کنونی در ساحل علیای رود یارکند میدانند (پیرنیا و افسر، ص 85؛ بولنوا، ص 84). شاخهای از جاده، از کاشغر و از راه کوهستانی پامیر، به بلخ میرفت. بلخ تقریباً در میانة جادة ابریشم قرار داشت و پایانة جادة بزرگ هند بود (همان، ص 37؛ پیرنیا و افسر، ص 86).راه دیگری نیز از طریق کوهستان، از کاشغر به فرغانه میرفت و از فرغانه به موازات خطی که از غرب به سوی فلات ایران کشیده میشد، از شهرهای سمرقند و بخارا میگذشت و از آنجا به مرو میرسید (فرانک و براونستون، ص 37ـ 38).شعبة دیگری از راه به سوی شمال میپیچید و به کرانة شرقی دریای خزر متصل میشد. سپس با قطع عرض دریای خزر، به باکو میرفت و در امتداد درة رود ارس ادامه مییافت و با گذشتن از جنوب شرقی دریای سیاه به قسطنطنیه (استانبول) میرسید. راه دیگری نیز به سوی شمال غربی میرفت و از شمال دریای خزر میگذشت تا به کرانة شمالی دریای سیاه برسد (همان، ص 41).امتداد جاده از بلخ به طرف مرو و ناحیة جنوبی دریای خزر میآمد، شهرهای طوس و صد دروازه (هکاتومپیلوس ، پایتخت اشکانیان، نزدیک دامغان امروزی) را پشت سر میگذاشت، سپس به ری میرسید و به سوی اکباتان (همدان کنونی) امتداد مییافت و با قطع رشتهکوه زاگرس به طرف بینالنهرین و انطاکیه میرفت (همان، ص 41ـ42؛ پیرنیا و افسر، ص 84، نقشه).شاخهای از جادة ابریشم در مغرب ایران به سمت جنوب و سرزمینهای پست بینالنهرین (جایی که دجله و فرات کاملاً به هم نزدیک میشدند و شهرهای بزرگی چون بابل، سلوکیه، تیسفون و بغداد به ترتیب در آنجا شکل گرفته بودند) امتداد مییافت (فرانک و براونستون، ص 42). راه شاهی داریوش بزرگ در قرن پنجم پیش از میلاد، که شوش را به ساردیس/ سارد در آسیای صغیر متصل میکرد، بخشی از راه ابریشم بود که از شوش به سمت شمال، کوهستان زاگرس را قطع میکرد و به اکباتان میرسید (همان، ص 87).شاخة دیگر جادة ابریشم از اکباتان شروع میشد و به نینوا (موصل امروزی) که هاترا/الحضر (دژ پارتیان در قرن اول و دوم میلادی) در جنوب آن بود، میرسید و با گذر از حاشیة فلات آسیای صغیر (آناطولی)، به حلب و انطاکیه ختم میشد (همان، ص 45، 88؛ درژ و بوهرر، ص 214).در بینالنهرین جاده به چند شعبه تقسیم میشد: یک شعبة آن راه بیابانی شمال غرب به سمت شهرهای حلب و انطاکیه در منطقة شامات بود (فرانک و براونستون، ص 41ـ42)؛ یک شاخة آن از شهر دورا ـ ائوروپوس در کرانة فرات آغاز میشد و به پالمیرا (شهر نخلها، در هزارة دوم پیش از میلاد معروف به تَدْمُر * ) میرسید. شاخة دیگری از بابل شروع میشد و از بیابان میگذشت و به شهر پِتْرا میرسید که علاوه بر قرار گرفتن در مسیر یک راه بیابانی، از طریق دهانة خلیج عقبه با دریای احمر نیز ارتباط داشت و با راه بزرگ ادویه که به شرق میرفت، پیوند میخورد. جاده از پترا به سوی ساحل مدیترانه، به غزه، مصر (به ویژه به اسکندریه) و به شهرهای صور، صیدا، جُبَیْل و بیروت میرفت (همان، ص 44؛ درژ و بوهرر، ص 210). پترا کنار جادة عطریات نیز قرار داشت که از عربستان جنوبی به شمال و از راه دمشق و قوس غربی داخلی هلال خصیب به حلب و انطاکیه کشیده میشد. شهرهای حلب و انطاکیه نه تنها پایانة جادة ابریشم بلکه پایانة جادة عطریات نیز بودند. شعبة دیگر آن از بابل شروع میشد و قوس درونی رود دجله را میپیمود و از بسیاری شهرها مثل آشور و نینوا میگذشت (فرانک و براونستون، ص 45). راهی نیز از شهرهای بالای دجله و فرات به سمت پایین این رودخانهها و بندرهای خلیجفارس، به راه دریایی ادویه میپیوست (همان، ص 43ـ44).شهرهایی که در مسیر اولیة جاده ابریشم قرار داشتند و باشکوفایی آن شکوفا و با سقوط آن تنزل کردند یا نابود شدند، از مغرب به مشرق عبارت بودند از: در غرب آسیا: بابل، انطاکیه، تیسفون، پترا، پالمیرا، صور و صیدا؛ در فلات ایران: اکباتان و ری؛ در دشت خشک ترکستان: مرو، سمرقند، بخارا، بلخ و تاشکند؛ در برآمدگیهای کوهستانی پامیر: کاشغر و یارکند؛ در بیابان حوضة تاریم: ختن، شان ـ شان، کوچا، قرهشهر، لولان و تورفان؛ در چین: تونهوانگ، غارهای هزاربودا و پایتختهای باستانی چانگ ـ آن و لویانگ (همان، ص 16).قبل از کشف راههای بزرگ دریایی، که متعلق به هیچ ملتی نبودند، ادامة جادة ابریشم از طرابزون، از طریق دریای سیاه و دریای مدیترانه به قسطنطنیه و روم میرفت (همان، ص 48). جنگهای بین پارتیان ــ که واسطة تجارت شرق با غرب بودند ( رجوع کنید به ادامة مقاله) ــ و روم، موجب شد تا تجارت دریایی، بهویژه از قرن دوم میلادی، جای تجارت از طریق خشکی را بگیرد (درژ و بوهرر، ص 17). اروپاییان پس از تسلط بر دریانوردی کوشیدند از طریق دریا به شرق دسترسی یابند، دریانوردان پرتغالی کمتر از یک قرن پس از مرگ تیمور (807) به هند رسیدند و در 920/ 1514، در ساحلچین پیادهشدند (فرانک و براونستون، ص320). در عصر اکتشافات بزرگ نیز اروپاییان نه تنها در صدد گشودن راههای دریایی جدیدی به شرق بودند، بلکه قصد داشتند با دور زدن افریقا و آسیا، از راه دریا به چین دست یابند (همان، ص16).پیشینه. بهنظر میرسد لشکرکشیها و فتوحات هخامنشیان، اولین گامها در گشوده شدن بخشی از راهی تجارتی، زیارتی و سیاحتی بود که امروزه آن را جادة ابریشم مینامند. داریوش هخامنشی (521 ـ 485 ق م) در بند سة کتیبههای خود درنقش رستم و شوش، علاوه برپارس از کشورهایی که آنها را فتح و مردمانی که بر آنها حکمرانی کرده است نام میبرد، بدینقرار: از پارس به طرف شرق: ماد، پارت، هرات، بلخ، سغد، خوارزم، زَرَنْگ، رُخْج، گَنْداره، هند، سکاهای هئومورکه (هومنوش)، سکاهای تیگرخئوده (تیزخود)؛ به طرف غرب: خوزستان، بابل، آشور، عربستان، مصر، ارمنستان، کاپادوکیا، سارد، یونان، سکاهای ماورای دریا، سِکودَر/ اسکدار، اشقودره (در مقدونیه)، یونانیهای سپر روی سر، لیبیاییها، حبشیها، اهالی مَک/ مچییا، کاریان (در جنوب آسیای صغیر؛ شارپ، ص 85، 93). بخش اعظمی از این کشورها در مسیر جاده ابریشم قرار داشتند. لشکر کشیهای اسکندر مقدونی (حک : 336ـ323 ق م) و رواج پول واحد، یعنی دِرهم نقرة اسکندری در مشرق زمین، به رونق روابط اقتصادی و سیاسی شرق و غرب بسیار کمک کرد و معاملات بازرگانی را آسانتر ساخت (دیاکونوف، ص 6). اسکندر برای استحکام فرمانروایی خود و نیروی اقتصادی آن توجه خاصی به برقراری خطوط ارتباطی داشت ( رجوع کنید به گیرشمن، ص 218)، بههمین منظور در سرزمینهای مفتوح به ایجاد مراکز مسکونی بسیار، از اسکندریة مصر تا اسکندریة اوپیان (بر کرانة شرقی سند)، پرداخت که تأثیر بسیاری در بازرگانی بین شرق و غرب داشت. در ایران و خاورمیانه از بنای چند اسکندریه از جمله در شوش (سوزیان)، در ملتقای رود دجله و کرخه، کرمان، آراخوسیا (قندهار کنونی)، هرات (هرهیه)، مرو (مَرْغیانا) و اسکندریة اقصی (خجند کنونی) یاد شده است که همه بر سر راههای مهم سوقالجیشی و بازرگانی ساخته میشدند و به منزلة حلقههایی بودند که ساتراپنشینها را به یکدیگر متصل میکردند (دیاکونوف، ص 6ـ7). بازرگانان و پیشهوران یونانی که در پی سود به دنبال لشکر اسکندر به راه افتاده بودند، در این شهرهای جدید که به دست او و به نام اسکندریه در کنار شهرهای قدیمی ساخته میشد، ساکن میشدند و رشتههای جدیدی از کارهای بازرگانی و صنعتی در آنها بهراه میانداختند و به دلیل داشتن مناسبات دیرینه با مراکز تجاری یونان، تسهیلات فراوانی در امر تجارت به وجود میآوردند (همان، ص 7ـ 8). سلوکیان نیز که از 312 تا 64 ق م از سند تا مصر فرمانروایی داشتند، بر بخشهایی از این راه اوراسیایی، حکمرانی میکردند . اشکانیان (250 ق م تا 226 میلادی) نیز از زمان مهرداد اول (171 تا 138 ق م)، که سرزمین تحت حکومت او از سویی با هند و از سوی دیگر با بینالنهرین و آسیای صغیر همسایه شده بود، این بخش از جادة ابریشم را در اختیار داشتند.در مشرق، چینیها از قرن دوم پیش از میلاد مترصد گشودن راهی به غرب بودند. در 138 ق م به دستور هان، سرداری به نام چانگکیین مأمور شد به ایالت بلخ (دیار تاهیاها، مقدونیان ساکن بلخ) برود تا راهی برای از بین بردن قوم هیونگنو ، اجداد هونها، پیدا کند تا چین بتواند کاروانهای تجاری خود را از سرزمین آنان عبور دهد. این سردار پس از ده سال اسارت در دست هیونگنوها، گریخت و خود را به فرغانه (=تووان/ تووا ) رساند و از آنجا به کانگکیو (ناحیهای در سمرقند) و سپس به ایالت بلخ رفت ( ) «روابط نواحی تووان» ( ، ص419ـ 421). در 126 ق م به چین بازگشت و بر اساس مشاهدات خود پیشنهاد کرد راه مستقیمی به غرب چین و تا بلخ (باکتریا) بگشایند تا از کالاهای متنوع آنجا بهرهمند شوند (درژ و بوهرر، ص 9). بر اساس گزارش وی این راه باید از سرزمینهای زیر میگذشت:ــ سرزمین فرغانه با هفتاد شهر کوچک و بزرگ متحد، اهالی آن شهرنشین، کشاورز با محصول گندم و برنج و انگور و اسبهای عالی و شهرها و خانههای محصور، با صدهزار جمعیت و سربازان کماندار، در جنوب غربی هیونگنوها، در مغرب هانها ( ) «روابط نواحی تووان» ( ، ص 422).ــ سرزمین ووسون های کوچنشین با دههزار کماندار آمادة جنگ در شمال شرقی فرغانه (همان، ص 423).ــ سرزمین سغدیان کوچنشین (= کانگکیو) با نودهزار کماندار در شمال فرغانه (همانجا).ــ سرزمین بخارا (یوئه ـ چی / ویجی/ ویج)، با یکصد تا دویستهزار کماندار در مغرب فرغانه در شمال رود وی (همان، ص 424).ــ سرزمین تاهیاها در جنوب رود جیحون در جنوبغربی فرغانه، با خانهها و شهرهای محصور، با یک میلیون جمعیت و بازرگانان کارآمد که در بازار پایتخت آن هر نوع کالایی پیدا میشد. سرزمین هند (= شین ـ تو) در جنوب شرقی آن بوده است (همان، ص 425ـ426).ــ سرزمین پارتها (آن ـ سی / اشکانیان/ پرثَوَهها) در مشرق بر ساحل دیگر رود جیحون، در غرب کوشانیان (یوئه ـ چی) با حدود یکصد شهر متحد کوچک و بزرگ محصور با بازارهای بزرگ و سوداگران فراوان و مسکوکات نقرهای مزیّن به تصویر شاهان. قومی شهرنشین و کشتکار که کشت ایشان برنج و انگور بود (همان، ص 424ـ 425).ــ سرزمین یوئه ـ چی (تاجیکها، در ترکستان)، در مغرب فرغانه، در شمال رود سیحون، گرم و مرطوب و پرجمعیت در مغرب سرزمین پارتها. کشتکار و برنجکار (همان، ص 424).سردار کیین نمایندگانش را به فرغانه، سمرقند، بلخ، سرزمین پارتها، هند/ سند، بخارا و همة سرزمینهای مجاور روانه کرد (همان، ص 426ـ431؛ برای معادلهای فارسی نام سرزمینهای یادشده رجوع کنید به مظاهری، ج2، ص 583 ـ589، 597). این نمایندگان در سالهای بعد با فرآوردههای این سرزمینها بازگشتند ( ) «روابط نواحی تووان» ( ، ص 432).از 115 قم پادشاه چین، داد و ستد با کشورهای مغرب چین را شخصاً سازمان میداد (مظاهری، ج2، ص 598). در حدود 105 یا 115 ق م، چینیها راه تجاری و کاروانی غرب را در جستجوی فرآوردههای کمیاب مغرب چین (مانند سنگ یشم سبز و سفید، سنگ لاجورد، شیشههای رنگی و اسبهای نیرومند) گشودند و تا نیمة آسیا به پیش رفتند (فرانک و براونستون، ص 12ـ13). از آن سو نیز غرب برای دستیابی به کالاهای شرق، بهخصوص ابریشم، راهی به سوی شرق گشوده بود. این راه از انطاکیه در آسیای صغیر شروع میشد و با عبور از منطقة شامات و حوضة فرات و شهر سلوکیة دجله به همدان، ری و شهر صددروازه میرسید و از آنجا به مرو و بلخ میرفت و در اطراف تاشقرغان بین اورخون (پامیر کوچک) و سرچشمه یارکند/ یارقند ] در محل برج سنگی [ میان کاروانهای غربی و چینیها مبادلات تجاری صورت میگرفت ( رجوع کنید به معتکف، ص 319ـ320). بیشترین تعداد کاروانها در هر سال بیشاز ده قطار و کمترین آن شش یا پنج قطار بود. طی کردنبلندترین مسیرها نُه سال طول میکشید ( ) «روابط نواحی تووان» ( ، ص 433).در 101 ق م چینیها فرغانه را مطیع ساختند و جنوب دریای خزر و تیسفون را کشف کردند. در حوالی 100 ق م اشکانیان سفیری با هدایا از این راه جدید به دربار فغفور فرستادند. از 48 تا 23 ق م کوچنشینان، جاده ابریشم را ناامن کردند (مظاهری، ج2، ص 595). بر اساس گزارشی چینی در سال 81 میلادی،اقلامی که به چین وارد میشد عبارت بود از قاطر، الاغ، شتر، اسبهای کهر و تیزتک و اقلامی که به خزانة امپراتور میرسید شامل پوستهای سمور، موشخرما، روباه و گورکن، و قالیچههای رنگین و فرشهای خوشنقش که در ازای آنها در درجة اول ابریشم، بعد یشم، سنگهای درخشان، ظروف مرجانی و بلوری از چین خارج میشد (فرانک و براونستون، ص 139). در 94 میلادی چینیها داد و ستد با کشورهای مغرب را به سردار پانچائو، فرمانروای حدود پامیر، سپردند که سپاهیانش تا دریاچة آرال و بحر خزر پیش رفتند. وی کانیینگ، افسر چینی، را مأمور بازشناسی امپراتوری روم (یا چنانکه چینیها مینامیدند: مملکت تا ـ تسین/ تا ـ چین) کرد که مشتری ممتاز انواع حریر چینی بود. او از طریق مرو، ابیورد، جرجان، ری و همدان به تیسفون رفت. اشکانیان که از دو قرن قبل، در این عظیمترین بازرگانی جهان باستان نقش واسطه داشتند، راه روم را به کانیینگ نشان ندادند و خلیج فارس را به عنوان دریای مغرب/ دریای مدیترانه به او معرفی کردند و او را به خوارک (= خاراکس، در جزیرة آبادان)، خوارگان (مرکز مملکت تیائو ـ شیها) در محل القورنة فعلی و تائوکه (تَوَّج، نزدیک بندر کنونی دیلم) راهنمایی کردند که از یکسو با یمن و زنگبار در افریقا و از سوی دیگر با بمبئی داد و ستد داشتند. کشتیهای اشکانیان حتی تا سیلان و اندونزی هم میرفتند (مظاهری، ج 2، ص 598 ـ 600؛ نیز رجوع کنید به پیرنیا، ج 3، ص 2698). در قرن دوم میلادی، کوشانیان (128 ق م تا 450 میلادی)، که بر بلخ و کاشغر و یارکند و ختن و هندوستان حکومت میکردند، در زمان پادشاه خود، کانیشکا (123ـ153 میلادی) نیز مدتی بر بخشی از جادة ابریشم تسلط داشتند و نمایندگانی را به آسیای مرکزی و چین فرستادند ( ) «جادة ابریشم» ( ، ص 2).بر اساس گزارش مورخی چینی بهنام پانیونگ، چینیها تاحدود 105 میلادی سعی داشتند نهادهایی را برای اداره و امنیت راهها به وجود آورند ( رجوع کنید به مظاهری، ج2، ص 601ـ602). همو در گزارش خود از دو راه، یکی شمالی از طریق تورفان و دیگری جنوبی از طریق ختن و یارکند صحبت میکند که از شمال و جنوب یارکند دریا (تاریم) میگذرند ( رجوع کنید به همان، ج 2، ص 613ـ614).در قرن ششم میلادی تجارت ابریشم عمدتاً در دست بازرگانان ایرانی بود که کالای خود را هم از راه خشکی و هم از راه دریا حمل میکردند. جنگهای امپراتورِ روم یوستی نیانوس (ح 527 ـ 565 میلادی) با ایرانیها بیارتباط با تلاش برای دستیابی به ابریشم نبود (درژ و بوهرر، ص 32).مسلمانان در دهههای نخستینِ قرن اول هجری بر بخشی از این جاده مسلط شدند. آنها بلافاصله پس از سقوط مداین در سال شانزدهم هجرت ( رجوع کنید به بلاذری، ص 368)، بر کرانة دجله، و سپس با سقوط نهاوند در سال نوزدهم یا بیستم هجرت (همان، ص 428)، بر بخش دیگری از این راه استیلا پیدا کردند. اَحْنَفبن قیس، در زمان عثمان (23ـ35)، و در زمان ولایت عبداللّهبن عامر در خراسان، تا بلخ پیش رفت و آن را گشود و راهی طولانی را از ری و بیهق و طوس و مرو و سمرقند کاملاً در اختیار گرفت (همان، ص580ـ584).معروفترین شاهراه دورة عباسیان (132ـ656)، دورهای که حوزة فرمانروایی مسلمانان به بیشترین وسعت خود رسید، جادة بزرگ خراسان بود که به شرق میرفت و بغداد را به شهرهای ماوراءالنهر در حدود چین متصل میساخت. مسیر این جاده تا حد زیادی منطبق با راهی است که جادة ابریشم نامیده میشود. این شاهراه از دروازة خراسان در مشرق بغداد شروع میشد و از دجله و صحراها میگذشت تا به حلوان میرسید، در حلوان وارد ایالت جبال میشد و آن را به صورت مورب طی میکرد و به سمت مشرق میرفت و پس از عبور از کرمانشاه و همدان به ری میرسید. آنگاه بهسمت مشرق ادامه مییافت و از قومس میگذشت. این شاهراه که کوههای طبرستان در سمت چپ آن و کویر نمک در سمت راست آن قرار داشت، نزدیک بسطام به ایالت خراسان وارد میشد، از نیشابور و طوس میگذشت و به مرو میرسید. از آنجا وارد کویر میشد و در حدود آمل به ساحل رود جیحون میآمد. از آنجا بخارا و سمرقند را پشت سر میگذاشت و به زامین در مشرق سمرقند میرسید. در این محل راه دو شعبه میشد: راه سمت چپ به چاچ (تاشکند) میرفت و از آنجا به اُترار در ساحل سیحون سفلا منتهی میشد. راه دیگر از زامین به سمت راست منحرف میگردید، به ایالت فرغانه و سیحون علیا میرفت و پس از عبور از کرسی آن ناحیه، به اوزکَنْد در مرز صحرای چین منتهی میگردید (لسترنج، ص 9 و نقشة 1). اسلام بهتدریج از طریق مبلّغان و فقیهان از طریق همین راه به سوی شرق پیش رفت. در دورة اسلامی، شهر بلخ تقریباً نقطة پایانی جادة بزرگ چینبه سمت غرب و همچنین آخرین نقطة تسلط اسلام بر این بخش از جهان بود. ابنخرداذبه، جغرافیدان مسلمان قرن سوم، طول فواصل شهرها را در جادههای غرب به شرق، تابلخ، به فرسخ بهدقت تعیین کرده و بقیة فواصل را تا شهرهای چین و مغولستان و غیره به مقیاس روز ذکر کرده است (جاهای متعدد). ناصرخسرو قبادیانی نیز در سفر هفت سالة خود(437 تا 444) قسمتی از جادة ابریشم را از مرو تا حلبو طرابزون و حتی تا صور و صیدا پیمود و در بازگشت، ازمرو تا بلخ را نیز طی کرد و در 444 به بلخ رسید ( رجوع کنید به ص 2، 174 و نقشة مسیر پیوست). در دورة اسلامی، حکومتهای محلیِ ایران میکوشیدند بر بخشهایی از جادة اصلی ابریشمکه در قلمرو آنها بود تسلط یابند. طاهریان در 207 بر جادههای ری و خراسان (نیشابور)، صفاریان در 260 بر جادههای نیشابور و ری، سامانیان در حدود 290 بر جادههای ری و زنجان، آلبویه (دیلمیان) در 357 بر ری، غزنویان در نیمة دوم قرن سوم برکابل و در 420 بر ری، سلجوقیان در 429 بر نیشابور و سپسبر ری و همدان، و غُزها در 584 بر آذربایجان و راههایآن استیلا داشتند (باستانی پاریزی، ص 233).جادة ابریشم، پس از استقرار مغول در 603، به دلیل گستردگی قلمرو و وحدت اداری و نظامی آنها، که امنیت و آزادی تجارت بین شرق و غرب را تضمین میکرد، دایر بود (اشراقی، ص 188). ایلخانان مغول در 616 بر خراسان و سپس بر آذربایجان مسلط شدند و نظارت بر این بخش از جاده را در اختیار گرفتند (باستانی پاریزی، ص 234).مارکوپولو در سفر تجاری خود به چین، که از 670 تا 695/ 1271ـ1295 بهطول انجامید، از ونیز و از راه دریای مدیترانه به اورشلیم و سپس از راه خشکی به طرابزون رفت و با عبور از ایران، شهرهای بلخ و کاشغر و یارکند و ختن و شاچو و سوچو و کانسو را پشت سر گذاشت و به خانبالق/ خانبالیغ پایتخت قوبیلای قاآن، امپراتور مغول، رسید و از راه دریا به ونیز بازگشت ( رجوع کنید به مارکوپولو، جاهای متعدد؛ بولنوا، ص 206، نقشه). در زمان مارکوپولو، که مسیرهای کمارتفاع جادة ابریشم دستخوش جنگ و درگیری شده بود، راههای عمدة جادة ابریشم از سرزمینهای بلند عبور میکرد و از شهر اکباتان، که جنبة چهار راهی داشت، به سمت شمال غربی میرفت و از تبریز میگذشت. سپس از بلندیهای ارمنستان، نزدیک دریاچة وان و کوه آرارات، از طرابزون رد میشد و از طریق دریای سیاه و مدیترانه بهاروپا میرسید ( رجوع کنید به همان، جاهای متعدد؛ بولنوا، همانجا).گاه این راه را «جادة طلایی سمرقند» مینامیدند (فرانک و براونستون، ص 46).سربداران نیز در حدود 737 بر قسمتی از جاده، بین حوالی سبزوار و قسمتی از مازندران، تسلط داشتند (همانجا). با از بین رفتن سلطة سراسری قوبیلایقاآن و با شکست طغاتیمور، آخرین امپراتور مغول، به دست چینیها و مرگ او در 754، یکپارچگی جادة ابریشم به تدریج از میان رفت و هر کدام از حکومتهای محلی در دورههای مختلف تاریخی بر بخشی از آن استیلا داشتند. تیموریان در 792 بر جادة ری و سپس از 796 تا 807 بر جادههای تبریز و موصل و شام و حلب مسلط بودند (همانجا).کلاویخو در آغاز قرن نهم (805/1403) از قادس در اسپانیا به راه افتاد و پس از گذشتن از شهرهای رم و رودس از راه دریایی، به خشکی رسید و قسطنطنیه و تبریز و سلطانیه (پنج ماه توقف) و ری و جاجرم و بلخ را پشت سر گذاشت و پس از پانزده ماه وارد سمرقند پایتخت هولاکو شد ( رجوع کنید به کلاویخو، ص20ـ26 و نقشة مقابل ص 14). او در بازار تبریز بیش از هر کالای دیگری پارچههای ابریشمی و تافته و ابریشم خام دید ( رجوع کنید به همان، ص 162) و در سلطانیه انواع ابریشم ایرانی، از جمله ابریشم شماخی شیروان و تافتة شیراز، نظرش را جلب کرد که از گیلان و شیروان و ایالات اطراف شیراز به این شهر حمل میشد. بازرگانان ایران و جنووا و ونیز به آنجا میآمدند و کالاهایابریشمی از آنجا به دمشق و دیگر قسمتهای سوریه و ترکیه و کَفَه (در کریمه) صادر میشد (همان، ص 168). او همچنین از کارخانة ابریشم سمرقند، که پرند زیتونی و زربفت و کرپ و تافته و غیره تولید میکرد و نیز از بازار سمرقند که مملو از پرنیان بسیار مرغوب و عالی و مخصوصاً حریر چینیبوده سخن گفته است ( رجوع کنید به همان، ص 284ـ286).در 857/ 1453 جادة ابریشم از رونق افتاد زیرا ترکان عثمانی قسطنطنیه را تسخیر کردند و بر سواحل شرقی و جنوبشرقیِ مدیترانه و نیز بر راههای زمینی و دریایی قدیمی بین آسیا و اروپا مسلط شدند (اشراقی، ص 191). بهاین ترتیب، راههای دریایی جدیدِ بدون خطر جانشین جادة ابریشم شد (فرانک و براونستون، ص 16).پس از تشکیل دولت صفوی (ح 906) و بسته شدن راه ماوراءالنهر بهدست ازبکان و راه آسیای صغیر بهدست عثمانیان، موانع بزرگی بر سر این راههای تجاری پدید آمد و جادة ابریشم دیگر به صورت سابق وجود نداشت. با این همه، تولید و صدور ابریشم متوقف نشد زیرا دولت صفوی، با تولید ابریشم و بافتههای ابریشمی در ایران، رقیب چینیان شده بود (اشراقی، ص 188). صفویان از 907 تا 1134 از هرات تا بغداد را تحت سلطه داشتند. پس از آن بر اثر تغییر شرایط جهانی در امور داد و ستد و حمل و نقل، وضع راهها نیز بهکلی تغییر کرد (باستانی پاریزی، همانجا).مسئولیت تأمین امنیت و رفاه کاروانها در جادة ابریشم، از جیحون به سوی ایران، از زمان اشکانیان به عهدة حکام ایرانی بود. ایزیدور خاراکسی ، اندکی پیش از میلاد و اوایل قرن اول میلادی ضمن ارائة فاصلههای منزلگاهها (شهرها و روستاها و کاروانسراها)ی سرزمینهای تحت فرمانروایی اشکانیان، از انطاکیه تا مرز هند، که جمعاً 858 شونی معادل تقریبی 145 ، 2 میل (ح 432 ، 3 کیلومتر) میشود، 136 منزلگاه خدماتی (کاروانسرا) برای کاروانیان را شمردهاست ( رجوع کنید به ایزیدور خاراکسی، ص 1ـ7). امروزه در ایران در طول راههای اصلیِ جادة ابریشم، به فاصلة یک منزل، آثار کاروانسراهایی دیده میشود که اغلب یا قدیمیاند یا بر بقایای کاروانسراهای پیشین بنا شدهاند (باستانی پاریزی، ص 205)، مانند کاروانسراهای موجود از سرخس تا کرمانشاه که بنای آنها عمدتاً متعلق به دوران صفویه یا قاجار و بعضی نیز متعلق به دوران قبل از اسلام است که احتمالاً بر بقایای کاروانسراها یا چاپارخانههای بین راهِ قبلی ساخته شدهاند. برخی از این کاروانسراها از مشرق به مغرب عبارتاند از: رباطهای شرف، ماهی (رباط جاهه)، سنگبست، قدمگاه، نیشابور، مهر،مزینان، صدرآباد، عباسآباد، اِلْهاک، میاندشت، سپنج، میامی، بَدَشْت، قوشه، آهوان، اندیشهوانی، سمنان، لاسجِرْد، دهنمک، ایوانکی، دیرگچین، عینالرشید، قلعهسنگی، عباسآباد(سیاهکوه)، ملایر، بیستون (شیخعلیخان)، سرپلذهاب، اسلامآباد غرب، و ماهیدشت ( رجوع کنید به کیانی، ص 596 ـ 612؛ بختیاری، ص 319ـ346).در 1313ـ1314 ش/ 1934ـ1935، با راهپیمایی بزرگ دهقانان چین، پس از تشکیل حزب کمونیست و شروع مبارزات داخلی آن، و مقاومت چین در مقابل حملة ژاپن و طرفداری شوروی از چیان کایچک، راه تجاری متروکة قدیمی راهی مستقیم برای رساندن تدارکات نظامی بود. بیشتر کامیونهای ستون نظامی از طریق جادة قدیم ابریشم، در طول آمودریا رفت و آمد میکردند. این وضع جدید موجب شد تا راه اصلی ترکستان، بزرگراه سرخ نامیده شود (وود ، ص 243).در اواخر دهة 1360 ش/ 1980 چین صنعت جهانگردی را در جادة ابریشم توسعه داد. محوطههای باستانی و تاریخی و نیز بخشی از دیوار چین و معبدهای پشت غارهای هزار بودا، مرمت یا بازسازی شدند (همان، ص 244).پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در 1370 ش/ 1991 و استقلال پنج جمهوری آسیای مرکزی (قزاقستان، قرقیزستان، تاجیکستان، ترکمنستان و ازبکستان) و نیز گشایش مرزهای این جمهوریها به روی تجارت بینالمللی، بخش مرکزی جادة ابریشم گشوده شد ( رجوع کنید به همان، ص 245).هنگامی که چین و همچنین کشورهای تازه استقلالیافتة آسیای مرکزی با مرمت کردن ساختمانهای قدیمی و پیوند دادن کاشغر به شبکة راههای چین و پرورش شتر برای سفرهای بیابانی، آمادة بهرهبرداری از درآمد صنعت جهانگردی در ماورای پامیر میشدند، افغانستان هنوز درگیر اختلافات داخلی با انهدام آثار فرهنگی هزاران ساله، ویران کردن مجسمههای بزرگ بودا در بامیان و تاراج اموال موزة کابل و کاپیسا، بخشی از جاذبههای جهانگردی جادة ابریشم را از بین برد (همانجا).در دهة آخر قرن چهاردهم/ بیستم به دلیل دگرگونیها و رخدادهای دورانساز در جهان، ضرورت احیای جادة ابریشم در دستور کار سازمانهای جهانی قرار گرفت (شواردنادزه، ص 2).از 1356 تا 1367 ش/ 1977ـ 1988 سازمان تربیتی، علمی و فرهنگی ملل متحد (یونسکو)، اجرای طرح «مطالعة جامع جادة ابریشم» را آغاز کرد (عبدلی، ص10). سازمان جهانی جهانگردی طرحی برای ارتقای جایگاه جادة ابریشم در بازارهای اصلیِ جهانی بنیان گذاشت. نخستین اجلاس جادة ابریشم با حضور نوزده کشور در مهر 1373/ اکتبر 1994 در تاشکند ازبکستان برگزار و بیانیة جادة ابریشم صادر شد. این سازمان در 1375 ش/ 1996 و 1376 ش/ 1997 بازار جادة ابریشم را در بازارهای جهانگردی بینالمللی در برلین برپا کرد. در خرداد 1375/ ژوئن 1996 به دعوت دولت چین، گردهمایی جادة ابریشم با شرکت 25 کشور در شهر شیان برگزار و خواستار صدور «ویزای جادة ابریشم» شد. در دی 1376/ ژانویة 1997 اجلاسی در بارة جادة ابریشم با شرکت مقامات عالیرتبة نوزده کشور در شهر نارای ژاپن برگزار شد(راموس، ص 37ـ39). دومین اجلاس بینالمللی جادة ابریشم نیز در تابستان 1376 ش در تهران برگزار شد.منابع: ابنخرداذبه؛ احسان اشراقی، «اهمیت تجارت ابریشم در زمان صفویه»، در مجموعه مقالات دومین اجلاس بینالمللی جادة ابریشم ، به اهتمام محمدباری و آفاق حامد هاشمی، تهران: دومین اجلاس بینالمللی جاده ابریشم، 1376 ش؛ ایزیدور خاراکسی، کاروانسراهای اشکانی: شرح راه بازرگانی زمینی میان شامات و هندوستان در سدة اول پیش از میلاد ، ترجمه از یونانی به انگلیسی و تعلیقات از ویلفرد شوف، ترجمة همایون صنعتی، کرمان 1381 ش؛ محمدابراهیم باستانی پاریزی، اژدهای هفت سر: راه ابریشم ، تهران 1380 ش؛ محمود بختیاری، «راههای باستانی توس به نیشابور و آثار تاریخی مجاور آنها»، اثر ، ش 33ـ34 (بهار و تابستان 1381)؛ کلاودیوس بطلمیوس، الجغرافیا ، ترجمة عربی، چاپ فؤاد سزگین، فرانکفورت 1407/1987؛ بلاذری (بیروت)؛ حسن پیرنیا، ایران باستان، یا، تاریخ مفصّل ایران قدیم ، تهران 1369 ش؛ محمدکریم پیرنیا و کرامتاللّه افسر، راه و رباط ، تهران 1370 ش؛ میخائیل میخائیلوویچ دیاکونوف، اشکانیان ، ترجمة کریم کشاورز، تهران 1351 ش؛ ادوارد راموس، «گزارش فعالیتها و برنامههای آتی سازمان جهانی جهانگردی، به منظور ارتقای صنعت جهانگردی در جادة ابریشم»، در مجموعه مقالات دومین اجلاس بینالمللی جادة ابریشم ، همان؛ رالف نورمن شارپ، فرمانهای شاهنشاهان هخامنشی ، شیراز ?] 1346 [ ؛ ادوارد آمبروس لییویچ شواردنادزه، جادة بزرگ ابریشم ، ترجمة رقیه بهزادی، تهران 1380 ش؛ مهشید عبدلی، گامی به سوی کتابشناسی جادة ابریشم ، تهران 1376 ش؛ آیرین فرانک و دیوید براونستون، جادة ابریشم ، ترجمة محسن ثلاثی، تهران 1376 ش؛ روی گونثالث د کلاویخو، سفرنامة کلاویخو ، ترجمة مسعود رجبنیا، تهران 1344 ش؛ محمدیوسف کیانی، «کاروانسراهای جادة ابریشم: استان خراسان، استان کرمانشاه»، در مجموعه مقالات کنگرة تاریخ معماری و شهرسازی ایران: 12ـ7 اسفند ماه 1374، ارگ بم ـ کرمان ، ج 3، تهران: سازمان میراث فرهنگی کشور، 1375 ش؛ علیاکبر مظاهری، جادة ابریشم ، ترجمة ملکناصرنوبان، تهران 1372ـ1373 ش؛ فریده معتکف، «راههای اصلی و فرعی جادة ابریشم»، در مجموعه مقالات دومین اجلاس بینالمللی جادة ابریشم ، همان؛ ناصر خسرو، سفرنامة حکیم ناصرخسرو قبادیانی مروزی ، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران 1363 ش؛Luce Boulnois, The Silk Road , tr. Dennis Chamberlin, London 1963; Jean - Pierre Drةge and Emil M. Bدhrer, The Silk Road sage , New York 1989; Roman Ghirshman, Iran: from the earliest times to the Islamic conquest , Baltimore 1965; Guy Le Strange, The lands of the Eastern Caliphate , London 1966; Marco Polo, The travels of Marco Polo , tr. and ed. William Marsden, London 1946; Les Musulmans dans le monde [map], Leiden: Brill, 1984; Claudius Ptolemy, Ancient India , tr. J. W. Mc Crindle, ed. Ramchandra Jain, London 1885, rev. ed. [n.d.]; "Relation du pays Ta ouan", translation from Chinese by M. Brosset, JA , II (1828); "La Route de la soie", Le Petit journal des grandes expositions, no.29 (10 Feb. - 29 Mar. 1978); Frances Wood, The Silk Road: two thousand years in the heart of Asia , Berkeley 2002.