جاحظیه رجوع کنید به جاحظ، ابوعثمان عمروبن بحرNNNNجادَالحَق علی جادالحق ، فقیه و قاضی حنفی، مفتی مصر و از شیوخ الازهر در اوایل قرن پانزدهم. در 1335/1917 در بَطْرة (ناحیهای در طَلْخا در استان دَقَهْلیه) مصر در خانوادهای خوشنام بهدنیا آمد (خفاجی، ج 2، ص 399؛ حموده، ص 105؛ الازهر الشریف ، ص ] 263 [ ). خواندن و نوشتن و حفظ قرآن را در زادگاه خود نزد شیخبَهْنَساوی آموخت. سپس برای آموختن مذهب حنفی، در 1309 ش/ 1930 در شهر طَنْطا به «المعهدالاحمدی» (از مؤسسات وابسته به الازهر) وارد شد و چهار سال بعد از مقطع ابتدایی و در 1318 ش/1939 از مقطع دبیرستان فارغالتحصیل گردید، سپس به دانشکدة شریعت و حقوق («الشریعة و القانون») دانشگاه الازهر راه یافت و در 1322 ش/ 1943 مدرک کارشناسی («الشهادةالعالمیه») گرفت. برای اخذ گواهی تخصص در قضا، دو سال دیگر به تحصیل پرداخت و در 1324 ش/ 1945 اجازة قضاوت شرعی گرفت (حموده؛ الازهر الشریف ، همانجاها؛ «رحلةالعمر»، 2004).جادالحق، پس از گذراندن مدارج علمی، به مناصب گوناگون رسید. در 1325 ش/1946 در محاکم شرعی بهکار پرداخت. در 1333 ش/1954 عنوان قاضی یافت. در 1335ش/ 1956 در دادگاههای مدنی مشغول بهکار شد، در 1350 ش/ 1971 ارتقا یافت و به ریاست دادگاه رسید. در 1355ش/1976 به عنوان بازرس قضایی در وزارت دادگستری تعیین و در همان سال مستشار دادگاه پژوهش (استیناف) شد. وی در زمان اشتغال در دستگاه قضایی، به پژوهش در مسائل قضایی و مشکلات دادرسی نیز پرداخت. انگیزة او شناخت موضوعات و استنباط احکام آنها بر پایة ضوابط فقه اسلامی بود. برخی از این پژوهشها به صورت مقاله یا کتاب چاپ شده است ( رجوع کنید بهجادالحق، 1413ـ 1415، ج 1، مقدمة عبدالعزیز عزت عبدالجلیل، ص 11ـ12؛ «رحلةالعمر»، همانجا).جادالحق در زمینة فتوا هم به مناصبی دست یافت. در 1331 ش/ 1952 عنوان «امینِ فتوا» را در دارالافتاء بهدست آورد. در 1357 ش/1978 عالیترین مقام را در نظام فتوایی مصر احراز کرد و به ریاست دارالافتاء رسید. در دورة ریاست او در دارالافتاء، فتاوای صادر شده از دارالافتاء از 1313 تا 1403/1895ـ1982 همراه با مستنداتآنها در دهها جلد تدوین و منتشر شد که بخشیاز آنها فتاوای خود اوست. وی در 1361ش/ 1982 دو ماه وزیر اوقاف مصر بود. در همین سال، رئیس و شیخ الازهر شد که تا هنگام وفات این سمت را داشت. وی چهل و دومین رئیس الازهر بود (حموده، ص 105ـ106؛ جعفر عبدالسلام، ص 24؛ الازهر الشریف ؛ «رحلةالعمر»، همانجاها).حرکت اصلاحی در الازهر که پیش از شیخ محمد عبدُه (متوفی 1323) آغاز شده بود، در دورة ریاست جادالحق توسعه یافت، بهطوری که این دوره را نقطة عطفی در تاریخ این دانشگاه دانستهاند. در زمان او دانشکدههای الازهر گسترش یافت و شعبههای آن در برخی کشورهای اسلامی، مانند تانزانیا و کنیا و سومالی، تأسیس شد. جادالحق حتی مؤسسههایی برای آموزش مسائل اسلامی در رم و واشنگتن تأسیس کرد. در برنامههای آموزشی و درسی الازهر تحول ایجاد کرد و تعداد دانشجویان خارجی در الازهر را افزایش داد. وی با تأسیس هیئت (لَجْنَة) فتوا در نقاط گوناگون مصر، تأثیر اجتماعی الازهر را تقویت کرد (خفاجی، ج 2، ص 425؛ حموده، ص 109؛ تقریر الحالة الدینیة ، ص 42؛ منیاوی، ص 107؛ مجلة الازهر ، سال 68، ش10، ص1566ـ1567؛ نیز رجوع کنید به علی جمعه، ص91ـ 96). جادالحق در دورة ریاست خود، کانونهای دینی مصر و جمعیتهای اسلامی را در سایر کشورها تقویت نمود و زمینة فعالیت آنها را گسترش داد ( الموسوعة العربیة العالمیة ، ذیل مادّه).او علاوه بر منصب تولیت «مشیخةالازهر»، چندین سمت علمی دیگر نیز داشت، از جمله: عضویت در «مجمع البحوث الاسلامیة» از 1359 ش/1980 و بعدها ریاست جلسات آن، ریاستِ «المجلس الاسلامی العالَمی للدَّعوَة و الاِغ'اثَة» از 1367 ش/ 1988، عضویت در «المجلس الاعْلی' الع'الَمی للمساجد»، ریاستِ «اللجنة العلیا للدعوة الاسلامیة» و عضویت در هیئت داوران «جائزةالملک فیصل لخدمةالاسلام» (جادالحق، 1413ـ 1415، ج 1، همان مقدمه، ص 12ـ13؛ الموسوعةالعربیة العالمیة ، همانجا).جادالحق به پاس خدمات و فعالیتهای خود چندین نشان مهم گرفت، از جمله «وِسامُالنیل» (بالاترین نشان مصر) در 1362 ش/1983 به مناسبت هزارة الازهر، «الکفاءة الفکریة و العلوم» در 1363 ش/1984 به عنوان نشان علمی دولت مراکش، و «جائزةالملک فیصل» در 1374 ش/ 1995 ( تقریرالحالة الدینیة ، ص 42ـ43؛ «رحلةالعمر»، همانجا). وی جایزة اخیر را صرف کارهای عامالمنفعه در زادگاهش نمود (شَکعَه، ص 150ـ151).هدف مهم جادالحق از جنبة سیاسی، تلاش برای تأمین استقلال نسبی الازهر در برابر حکومت بود. البته وی به درگیری با حکومت اعتقاد نداشت و روش او حفظ ارتباط هم با حکومت هم با مردم و ترجیح ندادن یکی بر دیگری بود. او نمیخواست با سرسپردگی تام به حکومت، مردم را از دست بدهد یا با توجه تمام عیار به مردم، از امکانات و فرصتهای حکومتی برای پیشبرد برنامههای الازهر بیبهره شود. وی در مواردی، مانند مخالفت با سیاست خارجی ایران، با دولت مصر همگام بود. دولت مصر از شیخ الازهر انتظار داشت که تندروی برخی مسلمانان و اَعمال خشونتطلبانة آنان را محکوم کند، اما او همواره سیاست متعادل خود را در دفاع از شریعت و حمایت از دولت، دنبال میکرد. هرچند جادالحق در بسیاری مسائل با برخی گروههای بنیادگرای مصری همعقیده بود، هیچگاه در اندیشة تکفیر حکومت و شورش بر ضد آن نبود. وی گرایشهای فکری ـ سیاسی سکولاریستی غربگرا و آرای اسلامگرایان تندرو را مردود میدانست و معتقد بود که تندروی دینی، واکنشی به حرکتهای افراطی ضددینی و غربگراست ( تقریر الحالةالدینیة ، ص46؛ بیومی، ج3، ص79ـ80؛ ) دایرةالمعارف جهان اسلام آکسفورد ( ، ذیل «ازهر»). وی اجرای اندیشة سکولاریزم (عَلْمانیت) را در جوامع اسلامی، به دلیل ویژگیهای دین اسلام و با این استدلال که این اندیشه در بستر تمدن غرب شکل گرفته است، نادرست و غیرممکن میدانست (عماره، مقدمة جادالحق، ص 4ـ5).جادالحق از یکسو اعمال تروریستی و خشونتطلبانه را نفی میکرد و از سوی دیگر مسلمانان تحت ستم را که از کیان خود دفاع میکردند، تأیید مینمود؛ ازاینرو، جهاد افغانها بر ضد اشغالگران روسی را تأیید کرد، وقایع بوسنی و هرزگوین و کشتن مسلمانان را در آنجا جنگ صلیبی جدید نامید و مبارزههای مسلمانان چچن را ستود (حموده، ص 106ـ107؛ تقریرالحالة الدینیة ، ص 42؛ شکعه، ص 137ـ141).وی هنگامی که مفتی مصر بود، به استناد معاهدة پیامبر اکرم با قوم یهود، روند صلح با اسرائیل را تأیید کرد، اما بعد که شیخ الازهر شد، بهسبب آنکه اسرائیلیها مسلمانان فلسطینی را آزار دادند، به جریان سازش با اسرائیل اعتراض کرد و پس از کشته شدن دهها نمازگزار فلسطینی در حرم ابراهیمی بهدست یهودیان افراطی، انتفاضة فلسطینیها و فعالیتهای شهادتطلبانة آنها را تأیید کرد. جادالحق، هیئتهای اسرائیلی را که خواهان بازدید از الازهر بودند، نمیپذیرفت و به مجاز نبودن زیارت قدس، مگر پس از آزادی آن، فتوا داد. وی در همایش دارالبیضاء در 1373 ش/1994 بیان نمود که صلحی در کار نخواهد بود مگر پس از عقبنشینی اسرائیل از سرزمینهای اشغالی ( تقریرالحالة الدینیة ، ص 42ـ43؛ حموده، ص 107ـ 108؛ شکعه، ص 144ـ 146؛ مجلةالازهر ، سال 64، ش 6، ص 619، سال 68، ش10، ص 1449ـ1451؛ جادالحق، 1374 ش، ص 398ـ 403).جادالحق در 25 شوال 1416 (26 اسفند 1375 ش)/ 16 مارس 1996 درگذشت و در زادگاهش به خاک سپرده شد (حموده، ص110؛ مجلة الازهر ، سال 68، ش 11، ص 1582).وی با نظریاتی که به تضعیف نهاد خانواده میانجامید، بسیار مخالف بود؛ ازاینرو، در همایش بینالمللی «السکان و التنمیة» (قاهره 1415/1994) شرکت جست و با اعتراض شدید به بیانیههای همایش ــ که کارهایی مانند سقط جنین را جایز دانسته بود ــ خواستار تصحیح موارد مخالف با شریعت اسلام شد. در پی تلاشهای او، دولت مصر هم در بیانیهای رسمی خواستار تصحیح این موارد شد (علیجمعه، ص 94ـ 95؛ منیاوی، ص120ـ129؛ شکعه، ص 141ـ144). او همچنین در آستانة برگزاری برنامة «ملکة جمالالنیل» (ملکة زیبایی نیل) در مصر، در مقالهای به انتقاد از اینگونه اقدامات و تبیین پیامدهای منفی آن برای مسلمانان پرداخت ( رجوع کنید بهبیومی، ج 3، ص 87 ـ 88).از مهمترین آرای جادالحق در بارة فقه اسلامی، تأملاتاو در بارة چگونگی پویایی فقه و انطباق آن با مقتضیاتِ گوناگون است. به نظر او، انتظار بیان همة احکام در متوناصلی شرع نابجاست، در این متون قواعد و ضوابط کلی (مانند دفع ضرر و ادای امانت) یا مقاصد اصلی (مانند حفظ دینو حفظ نسل) بیان شده که لازم است بر مبنای آنها با اجتهاد مقبول به استنباط احکام جدید پرداخت. سنّت نبوی وقرآن کریم دو منبع مهم برای به دست آوردن این قواعد ومقاصد کلی است. او تأکید دارد که در هیچ زمان نمیتواناز فقه بینیاز شد و حقوق جدید را جانشین آن کرد. وی بهغنای فقه اسلامی معتقد، ولی بر این باور بود که فقه بایددر قالبهای جدید، مثلاً دایرةالمعارف، عرضه شود ( رجوع کنید بهجادالحق، 1410، ص 99ـ100؛ همو، 1985، ص 261ـ 263، 265ـ267، 287ـ 288). جادالحق به کارآمدی شریعت اسلامی در این عصر معتقد بود. برای نمونه، وی در بارة حقوق زن دیدگاههای خود را ابراز کرده است. او به بازسازی نظام تعلیم و تربیت جدید بر پایة آموزههای اسلامی، و امکان اجرا شدن احکام قضایی اسلام باور داشت ( رجوع کنید به جَنْدی، ص 52 ـ60؛ تقریرالحالة الدینیة ، ص 46).جادالحق بر ضرورت استفاده از آرای کارشناسان در کنار آرای فقیهان، تکیه بر سنّت و احادیث صحیح در کنار قرآن، و التزام به ضوابط اجتهاد تأکید داشت و میان تطور فقه به معنای انطباقپذیری شرع با مقتضیات زمان و تساهل در احکام شرعی تفاوت قائل بود (جادالحق، 1413ـ 1415، ج 1، مقدمة عبدالمنعم ابوالعطا عطیه، ص 7ـ 8؛ نیز رجوع کنید به جعفر عبدالسلام، ص 8 ـ23). برخی نویسندگان به تحلیل و بررسی دیدگاههای او پرداختهاند (برای نمونه رجوع کنید به عبدالصبور مرزوق، ص 84 ـ89؛ بیومی، ج 3، ص 71ـ72، 75ـ77، 81 ـ83؛ جندی، ص 52 ـ 65). شیوة جادالحق در فتوا دادن و تبیین مسائل فقهی در کتابهایش به این ترتیب بود که ابتدا معنای لغوی و شرعی مسئلة موردبحث را روشن و سپس نصوص مربوط به آن را از کتاب و سنّت ارائه و بر اساس آن، حکم مسئله را بر طبق آرای تمامی مذاهب فقهی، اعم از مذاهب چهارگانة اهل سنّت و مذاهبِ زیدیه و ظاهریه و اباضیه و نیز فقه امامیه بیان میکرد و در نهایت با استناد به ادلة فقهی و توجه به اقتضائات خاص مسئله، یکی از اقوال را ترجیح میداد. با آنکه وی حنفیمذهب بود، این امر در فتاوای او چندان تأثیر نداشت (بیومی، ج 3، ص 72ـ73؛ «رحلةالعمر»، همانجا).تألیفات متعددی از جادالحق برجای مانده است که موضوع بیشتر آنها مسائل فقهی جدید و قرآنپژوهی است. مهمترین اثر فقهی او کتاب بحوث و فتاوی الاسلامیة من قضایا معاصرة است که در سه جلد منتشر شد (1992ـ1994). این کتاب ــ که آن را دایرةالمعارف فقهی مسائل جدید دانستهاند ــ مشتمل است بر بحثهای فقهی و استفتائاتی که از نقاط مختلف دنیا از جادالحق در زمان ریاست او در الازهر شده است (جادالحق، 1413ـ 1415، ج 1، مقدمة عبدالعزیز عزت عبدالجلیل، ص 16، ج 2، مقدمة عمر بسطویسی علی، ص 5ـ7). این کتاب بیشتر به مجموعه مقالات شباهت دارد و فاقد ترتیب و نظم خاصِ کتابهای فقهی است. جادالحق در این کتاب پس از طرح سؤال، به پاسخ تفصیلی و تبیین مستندات فتوای خود پرداخته است. جز مباحث فقهی، برخی موضوعات کلامی مانند «دفاع از اسلام در برابر افتراها» نیز در آن مطرح شده است ( رجوع کنید به ج 3، ص 275 به بعد).کتاب الفقه الاسلامی: مُرونَته و تطوره (قاهره 1410/ 1989) اثر دیگر اوست. جادالحق در این کتاب به مسائلی مانند تاریخ فقه اسلامی، مکاتب مختلف فقهی، انطباقپذیری فقه اسلامی با شرایط ویژة تاریخی و توانایی پاسخگویی آن به اقتضائات گوناگون، فتوا و آداب آن پرداخته است. بدیعترین آرا و تحلیلهای او را در این اثر میتوان یافت.دیگر آثار فقهی و حقوقی او عبارتاند از: البحوث الفقهیة و التقاریر الفَنّیة فی التفتیش علی اعمال القضاة بالمحاکم ، الاحکام القضائیة ، رسالةٌ فیالاجتهاد و شروطه و نطاقه و التقلید و التخریج ، رسالةٌ فیالقضاء فیالاسلام ، بیانٌ للناس ، الختان (قاهره 1415) و احکام الشریعةالاسلامیة فی مسائل طِبیّة عن الامراض النسائیة ( الازهر الشریف ، ص ] 263 [ ؛ حموده، ص 110).مجموعهای از مقالات قرآنپژوهی جادالحق با عنوان النبی فیالقرآن الکریم چاپ شده است (قاهره 1991). وی در مقالة «النبی فیالقرآن» به بررسی ابعاد وجودی پیامبر از جمله معجزات ایشان در قرآن پرداخته است. «القرآن و الاخلاق»، «القرآن و المرأة» و «الاسلام و مواجهة مشکلات الشباب» از جمله عناوین مقالات این اثر است. اثر دیگر او مع القرآن الکریم (قاهره 1991) مجموعه مباحثی در بارة ماه رمضان و موضوعات قرآنی است.دیگر آثار جادالحق عبارتاند از: المسجد: انشاءً و رسالةً و تاریخاً (قاهره 1416) که در اصل مقالهای برای عرضه در همایش «جایگاه مسجد در اسلام» بوده است. این کتاب به بررسی تأسیس، تاریخ و رسالت مسجد میپردازد؛ التطرف الدینی: ابعاده امنیاً و سیاسیاً و اجتماعیاً ( رجوع کنید به جادالحق، 1416، مقدمه، ص 5 ـ6؛ الموسوعة العربیة المیسرة ، ذیل مادّه).مقالات متعددی نیز از او به چاپ رسیده است، از جمله: «بحث عن الفقةالاسلامی» در دراسات فیالحضارة الاسلامیة (ج 3، قاهره 1985)، وی در این اثر، که به تحلیل تحولات دانش فقه پرداخته، هنگام بحث از فقه شیعه، به مصادر اصیل شیعی مراجعه نکرده و از منابعی چون مقدمة ابنخلدون استفاده کرده است (برای نمونه رجوع کنید به ص 244)؛ «الامام الطبری» در کتاب الامام الطبری فقیهاً و مورخاً و مفسراً و عالماً بالقراءات (ج 1) که در همایشی در 1368 ش/ 1989 در قاهره بهمناسبت یازدهمین سدة وفات طبری عرضه شد. مقالات متعددی هم در مجلة الازهر نگاشته که غالباً در بارة مسائل مستحدثة فقهی و گاه متضمن فتواست (برای نمونه رجوع کنید بهمجلةالازهر ، سال 55، ش10، ص1429ـ1450، سال 61، ش7، ص 759ـ762، سال 62، ش 12، ص 1213ـ1215، سال 63، ش 2، ص 155ـ157، سال 67، ش 11، ص 1468ـ 1475، سال 68، ش 2، ص 148ـ 154).جادالحق بر چندین کتاب مقدمه نوشته است، از جمله: اقالیم الدولة الاسلامیة بین اللامرکزیة السیاسیة و اللامرکزیة الاداریة نوشتة مسعود احمد مصطفی (قاهره 1990)، الاسلام و السیاسة، الرد علی شبهات العَلْمانیین ، اثر محمد عماره (قاهره 1414/ 1993)، احکام الاحوال الشخصیة فی الشریعة الاسلامیة و القانون تألیف احمد ابراهیمبک (قاهره 1414/ 1994) و الاءِعلام فیالقرآن الکریم ، اثر محمدعبدالقادر حاتم (قاهره 2000).منابع: الازهر الشریف فی عیدهالالفی ، ] قاهره [ : الهیئة المصریةالعامة للکتاب، ] 1985 [ ؛ محمدرجب بیومی، النهضة الاسلامیة فی سیر اعلامها المعاصرین ، دمشق 1415ـ1420/ 1995ـ1999؛ تقریرالحالة الدینیة فی مصر ، قاهره: مرکز الدراسات السیاسیة و الاستراتیجیة بالاهرام، 1996؛ جادالحق علی جادالحق، «بحث عنالفقه الاسلامی»،در دراسات فیالحضارةالاسلامیة ، ج 3، ] قاهره [ : الهیئةالمصریةالعامة للکتاب، 1985؛ همو، بحوث و فتاوی اسلامیة فی قضایا معاصرة ، ] قاهره 1413ـ 1415/ 1992ـ1994 [ ؛ همو، «بیان من الازهر الشریف»، تاریخ و فرهنگ معاصر ، سال 4، ش 3 و 4 (پاییز وزمستان 1374)؛ همو، الفقهالاسلامی: مرونته و تطوره ، ] قاهره [ 1410/ 1989؛ همو، المسجد: انشاءً و رسالةً و تاریخاً ، ] قاهره [ 1416؛ جعفر عبدالسلام، «الامام الاکبر الشیخ جادالحق علی جادالحق مجتهداً»، دراسات اسلامیة ، ش 54 : الشیخ الراحل فی ذکراه (محرّم 1421/ آوریل 2000)؛ عبدالحلیم جندی، «ذکریات عنالامام الاکبر الشیخ جادالحق علی جادالحق»، در همان منبع؛ ایمن حموده، «الشیخ جادالحق علی جادالحق»، حصادالفکر (رمضان 1423/ نوامبر 2002)؛ محمد عبدالمنعم خفاجی، الازهر فیالف عام ، بیروت 1407ـ 1408/ 1987ـ 1988؛ «رحلةالعمر، سیرة ذاتیة: الشیخ جادالحق علی جادالحق... الامامالاکبر رحمهالله»، درIslam Online Website . [Online]. Available:http://www. islam online.net/Arabic/Hajj 2002/figh/Article 04 a. Shtml [3 Nov. 2004];مصطفی شکعه، «شیخالاسلام جادالحق علی جادالحق عبقریة و مواقف»، دراسات اسلامیة ، همان؛ عبدالصبور مرزوق، «الامام الراحل الشیخ جادالحق و مشوار معالحق»، همان منبع؛ علیجمعه، «الامام الاکبر جادالحق علی جادالحق و دور الازهر العالمی فیالداخل و الخارج»، همان؛ محمد عماره، الاسلام و السیاسة: الرد علی شبهات العلمانیین، ] قاهره [ 1414/ 1993؛ مجلةالازهر ، سال 64، ش 6 (جمادیالا´خره 1412/ دسامبر 1991)، سال 68، ش 10 (شوال 1416/ نوامبر ـ مارس 1996)، ش 11 (ذیقعده 1416/ مارس ـ آوریل 1996)؛ محمد بدر منیاوی، «منهج الامامالاکبر الشیخ جادالحق علی جادالحق فی اتخاذالمواقف»، دراسات اسلامیة ، همان؛ الموسوعةالعربیة العالمیة ، ریاض: مؤسسة اعمال الموسوعة للنشر و التوزیع، 1419/1999؛ الموسوعة العربیة المیسرة ، بیروت: دارالجیل، 2001؛The Oxford encyclopedia of the modern Islamic world ,ed. John L. Esposito, NewYork 1995, s.v. "Azhar, A l " (by Donald Malcolm Reid).